۱۳۹۶ مهر ۲۰, پنجشنبه

🔷 بعد از آگاهی! 🔷


➖ بابک‌داد ➖
تقریباً هیچ راه گریزی از مرحله‌های بعد از آگاهی وجود ندارد!
اگر هر چیز دارای چند «مرحله» و بخش است، پس مرحله‌ی دانستن، «مقدمه‌ای» است برای مرحله‌ی بعدی! مرحله‌ی بعدی چیست؟ عمل.

🔹 مرحله‌ی بعد از «بارداری»، زایمان است!
اگر جنین بیشتر از «مرحله‌ی بارداری ۹ ماهه»، مثلاً ۱۰ ماه در رحِم باقی بماند، نوزاد «مُرده» به دنیا می‌آید. اگر جنین در ماه نهم متولد نشود، باید برای مرحله‌ی تولدش «اقدام» کنند. پس پزشکان با جراحی و سزارین، نوزاد را متولد می‌کنند. وگرنه تمام صبر و انتظار ۹ ماهه‌ی مادر و جنین، به باد می‌رود.

🔹 آگاهی و دانستن هم، دوران «بارداری ذهن» است و یک مرحله از سیر رشد و تکامل آدمی است. به فصلش «مادر آگاهی»، باید «فرزند عمل» بزاید و به دنیای واقعیت‌ها چیزی اضافه کند. اگر دیرتر از وقت لازم، به مرحله‌ی «بعد از آگاهی» یعنی «عمل» برویم، و یا اگر اصلاً عمل و اقدامی نکنیم، تمام آن آگاهی‌ها به هیچ هم نمی‌ارزند.

🔹 به لطف همین پنجره که این خطوط را در آن می‌خوانید، «اینترنت و سرعت تبادل اطلاعات» در این زمانه، موجب شده تا آگاهی ما درباره‌ی خیلی چیزها، شتاب و سرعت بگیرند و توسعه پیدا کنند.
اگر میوه‌ی این آگاهی‌ها را به فصلش نچینیم و «دانسته‌های درست» را به مرحله‌ی عمل و اقدام نرسانیم، میوه‌ی آگاهی بر شاخه درخت پلاسیده می‌شود و می‌پوسد. فصل برداشت از دانسته‌ها که سپری شود، آگاهی دیگر چه ارزشی دارد؟

🔷 چند مثال می‌زنم:

🔹 همه می‌دانیم سالانه ۵۵/۰۰۰ نفر به خاطر مصرف سیگار و قلیان در ایران می‌میرند. این آگاهی مفید است! اما اگر بعد از «آگاهی از این فاجعه» اقدامی نکنیم و مثلاً به ترک دخانیات خود و دیگران همت نکنیم، این آگاهی و دانستن این رقم ۵۵ هزار تلفات، به چه دردی می‌خورد؟

🔹 آمار مستند می‌گوید سالانه ۱۷ هزار نفر در تصادفات جاده‌ای می‌میرند و بیشتر از ۳۳۰/۰۰۰ نفر مجروح و معلول می‌شوند! اگر این آگاهی، باعث تغییر در رفتار ترافیکی ما و بهبود ماشین و بهسازی جاده نشود، به چه درد می‌خورد؟

🔹 فهمیده‌ایم که سد آبی گُتوند، باعث «شور شدن آب شیرین!» و اتلاف منابع آبی کشور می‌شود. این آگاهی اگر به عمل نرسد، به چه دردمان می‌خورد؟
در گام اول باید از مسئولین بخواهیم که اقدام کنند و از ادامه‌ی آبگیری آن سد در جنوب کشورمان جلوگیری کنند. اگر آنها نکردند، باید خود عمل کنیم. وگرنه به زودی در بی‌آبی می‌میریم!

🔹 من هم می‌دانم «عمل و اقدام» درد دارد! می‌دانم که هزینه دارد! به خدا که هزینه‌های سنگینش را هم داده‌ام! اما هیچ فرد یا ملت موفقی به چیزهای خوبی که امروزه دارد نمی‌رسید، اگر هزینه‌اش را نمی‌داد و دردش را نمی‌کشید.

🔹 رفاه و پیشرفت امروزه در کشورهای غربی، «محصول» چند قرن تلاش و عمل مردم این سرزمین‌ها به «تک‌تک» آگاهی‌هایشان است. آنها وقتی دانستند «تبعیض» بد است، برای حقوق اقلیت‌ها، سیاهان و زنان و دگرباشان «اقدام» کردند. هزینه‌ها دادند. دردها کشیدند. اما عاقبت در آمریکایی که تا ۶۰ سال پیش، سیاهان هیچ حقی نداشتند، یک رئیس جمهور «رنگین پوست» به کاخ سفید راه یافت. و پارسال هم یک «زن» در یک قدمی ریاست جمهوری بود!

🔹 در همین جهان سوم، به چپاول ثروت ملل توسط استعمارگران بنگریم. افرادی مثل گاندی و ماندلا و هزاران نفر دیگر از جان و جوانی خود گذشتند تا ملت‌ها را «آگاه» کنند. ملت‌های آگاه شده هم دست به «اقدام» زدند. و در این صد ساله، دهها کشور به استقلال و پیشرفت رسیدند و استعمار و استثمار در آنها پایان گرفت.

🔹 «شعور آگاهی»، با خودش «شور عمل» می‌آورد! کافی است بدانیم قِرقِره کردن دانسته‌هایی که همه می‌دانیم، دیگر «اتلاف وقت» است. تکرار «دور باطل» است. باید به مرحله‌ی اقدام و عمل قدم بگذاریم تا از آنچه آگاه شده‌ایم نتیجه‌ای بگیریم. با علم به اینکه «عمل و اقدام» هم درد و هم هزینه دارد؛ ولی جهان را جای بهتری خواهد ساخت.

🔹 چشمه‌ی آگاهی، آبی است که فقط تا وقتی زلال است؛ قابل آشامیدن است. ما گاهی با بی‌مسئولیتی، آب زلال آگاهی‌مان را در «مرداب بی‌عملی» می‌ریزیم.
مرحله‌های زیستن را باید یک به یک جلو رفت! بعد از آگاهی، عمل است و بعد هم نوبت به «لذت از نتیجه» می‌رسد.

🔹 همه شنیده‌ایم: «عالِم بی‌عمل، همچون زنبور بی‌عسل است»!
انواع زنبورها، هم «زنبورهای زرد و سرخ بی‌عسل» و هم زنبورهای کندوی عسل، همگی از «شهد گلها» می‌چشند! اما همه عسل تولید نمی‌کنند. زنبورهای زرد و سرخ، مثال «عالمان بی‌عمل» هستند که شهد شیرین می‌نوشند، اما فقط وزوز می‌کنند! 
در عوض «زنبورهای کندو» شهد گلهای آگاهی را با عمل، به «عسل» لذیذ تبدیل می‌کنند!

🔹 شاید شما هم ایمان آورده‌اید که فقط یک جا می‌توان «سِره» آدمها را از «ناسِره» تشخیص داد: درست یک قدم «بعد از آگاهی»!
بابک‌داد
۲۰ مهرماه ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مهر ۱۰, دوشنبه

سردار نامرئی: "لازم باشد نزدیکتر هم خواهم آمد!"


🔺 افسانه‌های سردار سلیمانی! 🔺
➖ بابک‌داد ➖
هیچکدام از «یاران امام حسین» مثل سردار قاسم سلیمانی بلد نبود «نامرئی» بشود، یا بدون اسلحه ۴۰ داعشی را بکشد و مهمتر از همه؛ نمی‌توانست «سوره مدافعان حرم!» بسازد و به قرآن اضافه کند!

🔹 به قول معروف «شوربختانه!» یاران پیامبر و امامان، همگی از دم «حق‌گو و صریح‌الهجه» بودند و «چشم در چشم دشمن» حقیقت را می‌گفتند و «سر» می‌باختند! نمی‌دانم چرا چنین افراد «بی سیاستی» مانند عماریاسر و اباذر و سلمان و مختار در اطراف اهلبیت بودند که هیچکدامشان مثل سردار سلیمانی «تقیّه» بلد نبودند؟ سرداری که گفته تا «صف سوم نمازجمعه داعش» نفوذ کرد و کسی هم او را ندید، اما «تکخوری» نکرد و شربت شهادت را برای بقیه گذاشت!
فرض کنید اگر کسی مثل «مختار» پای منبر «عبیدالله» می‌نشست و کفریات او را می‌شنید، آیا می‌توانست مثل سردار سلیمانی تقیه کند و بدون انتقام به تهران برگردد؟ مختار قطعاً با زبان تند و با تیغ شمشیرش به عبیدالله حمله می‌کرد و جان خودش را به خطر می‌انداخت! اما «تکخوری» در نوشیدن شربت شهادت در مرام سردار سلیمانی ما نیست!

🔹 یک سردار واقعی باید مثل او باشد. چندتا عکس از «زاویه‌ی بغل» بیاندازد و آن عکسها را با قصه‌های عجیبش در اینستاگرام بگذارد تا «نیروهای جوان» جذب فرهنگ شهادت بشوند. از سردار گذشته که تشنه‌ی اینجور چیزها باشد!
وقت محاصره و کشته شدن سربازانش در بیابان‌های «التنف» سوریه هم، بهتر است سردار در تهران بماند!
دو ماجرای زیر را از «رسانه‌های سپاه» نقل می‌کنم، که سردار هم تکذیب‌شان نکرده:

🔹 ماجرای اول را گویی «خود» آقای لئون پانِتا وزیردفاع سابق آمریکا برای «بچه‌های خبرگزاری‌های سپاه!» تعریف کرده:
[پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) از ۷ لایه حفاظتی، امنیتی تشکیل شده!
روزی «یک عدد نامه» از تمام این ۷ لایه‌ی امنیتی عبور می‌کند و مستقیم روی میز کار وزیر دفاع آمریکا «لئون پانِتا» قرار می‌گیرد! (یاد فیلم لئون هم بخیر! چه حرفه‌ای بود)
ظاهر ساده‌ی پاکت نامه و اینکه هیچ آرمی نداشت، توجه وزیر را جلب می‌کند و وی نامه را باز می‌کند! اما با خواندن نامه، «عرق سردی بر پیشانی لئون پانِتا می‌نشیند»! (آقای پانِتا حاضر است حتی به جان مادرش قسم بخورد که «عرق سرد» کرده!)
نامه با «سربرگ رسمی سپاه پاسداران» و حاوی جمله‌ای کوتاه بود که قطعاً برای رئیس پنتاگون با آن «عظمت حفاظتی» باورکردنی نبود: «اگر لازم باشد از این هم نزدیکتر خواهم آمد!»
امضاء: سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس!

🔹 «نامه‌ی مذکور» با شجاعت تمام، درست مثل نویسنده‌اش، از هفت لایه‌ی حفاظتی «بدون اینکه دیده شود» عبور کرده، تا فقط همین «دیالوگ تأثیرگذار» سردار را (مثل قهرمان فیلم لئون، ژان رنو) به لئون پانِتا برساند. فهم ما که به معانی کارهای سردار قد نمی‌دهد. اما استکبار جهانی با همین دیالوگ، چند سال است دچار «بیرون‌روی مزمن» شده!

🔹 ماجرای دوم را واقعاً اگر قلبتان «جگر» دارد بگویم! (نقل از سایتهای سپاه/ و هرگز تکذیب نشده!)
سال ۲۰۱۴ وقتی موصل به دست داعش افتاد، ابوبکر‌ البغدادی بالاخره خودش را نشان داد و در نمازجمعه موصل خطبه خواند و اعلام خلافت کرد و حاضرین با او «بیعت» کردند وگرنه کشته می‌شدند!
یک جایی بین خطبه، اتفاقاً داشت سردار قاسم سلیمانی را «غیابی» تهدید می‌کرد! سردار بعدها در اینستاگرام پاسخش را داد: "آقای البغدادی! آن روز من در «صف سوم» درست روبروی شما نشسته بودم و نگاهتان می‌کردم!"
از این «جواب دندان‌شکن» لذت بردید؟

🔹 به من و شما چه مربوط که سردار آنجا «چه» می‌کرده؟ و یا چرا همان روز «جانفشانی» نکرد و ابوبکر البغدادی را نکشت؟ حتماً یک علتی دارد که ماها نمی‌فهمیم. به ما چه که سردار چطوری «بیعت نکرده» توانسته زنده از مسجد و موصل بیرون بیاید؟ شما «جواب دندان‌شکن» او را بچسبید!
آن روزها داعش تازه‌کار بود و هنوز هزاران انسان بیگناه را نکشته بود و اگر سردار از همان صف سوم یک گلوله به پیشانی ابوبکر‌البغدادی می‌زد، «جان هزاران انسان» را نجات داده بود! اما سردار فقط رفته بود تا همان اخطارش را بدهد و برگردد: «اگر لازم باشد نزدیکتر هم خواهم شد!»

🔹 «سردارِ عارف!» بی‌سیاست نیست که مثل «مختار» قیام کند و خودش را به دردسر بیاندازد. اصلاً چرا باید سرش را به باد بدهد؟ پای سفره‌ی شهادت و «تکخوری»؟ مگر داریم؟
اینکه ما «عمق سیاست» او را نمی‌فهمیم، ایراد از ذهن معیوب خودمان است. باید این «سوره مدافعان‌حرم» را که سردار کشف کرده بخوانیم تا بفهمیم ایشان در بین داعش چه می‌کرده؟ و چگونه با حالت «نه بیعت، نه مبارزه!» از موصل بیرون آمده؟ و چگونه قول می‌دهد ۳ ماهه، داعش تمام شود؟
دو نکته هم بگویم:
🔹 غرور ملی را اگر با «قصه‌های خیالی» بالا ببریم، با چند «پرسش ساده» هم پایین می‌رود!
🔹 آنها که سردار را «نماد غرور ملی!» می‌دانند، علت سکوت ایشان درباره‌ی این قصه‌های خارق‌العاده را بپرسند!
سئوالات بسیارند و مجال اندک! شاید وقتی دیگر...
بابک داد
۸ مهر ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com