۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

وقتي نامزدها منزلتي ندارند، ناجي كدام مردم خواهند بود؟!

مناظره انتخاباتي:
تست بينايي و هوش و آلزايمر از نامزدهاي رياست جمهوري
اگر قول بدهند هر جمعه، همين مناظره هشت كانديدا را برگزار كنند و اصلا" انتخابات را هم برگزار نكنند، دورهمي لذت مي بريم و عصرهاي جمعه هم ديگر "دلگير" نمي شوند. كشور و مردم شاداب تري خواهيم داشت كه هفته اي يك بار يك "حماسه سياسي توپ" را از نزديك تماشا مي كنند!
امروز نامزدهاي رياست جمهوري را عين بچه هاي مدرسه نشاندند و از آنها سئوالات تستي و هوش و بينايي پرسيدند! آقاي عارف تنها معترض سئوالات تستي بود كه بعدش رضايت داد و عين موشك با اشتباه به تستها پاسخ داد! مجري چند تا عكس از معضلات(!) ترافيك و ساختمان و كشتي و معدن نشان نامزدها داد و پرسيد نظرتون دربارشون چيه؟! حالا فكر كنيد آيت الله هاشمي و آقاي خاتمي مي خواستند به درباره عكسها توضيح بدهند!
آقاي مجري عكس يك معدن را [كه اصلا" در ايران نيست و طبق اين لينك ظاهرا" در آمريكاست] به نامزدها نشان داد. آقاي عارف گفت: "اين يكي از جاذبه هاي توريستي ايران عزيز ماست!!" او هشت سال معاون اول دولت بوده و هنوز فرق جاده كشي معدن و جاذبه توريستي ايران عزيز را نمي داند! غرضي گفت: "بدبخت صاحب اين معدن متروكه، كه مطمئنم الان حتما" بخاطر بدهي توي زندانه و خود معدنم كه معلومه متروكه اس. آخ آخ آخ!" محسن رضايي گفت: "با خاكبرداري و خاك فروشي كشورمان مخالفم! من اين معدن را دقيقا مي شناسم! اين معدن بين يزد و كرمانه و منم خيلياش رو سراغ دارم!" آقاي روحاني زد روي دست رضايي و گفت: "من حتي چند بارم از اونجا بازديد كردم!" در حاليكه ظاهرا" اين معدن در ايران نيست و از مجله نشنال جئوگرافي سال 2002 برداشته شده وبي ترديد، فقط براي تمسخر سواد و هوش نامزدها در ميان تصاوير گنجانده شده بود!
و اما آقاي "بسم الله قاليباف!" با اينهمه بسم الله گفتن در آغاز هر جمله، توانست امروز تمامي اقليتهاي مذهبي ايران را مسلمان كند يا مسلمانان را ارمني كند! قاليباف بايد كمي پلكهايش را بازتر كند، تا شايد با اين چشمهاي رنگي قشنگش بتواند رأي جمع كند. مردم ما عاشق چشم رنگي و موي بلوند هستند. حيف اگر يك نامزد مو بور داشتيم يك "حماسه سياسي" خلق مي شد كه رهبر خيلي لذت مي برد. و اما در مورد آقاي غرضي؛ سئوال من اين است كه در سالهاي افسردگي و ناراحتي ما شما واقعا" كجا بودي؟! اي چاي نوبات! اي قند عسل! اي جوووووونم. باور كنيد همسرش هم خبر نداره اين مرد، روزها ميره مناظره انتخاباتي ميكنه و برميگرده. خدا حفظش كنه. غرضي به تنهايي، خودش يك پا «حماسه چند منظوره» است. ‍
تحليل: امروز حكومت در صدا و سيما و در اين مناظره، سطح "عزت مردم" و "شأن رياست جمهوري" را تا حد يك مسابقه تستي و مبتذل تلويزيوني پايين آورد و به ريش مردم و انتخابات خنديد. كم مانده بود از نامزدها بخواهند چشم بگذارند و قايم باشك بازي كنند يا مسابقه "زوووووو" برگزار كنند.
اگر يكي از اين نامزدها وسط اين مناظره، شجاعت داشت و استوديو را ترك مي كرد، بخاطر اعتراضش چهل ميليون رأي مي آورد. اما آنها بازيگران يك نمايش مبتذل هستند و اعتراضشان هم سطحي است. عارف ابتدا با اعتراض گفت من به تستها جواب نمي دهم! اما بعد وارد بازي شد و ول كن نبود. به نظرم با اينكه برخي از ما همه اين نمايش هاي مبتذل سياسي را مي دانيم، آخر سر مانند آقاي عارف وارد بازي مي شويم و خانه هاي "پازل خامنه اي" را پُر مي كنيم. خدا كند عقلمان به مرخصي نرود و بازيچه نشويم. و اگر كساني بازيچه شدند، لااقل فردايش به دنبال نتيجه رأي خود نگردند و شعار ندهند رأي من كو؟! چون در اين معركه، سئوال بي ربطي خواهد بود.
پي نوشت: اين وسط يكي در توئيتر برايم مسيج داده و با جديت پرسيده: در اين دوره انتخابات، به چند نامزد ميشود رأي داد؟! بهش جواب دادم: من هم شبيه شما بر سر هشت راهي ماندم؛ چون همشون گوگولي هستن يه جورايي! عصر جمعه مردمو ساختن.
فيس بوك همگاني بابك داد 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

نامزدي هاشمي، او و مردم بيگناه را به «قربانگاه» مي فرستد

                  


فقط بيست روز قبل آقاي خاتمي گفت: "اگر پیغمبر خدا هم بیاید و همین رویه هایی که موجود است ادامه پیدا کند، مشکل کشور حل نمی شود!" لينك
حالا آقاي هاشمي به ميدان آمده كه نه پيغمبر است و نه معجزات پيامبران خدا را دارد و نه بنا دارد رويه هاي موجود مورد نظر خاتمي را تغيير دهد. اشاره خاتمي به رويه هاي موجود به "بالادست" است كه كشور را به اين مهلكه انداخته و بخشي از آن رويه ها، اينهاست: دخالت نظاميان و سپاه در امور سياسي و اقتصادي، رانت خواري و فساد دولتي، فساد سرداران سپاه، لجاجت نظام بر برنامه اتمي و افزايش تحريم هاي اقتصادي غرب عليه ايران كه به همين دليل و يا بهانه ادامه خواهند يافت. آقاي هاشمي كه خود در تعيين خامنه اي به عنوان رهبر نقش اساسي داشته و قدرتهاي او و سرداران رهبر را مي شناسد، براي سرشاخ شدن با "رويه هاي موجود رهبر" خود را نامزد نكرده، بلكه آمده دستي به سروگوش اوضاع بكشد  نظام را هم نجات بدهد! ولي به نظرم اين مرتبه، حتي اگر با نيت خير وارد ميدان شده باشد، با فريب "مهندسان انتخابات در بيت رهبري" وارد قربانگاهي شده كه سالها از ورود به آن هراس داشت.
كساني كه با نامزدي ناگهاني آقاي هاشمي سودازده و سرمست شده اند، يادشان باشد آقاي خاتمي در روز آخر ثبت نام نامزدها، با آنكه تصميمي براي نامزدي نداشت، موفق به خروج از دفتر كارش نشد و در محاصره نيروهاي امنيتي اجازه نيافت از دفترش در خيابان ياسر بيرون بيايد. آنها خوشبينانه و در خيال مي پندارند سرداران سپاه اجازه مي دهند همانند سال 88 آقاي خاتمي شال سبز بر گردن هاشمي بياندازد و او را در سفرهاي تبليغاتي همراهي كند؟!
آيا طرفداران آقاي هاشمي او را عيسي مسيحي مي دانند كه قادر است مُرده را زنده كند؟ و يا معتقدند او مي تواند بدون اشاره و اجازه رهبر "رويه هاي كشور" را تغيير بدهد؟ ضمن اينكه خود او نه مي تواند و نه شايد مي خواهد رويه هايي را كه در انحصار رهبري است، تغيير بدهد و با او سرشاخ شود. و كيست كه نداند بخش بزرگي از مشكلات كشور، دقيقا" به همان رويه ها و عملكرد رهبر بر مي گردد. اگر آقاي هاشمي مرد چنان ميداني بود، سالها در مسند رياست مجلس خبرگان فرصت داشت تا اين نقش را ايفا كند، نظام و شايد مردم را از خودكامگي خامنه اي و سپاه نجات بدهد. آيا چنان كرد؟ اكنون آن هاشمي ضعيف تر شده و رهبر متوّهم هم خودكامه تر شده و خود را قادر مطلق مي داند و سرداران سپاه هم نمي گذارند نان رياست جمهوري به دامان هاشمي بيافتد. پس با كدام اميد واهي، جوانان را به شوق مي آوريد كه وارد قربانگاه تازه اي شوند كه نزديك دو سال است نقطه به نقطه به نقطه آن "مين گذاري" شده؟!
به نظرم نامزدي هاشمي، بدون فرجام و ناتمام خواهد ماند. اگر به دليل "كهولت سني" و يا تعارف سياسي(!) "نياز به تجربيات ايشان در مجمع تشخيص مصلحت نظام" او را رد صلاحيت نكنند، براي قرباني كردن او و جوانان تحول طلب، نقشه هاي بدتري در سر دارند. مهندسان سركوب از هاشمي و ستادهايش براي طعمه گيري و شكار جوانان فعال و تحول طلباني كه با اميد به صحنه مي آيند و تاكنون قرباني نشده اند استفاده مي كنند و دست آخر آراء وي را به نام شخص مورد نظر خودشان مي خوانند.
خوب است آقاي هاشمي روشن بفرمايد برنامه او براي فرداي تقلبها چيست؟ و اگر مردم براي رأي خود اعتراض كردند، ايشان اعتراضات را چگونه داوري مي كند؟ آيا طرف نظام مي ايستد و يا مردم؟ و تا كجا ظرفيت تحمل سختي هايي را دار كه آقايان موسوي و كروبي و خانم رهنورد هنوز در حال تحمل آنها هستند؟ آيا هاشمي با مردم معترض تا آخر خط مي ماند؟ و يا حاميان بي پناه خود را در قربانگاه تنها مي گذارد؟ دعا مي كنم خوني بر خونهاي به ناحق ريخته شده 88 اضافه نشود. و به كساني كه حق دارند مانند من فكر نكنند و در ايران وارد روزهاي تبليغاتي به نفع اين و آن مي شوند توصيه مي كنم با چشمان باز، رعايت امنيت خود و جوانانتان، و با دقت بيشتري عمل كنند. هموطن عزيزم، جز خير تو در نظر نيايد ما را.
اين ويدئو سخنانم بخشي از نسخه كامل برنامه افق صداي آمريكا (دوشنبه 23 ارديبهشت و دو روز بعد از نامزدي هاشمي) و درباره همين موضوعات است. مي توانيد در اين لينك هم مستقيم تماشا كنيد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

نامزدي "ناتمام" هاشمي، اميدها و واقعيتها! + ويدئو

                


با نامزدي ناگهاني آقاي هاشمي، سئوالات فراواني پيش روي مردم قرار گرفته كه بدبختانه ما را از توجه و تمركز بر نقشه هاي موذيانه "مهندسان انتخابات" تا حدود زيادي غافل مي كند. عده اي چنان تبليغ مي كنند كه گويا ناجي افسانه اي ملت وارد صحنه شده و انتخابات 88 را يكسره به فراموشي سپرده اند. بديهي است كه تصميم نهايي شركت و يا تحريم انتخابات با خود مردم ايران است. اما توصيه مي كنم قبل از هر تصميمي، چند نكته را با دقت بنگريم و آنگاه هر تصميمي خواستيم بگيريم.
اول اينكه بر اساس كارنامه، و نه بر اساس ذهنيات خود، سئوال كنيم كه آقاي هاشمي آيا بيشتر ناجي و دلبسته نظام است و يا دلبسته و ناجي ملت؟ در بزنگاههاي مهم، آيا او به نفع مردم فرياد زده؟ و يا به نفع نظام سكوت كرده است؟ آيا اگر از سوي رهبر اشاره اي بگيرد كه از نامزدي "انصراف" بدهد، او سخن رهبر را گوش مي دهد و يا پاي قولش با مردم خواهد ايستاد و تا آخر در رقابتها مي ماند؟ در صورت افزايش فشارها كه قطعا" بيشتر از اين هم مي شوند، آيا آرامش فضاي سياسي نظام را به مصلحت مي بيند و كناره مي گيرد و يا خواست مردم را با جديت دنبال خواهد كرد؟ آيا در آن "روز مبادا" كه در انتخابات 88 رخ داد و ديديم، آقاي هاشمي همراه ملت معترض به خيابان مي آيد و يا با بيانيه اي همه را به خانه نشيني دعوت مي كند و "به خدا شكايت خواهد برد!" و شبكه هاي اجتماعي و ستادهاي انتخاباتي اش را با انبوهي از نيروهاي امنيتي و سركوبگر تنها خواهد گذاشت؟ آيا او حاضر است به اندازه آقاي كروبي و موسوي تا حصري 800 روزه و قرباني شدن خانواده اش پيش برود؟ يادمان باشد بعد از نماز جمعه روز قدس 88، در مقابل حذف از امامت جمعه تهران ايشان سكوت كرد و به خاطر مصالح نظام اعتراضي نكرد و خانه نشين شد. از خود بپرسيم دليل سكوت و عدم اعتراضش، حفظ مصالح مردم بود يا نظام و يا هردو؟ و در نهايت آيا كار مؤثر ديگري هم جز برخي كارهاي ساده كرد يا خير؟  
فشارهايي كه اين چند روزه بر او وارد آمده، قطعا" به قول روزنامه رسالت تبديل به "آتش توپخانه سنگيني" خواهد شد كه ممكن است رهبر را به هراس بياندازد و با اشاره اي از سوي بيت، ناچار به انصراف از نامزدي شود. اعتراض او نهايتا" سكوت و كناره گيري است، چون ديگر داشتن مقام و منصب ارضايش نمي كند. از طرفي حاضر به قرباني كردن خانواده اش نيست چنانچه در يك روز بستري شدن مهدي هاشمي در بيمارستان، سه بار به ملاقات او رفت. اين را با مقاومت 800 روزه آقاي موسوي قياس كنيم كه دخترانش اسير هزاران تهديد و آزار هستند اما حاضر به فرمانبري از رهبر نيست. آقاي هاشمي اگر بدليل كهولت سن يا داشتن لقب "خواص بي بصيرت" رد صلاحيت نشود، و اگر با اشاره مافياي بيت از نامزدي انصراف ندهد، نهايتا" با عتابي از سوي همسرشان از اين بازي بي سرانجام كناره گيري مي كنند و عطاي رياست را بر لقاي آن مي بخشد. در اين حالت آيا مي توان تصور كرد چه بلايي بر سر اميدهايي كه عده اي متوّهمانه دامن مي زنند و جوانان را به اميد «تغيير بوسيله هاشمي!» به دامگه حادثه ها مي كشانند، خواهد آمد؟
اين نامزدي اشتباه، فقط "پايان هاشمي" نخواهد بود؛ بلكه پايان اميدي است كه با خوش بيني متوهمانه برخي، به مردم و جوانان تزريق مي شود. و در آخر سر، در بين شبكه هاي جوان و پرشوري كه به تغيير توسط هاشمي دل بسته شده اند، يأس چندبرابري و نوميدي وحشتناكي برجاي خواهد گذاشت كه ويرانگرتر از اين خواهد بود. علاوه بر اينكه به شمار قربانياني كه حكومت در اين دامگه از جوانان و مردم ما خواهد گرفت، خواهد افزود. پس اندكي انديشه كنيم و مسئولانه سخن بگوييم.
دوم اينكه برخي به بهتر شدن وضع اقتصادي و راه افتادن كارخانجات و توليد و رفع بيكاري توسط هاشمي خوش بين هستند. اين دوستان يا نمي دانند و يا خود را به ناداني مي زنند كه وضع اقتصادي كشور، محصول تحريم هاي فلج كننده اي است كه غرب بخاطر برنامه هسته اي اعمال كرده و آن را روز به روز تشديد مي كند. كارخانجات مواد خام ندارند، از رونق دوباره كدام توليد سخن مي گوييد؟ وقتي به تهاتر نفت با غذا رسيده ايم، هاشمي كدام رونق اقتصادي را اعجاز خواهد كرد؟ چرا فراموشكارانه القا مي كنيد كه هاشمي امروز، توان مديريتي دوران قبل خود را دارد كه تحريم فلج كننده اي در كار نبود. اين گراني و تورم كه كمر مردم را شكسته، ناشي از تحريمها بر سر برنامه هسته اي است و بدون تمكين نظام از جامعه جهاني و توقف غني سازي، فشارها كمتر نخواهد شد. از خود بپرسيم كليد برنامه هسته اي دست رئيس جمهور است يا رهبر؟ چرا آدرس اشتباه مي دهيم و اميد واهي مي سازيم؟
نگراني اقتصادي مردم جاي تأمل جدي دارد و همگي ما را مي رنجاند. ولي از خود بپرسيم پيروزي آقاي هاشمي (حتي به فرض محال) آيا تغييري در وضع اقتصادي مردم ايجاد خواهد كرد؟ وضع خراب اقتصادي، «تابعي از برنامه هسته اي» و تحريمهاي وسيع بانكي و اقتصادي جامعه جهاني است. آيا حضور هاشمي مي تواند تغييري در برنامه هسته اي ايجاد كند؟ يا اينكه اختيار برنامه هسته اي در دست رهبري و سپاه است و آنها حتي به قيمت مُردن مردم از گرسنگي هم تا رسيدن به بمب اتمي از اين برنامه دست بردار نيستند. اگر قبول داريم كه برنامه هسته اي، اختيار و انحصارش در دست رهبري است و او هم قصد كوتاه آمدن ندارد، پس اندكي تأمل كنيم و با حضور بي اثرمان، ميزان مشاركت يك انتخابات بي ثمر را بالا نبريم. نه هاشمي و نه هيچ رئيس جمهور ديگري، توان تغيير وضع اقتصادي را ندارند. چون گراني ها و تورّم «محصول» تحريمهاي اقتصادي غرب و آن هم بدليل برنامه هسته اي است.
سوم اينكه نظام كنوني، هرگز و به هيچ قيمتي حاضر به بازگشت به دوران هاشمي نيست. بافت اين نظام، با بافت نظام در آن دوران تغييرات جدي كرده و او را پس ميزند و هاشمي رفسنجاني را تحمل نخواهد كرد. ساده ترين نشانه اين مدعا، اجازه ي ديرهنگام از سوي بيت براي نامزدي اوست كه تازه آن هم "روايت" است و روايتها هم قابل تفسير و تكذيب هستند! به نظرم در زماني فرمان نامزدي به هاشمي داده شد كه مهندسان انتخابات در بيت رهبري ديدند آقاي مشائي با همراهي احمدي نژاد راهي وزارت كشور شده است. مهندسان انتخابات براي خنثي كردن دولتي ها، هاشمي را وارد معركه كردند تا نيروي كمتري صرف كنند. و در ضمن پرونده خود هاشمي را هم براي هميشه ببندند. آنها به هدفي فكر كرده اند كه دو منظور دارد. حذف مشائي و هاشمي توسط همديگر و داشتن يك انتخابات پرشور بخاطر رقابت اين دو.
از طرفي رقابت پرشور بين مشائي (تيم دولتي ها) و هاشمي تنور انتخاباتي را گرم خواهد كرد كه مهندسان انتخابات از آن تنور، نان خود را بيرون خواهند آورد. آنها با كسب رقم بالاي مشاركت مردمي و پيروزي متقلبانه، نامزدي را پيروز اعلام مي كنند كه رهبر و بيت رهبري و سپاه روي آن اجماع دارند يا اجماع خواهند كرد. اما آن نامزد پيروز يا سعيد جليلي است يا قاليباف. يادمان باشد كه خانم عفت مرعشي همسر آقاي رفسنجاني درباره انتخابات به درستي گفت: "انتخاباتي در كار نيست. و آراء مردم را نمي شمارند!" نمي دانم علت مخالفت آقاي هاشمي با نظر همسرش كه چند دهه است سياسيون نظام را از نزديك مي شناسد، چه بود كه نامزد شد؟ و آيا اين مسير را مي تواند تا انتهاي پرخطرش برود؟
چهارم اينكه رأي به آقاي هاشمي، نه تنها در گروه بندي «رأي به تغيير» نمي گنجد و هاشمي اهل تغيير نيست و اعتقادي به تغيير ندارد (جز احتمالا" در بخش اقتصاد كه گفتم در گرو برنامه هسته اي است و تغيير آن دشوار است). نامزدي ايشان فقط آمار ميزان مشاركت در انتخاباتي را بالا مي برد كه آقاي خامنه اي از مدتها قبل براي آن برنامه چيده و با چيدمان تعدد نامزدها، به استقبال آن رفته بود.
جامعه يكباره با خبر نامزدي آقاي هاشمي، آچمز شده و برخي از دوستان در يك عجله و بدون تحليل و تأمل، وارد همان بازيي شده اند كه حكومت مي خواهد. يعني داشتن يك تنور داغ و انتخاباتي پرشور، به قصد نشان دادن "مردمسالاري در نظام اسلامي"! آراء ملتي كه از فرط نوميدي و براي اندكي تغيير در وضع معيشتي خود، ممكن است هاشمي را ناجي كشور بداند اما آيا به نااميدي بعد از آن انديشيده ايم؟ فرداي انتخابات، در حالي كه فرد مورد نظر رهبر را رئيس جمهور اعلام كرده اند، و از آراء مردم به عنوان "رأي بي سابقه به مشروعيت نظام" سوء استفاده مي شود و در بوق و كرنا خواهند كرد. در آن روز مردم نااميدي خواهيم داشت و فشارهاي بيشتري بر جامعه مدني و فعالان جوان و حتي بر موسوي و كروبي وارد خواهند كرد. با استناد به انتخابات شورانگيز(!) 92، نظام دوباره بر فتنه 88 و دربندان آن فشار وارد مي آورد و حتي بعيد نمي دانم كه نامزدهاي محصور انتخابات 88 همچنان در حصر بمانند و يا حتي اين بار با گستاخي بيشتري، نظام آنها را دادگاهي و تبعيد كند و البته قربانيان جديدي هم به فهرست قربانيان 88 افزوده مي شود. نظام مدعي مي شود فتنه اي بزرگتر را كشف و سركوب كرده و الي آخر.
پنجم اينكه برخي مي گويند تحريم انتخابات سودي ندارد و اگر رأي هم ندهيم، باز هم همين مي شود. پاسخ اين است كه فرقش اين است كه وقتي رأي ندهيم، لااقل حس آزار دهنده توهين به شعورمان ما را آزار نخواهد داد. بچه هاي ما را نوميدتر و عصباني تر نخواهد كرد و شبكه هاي اجتماعي مان را به دام نيروهاي سركوبگر نظام نخواهد فرستاد. با اين حال من به شعور مردم ايمان دارم و مطمئنم از خود سئوالهاي زيادي خواهند كرد و اگر پاسخي نيافتند، پاي صندوقهاي رأي نظام نخواهند رفت.  
اي كاش مي شد اين روزها نظر خانم عفت مرعشي همسر و خانم فائزه هاشمي دختر آقاي رفسنجاني را درباره نامزدي ايشان پرسيد. ترديد ندارم آنها اين انتخابات را چيزي جز قربانگاه آقاي هاشمي نمي دانند. من به قربانگاه جواناني فكر مي كنم كه نظام براي آنها "دام انتخاباتي" جديدي چيده است. و البته دعا مي كنم از هر گزندي در امان بمانند. هيچكس از انديشيدن و تأمل زيان نديده، اين بار با چشمان باز عمل كنيم. هنوز تجربه 88 در مقابل روي ما زنده است. تجربياتي تلخ، اما زنده و عبرت آموز.
ششم اينكه از خود بپرسيم اگر آقاي هاشمي كه با اشاره از بيت رهبري ثبت نام كرد، با اشاره ديگري از سوي بيت "انصراف" بدهد و يا در برابر تقلبهاي حتمي نظام "خاموش" بماند و مانند انتخابات مجلس بگويد "شكايتش را به خدا مي برد" چه بر سر جوانان هوادار تغيير كه به او اميد بسته بودند، خواهد آمد؟ مجله هاي نيروي انتظامي با عكس فتنه گران (!) را در سال 88 به ياد داريد؟ عكس شركت كنندگان در اعتراضات، دعوت از نيروهاي بسيج براي شناسايي و نهايتا" دستگيري بسياري از آنها را به ياد داريد؟
لابد به ياد داريد آقاي كروبي در مناظره انتخاباتي با آقاي موسوي از او قول گرفت "آيا تا پايان خط خواهي ايستاد؟" و موسوي هم قول داد مي ايستد. و تاريخ تا امروز گواهي داده كه هر دو آنها بر عهدي كه جلوي مردم بستند، ايستادند و گواهش اينكه هنوز در حصر و آزار و فشارند. من امروز از طرفداران سينه چاك آقاي رفسنجاني، همين يك سئوال را مي پرسم. اينكه آيا او تا آخر خط با مردم خواهد ايستاد؟ اگر باور داريد مي ايستد، بر طبل اميدي كه مي كوبيد باز هم بكوبيد. وگرنه بدانيد مسئوليت قطره قطره خونهايي كه ريخته خواهد شد، با قلم و زبان شما هم خواهد بود.
نامزدي ناگهاني و احتمالا" ناتمام آقاي هاشمي، جامعه ذوق زده ما را به سرعت به سمت اقيانوس نااميدي خواهد برد و متأسفانه يك "تلخي بي پايان" را بر روح جامعه ما بر جاي خواهد گذاشت. حال آنكه عاقلان گفته اند: "يك پايان تلخ، بهتر از يك تلخي بي پايان است".
لينك برنامه افق ديشب (دوشنبه) كه من نظراتم را درباره انتخابات و نامزدي آقاي هاشمي و همين موارد در فرصتي كه داشتم بيان كردم.
نسخه كوتاه برنامه را اينجا ببينيد.
اين مطلب در سايت گويانيوز 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

انتخابات "لي لي پوتي" ها! و خاطرات جنتي از پدرش



امروز آخرين روز ثبت نام "انتخابات لي لي پوتي ها" است و تا حالا چهارصد كانديداي بندانگشتي به وزارت كشور رفته اند و انگشتشان را جوهري كرده و عكس يادگاري انداخته اند! دنيا را چه ديدي؟ بلكه شتر بخت درِ خانه يكي از همين كوچولوها زانو زد و يكهو رئيس جمهور شدند!
در اين ميان آيت الله احمد جنتي [دبير شوراي نگهبان] كه قرار است از امشب خودكار قرمزش را به دست بگيرد و نامزدها را تعيين صلاحيت كند، در مراسم بزرگداشت پدرش «ملاهاشم جنتي» گفت: "پدرم مرد ساده زيستي بود! من حتي يك بار كلمه بلند و تندي از او نشنيدم و فقط دو بار عصباني شد!" خب ساده زيستي آن مرحوم جاي سئوال دارد. در آن دوران كه بنز و مازاراتي و پورشه و پنت هاوس وجود نداشته. مردم ماست و آبدوغ خياري مي خوردند و اوج تجمل گرايي هم لابد داشتن غاري بوده كه ويووي آن به سمت پارك ژوراسيك باز بشود. صداي ملاهاشم هم از قضا خيلي بلند بود، اما احمد وقتي با بچه دايناسورها "منچ" بازي مي كرد، از بس سرگرم تقلب و دستكاري در آراء (!) بود صداي پدرش را نمي شنيد.
آيت الله جنتي گفت: "به ياد دارم كه پدرم فقط دو بار عصباني شد"! به نظرم يك بار وقتي بود كه همسرش فارغ شد و احمد را با ريش و عمامه به دنيا آورد كه داشت تمرين مي كرد بگويد "دد منشيااانه"! ملاهاشم با ديدن اين نوزاد ددمنشيانه، از فرط عصبانيت سر خود را به ديوار غار كوفت و از هوش رفت. بار دوم هم وقتي عصباني شد كه حضرت نوح به منزلشان آمد و گريه كنان گفت نوح اصلي من نيستم، بلكه اين احمد آقاي شماست كه تا عصر ظهور «مسيح و مهدي و چاوز» هم زنده خواهد ماند و حتي قرار است «پنجاهمين مرتبه» مراسم ثبت نام محسن رضايي را براي انتخابات ببيند!
ديروز سردار رضايي براي چهارمين بار كانديدا شد و باز هم چيزهايي درباره "ناموس و مردم و رأي" گفت. طبق پيشگويي حضرت نوح، هنوز 46 دوره از نامزدي نمادين اين كانديداي خستگي ناپذير و مقاوم باقي مانده و جنتي هم تا آن زمان زنده است. و تا آقاي جنتي زنده است؛ عزرائيل به دليل افسردگي حاد، "فهرست مرگ" را اشتباهي اجرا مي كند و مدام خرابكاري به بار مي آورد.
اگر مشكل تحريم دارويي كشور رفع نشود، داروي "ضد افسردگي چيني" بالاخره عزرائيل بدبخت را مي كشد! و من يقين دارم همين آيت الله احمد جنتي در مراسم ختم  عزرائيل، سخنران قبل از خطبه ها خواهد بود! خلاصه كه "تاريخ" را ملاهاشم جنتي آغاز كرد! و فرزندش احمد جنتي هم آن را به پايان خواهد رساند!