۱۳۹۴ آذر ۲۹, یکشنبه

استقلال، آرمانِ بربادرفته انقلاب ۵۷

- «ایرانِ اسلامی» بازیگر منطقه‌ای پوتین -
مقدمه: یکی‌یکی از بین رفتند؛ شعارها و آرمان‌های انقلاب ۱۳۵۷ را می‌گویم‌. همان آرزوهای بلندی که حالا دیگر شبیه قصه و شوخی تلخی شده‌اند که هیچکس حتی حاضر نیست بازگویشان کند و مردم هم نمی‌خواهند حضور در چنان انقلابی را گردن بگیرد‌. آرمان‌هایی مثل: آزادی، استقلال، رأی ملت، عدالت، برابری، مبارزه با اشرافی‌گری و تجمل حاکمان، مبارزه با فقر و فحشا و اعتیاد، و اداره کشور بر مبنای اصول «جمهوریت» و حتی اسلامی بودن حقیقی ارکان کشور،… اینها و بسیاری شعارهایی جذاب دیگر، جملگی بر باد رفته‌اند. و حالا فقط پوستهٔ چروکیده و خشکی از آن آرمان‌های بلند باقی مانده است.
اکنون ایران به بازیگر منطقه‌ای و پیاده‌نظام  روسیه‌ی کبیر تبدیل شده و به پشتوانه روسیه، برای این و آن خط‌و‌نشان می‌کشد‌. امروزه تهران، حیاط خلوت آقای ولادیمیر پوتین است و اوست که تعیین می‌کند پروتکل دیدار را چطور انجام دهد. او اجازه دارد با صندوقی سربسته که ظاهرا" حاوی یک نسخه قرآن است و با کاروان زرهی خودش، مستقیماً از فرودگاه به بیت رهبری برود. محافظان و مترجمان را بیرون کند و نماز اول وقت رهبر را هم به تعویق بیاندازد! و روزهای بعد صدای او، از گلوی مقامات ایران بیرون بیاید. حجت‌الاسلام طائب رییس قرارگاه عمار سپاه هم در وصف این نخوت و رفتار پوتین، زبان به ستایشی رقت‌بار می‌گشاید که: کارهای پوتین بازی نیستند، بلکه همه کارهای او دارای معانی و مفاهیم هستند!

در دولت هم وضعیت بر همین مدار است. رئیس‌جمهور اعلام کرد ایران قصد ندارد جای روسیه را در بازار گاز اورپا بگیرد. حال آنکه ما بیشترین ذخایر گازی جهان را داریم و از اوکراین و ترکیه تا کشورهای دیگر اروپایی مشتریان بالقوه این گاز فرّار هستند. اما برای آنکه روسیه را نرنجانیم، این بازار را هم خالی می‌کنیم! دیر نیست که از حقوق مسلم ایران در دیرکرد تحویل سامانه پدافندی که بالغ بر چهار میلیارد دلار می‌شود بگذرند، تا رضایت پوتین را بیشتر جلب کنند. تندی با ترکیه و همسایگان هم با تکیه بر قدرت کاخ کرملین، این روزها مُد شده و به عواقب آن که بعدها دامن مردم کشورمان را می‌گیرد، توجهی نمی‌شود.
سپاه پاسداران که دیگر حتی برای حفظ ظاهر هم که شده، سعی نمی‌کند خود را مستقل نشان بدهد‌. فرماندهان سپاه چشم به دهان حاکم کاخ کرملین دوخته‌اند تا بر اساس اشارات او، در سوریه بمانند یا عقب‌نشینی کنند. رسانه‌های زنجیره‌ای سپاه، تحلیل‌های منطقه‌ای خود را بر اساس تحلیل و مطالب سایت‌های دولت روسیه می‌نویسند و دچار کوررنگی سیاسی شده‌اند. آنها برای دیدارهای خیالی سردار قاسم سلیمانی با پوتین، قصه‌پردازی می‌کنند و داستانهای جعلی می‌سازند که مثلاً آقای پوتین؛ حاج‌قاسم را «دوست من قاسم!» صدا زده! و آنقدر از این خودفریبی‌ها ذوقمرگ می‌شوند که صدای تکذیبیه مقامات روس را هم نمی‌شنوند. سردار هم که در این داستانها، در ثانیه‌ای از سوریه به روسیه طی‌الارض می‌کند و از اتاق بشار‌الاسد به کاخ کرملین می‌رود و از نگاه رسانه‌های زنجیره‌ای سپاه، «دست‌راست پوتین» است‌! حال آنکه ای بسا پوتین، این سردار افسانه‌ای را یکبار و آن‌هم در لانگ شات دیده باشد! اما آیا از این خودارضایی‌های سیاسی در این حکومت کم دیده و شنیده‌ایم؟!

جالب اینکه روس‌ها این قصه‌پردازی کودکانه سپاه را تکذیب می‌کنند، ولیبرادران قاچاقچی باز هم اصرار دارند سرسپرده و گوش‌به‌فرمان روسیه هم لقب بگیرند اما از خود چهره‌ای قدرتمند و متکی به ابرقدرت شرق نمایش دهند. برای این قدرت‌نمایی قرضی، سپاه و رهبری حاضرند بر خیلی چیزها سرپوش بگذارند. از جمله اینکه خبر کشته‌شدن چند فرمانده سپاه در بمباران اشتباهی هواپیماهای روسیه را هم مسکوت بگذارند. یا اینکه خود را به نشنیدن بزنند وقتی که سرگئی لاوروف می‌گوید روسیه بدنبال ایجاد حکومتی سکولار و غیرمذهبی در سوریه است. و این هدف، برخلاف ادعاهای جمهوری‌اسلامی درباره حفظ محور مقاومت(!) در سوریه است. این یادداشت مطلقاً قصد ندارد انتقادی از سیاست‌های پوتین و روسیه در این موارد داشته باشد. برعکس برخی از مواضع و نظرات روس‌ها را برای منطقه مفید می‌دانم. منجمله همین ایجاد یک حکومت سکولار در سوریه که منافع تمام اقلیت‌های این کشور را یکسان محترم بداند. اما هدف این یادداشت، بررسی این حقیقت است که نظام اسلامی، مدتهاست که از مشروعیت افتاده و برای بقا نه تنها از شعارهای ادعایی چشم پوشیده، بلکه به طرز رقت‌انگیزی تبدیل به سرباز منطقه‌ای بلوک شرق و روسیه شده است‌.
 
در تازه‌ترین خبرها، یک مقام دولت روسیه به مجلس شورای اسلامی تکلیف فرموده که ایران باید شکایت قبلی خود را از روسیه پس بگیرد تا روسیه هم بقیه سیستم پدافندی اس-۳۰۰ را به ایران تحویل دهد. سیستمی که سالهاست پول آن را گرفته‌اند و تحویل نداده‌اند. معاون نخست‌وزیر روسیه با اطمینان گفته که مجلس ایران این قانون را تصویب خواهد کرد! لابد او می‌داند مجلس در ایران تا چه اندازه صغیر و بی اراده است و سپاه اشاره‌ای می‌کند و این فرمان کرملین هم اجرا می‌شود.
این چند مورد، فقط مشتی نمونه خروار بود از پوستهٔ خشکیده همان استقلال و عدم وابستگی به قدرتها و شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری‌اسلامی» که پیشینیان ما در انقلاب سر دادند و حالا هم نیازمند غرب هستیم و هم فرمانبر شرق.
بقیه شعارها و آرمان‌های بر باد رفته را می‌توان در فرصت‌های دیگر مرور کرد‌. از هر زاویه که بنگریم، حقیقت این است که انقلاب ۵۷ به «ورشکستگی» رسیده و در تمامی ابعاد و اهداف ترسیم‌شده خود شکست خورده است. این حقیقت را نمی‌توان انکار کرد که همه اجزای این حکومتِ وابسته و این نظام موریانه‌زده و سیستم ناکارآمد و فاسدش، گواهی می‌دهند که هیچ نشانه‌ای از آن خواسته‌ها و شعارهای انقلابی ندارد. اکنون سئوال مهمتر این است: کجای این نظام ناکارآمد و وابسته و کجای این عمارت ویرانه «قابل اصلاح» و بازسازی است؟!
* پی‌نوشت: تصاویری را که از بریده چند خبر درباره سخنان رقت‌بار و اظهار وابستگی‌های مقامات حکومتی و سپاهی به روسیه و ولادیمیر پوتین (به عنوان مشتی نمونه خروار در لابلای متن گذاشته‌ام) با تامل بیشتری ببینید‌ و بخوانید. یا حق.
[بابک‌داد]

۱۳۹۴ آذر ۲۴, سه‌شنبه

باز هم دم خروس دیکتاتوری بیرون زد!


• صداقتِ اشتباهی ‌حاج‌صادق! •
او ناخواسته راست گفته است! گواهی می‌دهم که این حرفهای آیت‌الله لاریجانی درست است که رهبر از هر نظارتی آزاد است. هرچند نیت حقیقی او، دلسرد کردن کسانی است که دارند تلاش می‌کنند با تغییر ترکیب مجلس خفتگان به مجلسی با ترکیب جوان‌تر، نهاد رهبری را پاسخگوی اعمال خود کنند. ولی اصل حرف او مثل دم خروس حقیقت بیرون زده و حاج صادق آملی‌لاریجانی، صادقانه! اصالت دیکتاتوری در نظام ولایت‌فقیه را فاش کرده است؛ ولایت‌فقیه یک حکومت فراقانونی و سلطنتی است که جناب سلطان می‌تواند در همه امور اِعمال قدرت و دخالت کند، ولی به هیچکس و به هیچ نهادی پاسخگو نباشد. بر اساس تعریف آقای لاریجانی از مواد ۱۰۷ تا ۱۱۱ قانون‌اساسی، مجلس خبرگان یک مجلس تشریفاتی و درباری است که حداکثر وظیفه‌اش تشخیص یک فرد بعنوان رهبر است و بعد از آن، این خبرگان حق هیچگونه نظارت و پرسشی از عملکرد رهبر والامقام خود را ندارند. چون به فرموده آقای صادق لاریجانی، چنین نظارتی در هیچ کجای قانون‌اساسی نیامده! این اعتراف بزرگ درباره ماهیت غیرانتخابی و دیکتاتوری بالاترین رکن جمهوری‌اسلامی را باید در تاریخ ثبت کرد.
سخنان رئیس قوه قضائیه، در نقطه مقابل ادعاهای واهی آیت‌الله خامنه‌ای است که همواره تظاهر می‌کند که تمام ارکان نظام با رأی مردم انتخاب می‌شوند. این دروغ بزرگ را برای همیشه نمی‌توان گفت. زیرا بالاخره یک جایی، یک صادقِ ساده‌لوحی پیدا می‌شود که اشتباهی، سخن راست را می‌گوید!
انتخاب مقامات بدون پیگیری مطالبات و نظارت بر عملکرد آنان؛ یعنی نمایشِ انتخاباتی. دادن اختیار و قدرت و ثروت به مقامات؛ بدون پاسخگو بودن آنها هم فقط یک محصول می‌زاید: دیکتاتوری محض.
و دیگر کیست که نداند کثیف‌ترین و مخوف‌ترین استبدادها، استبداد دینی است که همه جنایات و چپاول و ضعفهای خود را به پای خداوند دور از دسترس می‌اندازد. و به نام دین، تمام تپه‌های جهان را «گلکاری» می‌کند.
[بابک‌داد]

متن خبر: آیت‌الله آملی لاريجانی با اشاره به اينكه «برخی افراد، آرزوها و توقعات غيرقانونی خود را كه ربطی به قانون اساسی ندارد مطرح می‌كنند»؛ «نظارت مجلس خبرگان بر رهبری» را سخنی نادرست و غيرقانونی اعلام كرد و گفت: «در قانون اساسی چيزی به نام نظارت بر رهبری نداريم!»
رئيس قوه قضاييه به مواد 107، 108،109،110 و 111 قانون اساسی و اصل 5 آن درباره شرايط، صفات و ويژگی‌های رهبری در نظام جمهوری‌اسلامی ايران اشاره كرد و گفت: مطابق قانون اساسی تشخيص دارا بودن شرايط رهبری و يا فقدان اين شرايط بر عهده خبرگان رهبری است و طبيعی است كه «مقوله تشخيص از نظارت جداست» و اين دو تلازمی با هم ندارد.

۱۳۹۴ آبان ۲۳, شنبه

روایت «۱۱ سپتامبر» خونین پاریس! / این مطلب به‌روزرسانی می‌شود

مقدمه: جمعه شب ۱۳ نوامبر، شب تلخ و پر اتفاقی برای همه فرانسویان و بخصوص برای اهالی پاریس بود و هنوز هم تلخی آن در کام همه هست. اما شاید موقعیت فرانسوا اولاند رئیس جمهوری فرانسه از همه عجیب‌تر بود. او ساعت ۲۱ در استادیوم «استد دو فرانس» با چهره‌ای خندان به تماشای بازی دوستانه فوتبال بین تیم ملی فرانسه با آلمان نشسته بود. کمتر از دو ساعت بعد اولاند با چهره‌ای برافروخته و البته قاطع روبروی دوربین تلویزیون ملی ایستاد و درباره حملات تروریستی پاریس موضع‌گیری کرد و با اعلام وضعیت اضطراری ملی، دستور بستن مرزهای کشور را صادر نمود. شب پرحادثه او و اعضای کابینه تازه آغاز شده بود. دقایقی بعد اولاند به همراه نخست‌وزیر و وزیر‌کشور در جلسه فوق‌العاده کابینه حضور یافتند و حدود ساعت یک بامداد به حمام خون باتاکلان رفتند. اندکی بعد از آنکه پلیس توانست گروگان‌گیران انتحاری در سالن نمایش باتاکلان از پای در بیاورد، اولاند از جنایتی که حداقل یکصد شهروند را در سالن نمایش باتاکلان به کام مرگی دردناک برده، بازدید کرد. جنایتی که منابع خبری برای توصیف آن از عبارت حمام خون استفاده کرده‌اند.
حالا حوالی ساعت ۴ صبح است و فقط چند ساعت از لبخند و شادمانی هواداران تیم ملی فرانسه در استادیوم فوتبال می‌گذرد. اما در این چند ساعت، شیرینی برد دو بر صفر تیم فوتبال فرانسه بر آلمان، از یادها رفته و شوک و اندوه و خشم جای آن را گرفته است. این مطلب، روایتی است از شش حمله تروریستی همزمان در خاک فرانسه که منابع خبری، میزان خشونت و تعداد قربانیان آن را از جنگ جهانی دوم به این سو در این کشور «بی‌سابقه» توصیف کرده‌اند.
 توضیح: این مطلب، از نوع خبری-تحلیلی است و اخبار آن از رسانه‌های مختلف و موثق گرد آمده‌اند. و طی امروز تا جایی که بشود با خبرهای تازه به روزرسانی می‌شود.
• ظاهرا” حملات پاریس به سه شکل رخ داده‌اند: به رگبار بستن مردم، گروگانگیری. و حمله با کمربند انتحاری و انفجار بمب‌. تاکنون خبر کشته شدن هر پنج تروریست اعلام شده است. اما شمار قربانیان بین ۱۲۰ تا ۱۵۲ نفر اعلام شده. اما متأسفانه برآورد جمع‌بندی اخبار، رقمی بیش از این است.
• در اواسط بازی فوتبال، صدای دو انفجار مهیب شنیده شد که حتی موجب شد بازیکن شماره ۳ فرانسه کمی مکث کند. گفته می‌شود آن صدا مربوط به انفجار مرگبار در یک کافه در نزدیکی استادیوم بوده است.
• در دو انفجار نزدیک استادیوم استد.دو.پاریس حدود ۳۵ نر کشته شدند. بازی ادامه داشت اما حالا عکسی از اولاند منتشر شده که در جایگاه ایستاده و با تلفن صحبت می‌کند. ساعت ۲۱:۳۵ یعنی اواخر نیمه اول است و احتمالا خبر حادثه به رئیس‌جمهور داده شده. زیرا دقایقی بعد که گل اول فرانسه به ثمر رسید، دوربین جایگاه ویژه را نشان داد که آقای اولاند در آن حضور نداشت. کمی بعد که خبرها منتشر شد معلوم شد اولاند بعد از آن تلفن با هلی‌کوپتر به محل دیگری برده شده و برای نطق تلویزیونی آماده شده است.
• باراک اوباما بلافاصله بعد از انتشار اخبار این حوادث مقابل خبرنگاران قرار گرفت و در یک نطق همدلانه، این فاجعه را فاجعه‌ای برای همه انسانیت نام نهاد و تأکید کرد همانطور که فرانسه همیشه در کنار ملت آمریکا بوده، اکنون آمریکا نیز در کنار فرانسه است. رئیس‌جمهور آمریکا ساعاتی بعد مجددا با فرانسوا اولاند تلفنی صحبت کرد و اعلام آمادگی برای هر کمکی که فرانسه بخواهد. کامرون نخست‌وزیر بریتانیا، بان‌گی مون دبیرکل سازمان ملل و دولت آلمان هم از اولین مقاماتی بودند که خبر همدردی‌شان در لحظات اولیه رسید. تا حالا بسیاری از کشورهای جهان این جنایات را محکوم کرده‌اند. حسن روحانی هم لحظاتی قبل پیام تسلیتی برای اولاند ارسال کرده است.
• با لغو دیدار اولاند با مقامات ترکیه و فضای غیرعادی فرانسه که قرار است امروز شنبه کلیه مراکز عمومی و آموزشی و حتی فروشگاهها در آن تعطیل باشد، احتمال اینکه سفر روز دوشنبه رئیس‌جمهور اسلامی به فرانسه لغو شود، زیاد است. این البته تحلیل شخصی من است.
• بعد از پایان فوتبال، بازیکنان بهت‌زده در راهروی رختکن ایستاده به شبکه‌های خبری نگاه می‌کردند. خروج تماشاچیان ریسک بالایی داشت و عده زیادی در محوطه چمن منتظر شدند تا وضعیت عادی شود‌. اما تصاویر زنده نشان می‌داد آنها در سرمای آخرشب، مجبور شدند مدت زیادی در انتظار بمانند. برخی با نگرانی و برخی با آرامش این دقایق شوک را گذراندند. عکس از شبکه یک فرانسه
• لغو سفر روحانی. چنانچه انتظار می‌رفت سفر روحانی به پاریس لغو شد. این خبر را آقای ظریف اعلام کرده و در یک تغییر دیگر، ایران در نشست وین درباره سوریه در سطح وزیر شرکت می‌کند و از تصمیم قبلی خود منصرف شده که معاون وزیر را به آن نشست بفرستد. قبل از این گفته شده بود معاون ظریف به وین می‌رود.
• از شش حمله، مهمترین آن در سالن نمایش باتاکلان رخ داد. چهار تروریست که کمربند انتحاری بسته بودند وارد سالنی شدند که گروه راک در حال اجرای برنامه برای حدود ۱۵۰۰ نفر بودند. تروریستها عده‌ای از مردم را همان ابتدا به رگبار بستند و بعد از ساعتی گروگانگیری و درگیری با پلیس، کشته شدند. حاصل این حمله خونبار مرگ حدود یکصد نفر از تماشاچیان برنامه بود. گفته شده تروریستها شعارهای الله اکبر می‌دادند و در آخرین لحظه کمربندهای انتحاری خود را منفجر کرده‌اند.
• بیش از دویست زخمی از حوادث دیشب به بیمارستانها منتقل شده‌اند که حال ۸۰ نفر وخیم گزارش شده. همچنین شمار قربانیان بین ۱۲۰ تا ۱۵۲ که سی‌.ان.ان گزارش کرد در نوسان است.
• در یک حمله انفجاری به رستوران کامبوجی هم حدود ۱۴ نفر کشته شده‌اند. همچنین تروریست دیگری در رگبار خیابانی حدود بیست شهروند را کشت.
• شهرداری پاریس ضمن اعلام تعطیلی عمومی، از مردم خواسته امروز از منازل بیرون نیایند. پاریس، شنبه‌ی سرد، ابری و اندوه‌باری را شروع کرده. و خبرها ادامه دارند.
• عکس: جلسه فوق‌العاده کابینه که به دستور فرانسوا اولاند رأس ساعت ۲۴ برگزار شد.
• عکس زیر تعداد رسمی قربانیان حملات دیشب را نشان می‌دهد که ۱۲۱ نفر هست. حال ۸۰ نفر از زخمی‌ها هم وخیم گزارش شده و با تلخی احتمال افزایش شمار قربانیان می‌رود.
photo: BFMTV
• ابتکار فیسبوک در جریان اتفاقات دیشب، در نوع خود تازه و جالب‌توجه بود. فیسبوک پیغام فوری برای کاربران داخل محدوده پاریس فرستاد و از آنان خواست سلامتی خود را اعلام کنند. این رویداد در میان فرندلیست کاربر به اشتراک گذاشته شده و بطور اتوماتیک وقتی دکمه سبزرنگ را بزنید و اعلام کنید که آسیبی ندیده‌اید، خبر سلامتی شما به دوستانتان در فیسبوک ارسال می‌شود. عکسهایی از این ابتکار فیسبوک را در کنار هم گذاشته‌ام.
• هزار و پانصد نیروی ارتش امنیت پاریس را بر عهده گرفته‌اند و به نیروهای پلیس کمک می‌کنند.
• سال ۲۰۱۵ که یک ماه و نیم به پایان آن باقی مانده، با ترور اعضای تحریریه مجله شارلی‌ابدو در اولین ماه سال ۲۰۱۵ آغاز شد و دیشب در منطقه‌ای نزدیک به دفتر آن مجله رو به پایان است. آقای اولاند از انتقامی بدون شفقت از تروریستها سخن گفت و هم‌اکنون نشست سران نظامی و امنیتی فرانسه در کاخ ریاست‌جمهوری در حال برگزاری است.
• در همه این رویدادهای تروریستی، مقامات و رسانه‌های فرانسوی از واژه «بربر/وحشی» برای تروریستها استفاده می‌کنند. در حالی که هم در ماجرای شارلی‌ابدو و هم در سالن باتاکلان تروریستها با شعارهای اسلامی به روی مردم آتش گشوده‌اند، اما هیچکس مایل نیست از واژه‌هایی مانند اسلامگرا یا امثال اینها برای تروریستها استفاده کند و با این اشتباه، زمینه اسلام‌هراسی و یا اسلام‌ستیزی را در جامعه مسیحی،یهودی،مسلمان فرانسه ایجاد کند. این هوشیاری ملی و حاکمیتی فرانسویان و غربی‌ها را اثبات می‌کند.
• امشب به وقت آمریکا ساختمان‌های مشهور در نیویورک و واشنگتن و سانفرانسیسکو با رنگهای آبی،سفید و قرمز (پرچم فرانسه) نورپردازی شده‌اند‌. 
• داعش رسما مسئولیت ترورهای شب گذشته پاریس را برعهده گرفت. آقای اولاند دیشب بطور تلویحی به این احتمال اشاره کرده بود.
• در فرانسه سه روز عزای عمومی اعلام شده است. همچنین هرگونه تجمع و تظاهرات تا پنجشنبه ممنوع شده تا اوضاع امنیتی بعد از این حملات بی‌سابقه از جنگ جهانی دوم، به روال عادی برگردد.
• با شناسایی اثرانگشت قطع شده یکی از عوامل انتحاری، برادر و پدر او بازداشت شده‌اند‌. این تروریست که خود را بعد از کشتن مردم منفجر کرده، سوابق بزهکاری زیادی داشته است.
• تعداد رسمی قربانیان تاکنون ۱۲۹ نفر اعلام شده است.
• برخی مقامات جمهوری اسلامی که حامیان رهبر هستند ازجمله کوثری نتوانسته‌اند خوشخالی خود را از این جنایت پنهان کنند. کیهان، روزنامه ارگان بیت رهبری این فاجعه را بازگشت زنبورها به لانه صاحبش قلمداد کرده و اشاره کرده به سخن رهبر جمهوری‌اسلامی که غرب حالا باید طوفان برداشت کند، چون با حمایت از تروریستها قبلا باد کاشته بوده! اما گستاخی روزنامه وطن امروز وابسته به جریان احمدی‌نژاد از همه عریان‌تر است. صفحه اول این روزنامه زیر عکس قربانیان پاریس از تیتر بزرگ ”بفرمایید شام!“ استفاده شده که در تاریخ تیترهای گستاخانه کم‌سابقه است گرچه نظیر این گستاخی‌ها در این روزنامه باز هم دیده شده است.
• در یادداشتی مجزا درباره ریشه‌های این حمله دلایلی گرد آورده‌ام که منتشر می‌کنم.
• به یادبود قربانیان بیگناه آخرهفته پاریس، دیشب بیشتر بناهای تاریخی دنیا با سه رنگ پرچم ملی فرانسه نورپردازی شدند. 
این گزارش روایی به‌روز رسانی می‌شود. صفحه را ریفرش کنید تا بتوانید خبرها و مطالب تازه‌تر را ببینید.

۱۳۹۴ مهر ۳, جمعه

یک بدعت شرم‌آور قضائی!


• بر این «بیدادگری مضاعف» سکوت نکنیم! •
در یکی از برنامه‌های صداوسیما درباره توافق هسته‌ای، یکی از مخالفان توافق سعی داشت به مردم بفهماند که این برجام عادلانه نیست. او مثال جالبی زد و گفت: (در این برجام، غرب و آمریکا و آزانس همزمان هم در جایگاه «مدعی» هستند و هم در جایگاه «قاضی» قرار دارند و این عادلانه نیست که طرف مقابل ما، خودش هم شاکی باشد و هم قاضی باشد و بتواند حکم هم بدهد!) این کارشناس اصولگرا «ناخواسته» تصویری ارائه کرد که برای مردم ما خیلی آشناست؛ سیستم یکطرفه و ناعادلانه قضائی در جمهوری‌اسلامی! سیستمی که سالهاست «شاکی و قاضی» را خودِ حکومت نصب می‌کند و برعلیه متهمان بی‌دفاع حکم می‌دهد و گاهی متهمان را حتی از داشتن «وکیل» هم محروم می‌کند. اینک چرخ روزگار به ادعای آن کارشناس اصولگرا این بی‌عدالتی را نصیب حاکمان جمهوری ‌اسلامی کرده است!
بعد از مطالعه درباره سیستم قضائی چند کشور مختلف و با اطمینان کامل می‌گویم که قوه قضائیه جمهوری‌ اسلامی، از اساس یک سیستم فاسد، غیر‌مستقل و فرمانبردار است. در ایران، نیروهای امنیتیِ و نقاب‌پوشان به قضات دیکته می‌کنند که چه حکمی بدهند. و تازه این جدای از اعتراف معاون قوه قضائیه است که از «رشوه و عشوه در دستگاه قضایی» پرده برداشته. من در جریان بازداشتم در ایام دوم خرداد ۷۶، رابطه «کارفرما - فرمانبر» بین قاضی با «بالا!» را از نزدیک لمس کردم و در کتاب «صد‌ روز ‌با‌ خاتمی» جزئیاتی از آن را شرح داده‌ام. قاضی گوش‌ به ‌فرمان و تلفن به‌دست، دقیقا منشی مأموران امنیتی بود و با هماهنگی گام‌به‌گام، پرونده را جلو می‌برد. در کتاب دیگرم «رأی مردم» که گزارش مستند از دادگاه محاکمه سید‌مصطفی تاج‌زاده در سال ۱۳۷۹ است، اسناد و‌ مدارک بیشتری از فرمانبرداری دادستان و قاضی از «بالا!» را منعکس کردم. (هر دو کتاب سالهاست در ایران ممنوع‌الانتشارند)
سیستم‌های امنیتی سپاه و اطلاعات در هماهنگی با «بالا!» و کانون‌های قدرت، دگراندیشان و منتقدان و مخالفان نظام را با سخت‌گیرانه‌ترین روشها سرکوب می‌کنند و قضات دادگاه هم فقط‌ احکام آنها را «رونویسی» می‌نمایند تا صورتی حقوقی به این سرکوبها بدهند.
اما جدیدا” یک «روش کثیف» در مرحله جا‌اندازی و اجراست: مسئولان امنیتی و قضائی، از آزاد کردن محکومانی که دوره محکومیت آنها به سر آمده، جلوگیری می‌کنند! این مغایر با همه اصول حقوقی دنیاست. همچنین با «دستگیری مجدد» زندانیانی که چند روز هم از آزادی آنها نگذشته، آنها را با همان اتهامات قبلی محاکمه می‌کنند و برای آنان پرونده‌ جدید می‌سازند و احکام مجدد و ظالمانه را هم با قلم آلوده قضات فرمانبر صادر می‌کنند! بیخِ گوش این بیدادگری، چپاولگران بیت‌المال در سوئیت‌های مجهز نگهداری می‌شوند و به مرخصی می‌روند.
هدف نظام از این احکام مجدد، انتقامجویی سخت از منتقدان و مخالفان عقیدتی و سیاسی نظام و زنده‌به‌گور کردن آنها در زندانهاست. انتقامی که اخیرا کارگر زندانی بیگناه زنده‌یاد شاهرخ زمانی را از پای درآورد. جرم او مطالبات صنفی و کارگری بود. اگر جامعه به این روش جدید قوه قضائیه و صدور احکام ناعادلانه و مجدد واکنشی نشان ندهد، دیگر امید زندانیان برای فرارسیدن موعد آزادی از آنها و خانواده‌شان سلب می‌شود. و حکومت به این وسیله، هزینه هرگونه انتقاد و اعتراضی را آنقدر بالا می‌برد که همه به آرامش گورستانی جامعه تن بدهند.
بدون تردید می‌گویم که این انتقامجویی قرون وسطایی را که با پوشش قانون(!) و احکام شرعی و اسلامی اجرا می‌کنند، حتی در عقب‌مانده‌ترین کشورهای دنیا هم نمی‌توان پیدا کرد. اما در ایرانِ اسلامی، این روشهای انتقامی اکنون دارد به یک «وحدت رویه قضائی» تبدیل می‌شود و به عنوان روشهای جدید قضائی جا انداخته می‌شوند.
احکام حبس مجدد برای چهار زندانی (تاج‌زاده، هدایت، بداقی، رضوی‌فقیه)، دستگیری مجدد چند زندانی که به تازگی آزاد شده بودند (آرش صادقی و شجره) و عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان که به مرگ و یا آسیب‌های جسمی شدیدی در آنها منجر می‌شود (هدی صابر، شاهرخ زمانی، حسین رونقی و…) در همین راستا ارزیابی می‌شوند.
این متن را به روح کارگر شهید شاهرخ زمانی و به تمام زندانیان عقیدتی و سیاسی با هر گرایش فکری که دارند تقدیم می‌کنم. و در آخر یک نکته می‌گویم.
ما می‌توانیم درباره این ظلم‌های مضاعف به زندانیان بی‌پناه سکوت کنیم؛ اما دیر نیست روزی که همین ظلم، دامان خود ما و عزیزانمان را بگیرد. معلوم نیست در آن روز، آیا کسی باقی مانده باشد تا از حقوق ما دفاع کند یا نه؟! به خدا که سکوت بر هرگونه ظلمی و انفعال در برابر این ستم‌های مضاعف، تاوان سنگینی دارد که معلوم نیست از کجا و چطور دامان من و شما را خواهد گرفت و بر سرمان آوار خواهد شد. سکوت و انفعال «تاوان» دارد و شاید روزگاری اعضای همین دولت هم تاوان چشم‌پوشی بر این شیوه‌ها و بدعت‌های قضائی را پس بدهند و خودشان هم در این گرداب اسیر شوند.
پس لازم است همه وجدان‌های بیدار را به تلاش بیشتر برای افشای این شیوه رذیلانه دستگاه‌های امنیتی و قضائی جمهوری اسلامی دعوت کنیم. شاید لازم باشد با روشنگری عمومی در این باره، مسئولان دولتی را ناگزیر کنیم حداقل جلوی این آزارهای جدید دگراندیشان را بگیرند و با اصرار و پافشاری‌مان بر حقوق زندانیان عقیدتی، تلنگری به سایرین بزنیم. جامعه ما به تذکر و تلنگر مداوم نیاز دارد تا خوابش نبرد. و دولت تدبیر و امید(!) به چیزی بیشتر و محکم‌تر از تلنگر محتاج است تا این همه حق‌کشی آشکار را پشت مسائلی مانند توافق هسته‌ای یا اقتصادی و امثال اینها پنهان نکند. پس دست بجنبانیم و جلوی روش‌مند شدن این ظلم آشکار را بگیریم. یا حق
بابک داد. دوم مهر ۱۳۹۴
بعد‌نوشت: شاید اشتراک‌گذاری و همخوانی این متن، تلنگری باشد به دیگران. دریغ نکنیم.

۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

تولد مصباح‌یزدی؛ مانند تولد قرآن بود!


دیار ما؛ «ایستگاه آخر مسلمانی» است!
برای اینکه دریابید مردم کشور ما، چقدر از «دین حکومتی» متنفر شده‌اند فقط کافی است به دروغ‌های شاخدار روحانیان درباره معجزه‌های ابلهانه‌شان دقت کنید. هرچه فاصله مردم از دین و روحانیت دین‌فروش بیشتر می‌شود، دروغها بزرگ‌تر و معجزه‌های خیالی حاکمان دینی هم بیشتر می‌شود. تلاشی بیهوده برای برگرداندن فوج‌فوج مردمی که از مسلمانی می‌گریزند و دیگر به دین بی‌باور شده‌اند.
حالا «ایرانِ اسلامی»؛ شبیه ایستگاه پایانی مسلمانی و دینداری شده است! کافی است کمی به اطرافمان نگاه کنیم.
[بابک‌داد]
توضیح: فرزند ۴۷ ساله و روحانی آیت‌الله مصباح در گفتگو با صابر‌نیوز ادعا کرد: مادر آقای مصباح یزدی، شب قبل از تولد او در خواب دیده که دارد «قرآن» می‌زاید.
حدود سه‌سال قبل هم نماینده ولی‌فقیه و امام‌جمعه قم (سعیدی) گفته بود: آیت‌الله خامنه‌ای در هنگام تولد، سخن می‌گفته و «یاعلی گویان» به این دنیا پا گذاشته است.

۱۳۹۴ شهریور ۵, پنجشنبه

لحظه‌نگاری یک قتل؛ روی آنتن تلویزیون!


• مرگِ زنده؛ «انتقام روی آنتن»! •
پیش‌بینی حتی یک ثانیه‌ی دیگر هم غیر‌ممکن است. ابتدا این تصاویر را با دقت تماشا کنید.
ساعاتی قبل صبح امروز به وقت آمریکا، یک کارمند اخراجی تلویزیون محلی ویرجینیا (wdbj7) به محل پخش زنده یک گفتگوی مستقیم رفت و از فاصله‌ای بسیار نزدیک، دو همکار سابق خود را احتمالا بخاطر انتقام کشت! این قتل هولناک و سریع، تا لحظه سقوط دوربین از دست فیلمبردار و قطع گزارش از آنتن این شبکه تلویریونی پخش شد.
تصاویری که در عکس زیر چیده شده، از فیلمی انتخاب شده که خود قاتل بعد از جنایت در اینترنت منتشر کرده و متواری شده است. در این جنایت هولناک، الیسون پارکر (گزارشگر ۲۴ ساله) و آدام وارد (تصویربردار شبکه تلویزیونی) با شلیک هشت گلوله قاتل که همکار سابق آنها بوده و «وستر» نام داشته، کشته شدند و همچمین خانم مصاحبه‌شونده نیز از ناحیه کمر تیر خورده و زخمی شد.
ساعتی بعد «وستر» فرد ضارب، در یک بزرگراه توسط پلیس شناسایی و مورد تعقیب قرار گرفت و اخبار متفاوتی درباره کشته یا زخمی شدن او منتشر شد. منابع خبری بیشتری مرگ او را تأیید کرده‌اند.
آیا از زندگی در یک ثانیه‌ بعد هم می‌توان مطمئن بود؟ کل این فیلم ۱۸ ثانیه است و بی‌توجهی الیسون (دختر گزارشگر) به رفتار قاتل، از آشنایی و حتی اعتماد به حضور او در پشت صحنه حکایت دارد.
لحظات قبل از مرگ دختر جوان و خوشرو در کنار دریاچه و مرکز خرید، چنان با طراوت و آرام است که گویی او پنجاه سال دیگر هم زندگی خواهد کرد. در حالی که بعدتر معلوم شد که او فقط یک ثانیه تا مرگ فاصله داشته است!
مرگ، اتفاقی است که همه ما انسانها طعم آن را خواهیم چشید؛ اما کجا و چطور و کِی؟ اصلا معلوم نیست. کاش این مطلب و خبر تلخ، تلنگری باشد برای همگی ما.و «بعضی‌ها» که ادعای خدایی دارند و خود را نامیرا و جاودانه می‌پندارند! 
[بابک‌داد]
tags: #babakdad #WDBJ7 

۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه

عدالت آلوده، فساد رسمی: قاتل کهریزک تبرئه شد!



قوه قضائیه باز هم «حماسه» آفرید!
غیر از این باشد، باید تعجب کرد: سعید مرتضوی، قاضی قاتل کهریزک تبرئه شد. محمدرضا‌ رحیمی؛ لابلای مرخصی‌های مکررش، در سوئیت اختصاصی‌ خود در اوین زندگی می‌کند. بابک زنجانی و حمید بقایی با اطمینان خاطر چیزی نمی‌گویند و به حرف در نمی‌آیند. پرونده‌های فساد دولت پاکدست، به کشوی بایگانی می‌روند. باید هم اینطور باشد.
اگر غیر از این بود، باید تعجب می‌کردیم. در کشوری که ظلم و بیعدالتی و فساد، یک رفتار سیستماتیک و یک هنجار رسمی است، «عدالت» فقط یک شوخی تلخ و بی‌معناست.
پس به فرموده‌ی آقا؛ «کش ندهید»…
[بابک‌داد]
پی‌نوشت
پیش‌بینی پنج سال قبل، بدبینانه نبود: مجازات مرتضوی را غیرممکن میدانم!
پیش‌بینی‌ام درباره «عدم محکومیت سعید مرتضوی» قاضی قاتل زندان کهریزک بدبینانه نبود. دلایل آن را در گفتگویم با رادیو فرانسه در مهرماه سال ۱۳۸۹، «پنج سال قبل از حالا» که قوه قضائیه فاسد، در مرداد ۱۳۹۴ واقعا سعید مرتضوی را از نقش داشتن در جنایت کهریزک تبرئه کند، برشمردم! «دلایل» آن پیش‌بینی‌، اکنون برای مردم غیر‌سیاسی، شاید قابل لمس‌تر باشد. شاید این تجربه در آینده تکرار نشود که به روند فرسایشی «رسیدگی قضائی!» دلخوش باشیم.
این فیلم شش دقیقه‌ای را ببینید.
http://youtube.com/watch?v=TJ226JeJ748

۱۳۹۴ مرداد ۲۴, شنبه

سرمقاله متفاوت و مهم کیهان: «نه قاطع رهبر به توافق هسته‌ای»


بسیار مهم:
• مخالفت قاطع رهبری با توافقنامه هسته‌ای! •
حسین شریعتمداری نماینده رهبر در روزنامه کیهان، جزو نزدیکان آقای خامنه‌ای است که نظریات رهبر را تئوریزه و به نمایندگی از او «اعلام» می‌کند. سرمقاله امروز ۲۳ مرداد کیهان به قلم شریعتمداری، قطعا یکی از صریح‌ترین نظرات آیت‌الله خامنه‌ای درباره توافقنامه هسته‌ای است که تاکنون ابراز شده است: «نه به توافق!»
لحن بسیار قاطع شریعتمداری در این سرمقاله با مقالات دیگر او بسیار متفاوت است. بخصوص در جاهایی که با قاطعیت می‌نویسد:«رهبر به هیچوجه از متن توافقنامه راضی نیستند» و بند پایانی این سرمقاله که یک نه محکم درباره برجام صادر کرده، قطعا با دستور و نظر شخص آقای خامنه‌ای نوشته و منتشر شده است: (تنها راه عبور، پاسخ «نه به کلیت برجام» و رد کامل آن است.)
بنابراین قبل از مخالفت کنگره آمریکا، رهبر جمهوری‌اسلامی از زبان ارگان رسانه‌ای و یار معتمد خود، با صراحت بیشتری از خطبه‌های نماز فطر با توافق هسته‌ای مخالفت کرده است.
مخالفتی که امروز از قول رهبر در کیهان اعلام شد، از نگاه سیاستمداران جهانی به عنوان «نظر شبه رسمی رهبر ایران» قابل استناد خواهد بود. و پیشاپیش به عنوان اولین بدعهدی ایران، نوک پیکان انتقادهای جهانی را به سمت تهران خواهد کشاند.
این سرمقاله و بیان مخالفت صریح آقای خامنه‌ای، همچنین بار فشارها را از اسرائیل و جمهوریخواهان در کنگره آمریکا کم می‌کند و همه پیش‌بینی‌های مخالفان توافقنامه را درباره «بدعهدی جمهوری ‌اسلامی» اثبات خواهد کرد. یک امتیاز بزرگ بر علیه توافق هسته‌ای که بنیامین‌نتانیاهو حتی در خواب هم آن را نمی‌دید!
[بابک داد]

۱۳۹۴ مرداد ۱۵, پنجشنبه

چرا دولت منتقدان توافق را تاب نمی‌آورد؟


سانسور و توقیف نشریات، نشانه ضعف است نه قدرت!
موضوع هسته‌ای، یک موضوع مرتبط با همه مردم ایران است. موافق و مخالف و منتقد دارد. دولت نباید به بهانه یا بی‌بهانه، دهان منتقدان را ببندد‌. حتی اگر منتقدانی غیرمنصفانه آن را نقد کنند، باید با منطق و استدلال با آنان مواجهه کرد؛ نه با حربه دم‌دستی و بی‌اثر «توقیف» و سانسور! توقیف نشریه ۹‌دی، و تذکر به روزنامه کیهان و سایت رجانیوز برای انتقاد از توافق هسته‌ای، مصداق بارز سانسور رسانه‌هاست.
من به عنوان یک اهل رسانه، وظیفه خود میدانم که از حقوق ضایع‌شده نشریات منتقد توافق هسته‌ای دفاع کنم و نسبت به توقیف و تذکر دولت به آنها سکوت نکنم. با اینکه من مواضع سیاسی و منش اخلاقی این سه رسانه را نمی‌پسندم و بارها توسط برخی از آنها مورد بی‌انصافی و اهانت قرار گرفته‌ام؛ اما «دفاع از حقانیت و آزادی» را یک فضیلتِ همیشگی میدانم. خاصه اگر پای دفاع از حقوق مخالفان به میان آید. وگرنه دفاع از دوستان، هنر نیست.
بنابراین امیدوارم که این دولت و وزارت ارشاد، مسیر اشتباه توقیف و سانسور و ممیزی را ادامه ندهند. موسیقی، کتاب، فیلم، نمایش و نشریه را می‌توان برای مدت زیادی «توقیف» و در بند و زنجیر کرد، اما این زنجیرها دوامی نخواهند داشت.
این نوشته تقدیم شد به مردی که به همه ما آموخت: «زنده باد مخالف من»!
[بابک داد]

۱۳۹۴ تیر ۱۹, جمعه

چرا احتمال «دومرحله‌ای شدن» توافقنامه هسته‌ای وجود دارد؟

• احتمال توافقنامه «دو مرحله‌ای» •
موانع اصلی امضای توافقنامه، از ابتدا در بطن آن نهفته بود و مذاکرات نفس‌گیر این هفته‌ها هم نتوانسته آنها را برطرف کند. به عبارتی اینکه اول طرف ایرانی به خواسته‌هایش برسد یا کشورهای ۱+۵، از اول هم شبیه معمای مرغ و تخم‌مرغ بود. ایران خواهان برچیده شدن همه تحریم‌ها در روز امضای توافق است. کشورهای ۱+۵ هم تا زمانی که بازرسی‌های دقیق آژانس انجام نشود، حاضر به لغو تحریم‌ها نیستند.
از طرفی چون این شائبه وجود دارد که بخشی از فعالیتهای موشکی و نظامی ایران، با میزان کمتری از اورانیوم هم بتواند در قالب موشکهای دوربرد ادامه یابد و خطرآفرین باشد، موضوع بازرسی از برخی سایت‌های نظامی هم یک مانع جدی است که ایران آن را نپذیرفته. آن‌سو هم کنگره آمریکا و هم کشورهای با‌نفوذ عربی و بخصوص اسرائیل، خواهان بیشترین ضریب اطمینان در مهار ایران اتمی هستند. 
با این‌همه مانع، یک «توافقنامه عجولانه و غیر‌همه‌جانبه» بسیار شکننده خواهد بود و ممکن است حتی چندماه هم دوام نیاورد. 
به نظرم شش کشور به این نتیجه برسند که مذاکرات را از «لحاظ موضوعی» به دو بخش تقسیم کنند و تا روز یکشنبه، بخش حل شده را در قالب «توافقنامه اول» امضا کنند و بخشی از امتیازات متقابل را به مذاکره در «مرحله دوم» مثلا سه ماه دیگر موکول نمایند. در چنین حالتی، هم گره کور فعلی را رد می‌کنند و هم در اجرای تعهدات متقابل در مرحله اول، طرفین فرصت دارند تا صداقت و عملگرایی همدیگر را محک بزنند.
این برآیند مختصری از «فرضیه» من است و ممکن است چنین نشود‌. اما بر اساس شواهد و اخبار، معتقدم چاره‌ای جز دو‌مرحله‌ای شدن توافقنامه نیست. مگر آنکه امتیازات بیشتری در ساعات آینده بین دو طرف تبادل شود و امکان رسیدن به یک توافقنامه جامع فراهم گردد که البته موافقت بعدی کنگره با آن بعید به نظر میرسد.
پس رفع گره کور فعلی، با «دو مرحله‌ای شدن توافق» و یا تمدید مجدد مذاکرات ممکن است. چیزی که باب میل هیچکدام از طرفین نیست، اما ظاهرا چاره‌ای غیر از آن هم ندارند.
[بابک داد] 
عصر جمعه دهم ژوئیه

۱۳۹۴ خرداد ۲۸, پنجشنبه

ما هیچ، ما نگاه… غواصان دوباره قربانی شدند!


• این عذاب جهنمی قرار نبود! •
این روزها خود را با دست و دهانی بسته در تابوتی تصور میکنم که با لبخند شیطانی اختلاسگران و دزدان تشییع می‌شود و نعره‌های مداحان آلوده گوشم را و جانم را می‌خراشد.
پاهایم گِز‌گِز می‌کنند. بدنم می‌سوزد. نفسم می‌گیرد. زمزمه‌ای در گوشم می‌خواند که: تهران این سالهای شما، فقط آلودگی هوا ندارد؛ «آلودگی نفْس و نفَس» دارد!
یکی می‌پرسد: اینها کیستند که تابوت ما را با لبخندهای شیطانی و دستان آلوده‌شان بدرقه می‌کنند؟
و دیگری می‌پرسد: حکم ما بهشت بود، این عذاب جهنمی و دیدار با این آلودگان قرار نبود…
این سحرها از بستر خیلی از این مردم ستمدیده «بوی گل» می‌آید، چون «خیال خوب شما» را تا صبح در آغوش گرفته‌‌اند. فقط قسم به دستان بسته‌تان بگویید که این خاکستر داغ که بر شهر پاشیده‌اند، حاصل کدام داغِ تازه‌ی شماست که همه جان ما را به تب واداشته است؟!
چه سئوالی است! کدام داغ بالاتر از اینکه دوباره با دست و دهان بسته، قربانی شوید و باز هم از روی جسدتان «معبر» باز کنند بسوی جیب و جان و ناموس این ملت ستمدیده؟ داغتان را می‌شناسیم عزیزان. آرامش ابدی گوارای وجودتان.
[بابک داد]

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

دروغ زمخت ظریف!

شرم‌آور است گفتن دروغی چنین بزرگ‌ و وقیحانه که:«ما در ايران کسی را به خاطر عقيده‌اش زندانی نمی‌کنيم.»
نفرت‌آور است گفتن اینکه: «افرادی که جرايمی مرتکب می‌شوند يا قوانين کشور را نقض می‌کنند، نمی‌توانند پشت اينکه روزنامه‌نگار يا فعال سياسی هستند، پنهان شوند».
 آقای ظریف وزير امور خارجه ايران در مصاحبه با چارلی رز، مجری تلويزيون پی‌بی‌اس آمريکا به همین راحتی دروغ گفت. اما از این تلخ‌تر، اینکه برای برخی از ما «شخص» ظریف یا احمدی‌نژاد مهمتر است از «دروغ‌هایی که‌ می‌گویند»! برای برخی، فقط دروغِ احمدی‌نژادی بد است، اما دروغ‌های ظریف دلنشین‌ و دیپلماتیک است!!
سال ۸۸ بسیاری از مردم برای رهایی ایران از آفت دروغ و فریب، قربانی و زندانی و تبعید شدند. اما بعد از چهار سال سرکوب، فریب و «تزویر» در لباس «تدبیر» و امید(!) آمد و دروغ دوباره حکمران شد‌.
بسیاری از روزنامه‌نگاران و محکومان عقیدتی و سیاسی به این دروغ واضح آقای ظریف واکنش نشان داده‌اند. ظریف هم در واکنشی غیرمسئولانه ادعا کرده که تمام سخنانش را نشنیده‌اند و فقط یک جمله او را نقد کرده‌اند! او در توجیه سخنانش نوشته منظورش جیسون رضائیان خبرنگار زندانی واشنگتن پست بوده و بعضی‌ها با وارونه‌نمایی سخنان او، قصد دارند بهره‌برداری سیاسی کنند و به آسیاب دشمن، آب بریزند! (واژگان آشنای رهبر!) اما فیلم سخنان آقای ظریف درباره فضای عمومی ایران و عدم وجود زندانیان عقیدتی و سیاسی منتشر شده و کلام ایشان در آن مصاحبع، آنقدر گویا و واضح هست که این توجیه غیرمسئولانه را بی‌اثر‌تر کند. فیلم را اینجا ببینید.
پی‌نوشت: «بدهی‌» ما به همه قربانیان ۸۸ و به همه زندانیان عقیدتی و سیاسی و معلمان و کارگران حق‌طلب را فراموش نکنیم. همین حالا در فیسبوک آقای ظریف، اعتراض و نظر خود را ثبت کنید. یاحق
[بابک داد]

جرقه جنگ در تنگه هرمز؛ بار آن محموله چه بوده؟!

photo: fox news  موقعیت کشتی مرسک تیگریس
• جرقه جنگ در تنگه هرمز! در آن «محموله» چه بود؟ •
بر اساس خبرها؛ خلاصه داستان این است:
ده سال قبل یک شرکت ایرانی (پارس طلائی) ۱۰ کانتینر بار را به‌وسیله شرکت کشتیرانی عظیم «مرسک» به دوبی می‌فرستد. اما بار «به هر علتی» تحویل نمی‌شود‌. «مرسک» می‌گوید: کسی بار را تحویل‌ نگرفت و بعد از ۹۰ روز آن را طبق قراردادهایش معدوم کرده. و ایران می‌گوید که شرکت مرسک باید غرامت آن ده کانتینر را بدهد. شرکت دانمارکی مرسک که بزرگترین حمل و نقل کانتیری دریایی را در جهان انجام می‌دهد؛ شاید طی این ده سال، هزاران بار از تنگه هرمز عبور کرده باشد، اما ناگهان یکی از کشتی‌های باربری «تحت برند» خود را در محاصره قایق‌های مهاجم سپاه می‌بیند که تیر هشدار شلیک می‌کنند و کشتی مرسک تیگریس را با صدها کانتینر مجبور می‌کنند در ساحل شهیدباهنر بندرعباس پهلو بگیرد. ایران می‌گوید تا شرکت دانمارکی «مرسک» غرامت آن ماجرای ده سال قبل را به شرکت پارس‌طلائی ندهد، این کشتی (که مثل مسگر بیچاره شوشتری، ربطی به آهنگر بلخی ندارد) با تمام بار و بیش از ۲۰ نفر خدمه‌ آن را آزاد نمی‌کند!
به عبارت دیگر؛ «مالک» کشتی مرسک تیگریس، آن شرکت دانمارکی «مرسک» نیست و خدمه‌اش هم از چندین کشور مختلف‌اند. حالا یک کشتی جنگی آمریکایی هم بعد از این رخداد عازم محل شده است!
سئوالها در این باره زیادند:
۱- آیا نیروی دریایی سپاه، در تعریف حقوقی یک «ضابط قضائی» است؟ در ایران «نیروی انتظامی» ضابط اجرای امور قضائی است و احکام بین‌المللی هم از طریق «پلیس اینترپل» قابل پیگیری است. (هرچند در مواردی بسیج و سپاه اجازه دارند به ضابط قضائی یعنی ناجا «کمک کنند») اما قایق‌های تندرو سپاه در خلیج فارس، چنین اجازه‌ای را از کجای قوانین مصوب آورده‌اند که کشتی یک شرکت حمل و نقل دریایی را «ناگهان بعد از ده سال؛» به بهانه غرامت ده کانتینر و با شلیک تیر و عملیات نظامی به گروگان بگیرند؟
۲- ربایش و نگهداری اجباری بیست و چند نفر خدمه کشتی مرسک‌تیگریس، جای هیچ دفاع حقوقی ندارد و همه این خدمه و کشورهای متبوع‌شان می‌توانند صدها برابر آن محموله ده سال قبل از ایران غرامت بگیرند. آیا این به نفع مصالح ملت ایران است؟
۳- صاحبان کشتی و بار صدها کانتینری که در کشتی فعلی در اسارت سپاه است، حق شکایت از ایران و طلب غرامت سنگین خواهند داشت. این خسارت‌ها همگی (مانند موارد قبلی) از پولهای بلوکه شده مردم ایران قابل پرداخت هستند! چه پاسخی برای این خسارت‌ها وجود دارد؟
۴- هفته قبل هم قایق‌های سپاه به حریم یک کشتی با پرچم آمریکا نزدیک شده‌اند. حال اگر در یکی از این ماجراجویی‌ها، تیری به اشتباه شلیک شود و درگیری و نزاعی روی دهد، آیا به یک جنگ دیگر منجر نخواهد شد؟ هزینه چنان جنگی بر دوش که خواهد بود؟ سپاه یا کل ملت ایران؟
۵- کشور اگر «دولت قانونی» دارد، اگر وزارت دفاع دارد، و اگر ضابط قضائی قانونی دارد، پس چرا کسی از مسئولان به سپاه تشر نمی‌زند که با این ماجراجویی‌ها، کشور را به کام یک جنگ دیگر نکشاند؟
۶- محموله ده سال قبل شرکت پارس طلایی، از آبادان به دوبی ارسل شده! چرا برای ارسال آن محموله، در کوتاه‌ترین فاصله دریایی از شرکت عظیم مرسک استفاده شده؟ آیا کشتیرانی ایران منعی برای حمل ده کانتینر بار تا دوبی داشته؟ آن محموله چه بوده که مسئولیت حمل و نقل آن از آبادان تا دوبی را به «مرسک» سپرده‌اند و طبق ادعای مرسک، بعد از گذشت ۹۰ روز کسی در دوبی آن محموله را تحویل نگرفته؟! شرکت پارس طلایی متعلق به کیست که برای احقاق حقوق او، سپاه با قایق تندرو و شلیک هشدار، یک کشتی دیگر را با صدها کانتینر به گروگان گرفته است؟
اگر از سئوالات بالا بگذریم، واضح است که ربایش این کشتی برای پرونده ده سال قبل، یک «بهانه» کودکانه است. وگرنه چرا از بین حدود میلیونها پرونده حقوقی دیگر، سپاه حالا علاقمند شده در خلیج فارس و تنگه‌هرمز، پرونده ۱۰ سال قبل را با تیراندازی و ربایش یک کشتی و خدمه‌اش پیگیری کند؟! پاسخ‌ها در «ارتباط سپاه با آن محموله» است.
[بابک داد]

۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه

پورشه‌های «خشم»!


• «آینده» را همین امروز می‌توان دید! •
بعد از سانحه تصادف یک پورشه زرد‌رنگ که منجر به فوت هر دو سرنشین آن شد، صفحه اینستاگرام راننده پورشه مرحومه «پریوش اکبرزاده» مورد هجوم کامنت‌گذاران قرار گرفت. بر خلاف سنت ایرانیان که از بدگویی درباره درگذشتگان پرهیز دارند، بسیاری از این کامنت‌ها حاوی دشنام و فحاشی به این «دختر پولدار صاحب پورشه» است. گویا عده‌ای این دختر درگذشته را «نماد طبقه اشراف نوکیسه» قلمداد کرده‌ و با فحاشی به او، نفرت خود را از «دور دور کردن ماشین‌های لوکس بچه مایه‌دارها در خیابانها» به نمایش گذاشته‌اند و برخی حتی از مرگ این خانم اظهار خوشحالی می‌کنند!
این هجوم کامنت‌گذاران، نشانه صریح‌تری از این واقعیت است که جامعه ما به مرز یک انفجار اجتماعی رسیده است. شکاف طبقاتی و مالی شدیدی که در ایران امروز ایجاد شده و عده کمی را به پولهای کلان رسانده، اکثریت فقیر جامعه‌مان را به خشمی هولناک و ویرانگر مبتلا کرده که قطعا” به یک انفجار عظیم اجتماعی خواهد انجامید.
آنچه که باعث انقلاب سریع و فراگیر سال ۱۳۵۷ شد، همین شکاف طبقاتی و استیلای «اشراف کم‌تعداد» بر میلیونها نفر مردم فقیری بود که مثل امروزه مجبورند برای نان شب، «خون و اعضای بدن خود را بفروشند» و در این «دایره مینا» مانور تجملات اشراف نوکیسه را با ماشینهای آنچنانی ببینند و خون دل بخورند.
هیچکس با کسب ثروت (به شرط برابری امکانات برای همه) مخالف نیست. خشم مردم از نابرابری و تبعیض به سود یک طبقه‌ای خاص است که یک‌شبه ره صدساله می‌روند. آنچه که باعث انحطاط اخلاقی جامعه می‌شود که حتی بر مردگان اشراف هم رحم نکنند، به زودی مانند سال ۵۷ به یک انفجار عظیم اجتماعی منجر خواهد شد. بعد از آن سونامی بزرگ؛ معلوم نیست چه گردبادهای دیگری در راه است؟
برای همین است که می‌گویم می‌توان آینده را در آئینه همین اتفاقات روزانه (مانند همین هجوم‌های کامنتی) دید.
[بابک داد]

۱۳۹۴ فروردین ۲۸, جمعه

نفرت‌پراکنی و نژادپرستی، باعث «تجزیه» ایران می‌شود!


این دیگر وظیفه خودِ ماست؛
«مبارزه با نفرت‌پراکنی نژادی، مذهبی و قومی»
ایران کشوری است با تنوع قومی و زبانی و فرهنگی. بلای جان چنین کشوری، دامن زدن به نژادپرستی و نفرت‌پراکنی است. متأسفانه تریبون‌های رسمی در اختیار افرادی است که برخی از آنها بر اختلافات قومی می‌دمند و نمی‌دانند آتش این سخنان نفرت‌پراکنانه، دامان همانها را هم خواهد گرفت. (دلیلی ندارد برخی از ما مانند امام‌جمعه‌ اصفهان برای ابراز نفرت از عملکرد زشت پلیس عربستان، به نژاد اعراب توهین کنیم. مگر آن امام‌ جمعه نادان، «امام و پیشوای» ماست؟! که اگر بود هم با این سخنان زشت، دیگر قابل اقتدا نیست.)
ایران کشوری متعلق به همه اقوام و تمدنهای دیرین آذری‌، کرد، بلوچ و ترکمن و عرب و لر و فارس و مازنی و گیلکی و … است و هر که دلش برای ایران می‌تپد، نباید اجازه دهد راسیسم و نژادپرستی، تمامیت فرهنگی ایران را تهدید کند و کشورمان را به سمت تجزیه ببرد. این دیگر وظیفه ملی خود ماست که هرکجا دیدیم کسی به بهانه دفاع از ایران و اسلام دارد بر‌علیه اقوام و نژادها و ادیان، بی‌ادبی و جسارتی می‌کند، ما برای حفاظت از تمامیت فرهنگی ایران او را منزوی کنیم.
دفاع از رنگارنگی زیبا و تنوع نژادی و فرهنگی سرزمین ایران، کشورمان را از تجزیه نجات خواهد داد. تجزیه و فروپاشی فرهنگی ایران، فقط به سود غارتگران و چپاولگران این دیار است و دود آن به چشم همه ما می‌رود. مسیر برای من و شما خیلی مشخص است؛ با «نفرت پراکنی نژادی» مبارزه کنیم. و بی‌تفاوت نباشیم. ایران سرزمین همه ماست.
بابک‌ داد
فیسبوک همگانی

۱۳۹۴ فروردین ۲۷, پنجشنبه

تناقض‌هایی که توافق هسته‌ای را تهدید می‌کنند

فاکتورهای غیرقابل‌جمع!
«اوباما تسلیم کنگره شد!» این تیتر خبرگزاری آسوشیتدپرس است. با این حال قرار شده دخالت کنگره درباره توافق با ایران، به بعد از امضای توافق موکول شود و کنگره «درباره لغو و یا عدم لغو تحریم‌های آمریکا برعلیه ایران» اِعمال‌نظر و رأی‌گیری کند. (که کار را پیچیده‌تر خواهد کرد) و این موضوع «سنگ تازه‌ای» بر سر راه توافق هسته‌ای خواهد بود‌. علاوه بر این، مذاکرات در همین وضعیت فعلی هم دارای موارد متناقضی است که با همدیگر قابل‌جمع نیستند. امروز به چند مورد آنها اشاره می‌کنم:
۱- آقایان خامنه‌ای و روحانی می‌گویند: «باید بعد از امضای توافق در تیرماه آینده، همه تحریم‌ها به یکباره لغو شوند»
در مقابل آقای اوباما و سران ۱+۵ و فکت‌شیت منتشره غرب می‌گویند: «بعد از توافق، ابتدا باید تأسیسات اتمی ایران جمع‌آوری شوند، سپس تحریم‌ها به صورت مرحله‌ای و قدم‌به‌قدم لغو خواهند شد.»
۲- رهبر ایران آمریکا را همچنان دشمنی غیرقابل‌ اعتماد می‌داند که از پشت خنجر خواهد زد.
اوباما هم می‌گوید اساس توافق با ایران بر اساس «اعتماد به ایران» نیست، بلکه بر اساس «راستی‌آزمایی» است و با شدیدترین بازرسی‌ها و گام‌به‌گام پیش خواهد رفت.
۳- ایران بدنبال لغو یکباره «تمام تحریم‌ها» است. اما آمریکا تأکید دارد که این توافق، فقط مربوط به تحریم‌های مرتبط با فعالیت هسته‌ای (و آن هم به صورت مرحله‌ای) است.
از سوی دیگر، دو طرف درباره اینکه کدامیک باید «قدم اول» را بردارد، هنوز به درک واحدی نرسیده‌اند. فکت‌شیت غرب صراحت دارد بر اینکه قدم اول بر عهده ایران و برچیدن سانتریفیوژها و سایت‌ها است. و ایران متقابلا” می‌گوید لغو تحریم‌ها توسط آمریکا و ۱+۵ اولین قدم بعد از امضای توافق باید باشد.
۴- درباره پروتکل الحاقی، دولت ایران می‌گوید که آن را امضاء می‌کند، اما مقامات نظامی و سپاه می‌گویند زیر بار اصل اساسی این پروتکل یعنی «بازرسی سرزده از اماکن مشکوک به فعالیت هسته‌ای-نظامی» نمی‌روند.
۵- ثبات و دوام این توافق هم نامشخص است. جمهوریخواهان و مخالفان دولت اوباما تهدید کرده‌اند بعد از پایان دولت او، این توافق را «لغو» خواهند کرد. در ایران نیز دولت روحانی وضعیت به مراتب متزلزل‌تری در مقابل مخالفان فعلی خود و سپاه دارد و همین حالا هم از سوی تندروان حامی رهبری تحت‌فشار قرار دارد.
این موارد «غیرقابل جمع» متأسفانه افق روشنی از آینده این مذاکرات نفس‌گیر نشان نمی‌دهند. هرچند امید همه دلسوزان و خیرخواهان ملت ایران، گره‌گشایی از مشکلات این مردم مظلوم و رفع فشار تحریم‌ها از شانه ایرانیان است.
[بابک داد]

۱۳۹۴ فروردین ۲۰, پنجشنبه

مخافق!

در مجلس چهارم، شهر خوب بندرعباس یک نماینده داشت که از اول انقلاب در همه دوره‌ها از بندرعباس به مجلس راه یافته بود. نامش هم عباس عباسی بود و خودش را به مزاح اینطور معرفی می‌کرد: «العبد العاصی، عباس العباسی، نماینده بندر‌عباسی!»
هنر این نماینده (که چند سال قبل درگذشت) این بود که هر روز صدایش را از رادیو به گوش شنوندگان می‌رساند و اسم او به هر عنوان (مخالف و یا موافق هر طرح و لایحه و پیشنهاد و تذکر و سئوال) از تریبون مجلس ذکر می‌شد. خلاصه هر یک جلسه در میان، میکروفون او برای مخالفت یا موافقت باز می‌شد و عباس عباسی صدایش را روی امواج رادیو مجلس به سمع جهان میرساند! یک روز هم که غایب بود، آقای ناطق نمایندگان را به «حضرت عباس» قسم داد تا روی صندلی‌هایشان بنشینند. و به مزاح گفت: خواستم امروز بدون عباس و عباسی نمانیم، قسم‌تان دادم به حضرت عباس!
یک روز مصاحبه‌ای با او کردم و پرسیدم چطور از بین اینهمه نماینده، شما در مورد همه چیز موضع دارید و بلافاصله بعد از هر پیشنهادی که می‌شود، شما موفق می‌شوید میکروفون مجلس را تصاحب کنید؟ رندانه گفت: این از رموز کار ماست!
در جریان بررسی بودجه سالیانه که جلسات مجلس صبح و عصر برگزار می‌شدند، من یک روز تمام «میخ» این آقا شدم و چشم از او برنداشتم تا فهمیدم رمز کار او چیست که بعد از هر پیشنهاد، میکروفون به او می‌رسد. بعد هم مطلبی در همین مورد در روزنامه سلام نوشتم با تیتر «مخافق» که شهرت زیادی پیدا کرد. هنر عباس‌عباسی این بود که هنوز متن پیشنهاد تمام نشده بود، او فریاد بلند ولی مبهمی می‌زد و اسمش به عنوان اولین نفر ثبت می‌شد. بعد رئیس مجلس از او می‌پرسید: شما مخالف بودی یا موافق؟ و عباسی تازه انتخابش را میکرد و مثلا می‌گفت: مخالفم حاج آقا. سپس میکروفون او را روشن می‌کردند و او با اسم رمز «عباس» پنج دقیقه صحبت میکرد. وقتی با فریاد ثبت‌نام میکرد، هیچکس نمی‌شنید که او برای مخالفت ثبت‌نام کرده یا موافقت؟ مهم فریاد و ثبت‌نام بود. جهتش را خودش بعدتر انتخاب میکرد! یک روز نشستم و فریادش را چند بار از روی نوار کاست شنیدم. دیدم هنر او فریاد زدن کلمه گنگ و نامفهومی مثل «مخافق» بود، یا مهالف، محافق! یک نوایی از گلویش خارج میکرد که شبیه هر دو‌حالت بود! و بعد تا نوبتش برسد بالاخره انتخاب میکرد در مخالفت صحبت کند و یا در موافقت؟ برای او مهم این بود که پنج دقیقه نطق کند. شنیده بودم مردم بندرعباس هم از همین سادگی او رضایت دارند.
یک روز در اواخر کارم به او گفتم: بالاخره نگفتی با فیلم و سینما مخافقی یا موالف؟! خندید و گفت: البته که مواالفم!
مخافقم. مخافق! و رفت.
***
حالا رهبر فرزانه دچار سندروم بلاتکلیفی اتمی شده‌اند. یک روز متن وزیر خارجه را می‌خواند، موافق توافق می‌شود. فردا حسین شریعتمداری «فکت‌شیت» خودش را می‌آورد و نظر رهبری را بر میگرداند. شب فکت‌شیت آمریکا را میخواند و عصبانی است. اما صبح با عصبانیت اسرائیل از آمریکا، نظرش نسبت به مذاکرات مثبت می‌شود. صبح‌ موافق است و شب مخالف. و معلوم نیست تا چه زمانی می‌تواند مثل مرحوم عباس عباسی، موضع نامعلوم و مخافق خود را حفظ کند تا میکروفون را بدست بگیرد و مردم «حرف آخر» را از زبان کسی جز ولی امر مسلمین نشنوند.
مشکل اینجاست که تا این سه ماه به سرآید، هر روز یک فکت‌شیت تازه پیدا می‌شود که جلویش بگذارند. این روزها هم که آقایان اعصاب ندارند، تا تقی به توقی بخورد، فکت‌شیت آباء و اجداد طرف مقابل را می‌آورند جلوی چشم رهبری پهن می‌کنند. و از رهبر معظم، گفتن حرف آخر و یا همان «فصل‌الخطاب» طلب می‌کنند! امروز آقای خامنه‌ای به حرف آمد که: «هنوز که طوری نشده که از بنده می‌خواهند اعلام موضع کنم. من نه موافقم. نه مخالف!»
با این بلاتکلیفی رهبر مخافق، سه ماه پر از برخورد و حادثه در پیش داریم!
[بابک داد]

۱۳۹۳ اسفند ۲۷, چهارشنبه

حذف عنوان «رسیدگی به امور اقلیت‌های مذهبی و اقوام» هدف اصلی دلواپسان و قوه قضائیه است!


قوه قضائیه بدنبال حذف «پست یونسی» است!

عکس و متن خبر آن گویاست. اما چند نکته ضروری را بگویم:
اول: من جزئی از جمعیت ۱۸ تا ۲۰ میلیونی «تحریم کنندگان انتخابات ۹۲» و از منتقدان آقای روحانی هستم. اما این باعث نمی‌شود از بیان نظرم درباره «جهت‌گیری خاص» قوه قضائیه در این ماجرا پرهیز کنم. این نوشته یک تحلیل درباره علت اصلی محاکمه یونسی است و نه در دفاع از سخنان اشتباه او.
دوم: شخصا” معتقدم که سخنان آقای یونسی «دستیار رئیس‌ جمهور در امور اقلیتهای مذهبی و اقوام» درباره امپراطوری ایران و پایتختی عراق، سخنانی فوق‌العاده اشتباه بود. اما این را هم رد نمی‌کنم که یونسی با این سخنان، خواسته یا ناخواسته از «انگیزه حکومت ایران» در کشورهای منطقه و هدف نهایی یعنی تشکیل یک امپراطوری اسلامی «پرده» برداشته است.
سوم: معتقدم اگر قرار به محاکمه آقای یونسی باشد، چرا مهدی طائب از نزدیکان رهبری محاکمه نمی‌شود؟ او در مصاحبه‌اش به صراحت گفت: دشمنان درست حدس زده‌اند که اگر ایران نبود، جنگ سوریه و یمن در نمی‌گرفت. و اینکه: ما برای ظهور امام زمان، باید هزینه جنگ در چهار کشور عراق، سوریه، لبنان و یمن را بدهیم؛ «حتی اگر لازم باشد مردم باید از نان شب خود بزنند و از رزمندگان(!) در این چهار کشور حمایت کنند!»
و نکته آخر: دو هفته قبل، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در کنگره آمریکا گفت: ایران در ۴ کشور حضور نظامی دارد. و بلافاصله فردای آن، حجت‌الاسلام طائب که از نورچشمی‌های بیت رهبری است، همان ادعای نتانیاهو را اثبات و بر آن تأکید کرد. او هرگز مورد انتقاد و پیگرد قرار نگرفت که همسو با نتانیاهو به «ایران هراسی» دامن زده. اما حالا قوه قضائیه بخاطر «انتقام و حذف پست» آقای یونسی از دولت، بهانه‌ای پیدا کرده تا «پست مشاور ویژه اقوام و اقلیتهای مذهبی» را حذف کند. و همین باریکه‌ راهی که اهل تسنن و سایر اقلیتهای ایرانی در دولت داشتند، مسدود شود.
عدالت در ایران امروز، معنایی ندارد. اما سخنان مداخله‌گرانه و مداخله‌های نظامی سپاه و حکومت ایران در کشورهای منطقه، کشور و مردم ما را وارد یک بحران بزرگ خواهد کرد. بخصوص حالا که در انتخابات اسرائیل، نتانیاهو دوباره پیروز شده و در داخل هم «دلواپسان» بر طبل عدم توافق می‌کوبند، خطرات قبلی جدی‌تر هم شده‌اند.
[بابک داد]
پی‌نوشت: بخشی از سخنان حجت‌الاسلام طائب در تأیید و اثبات سخنرانی نتانیاهو درباره «حضور نظامی ایران در چهار کشور منطقه» چنین است:
 کنترل کشور یمن که جایگاهی بسیارحساس و استراتژیک درتنگه باب المندب دارد به دست گروهی به نام انصارالله، تغییرمدیریتی درعربستان و درگیری‌های سوریه وعراق سبب ایجاد یک دنیای متزلزل شده است که دشمن سبب را ایران می‌داند و حق با آنان است به دلیل این‌که «اگرایران نبود جنگ سوریه شکل نمی‌گرفت» وانصارالله به وجود نمی‌آمد. اینجا بخوانید

۱۳۹۳ اسفند ۲۵, دوشنبه

عقب‌نشینی شرم‌آور آمریکا در برابر بشار اسد!


• آیا پای مذاکرات اتمی ایران در میان است؟! •
عاقبت وزیر خارجه آمریکا بدون آنکه مثل این سالها از «پیش شرط برکناری بشار اسد» حرفی بزند؛ گفت: آمریکا «ناچار است با رژیم فعلی سوریه مذاکره کند!»
جان‌کری این عقب‌نشینی شرم‌آور آمریکا را امروز اعلام کرد و خواسته یا ناخواسته دیکتاتور خون‌ریز و جنایتکار سوریه را برای مذاکره به «رسمیت» شناخت. خدا کند که این سخن جان‌کری، بلافاصله توسط دولت اوباما جبران و یا اصلاح شود؛ وگرنه این به معنای بی‌توجهی به خون بیش از ۲۰۰ هزار نفر، حدود ۸ میلیون آواره و بیشتر از ۱۰۰ هزار زندانی معترض به حکومت بشار اسد است. همچنین تن دادن آمریکا به «مذاکره با بشار اسد» بدون تردید معنایی جز پیروزی حزب‌الله لبنان و حکومت ایران و روسیه در بقای بشار اسد ندارد. آنها توانستند با دریایی از خون، بر حقوق و خواسته مردم مظلوم سوریه چیره شوند و دولت آمریکا را هم به یک عقب‌نشینی شرم‌آور «ناچار!» کنند.
آیا این عقب‌نشینی، با مذاکرات هسته‌ای با حکومت ایران ارتباطی ندارد؟! آیا بقای بشار اسد، یکی از «شروط ایران» در مذاکرات اتمی نبوده است؟
[بابک داد]

۱۳۹۳ اسفند ۷, پنجشنبه

رحیمی! «متخلف خودی نظام»؟!


بنای ویران «عدالتخانه»!
تقدیم به دختر هنرمند ایران #‏آتنا_فرقدانی‬ نقاش و فعال حقوق کودکان، که در نظام اسلامی «خودی» نیست و باید در زندان قرون وسطایی قرچک، از اعتصاب غذا بیهوش شود...
 حجت‌الاسلام ‫#‏هادی_صادقی‬ معاون فرهنگی ‫#‏قوه_قضائیه‬، پرده را انداخت و حقیقت «عدالت در نظام اسلامی» را آشکار کرد. او درباره ‫#‏محمدرضا_رحیمی‬ گفت که او یک «متخلف خودی!» است. این حرف، پیامی است برای زندانبانان و قضات داخل اوین که مراقب این عضو خودی نظام باشند. جناب رحیمی نه در بند بدهکاران مالی و نه در بخش مجرمان پرونده بیمه دیده نشده است. او در کجای ‫#‏اوین‬، که هم جهنم ۲۰۹ دارد و هم بهشت سوئیت‌های مجهز به تلفن و اینترنت و حمام شخصی و مبلمان و اسباب آسایش دارد، در حال تحمل کیفر و«گذراندن حبس» است؟!
چرا داعیه عدالت علوی دارند کسانی که شهروندان را به درجه‌ یک و درجه دو تقسیم می‌کنند؟ و زندانیان را هم به «خودی» و غیرخودی تفکیک می‌کنند؟ این دستگاه قضائی، کجایش بویی از «عدالت» دارد وقتی با وقاحت، از خودی بودن یک زندانی فاسد سخن می‌گوید؟ و کجاست مقامی که شهامت کند و این معاون را توبیخ و برکنار ‌کند؟
[فیسبوک بابک داد]

۱۳۹۳ اسفند ۱, جمعه

حصر رسانه‌ای؛ حسادت کور!


چه موافق خاتمی باشیم و چه مخالف، از «حصر رسانه‌ای» او به هیچ شکلی نباید بگذریم. آنچه محسنی اژه‌ای به مطبوعات و رسانه‌ها دیکته کرده، نه «حکم قانونی» است و نه حتی مصوبه «شورای عالی امنیت ملی»! بلکه کودکانه‌ترین نوع کینه‌ورزی، انتقام و حذف است که فقط در سپهر سیاست جمهوری اسلامی رخ میدهد و در همه‌ جای جهان به این همه بلاهت و کوته‌نظری می‌خندند.
حزب سوسیالیست فرانسه (حزب حاکم) که دولت و اکثریت پارلمان این کشور را در اختیار دارد، در یک بیانیه‌ حزبی به اقدام عجیب قوه قضائیه ایران در «ممنوعیت رسانه‌ای خاتمی» اعتراض کرده و خواستار مراعات حقوق مدنی او و آزادی مطبوعات شده است. خدا کند سخنگوی وزارت خارجه دولت آقای روحانی، فرق «مواضع دولت‌ها» با بیانیه حزبی را بداند و این بیانیه را «دخالت فرانسه در امور داخلی ایران!» نام نگذارد که موجب استهزاء و سرافکندگی دولت تدبیر و امید(!) می‌شود و سواد! دیپلماتیک خانم سخنگو را هم فاش می‌کند.) ضمن اینکه منتظریم واکنش آقای روحانی را درباره ممنوعیت رسانه‌ای خانمی ببینیم.
و اما…
«حصر» آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد «غیرقانونی» است. ما بخصوص اگر مخالف‌شان باشیم، باید از حقوق آنان دفاع کنیم. (اگر موافق کسی باشیم که بدیهی است از او دفاع کنیم. دفاع از حقوق و آزادی افراد؛ وقتی ارزشمند است که با آنها رقیب و یا مخالف باشیم و در برابر ظلم به مخالفان خود ساکت ننشینیم.)
علاوه بر حصر، «ممنوعیت رسانه‌ای خاتمی» هم غیرقانونی و ظالمانه است؛ پس اگر مخالف خاتمی هم باشیم، نباید اجازه بدهیم این بی‌قانونی‌ها رواج یابند و نهادینه شوند. وگرنه روزی که تیغ بی‌قانونی‌ را بر گردن ما بسایند، کسی نخواهد ماند تا داد ما را بستاند. من برای اعتراض به اعدام فرزاد‌ و شیرین و… دادگاهی شده‌ام. به ممنوعیت تدفین «مُهنا» دختر مظلوم بهایی در گورستان شهرشان اعتراض کرده‌ام. از حقوق هر که ظلمی بر او رفته دفاع کرده‌ام تا «تمرین کنم تفاوت‌ها را نبینم». ظلم، ظلم است. بر هر که به ناحق تیری بزنند، باید که از تن من هم خون جاری شود. قبل از آنکه بدانم آن «فرد مظلوم» که بود. و چگونه فکر میکرد. باید بیاموزم که تفاوت‌ها نادیده رها کنم که دفاع از مظلوم، خود به تنهایی یک فضیلت است.
این سیاه‌بختی امروز، نتیجه و «تاوان» آن دیروزی است که هر ظلمی که دیدیم؛ سکوت کردیم. بعد از این به اندازه بضاعت خود تلاش کنیم «رسانه_همه_مظلومان» باشیم و به قول سعدی: «به قدر وُسع بکوشیم.»
به راه بادیه رفتن، به از نشستنِ باطل
که گر مراد نیابم، به قدر وُسع بکوشم!
[بابک داد]

*ترجمه فارسی بیانیه حزب سوسیالیست فرانسه چنین است: حزب سوسیالیست فرانسه بی عدالتی و نقض حقوق "محمد خاتمى" رئیس جمهور سابق ایران، توسط قوه قضائیه جمهوری اسلامی را محکوم میکند.
قوه قضائیه ایران به ابزاری در دست تندروها برای سرکوب آزادی بیان تبدیل شده و اکنون "محمد خاتمی" رئيس جمهور سابق اصلاح طلب را که یک مرد محبوب و مورد احترام در ایران و در سراسر جهان است، هدف بی عدالتی قرار داده است. بدین طریق که قوه قضائیه، مطبوعات و رسانه های ایران را از انتشار سخنان و تصاویر آقای خاتمى و حتی از ذکر نام وی منع کرده است!
حزب سوسیالیست این "تصمیم خودسرانه" را که ناقض حقوق اساسی فرد و آزادی مطبوعات است، به شدت محکوم می کند و از مقامات ایرانی میخواهد به حقوق "محمد خاتمى" احترام بگذارند. لینک 

۱۳۹۳ بهمن ۲۱, سه‌شنبه

تشریفات حکم رحیمی؛ و مرگ بی‌تشریفات «خوزستان»!


اول: مجازات با تشریفات!
دادستان‌کل خبر داده که «تشریفات اجرای حکم رحیمی در حال انجام است!» (منظور البته تشریفات اداری است اما عملا به نوعی استمهال و بخشیدن فرصت به محکوم رحیمی تبدیل شده است!)
در کشور ما دختران و بانوان روزنامه‌نگار و دانشجو و فعال مدنی را از رختخواب و از آغوش فرزند و همسر بیرون می‌کشند و بدون تفهیم هیچ اتهامی، او را صاف می‌برند اوین و قرچک ورامین! اما برای آقای محمدرضا رحیمی (معاون اول نظام!) که میلیاردها تومان اختلاس کرده و رشوه داده و رشوه گرفته و ۱۷۰ نماینده مجلس را یکجا «مهندسی انتخاباتی» کرده و با پول بیت‌المال، این افراد را وارد مجلس کرده و قس علیهذا تپه که گلکاری فرموده… فقط یک حکم «۸۰٪ تخفیفی» صادر کرده‌اند که خداوکیلی حبس ۵ ساله آن، معادل حبس یک روزنامه‌نگار است که در ده دقیقه و «صلواتی!» محاکمه‌اش کرده‌اند! حالا برای اجرای همین حکم تشریفاتی و فرمالیته، دادستان کل می‌گوید باید یک سری تشریفات طی شود و البته این وسط رعایت حال مادر سالمند و همسر بیمار و بچه‌های آقای رحیمی را هم می‌کنند که ای کاش چنین تشریفات و جوانمردی و رأفتی را برای همه یکسان انجام می‌دادند. نه فقط برای جناب رحیمی که با نوشتن یک نامه، پرده از «مهندسی انتخاباتی» در نظام اسلامی برداشت و لیست دهها نماینده و مقام فاسد رشوه‌خوار را در جیب دارد و اگر رعایت حالش را نکنند، ممکن است زبانش دوباره باز شود! به این تبعیض و تفاوت می‌گویند همان «عدالت و اسلام نابی» که رهبر در نامه‌ به جوانان غربی فرمود: باید بیایید و عطر خوش این دین را از ما بجویید و نسخه اصیل دین را از ما بیاموزید!

دوم: رحیمی را یک مدت به خوزستان ببرید! 
بهترین تشریفات برای امثال آقای رحیمی و مفسدان اقتصادی، یک مدت اقامت در اهواز و خوزستان امروز است که بفهمند با کسری از میلیاردها تومان پولی که از جیب این مردم دزدیده‌اند، می‌شد جلوی فاجعه ریزگردهای خوزستان را چندسال قبل بگیرند. شاید با نصف پولی که صرف مهندسی انتخابات و واردات کوچک‌زاده و رسایی و این جماعت عربده‌کش به مجلس کرد، این معاون اول نظام می‌توانست دستور دهد «مالچ‌پاشی» روی بیابانهای خوزستان را تمام کنند.
به نظرم امثال مرتضوی و جهرمی و رحیمی و آن ۱۷۰ نماینده رشوه گیر و آن صدها مقام فاسدی را که هنوز نمی‌شناسیم و زیر لحاف فراموشی ما ملت پنهان شده‌اند، باید یک هفته یا یک ماه در خوزستان بگذارند تا بفهمند رفتن ریزگرد و خاک توی چشم یعنی چه؟! تا بفهمند سرفه‌ی بی‌امان و قی‌کردن گِل از گلو  و خلط خاکی چه طعمی دارد؟ تا بفهمند درد عفونت حلق و چشم و گوش، چه امانی از آدم می‌برد؟! آنها باید ببینند وقتی آب لوله‌کشی هم گل‌آلود است و حتی برای شسشوی لباس هم مضر است، چه «جنایت بی‌نهایتی» در حق این ملت کرده‌اند. آنجا که بمانند لازم نیست کسی دائم توی گوششان بگوید اینها عاقبت حرام‌خواری شماست آقای رحیمی! که بگوید آن حرام خواری‌ها، هم برای این مردم بیگناه چنین مصیبت آفرید. و هم آنطوری که خودتان می‌گویید برای همسر و نزدیکان‌تان، انواع بیماری و بدبختی و عذاب به‌بار آورده است.

سوم:هیأت دولت را به خوزستان ببرید، با این شرایط...
چرا دولت تدبیر و امید «خوزستان» پر درد را رها کرده‌؟ چرا خانم ابتکار معاون رئیس‌جمهوری و رئیس سازمان محیط‌زیست، امروز سفرشان به اهواز را به دلیل بدی آب و هوا(!) لغو کردند؟ [خبرگزاری‌فارس] اگر آب و هوای آن دیار بد نبود که ضرورتی به سفر ایشان نبود. چرا رئیس‌جمهور اعلام وضعیت فوق‌العاده نمی‌کند؟ چرا هیأت دولت را ظرف «همین امروز و فردا» برای بررسی اوضاع و اخذ تصمیمات فوری کابینه به این استان نمی‌برند تا بودجه فوری و امکانات لجستیکی لازم را برای نجات خوزستان تخصیص ‌دهند؟ آیا این تقاضا هم از دولت، مثل رفع‌حصر و آزادی زندانیان عقیدتی و… تقاضاهای زیادی است؟!
جناب آقای روحانی! هیأت دولت را برای اقامت یک هفته‌ای در یک جای معمولی اهواز‌ مثل «خانه معلم» و شبیه این، به خوزستان خسته و پر درد ببرید.
حرامتان باد اگر آنجا در هتل‌های لوکس و یا مهمانسرای استانداری اقامت کنید. حرامتان باد اگر آنجا «آبمعدنی» بنوشید. یک هفته شبیه مردم زندگی کنید و بخورید و حمام کنید تا شاید دردشان را بفهمید و بتوانید با دردمندی، این دردها را علاج کنید. 
خوزستان هنوز از جراحت‌های جنگ ۸ ساله قد راست نکرده و تنی پر درد دارد‌. ایران به خوزستان مدیون است و اولویت با رفع این فاجعه ملی در جنوب ایران لست. به داد این استان مظلوم برسید که راه تنفس‌اش بسته شده. یک فاجعه ملی رخ داده، دست روی دست نگذارید.
[فیسبوک بابک داد]

۱۳۹۳ بهمن ۱۹, یکشنبه

آقای روحانی! قول نامزد انتخاباتی، میثاق «شرافتمندانه» اوست!

بی‌پرده با مردی که با «کلید» آمد!

موقع تبلیغات انتخاباتی ۹۲ (و صدها بار قبل و بعد از آن) گفتم که [جوی خون قربانیان بیگناه انتخابات ۸۸، خط پررنگی بین «حق» و «باطل» انداخته. باید یک‌ طرف را انتخاب کرد و ایستاد! اما اگر خواستید و رأی دادید، پیگیر وعده‌ها و قولهای نامزدها باشید.]
اکنون بیست ماه است که بسیاری از وعده‌های «کلیدی» آقای روحانی، خاک می‌خورند‌! این وسط، خوش‌رقصی مشاوران او درباره «قانونی بودن حصر» دیگر چه ضرورتی دارد؟ نمی‌دانم!
آن روزها بسیاری از جوانان به امید گره‌گشایی «کلید روحانی» گرد او جمع شدند. اما دیری نپایید که تزویر از پشت نقاب تدبیر بیرون زد. و اسید بر امید پاشیده شد. حالا مشاور نزدیک ایشان، چشم در چشم ملت می‌دوزد و میگوید: «من با حصر موافقم!»
عکس خبری از سایت دیگربان.
 از طرفی حسین شریعتمداری نماینده رهبر در کیهان هم با صراحت می‌گوید: [حکم حصر و حبس خانگی کروبی و موسوی و رهنورد را آقای «روحانی» هم امضا کرده است.] و هیچ تکذیبی از طرف روحانی صادر نمی‌شود!
گیریم شریعتمداری همچون همیشه از موضع نفاق و ریاکاری، این حرف را به دروغ گفته است. آیا تکذیب آن برای رئیس‌جمهور دشوار است؟ تکذیب حرف «مشاوران نزدیک» آقای روحانی هم درباره «قانونی و شرعی بودن حصر» برای ایشان سخت است؟! حجت‌الاسلام سید‌رضا اکرمی رئیس نهاد‌فرهنگی ریاست‌جمهوری و مشاور روحانی در برنامه تلویزیونی شناسنامه؛ با صراحت از حصر و حبس خانگی دو نامزد انتخابات ۸۸ دفاع کرد و این حصر را هم قانونی خواند، هم شرعی! او نگفت با کدام بند قانونی؟ و نگفت بر اساس کدام آیه قرآنی حصر بیگناهان جایز است؟! چون نه در قوانین و نه در دین، چنین ظلم آشکاری تجویز نشده است. جالب اینکه این صدا از «اردوگاه دولتی‌ها» چندبار است شنیده شده و روحانی سکوتی معنادار کرده است. اکنون نوبت سنجش «صداقت روحانی» درباره قولها و شعارهای انتخاباتی اوست.
آقای روحانی! اینجا پای قول شما به ملت در میان است و پایمال کردن آن قولها توسط مشاور شما، یعنی اینکه آنها دارند از زبان شما این حرفها را می‌زنند! اگر چنین است که مردانه بگویید آن قولها دروغ بودند. و اگر اکرمی و آشنا از قول خودشان این حرفها را زده‌اند و شما هم مخالفید، محکم و مردانه لااقل جلوی «مشاوران منصوب خودتان» بایستید.
لااقل «صریح و مردانه» پای شعارهای انتخاباتی‌ خودتان بایستید و اگر حقیقتا” با حصر مخالف هستید، مشاورانتان را بخاطر بیان حرفهایی که برخلاف قولهای انتخاباتی‌تان گفته‌اند، برکنار کنید. آقای روحانی! شعارها و وعده‌های انتخاباتی، یک سری «میثاق و عهد مقدس» نامزدهاست با مردم‌ و رأی‌دهندگان. و در تمام این کره خاکی، زیرپا گذاشتن وعده‌های انتخاباتی، کاری بس زشت و ناجوانمردانه و رذیلانه است. انشاءلله که این رذیلت از شما دور است و شما برای توجیه سخنان خلاف‌حق مشاوران خود، تلاش نخواهید کرد. براساس وعده انتخاباتی شما، پاسخ این مشاورتان فقط یک حکم است: برکناری!
اکنون نوبت «عمل» و اثبات عملی صداقت شماست جناب رئیس جمهور! «آزادی بیان» را هم قربانی این قضیه نکنید. آنجایی که شما هستید «دولت» است نه ستاد انتخاباتی و محفل و حزب!
مشاوران و اعضای دولت شما «حق بیان» حرفهایی که مخالف وعده‌های شما باشد را ندارند. پس بدون اتلاف وقت، «شفاف و جوانمردانه و عملی» نشان دهید که قولهای انتخاباتی شما، مشتی قول دروغ برای جلب رأی مردم و جوانان نبوده‌اند. 
[فیسبوک بابک داد]

خوانندگان عزیز. لطفا آنقدر این متن و عکس را به «اشتراک» بگذارید تا به دست آقای روحانی برسد. حق یارتان

۱۳۹۳ بهمن ۱۷, جمعه

«پایان داعش»؛ از کوبانی تا اردن!


آغازِ «پایان داعش» از کوبانی!
حدود هفت ساعت قبل (اولین ساعات بامداد پنجشنبه) «ناصر جودِه» وزیر خارجه اردن در گفتگویی اختصاصی با شبکه cnn, از تصمیم خلل‌ناپذیر کشورش برای انتقامی سخت از داعش خبر داد. او گفت: داعش نماینده هیچ دین و مرامی نیست و هر کجا بروند از قصاص جنایت هولناکی که کردند در امان نخواهند بود. انتشار فیلم هولناک سوزاندن خلبان ۲۶ ساله اردنی که ماه قبل بعد از سقوط هواپیمایش در شهر رقه سوریه، به اسارت گروه داعش در آمد، موجب نفرتی عمیق و خشمی فراگیر در میان مردم کشور اردن شده است. آنگونه که در تظاهراتی بلافاصله، مردم به سمت کاخ پادشاه حرکت کردند و خواهان اعدام فوری «ساجده الریشاوی» تروریست زندانی توسط دولت شدند. داعش که احتمالا خلبان اردنی را در اوایل ژانویه سوزانده بود، در اقدامی ریاکارانه دولت اردن را زیر «فشار» گذاشت تا این زن تروریست را با خلبان جوان معاوضه کند. بر خلاف تصور داعش که تصور نمی‌کرد اردن حاضر با معامله باشد، اردن این پیشنهاد را پذیرفت. داعش که‌خلبان اردنی را سوزانده بود، قصد داشت بعدها دولت اردن را مسئول کشته شدن خلبان جوان معرفی کند و لابد مردم اردن را در برابر دولت آن کشور بشوراند و از اردنی‌های معترض، برای پیوستن به صفوف خود یارگیری بکند. اما پاسخ مثبت دولت اردن برای معاوضه، داعش را غافلگیر و آچمز کرد! اردن اعلام کرد با پیشنهاد معاوضه موافقت می‌کند؛ مشروط بر آنکه از سلامتی خلبان «معاذ الکساسبه» مطمئن شود! شرطی که داعش قادر نبود برآورده‌اش کند. وزیر خارجه اردن به cnn گفت: «ما از ابتدا هم شک داشتیم خلبان‌مان هنوز زنده باشد. اما امیدواری‌مان را هم حفظ کردیم.»
داعش که نمی‌توانست نشانه‌ای از سلامتی خلبان مقتول ارائه کند، به «سکوت رذیلانه» رو آورد و بعد از دو روز بیخبری، با کشتن گروگان ژاپنی زیر میز مذاکره زد! این گروه تروریستی تلاش کرد در این بازی روانی، نقش مغلوب و بازنده خود را با نقش یک «مهاجم کم‌حوصله!» عوض کند تا مسئولیتی متوجه او نباشد. داعش قبلا خلبان جوان را کشته (سوزانده) بود‌ و فیلمی حرفه‌ای برای هراس‌افکنی از آن ساخته بود و در یکماه اخیر، مشغول مونتاژ آن فیلم هولناک بود. بنابراین نشانه‌ای از سلامتی خلبان مقتول نداشت تا به اردن ارائه کند. همین امر باعث میشد تا افکار عمومی جهان عرب و اسلام، به زودی به نیرنگ و خدعه داعش در این قضیه هم پی ببرد! لذا به سیاست وحشت‌آفرینی خود شدت بخشید. ابتدا گروگان ژاپنی را سر برید و سپس فیلم سوزاندن خلبان اردنی را با این ادعای دروغ که او را همین امروز کشته‌ایم، منتشر کرد! بعد از انتشار این فیلم جگرخراش از سوزاندن یک خلبان جوان با سیمایی معصوم و دوست‌داشتنی، آن هم در قفسی محکم و آهنین، خشم ملت اردن چنان برانگیخته شد که محال است مانند قبل داعش جرأت کند در اردن آفتابی شود و از مردم آن خطه یارگیری کند.
داعش بازنده بزرگ این ماجراست. ساختن چنان فیلم ماهرانه‌ای، کار «چند روز» بعد از مذاکرات «معاوضه گروگان و زندانی» نبود. «معاذ» قطعا چند هفته قبل سوزانده شده بود و موقع پیشنهاد دروغین داعش برای معاوضه او با ساجده، داعش در حال مونتاژ فیلم ۲۵ دقیقه‌ای هالیوودی از سوزاندن معاذ بود. پس اساس پیشنهاد معاوضه، یک‌ نیرنگ و دروغ بود و «دروغ» آبروی داعش را نزد مسلمانان ناآگاهی که با داعش همدلی داشتند، به شدت کم خواهد کرد. از طرفی در مناسبات سیاسی و دیپلماسی (چه برای مذاکره و یا هر تعامل سیاسی دیگری)، «داعش» در وضعیت وخیمی قرار می‌گیرد.
ملک عبدالله پادشاه اردن که از جوانی خلبان ماهر جنگنده‌ها بود، وفتی فیلم دلخراش سوزاندن خلبان جوان «مُعاذ» توسط داعش منتشر شد، سفرش را به آمریکا ناتمام رها کرد و به کشورش بازگشت و ضمن همدردی صمیمانه با خانواده معاذ، در آئین سنتی سوگواری عشیره او شرکت کرد. پادشاه سپس لباس رزم پوشید و در چندین سورتی، اسکادران جنگنده‌ بمب‌افکن‌‌های اردن را رهبری کرد و مواضع داعش را در نقاط مختلف سوریه منهدم نمود.
ساعاتی قبل از نگاشتن این سطور، شبکه سی‌ان‌ان در گفتگویی با وزیر خارجه اردن، عزم راسخ این کشور برای محو داعش را با پرسش‌های مختلف سنجید:[تصمیم اردن برای ضربه‌زدن به داعش «به هر شیوه ممکن» یک تصمیم خلل‌ناپذیر است و این تازه آغاز تقاص آنهاست.]
شیوه وحشیانه سوزاندن خلبان جوان، اینک خشم جهانیان و مردم اردن را به طرز کم‌سابقه‌ای برانگیخته است و آنطور که وزیر خارجه اردن می‌گوید: «اردن مصمم است به هر شیوه‌ای، داعش را تعقیب و ‌نابود کند.»
نبردهایی که «پادشاهان» در کنار جنگجویان و سربازان میهن، لباس رزم بپوشند و شانه به شانه آنها بجنگند، نقاط غرورآفرین تاریخ را ساخته‌اند. اینک گروه باج‌خواه و تروریستی داعش، به سختی بتواند از چنین مهلکه‌ای جان به در ببرد. در همسایگی داعش، حالا یک دشمن مصمم شمشیر انتقام برکشیده است. سئوال این است؛ آیا «پایان داعش» شروع شده است؟
من می‌‌گویم پایان داعش، از «کوبانی» و به دست دختران و زنان غیرتمند کُردستان شروع شده است. بانوانی که تعظیم و تکریم شجاعت آنها، قلمی جادویی می‌طلبد.
[بابک داد]
‫#‏کلنا_معاذ_الکساسبه‬ ، ‫#ملک_عبدالله ، #‏اردن‬ ، ‫#‏کوبانی‬، ‫#‏داعش‬ ، ‫#‏ناصر_جوده‬
‪#‎cnn‬ , ‪#‎isis‬ , ‪#‎jordan

۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

گزارش یک شوک! (واکنش جوانان اروپائی به نامه آیت‌الله خامنه‌ای)



بعد از صدور پیام «مقام معظم برتری!» خطاب به جوانان ناآگاه و خوشگذران اروپا و آمریکا، به قول حجت‌الاسلام علم‌الهدی امام‌جمعه مشهد (همان مخترع اشکنه و پیاز بجای مرغ!) اکنون «غرب بیچاره و درمانده شده است»! ما خودمان همینجا با همین چشمان فتنه‌گر خودمان داریم می‌بینیم که جوانان غربی چه قدر متحول شده‌اند و مثل ویبراتور هی می‌لرزند. حق با آن نماینده مجلس است که همان ساعت صدور پیام رهبر گفت: «پیام رهبری، غرب را شوکه کرده!» الان همه در شوک هستند.
حالا به قول آقای جنتی «چهارتا» آدم «عوضی فتنه‌گر» (که منهای آرأی سعید جلیلی، رقم ناقابل ۷۰ - ۶۰ میلیون نفر هم نمی‌شوند) هرچه دلشان می‌خواهد، بگویند. آنها که مثل حاج آقا علم‌الهدی از داخل تشکیلات مدیریتی توئیتر خبر ندارند! علم‌الهدی امروز گفت: «شرکت توئیتر برای کارشکنی و عدم ارسال پیام نورانی رهبری، چند ساعت خودش را تعطیل کرده تا پیام معظم‌له گیر کند و به دست جوانان مشتاق غربی نرسد». باید باشید و خودتان از نزدیک ببینند جوانان غربی‌ زبان‌شان بند آمده، و همه بدنبال درک معانی این پیام تاریخی رفته‌اند «ویک‌اند».
ما از جوانان غربی خواستیم اینجا نظر و دیدگاه و کامنت‌های «مثبت» خودشان را درباره پیام رهبر معظم بنویسند. اما چون خودمان هم توی شوک هستیم، نتوانستیم کامنتها را «بررسی و ممیزی» کنیم. به فضل خدا که کامنت منفی نداریم و اگر هم بود بدانید کار، کار معاندان و مزدوران استکبار جهانی است.
۱- میشل ۲۱ ساله: وااای آخ جون! بالاخره یه جایی کامنت من اول شد. آقای خامنه‌ای! من میشل هستم. اگه یه کارت شارژ ۵ تومنی برام بفرستین، میرم پیامتونو میخونم. قول میدم حتمن متحول بشم. اینجا به ما جوونا هیچ اهمیتی نمیدن. بوس! خیلی «پاف» مطرحی هستیناا!
۲- تونی ۲۶ ساله: به نظر من «عجیب‌ترین کاربر توئیتر» همین آیت‌الله خامنه‌ای خودمون هستن که توی کشورشون فیسبوک و توئیتر برای مردم فیلتر و ممنوعه، ولی این رهبر شجاع با دور زدن فیلترها هم توئیت‌بازه، هم فیسبوک داره. ای رهبر آزاده، آی‌لاو‌ یو پی.ام.سی! خیلی باحالی بقرعان!
۳- نجیبه ۲۲ ساله: حاج‌آقا من مسلمونم ولی بازم بعد از خوندن پیام شما شوکه شدم و تب و لرزم دارم. یه چی هم به کشورای اسلامی بگین حاج‌آقا! من شنیدم توی یکی از این کشورا بعد از انتخابات، دخترا و پسرای معترض رو کشتن. تو رو خدا شما که حرفتون «در رو» داره، بپرسین راسته که توی زندان به پسرای زندونی هم تجاوز جنسی کردن؟! اسم اون کشوره یادم نیست. می‌بخشین تو رو خدا. پیامتون عالی بود. بازم بگین. وای چه خط خوشگلی هم دارین.
۴- حاج‌آقا من همون نفر اولی‌ام. میشل! تو رو خدا کارت شارژ یادتون نره. من هنوز پیامو نخوندم و آماده تحول می‌باشم.
۵- مانوئل ۳۱ ساله: بونژوغ مسیو خامنه‌ای. «ژو تم» به مولا یا مولای «مووا». شبت بخیر و «بون سووا».
۶- ناشناس: سلام حاج‌آقا. من میخوام بیام ایران طلبه و بعدشم مجتهد و بلکمم مرجع بشم. مشکل الان پدرمه که گیر داده میگه به شرطی موافقت میکنه که من مستقیم بیام خدمت خودتون و به قول خودتون اسلام رو از «منبع و سرچشمه اصلی» اون یعنی شخص حضرتعالی یاد بگیرم. پدرم میگن بعضی از رهبران کشورهای اسلامی، فقط «شعارهای خوب» میدن ولی در عمل، فاسد و دیکتاتور و ظالم هستن. پدرم میگن رهبری به مهربونی و فرزانگی آقای خامنه‌ای، محاله مثل «خلیفه داعش» رفتار بکنه و مخالفانش رو بکشه و اعدامشون بکنه. میگه توی کشور شما، حتما عدالت و برابری و برادری بیشتر از همه جای دنیاست. میگه از نامه شما بر میاد که فساد و رشوه و فحشا و بیکاری و اعتیاد در ایران وجود نداره و شما برای همینه که قصد دارین انشاءلله رهبری کل دنیا رو بدست بگیرید. حاج‌آقا مشکل منو حل کنید. ایمیل خودم و پدرمو توی مسیج فیسبوک براتون میفرستم. تو رو خدا با همون زبان رأفت اسلامی، پدر امثال پدر منو در بیارین تا اینقدر به ما جوونا گیر ندن. بابا ما مردیم از بس توی این غرب، ما جوونهای ناآگاه رو هی به منحرف کشوندن. هی بهمون انحراف کردن!
۷- دنیس ۳۴ ساله: من تا اومدم پیام تاریخی شما رو بخونم، برق کل اروپا رفت. اینترنت و فکس و تلفن کرش کردن. آب و گاز قطع شده. با سخنرانی هفته قبل که اقتصاد آمریکا رو که نابود کرده بودین، امروزم پیام شما کل اروپا رو از پا درآورد‌. ما توی شوک هستیم. دنیا رهبر خودشو پیدا کرد. دوست دخترم امیلی هم سلام مخصوص میرسونه. یه شات میزنیم به سلامتی شما.
۸- من میشل‌ام. حاج‌آقا زودتر کارت شارژ برام بفرستین تا برم بخونمش دیگه پیامتونو! منم مثه بقیه جوونای غربی «شوک» میخواااام. عه. چه لوووس! زود باشین دیگه! اگه نه مسیج میدم به «خلیفه ابوبکر» ها‌ا. بووووس.
★★★
و این موج و شوک خارق‌العاده در سراسر جهان، همچنان ادامه دارد…
[بابک داد]
توضیح: اینجا هیج، مطلقا تأکید می‌کنم «هیچ» انعکاسی از این پیام ندیده‌ام. نه در سطح جامعه و نه در شبکه‌های خبری غربی. امروز در فروشگاه و مطب دکتر و خیابان، از حدود ۱۱ یا ۱۲ نفر پرسیدم آیا آیت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران را می‌شناسید؟! واقعیت این است که هیچکس رهبر متوّهم جمهوری اسلامی را نشناخت.
آقایان ۳۰۰ تا لایک در توئیتر کاسب شده‌اند، به چنین هذیان بافی هولناکی افتاده‌اند. خدا عاقبت ما را خیر کند.
امروز در پاریس، برف مختصری هم بارید که جای شما خالی…

۱۳۹۳ دی ۱۹, جمعه

سه حمله تروریستی پاریس؛ «پایان» چگونه روی داد؟


برج درخشان ایفل، پنجشنبه‌شب ساعت ۲۰ برای همدردی و سوگواری نمادین با روزنامه‌نگاران قربانی مجله «شارلی‌ابدو»، خاموش شد
و شعار فراگیر «من شارلی هستم»
به شعار بزرگتر «پاریس، شارلی است» تبدیل شد و
روی عمارت اتوال شانزه‌لیزه با نور به نمایش در آمد.

در دو عملیات همزمان و ضربتی که در دو نقطه انجام شد، به دو گروگانگیری مرتبط در پاریس خاتمه داده شد. گروگانها رها شدند و گفته می‌شود در یک عملیات، هر دو برادر «کواشی» که عامل حمله به مجله شارلی‌ابدو بودند، بعد از تبادل آتش با پلیس کشته شده‌اند. گروگانگیر فروشگاه ناحیه ونسان هم که از دوستان برادران کواشی بود، در عملیات همزمان آزادسازی گروگانهایش کشته شده است. هرچند در ونسان چهار گروگان نیز کشته شده‌اند.
ساعت ۱۳ امروز، در حالی‌که چشمها به «دام مارتان» در شمال پاریس دوخته شده بود تا سرنوشت دو برادر تروریست یعنی «سعید و شریف کواشی» و گروگانی که در یک کارگاه انتشاراتی گرفته‌ بودند مشخص شود، از ناحیه ورودی و مهم «پوخت دو ونسان» خبر تلخ دیگری رسید. فردی به یک سوپر‌مارکت «هایپر کشه» حمله کرده و بعد از تیراندازی و کشتن احتمالا یک تن، شش نفر را گروگان گرفته است.
بدین ترتیب از ظهر امروز، «نخ ارتباطی» حملات تروریستی پاریس، وضوح بیشتری یافت. سه حمله پیاپی را مرور کنیم:
★ حمله اول به مجله فکاهی شارلی‌ابدو انجام شد که طی آن هشت ژورنالیست و دو پلیس ‌کشته شدند. عاملان حمله دو برادر به نامهای سعید و شریف کواشی، قبلا در عراق آموزش نظامی دیده بودند و از اعضای گروههای تندروی جهادی به شمار می‌روند و مسلح به سلاح‌های خودکار و مواد منفجره بودند.
★ حمله دوم دیروز انجام شد و در محله «مون روژ» در جنوب پاریس رخ داد. در حاشیه یک تصادف عادی دو خودرو، فردی که بعدا معلوم شد آفریقایی‌تبار است و «اَمِدی کولیبالی» نام دارد، با اسلحه کلاشینکوف سر رسید و با شلیک مستقیم یک پلیس زن را کشت و یک پلیس دیگر را زخمی کرد و از محل گریخت. هم او، مظنون اصلی حمله امروز به سوپرمارکت ونسان بود که حالا دیگر هویت او تأیید شده است.
★ حمله سوم امروز ساعت ۱۳ رخ داد. درست وقتی که پلیس، برادران کواشی را محاصره کرده بودند، با حمله به سوپرمارکت ناحیه مهم شرق پاریس یعنی «پوخت د ونسان» روی داد که قطعا با هدف بهم ریختن تمرکز پلیس انجام شده بود.
ساعتی قبل با حمله همزمان پلیس به این دو‌نقطه، هر دو ماجرا با موفقیت خاتمه یافتند و گروگانها سالم آزاد شدند. هویت گروگانگیر سوپرمارکت ونسان تأیید و معلوم شد او، فرد سیاهپوستی بنام «اَمِدی کولیباری» است که از دوستان نزدیک برادران کواشی بوده و مانند آنها در گروههای افراطی جهادی عضویت دارد.
اَمِدی کولیباری حدود دو ماه قبل از زندان آزاد شده بود و با «شریف کواشی» در یک پرونده تروریستی محاکمه شده بود. برای همین احتمال همدستی او و دوست دخترش «حیات» با برادران کواشی، در این سه حمله افزایش یافته بود. پلیس هنوز از شهروندان برای یافتن «حیات» اطلاعیه پخش می‌کند، زیرا گمان می‌رود او به عملیات تلافی‌جویانه دیگری دست بزند.
★ حملات تروریستی در پاریس حکایت از این دارد که قضیه فراتر از این چند نفر باشد. همین حالا از یک گروگانگیری تازه در شهر مون‌پلیه خبر رسیده. امروز برخی نقاط توریستی تعطیل و برخی خطوط مترو در ساعات اخیر مسدود شدند و پاریس هنوز تحت کنترل شدید امنیتی قرار دارد. چون معلوم نیست چند جهادگر افراطی دیگری، برای شلیک به آرامش این شهر، نقشه‌های شوم در سر داشته باشند؟ اکنون دو برادر تروریست و شریک سوم‌ آنها کشته شده‌اند و پلیس در پی «حیات» است که ممکن است بخواهد حمله تلافی‌جویانه‌ای به مردم بی‌دفاع انجام دهد.
★ دو برادر کواشی و نفر سوم کولیباری، قبل از عملیات پلیس در تماس تلفنی خبرنگار به شبکه تلویزیونی BFMtv فرانسه گفته بودند از القاعده یمن آمده‌اند و مأموریت‌شان، کشتار هیأت تحریریه مجله شارلی‌ابدو بوده است. نوار صوتی مصاحبه‌های کوتاه آنها لحظاتی قبل از این شبکه تلویزیونی پخش شد.
اگرچه پاریس هنوز در شوک قرار دارد، اما مردمی که هنوز سوگوار قربانیان مجله شارلی‌ابدو و قربانیان هستند، خود را برای برپایی یک راهپیمایی بزرگ در روز یکشنبه آماده می‌کنند. تظاهراتی برای دفاع از «جمهوری، آزادی و نفی ترور و خشونت و افراطی‌گری»؛ آرمان‌هایی که از دیرباز در فرانسه محترم بوده‌اند و همه شهروندان و گروه‌های سیاسی بر آنها اتفاق‌نظر و اتحاد دارند.
[بابک داد]

۱۳۹۳ دی ۱۶, سه‌شنبه

خواسته قانونی حصرشدگان و مردم: برگزاری دادگاه علنی و پخش زنده!


هارت و پورت دیگر کافی است‌.
اگر حکومت اسلامی‌تان حقیقتا اقتداری دارد، به این حصر غیرقانونی نامزدهای معترض پایان دهید و حصرشدگان را با رعایت تمام «استانداردهای حقوق بین‌المللی» و موازین کامل حقوقی محاکمه کنید. یعنی از آغاز تا ختم دادگاه، بدون لحظه‌ای هراس از دوربین‌ها و خبرنگاران داخلی و خارجی، در منظر مردم دنیا آنان را محاکمه کنید. درباره اقتدار و عدالت و اعتماد‌به‌نفس دادگاهتان، دنیا داوری خواهد کرد.
اگر اقتدار و شجاعت دارید (که ندارید)، به حصرشدگان «تمام حقوق‌قانونی» دفاع از خود را بدهید. پنج سال و اندی هرچه خواستید، به‌ ناحق گفتید و حتی یک دقیقه فرصت و تریبون به معترضان ندادید تا به یکی از هزاران ادعاهای پوچ و ابلهانه‌تان، پاسخی بدهند. «خود‌ارضائی تهوع‌آور سیاسی» دیگر بس است. اگر حقیقتا” اقتدار و شهامت دارید (که ندارید!)، فقط اجازه «پوشش مستقیم و لحظه‌به‌لحظه» محکمه را به رسانه‌های آزاد داخلی و خارجی بدهید و دادگاهی برگزار کنید تا شاید برایتان «آبرویی» بیاورد! وگرنه هزار دادگاه نمایشی مدل ۸۸ و هزار سخنرانی و فتواهای مراجع حکومتی و بیانیه‌نگاری و…، نمی‌تواند «وحشت» حکومت شما را از «قضاوت» مردم و افکار جهانیان (و ملل مسلمان) پنهان نماید و دردتان را درمان کند‌.
پس اگر چنان اقتداری ندارید (که خودتان بهتر از همه می‌دانید ندارید)؛ همچنان با خاطره‌سازی واهی از «حماسه! نهم دی» مشغول باشید و به همین «خودارضائی سیاسی» تهوع‌آورتان ادامه بدهید. اما مشکل‌تان رفع می‌شود.
[بابک داد]
فیسبوک همگانی
توییتر