اول: مجازات با تشریفات!
دادستانکل خبر داده که «تشریفات اجرای حکم رحیمی در حال انجام است!» (منظور البته تشریفات اداری است اما عملا به نوعی استمهال و بخشیدن فرصت به محکوم رحیمی تبدیل شده است!)
در کشور ما دختران و بانوان روزنامهنگار و دانشجو و فعال مدنی را از رختخواب و از آغوش فرزند و همسر بیرون میکشند و بدون تفهیم هیچ اتهامی، او را صاف میبرند اوین و قرچک ورامین! اما برای آقای محمدرضا رحیمی (معاون اول نظام!) که میلیاردها تومان اختلاس کرده و رشوه داده و رشوه گرفته و ۱۷۰ نماینده مجلس را یکجا «مهندسی انتخاباتی» کرده و با پول بیتالمال، این افراد را وارد مجلس کرده و قس علیهذا تپه که گلکاری فرموده… فقط یک حکم «۸۰٪ تخفیفی» صادر کردهاند که خداوکیلی حبس ۵ ساله آن، معادل حبس یک روزنامهنگار است که در ده دقیقه و «صلواتی!» محاکمهاش کردهاند! حالا برای اجرای همین حکم تشریفاتی و فرمالیته، دادستان کل میگوید باید یک سری تشریفات طی شود و البته این وسط رعایت حال مادر سالمند و همسر بیمار و بچههای آقای رحیمی را هم میکنند که ای کاش چنین تشریفات و جوانمردی و رأفتی را برای همه یکسان انجام میدادند. نه فقط برای جناب رحیمی که با نوشتن یک نامه، پرده از «مهندسی انتخاباتی» در نظام اسلامی برداشت و لیست دهها نماینده و مقام فاسد رشوهخوار را در جیب دارد و اگر رعایت حالش را نکنند، ممکن است زبانش دوباره باز شود! به این تبعیض و تفاوت میگویند همان «عدالت و اسلام نابی» که رهبر در نامه به جوانان غربی فرمود: باید بیایید و عطر خوش این دین را از ما بجویید و نسخه اصیل دین را از ما بیاموزید!
دوم: رحیمی را یک مدت به خوزستان ببرید!
بهترین تشریفات برای امثال آقای رحیمی و مفسدان اقتصادی، یک مدت اقامت در اهواز و خوزستان امروز است که بفهمند با کسری از میلیاردها تومان پولی که از جیب این مردم دزدیدهاند، میشد جلوی فاجعه ریزگردهای خوزستان را چندسال قبل بگیرند. شاید با نصف پولی که صرف مهندسی انتخابات و واردات کوچکزاده و رسایی و این جماعت عربدهکش به مجلس کرد، این معاون اول نظام میتوانست دستور دهد «مالچپاشی» روی بیابانهای خوزستان را تمام کنند.
به نظرم امثال مرتضوی و جهرمی و رحیمی و آن ۱۷۰ نماینده رشوه گیر و آن صدها مقام فاسدی را که هنوز نمیشناسیم و زیر لحاف فراموشی ما ملت پنهان شدهاند، باید یک هفته یا یک ماه در خوزستان بگذارند تا بفهمند رفتن ریزگرد و خاک توی چشم یعنی چه؟! تا بفهمند سرفهی بیامان و قیکردن گِل از گلو و خلط خاکی چه طعمی دارد؟ تا بفهمند درد عفونت حلق و چشم و گوش، چه امانی از آدم میبرد؟! آنها باید ببینند وقتی آب لولهکشی هم گلآلود است و حتی برای شسشوی لباس هم مضر است، چه «جنایت بینهایتی» در حق این ملت کردهاند. آنجا که بمانند لازم نیست کسی دائم توی گوششان بگوید اینها عاقبت حرامخواری شماست آقای رحیمی! که بگوید آن حرام خواریها، هم برای این مردم بیگناه چنین مصیبت آفرید. و هم آنطوری که خودتان میگویید برای همسر و نزدیکانتان، انواع بیماری و بدبختی و عذاب بهبار آورده است.
سوم:هیأت دولت را به خوزستان ببرید، با این شرایط...
چرا دولت تدبیر و امید «خوزستان» پر درد را رها کرده؟ چرا خانم ابتکار معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان محیطزیست، امروز سفرشان به اهواز را به دلیل بدی آب و هوا(!) لغو کردند؟ [خبرگزاریفارس] اگر آب و هوای آن دیار بد نبود که ضرورتی به سفر ایشان نبود. چرا رئیسجمهور اعلام وضعیت فوقالعاده نمیکند؟ چرا هیأت دولت را ظرف «همین امروز و فردا» برای بررسی اوضاع و اخذ تصمیمات فوری کابینه به این استان نمیبرند تا بودجه فوری و امکانات لجستیکی لازم را برای نجات خوزستان تخصیص دهند؟ آیا این تقاضا هم از دولت، مثل رفعحصر و آزادی زندانیان عقیدتی و… تقاضاهای زیادی است؟!
جناب آقای روحانی! هیأت دولت را برای اقامت یک هفتهای در یک جای معمولی اهواز مثل «خانه معلم» و شبیه این، به خوزستان خسته و پر درد ببرید.
حرامتان باد اگر آنجا در هتلهای لوکس و یا مهمانسرای استانداری اقامت کنید. حرامتان باد اگر آنجا «آبمعدنی» بنوشید. یک هفته شبیه مردم زندگی کنید و بخورید و حمام کنید تا شاید دردشان را بفهمید و بتوانید با دردمندی، این دردها را علاج کنید.
خوزستان هنوز از جراحتهای جنگ ۸ ساله قد راست نکرده و تنی پر درد دارد. ایران به خوزستان مدیون است و اولویت با رفع این فاجعه ملی در جنوب ایران لست. به داد این استان مظلوم برسید که راه تنفساش بسته شده. یک فاجعه ملی رخ داده، دست روی دست نگذارید.
[فیسبوک بابک داد]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر