۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

به بهانه سخن خاتمي، چند نكته در خلوت خودمان! / بابك داد


جمله مورد بحث آقاي خاتمي اين است:"اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد. البته همه بکوشیم برای آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه ساز شویم."/ نقل از وبسايت كلمه
در فيس بوكم مطلبي به اين بهانه نوشتم كه باعث بحث هايي شد و ناگزير شدم چيزهاي ديگري هم بر نوشته اوليه ام اضافه كنم كه براي هر كسي كه سوداي آزادي در سر دارد، شايد به نوعي ريشه يابي علت شكستهاي پياپي ملت ايران در اين زمينه باشد. 
اول متن فيس بوك را بخوانيد: منصف باشيم و سخن هر كسي را دقيق بخوانيم و كامل بشنويم و سپس نقد و يا مخالفت كنيم. يادمان باشد فقط قاضي هاي جمهوري اسلامي با استناد «به يك جمله» حكم مرگ و نابودي براي افراد صادر مي كنند! اگر ما نيز چنان باشيم، شبيه همانها مي شويم و هرگز به آزادي نخواهيم رسيد. گام نخست رسيدن به آزادي، تحمل يكديگر و به خصوص تحمل دگرانديشان و درك سخن مخالفان است. من هيچ قضاوت خاصي درباره سخنان امروز آقاي خاتمي نمي كنم. اما توصيه مي كنم هرگز با يك جمله، قضاوت كلي نكنيم و حكم ندهيم. به اين باور رسيده ام در گام اول «مسير آزاديخواهي»، راهي جز درك متقابل و شنيدن و گفتن نداريم. ما بعد از سالها تحمل «بي تحملي هاي حاكمان»، ديگر هرگز براي بيان يك جمله از كوره در نمي رويم و حكم مرگ براي كسي صادر نمي كنيم! اين بزرگترين عبرت ما از اين سالهاي سياه است كه با سركوب انديشه ديگران، چيزي جز يك استبداد ديگر نصيبمان نخواهد شد .
***
هجوم منتقدان و مخالفان اين سخن خاتمي از چند جهت حائز اهميت است. در پاسخ به ايراداتي كه دوستان به خاتمي داشتند برخي از خوانندگان اين متن، همين متن را هم با دقت نخوانده بودند تا بدانند من حمايتي از خاتمي نكرده ام و حمايتم از «رواداري و مدارا در بحث» بوده و هست. طبعا" سخنان آقاي خاتمي را هم نخوانده بودند، چون هجوم و نوع ادبياتشان نشان مي داد اهل دقت نيستند. چه رسد به مدارا!
من زير اين استتوس فيس بوك، توضيحاتي نوشتم كه آنها را به ترتيب انتشارشان اينجا مي آورم. برخي مطالب، در پاسخ به دوستي بوده كه چيزي پرسيده است. مطلب را طوري تنظيم كرده ام كه سئوالها را در قالب جواب متوجه خواهيد شد.
اول: آشتي با نظام؛ هرگز! / هيچكس از سران اين نظام فاسد عذرخواهي و طلب بخشش نمي كند. اين حكومت بايد سرنگون شود و تا تأسيس يك حكومت مردمي و آزاد راه بسياري داريم. به خدا اگر بشود بين ظالم و مظلوم دوستي برقرار كرد. من هيچ كيمياگري نمي شناسم چنين كند. هيچكدام از آزاديخواهان واقعي، ديگر موافق شركت در انتخابات در نظام جمهوري اسلامي نيستند. اصل سخن من «درك دقيق حرفهاست». ما چاره اي جز دفاع از مظلوميت و حقوق ملت خود نداريم. اما نبايد شبيه سركوبگراني عمل كنيم و حرف بزنيم كه دارند سركوبمان مي كنند و بابت يك نوشته و مقاله ما را زنداني و اعدام مي كنند. در قدم اول، بايد سعي كنيم حرف همديگر را بشنويم و با آرامش نقد كنيم.
دوم: هتاكي و فحاشي چرا؟ / مدل حرف زدن نادرست را در بين برخي كامنتها بخوانيم و از آنها بياموزيم اينگونه حرف نزنيم. ما بايد از اين مدل رفتاري زشت و توهين آميز عبرت بگيريم. آنها كه منطق شان دشنام و فحش است، در فضاي آزادي خودبخود طرد مي شوند. ما متانت و درست سخن گفتن را از آنها بياموزيم، كه هدفمند به فحاشي و هتاكي رو آورده اند. قاضي ها و بازجوهاي جمهوري اسلامي، آدمهايي شبيه افرادي از خود ما هستند. من به چند تا از آنها بازجويي پس داده ام. درست مثل برخي از همين دوستان حرف مي زنند. يك جمله ات را مي گيرند، با دفاع از اسلام و ارزشهاي انقلابي (اينجا با دفاع از جنبشي كه برايش هيچ كاري نكرده اند!) تو را مي گيرند زير فحش و ناسزا و شكنجه. بعد به سرعت حكم مي دهند و مي روند. نظام توانسته از ميان ما، آدمهايي بسازد شبيه خودش؛ هتاك، افترا زن، دگم و پرخاشگر»! ما بايد از خود آغاز كنيم وگرنه هرگز، هرگز به آزادي نمي رسيم. بگذاريد آقاي خاتمي آنگونه فكر كند. اصل حرف تحمل است. تحمل خاتمي را هم نتوانيم داشته باشيم، اسير احمدي نژادها و امثال رضايي و قاليباف و لاريجاني مي شويم. سر پيكان نقد، به سوي خود ماست. نه منتقدان خاتمي و نه خود او. اين همه مائيم كه تاب تحمل منتقد و مخالف را نداريم. با اين روشها، هر كدام از ما قاضي بشود، بهتر از «سعيد مرتضوي» نخواهد شد. بگذاريم خاتمي هم بتواند حرف بزند. چرا با دشنامگويي فضا را آنقدر تنگ كنيم كه كسي جرأت بيان نظر نداشته باشد؟ نوشته من نه در تأييد سخنان آقاي خاتمي است و نه در رد آن. صرفا" دعوت به دقت در شنيدن و تجزيه و تحليل درست آن است. وقتي جوّ زده شويم، اولين باخت ما را خودمان براي خودمان رقم زده ايم. آيا دعوت به سنجيده شنيدن، دعوت نابجايي است؟ مي دانيد چقدر از ما قرباني همين نشنيدنها و قضاوتهاي «ميگن كه» و «شنيدم كه» هستيم؟ چرا اين را از فرهنگمان دور نكنيم؟
سوم: بعد از فرونشستن گرد و خاك داوري كنيم! / گاهي ما از علتهاي يك سخن يا رفتار اطلاعي نداريم. روزهاي اول قهر احمدي نژاد يادتان هست؟ هنوز معلوم نبود مصلحي چرا عزل شده؟ بعد تر فهميديم چون مأموران وزارت اطلاعات مكالمات مشائي را شنود كرده اند! بعدتر باز چيزهاي ديگري فهميديم و من الان به شما قول مي دهم هنوز همه چيز را درباره آن موضوع ندانسته ايم.
يا مثلا" وقتي اعترافات تلويزيوني سال 88 پخش مي شد، بسياري ناراحت بوديم كه چرا دو نفر از سياسيون ما تحمل نكردند و چرا همه مثل قهرمانان زنداني، از اعتراف ساختگي مقابل دوربين خودداري نكردند. يادتان هست؟ امروز بعد از دو سال، در نامه مهدي محموديان عزيز از درون زندان مي خوانيم چطور آقاي (...) را مجبور به اعتراف دروغين تلويزيوني كرده بودند. به بهانه ملاقات او با خانواده اش، زنداني را به اتاق شيشه داري برده اند كه او (يكطرفه) مي تواند ببيند همسر يا دخترش در اتاق ديگر نشسته است. بازجو به او مي گويد اگر اعترافات مورد نظر ما را جلوي دوربين نگويي، دو زنداني خطرناك و مجرم عادي سابقه دار را الان و جلوي چشمت به سراغ همسر و دخترت مي فرستيم تا همينجا به آنها تجاوز كنند...! خب زنداني به ناچار جواب مثبت مي دهد و اعترافات تلويزيوني شكل مي گيرد. كافي است لحظه اي به اين فكر كنيم كه ممكن است، اين «رو» كه ما مي بينيم، يك «ابعاد» دوم و سوم و چتي چهارمي هم داشته باشد. اين البته باعث نمي شود آدم از جانب ملت سخن بگويد. ولي يادتان هست همان دو دوست زنداني، تقلب را انكار كردند و خاتمي و موسوي و كروبي را فريب خورده ناميدند و چه و چه؟ آنها هم از قول ملت حرفهايي زدند كه ما بعدها فهميديم چرا مجبور شده اند چنان دروغهايي بگويند؟ ما همه اهالي جنبش سبز، با دلي شكسته از آن اعترافات دروغين، اما «در نهايت» همگي ما و بخصوص خاتمي و موسوي و كروبي به آن دو شخصيت زنداني حق دادند و بخشيدند. چرا؟ چون فضاي جنبش هنوز بر آگاهي و دقت استوار بود و هنوز اينقدر مسموم نشده بوديم كه همه را خائن و وطن فروش و سازشكار لقب بدهيم. حالا هم معتقدم آقاي خاتمي چيزي را از طرف ملت نبخشيده و اصلا" نمي تواند ببخشد. در متن سخنراني اش، او بارها حكومت را به باد انتقادهاي شديد گرفته كه ما آن را ناديده مي گذاريم و يك جمله را براي تخريب او مي پسبيم. جمله اي كه «همه حرفهاي او"» نبوده است. هر چند شايد من هم از آن جمله راضي نباشم اما كمي به ابعاد ديگر هم فكر كنيم.
چهارم: نقش ها در جنبش تعريف مي شوند. / بگذاريم در كنار ما كه با زبان نقد و مخالفت و براندازي با حكومت سخن مي گوييم، خاتمي هم با «زبان خود حكومت» با او سخن بگويد و نقدش كند و سعي كند به عقلانيت مجبورش كند. بگذاريد در تاريخ بنويسند خاتمي، آخرين نفري بود كه با زبان ملايمت با رژيمي خونخوار سخن گفت. اما نگذاريم بنويسند مردم به خاطر همين جمله، خون او را در شيشه كردند! شايد خاتمي به عنوان كسي كه سالهاست اين نظام را مي شناسد، هنوز دليلي دارد كه ما آن را نمي دانيم يا قبول نداريم. اما چرا دوست داريم يك سياستمدار، دقيقا" كلمه به كلمه حرفهايش مطابق با خواسته من باشد؟ كدام هنرمند يا نويسنده اي و سياستمداري را سراغ داريم كه مردم با تمام آثار و كتابها و سخنانش موافق باشند؟ چرا فكر مي كنيم به خاطر دردهايي كه كشيده ايم، سياستمدار خوبي هم شده ايم و چرا مراقب «جنگ رواني» سياست بازها و رسانه هاي حكومتي نيستيم؟ چرا بازي مي خوريم و حرفهاي «كيهان» چرا بايد از گلوي آزار ديده ي من و شما بيرون بيايد؟ كيهان امروز خطاب به خاتمي نوشته «به توبه خائن اعتمادي نداريم»! آيا بايد ما هم خاتمي را خائن بناميم؟ و مگر ما با ميرحسين موسوي هم همين كار را نكرديم؟ مگر با مهدي كروبي جفا نكرديم، در حالي كه هزار بار شجاعتر از بقيه بود؟ چرا كاري مي كنيم كه ديگر هيچكس «جرأت» نكند وارد عرصه شود و حرفي بزند؟ چرا نمي خواهيم باور كنيم آقاي خاتمي دلسوز انقلاب است ولي مي خواهد با «روش خودش» نظام را اصلاح كند؟ من از اصلاح طلبي عبور كرده ام. آقاي كروبي عبور كرده و شما هم از اصلاح طلبي عبور كرده ايد. اما براي بيان اين عبور، نيازي به هتاكي يا هجوم به آنهايي كه اين روش را قبول دارند، نيازي نيست. همانطور كه نيابد به دليل مخالفت با سلطنت طلبان، با آنها هم با زبان دشنام و فحاشي حرف بزنيم. ايران فردا را «رأي ملت» خواهد ساخت. پس عادت كنيم «رأي» را با منطق، با آرامش و با روشهاي مدني بايد به دست آورد نه با هتاكي و تهمت و برچسب زدن.
آيا برخي از كامنتهاي اين مطلب شما را به ياد «سعيد تاجيك» ها و فحاشان انصار حزب الله نمي اندازد؟ منتها اينجا فيس بوك است. فرد هتاك حتي مثل سعيد تاجيك شجاعت ندارد از كار زشتش با نام و عكس خودش دفاع كند. اينجا فرد دشنامگو زير عكس يك شهيد يا پشت اسمي جعلي و عكس يك شخصيت محترم قايم مي شود، ولي مثل «سعيد تاجيك» مي خواهد دهان مخالفانش را «جر بدهد»! با همين ادبيات! گيرم جمهوري اسلامي همين امروز سقوط كرد و مملكت افتاد دست ما و شما! با اين ميزان رواداري و مدارا و تحمل، آيا كشورمان روي آرامش خواهد ديد؟ يا اينكه باز هم مملكت به دست كساني مي افتد كه بر بام يك مدرسه، اعدام و حمام خون راه بيندازند؟ تمام منظور من رفتن به سوي رواداري و شنيدن و تحمل است. مي توانيم بشنويم و بعد قبول نكنيم. اما بدون عصبانيت و فحاشي و داوري سطحي، با دقت بشنويم و بعد نقد كنيم
.
پنجم: «ما» چه كرده ايم؟ / من هم مخالفم كسي از جانب مردمي كه هزينه و قرباني و اعدامي و زنداني و تبعيدي داده اند، سخني از آشتي با حكومت خونريز اسلامي بگويد. اما اين فقط شامل آقاي خاتمي نمي شود. شامل دوستاني هم مي شود كه مي آيند و مدعي العموم خون ندا و سهراب هستند. اگر كسي به خاتمي وكالت نداده تا از حانب آنها حرفي بزند(كه وكالتي هم نداده) به هيچكس ديگر هم چنين وكالتي داده نشده است. پس خون بيگناهان را وسيله حساب كشي از همديگر نكنيم. من به عنوان سرپرست خانواده اي كه هنوز از رنج اين آوارگي در عذابند، به جناب خاتمي مي گويم: «من هرگز رهبر فاسد و نظام جور و جنايت را نخواهم بخشيد. چون فقط به خاطر بيان حقايق و ارسال اخبار تقلبي كه خامنه اي در انتخابات كرد، تحت تعقيب قرار گرفتم و مجبور به آوارگي شدم و فرزندانم دو سال از درس عقب افتادند. ساير هزينه ها بماند!» مي توانم از نگاه خودم به ايشان نقد كنم. اما وقتي مي خواهم از خون قربانيان سخني بگويم، ترجيح مي دهم قاتلان و جنايتكاران واقعي را هدف بگيرم. كسي از آشتي با گرگ سخن نخواهد گفت. اگر روزي چنين چيزي شد، من و هزاران مثل من باز هم با تمام قوا به مبارزه با سازش خواهيم رفت. فقط به اصل حرف اين برادرتان توجه كنيد تا باز هم اشتباهات تاريخي مان را تكرار نكنيم: ما به شنيدن و سنجيدن حرفها نياز داريم.
در كودتاي 28 مرداد ظرف يك صبح تا عصر، مردمي كه جو زده از يك «ميگن كه...» شده بودند، شعارشان از «زنده باد مصدق» تبديل شد به «مرده باد مصدق!» خب ما بعد از شصت سال، بياييد ديگر مثل آنها نباشيم. وگرنه هيچ كسي حرأت نخواهد كرد پا به ميدان سياست كشورمان بگذارد و كاري بكند. و كشورمان مثل همين حالا، در دست احمدي نژادها و لاريجاني ها و خامنه اي ها خواهد بود. نگذاريم ديگر فارسي زباناني كه بحثهاي ما را مي خوانند، بگويند «اين مردم، شايسته آزادي و دموكراسي نيستند!» و نخواهيم كه باز هم در تاريخ، برگ سياه ديگري از عصبيت و حوزدگي ما ثبت شود.
با اين رويه كسي جرات نخواهد كرد وارد ميدان پرطعنه و پر مكافات سياست بشود و خانواده و فرزندانش را براي آزادي مني هزينه كند كه هنوز نمي توانم يك جمله مخالف بشنوم. دوستان عزيز. جامعه ما به «نخبه كشي» عادت دارد. از اميركبير تا مصدق تا كروبي. بفرماييد براي آقايان كروبي و موسوي چه كرده ايم؟ آيا آن دو «نذر» كرده بودند قرباني بدهند براي آزادي ما؟! آيا زياده خواهي برخي از ما، باعث نشده هيچكس وارد ميدان نشود؟ ما به راحتي به مخالف سياسي خود، انگ و تهمت و برچسب مي زنيم. مثل سعيد تاجيك به راحتي به مخالف خود، توهين و هتاكي مي كنيم. پشت اسم و عكس فيس بوك پنهان مي شويم و عالم و آدم را به چهار ميخ مي كشيم اما خودمان اهل هزينه دادن نيستيم. و اهل رسيدگي به مشكلات آنهايي كه هزينه داده اند هم نيستيم. در شب اعدام هموطنانمان، چقدر در اين فيس بوك فراخوان آمد كه مقابل اوين تجمع كنيم؟ چند نفر رفتيم؟ خب اگر ما اهل انقلاب يا عمل كردن نيستيم، بگذاريم كساني با روشهاي خودشان در فضاي سياسي كارشان را بكنند. چقدر گفتند موسوي دستگير بشه، ايران قيامت ميشه؟ كجايند؟ چه كسي خواست بر سر خون كسي سازش كند؟ چه كسي اجازه مي دهد وصي و وكيل دم خون اين عزيزان باشد؟ اما بگذاريم حالا كه ما اهل قيامت برپا كردن نيستيم، لااقل با زبان ديگر هم اين حكومت متوجه بن بستهايش بشود. باقي سخنان خاتمي را بخوانيم.
اصلا" به فرض آقاي خاتمي اشتباه كرده و حرف شما هم درست است و او نبايد از طرف ملت سخني بگويد! اما با كروبي و موسوي چه كرديم؟ آنها كه دو سال، يكريز حرف دل ما و شما را زدند و دست آخر كروبي گفت:«اين نظام نه جمهوري است و نه اسلامي!» اين يعني تمام! ما چه كرديم؟ انگار منتظر بوديم آنها به زندان بيفتند تا يك طوري بشود! ديديم كه نشد. نكرديم. نبوديم. نيستيم. آيا درباره كروبي شبيه همين سختگيريهاي اشتباه نكرده ايم؟ خب وقتي گذاشتيم آن رهبر شجاع را ببرند، لياقت ما همين است كه كسي بيايد و با بيان ديگر، از آشتي ملي صحبت كند! اين اشتباه از خاتمي نيست، از ماست. وگرنه طرز فكر آقاي خاتمي، همواره بر مسالمت جويي و آشتي طلبي بوده است. هشت سال كارنامه در اين باره دارد. اين اشتباه ماست كه اگر اهل جنبش و انقلابيم، مراقب رهبر انقلابي و سران جنبش مان باشيم كه آنها را ندزدند و زنداني نكنند. وقتي ما خودمان اشتباه و غفلت و كم كاري مي كنيم، نبايد از اشتباهات ديگران چنين كوهي بسازيم و هتاكي و فحاشي را شروع كنيم.
بيشتر از دو هفته منزل مهدي كروبي را با خاك يكسان كردند و به توپ بستند، چندتايمان بلند شديم برويم و از شيخ دفاع كنيم و مقاومت كنيم؟ ما «مردن» را خوب مي دانيم، اما فقط براي همسايه! ما «شجاعت كروبي» را تحسين مي كنيم، اما فكر نمي كنيم هزينه شجاعت، بسيار بالاست. احمد زيد آبادي عزيز در پيامي از همسر و فرزندانش تقدير جالبي كرده است. او گفته شما خانواده ام سالها با «سندروم ترس از زنگ خانه!» زندگي كرديد و با من مانديد. دوستان عزيزي كه يكبار پايشان به زندان و اطلاعات و سپاه باز شده مي فهمند معناي «سندروم زنگ خانه» چيست! معناي ترس از زنگ تلفن بي موقع يعني چه! هراس از تلفن ناشناس يعني چه! اگر اين چيزها را تجربه نكرده ايم، اگر نمي دانيم اين هراسها با يك خانواده چه مي كند، درباره ديگران ساده قضاوت نكنيم. قضاوت نكنيم وقتي كاري نكرده ايم براي مردي كه خانواده اش را بابت حق طلبي و آزادي يك ملت قمار كرده است. آيا مي دانيم آقاي كروبي در اين سه ماه حبس چه مي كشد؟ و فرزندان و نوه ها و خاندانش چه مي كشند؟ آيا خبر داريم بر سر ميرحسين موسوي چه آمده؟ آيا از دختران موسوي و رهنورد خبري مي گيريم؟ آنها در ماتم پدر بزرگشان، نياز به حضور مادر و پدرشان داشتند كه به خاطر «آزادي ما» به حبس خانگي رفته اند. آيا ما از هزاران زنداني ناشناس و سرشناس خبري مي گيريم؟ آيا مي دانيم خانواده اعدامي ها چه مي كشند؟ آيا نشان داده ايم كه قدر آزادي بعد از اين مكافات را مي دانيم؟ لازم نيست همه ما قرباني و هزينه بدهيم، اما بايد قدر هزينه هاي فراواني را كه ديگران براي آزاديخواهي داده اند بدانيم و بايد نشان بدهيم «شايستگي آزادي» را داريم.
ششم: شايستگي آزادي! / ما شايسته آزادي نيستيم اگر هنوز يك ديكتاتور شخصي در قلبمان حاكم باشد و اگر زبان فحاش امثال «سعيد تاجيك» بر بيان و فكر ما حكومت كند. شايسته آزادي نيستيم اگر خودمان پر از اشتباه و غفلتيم، و از اشتباه و غفلت همديگر نمي گذريم. شايسته آزادي نيستيم اگر بنشينيم تا آن را به ما بدهند. اگر بنشينيم تا رهبران جنبش مان را بربايند. ما شايسته آزادي نيستيم اگر بر اين فضاي مسموم غلبه نكنيم. يكدل نشويم و با اتحاد به سوي دشمن اصلي، نشانه گيري نكنيم. ما شايسته آزادي نيستيم اگر خودمان آزادانديش و اهل مدارا و منطق نباشيم. ما با اين خلق و خوي استبداد زده، حتي وقتي به اين كشورهاي آزاد مي آئيم، باز هم به «آزادي» نمي رسيم. زيرا هنوز هم همان ديكتاتورهاي كوچكي هستيم كه تحمل يكديگر را ندارند و نمي توانند براي ايران، زير يك سقف گرد هم بيايند و با همديگر فقط سخن بگويند. در صورتي كه آزادي، قدم به قدم به دست مي آيد و قدم اولش، شنيدن سخن دگرانديشان و مخالفان است. بزرگترين جمعيت تبعيدي را در جهان، ايرانيان تشكيل مي دهند. اما حدود پنج ميليون مهاجر و تبعيدي، هنوز نتوانسته اند آزادي بياموزند و براي ايران چاره انديشي كنند. آنها هم كه داخل هستند، مثل ما هستند. ما بايد تغيير را از خودمان شروع كنيم. نكرده ايم. بايد بكنيم. وقت تنگ است.
در پايان تأكيد مي كنم جناب آقاي خاتمي خود بايد از گفتارشان دفاع كنند. اين بحثها به بهانه مطلبي بود كه در فيس بوك نوشتم و اصل آن بر تحمل شنيدن نظرات مخالفان بود. وگرنه بر اساس مقالات متعددم، من در دسته بنديهاي سياسي اگرچه مستقل هستم، اما جزو منتقدان سياسي (نه شخصيتي) جناب آقاي خاتمي قرار مي گيرم و از سال 1384 معتقدم فردي مانند مهدي كروبي و ميرحسين موسوي، براي به زانو درآوردن اين حكومت فرعوني بهترين گرينه ها هستند. الان كه ديگر گزينه اي جز «تغيير نظام» در ذهنم نيست. اگرچه اميدوارم قبل از آن، خودمان بتوانيم «تغيير» كنيم. ياحق!
پي نوشت: اين بحث در فيس بوك عمومي ام هنوز در جريان است. براي عضويت و مشاركت در بحث و بيان نظرتان، مي توانيد به اين آدرس بياييد و روي دكمه «لايك / پسنديدم» بالاي صفحه فيس بوك كليك كنيد تا عضو شويد.

۶۹ نظر:

آتش آذر گفت...

من خاتمی را دوست داشتم ودارم گرچه با نظرش موافق نیستم و من هم با کمال احترام وادب همراه با دیگر مردم میگم جمهوری اسلامی دیگر جائی ندارد

ناشناس گفت...

سلام آقای بابک داد
منطقی حرف زدید.

ali گفت...

آقاي خاتمي در راستاي كسب بخشي از قدرت و ثروت عمومي خود راسخنگوي ملت قلمداد كرده و خواهان آشتي بره و گرگ شده اند غافل از آنكه دوره بازي اصلاح طلبي دولتي ( عوام فريبي وجلب رضايت غرب براي سركوب نرم مخالفين خارج از كشور) بسر رسيده است

hasani گفت...

جمهوری اسلامی مدتهاست که رو به قبله مرده است .. نعش کش آن خامنه ای است که دوسال دارد آنرا بردوش می کشد ...این مرده متعفن بوی گندش ازسال 88بلند شده ... بوی آن به مشام خس وخاشاک ..بزغاله وگوساله ها ومیکروب سیاسی رسیده اما به مشام حضرات بابصیرت و نخبگان و فضلا وعلمای حوزه هنوز ..نرسید ه ...

ناشناس گفت...

ملت ایران هنوز به باروری فکری نرسیده اند. مردم ما هنوز در دوره قاجاری هستند. باید آخوندها و خاتمی ها و خامنه ای ها حکومت کنند و حسین حسین بگویند.

sabz azadi گفت...

خاتمی با این اظهارات اخیرش خوب ماهیت پلید سبزالهی ها را بر ملا کرد، سبزالهی ها خیلی تلاش میکنند تا ماهیت پلید شان را مخفی کنند ولی هر روز که میگزرد با یک رسوائی جدید روبرو میشوند. امیدوارم هموطنان من تاکنون به ماهیت این شیادان سبز پی برده باشند و از سردادن شعار هائی نظیر "یاحسین، میرحسین" هم خوداری کنند چون در جمهوری آدمخواران اسلامی ما خوب و بد نداریم همه شان از یک قماش اند منتها رنگ شان با هم فرق میکند.

كوروش- يزد گفت...

برای آقای خاتمی واقعا متاسفم که داره از آب گل آلود ماهی می گیره و میخواد خود شیرینی کنه،این همه بچه های مردم که کشته شدن او نهارو کی میخواد برگردونه آقای خاتمی؟؟؟؟؟؟؟؟واقعا خجالت داره این حرف.من خودم از آقای خاتمی رو بیشتر از احمدی نژاد مقصر میدونم،چون ایشون همیشه با پنبه سر بریدن،حداقل احمدی نژاد میگه من همینم که هستم!!!!!!!1

ناشناس گفت...

مردك آخوندشما چکاره ایی که می بخشی ، اگه بقدرت برسی چه گلی بسر مردم میرنی . اون موقع که درقدرت بودی چه ... . ببخشید اختراعاتت فراموش شد
عجب سیاست مدارپخته ایی !! طرف مقابل دنبال فرصته که خونشو بخوره ، آقا دنبال حکم رئیس جمهوریه .

ثريا - تهران گفت...

آقاي خاتمي در راستاي كسب بخشي از قدرت و ثروت عمومي خود راسخنگوي ملت قلمداد كرده و خواهان آشتي بره و گرگ شده اند غافل از آنكه دوره بازي اصلاح طلبي دولتي ( عوام فريبي وجلب رضايت غرب براي سركوب نرم مخالفين خارج از كشور) بسر رسيده است

gogo گفت...

Khatami az onha ham badtar va khaentar hast .... khatami ba panbeh sare mardom ra borid 10 sale pish.... alan ham dare ba khamenie va SAVAMA kar mikoneh ke baghieye mokhalefan ra shenasaei va edam konnand.... mullah is mullah ..... hamashon ghatel hastand... alan ham midonand ke to 2 sale dige raftani hastand, pas darand bishtar sarkob va dam mikoshand.... nanag bar har chi regime islami va mozdoranash mesle
khatami ....

ناشناس گفت...

ازآقای“داد” چنین انتظاری می رفت.همانطور که از “خاتمی” انتظار می رفت. جامعه از اخلاق تهی شده. نیاز به کسانی داریم که به یادما بیاورند: احترام مردم به خاتمی از آنجا شروع شد که به مردم یاد داد بگویند “زنده باد مخالف من”.
هیچ رفتگری (که تمیزی شهرمان را مدیون اوهستیم) تمیز به خانه نمیرود. زدودن آلودگی ها،دستانمان را کثیف می کند. اما چه باک :فرزندانمان بهتر زندگی خواهند کرد. پس زنده باد “داد”، زنده باد “خاتمی”.

ترانه گفت...

به خاطر تحلیل جامع و کاملتون ممنونم، راستش منم جز کسایی بودم که خیلی از حرف های خاتمی عصبانی شدم ولی به خودم زحمت ندادم که کل صحبتهاشو بخوانم. سعی می کنم از این به بعد درست فکر کنم. مرسی.

Homan گفت...

بابک عزیز، در اینکه اشتباهات خوده ما مردم ایران مارو به این روز انداخته شکی نیست. شما درست میگی ما ایرانیها خلق و خوی درستی در زمینه بحث کردن نداریم. اما یک نکته هست که دوست دارم اضافه کنم.
بنظر من عده ای از بدنه جنبش سبز بودن که شعار میدادن اگر فلان و بگیرن ایران قیامت میشه این شعار همه نبود برای همین هم هست که قیامت نشد. مشکل اینجاست، فرضهای ما برای بحث بر پایه های اشتباهی ایجاد شده. اکثریت مخالفان به اصلاح طلبها من جمله آقایان کروبی و موسوی بعنوان بخشی از بدنه غیر قابل اعتماد حکومت نگاه میکنن اینکه عده ای با آدرس اشتباهی تلاش کنه افکا مردم رو بنفع و منفعت خصی جهت بده و موفق نمیشه دلیل بر اینه که مردم عاقل هستند نه اینکه بحث کردن بلد نیستند. بابک گرامی خاتمی نه برای اولین بار که بارها نشون داده که حقیقتن بخشی از این نظامه و حالا صدای اعتراضاتی که بعضن بنظر عده ای با بی انصافی همراه همون اکثریتی هستند که مخالف نظامن، بخشی از بدنه جنبش سبز بودن ولی هر بار که انتقادی به موسوی و کروبی و خاتمی کردن با انگ خیانتکار و تفرقه انداز مواجه شدن. در حقیقت این نوع اعتراضاتی که میخونیم معنی اش هومن عبارت معروفه"دیدید گفتمه"
بابک جان. اون اکثریتی که بهش نیازه تا تغییرات اساسی رو بشه با پشتوانه اش انجام داد پشت خاتمی و کروبی و موسوی نیستند. خاموش هستند ولی خیلی جلوتر هستند. انتظار بیهوده ای است که با خواسته های حداقلی عقب کشیده بشن. این آقایون بعنوان یک ایرانی و همینطور رهبرگروهی خاص مورد احترام هستند. بگذاریم همین حد بمونن وگرنه بازهم شعار قیامت میشه میدیم و میشنویم اما آب از آب تکون نمیخوره.
شاد زی.

ناشناس گفت...

عالی بود بابک عزیز

ناشناس گفت...

دوست عزیزم
این جملات را برای تو می نویسم دوستت دارم چون هنوزپاک وزلالی هنوز سری پر شور داری و دلی صاف همچون آیینه نمی دانم چه بگوییم که خسته ام خسته از تمام حرفهایی که گفتی نوشتم برایت چون حرف دلم بودمدتهاست که دستم یارای نوشتن ندارد چون هر بار که می خواهم چیزی بگوییم تمام جملات تودرون مغزم رژه می روند
تنها می توانم بگویم که صبری همچون ایوب در این راه از خداوند برایت خواستارم

ناشناس گفت...

Ardeshir form Florida
I agree with you Mr. Dad. We have to learn a lot of things before free our country.Please continue writing and help us to learn to think and speak logically.

ناشناس گفت...

آقای بابک داد از بی عملی مردم در قبال بازداشت موسوی و کروبی گفتید شاید مثل بسیاری از خارج نشینان به انتقاد از مردم می پردازید فراموش کردید ایجا چگونه اداره می شود ؟
اگر فضای اعتراض باز بود شما چرا در یک تعقیب و گریز هالیودی ایران را بهمراه فرزندانتان ترک کردید؟

ناشناس گفت...

یک سوال دارم… اگر نظام را نخواهیم چه باید بکنیم؟؟ من با احترامی که به آقای خاتمی دارم اما رنجیده ام و از دیروز تا به حال بیمارتر شده ام.. آیا شرارت تجاوز جنسی و روحی و… خون به نا حق ریخته شده و همه ی این بیداد های فقط دو سال بعد از انتخابات را چگونه می توان بخشید؟ من کارمندم شاید زندانی ومحاکمه نشده باشم اما در همین ساعات روزمره اداری بارها به دار تحقیر و حق کشی و ترد شدگی و… آویختخ میشوم… چگونه ببخشم… وچرا…؟؟ چقدر گول سیاست بازی های این و آنرا با بیان شیوا و قلمهای روان شمایان بخوریم؟؟ ما خواهان تغییر ریشه ای نظام وعذرخواهی رهبری از ملت هستیم همین!

ناشناس گفت...

منتظر بودم شما چه نظری دارید میخواستم بدانم شما هم عدالت دارید یا نه . ولی فهمیدم که ندارید چون در دوران خاتمی مطرح شدید و به او مدیون هستید.
مردم ایران به هیچوجه روی آزادی را نخواهند دید این مردم نفرین شده اند و دارند کفاره میدهند کفاره ابتذال و بدعت اجباری از زمان صفویان به بعد که هر دوره از دوره دیگر در قعر فرو رفته اند.
این مردم به حدی بزدل و ترسو شده اند و همیشه طرف کسانی هستند که کمتر هزینه بدهند همگی در اعماق دل از این حکومت بیزارند و فکر میکردند با طرفداری از موسوی و کروبی که از اینها هستند کمتر هزینه میدهند .
افسوس افسوس .

ناشناس گفت...

"یعنی انقلاب ما خواستار آزادی های اساسی مورد نظر جهان سکولار منهای بداخلاقی و ولنگاری است که دشمن عقل و امنیت و کرامت انسانی است."

آقای خاتمی اینجا دوگانه حرف میزند: کدام انقلاب؟ انقلاب ۵۷؟ آن که منجر به حکومت اسلامی شد با آن قانون اساسی‌ اش، شورای نگهبان اش، یا منظور انقلاب دیگر است. آقای خاتمی در کشور‌های سکولار بوده اند و به واقع خبر دارند که سخن از بد اخلاقی‌ و ولنگاری زدن در ارتباط با حکومت سکولار ظلمی است بر این نوع حکومت، چه این نوع حکومت بر پایهٔ اخلاق و نظم بنیان یافته و ماحصل آن نیز علم، آزادی، احترام به دیگران و بزرگ منشی است که در خود حکومتها در مقایسه با حکومت‌های خاورمیانه به طور واضح متبلور میشود.

آقای خاتمی میگوید:"
اتفاقاً در این عرصه تنها افرادی مثل ما که دلشان برای انقلاب می سوزد محدود می شویم ولی مردم و جوانان به آسانی به جهان اطلاعات دسترسی پیدا می کنند.طبیعی است در این میان وقتی خیرخواهان محدود می شوند میدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد. متاسفانه امروز میدان دار کسانی هستند که دلسوز انقلاب و مردم و کشور نیستند و دلسوزان انقلاب در محدودیت و ممنوعیت های مختلف قرار دارند."
سوال این است: آنان که مخالف این انقلابند، بد اندیشند؟ آیا آنان که مخالف انقلاب (حکومت اسلامی) هستند دلسوز مردم و کشور نیستند؟ یاوه یاوه. آقای خاتمی متضاد حرف میزنند ....انقلاب از سال ۶۰ تابه حال با مردم و کشور حتما در یک مسیر نبود. آنها حکومت را با چنگ و دندان پا بر جا نگاه داشته اند....‌ یک حکومت دموکراتیک بنا به اصل دموکراتیک آن به رای حداکثر نگاه می‌کند نه به دین حکومت

ناشناس گفت...

فلسفه ی خاتمی اینه:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
ولی خبر نداره که این افکار دیگه نمیتونه جلوی ماشین قتل و جنایت خامنه ای رو بگییره...ساقط شدن این نظام کثیف و برقراری یک حکومت دمکراتیک سکیولار چاره ی این درده..اروپا هم تا زمانی که حکام دینی(کلیسا) در راس امور بود در جهل و نادانی مطلق گرفتار بود...

سیاوش گفت...

بابک داد عزیز
وقتی کامنت های این مطلبو خوندم دلم برات سوخت مَرد.خیلی درد داره.اینقدر ساده و روشن گفتی و باز اصل حرفتو بیشتر خوانده ها نفهمیدن و سرسختانه بر تعصبشون پافشاری می کنن و حرف خودشونو می زنن.فحش ، تهمت ، صدور حکم.آره متاسفانه.انگار ما لیاقت آزادی را نداریم.هنوز اولین اصول اونو بلد نیستیم.انگار حقارت احمدی نژاد ها ما را هم آلوده کرده.داریم تبدیل می شیم به دیکتاتورهای کوچک پر از نفرت.

ناشناس گفت...

ممنون آقای داد

تحلیل تان کاملا منطقی بود. کاش همه ما می فهمیدیم که اتحاد رمز بیروزی است.

mina siegel گفت...

بابک جان با نظرات هومن بدون یک کلمه کم و زیاد کاملا موافقم و انها را تکرار نمیکنم اما انکار هم نمیکنم که از خواندن این مقاله بسیار افسرده شدم. از اینکه شما هم فکر میکنید که سهم ما در دنیا فقط « بی چاره » بودن است و تنها کاری که از دستمان بر میاید عکس العمل باین « بی چاره » گی است. من هنوز نمیدانم که چرا ما محکومیم که باین حد اقل بسازیم. چرا سهم ما اینچنین اندک است؟ من هنوز نمیدانم که چرا این کسانی که اسمشان رهبر است نیاید این چنین شرایطی را پیش بینی کرده و برایش چاره میاندیشیدند. دوست عزیز، نامه محمودیان را خواندم ، اگر چه که برای توجیه اعترافات ان دو گرامی این نامه هم لازم نبود . اعترافشان کوس رسوائی رژیم بود که بصدا در امد و بخاطرش از انها سپاس گذاریم. اما فکر نمیکنید که وحشت خاتمی از قرار گرفتن در شرایطی مشابه ان دو گرامی یک زنگ خطر جدی برای مملکت است؟ فکر نمیکنید که اگر خاتمی و کروبی و موسوی تا این اندازه در این نظام در معرض خطرند، یعنی سقوط کامل هر انچه که انسانیت نام دارد؟ فکر نمیکنید که این مرحله ، یک مرحله نهائی است؟ و فکر نمیکنید که حق ما و حق هیچ بنده خدائی پذیرش این همه وقاحت و رسوائی نیست؟ این دین با این همه بی ابروئی و بی اعتباری که افریده چه قدر برای خاتمی باید با ارزش باشد؟ و اگر هست برای ما چرا؟ او چگونه هنوز انتظار دارد که همراه او در این شهید بازی باشیم؟ و چرا؟
از موسوی و کروبی گفته بودید که در حصر ند که چرا ما قیامت نکردیم. اول اینکه همانطور که دوستمان هومن گفته بود مگر همه ما اینچنین وعده داده بودیم؟ و اصلا چرا باید قیامت کنیم؟ برای چه؟ برای موسوی و رهنورد؟ چرا؟ ایا انها برای صدها تن که کشته شدند جاضر شدند قیامت کنند؟ چقدر سخت بود که اقای کروبی و موسوی و خاتمی با سید حسن خمینی در مقبره خمینی تحصن میکردند؟ فکر میکنید اگر این کار را بلافاصله بعد از ان راهپیمائی میلیونی انجام داده بودند ، چند میلییون بانها نمیپیوستند؟ نه بابک جان این کار انها نبود و نکردند. میدانی چرا؟ برای اینکه موفق میشدند . برای اینکه تمام دنیا پشت سرشان قرار میگرفت. برای اینکه مردم برنده میشدند. نه این کار اینها نبود برای اینکه مدلشان امام حسین است. باید مظلوم بود و تا اخر عمر ناله کرد و مظلوم نمائی وگرنه که تمام این دوستان باندازه کافی فرصت داشتند که هر کدام بنوع خود قیامت کنند و نکردند زیرا که از حاصلش خشنود نمیبودند. انها هم فقط در یک فضای پر از ظلم میتوانند نفس بکشند و زندگی کنند.
و از نقد خودمان گفتی که بسیار خوب است . و نقد خودمان کردی که انهم نیکوست. اما به این دوستان هم بگو که نقد خود کنند که جای نقد هم بسیار دارند. در اطاق تاریک و در بسته ای که انها روزگار میگذرانند چیزی بیش از این روی نخواهد داد. سخنرانی خاتمی حاصل تفکرات یک مرد تنها است که در پیله تنهائی خویش میاندیشد اما ان اندیشه به چالش کشیده نمیشود و حاصلش مشتی کلمات است برروی کاغذ و یا در فضای مجازی . چند روزی میماند و دیگر هیچ.

etehraz گفت...

جمله مورد بحث آقاي خاتمي اين است:"اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم "، سخن من اینست ; بیایم از مادرهای نداها و سهرابها سوال کنیم ، بیایم از هزاران هموطن که از جمهوری اسلامی بشدت ضربه دیدند سوال کنیم ، بیایم از مادران اعدامیهای سالهای ۱۳۶۰-۱۳۶۷ سوال کنیم که آیا بیاییم عفو کنیم? و یا ببخشیم ! آقایان خاتمیها ، رفسنجانیها .... راحت میتواند عفو کنند چون از نظام ضربه ملی و جانی ندیدند و بر عکس از نظام بهترین بهرهها را در زندگی بردند و بدون این نظام خاتمی یا رفسنجانی و یا موسوی و کروبی ، مهاجرانی یا گنجی ، قالیباف ها ... نمیشدند ! تفاوت اینجاست که از کدام زاویه به این آشتی نگاه کنیم ؟ اگر از همین امروز سپاه ، بسیج ، قوه قضایی جمهوری اسلامی ، پلیس جمهوری اسلامی اسلحه در مقابل مردم نگیرند و دیگر جمهوری اسلامی نیروهای مخالف را سرکوب نکند و همه زندانیان سیاسی را آزاد کند و جمهوری اسلامی (آری یا نه ) با حضوره نیروهای سازمان ملل متحد به رای بگذرد ! ما همه قربانیان جمهوری اسلامی و مردم ایران عفو میکنیم زیرا که از اعدام و خونریزی و زندان و شکنجه و تجاوز بیزاریم اما تا وقتی که اینها یعنی آخوندها و پاسداران ، بسیجیها ، و نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی با تمام نیروهایش به سرکوب مردم ، مخالفین ، روزنامه نگاران و دانشجوها ، کارگران ، بیکاران وکلای زندانیان سیاسی .... ادامه میدهند ، دیگر جای برای عفو رهبری جمهوری اسلامی و طرفداران جمهوری اسلامی و حکومت آخوندی و بسیجی و پاسدار ... و جنایتکارانی چون احمدی نژاد ها و خاتمی ها و طرفدارانشان نیست

ناشناس گفت...

یک ملت در حال مرگ است
http://www.rahesabz.net/story/36910/

ناشناس گفت...

متاسفانه آنچه كه ما را عقب نگاه داشته و عقبتر مي‌برد عكس‌العمل نشان دادن در برابر چيزهاي‌است كه نمي‌دانيم و حوصله دانستنش را هم نداريمة من خوب مي‌دانم بسياري از كساني كه به خاتمي تاخته‌اند تمام صحبت‌هاي او را نخوانده‌اند و همانگونه كه بابك داد گفت به يك جمله‌اي كه برخي سايت‌ها تيتر كردند چسبيده‌اند. من نيز آن جمله خاتمي را نپسنديدم و در همان سايت كلمه در كامنتي از او خواستم تا پاسخ دهد كه اين آشتي چگونه محتمل است جايي كه به‌قول شاملو مادران عزا هنوز از سجاده‌ها سر بر نداشته‌اند.
اما بحث بر سر قبول داشتن يا نداشتن نيست بحث بر سر نقد كردن به‌جاي تاختن است. بحث بر سر پرسيدن به‌جاي انگ زدن است.
يادمان نرفته كه هنوز از زرادخانه كيهان كلماتي چون دموكرات، ليبرال، دگرانديش و چه و چه به‌عنوان فحش نثار مردماني مي‌شوند كه آرزوي داشتن آن صفات را دارند. چرا اين كلمات در ادبيات سياسي حلقه ولايت و طرفداران سينه‌چاكش ناسزا قلمداد مي‌شود؟! چون يكبار به خود زفمت نداده‌اند مفاهيم آنچه را كه مي‌شنوند ياد بگيرند.
براي گذر به آزادي بايد بياموزيم كه خوب بشنويم، آنچه را كه مي‌شنويم خوب بفهميم، آنچه را كه مي‌فهميم خوب تحليل كنيم و در نهايت بر اساس آنچه بر ما عينيت يافته‌است سخني سنجيده و نه از سر احساس بر زبان آوريم.
شايد از ترس همين است كه سربازان گمنام ولي فقيه ديري است در ميان ما رخنه كرده‌اند و با همان ادبيات كيهانيشان ناسزا و فحش را ميان ما ترويج مي‌كنند.

ناشناس گفت...

کاملا با نوشته های شما موافقم .منطقی و واقعی بود. اقای خاتمی مرد محافظه کاری است و ما ملتی عجول همیشه زود قضاوت می کنیم....

صیا گفت...

تشکر فراوان از شما آفای داد. همه ما نیاز به تغییر فرهنگ دیکتاتوریمان داریم . بیشتر بنویسید و منتشر کنید. به امید روزی که واقعا بتوانیم بدون خشم به مخالف خود گوش کنیم و بهترین را انتخاب کنیم. زنده و پایدار باشید.

Unknown گفت...

...
ﺍﺯﺁﻗﺎﯼ“ﺩﺍﺩ”ﭼﻨﯿﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ.ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ“ﺧﺎﺗﻤﯽ”ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
ﻣﯽ ﺭﻓﺖ.ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺯ ﺍﺧﻼﻕ ﺗﻬﯽ ﺷﺪﻩ.ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﯾﺎﺩﻣﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ:ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﺗﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ
ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ“ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺩ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻣﻦ”.
ﻫﯿﭻ ﺭﻓﺘﮕﺮﯼ)ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰﯼ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﻭﻫﺴﺘﯿﻢ(ﺗﻤﯿﺰ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ
ﻧﻤﯿﺮﻭﺩ.ﺯﺩﻭﺩﻥ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻫﺎ،ﺩﺳﺘﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺜﯿﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﺍﻣﺎ ﭼﻪ
ﺑﺎﮎ:ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ.ﭘﺲ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺩ“ﺩﺍﺩ،”ﺯﻧﺪﻩ
ﺑﺎﺩ“ﺧﺎﺗﻤﯽ”

علي گفت...

با سلام به تمامي دوستان
اگر قدري به دل نوشته هاي آقاي خاتمي تامل ميكرديم هرگز تند نمي رفتيم و براي حفظ جنبش سبز بايستي از اصل سخن گفت كه همان وحدت ويكپارچگي است
در باور بعضي عزيزان اقاي خاتمي خون ريخته شده را بخشيد اما به اينگونه نيست
خاتمي از سر مصلحت سخن نگفت بلكه احساس خطر براي ايران و ايرانيان كرده همانطور كه اگر برگرديد به ابراز عقايد خود بنگريد مطمئنا"اين خطر را خواهيد ديد

ناشناس گفت...

اگر ما ملت درستی بودیم(باشیم) هیچگاه چنین حاکمانی در قدرت نبودند(نمی ماندند) احمدی نژاد(گفتمان،اخلاق،سیاست،..) نمونه کل جامعه ایران است ولی خاتمی نماد کل جامعه ایران نبود و نیست! ما نیاز به یک رنسانس عظیم فکری و فرهنگی در ایران داریم و این کار اگر امروز آغاز شود چند ده سال به طول می انجامد.

ناشناس گفت...

سلام بابك عزيز كه دغدغه داد حق داري،‌ شاه بيت متن سرشار از منطقت اين است :"ما بايد تغيير را از خودمان شروع كنيم. نكرده ايم. بايد بكنيم. وقت تنگ است."

ناشناس گفت...

حق با شماست. اما من فکر میکنم مردمی که بخاطر تصادف ماشینهاشون با زنجیر و چاقو به جون هم میافتن و وو . . لیاقتشون همینه . تا زمانیکه عده ای نیاز به قیم دارن حتما قیم هم خواهد بود .

ناشناس گفت...

درود بر بابک عزیزم
من با بسیاری از حرفهای شما موافقم.ولی اکنون دیدگاه من به شخصه این است که نمیتوانم از مظلومیت این همه شهید در راه ازادی و قتل عامهای 67 بگذرم زندانیانی که صدایشان را هیچکس نشنید و سینه هایشان را به گلوله ها سپردند تا ازادی به ارمغان بیاورند.ولی امروز تحمل جمهوری اسلامی که در تمام مجامع بین المللی نقاب از چهره اش افتاده و منزوی شده برای من سخت است .و هیچ نقطه روشنی برای اصلاحات وجود ندارد جمهوری اسلامی باید سرنگون شود ولی ما باید متحد بمانیم تا بتوانیم ایران را از این پرتگاه تاریخی برهانیم امروز جنگ بین احمدی نژاد و خامنه ای جنگ دو دولت بیگانه است که این دو هر کدام نمایندگان یکی از این دولتها هستند و هزینه این کشمکش را مردم پرداخت میکند .انگار ما فراموش کرده ایم که دولتها باید در خدمت مردم باشند .رهبری و تقدس گرائی را باید رها کنیم اقای خاتمی هم اول اخوند است بعد چیز های دیگه .جمهوری اسلامی با تمام موجودیتش باید برود و این کار را همگی انجام خواهیم دادو من به شخصه به هیچ دینمداری باور ندارم .بدرود

ناشناس گفت...

حیف خاتمی که خود را خرج چنین ملتی کرده، ملتی عجول در قضاوت، محروم از اندیشیدن و تحمل و خلاصه حزب باد...
همیشه این طور بوده که تا زمانی که نظر طرف مقابل همسو با ما هست ما هم به به و چه چه می کنیم ولی وای به روزی که نظرمان مخالف باشد..ناسزا می گوییم، تهمت می زنیم و هرچی دلمان خواست بدون سر سوزنی فکر به زبان می آوریم..دوست دارم از اون دوستانی که گفتند خاتمی خائنه بپرسم شما چه گلی به سر جنبش سبز زدید؟شده تا به حال خودتان را جای فرزندان زندانیان جنبش بگذارید؟مثال این قوم همان جماعت کوفه است که صدای یا حسین شان گوش فلک را کر کرده بود ولی به وقت آزمون امام را تنها گذاشتند..بخش زیادی از طرفداران جنبش سبز چنین آدم هایی هستند که فقط ادعای طرفداری دارند.
با تشکر از بابک عزیز

ناشناس گفت...

من همه ي صحبت هاي آقاي خاتمي رو به دقت خوندم. همه ش خوب بود به جز بخش پاياني صحبت هاش. اينم اضافه كنم كه از خاتمي به موسوي رسيدم. يعني در ابتدا شناخت زيادي از موسوي نداشتم و حمايت خاتمي باعث شد كه علاقه مند بشم كه موسوي و عقايدش رو بشناسم. ديگه اينكه در طي اين دو سال هرگز از موسوي و كروبي ايراد بني اسرائيلي نگرفتم و موضعم هميشه حمايت از ايشون بوده. با اين حال من هم به اون بخش از صحبت هاي آقاي خاتمي انتقاد دارم و اصرار دارم كه سازش با سران جمهوري اسلامي معنايي نداره. با تمام احترامي كه براي آقاي خاتمي قادل هستم دلم مي خواست از جانب مردم صحبت نكنند حتا اگه جمله ي شرطي باشه... اميدوارم آقاي خاتمي اينجا رو بخونن و نظرات رو ببينن.

ناشناس گفت...

بسیار بسیار متن زیبا و بجا و منطقی و تامل بر انگیزی بود.

ناشناس گفت...

آقای بابک داد سلام. تقریبا همیشه نوشته های شما را می خوانم. اما این نوشته تنها بر دردم افزود. با نظرات مینا و هومن موافقم. اگر مرا به " قاضي هاي جمهوري اسلامي " بودن متهم نمی کنید که " با استناد «به يك جمله» حكم مرگ و نابودي براي افراد صادر مي كنند! " شما را به بازخوانی چند جمله از نوشته تان دعوت می کنم.
1-" بگذاريد آقاي خاتمي آنگونه فكر كند. اصل حرف تحمل است. تحمل خاتمي را هم نتوانيم داشته باشيم، اسير احمدي نژادها و امثال رضايي و قاليباف و لاريجاني مي شويم"
آیا در دنیا فقط همین دو نوع انسان وجود دارد که اگر از گیر یکی رها شدیم گیر دیگری بیافتم؟ آیا این همان مغالطه معروف مصادره به مطلوب نیست؟
2-" حالا هم معتقدم آقاي خاتمي چيزي را از طرف ملت نبخشيده و اصلا" نمي تواند ببخشد. در متن سخنراني اش، او بارها حكومت را به باد انتقادهاي شديد گرفته كه ما آن را ناديده مي گذاريم و يك جمله را براي تخريب او مي پسبيم. جمله اي كه «همه حرفهاي او"» نبوده است. هر چند شايد من هم از آن جمله راضي نباشم اما كمي به ابعاد ديگر هم فكر كنيم."
نمی دانم منظور شما از انتقاد شدید چیست ولی اگر منظورتان انتقاد از احمدی نژاد و ناکارایی دولت است که نقدهای سپاهیان و سایر اصولگراها بسیار تندتر بوده است. اگر منظورتان انتقاد از خودکامگی و خفقان است بسیار عالیست ولی جز تعریف از عامل این مصائب از اقای خاتمی چیزی نشنیده ام.
3-" بگذاريم در كنار ما كه با زبان نقد و مخالفت و براندازي با حكومت سخن مي گوييم، خاتمي هم با «زبان خود حكومت» با او سخن بگويد و نقدش كند و سعي كند به عقلانيت مجبورش كند. بگذاريد در تاريخ بنويسند خاتمي، آخرين نفري بود كه با زبان ملايمت با رژيمي خونخوار سخن گفت."
متوجه تلاش شما برای اینکه بگویید این حکومت قابلیت مجبور شدن به عقلانیت را دارد نی شوم. البته شاید اعتقادی به ان موضوع نداشته باشید که در ین صورت متوجه دلیل اتفاده از این مسئله برای توجیه سخنان اقای خاتمی نمی شوم.
4-" اما نگذاريم بنويسند مردم به خاطر همين جمله، خون او را در شيشه كردند! "
آیا نتقاد کلامی "خون او را در شيشه كردن " است؟ مگر به دخترش تجاوز کرده اند یا پسرش کهریزکی شده که خونش در شیشه شده است؟ پس وقتی به سیاستمداری انتقادات تند کنند خونش در شیشه شده است؟
5-" شايد خاتمي به عنوان كسي كه سالهاست اين نظام را مي شناسد، هنوز دليلي دارد كه ما آن را نمي دانيم يا قبول نداريم."
در این باره فقط به یاد عبید زاکانی می افتم که گربه شد عابد و زاهد و مسلمانا! از تیرماه 78 خبری دارید؟
6-"كيهان امروز خطاب به خاتمي نوشته «به توبه خائن اعتمادي نداريم»! آيا بايد ما هم خاتمي را خائن بناميم؟ "
اینکه چون کیهان حرفی را می زند پس غلط است نوعی مغالطه رایج شده است.

ناشناس گفت...

7-"مگر ما با ميرحسين موسوي هم همين كار را نكرديم؟ مگر با مهدي كروبي جفا نكرديم، در حالي كه هزار بار شجاعتر از بقيه بود؟ چرا كاري مي كنيم كه ديگر هيچكس «جرأت» نكند وارد عرصه شود و حرفي بزند؟"
من متوجه نمی شوم که چه کاری با آنها کردیم؟ آنها را حبس کردیم؟ شکنجه کردیم؟ کشتیم؟ آقای داد آنها را حکومتی تحت فشار قرار داده که خود آنها از معمارانش بودند. حکم حکومتی مجلس ششم و نخست وزیر نورچشمی را فراموش نکنیم. برای عده ای ( که ظاهرا تعدادشان کم نیست ) بیایید این حق را قائل باشیم که نخواهند به دورن طلایی امام راحل یا حتی دوران طلایی دوم خردادی ها برگردند. بیایید برای مردم آنقدر حق فائل باشیم که بجز خاتمی و احمدی نژاد گزینه های دیگری هم داشته باشند. بیایید کمی واقع بین تر باشیم تا دچار شوک رخ ندادن قیامت های دلخواسته نشویم.
8-" چقدر گفتند موسوي دستگير بشه، ايران قيامت ميشه؟ كجايند؟ چه كسي خواست بر سر خون كسي سازش كند؟ چه كسي اجازه مي دهد وصي و وكيل دم خون اين عزيزان باشد؟ اما بگذاريم حالا كه ما اهل قيامت برپا كردن نيستيم، لااقل با زبان ديگر هم اين حكومت متوجه بن بستهايش بشود. باقي سخنان خاتمي را بخوانيم"
بیایید واقع بین تر باشیم و دنیا را معادل وجود و خواست های خود نبینیم. شخصیت خود محور اینگونه می اندیشد و به جای پرداختن به یافتن علت حوادث به دنبال مقصر است.
9-" اصلا" به فرض آقاي خاتمي اشتباه كرده و حرف شما هم درست است و او نبايد از طرف ملت سخني بگويد! اما با كروبي و موسوي چه كرديم؟ آنها كه دو سال، يكريز حرف دل ما و شما را زدند و دست آخر كروبي گفت:«اين نظام نه جمهوري است و نه اسلامي!» اين يعني تمام! ما چه كرديم؟ انگار منتظر بوديم آنها به زندان بيفتند تا يك طوري بشود! ديديم كه نشد. نكرديم. نبوديم. نيستيم. آيا درباره كروبي شبيه همين سختگيريهاي اشتباه نكرده ايم؟ خب وقتي گذاشتيم آن رهبر شجاع را ببرند، لياقت ما همين است كه كسي بيايد و با بيان ديگر، از آشتي ملي صحبت كند! اين اشتباه از خاتمي نيست، از ماست. وگرنه طرز فكر آقاي خاتمي، همواره بر مسالمت جويي و آشتي طلبي بوده است. هشت سال كارنامه در اين باره دارد. اين اشتباه ماست كه اگر اهل جنبش و انقلابيم، مراقب رهبر انقلابي و سران جنبش مان باشيم كه آنها را ندزدند و زنداني نكنند. وقتي ما خودمان اشتباه و غفلت و كم كاري مي كنيم، نبايد از اشتباهات ديگران چنين كوهي بسازيم و هتاكي و فحاشي را شروع كنيم"
قطعا این فرض درست است که " او نبايد از طرف ملت سخني بگويد!". گرفتن اعتماد به نفس از مردم و اینکه شما نمی توانید بدون فلان و فلان کاری کنید و جنایات رژیم را به گردن مردم انداختن و آنها را سرزنش کردن کمکی به آزادی نمی کند. مردم به موقع کار را می کنند هماطور که کردند اگر اعتماد به نفس کافی داشته باشند. سوریه مثال خوبی است. در مورد سخن شیخ هم جریان نوشدارو بعد مرگ سهراب بود.
10-" الان كه ديگر گزينه اي جز «تغيير نظام» در ذهنم نيست."
تنها دلیلی است که هنوز مطالبتان را می خوانم.

ناشناس گفت...

انصافاً بی نظیر بود... حق با شماست... مشکل ما ایرانی ها این است که فکر می کنیم خودمان بدون مشکل و ایراد هستیم و این اجازه را بخود میدهیم که در مورد هرکس قضاوت کنیم...
من خود نیز از این اشکال مبری نیستم!!!
من نیاز به اصلاح از درون خویش دارم...

عباس گفت...

آقای داد با بیشتر مطالبی که نوشته اید موافقم ولی صحبتی دارم با دوستانی که انتقاد می کنند: جایی خواندم که یک سیاستمدار همیشه افق دورتری را نسبت به یک آدم عادی را می بیند. حرکتی که آقای خاتمی کردند به نظرم یک کار بسیار حساب شده و منطقی بود به شرطی که طرف مفابل گوش شنوا داشته باشد برای آینده ای بهتر نتنها باید ازخون شهدا،بلکه باید از جان خود هم بگذریم.
متاسفانه عده ای فقط دنبال ماجراجویی هستند بدون اینکه سر سوزنی هزینه بدهند و عده ای هم منافعشان در آشفته بودن ایران است.
مطمئن باشید اگر از خاتمی حمایت نکنیم ایشان را هم مانند موسوی و کروبی زندانی خواهند کرد و ما همچنان به در و دیوار نگاه می کنیم تا از آسمان قهرمانی بیاید و ما را نجات دهد.

ناشناس گفت...

بابک خان ، همه حرفهای شما و خاتمی قبول !!!!
فقط من یک تقاضا از شما دارم
لطف کنید و با نسرین ستوده صحبت کنید و او را تشویق به بخشش کنید
آخه نسرین هم تحصیل کرده است ، هم مبارزه ، هم زندون دیده است
خلاصه اینکه فکر کنم شما خیلی‌ خوب بدونی دوری از فرزند یعنی‌ چی‌

Unknown گفت...

فکر میکنم شا از کسانی خواهید بود که اگر انقلابی دوباره در ایران بشود بعد از چند سال بیاییدو بگویید که این انقلاب هم مملکت رو عقب انداخت
به نظر من انقلاب مملکت رو به شدت عقب میندازه

Unknown گفت...

خیله جالبه، وقتی نظرهای زیر این متنو می‌خونم، میبینم که دقیقا همون رفتار اشتباهی که آقای بابک داد بهش اشاره کرده تو متن، دوباره تکرار شده، فکر کنم این افراد نه حرف خاتمی رو کامل خوندم نه صحبتای اقای داد رو. امیدوارم این نظام فعلنا سقوط نکنه چون ما هنوز لایق دموکراسی نیستیم

ناشناس گفت...

آنها كه دو سال، يكريز حرف دل ما و شما را زدند

حرف دل ما تو این دو سال چی بوده؟ حفظ نظام اسلامی و احیای آرمان های امام؟
تا اونجا که من یادمه تو این دو سال مدام از حفظ نظام اسلامی و این جور چیزها حرف میزدن. حرف دل ما هم این نبوده.
جدیداً مجتبی واحدی یه چیزایی داره از خودش نشون میده. تا قبل از این که خبری نبوده.

ناشناس گفت...

Ba Ehteram bayad begoyam ke BARGE SOKHTEYE AVAMFARIBIYE REJIEME ZEDDE BASHARI behtare ke be fekre aghebate khodesh bashe ta aghebate IN NEZAME SAAR TA PA DOROOGH o JENAYAT!!!

ناشناس گفت...

با درود بنده بعد از 34 سال بایران برگشتم و این ملت از نظر اخلاقی و فساد و دروغگوئی و هر چیز بدی در دنیا اول هستیم. طبق معمول افراط و تفریط باعث شده که به هیچ چیز نرسیم و باور کنید همین رژیم هم برای ما زیاد است.بقول شما چه هزینه ای پرداخت کرده ایم به کدام زندانی کمک مالی و معنوی کرده ایم.ما حتی حاضر نیستیم کشیده ای برای آزادی بخوریم و اگر لهجه لری ویا ترکی داریم دهاتی هستیم و نبایستی در راس چیزی قرار بگیریم چونکه شهرستانی هستیم. بارها شنیدم که شهرستانیها تهران را قیضه کردندو حتی به خو من گفتند که اهل برره هستم. به هر حال ما به فول آخوندها اهل کوفه هستیم و همگی دیکتاتوری در قلبمان حسابی جا گرفته و به این زودیها به آزادی نخواهیم رسیدو ضمنا این حکومت شاه نیست که زود از بین برود حکومت اخوند هاست و مردم ما را خوب میشناسند.آخر اینکه ما منتطر هستیم دیگران کشته بدهند و ما تماشاگر باشیم

ناشناس گفت...

اين همه آقاي داد بنده خدا حرف زد از تحمل دقيقا زير نوشته ي ايشون باز هم نظرات "سعيد تاجيکي" ديده ميشه...

واقعا شايد ما شايسته ي آزادي نيستيم!!!

ناشناس گفت...

با سلام تشکر از تحلیل واقع بینانه شما
کامنت دوستان را خواندم و دیدم تمام دوستان با نداشتن وفاق فرهنگی و اخلاقی موافقند پس بیاییم برای برنامه های آینده جنبش برنامه ها و اهداف فرهنگی تدارک ببینیم ما جامعه شناس و روان شناس خوب کم نداریم
پیروز باشید

بابک گفت...

آقای داد شما رو با سخن گفتن در سخت ترین شرایط بحرانی و خفقان بعد از انتخابات شناختم. خوشحالم که هنوز جرات ایستادن در برابر هجمه مخالفت ها رو دارید. ممنونم

ناشناس گفت...

با سلام. ای کاش آقای خاتمی یک ذره از زرنگی احمدی نژاد را در دوره ی ریاست جمهوری داشت!!!!

ناشناس گفت...

میدونید چرا بعداز گرفتن موسوی و کروبی ایران قیامت نشد؟ چون این شعار اصلاح طلب ها بود و با تعداد اندکی نمی شود قیامت کرد. آقای راد شما هرچه دلیل بیاورید و سعی در مظلوم نشان دادن خاتمی کنید باز هم جملۀ ایشون رو نمی توانید تغییر بدهید همانطور که جملۀ خس و خاشاک قابل برگرداندن نشد.
ایشون به تک تک ایرانیها توهین کرد برای فهم یک جمله احتیاجی به گوش کردن همۀ حرفها نیست این سیستم آخوندی هست که هر چیز ساده رو هی تفسیر و معنا می کنند. گفتن یک حرف ساده که شاید، اگر و اما نداره، دیگه شما چرا آقای راد؟؟؟

ناشناس گفت...

1- من نمی فهمم چرا برخی اصرار دارند که بگویند خاتمی از قول ملت حرف زده! نخیر ایشان نظر خودش رو گفته و از سایرین در خواست کرده! نگفته می بخشیم! گفته بیایید ببخشید! واقعا فهمیدن تفاوت این دو جمله تا این حد سخت است؟
2- متاسفانه باید عرض کنم که بیشتر کسانی که در این چند روز به هتاکی پرداخته اند اصلا در ایران زندگی نمی کنند، بیشترشان هیچ هزینه ای برای انتخابات نداده اند که حالا برای خون نداها و سهراب ها یقه می درانند. در حال حاضر که بنده این مطالب را می نویسم چند ماهیست که به خارج از ایران آمده ام. و حالاست که می توانم تفاوت عظیم فضای داخل و خارج را ببینم. در داخل ایران که باشید از این دست هتاکی ها خیلی کمتر به گوشتان می رسد. مردم هم بیشترشان بر خلاف نوشته جناب هومن و سایرین، به شدت به موسوی اعتماد دارند
3- خوب است منتقدان خاتمی که مدام از خون سهراب و ندا سخن می گویند بدانند که مادر سهراب خیلی وقت پیش اعلام کرده بود که به شرط آزادی تمام زندانیان انتخابات از خون فرزندش می گذرد. پس شما دیگر دایه مهربان تر از مادر نباشید لطفا.
4- این حکومت قابلیت مصالحه ندارد. اما به قول شما کاش ما به خومان اجازه نمی دادیم که همه را مجبور کنیم مثل خودمان فکر کنند. شاید خاتمی هنوز امید دارد به این رژیم. چرا ما فکر می کنیم که او باید مثل ما فکر کند؟ چرا به او اجازه نمی دهیم مستقل فکر کند. و چطور از رژیم ایران انتظار داریم که به ما حق بدهد که متفاوت فکر کنیم؟
5- دیدم یکی دو نفر نوشته اند که خاتمی به دنبال ثروت است! برایم بسیار جالب است! اگر دو نفر در این مملکت باشند که زندگیشان با مقامشان زیر و رو نشد، یکی موسوی است و یکی خاتمی
4- از اقدام نکردن مردم برای آزادی موسوی و کروبی گفتید. باید خدمتتان عرض کنم که اگرچه مخالفان رژیم و علاقمندان موسوی و کروبی کم نیستند اما با آن خشونتی که رژیم به خرج داد، واقعیت آن است که تعداد بسیار کمی پیدا می شوند که حاضر باشند هزینه کنند در این راه. دیگر آن شور و شوق روزهای اول در بین مردم نیست و اکثرا درگیر زندگی شده اند. نمی توانیم محکومشان کنیم و از بیرون گود انتظار داشته باشیم که جانشان را بگیرند کف دستشان و بروند وسط خیابان. فقط کاش همان اول به موسوی و کروبی اعلام کرده بودیم که ما آدم های "رفیق نیمه راه"ای هستیم. که تا آخر روی امثال منی که خارج شدم از ایران و کسی که در ایران جانش و زندگیش را از آزادی بیشتر دوست دارد نمی تواند حساب کند.

ناشناس گفت...

من در چند سال اخیر و به خصوص دو سال گذشته بسیاری از رخدادهای ایران را مانیتور کرده ام و صادقانه بگویم جز این هم کاری نکرده ام. من با کلیت نظر شما در خصوص تحمل مخالف موافقم با این وجود بسیاری از مثالها و قیاسهای شما را "مع الفارق" یافتم. به عنوان مثال نمی توان آن فرد با افراد فحاش را که از پشتوانه حاکمیت برخوردارند با کسانی که جانشان به لبشان رسیده و جز نفرین و احیانا فحش دادن چاره دیگری ندارند مقایسه کرد. یا اینکه آقایان موسوی، کروبی و مانند اینها همیشه از یک حاشیه امنیت نسبی برخوردار بوده اند و همچنان از این حفاظ امنیتی نسبی برخوردارند. توقع داشتن از مردمی که برخی به نان شبشان محتاجند و برخی دیگر آنچنان در روزمرگی خود گرفتار که فرصت سرخاراندن ندارند، که به مسلخ بیایند و همان اندک چیزی را هم که دارند برای تجربه مشابهی هزینه کنند انتظار معقولی نیست. به عقیده من در حال حاضر عقل جمعی مردم در مقایسه با سیاستورزانش ایران بسیار منطقی تر و پیشروتر عمل می کند. و نهایتا اینکه وزن سیاسی افراد در تحلیل گفتار و رفتار اشخاص می بایست درنظر گرفته شود.

کاویان گفت...

خاتمی اگر چه یه بهانه برای حرکت مردم بود. اما به دلیل هم لباسی با حکومت غیر قابل پذیرش هست.

شاید این سخن نسنجیده به قول شما اخرین روش برای دعوت به گفتمان بوده و یه تاکتیک به این امید که شاید موسوی و کروبی آزاد شده تا حرکت از سر گرفته بشه، اما کاملا با بیفکری گفته شده چرا که به ازای رسیدن به هدف، پشتیبانی و حمایت بسیاری از مردم رو از دست داده و و وادار به واکنش کرده.

نباید از خاتمی ناراحت شد. باید صبر کرد و دید چه هدفی داشته اگر چه اشتباه سخت گفته. اونوقت میتونیم قضاوت کنیم.

ناشناس گفت...

باتشکراز شماواین همه اگاهی وبا خواحش ازشماکه ادامه بدهید ومارا بیشتر اگاه کنید..و

تاقهرماناندرگهوارهاه اهنین چندان که بایدببالند.انان تندر اسا خواهندامد..امادراین فاصله خواب خوشتر مینماید..ازاینگونه بی یاران به سر بردن..وبدینسان چشم درراه بودن..ومن نمیدانم که دراین فاصله چه باید کرد وچه باید گفت کمک کمک از شمها..هولدالین ثریا ام س

ناشناس گفت...

اگر کمی جلوتر را ببینیم، درخواهیم یافت که این نظام با ساختار فعلی قدرت ادامه حیات نخواهد داشت. از طرف دیگر برخورد های انجام شده در یکی دوسال گذشته نشان می دهد که تغییر ساختار همراه با کشتار و خونریزی های فراوانی همراه خواهد بود. من تلاش آقای خاتمی را در راستای جلوگیری از این خونریزی ها می دانم. چه نظام مشکلش را با جنبش حل کند و چه حل نکند در افق چند سال آینده نمی توان جایگاهی برای حاکمان فعلی (ولایت فقیه و نهادهای غیر انتخابی آن ) متصور شد. تلاش خاتمی جلوگیری از ریخته شدن خون سهراب ها و نداهای دیگر است.

moise گفت...

سلام بر بابک داد که هنوز هم دوستت دارم

آقای داد من هنوز هم شما رو یک روزنامه نگار آزاد میشناسم ولی ازتون دلخورم !

خاتمی یک حرفی زده تاوانش رو هم داده چرا شما حرفاش رو ترجمه میکنید ! چرا شما و دوستانتون نقش قطب زاده بنی صدر رو که برای آقای خمینی مترجمی میکردن رو برای آقای خاتمی بازی میکنید ؟ ندیدید چه به روز مردم اومد ! ؟ دیگه از شما بعیده ! آقای خاتمی قبل از این هم نشون داده که مرد میدان عمل نیست حتی قد احمدی نژاد هم نیست .

آقای داد الان بیش از 90 روزه مهندس موسوی و شیخ مهدی کروبی در حصر خانگی هستن چون حرف زدن پای حرفاشون هم ایستادن و تاوانش رو هم میدن هیچ وقت هم از حرف خودشون پایین نیومدن !

چرا بیخودی میخواید خاتمی رو گنده اش کنید که بله منظورشون اون نبود و این بود ایشون میگن ظلمی که به نظام و رهبری شده و بخشش برای آینده بهتر و شما میگید منظورشون این بوده که بله با نظام ظالم آشتی نمیکنیم ! آقای داد با همه احترامی که براتون قائلم باید بگم متاسفم برای اون دسته از دوستان که هنوز هم مردم رو احمق فرض میکنن ! آقای داد نکنید این لجن رو هر چی هم بزنید بوی گندش بیشتر بلند میشه ! بی خیال شید ! خاتمی یه چیزی گفت هم ما ، هم شما و هم خودش خوب میدونه که چی گفته ! پس تمومش کنیم

ناشناس گفت...

با سلام .

صرف نظر از نوشته‌های شما که در عین درستی‌ منظور غلطی داشت.

میگویم که آزموده را ازمودن خطاست.

در ضمن بلاههایی بد تر از قرون وسطا بر سر این ملت آماده که در مقایسه با آقایان کروبی و موسوی هیچ هست

ناشناس گفت...

اولین قدم برای رسیدن به دموکراسی تحمل مخالف .متاسفانه ایرانیان خارج از کشور کمتر واقف هستند

ناشناس گفت...

ای بابا آقا سایت شما چرا فیلتر نیست!!!؟
سایت سیاسی فیلتر نشده...خودی است!!

ناشناس گفت...

حکومتیان اصولگرا، بیچاره ها یک چهره بیشتر ندارند!همان که همه میدانند!
ولی اصلاحگران چهره عوض می کنند!
بس است پرحرفی های مغز سوز مردم گولزن!
چی را گوش کنیم و بخونیم!؟ حرفهای کیلومتری...!؟ مخاطب شماها کیست!؟
چه چیزی مخفی مانده که نیاز به کالبدشکافی پیچیده و به هرحال منطقی(!) داشته باشد!؟
(مردم راهشان را بلدند... و همه را می شناسند...باید از نو شروع کرد!
و این نو را با کهنه ها نباید همراه کرد!فلسفه بافی نکنید!اول دزدها و قاتلها رو بزارید کنار..در هر رده ای)...

azar گفت...

خدا شما را حفظ کند،حرف دل مرا زدید،حرف من باز خوردی ندارد.ی ولی شما شخصیت معروفی هستیید مخاطبان زیادی دارید .ما هنوز گرفتار زنده باده و مرده باد ها هستیم.در جمعی خانوادگی طرفداران دیروز خاتمی رسما شروع کرده بودند به فحاشی به خاتمی.خنده ام گرفت،خنده ی تلخ. با خود فکر کردم ،حالا دارند،خاتمی را به لجن می کشند،بعد تهمت،خاتمی به دنبال رهبری است،اصلا چرا نباید به این راهکار فکر کرد،اگر انتقال قدرت از طریق سیاستمدارمحافظه کاری مثل خاتمی انجام شود،دستیابی به دموکراسی چقدر کم هزینه تر خواهد بود. با اینکه من نوعی، هرگز رویم نمی شود،به خانوادگان قربانیان بگویم،بی خیال شوید،ولی اگر اقای خاتمی می تواند بگوید باید صحبت کند.شاید راه حل او بابحث و گفتگو بیشتر و اصلاح ،راه حل مناسبی برای وضعیت کنونی باشد.

omid گفت...

ممنون آقای داد . به من خیلی کمک کرد دیدگاه هاتون و با نظرات شما موافقم .

آیدا گفت...

سلام آقای داد.ممنو از سعه ی صدر و توضیحاتتون.این روزها همه به این تذکرها احتیاج داریم.دوستی دارم در سوئد که صبح روزی که آقای خاتمی این صحبت ها رو کرده بودن،با یه حالت تهاجمی گفت که خاتمی تون!! چه ها که نگفته.من گفتم باید دید پشت این حرفها چیه و با یه سخنرانی نمی شه قضاوت کرد.و اون با مسخره کردن "یک سخنرانی" به حالت قهر پنجره ی چت رو بست و رفت.در این مدت حرفهای زیادی شنیدیم.اما حرف من همیشه این بوده که ممکنه این آدمها در زمان در دست داشتن امور، کوتاهی هم کرده باشند،اما یک روز باید به این ملت جوابگو باشن همونطور که باید برای پایمردی و همراهی شون با مردم تقدیر بشن.بعضی از این دوستان که خارج از این گود نشستن و"لنگش کن لنگش کن" می کنن ،حتی نمی خوان به قول شما با اسم واقعی خودشون خارج از ایران فعالیت کنن و بعد به ما می گن فکر می کنین با 4 تا عکس و فیلم موبایلتون اگه ما نبودیم راه به جایی می بردین؟ یا یه عده در داخل دائم می گن این سران فتنه!!! خودشون از همه کثیف ترن و قدرت طلبن و دائم در حال ناامیدی و از هم پاشوندن این جمع هستن.نمی دونم ... واقعا تا امروز نفهمیدم چه چیز یا کسی این ملت رو راضی می کنه.وقتی آقای مخملباف می گفت این ملت ما تمامیت خواه و کمال گراست نمی فهمیدم دقیقا چی می گه اما حالا با همه ی وجودم درک می کنم.با همه ی درد و اندوهی که از این وضعیت دارم امیدوارم این جنبش به این زودی به نتیجه نرسه تا مردم به خودشون بیان و دست از این دشمنی ها و کینه توزی ها بر دارن و یاد بگیرن به قول شما همو تحمل کنن.دلم گرفته...دلم عجیب گرفته است....

محمد گفت...

کلام شما شایسته بود.آیا هنگامی که نلسون ماندلا برای باز سازی آینده کشورش در کنار مخالفان وحتی نژادپرستاندذیروز قرار گرفت با او برخورد تهاجمی صورت گرفت؟بدون اظهار نظر دیگری همگان را به بازخوانی چند باره گفتار خاتمی وبررسی آن با توجه به شرایط کنونی دارم.زنده باد ایران زنده باد دموکراسی

ناشناس گفت...

آقای داد.بحث بر سر یک جمله و صد جمله نیست .گاهی آدم در صد جمله تفکرات و باورهایش را اعلام می کند و در یک جمله کنش و برنامه سیاسی خود را می گوید. کنش سیاسی که خاتمی در گفتار اخیر اعلام کرده به هیچ وجه قابل قبول میلیونها ایرانی معترض و خواهان تغییرات اساسی در کشور نیست.موضع گیری سیاسی ایشان را تقاضای پایان جنبش اعتراضی اخیر و بازگشت به دوران قبل از انتخابات 88 ارزیابی می کنم.

سپید گفت...

نوشته شما مورد قبول است اما آنجن که در آغاز نوشتید من از خاتمی حمایت نکردم بیاد صحبت یکی از آقایان افتادم:که از یک سو دستور رسیدگی به تقلب میداد و از سوی دیگر میگفت تقلب نشده.بهرحال حمایت فقط مستقیما رخ نمیدهد.شما خود را یک قدم عقبتر از خاتمی قرار داده و دلیل و توجیه برای کار او میابید.
من هم با شما موافقم و هم تاحدودی با او؛اما لطفا شما هم مثل کسانی که با آنها مخالف هستید صحبت نکنید.