امروز آخرين روز ثبت نام "انتخابات لي لي پوتي ها" است و تا حالا
چهارصد كانديداي بندانگشتي به وزارت كشور رفته اند و انگشتشان را جوهري كرده و عكس يادگاري انداخته اند! دنيا را چه ديدي؟ بلكه شتر بخت درِ خانه يكي از همين كوچولوها
زانو زد و يكهو رئيس جمهور شدند!
در اين ميان آيت الله احمد جنتي [دبير شوراي نگهبان] كه قرار است از امشب خودكار
قرمزش را به دست بگيرد و نامزدها را تعيين صلاحيت كند، در مراسم بزرگداشت پدرش «ملاهاشم جنتي» گفت: "پدرم مرد ساده زيستي بود! من حتي يك بار كلمه بلند و تندي از او
نشنيدم و فقط دو بار عصباني شد!" خب ساده زيستي آن مرحوم جاي سئوال دارد.
در آن دوران كه بنز و مازاراتي و پورشه و پنت هاوس وجود نداشته. مردم ماست و آبدوغ
خياري مي خوردند و اوج تجمل گرايي هم لابد داشتن غاري بوده كه ويووي آن به سمت پارك
ژوراسيك باز بشود. صداي ملاهاشم هم از قضا خيلي بلند بود، اما احمد وقتي با بچه دايناسورها
"منچ" بازي مي كرد، از بس سرگرم تقلب و دستكاري در آراء (!) بود صداي پدرش
را نمي شنيد.
آيت الله جنتي گفت: "به ياد دارم كه پدرم فقط دو بار عصباني شد"!
به نظرم يك بار وقتي بود كه همسرش فارغ شد و احمد را با ريش و عمامه به دنيا آورد كه
داشت تمرين مي كرد بگويد "دد منشيااانه"! ملاهاشم با ديدن اين نوزاد ددمنشيانه،
از فرط عصبانيت سر خود را به ديوار غار كوفت و از هوش رفت. بار دوم هم وقتي عصباني
شد كه حضرت نوح به منزلشان آمد و گريه كنان گفت نوح اصلي من نيستم، بلكه اين احمد آقاي
شماست كه تا عصر ظهور «مسيح و مهدي و چاوز» هم زنده خواهد ماند و حتي قرار است «پنجاهمين
مرتبه» مراسم ثبت نام محسن رضايي را براي انتخابات ببيند!
ديروز سردار رضايي براي چهارمين بار كانديدا شد و باز هم چيزهايي درباره
"ناموس و مردم و رأي" گفت. طبق پيشگويي حضرت نوح، هنوز 46 دوره از نامزدي
نمادين اين كانديداي خستگي ناپذير و مقاوم باقي مانده و جنتي هم تا آن زمان زنده است.
و تا آقاي جنتي زنده است؛ عزرائيل به دليل افسردگي حاد، "فهرست مرگ" را اشتباهي
اجرا مي كند و مدام خرابكاري به بار مي آورد.
اگر مشكل تحريم دارويي كشور رفع نشود، داروي "ضد افسردگي چيني" بالاخره
عزرائيل بدبخت را مي كشد! و من يقين دارم همين آيت الله احمد جنتي در مراسم ختم عزرائيل، سخنران قبل از خطبه ها خواهد بود! خلاصه
كه "تاريخ" را ملاهاشم جنتي آغاز كرد! و فرزندش احمد جنتي هم آن را به پايان
خواهد رساند!
۲ نظر:
به، به و ماشاالله به بهترین و بزرگترین سیرک جهان. صد آفرین به تمام هنرمندان و مجریان. از ولایت ضعیفه گرفته تا این پور محمدی دست پا چلفت که حتا از بستن لنگ خاک بر سری هم عاجزه چه برسد به اداره یک مملکت. هرچند که صد البته بنده به این امر هم واقف هستم که اداره مملکت مبارکه اسلامی ایران در دست آقا امام زمان است. یعنی در اصل انصافا بگم با وجود دست مبارک امام زمان دیگر اصلا هم به این سیرک احتیاجی نیست. ولی از آنجا که ولایت ضعیفه برای آرای مردم احترام بسیاری قائل هستند هر ۴ ساله یک بر دست رنجه میفرمایند. و برای مردم خوشبخت سرزمین ایران این کمدی تراژدی را روی سنّ به اجرا میگذارند.
آقای داد
چند وقتی بود که دوست داشتم این مطلب را برایتان بنویسم ولی مرتبط با مقاله هایتان نبود و من هم صبر کردم تا این مقاله به ظاهر طنز را دیدم. راستش مشکل ما ایرانیان خارج نشین متاسفانه این است که به دام رادیکالیسم سیاسی می افتیم. و این دقیقا چیزی است که بسیار مورد علاقه جناح حاکم است. آنان حیاتشان با بحران تغذیه می شود و هر چه که ما بیشتر به آنها بد و بیراه بگوییم طبعا می توانند این آتش جنگ را دائما شعله ور سازند. البته شاید برای شما مشکل باشد که منش اصلاح طلبی را حفظ کنید با اینهمه بلا که این نظام بر سرتان آورده است ولی اگر من و شما طالب نظامی دموکراتیک هستیم باید که از توهین به افراد نظام خودداری کنیم و بیشتر به نقد معقول و حتی نقد بی رحمانه بپردازیم. ولی به گمانم اینگونه که خشممام را بر سرشان خالی کنیم تنها به بقای آنها کمک خواهیم کرد.
پایدار باشید
ارسال یک نظر