۱۳۹۸ فروردین ۱۱, یکشنبه

♦️رنج «سرزمینِ احوالپُرسان»!♦️

➖بابک‌داد➖
مادرم از جوانی (که با پدرم ازدواج کرد)؛ از زادگاهش لرستان کوچ کرد. اما «موسیقی لری» را لای بُقچه‌ی «لالایی‌هایش» با خود به همراه آورد؛ با همان سوز، با همان انتظار و شور. و شبها روی پشت‌بام و در هوای شرجی خرمشهر برای ما زمزمه‌شان می‌کرد. من گاهی ملحفه روی صورتم می‌کشیدم تا نفهمند با سوز لالایی، اشکم سرازیر می‌شود. دردی و شوری در آن بود که بعدها در سِحر آواهای لری پیدایش کردم.
🔹در موسیقی لری، چه جنگی و حماسی باشد و سوگواری یا شاد، همیشه دلی هست که «احوالپُرس» دل دیگری است. هر کجا، یک جور احوالپرسی می‌کند. در شادی و جنگ و سوگ. لرستان در نگاه من، «سرزمینِ احوالپرسان» است. همه پی احوال همدیگرند. هر کسی به زبانی، حال دیگری را می‌پرسد.
🔹مادرم موقع خداحافظی تلفنی، به عادت می‌گفت: «خدا احوالپرست باشه!» و از بچگی که نامه‌هایش را برای بستگان می‌نوشتم، می‌دانستم «ملالی نیست جز دوری»! و این دوری، چه‌ها که بر سر آدم نمی‌آورد.
احوالپرسی؛ از عادات دم به دم لرهاست. و بزرگترین ملال و دلتنگی‌شان، فراق و دوری و غریبی است.
🔹در چنین سرزمینی سیل آمده و راههای صدها روستا را خراب کرده است. پل‌های کوچک و بزرگ بسیاری را تخریب کرده و به چنین مردمی «ملالِ دوری» داده است! رنج بی‌خبری از همدیگر، مردم «دیار احوالپرسان» را بیشتر از خرابی‌های سیل شکنجه می‌کند. و خود سیلاب هم که مصیبتی است هولناک؛ به جای خود!
🔹مردم لرستان خیلی در شرایط بحرانی هوای هم را دارند. به همدیگر سر می‌زنند، غم هم را می‌خورند و از جان و دل به هم کمک می‌کنند. اما وقتی راه و پل و جاده خراب شده، چگونه از دل رنجور همدیگر خبر بگیرند و بار مصیبت‌دیدگان را کم کنند؟
🔹آقای روحانی و جهانگیری باید سری به استان لرستان بزنند و دردها را از نزدیک ببینند. احوال این مردم نجیب را بپرسند و راه و پل و جاده‌ها را زودتر بسازند تا لرستان زیبا دوباره «احوالپرسانِ ایران» باشد. آنگونه که در جنگ بود. و در بازسازی‌ها و در هر کاری. لرستان همواره احوال ایران را می‌پرسد. ایران هم…
🔹سرزمین مادری‌ام! از این دورها آرزو دارم هر چه زودتر مردم سراسر ایران برای یاری رساندنت بیایند. و آقای روحانی هم فراموش نکند اینک نوبت احوالپرسی از لرستان زیباست.
🔹لالاییِ مادرم این شبها، ناخودآگاه در جانم می‌وزد. و سوز غریبش با من است!
این راه؛ «بسته» است و فراق که نمی‌گذارد احوالپرسِ زادگاهم باشم، «بد دردی» است. قلبم اگر نکشد، این فراق و دوری می‌کشد!
بابک‌داد ۹۸/۱/۱۰
#لرستان_را_تنها_نگذاریم
🔹تلگرام:
http://t.me/BabakDad
🔹اینستاگرام:
http://instagram.com/BabakDad
🔹تماس:
babakdad2@gmail.com

♦️لرستان را تنها نگذاریم!♦️
🔹راه دسترسی ۱۲۰ روستای شهرستان الیگودرز استان لرستان به کلی تخریب شده است.
🔹هم اکنون ۶۲۰ روستای الیگودرز در معرض خطر هستند. و آب آشامیدنی در نقاط مختلف وجود ندارد.

۱۳۹۸ فروردین ۶, سه‌شنبه

♦️رفتار ما با فاجعه‌ها!♦️

➖بابک‌داد➖
این ویدئو «چکیده‌ای» از رفتار جامعه‌ی ما در برابر فاجعه‌ها و حتی مرگ است! «متن» حرفهای این راننده را بخوانید که با تمسخر، از سیل حرف می‌زند و وقتی که دیگر خیلی دیر شده، فاجعه را «باور» می‌کند!
🔹ویدئو احتمالاً در ترافیک «دروازه قرآن» شیراز ضبط شده و در آخر آن پیداست آقای راننده، حداقل خودرویش را در سیل از دست می‌دهد. (امیدوارم جانش را نجات داده باشد!)
🔹او اول گزارشگری می‌کند: «سیل اومده! هاا! ملت دارن فرار می‌کنن!»
دقت کنید! او متوجه شده «سیل آمده»، ولی اهمیتی نمی‌دهد: «ماشالله! ماشالله! ها همه فرار کردن!»
🔹از خودروهای دیگر، خانواده‌ها و مردی میانسال به بالای جدول وسط خیابان می‌روند تا به موقع از مسیر سیلاب دور شوند. راننده شیشه را پایین می‌کشد و به آنها «دلداری مفت» می‌دهد و با تمسخر نسخه می‌پیچد که: «چیه؟ سیل داره میاد! چرا می‌ترسین؟ خبری نیس! سوار ماشینتون بشین! خبری نیس!»
🔹آنها بی توجه به راننده‌ی شنگول می‌روند. راننده سری به اطراف می‌چرخاند و باز با تمسخر گزارش می‌کند: «داره سیل میاد، ســیل!»
فشار سیلاب، ماشینهای جلویی را به عقب می‌راند و پراید جلویی هم عقب می‌آید. راننده‌ی شنگول برای پراید «بوق» می‌زند! یا شاید برای «سیل»!
🔹صدای جیغ مردم شنیده می‌شود. او اطرافش را می‌بیند و از اینکه خودروهای جلویی «دور در جا» می‌چرخند و به هم کوفته می‌شوند، شوک می‌شود. کم‌کم وحشتش آشکار می‌شود: «واای! ماشینا رو داره میبره! داره ماشینا می‌بره. وای واای!»
🔹ارتفاع آب خیابان بسیار بالا آمده و ماشین‌ها در هم پیچیده‌اند و خودروی او هم گیر افتاده. او حالا هیچ راه گریزی ندارد! نقاب خنده و تمسخر از صورتش می‌افتد: «وای خدا سیل! وای! تمام ماشینا سیل برد! وای خدا! داره سیل میاد! وای! وااای!»
🔹چرا «خیلی از ما» اینگونه شده‌ایم؟ با فان و شوخی «گزارش مرگ خود» را مخابره می‌کنیم! بقیه را مسخره می‌کنیم و فاجعه‌ها را شوخی می‌گیریم. و در نهایت آخرین لحظات زندگی‌مان را به فاجعه‌ای «سنجاق» می‌کنیم و خلاص!
🔹لابد امروز تصاویر افرادی که با وجود هشدارهای فراوان، باز هم کنار مسیر سیل ایستاده و سلفی می‌گرفتند را دیده‌اید. «زندگی و مرگ» در جامعه‌ی ما، چیزی شبیه کُری‌خوانی این راننده‌ی شنگول شده؛ سطحی و مسخره‌آمیز!
🔹این جامعه «در عمق فاجعه‌ها»، در برابر باور کردن و فهمیدن آنها مقاومت می‌کند! با این نگاه سطحی به زندگی، چنین جامعه‌ای آیا به «نجات خود، نسل بعد و یا کشورمان» می‌اندیشد؟ «آیا اصلاً می‌اندیشد»؟ من تردید دارم.
بابک‌داد ۹۸/۱/۶
🔹وبلاگ فرصت نوشتن:
https://babakdad.blogspot.com
🔹اینستاگرام:
https://www.instagram.com/BabakDad
🔹تلگرام:
https://t.me/babakdad
🔹فیس‌بوک:
https://m.facebook.com/BabakDad.page
🔹توییتر:
https://twitter.com/BabakDad1
📩تماس:
babakdad2@gmail.com

♦️رفتار سیلاب، و مسیر سیل شیراز!


♦️یادداشت اول: رفتار سیلاب چگونه است؟
➖بابک‌داد➖
اکثر ما گمان می‌کنیم مرگ؛ برای دیگران است و ما «ناظرانِ روئین‌تن و نامیرای جهانیم»! اینطور نیست! با یک تغییر فرمان ناگهانی سیل، ممکن است ما هم قربانی شویم.
🔹سیل؛ «طغیان دیوانه‌وار آب از مسیر همیشگی» یعنی رودخانه‌هاست. وقتی می‌تواند حریم رودخانه را رد کند و به خارج از مسیل بیاید، پس «مسیر معین و مشخصی» ندارد که بتوان کنار آن به تماشا ایستاد!
🔹یک مسئول امدادی گفته بخشی از قربانیان سیلاب امروز شیراز در حال تصویربرداری از آن بوده‌اند که ناگهان با «تغییر جهت سیل» گرفتار شده و با آب رفته‌اند. اگر این خبر هم صحیح نباشد، ویدئوی دوم «تأیید» آن است. سیل مسیر ندارد، دیوانه‌وار دنبال راهی برای عبور است و از روی آدم و آهن می‌گذرد. و ما روئین‌تن نیستیم!
🔹سیلاب با برخورد با موانعی مثل خودروها، در یک آن «تغییر جهت» می‌دهد. فهم آن دشوار نیست که با ایستادن در فاصله‌های کوتاه، با جان خود و عزیزانمان قمار خطرناکی می‌کنیم.
🔹مراعات موارد ایمنی، حال جامعه‌ی شوک زده و دردمند ما را کمتر خراب می‌کند. و مردم کمتری را داغدار خواهد کرد.
🔹بد نیست این پیام را به دیگران هم برسانید.
🏴 یادداشت دوم: مسیری که سیلاب شیراز پیمود!

تاکنون حداقل ۱۷ تن در شیراز کشته شده‌اند؛ آن هم در سیلابی که بعد از فقط هفت دقیقه باران در شیراز بارید!
🔹اصل سیلاب البته از رودخانه‌های شمالی و روی مسیل قدیمی که سابق در کناره‌ی دروازه قرآن قرار داشت، وارد شهر شد و در همان ورودی شهر، خودروهای مسافران نوروزی که در بلندی‌های کوه (آرامگاه خواجوی کرمانی) اُتراق کرده بودند را در هم کوبید و با خود برد!
🔹حدود سی سال قبل مسیل حاشیه‌ای دروازه قرآن را پر کردند تا بار ترافیکی ورودی شهر روان شود. اما برای عبور سیلابهای فصلی که غالباً از سرریز رودخانه به سمت شهر می‌آید، تدبیری اندیشیده نشد!
🔹بعدتر تفرجگاه بزرگ و وسیعی در حاشیه‌های دروازه قرآن ساخته شد که یکی آرامگاه خواجوی کرمانی بود (سمت راست دروازه). و روبروی آن یک پارک و پلکان کوهستانی. وسط هم طاووسی از سازه فلزی و جنس شمشاد و میدانی بزرگ بنا شد.
🔹حالا سیلاب که چندباری خفیف در این اتوبان عریض روان شده، با طغیانی غیرمنتظره به سمت  جنوب (مرکز شهر) و شرق (هفت‌تن) سرازیر شده که از مناطق فقیر شیرازند؛ با خانه‌هایی سُست، و کوچه‌هایی تنگ که امداد را سخت می‌کنند.
🔹متأسفانه هشدارها جدی گرفته نمی‌شوند. دیشب باید «مسیر ورودی شیراز» تخلیه می‌شد!
بابک داد ۹۸/۱/۵

🔹یادداشت‌های روزانه در کانال تلگرام:


۱۳۹۷ اسفند ۲۹, چهارشنبه

♦️تب ۹۸ درجه در راه است!♦️

➖بابک داد➖
🔹نوروزِ دلهره‌آور در دو قدمی است و فقر؛ فرصتی استثنایی پیدا می‌کند تا در خلال دید و بازدیدهای عید امسال، «سیاهی» خود را به خانه‌های بیشتری ببرد و اسباب شرمساری و تحقیر و خشم شود! آنها که دلهره‌های عید را چشیده‌اند، می‌دانند که تلخی آن تا «تمام سال» ادامه پیدا می‌کند!
🔹دلهره‌اش را تجربه کرده‌اید. شبهای اسفند که آنقدر دیر به خانه می‌روی تا بازارها بسته شده باشند. خرید عید را به روزها و حتی ساعتهای آخر سال می‌کشانی، بلکه قیمتها اندکی کمتر شوند و اجناس بنجل و ارزان روی دست کاسب‌ها باد کنند و بتوانی چیزی بخری!
🔹کی از دلت خبر دارد؟ از حقوقی که نگرفته‌ای، از تعدیل نیرو یا کسری حقوقی که به خانواده‌ات نگفته‌ای. از ترسی که از حالا نفست را بریده که همسر و فرزندانت در «کارناوال چشم و هم‌چشمی عیدانه!»، چگونه بین زنان و بچه‌های فامیل «لِه» می‌شوند. از اینکه این دیدارهای فامیلی، چه اندازه تهوع‌آور و ترسناک شده‌اند. چه کسی می‌داند چه قدر در این ۱۵ روز عذاب‌آور فرسوده می‌شوی تا بگذرند؟ تا کسی نفهمد وضع مالی وخیمی داری! به خصوص زن و بچه‌های خودت که هنوز زیرلب غُر می‌زنند «آنقدر دیر رفتیم که چیزی توی بازار نبود!» و تو که «انشالله بعد عید بهترشو می‌خرم!»
🔹رسم مزخرف «خودنمایی و تفاخر» خانم‌های فامیل به طلا و لباس و هدیه‌هایی که همسرشان خریده و نگاه سرزنش‌آمیز همسرت، که یعنی «ببین!»
🔹رقابت نامحسوس مردان فامیل، سر مدل ماشینی که امسال خریده‌اند. رقابت آنها در «پول پاشیدن»، در بذل و بخشش اسکناسهای نو و «درشت» به بچه‌های فامیل! و نگاه معنادار بچه‌هایت که «با این هزار تومنی‌هات آبرومون رفت!»
🔹این #شکاف_طبقاتی و فقری که حالا به این وضعیت وخیم رسیده، از آن کارناوالها و سالها قبل شروع شده و امسال، عریان‌تر از همیشه سر سفره‌ی عید میلیون‌ها ایرانی دیگری می‌نشیند که «سال ۹۷» افتاده‌اند زیر #خط_فقر! چه تحقیرها و سرزنش‌ها و «ببین!»ها و دعواهایی که پشت دید و بازدیدهای عید امسال در انتظار بزرگترهاست. پدر یا مادر سرپرست خانوار! فرقی ندارد.
چه خشم و بُغض‌ها که فرو خورده می‌شوند؛ که: «حالا آبروریزی نکنید! بعد جبران می‌کنم!» فشارهایی که ۱۵ روز تحمل می‌کنی و بعد از عید یا از قلب و معده‌ات بیرون می‌زنند، یا در دعواهای خیابانی و خانوادگی و طلاق کشی و…!
🔹تا یاد دارم؛ هر سال خیلی‌ها را دیده‌ام که چطور بغض‌هایشان روی هم تلنبار شده و بعدتر نابودشان کرده است. از خود نگفتم تا بحث شخصی نشود. وگرنه می‌توانید تصوّر کنید چه موتوری سوزانده‌ام در ۲۸ سالگی! «دیابت ناشی از استرس دائمی». و چند ساعتی کُما!
🔹به خصوص در این یکی دو ساله نشانه‌های عریان «انهدام اجتماعی» را که در راه است، بیشتر می‌بینیم: غارت بار کامیونی که چپ کرده و جنازه‌ی راننده‌اش روی زمین است! دزدی، کیف‌قاپی و رد شدن از روی جنازه‌های همدیگر. «غریبه شدگی» مردم با هم. و این بی‌حسی جمعی که مثل آنفولانزا همه‌گیر شده!
🔹کسی انگار «زنگ خطر» را نشنید؛ آن روز که کامیون‌های کمکهای مردمی برای زلزله‌زدگان در بین راه کرمانشاه غارت شد و به مقصد نرسید! کسی انگار باور نکرده که این جامعه در آستانه‌ی ترکیدن است! و در این عید از «نداری و فقر و باختن در چشم و همچشمی» بیشتر از این هم آماده‌ی انفجار خواهد شد و تبش به نقطه جوش ۹۸ درجه خواهد رسید! چشمهای سال ۹۸، خماری چشمان یک خوک آبستن را دارد! خدا به خیر کند.
🔹یادداشت «تب ۹۶» را سه ماه قبل از اعتراضات دی‌ماه ۹۶ نوشتم. از آغاز خبرنگاری در روزنامه سلام در سال ۱۳۷۰ که اعتراضات مشهد و اسلامشهر و… را به عنوان اولین خبرهایم نوشتم، با صدای دلهره‌آور «بهمنِ بُغص اجتماعی» آشنا هستم. حالا هم دشوار نیست پیش‌بینی روزهایی که بعد از این عید در راهند.
🔹تب و انفجاری، که فراتر از «شورش گرسنگان و فقرا»ست و این بار شبیه دی ۹۶ نخواهد بود. انفجاری است که این بار «شیرازه و بنیاد جامعه ایرانی» را منهدم می‌کند!
🔹دیر نیست که پولدارها را در خیابان بکشند، اموالشان را آتش بزنند و کسی جرأت نکند جلوه‌گری کند! روزهایی در راهند که گوش کسی به «تحول و انقلاب و حکومت بعدی» بدهکار نخواهد بود. روزهایی که خوشه‌های خشم به آتش کشیده می‌شوند و همه چیز را می‌سوزانند! چنان که نه از «تاک» نشان بماند، نه از «تاک‌نشان»!
🔹چنان خشمی؛ کلیت جامعه‌ی ایرانی را متلاشی می‌کند و قطعاً برای هر «ایران‌دوستی» نگران کننده و ترسناک است. حتی معدود افرادی که از فقر و گرانی‌ها خوشحالند و گمان می‌کنند فشارهای اقتصادی به «انقلاب فقرا» منجر خواهد شد، مطمئناً آن روزهای هولناک را نمی‌پسندند!
🔹تب تازه، جدی‌تر از تب ۹۶ خواهد بود، و بسیار ویرانگرتر از آن! در این تردید نکنید!
#بابک_داد ۹۷/۱۲/۲۸
🔹 تلگرام:
http://t.me/BabakDad
🔹اینستاگرام:
http://Instagram.com/BabakDad
📩تماس:
babakdad2@gmail.com
▪️تب ۹۶ درجه!
https://t.me/babakdad/1722

۱۳۹۷ اسفند ۲۳, پنجشنبه

♦️تیغ‌های دولبه‌ی آصادق!♦️ (۹۷/۱۲/۲۲)


➖بابک‌داد➖
ظلم و بی‌عدالتی آتشی نیست که فقط دامان مظلومان و مردم بی‌پناه را بگیرد! به خانه‌های ظالمان و حاکمان و حتی به «بیت قاضی‌القضات» هم می‌رسد!
🔹صادق لاریجانی در پایان نُه سال ریاستش بر ق.ق اقرار کرد سیستم قضایی فاسدش حتی نتوانسته از حق و حیثیت دختر خودش هم دفاع کند!
او با لحنی رقت‌بار گفت: «گاهی دشمن بیرونی و جاهل درونی (اشاره به احمدی‌نژاد) مشکل ایجاد می‌کند. دشمن شایعه کرد دختر رییس قوه قضاییه جاسوس است!… من عهد کرده‌ام از کسی که تهمت بزند نمی‌گذرم! و کسی را هم که حرف ناحقی را شنید ولی دفاع نکرد، حلال نخواهم کرد!»

🔹چگونه قاضی‌القضاتی که مثلاً «حدود شرعی را حکم و اجرا می‌کند»، به این وضع رقت‌انگیز افتاد؟
🔹وقتی روند دادرسی دادگاهها «ناعادلانه، یکطرفه و جهت‌دار» است و رأی محاکم «خریدنی» هستند، حتی اگر دختر رئیس ق.ق هم مورد تهمت واقع شده باشد، از دادگاهها نفعی نمی‌برد! به این خاطر که او هم می‌فهمد حکم دادگاههای فاسد اعتباری نزد مردم ندارند! و حتی اگر او را از جاسوسی «تبرئه» کنند، باز هم افکار عمومی به عادلانه بودن رأی دادگاهی که زیر نظر پدر اوست، اعتمادی ندارند!
🔹دادگاههای تحت نفوذ باندهای «کار چاق‌کنی» و برخی قضات رشوه‌خوار؛ عِرض و آبرویی برای خود باقی نگذاشته‌اند که حالا بتوانند از عِرض و آبروی دختر رئیس خودشان دفاعی بکنند!
🔹آراء و احکام دادگاهها نزد مردم اعتبار ندارند و پدر این بی اعتمادی، همین آصادقِ قاضی‌القضات بود که هر که را خواست، بدون مدرک متهم و محکوم کرد! تا آنکه دخترش در چنبره‌ی تهمت جاسوسی (راست باشد یا دروغ) افتاد و نتوانست از حیثیت او دفاع کند!
🔹حتی اگر زهرا لاریجانی از احمدی‌نژاد به خاطر تهمت جاسوسی شکایت می‌کرد، آیا می‌توانست به «اعتبار» حکم دادگاههای پدرش دلخوش باشد؟ محاکمی که به فساد مشهورند و ویدئوی «کار چاق‌کنی» عمویش فاضل لاریجانی هم پخش شده!
🔹آصادق چه سیستم قضایی فاسدی ساخت که به درد دخترش هم نخورد؟ چه فضایی از «تهمت و افترای بی سند» ساخت که سیه‌روی و نالان رفت؟
🔹حقیقت اینکه ابزار سیستم آصادق لاریجانی؛ «اتهام‌زنی و بی‌عدالتی» بود. او ندانست که اگر قاضی و دادستان و رئیس قوه می‌توانند به آسانی هر فردی را «بدون ارائه‌ی سند» به هر چیزی متهم و محکوم کنند، این تیغ روزی بر می‌گردد و خودش و نزدیکانش را هم هلاک می‌کند!
🔹بی‌عدالتی فقط دامان مظلوم را نمی‌گیرد، خانه‌ی ظالم را هم می‌سوزاند. آیا رئیس جدید «به موقع» این را می‌فهمد؟
بابک‌داد ۹۷/۱۲/۲۲



♦️کارگر ایرانی، «طوطی در اسارت زاغ»!♦️ ➖ منتشرشده در ۹۷/۱۲/۶➖

اهل «نفرین» نیست حافظ شیرازی؛ اما وقتی پای بی‌عدالتی بیفتد و نابرابری دلش را به آتش بکشد، بد آه می‌کشد!
🔹من «کارگر زاده‌ام»؛ ولی باز هم نمی‌توانم لحظه‌ای از چشم کارگران به فاصله‌ی «عدالت در ایران اسلامی!» با جهان نگاه کنم! درد دارد که حقوق یک کارگر ایرانی «یک هجدهم» حداقل حقوق یک کارگر اروپایی است.
🔹کارشناسان اقتصاد می‌گویند: «حقوق کارگران ایرانی جزو کمترین حقوقهای کارگری در جهان است!» اما این عمق درد را نمی‌رساند!
🔹حداقل حقوق کارگران در ایران (مصوب سال ۹۷) «یک میلیون و ۱۱۵هزار و ۱۴۰ تومان» است. با دلار ۱۲ هزار تومانی، حقوق کارگران ما ماهانه ۹۲ دلار است؛ حدود «یک هجدهم» کمترین حقوق یک کارگر در اروپا! و تازه، کارگر اروپایی بیمه هست و ۸ ساعت در روز کار می‌کند. یک ساعت برای ناهار و دو روز آخر هفته هم تعطیل است. یعنی فقط ۲۲ روز کار می‌کند. به عبارتی ماهیانه ۱۵۴ ساعت و بابت آن «حداقل ۱۵۴۰ دلار ٫ یورو» حقوق می‌گیرد. و این «کف کمترین حقوق» است.
🔹با نرخ فعلی دلار ۱۲ هزار تومانی، کمترین حقوق کارگر اروپایی برای ۱۵۴ ساعت کار، معادل «هجده میلیون تومان» است! همچنین او از «مرخصی استعلاجی با حقوق» نیز برخوردار است. ایمنی و حرمت و احترامش هم سر جای خود!
🔹امسال در ایران، حداقل حقوق کارگران «یک میلیون و ۱۱۵هزار و ۱۴۰ تومان» است که با دلار ۱۲ هزار تومانی، کارگر ما روزی ۴ دلار و ماهی ۹۲ دلار حقوق می‌گیرد!
کارگر اروپایی برای هر یکساعت ۱۰ دلار می‌گیرد و کارگر ایرانی «نیم دلار»!
🔹در بسیاری از صنایع که به صورت «خصولتی» به «خودی‌ها و ژن‌های خوب» واگذار شده‌اند، همین حقوق حداقلی هم ماهها به کارگر پرداخت نمی‌شود و آنها برای دریافت معوقه‌های چند ماهه‌ی خود، ناچار به اعتراض می‌شوند. اعتراض کارگری هم با اتهامات امنیتی گره زده می‌شود و بی جرم و جنایت به زندان می‌افتند.
🔹ظلمی که به کارگران این دیار می‌شود چنان هولناک است که «عرش الهی» را بلرزاند. تو ببین «فوندانسیون دل بیرحم رهبر و مسئولان» ما از چیست که تکان هم نمی‌خورد!
🔹بالاتر گفتم حضرت حافظ یک جا «نفرین» کرده؛ جامعه‌ای را که قدر و قیمت «طوطی» از «زاغ و کلاغ و زغن» کمتر باشد! به خدا کارگران ما طوطیانی هستند که در اسارت لشگری از کلاغ و زاغ و زغن، جان می‌کَنند! بر چنین دیاری که سرشار از ظلم و بی‌عدالتی است، هرگز «سایه‌ی شرف و رحمت و نعمت» افکنده نخواهد شد!
🔹خواجه‌ی شیراز چنین نفرین می‌کند:
همای گو مفکن «سایه‌ی شرف» هرگز!
بر آن دیار که «طوطی» کم از «زغن» باشد!
بابک‌داد ۹۷/۱۲/۶
🔹اینستاگرام:
https://instagram.com/BabakDad
🔹تلگرام:
http://t.me/BabakDad
📩تماس:
babakdad2@gmail.com

ایران در اِشغال کیست؟ (منتشره در ۹۷/۱۲/۱۷)

♦️ایران در «اِشغال» کیست؟♦️
➖بابک داد➖
نمونه‌های بسیاری هست که مقامات حکومتی بین منافع «انقلاب و نظام» با «ایران» تفکیک قائل شده‌اند. اشتباه لفظی هم نبوده که یکی دو بار باشد، یک «استراتژی دقیق» است که حکومت به «منافع ایدئولوژیک خود» با این مستعار «انقلاب!»، بیشتر از «منافع ایران» اهمیت می‌دهد.
🔹در آغاز جنگ داخلی سوریه، یکی از نزدیکان رهبر «حفظ سوریه را مهمتر از خوزستان!» ذکر کرد. بهمن‌ماه ۹۱ مهدی طائب رئیس قرارگاه عمار گفت: ″اگر دشمن به ما هجوم بیاورد و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت ما این است که سوریه را نگه داریم!″
🔹در حقیقت استراتژی حکومت اسلامی؛ حفظ «هلال شیعی و محور مقاومت» از تهران تا عراق و بلندی‌های جولان در سوریه است! مسیری برای حمل و نقل پول و نیروهای نظامی و تسلیحات و موشک تا لب مرز «اسرائیل»! این وسط کشور و ملت «ایران» تا آنجا ارزش دارند که پول و نیروی نظامی به «محور مقاومت» تزریق کنند. باقی ایرانیان که خودی نباشند، نه سهمی از ثروت این کشور دارند، و نه حقوقی و کرامتی!
🔹به عبارتی «ایران» و مردمانش به اِشغال یک ایدئولوژی در آمده‌اند که به دنبال توّهم «محو اسرائیل» است!
🔹ایران در اِشغال یک ایدئولوژی فراسرزمینی و تجاوزگر است. گروگان یک «حکومت ایدئولوژیک» است که سرزمین ایران برایش حکم یک «پایگاه لجستیکی و سازماندهی» دارد و اگر ناچار شود بین «حفظ ایران» و «پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خود» انتخابی کند، بی درنگ ایران را نابود یا واگذار خواهد کرد!
🔹به تازگی موسی غضنفرآبادی رئیس دادگاههای انقلاب گفته: «اگر ما انقلاب را یاری نکنیم حشدالشعبی عراقی، فاطمیون افغانی، زینبیون پاکستانی و حوثی‌های یمنی خواهند آمد و انقلاب را یاری خواهند کرد»!
🔹یاری کدام انقلاب؟ آنکه می‌گویید «انقلاب مردمی» بود. اگر هنوز هم «مردمی» مانده، که نیازی به یاری «نیروهای وارداتی!» ندارد؟ چه بر سر آن «انقلاب مردمی» آمده که خود «مردم ایران» آن را نمی‌خواهند و برای یاری آن باید حوثی از یمن و حشدی از عراق و… «بیایند»؟ و «یاری» آنها چگونه خواهد بود؟
🔹ایران در اِشغال است، وگرنه باید این افراد بخاطر این «سخنان خیانت‌بار» دادگاهی و محاکمه می‌شدند.
🔹خدای این سرزمین و این مردم، از «حماقت غاصبان ایران» پرده بر می‌دارد تا سخن بگویند و «استراتژی اصلی حکومت» را فاش سازند تا جهان بداند «ایران» برای حاکمان (بخوانید غاصبانش) هیچ ارزشی ندارد!
🔹مسئولیت تاریخی بزرگی بر دوش تمامی ایرانیان قرار گرفته است. آیا هنوز هم در این تردیدی هست؟
بابک‌داد ۹۷/۱۲/۱۷

🔹اینستاگرام:
http://instagram.com/BabakDad
🔹تلگرام:
http://t.me/BabakDad
🔹فیسبوک:
http://facebook.com/BabakDad.page
📩تماس:
babakdad2@gmail.com

مرد «نحوی» در دریای سیاست! (منتشر شده در تاریخ ۹۷/۱۲/۱۳)

نقدی بر سخنان اخیر دکتر سروش:
♦️مرد «نحوی» در دریای سیاست!♦️
➖بابک‌داد➖
هر گاه که آقای عبدالکریم سروش «تنی به آب سیاست می‌زند»؛ نابلدی خود را با شنا در این دریای دشوار آشکار می‌کند!
🔹شنا در دریای سیاست، عرصه‌ی دقت و نکته‌سنجی است. کسی که مولاناشناس متبحری است، لزوماً تحلیلگر سیاسی متبحری هم نیست. جناب سروش همان قدر که در عرصه‌ی کلام و فلسفه ماهر است، با سیاست (خصوصاً با سیاست عملگرایانه و پویای روز) بیگانه است.
🔹برای همین غالباً که ایشان «موضع سیاسی» می‌گیرد، مانند آن «شاعر نحوی» می‌شود که در میانه‌ی دریای طوفانی گیر افتاد و شنا کردن هم بلد نبود! و کشتی‌بان به او…
➖«گفت: کل عمرت ای نحوی فناست!
چون که کشتی، غرق در گردابهاست!»

🔹سخنان جناب سروش در مراسم چهلمین سالگرد انقلاب در کالیفرنیا چهار نکته دارد.
♦️اول: «سلیقه‌ی سیاسی»!
هر کسی می‌تواند هر سلیقه‌ای داشته باشد و بیانش کند. گفته‌اند: (من صددرصد خمینی را انتخاب می‌کنم!… یا خمینی بی‌نظیر بود و…) اینها نظرات و سلایق شخصی اوست و همه در بیان نظر آزادند.

♦️دوم: «ادعاهای تاریخی»!
ایشان درباره‌ی «سواد برتر آقای خمینی» نسبت به تمام شاهان قدیم و جدید و ایرانی و اروپایی «ادعاهای عجیب و شاذّی» کرده و هیچ مستندات و بیّنه‌ای هم برای ادعاهایش نمی‌دهد.
🔹جناب سروش بهتر می‌داند «اثبات ادعا، بر عهده‌ی گوینده است: البیّنةُ علی المدعی»! اوست که باید مدعیات عجیب تاریخی خود را با سند اثبات کند؛ وگرنه اینها «ادعاهایی شعارگونه» بیشتر نیستند.
🔹تمام ادعاهای این چنینی او؛ «بدون سند» بیان شده‌اند. چه در «بزرگنمایی آقای خمینی» و چه در «تحقیر شاه و دیگران»، ادعاهای او بی‌ارزشند. بهتر است بیاموزیم «ادعاهای بی‌اساس و بی‌مدرک» را نادیده بگذاریم و بگذریم. خواه آنها را «پیامبری» گفته باشد؛ و یا همچون منِ «دیوانه‌ای»!

♦️سوم:‌ «اتهامات اخلاقی»!
جناب سروش؛ خود زخم خورده‌ی بهتان و افتراست! حیرت‌آور است که چگونه اتهامات زشت و «شبه کیهانی» (زنبارگی!) را بر علیه شاه به کار برده است؟
🔹اهانت‌های سخنران، فقط شأن خود او را پایین آورد. سخن گفتنی که آمیخته با افترا و اهانت و بدزبانی باشد، و فقط یک طرف را «خاک» بنامد و دیگری را «از عالم پاک!»؛ اعتبار سخنرانش را نابود می‌کند.
ذهنم دائم از من می‌پرسد: «این انتحار سیاسی دکتر سروش چه توجیهی داشت؟» و پاسخی نمی‌یابد.

♦️چهارم: «داوری‌ها و قضاوت‌ها»!
داوری جناب سروش از افراد هم سراسر تهی از استدلال و منطق هستند و بیشتر طعم «شیدایی به امام!» و «حقد و کینه به شاه» دارد!
🔹وقتی هیچکس نوری بر زندگی خصوصی آقای خمینی نتابیده، چرا باید نسبت «بیسوادی، وابستگی، ترس و…» فقط نصیب شاه شود؟
می‌گوید: «شاه از تاریخ و فرهنگ کهن ایران و از دین مردم اطلاعی نداشت» آیا امام؛ تاریخ و فرهنگ کهن ایران را می‌شناخت؟ مطابق کدام سند داوری می‌کند؟ اینگونه سخن گفتن که از یک منبری هم بر می‌آمد. «سروش» چرا؟!
🔹داوری او درباره‌ی «گذشتگان»، که یکی را بی مستندی بر برج عاج می‌نشاند و دیگران را باز هم بی مدرکی به زعم خود «بی‌حیثیت» می‌کند، حتی از خطیبان نمازجمعه هم انتظار نمی‌رود! قضاوت‌هایی سطحی که نه بار «دانستنی و تاریخی» داشتند و نه باعث تفکر می‌شوند.
این همه «تهی‌دستی» برای یک سخنران ماهر مانند سروش، معمای عجیبی است که دلیلش را خواهم گفت.

🔹ما از جناب سروش در حوزه‌های مولاناشناسی و حافظ‌پژوهی بسیار آموخته‌ایم و به او مرهونیم.
این بار اما با این سخنان عجیب از او آموختیم هرگز در دریای ناآشنا تن به آب نزنیم، گرچه علامه‌ی زمان باشیم! وگرنه ای بسا مثل آن «نحوی»، آخرین دریانوردی نافرجام ما باشد.
🔹آموختیم حتی اگر «علامه‌ی زمان» باشیم، جهان و «خویش» را به فنا خواهیم داد؛ اگر از سر واکنش هیجانی و یا عصبیت سخن بگوییم و کلام خود را از منطق و دلیل خالی و از عصبیت سرشار کنیم!
🔹مولانا در داستان «نحوی و کشتی‌بان»، گویی خطاب به جناب سروش می‌گوید:
➖«گر تو علامه‌ی زمانی در جهان؛
نک فنای این جهان بین؛ وین زمان!»

🔹از سطح سخنان او آموختیم که جمهوری اسلامی در چهل سالگی خود، چنان «عقیم و سترون» است که حتی متکلم ماهری چون دکتر سروش نیز برای جشن مراسم سالگردش، حرفی برای گفتن نمی‌یابد و ناگزیر است از تکرار بت‌سازی خیالی از «امام!» و تحقیر گذشتگان (از هخامنشیان تا پهلوی!) و گفتن سخنانی شعارگونه که توهین به شعور شنوندگانش است! اینها علائم روشنی از «سترونی آن انقلاب» هستند!

🔹شنا در دریای متلاطم سیاست؛ دقت بالایی از نوع «محو» می‌طلبد، و نه شعار و ثناگویی از نوع «نحو»!
➖«محو» می‌باید نه «نحو» اینجا؛ بدان!
گر تو محوی، بی‌خطر در آب ران!
➖«مردِ نحوی» را از آن در دوختیم؛
تا شما را نحوِ «محو» آموختیم!
بابک‌داد ۹۷/۱۲/۱۳
➖پی‌نوشت:
▪️محو: «فرو رفتن و توجه و تمرکز بسیار»!
▪️نحو: زبان شناسی. علم کلام.