۱۳۹۴ آذر ۲۹, یکشنبه

استقلال، آرمانِ بربادرفته انقلاب ۵۷

- «ایرانِ اسلامی» بازیگر منطقه‌ای پوتین -
مقدمه: یکی‌یکی از بین رفتند؛ شعارها و آرمان‌های انقلاب ۱۳۵۷ را می‌گویم‌. همان آرزوهای بلندی که حالا دیگر شبیه قصه و شوخی تلخی شده‌اند که هیچکس حتی حاضر نیست بازگویشان کند و مردم هم نمی‌خواهند حضور در چنان انقلابی را گردن بگیرد‌. آرمان‌هایی مثل: آزادی، استقلال، رأی ملت، عدالت، برابری، مبارزه با اشرافی‌گری و تجمل حاکمان، مبارزه با فقر و فحشا و اعتیاد، و اداره کشور بر مبنای اصول «جمهوریت» و حتی اسلامی بودن حقیقی ارکان کشور،… اینها و بسیاری شعارهایی جذاب دیگر، جملگی بر باد رفته‌اند. و حالا فقط پوستهٔ چروکیده و خشکی از آن آرمان‌های بلند باقی مانده است.
اکنون ایران به بازیگر منطقه‌ای و پیاده‌نظام  روسیه‌ی کبیر تبدیل شده و به پشتوانه روسیه، برای این و آن خط‌و‌نشان می‌کشد‌. امروزه تهران، حیاط خلوت آقای ولادیمیر پوتین است و اوست که تعیین می‌کند پروتکل دیدار را چطور انجام دهد. او اجازه دارد با صندوقی سربسته که ظاهرا" حاوی یک نسخه قرآن است و با کاروان زرهی خودش، مستقیماً از فرودگاه به بیت رهبری برود. محافظان و مترجمان را بیرون کند و نماز اول وقت رهبر را هم به تعویق بیاندازد! و روزهای بعد صدای او، از گلوی مقامات ایران بیرون بیاید. حجت‌الاسلام طائب رییس قرارگاه عمار سپاه هم در وصف این نخوت و رفتار پوتین، زبان به ستایشی رقت‌بار می‌گشاید که: کارهای پوتین بازی نیستند، بلکه همه کارهای او دارای معانی و مفاهیم هستند!

در دولت هم وضعیت بر همین مدار است. رئیس‌جمهور اعلام کرد ایران قصد ندارد جای روسیه را در بازار گاز اورپا بگیرد. حال آنکه ما بیشترین ذخایر گازی جهان را داریم و از اوکراین و ترکیه تا کشورهای دیگر اروپایی مشتریان بالقوه این گاز فرّار هستند. اما برای آنکه روسیه را نرنجانیم، این بازار را هم خالی می‌کنیم! دیر نیست که از حقوق مسلم ایران در دیرکرد تحویل سامانه پدافندی که بالغ بر چهار میلیارد دلار می‌شود بگذرند، تا رضایت پوتین را بیشتر جلب کنند. تندی با ترکیه و همسایگان هم با تکیه بر قدرت کاخ کرملین، این روزها مُد شده و به عواقب آن که بعدها دامن مردم کشورمان را می‌گیرد، توجهی نمی‌شود.
سپاه پاسداران که دیگر حتی برای حفظ ظاهر هم که شده، سعی نمی‌کند خود را مستقل نشان بدهد‌. فرماندهان سپاه چشم به دهان حاکم کاخ کرملین دوخته‌اند تا بر اساس اشارات او، در سوریه بمانند یا عقب‌نشینی کنند. رسانه‌های زنجیره‌ای سپاه، تحلیل‌های منطقه‌ای خود را بر اساس تحلیل و مطالب سایت‌های دولت روسیه می‌نویسند و دچار کوررنگی سیاسی شده‌اند. آنها برای دیدارهای خیالی سردار قاسم سلیمانی با پوتین، قصه‌پردازی می‌کنند و داستانهای جعلی می‌سازند که مثلاً آقای پوتین؛ حاج‌قاسم را «دوست من قاسم!» صدا زده! و آنقدر از این خودفریبی‌ها ذوقمرگ می‌شوند که صدای تکذیبیه مقامات روس را هم نمی‌شنوند. سردار هم که در این داستانها، در ثانیه‌ای از سوریه به روسیه طی‌الارض می‌کند و از اتاق بشار‌الاسد به کاخ کرملین می‌رود و از نگاه رسانه‌های زنجیره‌ای سپاه، «دست‌راست پوتین» است‌! حال آنکه ای بسا پوتین، این سردار افسانه‌ای را یکبار و آن‌هم در لانگ شات دیده باشد! اما آیا از این خودارضایی‌های سیاسی در این حکومت کم دیده و شنیده‌ایم؟!

جالب اینکه روس‌ها این قصه‌پردازی کودکانه سپاه را تکذیب می‌کنند، ولیبرادران قاچاقچی باز هم اصرار دارند سرسپرده و گوش‌به‌فرمان روسیه هم لقب بگیرند اما از خود چهره‌ای قدرتمند و متکی به ابرقدرت شرق نمایش دهند. برای این قدرت‌نمایی قرضی، سپاه و رهبری حاضرند بر خیلی چیزها سرپوش بگذارند. از جمله اینکه خبر کشته‌شدن چند فرمانده سپاه در بمباران اشتباهی هواپیماهای روسیه را هم مسکوت بگذارند. یا اینکه خود را به نشنیدن بزنند وقتی که سرگئی لاوروف می‌گوید روسیه بدنبال ایجاد حکومتی سکولار و غیرمذهبی در سوریه است. و این هدف، برخلاف ادعاهای جمهوری‌اسلامی درباره حفظ محور مقاومت(!) در سوریه است. این یادداشت مطلقاً قصد ندارد انتقادی از سیاست‌های پوتین و روسیه در این موارد داشته باشد. برعکس برخی از مواضع و نظرات روس‌ها را برای منطقه مفید می‌دانم. منجمله همین ایجاد یک حکومت سکولار در سوریه که منافع تمام اقلیت‌های این کشور را یکسان محترم بداند. اما هدف این یادداشت، بررسی این حقیقت است که نظام اسلامی، مدتهاست که از مشروعیت افتاده و برای بقا نه تنها از شعارهای ادعایی چشم پوشیده، بلکه به طرز رقت‌انگیزی تبدیل به سرباز منطقه‌ای بلوک شرق و روسیه شده است‌.
 
در تازه‌ترین خبرها، یک مقام دولت روسیه به مجلس شورای اسلامی تکلیف فرموده که ایران باید شکایت قبلی خود را از روسیه پس بگیرد تا روسیه هم بقیه سیستم پدافندی اس-۳۰۰ را به ایران تحویل دهد. سیستمی که سالهاست پول آن را گرفته‌اند و تحویل نداده‌اند. معاون نخست‌وزیر روسیه با اطمینان گفته که مجلس ایران این قانون را تصویب خواهد کرد! لابد او می‌داند مجلس در ایران تا چه اندازه صغیر و بی اراده است و سپاه اشاره‌ای می‌کند و این فرمان کرملین هم اجرا می‌شود.
این چند مورد، فقط مشتی نمونه خروار بود از پوستهٔ خشکیده همان استقلال و عدم وابستگی به قدرتها و شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری‌اسلامی» که پیشینیان ما در انقلاب سر دادند و حالا هم نیازمند غرب هستیم و هم فرمانبر شرق.
بقیه شعارها و آرمان‌های بر باد رفته را می‌توان در فرصت‌های دیگر مرور کرد‌. از هر زاویه که بنگریم، حقیقت این است که انقلاب ۵۷ به «ورشکستگی» رسیده و در تمامی ابعاد و اهداف ترسیم‌شده خود شکست خورده است. این حقیقت را نمی‌توان انکار کرد که همه اجزای این حکومتِ وابسته و این نظام موریانه‌زده و سیستم ناکارآمد و فاسدش، گواهی می‌دهند که هیچ نشانه‌ای از آن خواسته‌ها و شعارهای انقلابی ندارد. اکنون سئوال مهمتر این است: کجای این نظام ناکارآمد و وابسته و کجای این عمارت ویرانه «قابل اصلاح» و بازسازی است؟!
* پی‌نوشت: تصاویری را که از بریده چند خبر درباره سخنان رقت‌بار و اظهار وابستگی‌های مقامات حکومتی و سپاهی به روسیه و ولادیمیر پوتین (به عنوان مشتی نمونه خروار در لابلای متن گذاشته‌ام) با تامل بیشتری ببینید‌ و بخوانید. یا حق.
[بابک‌داد]

۱۳۹۴ آذر ۲۴, سه‌شنبه

باز هم دم خروس دیکتاتوری بیرون زد!


• صداقتِ اشتباهی ‌حاج‌صادق! •
او ناخواسته راست گفته است! گواهی می‌دهم که این حرفهای آیت‌الله لاریجانی درست است که رهبر از هر نظارتی آزاد است. هرچند نیت حقیقی او، دلسرد کردن کسانی است که دارند تلاش می‌کنند با تغییر ترکیب مجلس خفتگان به مجلسی با ترکیب جوان‌تر، نهاد رهبری را پاسخگوی اعمال خود کنند. ولی اصل حرف او مثل دم خروس حقیقت بیرون زده و حاج صادق آملی‌لاریجانی، صادقانه! اصالت دیکتاتوری در نظام ولایت‌فقیه را فاش کرده است؛ ولایت‌فقیه یک حکومت فراقانونی و سلطنتی است که جناب سلطان می‌تواند در همه امور اِعمال قدرت و دخالت کند، ولی به هیچکس و به هیچ نهادی پاسخگو نباشد. بر اساس تعریف آقای لاریجانی از مواد ۱۰۷ تا ۱۱۱ قانون‌اساسی، مجلس خبرگان یک مجلس تشریفاتی و درباری است که حداکثر وظیفه‌اش تشخیص یک فرد بعنوان رهبر است و بعد از آن، این خبرگان حق هیچگونه نظارت و پرسشی از عملکرد رهبر والامقام خود را ندارند. چون به فرموده آقای صادق لاریجانی، چنین نظارتی در هیچ کجای قانون‌اساسی نیامده! این اعتراف بزرگ درباره ماهیت غیرانتخابی و دیکتاتوری بالاترین رکن جمهوری‌اسلامی را باید در تاریخ ثبت کرد.
سخنان رئیس قوه قضائیه، در نقطه مقابل ادعاهای واهی آیت‌الله خامنه‌ای است که همواره تظاهر می‌کند که تمام ارکان نظام با رأی مردم انتخاب می‌شوند. این دروغ بزرگ را برای همیشه نمی‌توان گفت. زیرا بالاخره یک جایی، یک صادقِ ساده‌لوحی پیدا می‌شود که اشتباهی، سخن راست را می‌گوید!
انتخاب مقامات بدون پیگیری مطالبات و نظارت بر عملکرد آنان؛ یعنی نمایشِ انتخاباتی. دادن اختیار و قدرت و ثروت به مقامات؛ بدون پاسخگو بودن آنها هم فقط یک محصول می‌زاید: دیکتاتوری محض.
و دیگر کیست که نداند کثیف‌ترین و مخوف‌ترین استبدادها، استبداد دینی است که همه جنایات و چپاول و ضعفهای خود را به پای خداوند دور از دسترس می‌اندازد. و به نام دین، تمام تپه‌های جهان را «گلکاری» می‌کند.
[بابک‌داد]

متن خبر: آیت‌الله آملی لاريجانی با اشاره به اينكه «برخی افراد، آرزوها و توقعات غيرقانونی خود را كه ربطی به قانون اساسی ندارد مطرح می‌كنند»؛ «نظارت مجلس خبرگان بر رهبری» را سخنی نادرست و غيرقانونی اعلام كرد و گفت: «در قانون اساسی چيزی به نام نظارت بر رهبری نداريم!»
رئيس قوه قضاييه به مواد 107، 108،109،110 و 111 قانون اساسی و اصل 5 آن درباره شرايط، صفات و ويژگی‌های رهبری در نظام جمهوری‌اسلامی ايران اشاره كرد و گفت: مطابق قانون اساسی تشخيص دارا بودن شرايط رهبری و يا فقدان اين شرايط بر عهده خبرگان رهبری است و طبيعی است كه «مقوله تشخيص از نظارت جداست» و اين دو تلازمی با هم ندارد.