اين ديگر؛ شروع يك «پايان» است!
بُغض چندين ساله مردم ستمديده ايران، به بهانه جناياتي كه متقلبان در انتخابات اخير كردند، و از تلخي وحشي گري و سبوعيتي كه در كشتار فرزندان ملت نشان دادند، بالاخره شكست و اين بُغض، چنان سهمگين شكست كه از حالا با قاطعيت مي توان گفت «فصل پاياني» نظام تحت رهبري آقاي خامنه اي و دولت نامشروع و منصوب ايشان، ديگر «شروع» شده و با هيچ سركوبي نمي توان از اين پايان حتمي جلوگيري كرد. دو يادداشت و يك خبر در اين مطلب آورده ام. اميدوارم بعد از مطالعه، اثري بيش از «اظهار تأسف» در وجدانهاي بيدار شما داشته باشد و با نشر و ترجمه اش توسط دوستان ناديده ام، بتوانيم وجدانهاي مردم ساير نقاط جهان را به اين «نسل كشي» و قتل عام متوجه كنيم.
صفي از شمع در «شام غريبان سهراب!»
اجساد قربانيان را مخفي و مصادره مي كنند!
مي گذرد كاروان، روي گل ارغوان!
قافله سالار آن، سرو شهيد جوان!
در غم اين عاشقان، چشم فلك خون فشان
داغ جدايي به دل، آتش حسرت به جان!
خورشيدي، تابيدي! اي شهيد!
در دلها جاويدي! اي شهيد!
مي گريد در سوگت آسمان
مي سوزد از داغت شمع جان
چون روي لاله از خاك تو
ياد آرم از جان پاك تو!
بنگر چون شد، دلها خون شد، زين آتشها
از موج خون، شد لاله گون، دشت و صحرا!
زين درد و غم، گريد عالم، اي شهيد ما!
خون هر جانباز مي دهد آواز
جان فداي وطنم خاك ايران كفنم
اي دريغا! لاله ما! گشته گلگون، خفته در خون!
خورشيدي، تابيدي! اي شهيد!
در دلها جاويدي! اي شهيد!
مي گريد در سوگت آسمان
مي سوزد از داغت شمع جان!
***
دژخيمي و پليدي، مثل هر چيز ديگري، درجاتي دارد. براي خيلي از كساني كه هنوز جوهر انساني و آدميت در وجودشان زنده است، شناختن درجه پليدي حاكمان امروز ايران و درجه جنايتكاري و وحشيگري كودتاچيان، حتي «قابل تصّور» هم نيست. با شنيدن اخبار هولناك از شدّت سفّاكي حاكمان، ابتدا دچار بُهت و حيرت مي شويم. بعد خبر را مرور مي كنيم و بعد اين خبر را با اخبار ديگري كه شنيده ايم، كنار هم مي گذاريم تا به يك تحليل جامع برسيم. تحليل ما مثل چيدن قطعه هاي پازل تكميل مي شود و ممكن است يك خبر، داوري ما را تكميل كند. حالا خبر «مخفي كردن جسد يك شهيد جوان»، تحليل و داوري مردم را از پليدي كودتاچيان و ستمكاري حاكمان و شخص رهبري جمهوري اسلامي، تكميل كرده و مردم عادي هم مي توانند با قاطعيت داوري كنند كه اين نظام فاقد مشروعيت و حقانيت است.
تحليل جامع اين است: در جمهوري اسلامي، نه جمهوريت و نه اسلاميت و نه حتي ايران ارزشي ندارند. صرفا" ابزارهايي هستند براي چپاول ثروت و منابع اين سرزمين و اين مردم. اين چپاول كنندگان، از قُماش دزدان هستند. ظاهرشان شما را نفريبد. دزدان گردنه گير، نه به جان مردم رحم مي كنند و نه به نواميس و ارزشهاي ديگر آدميان. آنها بدنبال تاراج دارائي و مال شما هستند. در اين راه، نه از كشتن واهمه دارند و نه از هر جنايت ديگري دريغ مي كنند. درجه پليدي حاكمان و دژخيمي كودتاچي، با 26 روز مخفي كردن جسد سهراب جوان، آشكار و واضح شده است. بنابراين؛ فارغ از عصبانيت يا خشم، بر اساس چيدن قطعات پازل عملكردهاي رهبري و مقامات نظام، حاكميت آيت الله خامنه اي و مقامات نظام مطلقا" فاقد مشروعيت و حقانيت است.
چقدر كار ساكنان غيرتمند شهرك آپادانا زيبا و پرمعنا بود. در شب شام غريبان سهراب عزيز، صفي از شمع در كف خيابانهاي شهرك آپادانا تا مقابل آپارتمان خانواده سهراب درست كردند و هزاران شمع، بر غربت نسل جوان ما و مظلوميت اين شهيدان جوان و سهراب گريستند. اگر آسمان نگريست، شايد نخواست آن شمعها خاموش شوند. گريه شمع در مرگ يك جوان، گريه تلخي است و چه كار زيبايي كردند مردم خوب آپادانا. هر سكوت و بي عملي ما، مشاركت در قتل اين شهيدان جوان است. هر كدام از ما كه عافيت طلبي كنيم و ساكت بنشينيم، در قتل اين بچه هاي معصوم شراكت كرده ايم.واي بر بزرگاني كه شريك جنايت نبودند ولي بدليل عافيت جويي، خاموش نشسته اند.خون ندا و سهراب جوان، دامنگير است و دامان همه آنها را خواهد گرفت. شك نكنيد. براي مادر داغدار سهراب، اين سرو جوان و خانواده اش صبوري و بخصوص ديدن «يوم الحساب» و مجازات جنايتكاران را در همين روزهاي نزديك و در همين دنيا آرزو مي كنم. و براي تمام آن روزهايي كه اين مادر سرگردان، بدنبال گمگشته جوانش مي گشت و خبر نداشت دژخيمان جسد فرزندش را مخفي كرده اند، و براي شبهاي بي تابي اش، تا ابد بايد سوگوار بود. بايد آن مادر و سهرابش و آن چشمان معصوم ندا را هر لحظه در خاطر بياوريم و از خود بپرسيم من در مقابل بزرگي كار اين عزيزان، چه تلاشي كرده ام؟ بايد همواره «بدهكار» اين جنبش حق خواهي مردمي باشيم. و در دادن سهم خود، درنگ نكنيم.
اما لابلاي خبر دردناك «قتل سُهراب»، يك نكته هولناك ديگر هم هست كه نبايد از قلم بيفتد. براي شناسايي سهراب، مادر او را در برابر «تعداد زيادي» عكس اجساد قربانيان قرار داده اند و آن مادر نگران، از ميان عكس دهها قرباني، توانسته عكس فرزند عزيزش را شناسايي كند! اين واقعيت تلخ، بايد ما را نسبت به سلامت جاني تمامي بازداشتي هاي اخير و زندانيان عقيدتي و سياسي كه از قبل در زندانها بوده اند، به شدّت نگران كند. دژخيمان «اجساد پاك» قربانيان بسياري را از ترس واكنش مردم و از ترس برانگيخته شدن احساسات ملت، «پنهان» كرده اند.
چندي قبل دوستي برايم نوشته بود: { براي همدردي و عرض تسليت به خانواده يكي از همكلاسي هاي معترض انتخابات، كه در حمله وحشيانه 24 خرداد به خوابگاهمان شهيد شده بود، با چند تن از دوستان دانشجو به منزل آن عزيز رفتيم. از سر كوچه شان چيزي ديديم كه همگي خشكمان زد! ديديم چند پارچه نوشته زده اند و شهادت «دانشجوي بسيجي!» بدست «عوامل مزدور بيگانه» را به خانواده دوست شهيد ما تسليت گفته اند! با ديدن عنوان بسيجي شهيد(!) دچار بُهت و شوك شده بوديم. چون دوست شهيد ما، هرگز عضو بسيج نبود و دانشجوي ممتاز يك رشته فني بود و با ما به تقلب انتخاباتي اعتراض كرده بود و حالا او را «بسيجي!» معرفي كرده اند! پدر دوست شهيدمان به ما واقعيت را گفت. بعد از پيگيري سرنوشت فرزندش، به او گفته بودند او كشته شده! (مانند سهراب و صدها شهيد ديگر) ولي به شرطي جنازه اش را به خانواده اش تحويل مي دهيم كه شما به عنوان پدرش، نامه اي امضاء كنيد و تأييد كنيد كه او «بسيجي» بوده و بدست معترضان شهيد شده وگرنه جسدش را هم تحويل شما نمي دهيم و خودمان به صورت گمنام دفنش خواهيم كرد! از پدر داغدار همچنين تعّهد گرفته بودند كه خبر اين ماجرا را به رسانه ها اطلاع ندهد، چون باعث بازداشت اعضاي خانواده خواهد شد!}
بعضي از شخصيتها، با نامه نگاري به مقامات از آنها خواسته اند مراقب نظام باشند! آنها هنوز نفهميده اند اين نظام كودتايي، از پرتگاه سقوط كرده و نشانه هاي سقوطش آشكار شده است. منتها روند فرو ريختن اين «شوكت سلطنتي» مثل فروريختن برجهاي دوقلوي نيويورك، چند ساعتي طول مي كشد. «مخفي كردن اجساد قربانيان»، و حالا «مصادره اجساد!» و فرافكني و هارت و پورتهاي اين روزهاي دولت كودتايي، نشانه آخرين دست و پا زدن اين نظام ناعادل و ستمكار است.
دوستان عزيز! دنيا با رسانه هاي فيس بوك و توييتر و وبلاگها كوچك تر از آن است كه نتوانيم اخبار دژخيمي اين حاكمان ظالم و جائر را به گوش دنيا برسانيم. بايد تلاش خود را بيشتر كنيم و با ترجمه و انتشار اين اخبار، مردم جهان را از جناياتي كه در ايران مي شود، آگاه كنيم. آگاهي مردم جهان، حقانيّت اعتراضات ملت ايران را بيشتر از قبل اثبات مي كند و شك نكنيد كه باعث رخدادهاي مؤثرتري خواهد شد. عزيزاني كه «ترجمه» مي دانند، امانتدارانه دست به كار شوند. هيچ معلوم نيست بر سر ساير زندانيان چه آمده و چه خواهد آمد؟ اما «پيكر سهراب جوان» و خبر اختفاي 22 روزه او، بايد «محرّك» تازه اي براي همه ما باشد تا به اعتراضات، به شيوه مؤثرتري ادامه بدهيم. اين جنايت هولناك، «هزينه» سنگيني براي رهبران نظام و كودتاچيان خواهد داشت. خون سهراب و ندا و دهها قرباني ديگر، نبايد بي اثر و پايمال شوند.اين را فراموش نكنيم.
مراجع خاموش را «تحريم» كنيم!
اظهارنظرهاي شجاعانه حضرت آيت الله العظمي حسينعلي منتظري، در طول تمام اين سالها، روشن كننده چراغ حقانيت بوده و منتظري همواره در «خفاي وجدان مردم»، مظلومانه حضور داشته است. ايشان بارها با سخنان روشنگرانه شان، دل اهل حق را تسكين داده تا مسير حقيقت را گم نكنند و اسير تبليغات دروغين «غاصبان دين» نشوند. آقاي منتظري در طول اين سالها، نه از حصر خانگي و حمله «اوباش فدائي رهبر!» خاموش شده، و نه از بازداشت فرزندانش و تهديدها و محدوديتهاي فراوان ديگر، ذرّه اي از بيان حقيقت عقب نشيني كرده است. در هيچكدام از اظهارات اين شخصيت بزرگوار، نشاني نمي يابيد از اينكه اين مرد بزرگوار، بدنبال مقام و مال و دنياطلبي و غرور و كبر«خدايان زميني!» باشد. در تمام اين سالها، عشق به منتظري بدليل حقيقت گوييها و اخلاصش، همواره در«پستوي خانه» دل مردم ما نهان بوده.(عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد!) تا مبادا ظالمان حسود، بفهمند كه مردم، هنوز خلوص و صداقت منتظري را دوست دارند! اين شيوه كودتاچياني است كه سالها قبل به عزل و حصر اين عالم بزرگ رضايت دادند يا با سكوت خود، آن كودتاي خاموش را تأييد كردند. شايد لازم بود بايد زمان بگذرد تا چهره حقيقي اين عالم بزرگ، به تدريج براي مردم جلوه كند و درك كنيم با عزل منتظري، چه خُسران بزرگي متوجه مردم ستمديده ايران شد.
آقاي منتظري صرفا" بدليل خاموش نماندن در مقابل كشتار صدها زنداني در «كشتار سال 67» و بدليل اعتراض به آن جنايت هولناك، از دايره نظام بيرون رانده شد و كساني آتش بيار معركه عزل او بودند كه عاملان آن جنايت بودند و با دسيسه هاي بسيار، بنيانگذار جمهوري اسلامي را به عزل قائم مقام خود قانع ساختند.
حالا منتظري، در وقت مقرري كه تقدير تاريخ براي او رقم زده، به ميانه ميدان دفاع از ملت آمده و با همه محدوديتها، صداي اعتراض «دين حقيقي» به بي ديني هاي كساني است كه از دين، براي دنياي خود سوء استفاده ها كرده و جنايتهاي فراواني مي كنند. پاسخهاي اخير آيت الله منتظري به سئوالات روشنفكر صالح «محسن كديور» حاوي مطالب بسيار مهمي است. مي شود درباره هر فراز آن، هزاران نكته نوشت، اما من اين بخش از نظريان ايشان را نقل مي كنم تا بگويم چرا بايد «مراجع ديني خاموش» را تحريم كرد؟ و چطور؟
آيت الله منتظري نوشته اند: { خداوند از عالمان به خصوص عالمان دين ميثاقى غليظ گرفته كه در مقابل ظلم سكوت نكنند «اخذاللّه على العلماء ان لا يقارّوا على كظّة ظالمو لا سغب مظلوم» (نهج البلاغه / خطبه 3).
البته عمل به اين ميثاق همانگونه كه ثوابى عظيم دارد هزينهاى سخت هم خواهد داشت.( أحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون. و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن اللّه الذين صدقوا وليعلمن الكاذبين)(عنكبوت / 2 و 3)}
من در زمينه دين صاحب نظر نيستم و حفظ دين، وظيفه اهلش است. اولوّيت من دفاع از مظلوميت «حقيقت» و «آزادي» است. اما به نظرم وظيفه دينداران حقيقي اين است كه به داد دين برسند و آن را از تجاوزات پي در پي «غاصبان دين» نجات دهند. مراجع تقليد و آيات عظام، اگر نسبت به اين جنايات بديهي حاكمان و كودتاچيان، به طور «مؤثر» وارد عرصه نشوند و اعتراض نكنند و در مقابل ظلم سكوت كنند، به آن «ميثاق غليظ خود با خداوند» پشت پا زده اند و در اين صورت، مسلمين حق دارند به سهم خود، اين «مراجع خاموش» و بي اثر را «تحريم» كنند. ساده ترين كار، ندادن خُمس و ساير وجوه شرعي به «مراجع خاموش» است. راههاي ديگري هم حتما" هست كه در حوزه دانسته هاي من نيست ولي اميدوارم اهل دين، آن راهها را براي مردم بگويند. مراجع ديني، ذخيره مردم ديندار براي چنين روزهايي هستند كه حاكمان جائر و ستمكار، حقوق مردم را غصب كرده اند و فرزندان مردم را مي كشند و جنازه شهدا را هم مخفي مي كنند! اگر اين روزهاي سخت، مراجع تقليد و بزرگان ديني به وظيفه «دفاع از حق» عمل نكنند و ميثاق خود با خدا را زير پا بگذارند و اگر خاموش بنشينند، اهليّت لازم را از دست داده اند و شايسته تحريم از سوي مردم هستند.
خدا را شكر مي كنم كه آيت الله منتظري و برخي از بزرگان ديني، در اين جنبش حق خواهي مردم ايران، خاموش نبودند و خاموش نيستند. چراغ عمر باعزّتشان همواره روشن باد. و براي ساير بزرگاني كه سكوت و عافيت طلبي را بر دفاع از حقانيت مردم ايران ترجيح داده اند، متأسفم.
***
مأموران:« ولشان كنيد تا بميرند!»
بخشهايي از گزارش تكان دهنده روزنامه «گاردين» از حمله وحشيانه نيروهاي پليس و بسيج به خوابگاه دانشجويان در كوي دانشگاه تهران را بخوانيد. اينها بخشي از سخنان چند تن از 133 دانشجوي بازداشتي است كه بعد از روزها آزار و شكنجه در طبقه منفي 4 وزارت كشور (برگزار كننده انتخابات حماسي!) آزاد شده اند:
«آماده خوابيدن بوديم. پليس به داخل خوابگاه گاز اشك آور شليك كرد. پنجره ها را شكست و مجبورمان كردند روز زمين دراز بكشيم. من حتي تظاهرات هم نكرده بودم، اما يكي از آنها رويم پريد و پشتم نشست و مرا زد. بعد در حالي كه تظاهر مي كرد در جستجوي چاقو و تفنگ است، از من سوء استفاده جنسي مي كرد.آنها تهديدمان مي كردند به ما تجاوز مي كنند و بعد هم حلق آويزمان مي كنند!»
«ظرف يك ثانيه فهميدم اين ساختمان وزارت كشور در خيابان فاطمي است.باورم نمي شد كه سياستمداران ارشد و اعضاي مجلس و بازرسان در طبقه بالايي بودند و ما در زيرزمين زنداني شديم. شك ندارم كه در طبقات بالا مشغول تقلب در آراء بودند».
«در ميان ما، حال بعضي ها خيلي بد بود. چشم يكي از بچه ها با گلوله پلاستيكي پليس، كور شده بود و ما تمنا مي كرديم آنها را به بيمارستان ببرند اما آنها مي گفتند«ولشان كنيد تا بميرند!» يكي از آنها گفت:«آي بچه خوشگله الان هفت ساله كه كسي را ... وقتي رسيديم نشونت ميدم كه چيكار ميتونم بكنم!» آنها ما را آزار مي دادند و مدعي بودند به آنها يا رهبر توهين كرده ايم».
در بامداد 25 خرداد، در حمله وحشيانه پليس و بسيجيان به كوي دانشگاه تهران، 133 نفر بازداشت شدند، 5 دانشجوي بيگناه با ضربه باتوم برقي به سرشان كشته شدند و ميليونها تومان به خوابگاه و وسايل دانشجويان خسارت وارد آمد و چندين دانشجوي ديگر زخمي يا دچار نقص عضو وشكستگي استخوان و نابينايي و ... شدند.
نام پنج دانشجو كه در حمله وحشيانه پليس و بسيج به كوي دانشگاه به شهادت رسيده اند، توسط گاردين اعلام شده است: فاطمه براتي، مبينا احترامي، كامبيز شعاعي، محسن ايماني، كسري شرفي. پيكر اين عزيزان روز بعد، بدون اطلاع خانواده هايشان در بهشت زهرا دفن شد و خانواده هاي آنها را مانند خانواده «نداآقاسلطان» تهديد كرده اند هيچگونه مراسم سوگواري براي فرزندشان برگزار نكنند!
***
اين ديگر؛ شروع يك «پايان» است!
نظام با تقلب ناشيانه در انتخابات نشان داد از «مشروعيت مردمي» ساقط شده است. با جانبداري صريح رهبري از كودتاچيان، نظام نشان داد از قانون وعدالت مورد ادعايش تهي شده و رهبري «همدست» كودتاچيان است. كشتار وحشيانه مردم نشان داد نظام اسلامي از «رأفت و عطوفت اسلامي»(!) خالي شده و با دستگيري فعالان سياسي از روي ويلچر و i.c.u نظام نشان داد حتي «مروت» هم ندارد. با حكم مراجع ديني شجاعي مثل آيت الله منتظري و صانعي و بيات زنجاني، نظام نشان داد حتي از «اسلاميت» هم تهي است. نظام با «مخفي كردن اجساد» و دفن بي اطلاع آنها نشان داد از «انسانيت» هم نشاني ندارد. و با «مصادره جسد» قربانيان به عنوان «بسيجي شهيد!» ننظام شان داد كه با دستهاي خود، «پايان خود» را رقم زده و رسما" دست به انتحار زده است. اين شروع « پايان حتمي» نظام است.ترديد نكنيد. اميدوارم بعد از مطالعه، اثري بيش از «اظهار تأسف» در وجدانهاي بيدار شما داشته باشد و با نشر و ترجمه اش توسط دوستان ناديده ام، بتوانيم وجدانهاي مردم ساير نقاط جهان را به اين «نسل كشي» و قتل عام متوجه كنيم.
مطلب تازه را بخوانيد:
يادداشتهاي روزهاي دور از خانه / بخش سوم