۱۳۹۶ شهریور ۹, پنجشنبه

از جسد حججی "نان" می‌خورند!

🔷 معلوم نیست جسد متعلق به محسن باشد!
➖ بابک‌داد ➖
۳ جسد و ۵ گروگان را از داعشی‌ها پس گرفتند، در عوض اجازه دادند کاروان صدها نفره آنان که در محاصره بودند، با امنیت عبور کنند و به قرارگاه اصلی داعش بروند تا دوباره آماده شوند برای کشتن صدها نفر دیگر
حزب‌الله لبنان و ایران این "معامله" را با داعش کرده‌اند! خودتان داوری کنید که کدام طرف، معامله‌ی بهتری کرده؛ داعش یا حزب‌الله و ایران؟

🔹 یکی از این ۳ جسد، "پیکر بی‌سر" «منسوب به محسن حججی» جوان نجف‌آبادی است که در اثر اشتباه بارز فرماندهان، در یک بیابان خشک به همراه حدود ۴۰ نیروی ایرانی دیگر، به اسارت درآمد و همگی کشته شدند.

🔹 حالا چرا سپاه برای پس گرفتن "پیکر بی‌سر" فقط او اصرار دارد؟ و علت جاگذاشتن اجساد بقیه‌ی قربانیان که آنان هم ایرانی هستند، چیست؟ آیا آنهای دیگر، خانواده و چشم‌به راه ندارند؟ آیا این معامله، که کاروان صدها نفره داعش، "فرصت عبور از محاصره" و پیوستن به یاران خونریز خود را پیدا کنند، "پیروزی" است؟ من می‌گویم "برای نظام اسلامی بله! این پیروزی است"!
جسد بی‌سر محسن برای حکومت ایران به مراتب از بقیه‌ی آن قربانیان دیگر، مهم‌تر و باارزش‌تر است. این جسد بی‌سر، یک "گنج" است برای حکومت!
اگرچه هر عقل سلیمی می‌تواند بفهمد که آن معامله، یک شکست مطلق نظامی است و به تجدید قوای داعشی‌ها کمک می‌کند تا برای کشتار بیشتر مردم آماده شوند!

🔹 داعش "نیروهای زنده" خود را نجات می‌دهد و طرف ایرانی "جنازه‌ی فقط یک نفر" را! چرا پیکر بی‌سر محسن حججی، اینهمه برای ایران می‌ارزد؟
در نزدیکی محرم، ماه «کاسبی با کربلا و سر امام حسین» جسد جوانی محجوب و دوست‌داشتنی را که در دام افتاد، به ایران می‌آورند. قبل از این تمبر او را ساخته‌اند و میدانی در مشهد به نام او نامگذاری کرده‌اند.
اما خود جسد، به اندازه‌ی یک گنج "نان" دارد! از حالا نان مداحان و روضه‌خوانان و آخوندهای منبری در «روغن جسد محسن» چرب شده است. حکومتی‌ها با تشییع جنازه و ساختن برنامه‌های رادیو تلویزیونی، احساسات مردم را بر می‌انگیزند و از جسد محسن برای نظام "مشروعیت!" می‌سازند. سپاه برای دخالت پرهزینه‌اش در سوریه، «حجت!» و دلیل می‌سازد. و برای سرکوب بیگناهانی در استان‌ها، به بهانه‌ی "تکفیری و داعشی"، توجیه پیدا می‌کند. و…
خلاصه اینکه برنده‌ی معامله با داعش، حکومت ایران است. گرچه این پیروزی، "پایدار" نخواهد بود. اما نظام اسلامی از این ستون به آن ستون را فرج می‌داند!

🔹 تا وقتی که مردم ما بگذارند جنازه‌ها را بپرستند و پرسشگران را در زندانها و تبعید تبدیل به جنازه کنند، این حکومت نگرانی ندارد!
هیچکدام از سوگواران محرم و عاشورا نمی‌پرسند علت اتفاقات کربلا چه بود؟ نمی‌پرسند اسم آن ۷۲ تن دیگر، چه بود؟ امروز هم کسی نمی‌پرسد علت گیرافتادن محسن حججی در آن بیابان چه بود؟ و نمی‌پرسند آن ۴۰ شهید دیگر که بودند و چه شدند؟ چرا؟ چون "کاسبان دین‌فروش"، از عاشورا همان "سر حسین" را می‌خواهند و از سوریه، همین "محسن بی‌سر" را. نان آنان در این سرهای بریده است!
آنها از اشک و شور عزاداری، برای چپاول ثروت ایرانیان استفاده می‌کنند. و برخی از مردم خوب ما، هنوز هم فریب این بازی روانی دین‌فروشان را می‌خورند. و هنوز هم نمی‌پرسند آن "فرمانده بی‌لیاقتی" که محسن را در سوریه به کشتن داد، چه کسی است؟ همانطور که سالها پس از آن جنگ ۸ ساله نمی‌پرسند چه کسانی از ادامه‌ی جنگ و خرید سلاح قاچاق سود بردند؟ نمی‌پرسند فرماندهی عملیات‌های پرهزینه مانند کربلای ۴ و کشته شدن "هزاران محسن" چه کسانی بودند؟ و نمی‌پرسند آن فرماندهان خطاکار، حالا سر در کدام بنگاه و مافیاهای اقتصادی دارند؟

🔹 معلوم نیست در مرحله‌ی تحویل جسد، با کدام "آزمایش ژنتیکی سریعی!" فهمیده‌اند که این بدن بی‌سر،  بدن محسن حججی است؟ آنها فقط یک "پیکر بدون سر" می‌خواهند تا از ورود تا تشییع و بعدها از نامش، قداست بسازند و نانش را بخورند. وگرنه در آن بیابان‌های خشک که آن ۴۰ نفر کشته شدند و قاتلان با ماشین از روی اجساد آنان عبور کردند، چطور داعش می‌تواند پیکر بی‌سر محسن را پیدا کند؟ و با کدام تشخیص ژنتیکی بدن محسن شناسایی شد؟! تناقض‌های خبری به کنار!

🔹 محرم می‌رسد. و حکومتی که ۴۰ سال است از خون و سر حسین نان خورده، حالا به یک گنج تازه رسیده که ارزش داشت بابت آن، به کاروان داعش اجازه‌ی ورود به یک کشتارگاه دیگر را بدهند و صدای اعتراض عراق را هم درآورند!

🔹 ما می‌توانیم اجازه ندهیم این بار با جسد آن جوان دوست‌داشتنی نجف‌آباد، دین‌فروشان به "نان و نوایی" برسند. یا نگذاریم خرج عیش‌و‌نوش پنهانی‌شان را از خون او و احساسات مذهبی مردم خوب ما درآورند. آنها خون محسن‌ها را خرج مفسدها می‌کنند!
بابک‌داد
۹ شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

محرمانه‌-‌مستقیم با دکتر عارف!

🔷 توصیه می‌کنم عذرخواهی کنید! 🔷
➖ بابک‌داد ➖

جناب عارف عزیز!
چه خوب که خودتان هم درباره‌ی "ژن‌خوب" لب به سخن گشودید تا مردم بدانند پشت سخنان پسرتان، پدر ممتازی همچون شما ایستاده است.
اینطوری کار امثال مرا هم راحت کردید، چرا که حیفم می‌آمد پسرتان را مخاطب قرار بدهم. حالا که خودتان آمده‌اید و از هوش و نمره‌های او برای پیشرفت‌های نجومی‌اش "توجیه" درست می‌کنید، من هم با فراغ بال بیشتری می‌توانم سخنم را با شما در میان بگذارم.

🔹 جناب عارف! در مقاطع حساس سالهای اخیر، صدایی از شما در نمی‌آمد. نه در دفاع از اسیری، نه در انتقاد از ظلمی… حالا هم که سکوت خود را شکسته‌اید، برای دفاع از منافع پسر گلتان است. چه خوب!
آمدید ما پدرهای معمولی را، باز هم مقابل بچه‌هایمان بگذارید؟ ژن خوب نداشتیم، بماند! مثل شما "پدر توجیه‌گری" هم نشدیم تا رد پاهای بلوری فرزندمان را پاک کنیم و هی قربان صدقه‌اش برویم. البته تقصیر بچه‌های ما هم بود. نمره‌ی ۱۹ و ۲۰ آنها کجا و کیفیت نمره و معدل آقازاده‌ی ممتاز شما کجا؟ بچه‌های ما دست و پای بلوری هم که ندارند!

🔹 بگذریم! در این ۸ سال، حتی ۸ جمله هم درباره سال ۸۸ و قربانیان و عاملان آن نگفتید! اما برای حفاظت از منافع پسر ممتازتان وارد صحنه شدید و با کنایه، مردم معترض را کسانی خواندید که "افاضه" می‌کنند!

🔹 سالها سکوت جبری و از سر عافیت‌طلبی جنابعالی، باعث شده بود جامعه به این گمان اشتباه بیافتد که شما مردی "وارسته و متواضع و هوشمند" هستید که از سر حزم و درایت، منتظر فرصتی برای احقاق حق مظلومان بیگناه نشسته‌اید!! اما آنها که از نزدیک شما را می‌شناسند، به درستی توصیه کردند در انتخابات ۹۲ عرصه را به دکتر روحانی واگذار کنید که "حداقلی از یک حداقل‌هایی" را داشت که شما همان را هم ندارید. (در عوض خیلی «ژنی» هستید!)

🔹 جناب عارف! مرد مؤمن! آن سخنان سرشار از خود برتربینی پسر گلتان، کم روح جامعه را جریحه‌دار کرده بود، که حالا خودتان هم بر آن آتش، نفت ریختید؟
پسر شما خیلی خام‌تر از سنش سخن گفت و ما حرفهای او را روی کمبود آهن و فسفر مغز و مشکلات ژنتیکی گذاشتیم. راستش توقع داشتیم جنابعالی بعد از عمل چشم‌تان، خشم مردم را درست‌تر ببینید و یک سیلی پدرانه به صورت او بزنید که میلیونها جوان را دلگیر و نومید کرده است. اما گویا فرزند شما علاوه بر ژن خوب، ژن خودشیفتگی و "نارسیسیسم" را هم از حضرت پدر به ارث برده! و شما مانند او، و او مثل شما، هر دو این "حس خود برترانگاری" را دارید.
اما برادر من! به خدا نارسیسیسم هم سقف و حدی دارد. شماها حتی مرزهای منیّت و خودشیفتگی را هم جابجا کرده‌اید!
سخنان شما درباره‌ی ممتاز بودن نمرات پسرتان، حکایت تمجید از پای بلوری بچه‌ است! اما اینکه او فقط به خاطر ۱۹ و ۲۰ دانشگاه، توانسته از سن ۲۴ سالگی وارد معامله‌های میلیاردی مخابراتی شود، اگر از روی "جهل" شما نباشد، قطعاً ناشی از عدم توجهتان به دست‌درازی او به رانت اطلاعاتی شغل شماست!

🔹 برادرجان! راحت بگویید وزیر پست و مخابرات بودم و پسر ممتازم هم از آن وضعیت و رانت اطلاعاتی استفاده کرد و یک شبه "مولتی میلیاردر" شد.
دیگر چرا پای "ژن و خون و نژاد" را به میان می‌کشید؟ چرا قضیه را قبیله‌ای می‌کنید؟ چرا فرزندان و والدین را به جان هم می‌اندازید؟
تا حالا بچه‌ها از والدین "ژن‌خوب" طلب داشتند، حالا که شما قضیه را به نمره‌های ممتاز جگرگوشه‌‌تان ربط دادید، والدین طلبکار "نمره بچه‌ها" می‌شوند! جنگ راه انداختید؟!

🔹 والله اگر به هوش هم باشد که شما در مناظره‌های انتخاباتی سال ۹۲ بر همه روشن ساختید چه نابغه‌ای هستید! برادر من! شما فرق تالار بورس را با معدن و فرق میخ را با لایه اوزون نمی‌دانستید.
آخر چگونه باور کنیم که اصلاً ژن برتری در کار است؟ یک پسر گستاخ را تحویل جامعه داده‌اید که باعث شرمساری هر "پدر باوجدانی" است. کسی که فخر پول بادآورده‌اش را می‌فروشد و گستاخانه به زبان جاهلیت و "الهیٰکم‌ التکاثر" حرف می‌زند. و شما به جای تأدیب و تنبیه او، نمرات ممتازش را بهانه می‌کنید؟!

🔹جناب دکتر عارف! می‌توانم قول بدهم به رسم اخوت و با «قلم» تمام نیرویم را "نذر تربیت" فرزند گل شما نمایم، تا دیگر هیچکس با این لحن فرعونی با مردم سخن نگوید. البته کاش خود شما با یک عذرخواهی ساده از ملت، قضیه را آرام کنید.

🔹 در نوبت بعدی، حرفهای گفتنی‌تری خواهم نوشت.
البته امیدوارم اصلاً نیازی به نوشتن متن بعدی نباشد و فوراً سخنانتان را اصلاح فرمایید. که اگر غیر از این باشد، اخلاقاً ناچارم به "نهی از منکر"!

این مردم دردمندتر از آنند که زخمشان بزنید. اگر نوش نیستیم، نیش هم نزنیم! چنانچه سخنانتان را اصلاح فرمودید، بنده هم در نوبت مقتضی، طنزهای تلخ این نوشته را جبران خواهم نمود.
ژن عالی مستدام!
بابک‌داد
۸ شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۵, یکشنبه

بازی تاج‌و‌تخت "انقلابـــی‌ها"!

🔷 تندیس قالیباف و شادی وابستگان رهبری! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
در ۲۸ مهر دو سال پیش، هر کس دیگری جای جواد ظریف بود، از آن بازی "تاج‌و‌تخت" لذت می‌برد. سردیس یا مجسمه‌ی سر او را پس از برجام ساخته بودند!
روز گذشته هم باقر قالیباف این لذت را چشید، با تندیس خودش! این انقلابیون(!) کجای راه را اشتباه رفتند که از شکستن مجسمه، دوباره برگشتند به ساختن مجسمه‌ی زنده‌ی خودشان؟

🔹 آن ۲ سال پیش، شاید اگر به جای ظریف، یک فرد بزرگ‌منش با مجسمه‌ی خودش روبرو می‌شد، خواهش می‌کرد که آن تندیس را بشکنند! 
شاید اگر "انقلابی‌ها!" به "آخروعاقبت" مجسمه‌ی آدمهای زنده که سرنگون شده‌اند فکر می‌کردند، هوس بازی تاج و تخت و مجسمه نمی‌کردند.
دو سال قبل اگر مثلاً استاد شجریان به جای ظریف بود (آن سردیس را که بعد از امضای برجام برایش ساختند) در همان مراسم رونمایی می‌شکست تا از این سنت غلط، از همان اول جلوگیری کند.
ظریف می‌توانست از محبوبیتش در میان آن جمعیتی که دور مجسمه‌اش ایستاده بودند و کف می‌زدند، برای فرهنگ‌سازی استفاده کند که نکرد! از همان روز "مجسمه‌سازی از آدمهای زنده!" که نوعی کیش شخصیت و خودپرستی در آن نهفته است، در بین "انقلابی‌ها!" پا گرفت.

🔹 در مراسم تجلیل از شهردار سابق تهران، یک تندیس مومی از آقای باقر قالیباف "رونمایی" شد، که اگر رضایت بدهد آن را در خیابان نصب کنند، معنای بدی دارد. و اگر آن را در سالن پذیرایی منزلش بگذارد، معنای خیلی بدتری دارد! شاید از این به بعد باید منتظر باشیم تا مجسمه‌ی افراد زنده‌ی کوتوله (از امام‌جمعه‌ی ساوه و مشهد تا صاحب کارخانه‌های چسب‌سازی!) ساخته و نصب شود.
این بازی تاج و تخت انقلابی‌ها، یک معنا بیشتر ندارد: "انحطاط و مرگ آرمان‌های انقلابی نظام مقدس"!

🔹 شاید بشود ساختن و نصب مجسمه از "درگذشتگان مشهور" را پذیرفت، اما چه حُسنی و چه خیری در ساختن مجسمه از "اشخاص زنده و سیاسیون" وجود دارد؟ جز این است که آن شخص را درگیر احساس خودپرستی و غرور غیرمعمولی می‌کند؟ یک فرد با دیدن مجسمه‌ی خود، چه احساس متفاوتی از حس غرور "صدام حسین" دارد؟ مگر ما افراد خودپرست و دیکتاتورصفت کم داریم که با ساختن مجسمه‌ها، این حس سرکش را در افراد بیشتر کنیم؟

🔹 این چه تجلیل و قدردانی است که به جای اینکه قالیباف یا ظریف را وارسته و مخلص ملت کند، دچار احساس شاهانه می‌کند؟ کجای این کار عُرفی و اخلاقی و حتی دینی و کجای این بازی سلطانی، "انقلابی‌گری!" است؟ قبول کنید که آن حرفها و شعارها تمام شده‌اند.

🔹 مگر نه اینکه "اولین حرکت انقلابی" همین قالیباف‌ها و ظریف‌ها در سال ۵۷ این بود که مجسمه‌ی محمدرضا شاه را سرنگون کردند؟ آن انقلابی‌ها به چه بن‌بست و "دور باطلی" رسیده‌اند، که از شکستن مجسمه شاه، به ساختن تندیس و مجسمه‌‌ی قالیباف عقب‌گرد کرده‌اند؟!

🔹 در مراسم تجلیل از قالیباف، که از بت او رونمایی کردند، "وحید حقانیان" بود که دست راست رهبر نظام است! "حسن خمینی" حضور داشت که نوه و نماد "خمینی بت‌شکن!" انقلاب ۵۷ است! این یعنی آن انقلاب و رهبرانش بعد از ۳۹ سال شعار دادن، برگشته‌اند به تاج و تندیس و سلطنت!
در بازی امنیتی که روی ساواک را سفید کرده بودید! در تاج‌و‌تخت هم که باختید "انقلابی‌ها"!
آیا همین یک آیه، نشانه‌ای نیست از پایان جمهوری اسلامی و شکست کامل انقلاب ۵۷؟ انقلاب کردیم که یک شاه را بیرون کنیم تا به جایش یک آخوند بنشیند و سلطنت کند؟! و بعد در هر شهرداری و کارخانه‌ای، مجسمه‌ی صدها "شاهک" یا دیکتاتورهای کوچک را بسازند؟ این اسمش چیست جز شکست و مرگ آن انقلاب؟!

🔹 در مراسم تجلیل قالیباف، اتفاقات مهم دیگری هم افتاد، که در فرصتهای بعد به آنها خواهم پرداخت. اتفاقاتی که خیلی‌ها را شوکه کرد! تجلیل تندیسی از قالیباف؛ با حضور علی مطهری و حسن خمینی؟!
"صعب روزی، بولعجب کاری، پریشان عالمی"!
بابک‌داد
بامداد ۵ شهریور ۹۶

🔲 پی‌نوشت: زندانیان زندان رجایی شهر در اعتصاب و فشار و سرکوب‌اند. دل ما با آنهاست. دل ما با تمام زندانیان عقیدتی و سیاسی است که نام برخی را به نمایندگی از همه یاد کنیم:
خانم‌ها نرگس محمدی، هنگامه شهیدی، آتنا دائمی، زهرا رهنورد و…
آقایان کاظمینی بروجردی و نکونام
آقایان محمدعلی طاهری، آرش صادقی، برادران رجبیان، رضا شهابی، مهدی خزعلی، ضیاء نبوی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و…

تک‌تک زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ سند ظلم و ستم این نظام فاسد هستند.
مادامی که این بیگناهان در بندند، "سند رسوایی و ظلم این حکومت‌اند". عاقلانه است که همه را از بندهای ظالمانه آزاد کنند.
آقایان انقلابی! به خدا که این سخن را باید دلسوزان به شما بگویند، نه مایی که از ظلم سلطنت شما آزارها دیده‌ایم.
آخر آقای خزعلی و شهابی و رجبیان‌ها یا محصوران و دانشجویان و…، چه خطری برای "بازی تاج‌و‌تخت" شماها دارند؟
🔹 تلگرام:
http://t.me/BabakDad


🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۲, پنجشنبه

اصلاح‌طلب خطاکار؟ «جریمه‌ی بیشتر»!

🔷 تیغ نقد ما، قانونمندها را محکم‌تر می‌بُرد! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
آقای وکیلی نماینده‌ی اصلاح‌طلب، درباره دو فرزندش که «صعود شغلی سریعی!» داشته‌اند، توجیهاتی کرده که ای کاش نمی‌کرد. اینکه: «پسرم در یک هلدینگ سه نفره‌ی کاغذی! مدیرعامل است…» کار را پیچیده‌تر می‌کند! شرکت کاغذی؟ یعنی صوری؟ شرکت صوری را برای چه کاری ثبت می‌کنند؟ برای رضای خدا؟ یا برای واسطه‌گری در معاملات و مناقصه‌ها و مزایده‌ها؟ چرا او بر فساد فرزند خود، خاک می‌پاشد؟ چرا با گفتن این حرف مضحک که «پسرم فقط ۵۰۰ هزارتومان حقوق می‌گیرد!» به شعور مردم توهین می‌کند؟ او اصلاح‌طلب است؟ باشد! اگر متر اصلاح‌طلبی، اخلاق و قانون‌گرایی است، این حرفها کدامش اخلاقی است؟ شرکت صوری کجایش قانونی است؟

🔹 اگر بر فساد اصولگرایان سخت می‌گیریم، بر فساد اصلاح‌طلبان و دولتی‌ها «سخت‌تر» خواهیم گرفت! اگر اصولگرایان را به خاطر تخلفات میلیاردی نقد و رسوا می‌کنیم، اصلاح‌طلب خاطی را حتی به خاطر حقوق ۵۰۰ هزار تومانی و شرکت کاغذی مؤاخذه می‌کنیم! چرا؟ چون قرارمان با مردم، حق‌طلبی و عدالت و داد است. هیچ عقد اخوتی هم با کسی نبسته‌ایم که نقدش نکنیم!

🔹 توجیهات این نماینده مجلس، افکار عمومی را قانع نکرده، بلکه بر سئوالات افزوده است. و حالا وظیفه‌ی فراکسیون اصلاح‌طلبان است که قبل از هر کسی، او را مؤاخذه کنند. وگرنه «کمیسیون نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس» هم هست. آنجا قانوناً می‌توانند ایشان را بازخواست کنند. و چرا نکنند؟

🔹 من در سفرهای آقای خاتمی به عنوان مهمان ایشان می‌رفتم. و بعد هم چیزی می‌نوشتم که در روزنامه منتشر می‌شد. چند نفری مهمان مانند من بودند: آقایان فریدزاده، خانیکی، دعایی و… غالباً در سفرها دعوت می‌شدند.
نیمه شبی در سال ۷۹ در بازگشت از یکی از سفرها، پیکان شخصی‌ام را از پارکینگ فرودگاه برداشتم تا به سمت خانه بروم. ساعت ۳ بامداد و خیابانها بسیار خلوت بود.
طبق عادتم، پشت چراغ قرمزها حتی در آن خلوتی می‌ایستادم. چون معتقدم در آن خلوتی، عبور از چراغ قرمز خطرناک‌تر از ساعات روز است.
یک خیابان فرعی در اندیشه بود. سبز که شد و راه افتادم، یک ماشین پلیس آگاهی تهران بزرگ بعد از چهارراه، با چراغ خاموش پنهان شده بود و قابل دیدن نبود. گمانم در کمین بودند. علامت داد و ایستادم. پیاده که شدم، سروان آگاهی با خوشرویی دست داد و از اینکه قانون را در آن فرعی خلوت رعایت کرده‌ام، تشکر کرد. تعارفات بهانه بود! می‌خواست محترمانه بپرسد آن  وقت شب چه می‌کنم؟ شغلم را پرسید. گفتم فرض کن خبرنگار. گفت جالب شد. کارتم را دید و شناخت. آن روزها کتاب "صدروز با خاتمی" پرفروش و مشهور بود. گفت: "حالا قفل ذهنم باز شد! سلام ما را به ایشان برسان."
دوست شدیم و تا سال ۸۸ رفیق بودیم. او جمله‌ای گفت که آینه‌ی افکار عمومی بود: "از امروز دوبله تلاش می‌کنم تا شعار «قانون‌گرایی» خاتمی، حداقل در حوزه‌ی کلانتری خودم اجرایی شود. فهمیدم که این حرفش شعار نیست و از اطرافیانش، قانون‌گرایی شروع شده…"

🔹 شاید عادتم به رعایت قانون، ربطی به آقای خاتمی نداشت. اما دانستم هر کار خوب و یا خطای مرا به پای او و تفکراتش می‌گذارند. راستش از آن به بعد احتیاط بیشتری کردم که از ناحیه‌ی من به آن مرد اخلاق، خدشه‌ای نرسد. (حالا که فرق دارد و از آن گونه، تعهدی به فردی ندارم.)

🔹 آقای نماینده اصلاح‌طلب باید بداند «توجیه ناموجه» او درباره صعود شغلی فرزندش، فقط باعث تخریب وجهه خود او نمی‌شود. مردم این نکته‌ها را به پای روحانی و اصلاح‌طلبان می‌نویسند و برای انتخابات بعدی، در ذهن خود جمع می‌کنند.
دیگر روی «فراموشی تاریخی ایرانیان» حساب نکنید. همین چند خط در آرشیو می‌ماند تا روزی که مردم بخواهند انتخاب کنند. و اگر مثل انتخابات اخیر، برخی از مردم از همچون منی، «سئوال» کنند، «قطعاً به یادشان خواهم آورد»! 
و اشکالات و خطاهای اصلاح‌طلبان و دولتی‌ها را بیشتر به مردم یادآوری خواهم کرد… مراقب باشید.
بابک‌داد
اول شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
http://t.me/BabakDad
http://t.me/babakdad


🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۹, یکشنبه

رفع حصر از «ملت» آغاز می‌شود!

♦️ روحانی با «پشتوانه ملت» پاسخ خواهد گرفت!
➖ بابک‌داد ➖
آیت‌الله آذری‌قمی که از زعمای جناح راست (اصولگرایان امروزی!) بود، بعد از یک سال حصر، با کینه‌توزی علی خامنه‌ای فوت کرد!
وقتی بزرگان جناح راست، نزد خامنه‌ای وساطت کردند که حال آقای آذری‌قمی بد شده و ممکن است از دنیا برود، این مقام معظم رهبری به آنان گفت: «به دٙرٙک!»

🔹 بسیاری از نزدیک‌ترین افراد به علی خامنه‌ای، اولین خصلت او را کینه‌توزی می‌دانند. این را من از خیلی نزدیکانش شنیده‌ام. در کینه‌ورزی، نه رسم برادری می‌شناسد و نه رفاقت و نه حتی آداب جوانمردی را می‌داند.

🔹 خامنه‌ای؛ همان احمدی‌نژادی را به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کرد که به اندازه‌ی تمام مخالفان، بر قامت این رهبر «گل‌کاری» کرده است!
نه چون کینه‌ای از احمدی‌نژاد ندارد. فقط بر اساس این تاکتیک سیاسی او را منصوب کرد که می‌گوید: "دشمنانت را نزدیک‌تر از دوستان خود بنشان و زیرنظر بگیر، تا وقت انتقام فرا برسد!"
با این حال، احمدی‌نژاد نماد و مجسمه‌ی "بی‌بصیرتی و جهل خامنه‌ای" است. چه دور باشد و چه نزدیک. مردم او را نماد ۸ سال اشتباه و لجاجت خامنه‌ای می‌دانند. او را سمبل بی‌بصیرتی رهبر نزدیک‌نظر! می‌دانند. احمدی‌نژاد نشان داد که می‌توان روی فرمان نهی رهبری لگد کوفت و او را هزار بار تحقیر کرد.

خامنه‌ای اما به خاطر ارضای کینه‌اش، با حکم انتصاب اخیرش، خود را چندباره به آلودگی کشید فقط برای آنکه جلوی مردم و معترضان سال ۸۸ «کم نیاورد!»! و برای آنکه احمدی‌نژاد را زیرنظر داشته باشد تا در یک استخر بدون نجات غریق!، او را هم مثل هاشمی رفسنجانی به ملکوت اعلی بفرستد!

🔹 پس، رفتن و تقاضا کردن روحانی از چنین موجود حقیری، برای رفع حصر، بی‌نتیجه است. نهایتش همان پاسخی را به روحانی می‌دهد که درباره‌ی یار دیرین خود آیت‌الله آذری‌قمی داد: "به دٙرٙک!"
روحانی در «خلوت» کاری نمی‌تواند بکند.
به جای اینکه خوش‌بینانه فکر کنیم (روحانی برود و رهبر هم بگوید قبول!) باید به «اقدام ملی برای رفع‌حصر» بیاندیشیم تا روحانی به پشتوانه‌ی ملتی که در حال خروش است، بتواند برود و مذاکره کند.

🔹 این موجود حقیر که احمدی‌نژاد بر او دهها یادگاری گذاشته، روح با عزتی برای «فراموشی کینه‌هایش» ندارد. در واقع؛ امثال علی خامنه‌ای با کینه‌هایشان زندگی می‌کنند. آنها جز با سیلی محکم از ملت و روزگار، از هر شیطان پیاده نمی‌شوند.
این حاکم هم بدون شنیدن صدای الله‌اکبر ملت از پشت‌بام‌ها و خیابان‌ها، از سر محصورین و زندانیان عقیدتی و سیاسی، دست برنخواهد داشت.

🔹 روحانی، بدون لشکر عظیم ملت در پشت سرش، جوابی بیشتر از «به درک» نخواهد شنید.
از الله‌اکبر شبانه (هر شب ساعت‌۱۰) بر پشت‌بام‌ها شروع کنیم. بعد برای حرکت جمعی به سمت کوی اختر، بیت رهبر و جماران… غیر از این باشد، تاوان سنگینی بابت سکوت و انفعال خود خواهیم داد.
کما اینکه نحوست روزگار ایرانیان، از آه و نفرین مظلومان و قربانیان است.

پی‌نوشت: این جور وقتها، سروکله‌ی سینه چاکان قلابی و مدعیان دروغینی که فقط «نقاب» دفاع از قربانیان مظلوم کشتارهای ۶۷ را می‌زنند، پیدا می‌شود تا با فحاشی به کروبی و موسوی، مردم را دلسرد و چندپاره و متفرق کنند.

ما مدافع حقوق قربانیان مظلوم تمامی این سالها و کشتار ۶۷ هستیم. ولی حالا باید برای دفاع از حق سه محصور اقدام کنیم. هر کسی در این میان، نفاق ایجاد کند، «ریاکاری از قبیله‌ی حکومت» است.
پس فریب این بازی نخ‌نمای حکومت را نخوریم!
بابک‌داد
بامداد ۲۶ اٙمرداد ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۷, جمعه

کابینه؛ شطرنج‌بازیِ روحانی!

🔷 «سهمیه حذف» یکی‌دو وزیر برای مجلس!
➖ بابک‌داد ➖
اول: من هم موافقم که این کابینه، مورد انتظار «تحول‌خواهان» نیست، اما…! (امّاها را خواهم گفت)
موافقم که عدم حضور زنان و اقلیت‌ها در کابینه، دلسردکننده است، اما…!
من هم از حضور برخی افراد در کابینه، ناامید شدم. و اشاره‌وار بگویم که حذف آنها، «سهمیه‌ی مجلس» است در این شطرنج!

🔹 به شهادت کارنامه‌ام، هرگز صداقت و صراحت و استقلال را به هیچ نفروخته‌ام، سوگند می‌خورم قصدم توجیه روحانی و کارهایش نیست. او باید برای وعده‌های خود به خصوص «رفع حصر»، در اولین فرصت، به ملت گزارش بدهد.
و ما هم با قدرت، باید رفع‌حصر را از نظام «مطالبه» کنیم؛ تا دولت هم به «پشتوانه‌ی ملت» آن را عملی کند!

🔹 "بازی‌خوانی شطرنج‌بازان" سیاست، خیلی مهمتر و جذاب‌تر از این است که صرفاً درباره‌ی کابینه و جایگاه افراد بحث کنیم. اینکه در ذهنیت آقای روحانی چه می‌گذرد و بر اساس چه «الگوی منطقی»، دارد مهره‌هایش را می‌چیند، جذاب‌تر از این است که چه کسی در کابینه‌ی او هست یا نیست! به عبارتی؛ پی بردن به «هندسه‌ی ذهنی» او برای تحقق بخشیدن به اهدافش جالب‌‌توجه است.

🔹 روحانی همچون هاشمی رفسنجانی، نیروهای کابینه را برای «اجرای تاکتیک‌ها و طرح‌هایش» می‌خواهد. مدیرانی قوی و هماهنگ لازم دارد.
او همچنین بنا دارد خودش در مقام «استراتژیست»، بر کلیت «نقشه‌ی راه» احاطه داشته باشد. لازمه‌ی موفقیت او به عنوان یک استراتژیست و شطرنج‌باز، تمرکزش بر برنامه‌هاست. ایده‌هایی که نه او و نه هیچ شطرنج‌بازی، نباید و نمی‌تواند به مردم توضیحشان بدهد. شطرنج‌بازان ماهر، هرگز مشت خود را باز نمی‌کنند!

🔹 قطعا از «کُدهای» سخنان روحانی در معرفی کابینه متوجه شده‌اید که او در تنگناهایی هست که نباید بگوید. او گفت «دوست داشت ۳ وزیر زن بگذارد» اما نشد! گفت افرادی را در نظر داشته اما نشد! و گفت: «فشاری روی من نبوده!»
این سخنان متناقض، «پیامی رمزگونه برای مردم» دارند. چنانچه گفتم؛ قصدم توجیه کسی نیست و نفعی هم نمی‌برم، اما با این «ادبیات» در جمهوری اسلامی آشنا هستم و معناهای پشت این گفتمان را می‌شناسم.
سیاستمدار، مثل شطرنج‌باز است. او نه می‌تواند و نه باید مثل «حسنک‌راستگو!» صاف و صادق بگوید چرا چنین کابینه‌ای چیده‌ام! وقتی که روحانی با «افسوس» از «اما نشد»ها حرف می‌زند، دارد لابلای این حرفها به مردم پیغام می‌دهد که یادم هست که با شما چه قراری دارم. وقتی با زبان معکوس می‌گوید: «هیچ فشاری روی من نبوده!»
یعنی بوده! و «شما مهلتم بدهید»!

🔹 سیاست در «عمل»، عرصه‌ی جار زدن اهداف در بلندگو نیست! راستگویی برای دوران انتخابات است و بعدش، با زیرکی باید به وعده‌ها عمل کرد. سیاست عملی، بازی با «مشت بسته» است.
اگر قبل از هر بازی فوتبال، مربی نقشه اٙرنج تیم و طراحی بازیکنان و تعویض‌ها را جلوی دوربین خبرنگاران «صادقانه» شرح بدهد، آیا این صداقت است یا حماقت؟ و آیا چنین حماقتی، عامل شکست نمی‌شود؟

🔹 روحانی یک «شطرنج‌باز» است که به مسابقه‌ی شطرنج فرستاده‌اید. و به او «اعتماد» کرده‌اید. اما نمی‌شود قبل از بازی و قبل از هر حرکت مهره‌هایش، به او بگویید «درباره فکری که در سر داری، توی رسانه توضیح بده»؟ آیا او باید مشت خودش را باز کند؟! حال که به او اعتماد کرده‌اید، به اعتمادتان «اعتماد» کنید. و زیرک باشید. 

🔹 شما بهتر از من می‌دانید سیاست، عرصه‌ی پیچیده‌تری از یک شطرنج است. گاهی یک «مهره»، باید به چندمین حرکتش برسد تا امتیازی بگیرد. گاهی شطرنج‌باز، مهره‌ای را به منظوری گذاشته! و «مجلس باید آن را حذف کند»! واضح‌تر نگویم!
انتظار اینکه شطرنج‌باز، قبل و بعد از هر حرکت مهره‌اش، بیاید پشت بلندگو و به همه بگوید طرحم چیست، انتظار به‌جا و معقولی نیست!
الان فصل مهره‌چینی کابینه است. برای یک شطرنج‌باز قهار، محاسبه‌ی نقشه‌ها برای کیش‌و‌مات حریفش اهمیت دارد! مهره‌ها را می‌توان تغییر داد.

🔹 سربسته بگویم؛ «مسئولیت حذف» یکی چند مهره‌ی ناهماهنگ کابینه هم بر عهده‌ی نمایندگان مردم در مجلس است. و آنها باید بدون هیچ نگرانی، مهره‌های بد کابینه را حذف کنند!

🔹 به هر حال شمایی که به جای رئیسی و قالیباف، حسن روحانی را پشت فرمان ماشین نشاندید، می‌دانید که سر هر پیچ و چهارراه، نباید بر سر او فریاد زد: «مواظب باششش»!
مردم می‌دانند فشار روانی بر راننده، به «تصادف» می‌انجامد!
مردم هوشیارانه می‌دانند برخی از اینها که کاسه‌ی داغ‌تر از آش و «مطالبه‌گر» شده‌اند، هنوز پوسترهای رئیسی و قالیباف روی دیوار خانه‌شان آویزان است!
پس به این فکر کنیم که «برخی فشارها و توقعات زودهنگام»، دسیسه‌ای است برای مأیوس کردن ملت! تا روزی بدخواهان با پوزخند به شما مردم بگویند: «دیدید اشتباه کردید؟!»

🔹 حسن روحانی سیاستمدار باتجربه و شطرنج‌باز زیرکی است که زمین سیاست ایران را خوب می‌شناسد. لازم است بگذاریم با «تمرکز» کارش را بکند. او به خوبی می‌داند که جز ملت، پشتیبانی ندارد.
صبر؛ استراتژی برندگان است! روحانی را هم به وقتش، باید «نقد و داوری» کرد.

🔹 در پایان صدروز اول دولت (که نتیجه‌ی حرکات اولیه‌ی کار روشن شود) هرگونه اشتباه دولت را با «شمشیر نقد، صاف خواهیم کرد»!
اما یادتان باشد شما با صبر، به پیروزی رسیده‌اید. پس به شطرنج‌بازتان اعتماد کنید و برای هر حرکتش، از او «توضیح» نخواهید! بدانید که؛ مخالفان هم «گوش خوابانده‌اند» تا از لابلای حرفها و توضیحات روحانی به شما، برنامه‌ها و اهدافش را «شناسایی» و پیشاپیش «تخریبشان» کنند!

کلام آخر؛ اگر مانند ایام انتخابات «زیرک و هوشیار و پشتیبان و مطالبه‌گر» باشید؛ به تمام اهداف خود می‌رسید! شک نکنید!
بابک داد
۲۶ امرداد ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad
http://t.me/babakdad


🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۶, پنجشنبه

سی هزار «گوشت قربانی»!

🔷 بزرگنمایی شهادت حججی، موقتی است. و سرپوشی است بر فرماندهی غلط و به تله انداختن دهها پاسدار در دشت طنیف توسط چند داعشی پابرهنه! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
دو فرمانده ارشد سپاه، با کلیدواژه "شهید حججی" دو جمله گفته‌اند که معنای واقعی‌شان جمله‌ی مشهور فیلم "آژانس شیشه‌ای" است: «فقط عباس گوشت قربونی بود؟!»

🔹 سردار سلامی درباره نحوه اسارت و شهادت بچه‌های سپاه در آن نقطه بی‌سنگر گفته:
"با حمله‌ی انتحاری داعش، بچه‌ها در تله افتادند و همگی شهید شدند و برخی هم مانند شهید حججی، اسیر شدند و بعداً به شهادت رسیدند!"
ترجمه‌ی نظامی سخنان سردار سلامی این است که در شبیخون داعش به «مواضع سُست و خاکریزهای غیرحرفه‌ای سپاه» در دشت وسیع «طنیف» همگی نیروها کشته و یا اسیر شده‌اند! (آیا این فرماندهان نباید محاکمه شوند؟)
سردار عزیز جعفری فرمانده کل سپاه هم گفته: "سپاه ۳۰ هزار نفر مثل شهید حججی را «سازماندهی» کرده است!"
که معنای واقعی این سخن هم این است که ما حالاحالاها ۳۰ هزار گوشت قربانی دیگر داریم! (اوج بی‌مسئولیتی!)

🔹 گوشت قربانی حرم؟ یا بشار اسد؟ یا روسیه؟ قضاوت با خودتان. اما در حمله‌ی اخیر؛ اگر روسیه پشت نیروهای پیاده و بی‌پناه سپاه را در آن دشت صاف خالی نکرده بود، آیا این همه تلفات (که هنوز آمارش را نگفته‌اند!) روی دست سپاه می‌ماند؟

🔹 بله. ما هزاران نیروی ساده‌دل داریم که گمان می‌کنند برای دفاع از حرم اهل بیت به سوریه می‌روند! چیزی که نداریم وفاداری «شریک روس» است که برادران سپاه، زیادی روی آنها حساب باز کرده‌اند.
روسیه‌ای که موقع شلیک موشک‌های کروز آمریکایی به سوریه، دکمه پدافند اس۳۰۰ خود را خاموش کرد. و در جنگ دشت «طنیف» هم پشت نیروهای سپاه را خالی کرد تا به راحتی "قیچی" شوند و مثل محسن حججی، پسر محجوب نجف‌آباد، مفت مفت به اسارت داعش درآیند.

🔹 نیروهای سپاه به عنوان «پیاده‌نظام روسیه»، در جنگ نیابتی روسیه با غرب کشته می‌دهند و فرماندهان سپاه هم دلخوش‌اند که هنوز ۳۰ هزار نفر گوشت دم توپ «مثل شهید حجحی» دارند!
بچه‌های سپاه دیگر باید فهمیده باشند که این، «جنگ ما» نیست. بازی شطرنجی است که سپاه نهایتاً «سرباز پیاده» آن است و سرنوشتی جز قربانی شدن ندارند.

🔹 بچه‌های ساده‌دل سپاه بهتر است بیش از این فریب نخورند. «مؤمن باید زیرک باشد» تا حتی مردنش در بستر هم «شهادت» باشد.
روی «بهانه» دفاع از حرم اهل‌بیت، یا «دور کردن داعش از ایران» بیشتر فکر کنند. اگر این بهانه‌ها را باور کنید، روزگاری باید به خوش‌باوری امروزتان حسرت بخورید. آقایان حاضرند ۳۰ هزار حججی هم بدهند تا رفیق پوتین، از «حکومت آنها» حمایت کند! ولی رفیق پوتین، هرگز شریک و حامی مطمئنی نیست. به وقتش آن فرماندهان هم می‌فهمند که فریب خورده‌اند و آنها هم "قیچی" می‌شوند! هرچند حالا فکر می‌کنند با زرنگی، از حضور در منطقه جنگی دورند و خودشان قربانی دم توپ نمی‌شوند. (وگرنه چرا آقازاده‌ی رهبر و مداحان عاشق شهادت(!) به آن دشت‌های بی‌دفاع نمی‌روند تا به بهشت بروند؟)
آنها هزار هزار حججی را هم قربانی حرص و نادانی خود می‌کنند. اگرچه مطمئن باشید خودشان هم دست آخر، قربانی یک «بازی بزرگتر» می‌شوند…

🔹 حیف از امثال «محسن حججی‌» که قربانی بی‌تدبیری سرداران سپاه شوند. حیف از این جوانان ساده‌دل که قربانی شطرنج سیاسی پوتین و «بقای خاندان فاسد» بشار اسد شوند.
🔹 بچه‌ها! به این هم فکر کنید که «شهادت بدون فکر»، آیا نزد خداوند ارزشی دارد؟
من شک دارم!
[بابک‌داد]
۲۲ اٙمرداد ۹۶
➖ یادداشت حاجی سوک‌سوکی‌ها! را درباره‌ی سفر سیاحتی مداح رهبر به مناطق امن در عراق بخوانید.
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

رهبر معظم! «زن بشار» را چادری کنید!

🔷دین، «ارز» نیست؛ که در ایران و سوریه تفاوت کند!
➖ بابک‌داد ➖
سالهاست که حجاب و چادر را به عاشورا و حضرت زینب ربط داده‌اند! و مدتهاست حضور نظامی سپاه در سوریه را به نام دفاع از حرم حضرت زینب تبلیغ کرده‌اند!
سالهاست دارند با چماق پیام زینب(س)، زنان ما را روی زمین می‌کِشند و تحقیر می‌کنند و به گشت‌ارشاد می‌برند. اسم کارشان را هم «امر به معروف و نهی از منکر» گذاشته‌اند.
اصلاً فرض که اینها التقاط‌ و کاسبی با نام دین نیست. قبول!
با «همین منطق»، جسارتاً یک خواسته‌ی معقول داریم: برسد به دست ولی‌فقیه!

🔹 جناب آقای خامنه‌ای! در برابر هزاران نفری که برای حفظ رژیم بشار اسد به مناطق جنگی سوریه فرستاده‌اید و بنام دفاع از «حرم زینبیه» کشته شده‌اند، چرا خانم اسماءالاسد همسر بشار اسد را امر به معروف نمی‌کنید و از او نمی‌خواهید «حجاب برتر!» و چادر به سر کند؟!
بالاخره او ملکه‌ی کشور سوریه «سرزمین زینبیه» است. برای حفظ پیام عاشورا و زینب (که گفته‌اید «حجاب» بوده) واجب است که این خانم را به «امر ولی‌فقیه» مجبور کنید که باحجاب شود.
دین، «ارز» نیست؛ که در ایران و سوریه تفاوت کند!

🔹 ببینیم آیا «ولی‌امر مسلمین جهان» می‌تواند فقط همین یک نفر را با منطق ولایی و دینی خویش «باحجاب» کند؟ بشار اسد و همسرش هم «شیعه‌ی علوی» هستند و قاعدتاً باید به ولایت و تبعیت از ولی‌فقیه اعتقاد داشته باشند! پس مانعی وجود ندارد جز همت رهبری!

🔹 حالا که همسر سوگوار شهید حججی گفته‌اند: «مدافعان حرم سر می‌دهند تا روسری بماند!» آیا رهبر مسلمانان جهان می‌تواند «پیام خون همین جوان» را به خانم اسماءالاسد برساند و او را محجبه کند؟

🔹 جناب آقای خامنه‌ای! اگر تاکنون تصاویر همسر بشار اسد را ندیده‌اید، باید عرض کنم نامبرده بیشتر از ما به «نهی از منکر» نیازمند هستند! شدت احتیاج وی به امر به معروف آنقدر هست که به عنوان ولی‌امر مسلمین جهان، همین حالا به او امر کنید «حجاب برتر» و چادر (این میراث حضرت زینب) را بر سر کند.

از طرفی شما به عنوان پشتیبان سیاسی و نظامی و ولی فقیه، می‌توانید به شوهرش بشار اسد (که با پول و خون ایرانیان بر مسند حکومت مانده است)، امر کنید تا همسرش را محجبه کند. هواداران خودتان مدام می‌گویند: "بی‌حجابی زن، از بی‌غیرتی شوهر است!" پس برای جلوگیری از بی‌غیرتی بیشتر بشار اسد درنگ نکنید! شکلات او پوشش ندارد!!

🔹 رهبر معظم! بنا به تصاویر گوگل، این خانم متأسفانه دقت لازم را در پوشش خود ندارند. و البته «وزش باد رسواگر» هم (بخصوص هنگام سان‌دیدن از بالای پشت‌بام قصر!) بی‌موقع است!
عجب پدیده‌ای است این باد آبروبر و رسواگر، که می‌تواند «چادر ریا» را در سوئیس غیب کند و دامان اسماء را بر بام قصر عریان سازد!

🔹 آقای خامنه‌ای! اگر توانستید خانم اسماءالاسد را چادری کنید، شخصاً به قدرت و نفوذ شما بر حاکم جائر سوریه (که تاکنون ۵۰۰ هزار تن را کشته و ۵ میلیون نفر را آواره نموده)، ایمان می‌آورم.
اگر فرمان شما را اطاعت کرد، می‌توانید بگویید که در قبال چند هزار نفری که در سوریه تلفات داده‌اید، حداقل موفق به محجبه‌کردن همسر بشار اسد شده‌اید!
و اگر از زیر «فریضه امر به معروف» شانه خالی کنید، مطابق شریعت اسلام عمل نکرده‌اید!

مردم داوران خوبی هستند. آنها خواهند دید که آیا حجاب و فریضه‌ی امر به معروف و غیره را فقط برای زن ایرانی و حکومت و قدرت خودتان «چماق» کرده‌اید؟ یا پای باورتان می‌ایستید و اگر بشار نافرمانی کرد، حمایت از او را قطع می‌کنید؟

اگر نتوانید زن بشار اسد را چادری کنید، مؤمنان باید در اجتهاد و نفوذ منطق شما به عنوان «ولی‌فقیه» شک کنند. و به همان دلیل، باید دست از سر «حجاب اجباری زنان ایرانی» هم بردارید.

🔹 اگر شما «ولی‌امر مسلمین» هستید، زن بشار اسد باید حکم‌تان را اجرا کند. که اگر نکند، شما دارید پول و خون جوانان را برای حکومت یک مرد و زن ناشزه (نافرمان) تلف می‌کنید! قضاوتش با مردم. و با طفل محسن‌ها که روزی درباره علت کشته شدن پدران خود سئوال خواهند کرد.
مؤمنین و اقشار متدین داوری می‌کنند. و اگر نتوانید زن «مهره» خود را محجبه کنید، در خیلی چیزهای شما و نظام‌تان شک می‌کنند!

🔹 اگر به منطق این نوشته، با «منطق عملی» پاسخ دهید، شخصاً درباره‌ی اعزام نیروها به سوریه و پرپر کردن جوانان ایرانی برای دفاع از حرم اسماء(!) انتقاد و پرسشی نخواهم کرد.
فرض می‌کنیم آنها بر اساس اعتقاد خود، دفاع از حرم بشار اسد را انتخاب کرده‌اند.
و تا وقتی اعتقاد خودشان را مثل "مسواک شخصی" نزد خود نگه دارند و به زور توی حلقوم مردم نچپانند، مردم هم به اعتقاد آنان کاری ندارند.

🔹 اما اگر منت کشته‌شدگان «سرزمین اسماء» را بر سر دین مردم بگذارید، آن وقت این مردم با این "مسواک متعفن دین فروشی شما" کار شایسته‌ای نخواهند کرد!
بابک‌داد
۲۴ مرداد ۹۶
🔹تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

"سِلفی گیت"!


♦️ شوق نمایندگان برای سِلفی با موگرینی! ♦️
➖ بابک‌داد ➖
در اغلب کشورها، بعد از پایان مراسمی تشریفاتی مثل "تحلیف"، مهمانان به سالن مجاور هدایت شده و پذیرایی مختصری (سرپایی) می‌شوند.
در آن پذیرایی کوتاه که بدون حضور "دوربین" خبرنگاران است، میهمانان فرصت مناسبی برای گپ و گفت و معاشرت با همدیگر دارند. گاهی عکاسی یادگاری و سلفی هم (البته با موافقت دو طرف!)، در حاشیه‌ی این پذیرایی سرپایی انجام می‌شود.

🔹 نمی‌دانم در مراسم تحلیف آقای روحانی در مجلس، آیا آن پذیرایی انجام شده یا خیر؟
اما ظاهراً بین «ردیف» صندلی مهمانان خارجی با ردیف‌های پشتی که نمایندگان مجلس خودمان روی آنها نشسته بودند، «حائل و مانعی» گذاشته بودند و شاید همین امر، باعث ذوق و شوق نمایندگان برای ارتباط‌گیری(!) و «سلفی گرفتن» با میهمانان ردیف‌های جلویی شد!

با این همه و از بین آنهمه شخصیت‌های سیاسی و نمایندگان کشورهای اسلامی و…، ظاهراً نمایندگان مجلس شورای اسلامی، فقط خانم فدریکا موگرینی را صدا زدند تا به نزدیک «حصار حائل!» بیاید و با آنان سلفی بیاندازد! از اینجا، رسوایی و بی‌آبرویی «سلفی‌گیت» آغاز شد!

🔹 بالا و پایین پریدن چند نماینده برای سلفی گرفتن با یک خانم اروپایی، علاوه بر اینکه تصویر نامناسبی از نمایندگان مجلس اسلامی! به دنیا مخابره کرد، باعث شگفت‌زدگی سایر مهمانان خارجی و خود خانم موگرینی هم شد!

🔹 متأسفانه جز تقاضای سلفی، به دلیل ندانستن زبان انگلیسی، نمایندگان مجلس راهی به غیر از استفاده از "زبان بدن" یا بادی لنگوئیج نداشتند! همین امر موجب شد تا «حرکات عجیب دست و صورت» آنها، اغراق‌آمیز و مضحک‌تر به نظر برسد. به این اضافه کنید اسیر بودن نمایندگان را در پشت «حصار»، که این کمدی تلخ را رقت‌انگیزتر می‌ساخت!

🔹 از طرفی حضور آقای حسن قشقاوی معاون کنسولی وزیر خارجه در ادامه‌ی این مضحکه، بر «وخامت اوضاع» افزود!

درستش این بود که طبق پروتکل‌های تشریفاتی، آقای قشقاوی خانم موگرینی را به راهنمای مخصوص می‌سپرد، یا او را تا فاصله‌ی مطمئنی از این نمایندگان ذوق‌زده مشایعت می‌کرد تا ماجرا کش پیدا نکند!

حال آنکه آقای معاون کنسولی، در حد یک عکاس آتلیه‌ای وارد گود شد و بین نمایندگان آن طرف حصارها و این خانم اروپایی، نقش واسطه و عکاس و کارگردان را ایفا نمود. موبایل می‌گرفت و می‌داد و خانم را در قاب «جانمایی» می‌کرد…
و کم مانده بود از نمایندگان بخواهد با شماره ۳,۲,۱ با هم بگویند: «سییب!»

🔹 بعضی از نمایندگان بعدها گفته‌اند که قصدشان گفتگو با خانم موگرینی بوده! که چنانچه خودشان گفته‌اند به دلیل «مشکل زبان» و محل نامناسب گفتگو، طبعاً چیزی بیشتر از یک سری ادا و اطوار حاصل نشده است!

یکی گفته از موگرینی خواستیم بگوید مرگ بر…! یا به او گفتیم: درود بر اروپا! و جالب اینکه اقرار کرده‌اند که تمام اینها را به «فارسی» می‌گفتند و انتظار داشته‌اند قشقاوی، علاوه بر نقش عکاس سلفی، «مترجم» هم باشد!

🔹 در آخرین فراز این نوشته حیف است از «حرکات آکروباتیک و ژانگولر» برخی از نمایندگان محترم که محاسنی سفید کرده و پا به سن گذاشته‌اند، یادی نشود!
مطلقاً فرقی ندارد عضو کدام گروه سیاسی باشند. رفتارهای برخی از آنها که روی مانیتور و میکروفون لم داده و یا بدن خود را مانند نرم‌تنان، کج و معوج کرده‌اند، یک رسوایی محض بود که تا روی جلد نشریات جهانی هم رفت.

🔹 تیم دکتر ظریف حالا حالاها درباره‌ی برجام با خانم موگرینی و جهان خارج کار دارد. من فکر نمی‌کنم خاطره‌ی این حرکات سخیف، به این زودی از ذهن آنها پاک شود.
هر وزیر خارجه گاهی «ناگزیر» است تا از «کارت موافقت یا مخالفت پارلمان کشورش» در مذاکرات مختلف استفاده کند. ساده‌ترین خسارت رفتار نمایندگان ذوق‌زده با این "سلفی‌گیت"، این بود که این «ابزار دیپلماتیک» را از دست وزیر خارجه درآوردند!

🔹 آیا عطش سلفی گرفتن با فدریکا موگرینی؛ به اینهمه خساراتش می‌ارزید؟
به نظرم اگر این نمایندگان، خودشان «پیشقدم تنبیه خویش» بشوند و در یک ابتکار گروهی، از خسارات آن اعمال رقّت‌انگیز خود بکاهند، پسندیده‌تر است از اینکه احتمالاً توسط مقامات بالای مجلس با آنها برخوردی شود و یا تا ابد بدنام بمانند.

🔹 اینجا نقطه‌ی تمایز «منافع ملی» بر «منافع شخصی» است. جایی که آنها می‌توانند صداقت و ندامت خود را اثبات کنند و «پایان آبرومندانه‌ای» بر رفتارهای زشت‌شان بگذارند.
انتخاب، با خود آنهاست. اینکه آخرین تصویر ثبت‌شده‌ی آنها، همان سلفی‌های سخیف باشد؟ و یا شجاعانه، رفتارشان را جبران کنند و نام نیکی به جا بگذارند.

🔹 پی‌نوشت: لازم است آقای ظریف با معاون کنسولی خود یک برجام رفاقتی داشته باشد!
اگر نبود «حضور گرم و هنرنمایی» جناب قشقاوی، ای بسا قضیه تا به آن اندازه «کش» نمی‌آمد! و خانم موگرینی هم با آرامش، صحن مجلس را ترک می‌کرد.
بابک‌داد
۱۹ مرداد ۹۶
🔹تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۱۱, چهارشنبه

بوٙد آیا که درِ "حصر و اوین" بگشایند؟

اگر صدایم به رهبر جمهوری اسلامی می‌رسد، از ایشان (حتی با فروتنی و احترام) می‌خواهم تا فرصت از کف نرفته، کاری کند «کارستان»! و درهای حبس و حصر را باز کند. 
به ایشان قول می‌دهم که پشت آن درها، علاوه بر محبوسان بیگناهی که آزاد می‌شوند، «سرمایه اجتماعی عظیمی» هم برای نظام و شخص رهبری پنهان است که کم از «گنج» ندارد. این گشایش، می‌تواند زخم‌های رابطه بین رهبری با ملت را اندکی بهبود بخشد و گامی باشد بر روند همدلی ملت که در شرایط حاضر منطقه‌ای و جهانی، برای «حفظ تمامیت ارضی ایران» سخت به آن نیاز داریم.

🔹 اگر صدایم به ایشان می‌رسد توصیه می‌کنم بهترین استفاده را از فضای این روزهای جامعه‌ی منتظر بکنند و با «آزاد کردن #تمامی_زندانیان عقیدتی و سیاسی» و #رفع_حصر ؛ هوشمندانه بر فضای سیاسی کشور مسلط شوند و جوّ عمومی را با ابتکار عمل تغییر دهند. قول می‌دهم کسی (حتی مخالفان نظام) این کنش هوشمندانه ایشان را نشانه‌ی «عقب‌نشینی» رهبر نخواهد دانست. بلکه برعکس؛ این کار نشانه‌ای از هوشمندی و موقع‌شناسی آقای خامنه‌ای تلقی خواهد شد. و چنانچه گفتم هیچ تردیدی ندارم که این آزادسازی در فضای فعلی جامعه، باعث «افزایش سرمایه اجتماعی» نظام و شخص آیت‌الله خامنه‌ای خواهد شد.

چه چیزی برای یک رهبر سیاسی، بهتر از این که با یک حرکت، بیشترین بُرد و بهره را نصیب خود و حکومتش کند؟

🔹 شمار کل زندانیان عقیدتی و سیاسی و محصورین، چندان تعداد بالایی نیست که تهدیدی برای حاکمیت باشند. و خود رهبر می‌داند که آزادی آنان، حکومت را به خطر نمی‌اندازد. چه؛ هیچکدام آنها هم اصولاً اهل انجام کارهای خطرناکی برای بیان انتقاد و مخالفت نبوده‌اند و نیستند. همه‌ی محبوسان بدون استثنا از آیت‌الله #کاظمینی_بروجردی بگیرید تا دکتر #محمدعلی_طاهری، از #ضیاء_نبوی تا #آرش_صادقی و از آقایان #کروبی و #موسوی تا خانم‌ها #رهنورد و #نرگس_محمدی و… «همگی آنها» جمعی از دلسوزان این کشور و ملت هستند که فقط «متفاوت از حاکمیت» می‌اندیشند، همین! اما هیچکدام آنان مطلقاً خطری برای نظام نداشته‌اند. خطر آن است که با حبس بی‌فایده‌ی آنها، اتهام «نقض حقوق بشر» را هم به ابزارهای فشار جهانیان بر ایران اضافه کنید. خوب است بسنجید که حبس این جمع منتقدان و مخالفان، آیا به تبعات مضرّ و عظیم آن می‌ارزد؟ و نیکوست اگر به فایده‌های آزادی آنها هم نظری کنید. مطمئناً هیچ سودی در ادامه‌ی حصر و حبس زندانیان عقیدتی و سیاسی وجود ندارد و تماماً ضرر است. و جلوی ضرر را همینجا بگیرید که منفعت است. و اگر دیر شود و اتفاق بدی برای محبوسان بیافتد، دیگر ضرر پشت ضرر خواهد بود.

🔹 آزاد کردن زندانیان در فضای کنونی، که همه چیز برای ایجاد یک همدلی ملی مهیاست، برای نظام و رهبری «پرمنفعت» خواهد بود. این را از زبان این مخالف منصف خویش بپذیرید.
ولی برعکس (خدای نکرده با فوت و یا بروز هر اتفاق بدی برای آنان)، در نهایت آسیب و ضرری که به پای رهبری نوشته می‌شود، بی‌حساب است و موجب زیان و خسران بیشتر برای حکومت خودتان خواهد شد.
حساب سود و زیان چندان دشوار نیست. اجرای آن ذکاوت و جسارت می‌خواهد که امیدوارم این بار در حاکمیت و رهبری نظام بروز نماید.

🔹 تکرار می‌کنم که فضای روانی جامعه، مهیای یک اتفاق مثبت است. و ایران در شرایط خاصی است که به چنان اتفاق مثبتی نیاز دارد تا تمامیت آن حفظ شود.
آیا آقای خامنه‌ای این «فرصت طلایی» را قدر می‌دانند؟ بگذارید خوش‌بین باشم و برای وضعیت حساس کنونی ایران و رفع تهدیدها از سر کشورمان، بگویم: «امیدوارم»!
همه در انتظار «گشایش» درب حصر و اوین می‌مانیم. بپایید که زمان از دست نرود…
کاش این نوشته به دست رهبری برسد.
بابک‌داد
۱۱ مرداد ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com