۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

قذافي رفت؛ «روز حسرت» نزديك است!


اين روزها بازار آهنگرها در كشورهاي عربي سكه است. آنها بعد از ساختن قفس نود متري براي دادگاه حسني مبارك و اعضاي دولتش، اكنون بايد براي يك فهرست طولاني از ديكتاتورهاي منطقه قفس آهني بسازند. امروز «معمرالقذافي» هم به اين فهرست افزوده شد و حكومت چهل و يكساله او به دست مردم ليبي سرنگون گرديد!
ساعاتي قبل محمد القذافي پسر او و رئيس كميته المپيك ليبي در حال مصاحبه تلفني با الجزيره، خبر داد كه مخالفان وارد خانه اش شده اند. لحظاتي بعد او به اسارت مردم درآمد و خبرش را هم به همان شبكه الجزيره گفت. با اينكه لحن و سخنان محمد قذافي در اين آخرين مكالمه، حتي كمي بوي ندامت و پشيماني مي داد؛ اما ديگر خيلي دير شده بود و مردم از زير آوار بمب افكنهاي قذافي پيشروي كرده و به خانه فرزند او رسيده بودند. نه بمب افكن ها و نه سلاحهاي مرگبار سرهنگ قذافي هم مانع از سونامي خشم ملت ليبي نشد. و قذافي با همه ديوانگي اش سقوط كرد. از ساعتي قبل همچنين تصاوير تأييد نشده اي از جسد قذافي در اينترنت منتشر شده است كه اگر صحت داشته باشند، در آخرين نگاهش هم گيجي و ناداني و نوعي نفرت از آدمها ديده مي شود.
نمي دانم پارسال در همين روزها، واقعا" چه كسي گمان مي كرد كه اين چهار تن كه در اين تصوير شادمانه و پرغرور در كنار يكديگر ايستاده اند، در عرض چند ماه، يكي بعد از ديگري از پاي در آيند و حكومت طولاني خود را با طوفان اراده مردم از دست بدهند؟ در اين تصوير معمر قذافي از همه شادمان تر و متكبرتر ايستاده و علي عبدالله صالح رهبر يمن، عبدالله بن علي رهبر تونس و حسني مبارك رهبر مصر به اندازه او تبختر و غرور دارند و همگي از وقوع سونامي سقوط خود بي خبرند. چهار انقلاب بزرگ در كمتر از يك سال! ما در حساس ترين نقطه تاريخ ايستاده ايم و شاهد اتفاقات بزرگي هستيم كه با اين تعدد كمتر رخ داده است.
سونامي ادامه دارد و زودتر از آنچه تصورش را بكنيم خبرهاي خوش از سوريه هم به گوش خواهد رسيد. «بشار اسد» ديكتاتور كودن سوريه كه راه قذافي را در كشتن بي رحمانه ملت خود در پيش گرفته، هرگز به اندازه معمرقذافي حتي جسارت و پايداري ندارد و با تمامي كمكهايي كه از سوي حكومت ايران دريافت مي كند، نخواهد توانست در مقابل اراده مردم سوريه ايستادگي كند. هرچند ماندن او در قدرت، براي حكومت اسلامي ايران آنقدر حياتي هست كه ايران، در اقدامي بي سابقه، كمكهاي مالي خود را به گروه فلسطيني «حماس» قطع كرده و حماس را به دليل عدم حمايت از بشار اسد گوشمالي داده است. اما اينها هم مانع از سقوط بشار اسد نخواهند شد.
ناگفته پيداست كه حلقه پاياني اين زنجيره، حكومت اسلامي ايران است. حكومتي كه سالهاست به دليل كمك مالي به گروه حماس، در فهرست تحريمهاي جهاني قرار دارد و سالهاست ملت ايران را در معرض انواع تحريمها قرار داده اما آن كمكها و حمايتها را از حماس قطع نكرده بود. با اين حال به محض سرپيچي گروه حماس از پشتيباني از بشار اسد، اين گروه هم مورد غضب حكومت ايران قرار گرفت تا معلوم شود «ناراستي» و فريبكاري در تمامي زمينه ها (حتي در زمينه حمايت از ملت فلسطين!) در عملكرد حكومت ايران وجود داشته و وجود دارد.
قذافي رفت! به همين سادگي. و روزهاي بزرگ عبرت در راهند. روزهايي كه خداوند در تمامي اديان وعده اش را داده است. اينكه وقتي ملتها براي تغيير وضعيت خويش برخيزند، خدا هم آنها را ياري خواهد كرد و به فتح و ظفر نهايي خواهد رساند. و به زودي روزهايي فرا مي رسند كه تبه كاران و ديكتاتورهاي خونريز حسرت خواهند خورد كه چرا زودتر از خواب مستانه غرور و نخوت و غفلت بيدار نشدند و جلوي اين سيلاب ويرانگر را نگرفتند و تسليم رأي مردم خويش نشدند. آن روز مانند اتفاقي كه ساعاتي قبل در كاخ «محمد قذافي» رخ داد، براي هر پشيماني و ندامتي دير خواهد بود و ناگهان آوار نفرت مردم، صداي فرزند ديكتاتور را به لرزش و وحشت در مي آورد و تمام!
فيس بوك همگاني بابك داد

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

چرا «بيداري اسلامي» با غارت و دزدي كليد مي خورد؟

خوشحالي زودگذر و شوق كور، باز هم در دل مقامات جمهوري اسلامي و رسانه هاي زنجيره اي حكومتي قند آب كرده است؛ اين بار به قول رهبر بابصيرت نظام «بيداري اسلامي در اروپا!» از لندن شروع شده است.
رسانه هاي حكومتي ايران به رغم سانسور خبري جنايات بشار اسد در سوريه و كشتار مردم بيگناه آن، اين بار روي قلب اروپا زوم كرده اند تا شايد بتوانند رؤياي «بيداري اسلامي» مقام رهبري را در خيابانهاي لندن ببينند. اما براي ساكنان اروپا و انگليس، كه به تصاوير مستقيم از خيابانهاي انگليس و لندن دسترسي دارند، اين موج واقعيت ديگري دارد و هنوز كسي بر ايدئولوژيك بودن اين اعتراضات سخني و گزارش مستندي نگفته است. هرچند ريشه هاي اقتصادي و اجتماعي آن در حال بررسي است. اينك چند پرسش:
اول: آيا اعتراضات در انگليس همه گير و عمومي است؟ خبرها و تصاوير مستقيم و واقعي مي گويند خير. آشوبها همه گير نبوده و حتي در بسياري از نقاط شهرهاي انگليس، مردم به كمك پليس آمده اند و مسئوليت نگهباني از محلات و مغازه ها را برعهده گرفته اند. اين يعني ريشه اجتماعي اين آشوبها، فراگير نيست و ممكن است به نارضايتي بخشي از مردم در محلات بخصوصي محدود باشد.
دوم: آيا اين اعتراضات، نشانه بيداري اسلامي در قلب اروپاست؟ خير. هيچ نشانه اي وجود ندارد كه معترضان را مسلمان معرفي كند و يا خواسته آنها را در قالبهاي اسلامي قرار دهد. تنها كشور اسلامي كه سعي دارد اين شورش را به مسلمانان و اسلام منگنه كند، جمهوري اسلامي ايران است و با اين كار سياسي، فقط انگشت اتهام را به سوي مسلمانان بريتانيا نشانه رفته است. در حقيقت حكومت ايران بي ميل نيست كه با تحريك مسلمانان ساكن انگليس، از اين آشوبهاي پراكنده و غير ايدئولوژيك، يك جنگ مذهبي و صليبي در انگلستان به راه بياندازد و به رؤياي «بيداري اسلامي در اروپا» عينيت ببخشد. گام اول براي آغاز چنان جنگ مذهبي در بريتانيا، اسلامي جلوه دادن اعتراضات است. در حاليكه تصاوير و اخبار چيز ديگري مي گويند.
سوم: آيا مقامات جمهوري اسلامي، واقعا" خواهان بيداري اسلامي هستند؟ خير. در دوره يكساله اخير، جمهوري اسلامي بارها با معترضان مصري و تونسي و ليبيايي «زاويه» پيدا كرده. زيرا از بيداري و عدم وابستگي مبارزان آن كشورها به حكومت تهران به خشم آمده است. حكومت ايران از بيداري ملت خود بيش از هر چيز مي هراسد و آن را با بدترين روشها سركوب كرد. در واقع نفاق و دو رويي جمهوري اسلامي در برخورد متفاوت با قضيه انگليس و كشتار مسلمانان در سوريه، گواه بزرگي بر اين ادعاست كه منافع حاكمان ايران بر هر چيزي، حتي بر خون صدها مسلمان معترض سوري كه توسط بشار اسد كشته مي شوند، اولويت دارد.
چهارم: پس دليل علاقه ايران به رخدادهاي مناطق ديگر و آشوبهاي مقطعي در كشورهاي غربي و عربي چيست؟ چندماه قبل، حكومت ايران از اعتصابات عمومي فرانسه به شوق آمد. از بحران اقتصادي آمريكا به شوق آمد. حتي نتوانست خوشحالي خود را از سونامي و سيل در ژاپن مخفي كند. سپس از موج بيداري ملتهاي عرب ذوق زده شد و اكنون با غارت چندين مغازه در انگليس، سخن از بيداري اسلامي در قلب اروپا مي گويد. جمهوري اسلامي عادت كرده به جاي حل كردن مشكلات خود با مردمش، از مشكلات ديگران چنان سخن بگويد كه گويي ايران امروز، بهشت برين است و تمام دنيا در آتش و خون مي سوزند. اين شيوه ممكن است بتواند تا مدتي مردم را در بيخبري نگهدارد، اما نمي تواند براي هميشه سر مردم كلاه بگذارد.
باري! در دنياي امروز كه دوربينهاي مداربسته تمامي خيابانهاي لندن و بيرمنگام و ليورپول را نشان مي دهند و از غارت مشروب فروشي ها و عربده هاي مستانه برخي آشوبگران و سارقان اموال عمومي مي توان به راحتي فهميد كه اين بيداري اسلامي، از همان مدل بيداري اسلامي است كه امروز در جمهوري اسلامي رايج شده است. يعني هرج و مرج طلبي قمه كشان و چماق داران و غارتگران و متجاوزان. از اين زاويه كه بنگريم بله «بيداري اسلامي از مدل جمهوري اسلامي!» در برخي نقاط دنيا آغاز شده و به زودي لابد تجاوزهاي گروهي به زنان و ترور و انواع فساد در قلب اروپا رايج خواهد شد! هرچند هيچ كشوري نخواهد توانست به گرد پاي جمهوري اسلامي ايران در اين نوع از «بيداري اسلامي!» برسد كه در زندانهايش به پسران و دختران معترض، با استفاده از باتون و اراذل حقوق بگير تجاوز كنند. اين نوع از بيداري اسلامي محصول اختصاصي جمهوري اسلامي ايران است كه اخيرا" به سوريه هم صادر شده و شايد روزي هم به قلب اروپا هم برسد! چنانچه قلب اقتصادي جهان از گزند «بيداري طالباني» اسامه بن لادن در امان نماند.  
آدمها و حكومتها خود تعيين مي كنند نامشان چگونه در تاريخ ثبت شود؛ سران جمهوري اسلامي مدل طالباني آن را انتخاب كرده اند و از هر حركت غارتگرانه، متجاوزانه و هرج و مرج طلبانه اي با نام بيداري اسلامي حمايت كرده اند و چشم بر جناياتي كه بر ملت بيگناه سوريه مي رود، بسته اند.