۱۳۹۶ مهر ۲۰, پنجشنبه

🔷 بعد از آگاهی! 🔷


➖ بابک‌داد ➖
تقریباً هیچ راه گریزی از مرحله‌های بعد از آگاهی وجود ندارد!
اگر هر چیز دارای چند «مرحله» و بخش است، پس مرحله‌ی دانستن، «مقدمه‌ای» است برای مرحله‌ی بعدی! مرحله‌ی بعدی چیست؟ عمل.

🔹 مرحله‌ی بعد از «بارداری»، زایمان است!
اگر جنین بیشتر از «مرحله‌ی بارداری ۹ ماهه»، مثلاً ۱۰ ماه در رحِم باقی بماند، نوزاد «مُرده» به دنیا می‌آید. اگر جنین در ماه نهم متولد نشود، باید برای مرحله‌ی تولدش «اقدام» کنند. پس پزشکان با جراحی و سزارین، نوزاد را متولد می‌کنند. وگرنه تمام صبر و انتظار ۹ ماهه‌ی مادر و جنین، به باد می‌رود.

🔹 آگاهی و دانستن هم، دوران «بارداری ذهن» است و یک مرحله از سیر رشد و تکامل آدمی است. به فصلش «مادر آگاهی»، باید «فرزند عمل» بزاید و به دنیای واقعیت‌ها چیزی اضافه کند. اگر دیرتر از وقت لازم، به مرحله‌ی «بعد از آگاهی» یعنی «عمل» برویم، و یا اگر اصلاً عمل و اقدامی نکنیم، تمام آن آگاهی‌ها به هیچ هم نمی‌ارزند.

🔹 به لطف همین پنجره که این خطوط را در آن می‌خوانید، «اینترنت و سرعت تبادل اطلاعات» در این زمانه، موجب شده تا آگاهی ما درباره‌ی خیلی چیزها، شتاب و سرعت بگیرند و توسعه پیدا کنند.
اگر میوه‌ی این آگاهی‌ها را به فصلش نچینیم و «دانسته‌های درست» را به مرحله‌ی عمل و اقدام نرسانیم، میوه‌ی آگاهی بر شاخه درخت پلاسیده می‌شود و می‌پوسد. فصل برداشت از دانسته‌ها که سپری شود، آگاهی دیگر چه ارزشی دارد؟

🔷 چند مثال می‌زنم:

🔹 همه می‌دانیم سالانه ۵۵/۰۰۰ نفر به خاطر مصرف سیگار و قلیان در ایران می‌میرند. این آگاهی مفید است! اما اگر بعد از «آگاهی از این فاجعه» اقدامی نکنیم و مثلاً به ترک دخانیات خود و دیگران همت نکنیم، این آگاهی و دانستن این رقم ۵۵ هزار تلفات، به چه دردی می‌خورد؟

🔹 آمار مستند می‌گوید سالانه ۱۷ هزار نفر در تصادفات جاده‌ای می‌میرند و بیشتر از ۳۳۰/۰۰۰ نفر مجروح و معلول می‌شوند! اگر این آگاهی، باعث تغییر در رفتار ترافیکی ما و بهبود ماشین و بهسازی جاده نشود، به چه درد می‌خورد؟

🔹 فهمیده‌ایم که سد آبی گُتوند، باعث «شور شدن آب شیرین!» و اتلاف منابع آبی کشور می‌شود. این آگاهی اگر به عمل نرسد، به چه دردمان می‌خورد؟
در گام اول باید از مسئولین بخواهیم که اقدام کنند و از ادامه‌ی آبگیری آن سد در جنوب کشورمان جلوگیری کنند. اگر آنها نکردند، باید خود عمل کنیم. وگرنه به زودی در بی‌آبی می‌میریم!

🔹 من هم می‌دانم «عمل و اقدام» درد دارد! می‌دانم که هزینه دارد! به خدا که هزینه‌های سنگینش را هم داده‌ام! اما هیچ فرد یا ملت موفقی به چیزهای خوبی که امروزه دارد نمی‌رسید، اگر هزینه‌اش را نمی‌داد و دردش را نمی‌کشید.

🔹 رفاه و پیشرفت امروزه در کشورهای غربی، «محصول» چند قرن تلاش و عمل مردم این سرزمین‌ها به «تک‌تک» آگاهی‌هایشان است. آنها وقتی دانستند «تبعیض» بد است، برای حقوق اقلیت‌ها، سیاهان و زنان و دگرباشان «اقدام» کردند. هزینه‌ها دادند. دردها کشیدند. اما عاقبت در آمریکایی که تا ۶۰ سال پیش، سیاهان هیچ حقی نداشتند، یک رئیس جمهور «رنگین پوست» به کاخ سفید راه یافت. و پارسال هم یک «زن» در یک قدمی ریاست جمهوری بود!

🔹 در همین جهان سوم، به چپاول ثروت ملل توسط استعمارگران بنگریم. افرادی مثل گاندی و ماندلا و هزاران نفر دیگر از جان و جوانی خود گذشتند تا ملت‌ها را «آگاه» کنند. ملت‌های آگاه شده هم دست به «اقدام» زدند. و در این صد ساله، دهها کشور به استقلال و پیشرفت رسیدند و استعمار و استثمار در آنها پایان گرفت.

🔹 «شعور آگاهی»، با خودش «شور عمل» می‌آورد! کافی است بدانیم قِرقِره کردن دانسته‌هایی که همه می‌دانیم، دیگر «اتلاف وقت» است. تکرار «دور باطل» است. باید به مرحله‌ی اقدام و عمل قدم بگذاریم تا از آنچه آگاه شده‌ایم نتیجه‌ای بگیریم. با علم به اینکه «عمل و اقدام» هم درد و هم هزینه دارد؛ ولی جهان را جای بهتری خواهد ساخت.

🔹 چشمه‌ی آگاهی، آبی است که فقط تا وقتی زلال است؛ قابل آشامیدن است. ما گاهی با بی‌مسئولیتی، آب زلال آگاهی‌مان را در «مرداب بی‌عملی» می‌ریزیم.
مرحله‌های زیستن را باید یک به یک جلو رفت! بعد از آگاهی، عمل است و بعد هم نوبت به «لذت از نتیجه» می‌رسد.

🔹 همه شنیده‌ایم: «عالِم بی‌عمل، همچون زنبور بی‌عسل است»!
انواع زنبورها، هم «زنبورهای زرد و سرخ بی‌عسل» و هم زنبورهای کندوی عسل، همگی از «شهد گلها» می‌چشند! اما همه عسل تولید نمی‌کنند. زنبورهای زرد و سرخ، مثال «عالمان بی‌عمل» هستند که شهد شیرین می‌نوشند، اما فقط وزوز می‌کنند! 
در عوض «زنبورهای کندو» شهد گلهای آگاهی را با عمل، به «عسل» لذیذ تبدیل می‌کنند!

🔹 شاید شما هم ایمان آورده‌اید که فقط یک جا می‌توان «سِره» آدمها را از «ناسِره» تشخیص داد: درست یک قدم «بعد از آگاهی»!
بابک‌داد
۲۰ مهرماه ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مهر ۱۰, دوشنبه

سردار نامرئی: "لازم باشد نزدیکتر هم خواهم آمد!"


🔺 افسانه‌های سردار سلیمانی! 🔺
➖ بابک‌داد ➖
هیچکدام از «یاران امام حسین» مثل سردار قاسم سلیمانی بلد نبود «نامرئی» بشود، یا بدون اسلحه ۴۰ داعشی را بکشد و مهمتر از همه؛ نمی‌توانست «سوره مدافعان حرم!» بسازد و به قرآن اضافه کند!

🔹 به قول معروف «شوربختانه!» یاران پیامبر و امامان، همگی از دم «حق‌گو و صریح‌الهجه» بودند و «چشم در چشم دشمن» حقیقت را می‌گفتند و «سر» می‌باختند! نمی‌دانم چرا چنین افراد «بی سیاستی» مانند عماریاسر و اباذر و سلمان و مختار در اطراف اهلبیت بودند که هیچکدامشان مثل سردار سلیمانی «تقیّه» بلد نبودند؟ سرداری که گفته تا «صف سوم نمازجمعه داعش» نفوذ کرد و کسی هم او را ندید، اما «تکخوری» نکرد و شربت شهادت را برای بقیه گذاشت!
فرض کنید اگر کسی مثل «مختار» پای منبر «عبیدالله» می‌نشست و کفریات او را می‌شنید، آیا می‌توانست مثل سردار سلیمانی تقیه کند و بدون انتقام به تهران برگردد؟ مختار قطعاً با زبان تند و با تیغ شمشیرش به عبیدالله حمله می‌کرد و جان خودش را به خطر می‌انداخت! اما «تکخوری» در نوشیدن شربت شهادت در مرام سردار سلیمانی ما نیست!

🔹 یک سردار واقعی باید مثل او باشد. چندتا عکس از «زاویه‌ی بغل» بیاندازد و آن عکسها را با قصه‌های عجیبش در اینستاگرام بگذارد تا «نیروهای جوان» جذب فرهنگ شهادت بشوند. از سردار گذشته که تشنه‌ی اینجور چیزها باشد!
وقت محاصره و کشته شدن سربازانش در بیابان‌های «التنف» سوریه هم، بهتر است سردار در تهران بماند!
دو ماجرای زیر را از «رسانه‌های سپاه» نقل می‌کنم، که سردار هم تکذیب‌شان نکرده:

🔹 ماجرای اول را گویی «خود» آقای لئون پانِتا وزیردفاع سابق آمریکا برای «بچه‌های خبرگزاری‌های سپاه!» تعریف کرده:
[پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) از ۷ لایه حفاظتی، امنیتی تشکیل شده!
روزی «یک عدد نامه» از تمام این ۷ لایه‌ی امنیتی عبور می‌کند و مستقیم روی میز کار وزیر دفاع آمریکا «لئون پانِتا» قرار می‌گیرد! (یاد فیلم لئون هم بخیر! چه حرفه‌ای بود)
ظاهر ساده‌ی پاکت نامه و اینکه هیچ آرمی نداشت، توجه وزیر را جلب می‌کند و وی نامه را باز می‌کند! اما با خواندن نامه، «عرق سردی بر پیشانی لئون پانِتا می‌نشیند»! (آقای پانِتا حاضر است حتی به جان مادرش قسم بخورد که «عرق سرد» کرده!)
نامه با «سربرگ رسمی سپاه پاسداران» و حاوی جمله‌ای کوتاه بود که قطعاً برای رئیس پنتاگون با آن «عظمت حفاظتی» باورکردنی نبود: «اگر لازم باشد از این هم نزدیکتر خواهم آمد!»
امضاء: سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس!

🔹 «نامه‌ی مذکور» با شجاعت تمام، درست مثل نویسنده‌اش، از هفت لایه‌ی حفاظتی «بدون اینکه دیده شود» عبور کرده، تا فقط همین «دیالوگ تأثیرگذار» سردار را (مثل قهرمان فیلم لئون، ژان رنو) به لئون پانِتا برساند. فهم ما که به معانی کارهای سردار قد نمی‌دهد. اما استکبار جهانی با همین دیالوگ، چند سال است دچار «بیرون‌روی مزمن» شده!

🔹 ماجرای دوم را واقعاً اگر قلبتان «جگر» دارد بگویم! (نقل از سایتهای سپاه/ و هرگز تکذیب نشده!)
سال ۲۰۱۴ وقتی موصل به دست داعش افتاد، ابوبکر‌ البغدادی بالاخره خودش را نشان داد و در نمازجمعه موصل خطبه خواند و اعلام خلافت کرد و حاضرین با او «بیعت» کردند وگرنه کشته می‌شدند!
یک جایی بین خطبه، اتفاقاً داشت سردار قاسم سلیمانی را «غیابی» تهدید می‌کرد! سردار بعدها در اینستاگرام پاسخش را داد: "آقای البغدادی! آن روز من در «صف سوم» درست روبروی شما نشسته بودم و نگاهتان می‌کردم!"
از این «جواب دندان‌شکن» لذت بردید؟

🔹 به من و شما چه مربوط که سردار آنجا «چه» می‌کرده؟ و یا چرا همان روز «جانفشانی» نکرد و ابوبکر البغدادی را نکشت؟ حتماً یک علتی دارد که ماها نمی‌فهمیم. به ما چه که سردار چطوری «بیعت نکرده» توانسته زنده از مسجد و موصل بیرون بیاید؟ شما «جواب دندان‌شکن» او را بچسبید!
آن روزها داعش تازه‌کار بود و هنوز هزاران انسان بیگناه را نکشته بود و اگر سردار از همان صف سوم یک گلوله به پیشانی ابوبکر‌البغدادی می‌زد، «جان هزاران انسان» را نجات داده بود! اما سردار فقط رفته بود تا همان اخطارش را بدهد و برگردد: «اگر لازم باشد نزدیکتر هم خواهم شد!»

🔹 «سردارِ عارف!» بی‌سیاست نیست که مثل «مختار» قیام کند و خودش را به دردسر بیاندازد. اصلاً چرا باید سرش را به باد بدهد؟ پای سفره‌ی شهادت و «تکخوری»؟ مگر داریم؟
اینکه ما «عمق سیاست» او را نمی‌فهمیم، ایراد از ذهن معیوب خودمان است. باید این «سوره مدافعان‌حرم» را که سردار کشف کرده بخوانیم تا بفهمیم ایشان در بین داعش چه می‌کرده؟ و چگونه با حالت «نه بیعت، نه مبارزه!» از موصل بیرون آمده؟ و چگونه قول می‌دهد ۳ ماهه، داعش تمام شود؟
دو نکته هم بگویم:
🔹 غرور ملی را اگر با «قصه‌های خیالی» بالا ببریم، با چند «پرسش ساده» هم پایین می‌رود!
🔹 آنها که سردار را «نماد غرور ملی!» می‌دانند، علت سکوت ایشان درباره‌ی این قصه‌های خارق‌العاده را بپرسند!
سئوالات بسیارند و مجال اندک! شاید وقتی دیگر...
بابک داد
۸ مهر ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مهر ۸, شنبه

یادبود بشار و صدام؛ از شکاف آسمان!

🔷 خلبانی که در دو قبر دفن شد! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
علی، خلبانی که بدنش با فرمان صدام نصف شد، حالا احتمالاً از «درز شکاف آسمان» می‌تواند ببیند مردم فلسطین، با پول ایرانیان یک میدان و یک «تندیس» از صدام حسین ساخته‌اند و روی آن نوشته‌اند: «سرور شهیدان زمان»!
این تندیس که دهن‌کجی به شهدای مظلوم جنگ است، تا ابد باعث خجالت حکومتی است که ثروت ملتش را خرج فلسطینی کرد که از قاتل هزاران ایرانی، تندیس یادبود می‌سازد!

🔹 در قطعه‌ی ۵۰ بهشت‌زهرا، آرامگاه ساده‌ی «خلبان علی اقبالی دوگاهه» را می‌توانید پیدا کنید.
او که در دوران پهلوی و در ۲۳ سالگی «استاد خلبان» شد، با آغاز جنگ تحمیلی، «داوطلبانه» به میدان دفاع از ایران رفت.

🔹 سال ۱۳۵۹ بعد از اینکه این خلبان ۳۱ ساله و شجاع، نقاط مهمی از پادگانهای نظامی عراق را منهدم کرد، جنگنده‌اش هدف ضدهوایی دشمن قرار گرفت و سرنگون شد. علی هم به ناچار، دکمه‌ی «اجکت» را فشرد و به اسارت دشمن در آمد.
عراق آن روزها به «کنوانسیون بین‌المللی اسیران جنگی» پایبند نبود و صدام خیال خامی داشت که تهران را در سه روز فتح می‌کند. ولی هزاران داوطلب مانند علی نگذاشتند خواب شوم صدام تعبیر شود.

🔹 "علی اقبالی‌دوگاهه" (متولد مهر ۱۳۲۸) مسیر کودکی تا جوانی را از «رودبار» تا استاد خلبانی و سرلشگری نیروی هوایی بسیار سریع طی کرد.
وقتی جنگ در ۳۱ شهریور ۵۹ آغاز شد، "علی اقبالی‌دوگاهه" داوطلبانه لباس رزم پوشید و تا روز اسارت و شهادتش در اول آبان همان سال، قهرمانانه جنگید.

🔹 در همان روزهای اول جنگ، به خاطر حملات پی‌در‌پی و جسورانه‌ای که علی در عمق خاک عراق انجام داد، نامش در «فهرست سیاه» استخبارات ارتش عراق ثبت شده بود تا در صورت اسارت، با شکنجه‌های هولناک از او انتقام بگیرند.

🔹 عراقی‌ها با دستور صدام حسین درباره‌ی برخورد سخت با «لیست سیاه»، بعد از شکنجه‌های فراوان، بدن علی را از پا و سر، به دو خودروی جنگی بستند و او را از دو سو آنقدر کشیدند تا پیکرش را نصف کردند. اینگونه کشتنی، انتقام دهها سورتی پرواز موفق او بود. در آن روز آبان ۵۹، سرلشکر خلبان «علی اقبالی دوگاهه» فقط ۳۱ سال داشت. پنج سال از ازدواجش می‌گذشت و یک پسر کوچک داشت که «چشم به راه» پدر ماند که ماند…

🔹 قبل از انقلاب ۵۷، علی را در نیروی هوایی به درستی یک نابغه می‌دانستند.
او در سال ۴۷ وقتی ۱۹ ساله بود از سوی فرماندهان نیروی هوایی به آمریکا اعزام شد و آموزشهای تکمیلی دید.
در ۲۳ سالگی به رتبه‌ی «استاد خلبانی» رسید و بعدتر باز هم ترقی کرد.

🔹 بعد از کشتن وحشیانه‌ی علی اقبالی دوگاهه، مقامات ارتش صدام دو قطعه‌ی پیکر او را در گورستان دو استان «نینوا» و «موصل» عراق، دفن کردند و سالها درباره‌ی سرنوشت پیکر او مخفی‌کاری کردند.
۲۲ سال بعد و با کمک صلیب سرخ، دو قطعه‌ی پیکر علی در گورستان محافظیه نینوا و گورستان زبیر موصل کشف شد و پیکرش در سال ۱۳۸۱ به ایران بازگردانده شد.

🔹 حالا هزاران رزمنده همچون علی در خاک خفته‌اند، و به تلخی به سمت فلسطین می‌نگرند؛ به «تندیس صدام حسین، سرور شهیدان!» که در کرانه‌ی باختری به وسیله‌ی فلسطینی‌هایی که تحت حمایت مالی جمهوری‌اسلامی ایران هستند، ساخته و نصب شده است!

🔹 شهیدان وطن با تلخ‌کامی می‌نگرند. آنها از دیدن چپاول ثروت مردم مظلوم ایران که توسط دین‌فروشان غارت می‌شود، رنج می‌برند. آنها درد می‌کشند وقتی از «تن‌فروشی زنان ایرانی» برای تأمین مخارج زندگی خبردار می‌شوند. وقتی می‌بینند با پول این مردم، حکومت ایران دارد سرزمین‌های عراق و سوریه و لبنان و… را «آباد» می‌کند، قطعاً زجر می‌کشند!
در قطعه‌ی شهدا که قدم می‌زنید، گاهی تلخ‌کامی شهیدان، گویی از شیارهای کنار مزار پاکشان بیرون می‌زند و غمزده‌مان می‌کند.

🔹 علی اقبالی‌دوگاهه، خدمتگزار شریف ایران بود و در راه مردمش جان داد.
اگر می‌توانست سخنی با جوانان بگوید، شاید می‌گفت: تا زمانی که بتوانید کاری در خور ایران کنید، حداقل نگذارید شعور و ذهن‌تان را هم مثل «ثروت ملی‌تان» به تاراج ببرند!

🔹 از قبر ساده‌ی سرلشکر علی اقبالی و شهیدان مدافع میهن‌مان گفتم؛ این را هم بگویم!

🔺 برای «جوان محجوب نجف‌آبادی» که طفلک نماد «مدافعان بشار اسد!» شده، یک مقبره ساخته‌اند شبیه به یک «امامزاده»!
قول می‌دهم که مقبره حججی «تنها یادآور تلفات حمایت ایران از بشاراسد» و باعث شرمساری حکومت ایران خواهد شد! آنچنانی که این روزها، «تندیس صدام در فلسطین» موجب سرافکندگی رهبر شده است.
حال هرچه ابعاد این مقبره بزرگتر شود، فرداها که حتماً «تق» بشاراسد در می‌آید، این مقبره هم «خار بزرگتری در چشم خود حاکمان» خواهد بود!

🔹 با ساختن مقبره حججی، گویی نظام با دست خودش، پیشاپیش «بنای یادبود اشتباهات امروز ایران در سوریه» را هم ساخته است!
بابک‌داد
۶ مهر ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

درد "اقلیت بودن"! (روهینگیا و بهایی)

➖ بابک‌داد ➖
عاقبت فریاد مقام رهبری هم از سکوت خانم سوچی، رئیس دولت میانمار در آمد و همصدا با سایر مسئولان «کشور بدون تبعیض‌مان»، از تبعیض‌نژادی میانمار بر علیه اقلیت مسلمان روهینگیا انتقاد فرمود!

🔹 با آوارگان روهینگیا همدردیم. اما به نظرتان آیا آقای خامنه‌ای هم حق دارد از تبعیض‌ها و پاکسازی قومی انتقاد کند؟ رهبر حکومتی که سالهاست بر پایه‌ی تبعیض و ظلم برعلیه اقلیت‌های مختلف کشورمان «بیدادگری» می‌کند، آیا حق دارد از تبعیض و ظلم در گوشه‌ی دیگر جهان انتقاد کند؟
اعتراض به تبعیض و ظلم، نیکوست. اما نه وقتی که دستان خودت هم به همان جنایت «آلوده» باشد!

🔹 گردباد انقلاب ۵۷ که با اعدام‌های فله‌ای خوابید، "نظام اسلامی!" تثبیت شد! اما ساختمان این نظام، روی گورهای دسته‌جمعی هزاران نفری بنا شد که هر کدامشان به یک «اقلیت مظلوم» تعلق داشتند که «پیکر واحد ایران» را می‌سازند.
اقلیت‌کشی روهینگیا محکوم است، اما آیا رهبری که اقلیت‌ها را کشته و آواره کرده، می‌تواند بر موج احساسات جهانی سوار شود و فقط خانم سوچی را محکوم کند؟

🔹 در ۱۳۵۷ شهرستان بوکان آذربایجان غربی، یکی از بزرگترین میزبانان هموطنان بهائی فراری بود که خانه و مغازه‌هایشان توسط «انقلابیون مسلمان!» به آتش کشیده می‌شدند. آنگونه که آقای صلاح‌الدین مهتدی (از بزرگان کردستان و مشاور آقای جلال طالبانی) در پاییز سال ۸۸ برایم شرح داد، پیروان مذهب بهائی جزو اولین گروه از «اقلیت‌هایی» بودند که با شمشیر انقلاب پاکسازی شدند! بسیاری از آنها که به کردستان و بوکان فرار کردند، و ساکن و شاغل شدند. اما خیلی‌ها مثل اهالی «راخین میانمار» کشته شدند!
تیغ تصفیه‌ی اقلیت‌ها، اندکی بعد به کُردستان رسید! و به هموطنان عرب و…!

🔹 هرج‌ومرج زمان انقلاب و قطع روابط دیپلماتیک با جهان، دست گروههای تندرو انقلابی را باز گذاشته بود تا «اقلیت‌های مذهبی و قومی» را در نقاط مختلف کشور تصفیه کنند، بکشند، و یا فراری بدهند. و اموال همگی آنها را مصادره و غصب کنند.
در خوزستان، سرکوب گسترده‌ی هموطنان عرب، باعث شبه‌جنگ داخلی شد. در کردستان و آذربایجان هموطنان سنی مذهب سرکوب شدند،… و در شهرهای بزرگ علاوه بر سرکوب اقلیت‌های دینی کلیمی‌ها و ارامنه، پاکسازی نیروها در ادارات و دانشگاهها هم با شدت در جریان بود.
در آن سالها، رسانه‌های فراگیر مردمی نبودند و خبرنگاران مستقل و خارجی کمتر می‌توانستند این اقلیت‌کشی‌ها و پاکسازی‌های انقلابی را ثبت و به جهان مخابره کنند.
لذا در سکوت خبری، بزرگترین پاکسازی‌ها در ارتش، اساتید دانشگاهها، پرسنل اداری و نظایر اینها رخ داد و به حبس و خانه‌نشینی و کوچ اجباری بسیاری از هموطنان به خارج از کشور منتهی شد.

🔹 در قانون اساسی، «مذهب شیعه» به عنوان تنها مذهب رسمی کشور تعیین شد و عملاً میلیونها ایرانی اهل تسنن و تمام دگراندیشان در گروه‌بندی «اقلیت‌ها» قرار گرفتند و بعضاً بدون کمترین حقوق شهروندی، بیرون از جامعه گذاشته شدند. آن تبعیض‌ها تا امروز ادامه دارند.

🔹 انقلاب به خودی خود ترسناک نیست. بلکه همین هرج‌ومرج بعد از آن و تصفیه و پاکسازی‌های انقلابی(!) است که خیلی از مردم را محتاط کرده است.
با تمام اینها، بعد از ۳۸ سال، هنوز نظام خودش را در مرحله‌ی «انقلابی!» می‌داند و طبعاً برای عدم پاسخگویی به نقص‌ها و کمبودهایی که در مدیریت جامعه دارد، هنوز خود را یک «انقلاب نوپا!» معرفی می‌کند که حق سرکوب دارد.
این طفل ۳۸ ساله(!)، که میلیونها هموطن را به «جرم اقلیت!» از کار و تحصیل و ازدواج و زندگی محروم کرده، حالا در یک «ژست تهوّع‌آور» حقوق‌بشری، نگران اقلیت مسلمانان روهینگیاست.
اما در همین حمایت هم «صادق» نیست!

🔹 حکومت نظامیان میانمار، روابط حسنه و عالی با «روسیه و چین» دارند. همان ارتشی که اخبار می‌گویند خانه‌های مسلمانان را آتش می‌زنند، «متحد» آقای پوتین هستند.
همان‌قدر که دولت روحانی نمی‌تواند در کار سپاه و موشک‌پرانی آن دخالتی بکند، دولت خانم سوچی هم از دخالت در امور ارتش میانمار ناتوان است. آقای خامنه‌ای اینها را می‌داند، اما برای اینکه به رفقای روسی و چینی برنخورَد، از ارتش میانمار حرفی نمی‌زند! در عوض به دولت فاقد قدرت میانمار می‌تازد و جایزه‌ی صلح نوبل خانم آنگ‌سان‌سوچی را مورد تاخت‌و‌تاز قرار می‌دهد!
اینطوری به خیال خود هم جایزه‌ی غربی نوبل را بی‌اعتبار می‌کند، هم «آن زن بی‌رحم» را! او نه از جنایات ارتش میانمار حرفی می‌زند و نه جرأت دارد بگوید روسیه و چین چه نقشی در این پاکسازی قومی در میانمار دارند؟

🔹 ولی‌امر مسلمین، تازه دارد «درد اقلیت بودن» را در فاجعه‌ی میانمار می‌چشد. آیا او از این ظلم‌ها، «عبرت» می‌گیرد؟ و آیا حقوق اقلیت‌ها را در ایران محترم خواهد شمرد؟ من شک دارم!
بابک‌داد
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۱۹, یکشنبه

دختر سوری؛ طوطی‌وبازرگان!

🔷 نفرت سوری‌ها از ایران! 🔷
➖ بابک‌داد ➖ ۱۷ شهریور ۹۶
کار دختر سوری ارزش فکرکردن دارد…
راستش هرچه فکر می‌کنم، مطمئنم آن دختر سوری در ورزشگاه آزادی تهران، کاملاً از روی قصد روسری از سر خود برداشت.
او تعمداً آمد لب زمین ایستاد تا دیده شود! کار دختر سوری با حجاب‌اجباری؛ قابل تأمل است! نمی‌دانم چرا مرا به یاد قصه‌ی "طوطی‌و‌بازرگان" انداخت؟!

🔹 این خانم را که با "هلی‌کوپتر" از دمشق به ایران و وسط استادیوم آزادی نیاورده بودند! او با هر وسیله‌ای که به آنجا آمده بود، قطعاً "روسری‌اجباری" به سر کرده، اما در استادیومی که زنان هم در آن غایب بودند، او حجاب اجباری را درآورد و آمد کنار زمین تا دیده شود! چرا؟

🔹 خانمهای دیپلمات که در سفر به ایران مجبور می‌شوند روسری و مانتو بپوشند، مانند این دختر سوری، بوی تعفن 'ریا و تبعیض" بین مرد و زن ایرانی را احساس می‌کنند. خب آنها به خاطر وظیفه شغلی مجبورند روسری بپوشند، اما دختر جوان اهل سوریه که مجبور نیست! و آن را در اولین فرصت می‌آورد؛ و زل می‌زند توی دوربین و زمین!

🔹 در اولین اظهارنظر ناپخته، همسر محسن حججی گفت: "محسن سرش را داد، تا روسری نرود!" این حرف، همان سوءاستفاده‌ی اشتباه حکومت ایران از شهیدان جنگ عراق بود که سالهاست انجامش می‌دهد! و عملاً میلیونها زن و دختر ایرانی را که به «حجاب اجباری» عقیده ندارند، در مقابل شهدای وطن قرار داده‌اند. و این جفا به برخی شهدایی بود که خودشان هم بعضاً از بین خانواده‌ها و اقشار عادی بودند و نزدیکان غیرچادری داشتند.

🔹 دختر اهل سوریه در استادیوم آزادی تهران با درآوردن روسری خود، دهن‌کجی معناداری به حکومت مذهبی‌نما و ریاکار ایران کرد که شاید معناهای دیگری هم در آن بتوان پیدا کرد. از جمله اینکه به زنان ایرانی پیامی برساند. مانند پیامی که طوطی هند با نقش‌آفرینی خود برای طوطی بازرگان فرستاد و باعث رهایی او شد.

🔹 در سوریه، مردان ایرانی در راه تبانی سپاه با حزب‌الله لبنان و ساختن سایتهای موشکی کشته می‌شوند. و زنان بانشاط سوریه در حال رقص و شادمانی هستند.
علاوه بر همسر بشاراسد که به تیم ملی سوریه قول هدیه داده بود، بانوان سلبریتی سوریه (که همگی بی‌حجاب هستند)، در کمپین حمایت از تیم کشورشان شرکت کردند.
آنها "کار درست" را انجام می‌دهند؛ اول منافع کشورم! اول پرچم کشورم!
آنکه ناراست و نادرست است حکومت ماست که می‌خواهد زنان با پرچم رقیب به ورزشگاه بروند!
حکومتی که به مردانش برچسب "بی غیرت!" می‌زند چون همسرشان به حجاب‌اجباری تن نمی‌دهد.
پلیس‌ایرانی درِگوش زنان‌ایرانی می‌گوید: "با پرچم سوریه، به عنوان طرفدار سوریه می‌توانید وارد استادیوم بشوید"!

🔹 دختر سوری در اقدام معنادار بعدی، وقتی مأموران از او خواستند موی خود را بپوشاند، سرش را با «پرچم کشورش» پوشاند! او حتماً در کیف خود روسری‌اش را همراه داشت، اما آن را نپوشید و پرچم سوریه را به سر کرد. اول کشورم! پرچمم!

🔹 مردم سوریه از ج.ا.ایران نفرت دارند و حق هم دارند! همان نفرتی که ما در سال ۸۸ از مزدوران لبنانی پیدا کردیم، آنها از ایران به عنوان "حامی بشاراسد" دارند.
🔺 سال ۸۸ بسیاری از سرکوبگران مردم از "لبنان" آورده شده و عربی هم حرف می‌زدند. مزدور خارجی آوردند تا مردم ما را بیرحمانه‌تر سرکوب کنند.🔺

🔹 نفرت مردم سوریه را در رختکن تیم ملی آنها بهتر می‌شد شنید. آنجا که سرود جمعی بر علیه ایران خواندند. آنها شاید ندانند خود مردم ایران هم از حکومت اسلامی دل پُری دارند.
همانطور که ما هم شاید ندانیم سوری‌ها چقدر از حکومتشان و از حامیان بشاراسد نفرت دارند.

🔹 چه آن دختر جوان و چه در رختکن تیم ملی سوریه، هر دو به زبانی که بلد بودند به «جمهوری اسلامی» دهن‌کجی کردند. علتش را در فرصتهای دیگر هم خواهم گفت.
آنچه دختر سوری به تهران آورد، خط بطلان بر این سوءاستفاده همیشگی حکومت از خون کشته‌شدگان کشید: بس است!
بس است! شهدا و کشته‌شدگان جنگ را قربانی شعارهای نخ‌نمای حجاب‌اجباری و تبعیض‌ها نکنید. و اگر کردید منتظر این واکنش‌های منفی هم باشید.

🔹 آقای رهبر!
درباره نفرت سوری‌ها از ج.ا فکر کنید. این نفرت، تازه «نوبرانه» میوه‌ی درختهای سمّی است که آنجا کاشته‌اید. هنوز پای حرف آوارگان سوری در این سوی دنیا ننشسته‌اید و نمی‌دانید چه نفرتی از جمهوری اسلامی ایران در دل مردم سوریه کاشته‌اید. نفرتی که مثل این بار، رسوای‌تان می‌کند.

🔹 کلام آخر و طوطی‌و‌بازرگان…
به نظرم پیام دختر سوری شاید به همین سادگی باشد:
🔺 آقایان ایرانی! زنان‌تان کجا هستند؟ چرا تنها به ورزشگاه آمده‌اید باغیرت‌ها!
دیگر بدون آنها به استادیوم نیایید تا تبعیض رفع شود!
و به دختران و زنان ایرانی هم شاید پیام داد:
🔺 قدرت در شماست! اگر نمی‌خواهید، این روسری را بردارید! همین حالا!
بابک‌داد
۱۷ شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۱۷, جمعه

قتل کولبرهای مظلوم؛ زنگ خطر!

🔷 دو کولبر را در بانه کشتند! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
 جنوبی‌ام؛ اما تقریباً تمام ایران را سفر کرده و دیده‌ام و زندگی کرده‌ام. خیلی دردم می‌آید در زمانه‌ای که دور تا دور این گربه‌ی زیبا، کسانی به فکر «تجزیه کردن» آن به کمین نشسته‌اند؛ حکومت هم دست روی دست گذاشته و (دانسته یا ندانسته) حتی برای تجزیه‌ی ایران «زمینه‌سازی» می‌کند! تازه‌ترین این حماقتها، قتل دو جوان کولبر در بانه کردستان است که خون مردم نجیب آن دیار و هر انسانی را به جوش می‌آورد. قتل در روز روشن!

🔹 من غالباً با احتیاط درباره مشکلات مرزنشینان حرف می‌زنم تا آب در آسیاب تجزیه‌طلبان نریخته باشم. اما به خدا که مردمان نجیب مناطق مرزی (در دور تا دور این گربه‌ی زیبای آسیا)، دهه‌هاست که سهمی جز «فقر و تبعیض و فلاکت» نصیب نداشته‌اند. واقعاً معلوم نیست که چرا همواره «اراده‌ای» وجود داشته و دارد تا مرزنشینان ایران زمین، زیر خط "فلاکت" نگه داشته شوند؟ کجای این سیاست است؟ این عین بی‌درایتی است!

🔹 فهم قضیه سخت نیست! همسایه‌تان در رفاه باشد و کودک شما گرسنه، شما چه می‌کنید؟ دوره‌ی "دیوار کشیدن" دور خانه گذشته است.
عجیب است مسئولان عالی مملکت نمی‌خواهند درک کنند که حتی برای بقای حکومتشان هم، باید مردم و بخصوص مرزنشینان را در "سطح قابل قبولی" از رفاه نگه دارند تا به خانه‌ی همسایه حتی نگاه نکنند!
اما چرا این کار را نمی‌کنند؟

🔹 مرزنشینان تمام دنیا، به خاک همسایه رفت و آمد دارند و این رفت‌و‌آمدها بین مرزنشینان مرسوم است. دولتها و حکومت‌های دوراندیش می‌دانند؛ "نگاه" مرزنشینان بیشتر از بقیه، به خانه و سفره‌ی همسایه می‌افتد! و آدمها با «مقایسه کردن»، معنای خوشبختی یا بدبختی خودشان را درک می‌کنند. مرزنشینان می‌بینند آن سوی مرز، حداقلی از قانون و رفاه و احترام نصیب شهروندان است، و نگاهی هم به زندگی اسفبار خودشان می‌اندازند! اینکه مرزنشینان ما در چنان فلاکتی باشند که ناگزیر از "کولبری" (حمل بار از مرزها) 
شوند، زنگ خطر جدی است که قاعدتاً باید خواب را از چشم مسئولان برباید!

🔹 آقایان مسئول! گیریم شما زندگی در مرزها را تجربه نکرده‌اید. "همسایه" هم در کنار منازل خود نداشته‌اید؟ اگر اهل و عیال شما ببینند در منزل همسایه همیشه وفور نعمت (آزادی، کار، ارزانی و احترام و…) هست، ولی هیچکدام اینها در منزل شما نیست، آیا دلتان نمی‌لرزد؟ فهم این که دیگر سخت نیست! هست؟

🔹 اگر مردم مناطق مرزی ما، آنقدر نجیب و مظلوم هستند که حتی نگاهی هم به سفره‌ی همسایه‌ها نمی‌اندازند، مسئولان باید این نعمت را قدر بدانند و رفاه این مردم نجیب را در اولویت همه‌چیز قرار دهند. وگرنه وقتی "ساز جدایی" کوک شود، به همه‌جا سرایت می‌کند!
به شمال اسپانیا نگاه کنید. به ایرلندها و بریتانیا بنگرید. به جدایی و استقلال پاکستان از هند در ۷۰ سال پیش بنگرید. دنیا در حال تغییر است و باید ساکنان «کمربندهای کشور» یعنی مرزنشینان را در رفاه و آسایش بیشتری بگذارید تا نگاه آنها به همسایه‌ها، نگاهی پر از حسرت و غبطه نباشد!

🔹 و اما قتل در بانه!
دو کولبر زحمتکش را ساعت ۸:۳۰ صبح، در روز روشن با شلیک مستقیم به کاروان کولبرها کشته‌اند! «قتل» تعریف دقیق آن است. بعدتر خانواده‌های این دو شهروند، مقابل فرمانداری جمع شده‌اند. پاسخ به آنها و مردم معترض بانه، «گاز اشک‌آور» و سرکوب بوده است! و بانه و کردستان همچنان ملتهب و ناآرام هستند! حق دارند یا ندارند؟ مظلوم‌کشی بدتر از کشتن کولبر هم داریم؟

🔹 خود شغل "کولبری" اسفبارترین شغلی است که کرامت انسانی او را لِه می‌کند! اما هزاران شهروند شریف مناطق مرزی به خاطر فشارهای اقتصادی و بیکاری (که حکومت باید آن را از بین ببرد!)، به این شغل سخت روی می‌آورند!
همه‌ی ما می‌دانیم اسباب‌کشی و حمل بار چه کار دشواری است. اجاره‌نشین بوده و یا هستیم. کولبران، صدها کیلوگرم بار را کیلومترها در کوه و صخره حمل می‌کنند تا از تفاوت قیمت آن کالا، پولی نصیبشان شود و خرجی یک و یا چند خانوار را تأمین کنند! شأن انسانی خودشان را، با این شغل سخت، لگدمال می‌کنند تا "نان" به خانه ببرند.
حکومت چه می‌کند؟ آنها را گاه و بیگاه می‌کشد و اعتراضات آنها را هم سرکوب می‌کند!

🔹 اگر از نزدیک ندیده بودم، اینطور قاطع نمی‌گفتم: حکومت با دلیل و یا بی‌دلیل مرزنشینان را می‌کشد! در کردستان، داغدیدگان فراوانی دیده‌ام!
علت اینهمه ظلم حکومت ایران به مرزنشینان معلوم نیست؛ اما "انتهای این مسیری" که می‌رود، متأسفانه معلوم است!
بابک‌داد
۱۶ شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad/1365

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۱۳, دوشنبه

♦️ خون حججی؛ آبجوی سوری؟! ♦️

➖ بابک‌داد ➖
🔷 آبجوسازی بزرگ سوریه و کلوب‌های شبانه جوانان طرفدار بشار راه افتادند! 🔷

🔷هفده اتوبوس حامل ۳۰۰ داعشی در تیررس جنگنده‌های آمریکا سرگردان مانده‌اند. حزب‌الله و ایران چند جسد تحویل گرفته‌اند و عراق از اینکه داعشی‌ها را زنده رها کرده‌اند و چند جسد تحویل گرفته‌اند و اجساد عراقی‌ها را رها کرده‌اند، به شدت گلایه‌مند و ناخشنود است.
و پیکر بی‌سر محسن حججی، که صدها کیلومتر دورتر از حرم زینبیه به دست داعش اسیر و سر بریده شد، در راه ایران است. در دمشق اما جوانان طرفدار بشاراسد در کلوب‌های شبانه مشغول «رقص و صرف آبجوی ساخت سوریه» هستند که به تازگی راه افتاده‌اند!
آقامحسن ما، قربانی چه شد؟
چند نکته را بررسی کنیم:

🔹 آقامحسن از اینکه به "نوکری حضرت زینب" درآمده و عازم سوریه است، اظهار خوشحالی کرده بود. او واقعاً برای دفاع از حرم زینبیه رفت، اما "نیروی تحت فرمان" بود و با دستور فرماندهان به بیابان‌های خشک التنْف/طنیف در مرز عراق اعزام شد که صدها کیلومتر دورتر از حرم زینبیه است!

🔹 به خاطر نمایش فیلم دردناک بریدن سر او در شبکه اعماق داعش، نام او و چهره مظلومش مورد توجه قرار گرفت.
محسن برای حکومت چند ویژگی دارد:
او «سر بریده» دارد، که با آن می‌توان «کاسبی» کرد و نان در آورد! او جوان بود و طفل کوچکی هم داشت. کلی عکس و دست‌نوشته‌ی عاشقانه و دینی هم دارد. جسد بی‌سر او بر اجساد بقیه‌ی قربانیان می‌ارزد!

🔹 می‌گویند: سپاه که قدرتمند است، چرا باید برای روضه‌خوانان و مداحان «نان» بپزد؟ سپاه که محتاج آنها نیست!
اشتباه نکنید. درست است که سپاه حالا قدرت دارد، اما این قدرت را از اسلام و دین و اعتقادات مردم گرفته و به «نیرو نیاز دارد»!
سپاه با کاسبان دین، مداح و آخوند حکومتی «ارتباطات متقابل» دارند. دین‌فروشان مردم را پای منبر و تکیه می‌آورد تا سپاه را "مقدس" کنند و نیرو جذب کنند تا به سوریه بروند.
سپاه هم "شهید" می‌آورد تا تریبون کاسبان دین را گرم کند. از مردم اشک بگیرند و نان خود را درآورند!
هر دو همدیگر را "مقدس" می‌کنند تا مردمی را که به دین و مقدسات اعتقاد دارند، چپاول کنند. و هم فرزندان نازنین ملت را به عشق اهلبیت، بفرستند به سوریه و عراق تا نیروی پیاده‌نظام سپاه شوند. برای چه؟ برای آنکه حزب‌الله لبنان و بشار اسد باید حفظ شوند و روسیه بزرگ هم خطر نکند!

🔹 بپرسید چرا در "روی زمین!" حتی یک نیروی روسی هم نیست؟
چرا روی زمین سوریه، هیچ "آقازاده" و فرزندان رهبر و مسئولان سپاه و حکومت ایران نیستند؟
در سوریه، روی زمین «سر می‌برند»! چه کسانی باید "روی زمین" بجنگند؟ امثال حججی که عشق دین دارد؛ اما آدرس اشتباه حرم را از همان منبرهای کاسبان دین گرفته است!
روی زمین افغان‌های مهاجر هستند که اگر نروند، برگه اقامت خانواده آنها را می‌گیرند و آنان مجبورند به افغانستان برگردند!
روی زمین "فرماندهان سپاه" نیستند! «کاسبان شهادت» هرگز روی زمین سوریه نمی‌روند! چرا؟!

🔹 حججی که اسیر و قربانی شد، نان خیلی‌ها چرب شد! از سپاه که دخالتش در سوریه را پشت مظلومیت محسن‌ها پنهان کند. تا کاسبان محرم که حالا یک سر بریده‌ی دیگری برای گریاندن مردم و گرفتن دستمزدهای میلیونی پیدا کرده‌اند!
حکومت هم به جای اینکه بگوید چرا بچه‌های مردم را به "روی زمین باتلاقی سوریه" به کشتن می‌دهد، پشت چهره مظلوم حججی پنهان می‌شود.

🔹 مانند آقامحسن را در زمان جنگ در جبهه‌ها دیده‌ام. سالم، نجیب و سربه‌زیر. مرگشان تا ابد خانواده را فلج می‌کند. و یک حکومت را سرپا نگه می‌دارد! آن وقتها هدف دفاع از ایران بود، اما حالا دفاع از حرم بشار و همسرش که حتی به حجاب هم بی‌اعتقاد است!

🔹 عزیزان! محسن همسن پسرم است. شبیه دوستانم در جبهه است. او را قربانی کردند و نمی‌گویند او در صدها کیلومتری حرم زینبیه، در بیابان التنف (طنیف) چه می‌کرد؟ چرا به جای پاسخ، نان در خون او می‌زنند؟ پاسخ نمی‌دهند چرا پسران رهبر، مدافع حرم نمی‌شوند؟ چرا فرماندهان عالی، "روی زمین" سوریه نمی‌روتد؟ چرا فقط افغان‌ها و محسن‌ها را به چنگال داعش هدایت می‌کنند؟
تنها فرمانده روی زمین (همدانی) در تصادف کشته شد نه جنگ!

🔹 آبجوسازی سوریه راه‌اندازی شد! (ویدئو) در کلوب‌های شبانه دمشق، جوانان شادمان سوریه و جنوب لبنان مشغول رقص و پایکوبی هستند. از محسن‌هایتان مراقبت کنید تا فریب دین‌فروشان را نخورند. اینها از طایفه‌ی آن معلم قرآن متجاوز هستند که به نوجوانان تعرض کرد و هرگز محاکمه نشد!

🔹 عزیزان! مؤمن، زیرک است. به خدا یک ساعت فکرکردن مؤمن، عبادت بزرگی است. با خود فکر کنیم چرا باید جوانان خود را قربانی بشاراسد فاسد کنیم که ۶ میلیون نفر را آواره کرد و ۶۰۰ هزار نفر را کشت؟ چرا باید قربانی شویم تا آقازاده رهبری و مقامات، در امنیت به چپاول و معاملات میلیاردی مشغول باشند؟

🔹 طفل آقامحسن چه می‌شود؟ به خدا که از تصوّرش هم می‌لرزم.
زن و بچه را نگذارید و نروید، که در بین این دین‌فروشان بدسابقه، «دزد ناموس» کم نیست…!
بابک داد
۱۲ شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakDad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۹, پنجشنبه

از جسد حججی "نان" می‌خورند!

🔷 معلوم نیست جسد متعلق به محسن باشد!
➖ بابک‌داد ➖
۳ جسد و ۵ گروگان را از داعشی‌ها پس گرفتند، در عوض اجازه دادند کاروان صدها نفره آنان که در محاصره بودند، با امنیت عبور کنند و به قرارگاه اصلی داعش بروند تا دوباره آماده شوند برای کشتن صدها نفر دیگر
حزب‌الله لبنان و ایران این "معامله" را با داعش کرده‌اند! خودتان داوری کنید که کدام طرف، معامله‌ی بهتری کرده؛ داعش یا حزب‌الله و ایران؟

🔹 یکی از این ۳ جسد، "پیکر بی‌سر" «منسوب به محسن حججی» جوان نجف‌آبادی است که در اثر اشتباه بارز فرماندهان، در یک بیابان خشک به همراه حدود ۴۰ نیروی ایرانی دیگر، به اسارت درآمد و همگی کشته شدند.

🔹 حالا چرا سپاه برای پس گرفتن "پیکر بی‌سر" فقط او اصرار دارد؟ و علت جاگذاشتن اجساد بقیه‌ی قربانیان که آنان هم ایرانی هستند، چیست؟ آیا آنهای دیگر، خانواده و چشم‌به راه ندارند؟ آیا این معامله، که کاروان صدها نفره داعش، "فرصت عبور از محاصره" و پیوستن به یاران خونریز خود را پیدا کنند، "پیروزی" است؟ من می‌گویم "برای نظام اسلامی بله! این پیروزی است"!
جسد بی‌سر محسن برای حکومت ایران به مراتب از بقیه‌ی آن قربانیان دیگر، مهم‌تر و باارزش‌تر است. این جسد بی‌سر، یک "گنج" است برای حکومت!
اگرچه هر عقل سلیمی می‌تواند بفهمد که آن معامله، یک شکست مطلق نظامی است و به تجدید قوای داعشی‌ها کمک می‌کند تا برای کشتار بیشتر مردم آماده شوند!

🔹 داعش "نیروهای زنده" خود را نجات می‌دهد و طرف ایرانی "جنازه‌ی فقط یک نفر" را! چرا پیکر بی‌سر محسن حججی، اینهمه برای ایران می‌ارزد؟
در نزدیکی محرم، ماه «کاسبی با کربلا و سر امام حسین» جسد جوانی محجوب و دوست‌داشتنی را که در دام افتاد، به ایران می‌آورند. قبل از این تمبر او را ساخته‌اند و میدانی در مشهد به نام او نامگذاری کرده‌اند.
اما خود جسد، به اندازه‌ی یک گنج "نان" دارد! از حالا نان مداحان و روضه‌خوانان و آخوندهای منبری در «روغن جسد محسن» چرب شده است. حکومتی‌ها با تشییع جنازه و ساختن برنامه‌های رادیو تلویزیونی، احساسات مردم را بر می‌انگیزند و از جسد محسن برای نظام "مشروعیت!" می‌سازند. سپاه برای دخالت پرهزینه‌اش در سوریه، «حجت!» و دلیل می‌سازد. و برای سرکوب بیگناهانی در استان‌ها، به بهانه‌ی "تکفیری و داعشی"، توجیه پیدا می‌کند. و…
خلاصه اینکه برنده‌ی معامله با داعش، حکومت ایران است. گرچه این پیروزی، "پایدار" نخواهد بود. اما نظام اسلامی از این ستون به آن ستون را فرج می‌داند!

🔹 تا وقتی که مردم ما بگذارند جنازه‌ها را بپرستند و پرسشگران را در زندانها و تبعید تبدیل به جنازه کنند، این حکومت نگرانی ندارد!
هیچکدام از سوگواران محرم و عاشورا نمی‌پرسند علت اتفاقات کربلا چه بود؟ نمی‌پرسند اسم آن ۷۲ تن دیگر، چه بود؟ امروز هم کسی نمی‌پرسد علت گیرافتادن محسن حججی در آن بیابان چه بود؟ و نمی‌پرسند آن ۴۰ شهید دیگر که بودند و چه شدند؟ چرا؟ چون "کاسبان دین‌فروش"، از عاشورا همان "سر حسین" را می‌خواهند و از سوریه، همین "محسن بی‌سر" را. نان آنان در این سرهای بریده است!
آنها از اشک و شور عزاداری، برای چپاول ثروت ایرانیان استفاده می‌کنند. و برخی از مردم خوب ما، هنوز هم فریب این بازی روانی دین‌فروشان را می‌خورند. و هنوز هم نمی‌پرسند آن "فرمانده بی‌لیاقتی" که محسن را در سوریه به کشتن داد، چه کسی است؟ همانطور که سالها پس از آن جنگ ۸ ساله نمی‌پرسند چه کسانی از ادامه‌ی جنگ و خرید سلاح قاچاق سود بردند؟ نمی‌پرسند فرماندهی عملیات‌های پرهزینه مانند کربلای ۴ و کشته شدن "هزاران محسن" چه کسانی بودند؟ و نمی‌پرسند آن فرماندهان خطاکار، حالا سر در کدام بنگاه و مافیاهای اقتصادی دارند؟

🔹 معلوم نیست در مرحله‌ی تحویل جسد، با کدام "آزمایش ژنتیکی سریعی!" فهمیده‌اند که این بدن بی‌سر،  بدن محسن حججی است؟ آنها فقط یک "پیکر بدون سر" می‌خواهند تا از ورود تا تشییع و بعدها از نامش، قداست بسازند و نانش را بخورند. وگرنه در آن بیابان‌های خشک که آن ۴۰ نفر کشته شدند و قاتلان با ماشین از روی اجساد آنان عبور کردند، چطور داعش می‌تواند پیکر بی‌سر محسن را پیدا کند؟ و با کدام تشخیص ژنتیکی بدن محسن شناسایی شد؟! تناقض‌های خبری به کنار!

🔹 محرم می‌رسد. و حکومتی که ۴۰ سال است از خون و سر حسین نان خورده، حالا به یک گنج تازه رسیده که ارزش داشت بابت آن، به کاروان داعش اجازه‌ی ورود به یک کشتارگاه دیگر را بدهند و صدای اعتراض عراق را هم درآورند!

🔹 ما می‌توانیم اجازه ندهیم این بار با جسد آن جوان دوست‌داشتنی نجف‌آباد، دین‌فروشان به "نان و نوایی" برسند. یا نگذاریم خرج عیش‌و‌نوش پنهانی‌شان را از خون او و احساسات مذهبی مردم خوب ما درآورند. آنها خون محسن‌ها را خرج مفسدها می‌کنند!
بابک‌داد
۹ شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

محرمانه‌-‌مستقیم با دکتر عارف!

🔷 توصیه می‌کنم عذرخواهی کنید! 🔷
➖ بابک‌داد ➖

جناب عارف عزیز!
چه خوب که خودتان هم درباره‌ی "ژن‌خوب" لب به سخن گشودید تا مردم بدانند پشت سخنان پسرتان، پدر ممتازی همچون شما ایستاده است.
اینطوری کار امثال مرا هم راحت کردید، چرا که حیفم می‌آمد پسرتان را مخاطب قرار بدهم. حالا که خودتان آمده‌اید و از هوش و نمره‌های او برای پیشرفت‌های نجومی‌اش "توجیه" درست می‌کنید، من هم با فراغ بال بیشتری می‌توانم سخنم را با شما در میان بگذارم.

🔹 جناب عارف! در مقاطع حساس سالهای اخیر، صدایی از شما در نمی‌آمد. نه در دفاع از اسیری، نه در انتقاد از ظلمی… حالا هم که سکوت خود را شکسته‌اید، برای دفاع از منافع پسر گلتان است. چه خوب!
آمدید ما پدرهای معمولی را، باز هم مقابل بچه‌هایمان بگذارید؟ ژن خوب نداشتیم، بماند! مثل شما "پدر توجیه‌گری" هم نشدیم تا رد پاهای بلوری فرزندمان را پاک کنیم و هی قربان صدقه‌اش برویم. البته تقصیر بچه‌های ما هم بود. نمره‌ی ۱۹ و ۲۰ آنها کجا و کیفیت نمره و معدل آقازاده‌ی ممتاز شما کجا؟ بچه‌های ما دست و پای بلوری هم که ندارند!

🔹 بگذریم! در این ۸ سال، حتی ۸ جمله هم درباره سال ۸۸ و قربانیان و عاملان آن نگفتید! اما برای حفاظت از منافع پسر ممتازتان وارد صحنه شدید و با کنایه، مردم معترض را کسانی خواندید که "افاضه" می‌کنند!

🔹 سالها سکوت جبری و از سر عافیت‌طلبی جنابعالی، باعث شده بود جامعه به این گمان اشتباه بیافتد که شما مردی "وارسته و متواضع و هوشمند" هستید که از سر حزم و درایت، منتظر فرصتی برای احقاق حق مظلومان بیگناه نشسته‌اید!! اما آنها که از نزدیک شما را می‌شناسند، به درستی توصیه کردند در انتخابات ۹۲ عرصه را به دکتر روحانی واگذار کنید که "حداقلی از یک حداقل‌هایی" را داشت که شما همان را هم ندارید. (در عوض خیلی «ژنی» هستید!)

🔹 جناب عارف! مرد مؤمن! آن سخنان سرشار از خود برتربینی پسر گلتان، کم روح جامعه را جریحه‌دار کرده بود، که حالا خودتان هم بر آن آتش، نفت ریختید؟
پسر شما خیلی خام‌تر از سنش سخن گفت و ما حرفهای او را روی کمبود آهن و فسفر مغز و مشکلات ژنتیکی گذاشتیم. راستش توقع داشتیم جنابعالی بعد از عمل چشم‌تان، خشم مردم را درست‌تر ببینید و یک سیلی پدرانه به صورت او بزنید که میلیونها جوان را دلگیر و نومید کرده است. اما گویا فرزند شما علاوه بر ژن خوب، ژن خودشیفتگی و "نارسیسیسم" را هم از حضرت پدر به ارث برده! و شما مانند او، و او مثل شما، هر دو این "حس خود برترانگاری" را دارید.
اما برادر من! به خدا نارسیسیسم هم سقف و حدی دارد. شماها حتی مرزهای منیّت و خودشیفتگی را هم جابجا کرده‌اید!
سخنان شما درباره‌ی ممتاز بودن نمرات پسرتان، حکایت تمجید از پای بلوری بچه‌ است! اما اینکه او فقط به خاطر ۱۹ و ۲۰ دانشگاه، توانسته از سن ۲۴ سالگی وارد معامله‌های میلیاردی مخابراتی شود، اگر از روی "جهل" شما نباشد، قطعاً ناشی از عدم توجهتان به دست‌درازی او به رانت اطلاعاتی شغل شماست!

🔹 برادرجان! راحت بگویید وزیر پست و مخابرات بودم و پسر ممتازم هم از آن وضعیت و رانت اطلاعاتی استفاده کرد و یک شبه "مولتی میلیاردر" شد.
دیگر چرا پای "ژن و خون و نژاد" را به میان می‌کشید؟ چرا قضیه را قبیله‌ای می‌کنید؟ چرا فرزندان و والدین را به جان هم می‌اندازید؟
تا حالا بچه‌ها از والدین "ژن‌خوب" طلب داشتند، حالا که شما قضیه را به نمره‌های ممتاز جگرگوشه‌‌تان ربط دادید، والدین طلبکار "نمره بچه‌ها" می‌شوند! جنگ راه انداختید؟!

🔹 والله اگر به هوش هم باشد که شما در مناظره‌های انتخاباتی سال ۹۲ بر همه روشن ساختید چه نابغه‌ای هستید! برادر من! شما فرق تالار بورس را با معدن و فرق میخ را با لایه اوزون نمی‌دانستید.
آخر چگونه باور کنیم که اصلاً ژن برتری در کار است؟ یک پسر گستاخ را تحویل جامعه داده‌اید که باعث شرمساری هر "پدر باوجدانی" است. کسی که فخر پول بادآورده‌اش را می‌فروشد و گستاخانه به زبان جاهلیت و "الهیٰکم‌ التکاثر" حرف می‌زند. و شما به جای تأدیب و تنبیه او، نمرات ممتازش را بهانه می‌کنید؟!

🔹جناب دکتر عارف! می‌توانم قول بدهم به رسم اخوت و با «قلم» تمام نیرویم را "نذر تربیت" فرزند گل شما نمایم، تا دیگر هیچکس با این لحن فرعونی با مردم سخن نگوید. البته کاش خود شما با یک عذرخواهی ساده از ملت، قضیه را آرام کنید.

🔹 در نوبت بعدی، حرفهای گفتنی‌تری خواهم نوشت.
البته امیدوارم اصلاً نیازی به نوشتن متن بعدی نباشد و فوراً سخنانتان را اصلاح فرمایید. که اگر غیر از این باشد، اخلاقاً ناچارم به "نهی از منکر"!

این مردم دردمندتر از آنند که زخمشان بزنید. اگر نوش نیستیم، نیش هم نزنیم! چنانچه سخنانتان را اصلاح فرمودید، بنده هم در نوبت مقتضی، طنزهای تلخ این نوشته را جبران خواهم نمود.
ژن عالی مستدام!
بابک‌داد
۸ شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۵, یکشنبه

بازی تاج‌و‌تخت "انقلابـــی‌ها"!

🔷 تندیس قالیباف و شادی وابستگان رهبری! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
در ۲۸ مهر دو سال پیش، هر کس دیگری جای جواد ظریف بود، از آن بازی "تاج‌و‌تخت" لذت می‌برد. سردیس یا مجسمه‌ی سر او را پس از برجام ساخته بودند!
روز گذشته هم باقر قالیباف این لذت را چشید، با تندیس خودش! این انقلابیون(!) کجای راه را اشتباه رفتند که از شکستن مجسمه، دوباره برگشتند به ساختن مجسمه‌ی زنده‌ی خودشان؟

🔹 آن ۲ سال پیش، شاید اگر به جای ظریف، یک فرد بزرگ‌منش با مجسمه‌ی خودش روبرو می‌شد، خواهش می‌کرد که آن تندیس را بشکنند! 
شاید اگر "انقلابی‌ها!" به "آخروعاقبت" مجسمه‌ی آدمهای زنده که سرنگون شده‌اند فکر می‌کردند، هوس بازی تاج و تخت و مجسمه نمی‌کردند.
دو سال قبل اگر مثلاً استاد شجریان به جای ظریف بود (آن سردیس را که بعد از امضای برجام برایش ساختند) در همان مراسم رونمایی می‌شکست تا از این سنت غلط، از همان اول جلوگیری کند.
ظریف می‌توانست از محبوبیتش در میان آن جمعیتی که دور مجسمه‌اش ایستاده بودند و کف می‌زدند، برای فرهنگ‌سازی استفاده کند که نکرد! از همان روز "مجسمه‌سازی از آدمهای زنده!" که نوعی کیش شخصیت و خودپرستی در آن نهفته است، در بین "انقلابی‌ها!" پا گرفت.

🔹 در مراسم تجلیل از شهردار سابق تهران، یک تندیس مومی از آقای باقر قالیباف "رونمایی" شد، که اگر رضایت بدهد آن را در خیابان نصب کنند، معنای بدی دارد. و اگر آن را در سالن پذیرایی منزلش بگذارد، معنای خیلی بدتری دارد! شاید از این به بعد باید منتظر باشیم تا مجسمه‌ی افراد زنده‌ی کوتوله (از امام‌جمعه‌ی ساوه و مشهد تا صاحب کارخانه‌های چسب‌سازی!) ساخته و نصب شود.
این بازی تاج و تخت انقلابی‌ها، یک معنا بیشتر ندارد: "انحطاط و مرگ آرمان‌های انقلابی نظام مقدس"!

🔹 شاید بشود ساختن و نصب مجسمه از "درگذشتگان مشهور" را پذیرفت، اما چه حُسنی و چه خیری در ساختن مجسمه از "اشخاص زنده و سیاسیون" وجود دارد؟ جز این است که آن شخص را درگیر احساس خودپرستی و غرور غیرمعمولی می‌کند؟ یک فرد با دیدن مجسمه‌ی خود، چه احساس متفاوتی از حس غرور "صدام حسین" دارد؟ مگر ما افراد خودپرست و دیکتاتورصفت کم داریم که با ساختن مجسمه‌ها، این حس سرکش را در افراد بیشتر کنیم؟

🔹 این چه تجلیل و قدردانی است که به جای اینکه قالیباف یا ظریف را وارسته و مخلص ملت کند، دچار احساس شاهانه می‌کند؟ کجای این کار عُرفی و اخلاقی و حتی دینی و کجای این بازی سلطانی، "انقلابی‌گری!" است؟ قبول کنید که آن حرفها و شعارها تمام شده‌اند.

🔹 مگر نه اینکه "اولین حرکت انقلابی" همین قالیباف‌ها و ظریف‌ها در سال ۵۷ این بود که مجسمه‌ی محمدرضا شاه را سرنگون کردند؟ آن انقلابی‌ها به چه بن‌بست و "دور باطلی" رسیده‌اند، که از شکستن مجسمه شاه، به ساختن تندیس و مجسمه‌‌ی قالیباف عقب‌گرد کرده‌اند؟!

🔹 در مراسم تجلیل از قالیباف، که از بت او رونمایی کردند، "وحید حقانیان" بود که دست راست رهبر نظام است! "حسن خمینی" حضور داشت که نوه و نماد "خمینی بت‌شکن!" انقلاب ۵۷ است! این یعنی آن انقلاب و رهبرانش بعد از ۳۹ سال شعار دادن، برگشته‌اند به تاج و تندیس و سلطنت!
در بازی امنیتی که روی ساواک را سفید کرده بودید! در تاج‌و‌تخت هم که باختید "انقلابی‌ها"!
آیا همین یک آیه، نشانه‌ای نیست از پایان جمهوری اسلامی و شکست کامل انقلاب ۵۷؟ انقلاب کردیم که یک شاه را بیرون کنیم تا به جایش یک آخوند بنشیند و سلطنت کند؟! و بعد در هر شهرداری و کارخانه‌ای، مجسمه‌ی صدها "شاهک" یا دیکتاتورهای کوچک را بسازند؟ این اسمش چیست جز شکست و مرگ آن انقلاب؟!

🔹 در مراسم تجلیل قالیباف، اتفاقات مهم دیگری هم افتاد، که در فرصتهای بعد به آنها خواهم پرداخت. اتفاقاتی که خیلی‌ها را شوکه کرد! تجلیل تندیسی از قالیباف؛ با حضور علی مطهری و حسن خمینی؟!
"صعب روزی، بولعجب کاری، پریشان عالمی"!
بابک‌داد
بامداد ۵ شهریور ۹۶

🔲 پی‌نوشت: زندانیان زندان رجایی شهر در اعتصاب و فشار و سرکوب‌اند. دل ما با آنهاست. دل ما با تمام زندانیان عقیدتی و سیاسی است که نام برخی را به نمایندگی از همه یاد کنیم:
خانم‌ها نرگس محمدی، هنگامه شهیدی، آتنا دائمی، زهرا رهنورد و…
آقایان کاظمینی بروجردی و نکونام
آقایان محمدعلی طاهری، آرش صادقی، برادران رجبیان، رضا شهابی، مهدی خزعلی، ضیاء نبوی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و…

تک‌تک زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ سند ظلم و ستم این نظام فاسد هستند.
مادامی که این بیگناهان در بندند، "سند رسوایی و ظلم این حکومت‌اند". عاقلانه است که همه را از بندهای ظالمانه آزاد کنند.
آقایان انقلابی! به خدا که این سخن را باید دلسوزان به شما بگویند، نه مایی که از ظلم سلطنت شما آزارها دیده‌ایم.
آخر آقای خزعلی و شهابی و رجبیان‌ها یا محصوران و دانشجویان و…، چه خطری برای "بازی تاج‌و‌تخت" شماها دارند؟
🔹 تلگرام:
http://t.me/BabakDad


🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ شهریور ۲, پنجشنبه

اصلاح‌طلب خطاکار؟ «جریمه‌ی بیشتر»!

🔷 تیغ نقد ما، قانونمندها را محکم‌تر می‌بُرد! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
آقای وکیلی نماینده‌ی اصلاح‌طلب، درباره دو فرزندش که «صعود شغلی سریعی!» داشته‌اند، توجیهاتی کرده که ای کاش نمی‌کرد. اینکه: «پسرم در یک هلدینگ سه نفره‌ی کاغذی! مدیرعامل است…» کار را پیچیده‌تر می‌کند! شرکت کاغذی؟ یعنی صوری؟ شرکت صوری را برای چه کاری ثبت می‌کنند؟ برای رضای خدا؟ یا برای واسطه‌گری در معاملات و مناقصه‌ها و مزایده‌ها؟ چرا او بر فساد فرزند خود، خاک می‌پاشد؟ چرا با گفتن این حرف مضحک که «پسرم فقط ۵۰۰ هزارتومان حقوق می‌گیرد!» به شعور مردم توهین می‌کند؟ او اصلاح‌طلب است؟ باشد! اگر متر اصلاح‌طلبی، اخلاق و قانون‌گرایی است، این حرفها کدامش اخلاقی است؟ شرکت صوری کجایش قانونی است؟

🔹 اگر بر فساد اصولگرایان سخت می‌گیریم، بر فساد اصلاح‌طلبان و دولتی‌ها «سخت‌تر» خواهیم گرفت! اگر اصولگرایان را به خاطر تخلفات میلیاردی نقد و رسوا می‌کنیم، اصلاح‌طلب خاطی را حتی به خاطر حقوق ۵۰۰ هزار تومانی و شرکت کاغذی مؤاخذه می‌کنیم! چرا؟ چون قرارمان با مردم، حق‌طلبی و عدالت و داد است. هیچ عقد اخوتی هم با کسی نبسته‌ایم که نقدش نکنیم!

🔹 توجیهات این نماینده مجلس، افکار عمومی را قانع نکرده، بلکه بر سئوالات افزوده است. و حالا وظیفه‌ی فراکسیون اصلاح‌طلبان است که قبل از هر کسی، او را مؤاخذه کنند. وگرنه «کمیسیون نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس» هم هست. آنجا قانوناً می‌توانند ایشان را بازخواست کنند. و چرا نکنند؟

🔹 من در سفرهای آقای خاتمی به عنوان مهمان ایشان می‌رفتم. و بعد هم چیزی می‌نوشتم که در روزنامه منتشر می‌شد. چند نفری مهمان مانند من بودند: آقایان فریدزاده، خانیکی، دعایی و… غالباً در سفرها دعوت می‌شدند.
نیمه شبی در سال ۷۹ در بازگشت از یکی از سفرها، پیکان شخصی‌ام را از پارکینگ فرودگاه برداشتم تا به سمت خانه بروم. ساعت ۳ بامداد و خیابانها بسیار خلوت بود.
طبق عادتم، پشت چراغ قرمزها حتی در آن خلوتی می‌ایستادم. چون معتقدم در آن خلوتی، عبور از چراغ قرمز خطرناک‌تر از ساعات روز است.
یک خیابان فرعی در اندیشه بود. سبز که شد و راه افتادم، یک ماشین پلیس آگاهی تهران بزرگ بعد از چهارراه، با چراغ خاموش پنهان شده بود و قابل دیدن نبود. گمانم در کمین بودند. علامت داد و ایستادم. پیاده که شدم، سروان آگاهی با خوشرویی دست داد و از اینکه قانون را در آن فرعی خلوت رعایت کرده‌ام، تشکر کرد. تعارفات بهانه بود! می‌خواست محترمانه بپرسد آن  وقت شب چه می‌کنم؟ شغلم را پرسید. گفتم فرض کن خبرنگار. گفت جالب شد. کارتم را دید و شناخت. آن روزها کتاب "صدروز با خاتمی" پرفروش و مشهور بود. گفت: "حالا قفل ذهنم باز شد! سلام ما را به ایشان برسان."
دوست شدیم و تا سال ۸۸ رفیق بودیم. او جمله‌ای گفت که آینه‌ی افکار عمومی بود: "از امروز دوبله تلاش می‌کنم تا شعار «قانون‌گرایی» خاتمی، حداقل در حوزه‌ی کلانتری خودم اجرایی شود. فهمیدم که این حرفش شعار نیست و از اطرافیانش، قانون‌گرایی شروع شده…"

🔹 شاید عادتم به رعایت قانون، ربطی به آقای خاتمی نداشت. اما دانستم هر کار خوب و یا خطای مرا به پای او و تفکراتش می‌گذارند. راستش از آن به بعد احتیاط بیشتری کردم که از ناحیه‌ی من به آن مرد اخلاق، خدشه‌ای نرسد. (حالا که فرق دارد و از آن گونه، تعهدی به فردی ندارم.)

🔹 آقای نماینده اصلاح‌طلب باید بداند «توجیه ناموجه» او درباره صعود شغلی فرزندش، فقط باعث تخریب وجهه خود او نمی‌شود. مردم این نکته‌ها را به پای روحانی و اصلاح‌طلبان می‌نویسند و برای انتخابات بعدی، در ذهن خود جمع می‌کنند.
دیگر روی «فراموشی تاریخی ایرانیان» حساب نکنید. همین چند خط در آرشیو می‌ماند تا روزی که مردم بخواهند انتخاب کنند. و اگر مثل انتخابات اخیر، برخی از مردم از همچون منی، «سئوال» کنند، «قطعاً به یادشان خواهم آورد»! 
و اشکالات و خطاهای اصلاح‌طلبان و دولتی‌ها را بیشتر به مردم یادآوری خواهم کرد… مراقب باشید.
بابک‌داد
اول شهریور ۹۶
🔹 تلگرام:
http://t.me/BabakDad
http://t.me/babakdad


🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۹, یکشنبه

رفع حصر از «ملت» آغاز می‌شود!

♦️ روحانی با «پشتوانه ملت» پاسخ خواهد گرفت!
➖ بابک‌داد ➖
آیت‌الله آذری‌قمی که از زعمای جناح راست (اصولگرایان امروزی!) بود، بعد از یک سال حصر، با کینه‌توزی علی خامنه‌ای فوت کرد!
وقتی بزرگان جناح راست، نزد خامنه‌ای وساطت کردند که حال آقای آذری‌قمی بد شده و ممکن است از دنیا برود، این مقام معظم رهبری به آنان گفت: «به دٙرٙک!»

🔹 بسیاری از نزدیک‌ترین افراد به علی خامنه‌ای، اولین خصلت او را کینه‌توزی می‌دانند. این را من از خیلی نزدیکانش شنیده‌ام. در کینه‌ورزی، نه رسم برادری می‌شناسد و نه رفاقت و نه حتی آداب جوانمردی را می‌داند.

🔹 خامنه‌ای؛ همان احمدی‌نژادی را به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کرد که به اندازه‌ی تمام مخالفان، بر قامت این رهبر «گل‌کاری» کرده است!
نه چون کینه‌ای از احمدی‌نژاد ندارد. فقط بر اساس این تاکتیک سیاسی او را منصوب کرد که می‌گوید: "دشمنانت را نزدیک‌تر از دوستان خود بنشان و زیرنظر بگیر، تا وقت انتقام فرا برسد!"
با این حال، احمدی‌نژاد نماد و مجسمه‌ی "بی‌بصیرتی و جهل خامنه‌ای" است. چه دور باشد و چه نزدیک. مردم او را نماد ۸ سال اشتباه و لجاجت خامنه‌ای می‌دانند. او را سمبل بی‌بصیرتی رهبر نزدیک‌نظر! می‌دانند. احمدی‌نژاد نشان داد که می‌توان روی فرمان نهی رهبری لگد کوفت و او را هزار بار تحقیر کرد.

خامنه‌ای اما به خاطر ارضای کینه‌اش، با حکم انتصاب اخیرش، خود را چندباره به آلودگی کشید فقط برای آنکه جلوی مردم و معترضان سال ۸۸ «کم نیاورد!»! و برای آنکه احمدی‌نژاد را زیرنظر داشته باشد تا در یک استخر بدون نجات غریق!، او را هم مثل هاشمی رفسنجانی به ملکوت اعلی بفرستد!

🔹 پس، رفتن و تقاضا کردن روحانی از چنین موجود حقیری، برای رفع حصر، بی‌نتیجه است. نهایتش همان پاسخی را به روحانی می‌دهد که درباره‌ی یار دیرین خود آیت‌الله آذری‌قمی داد: "به دٙرٙک!"
روحانی در «خلوت» کاری نمی‌تواند بکند.
به جای اینکه خوش‌بینانه فکر کنیم (روحانی برود و رهبر هم بگوید قبول!) باید به «اقدام ملی برای رفع‌حصر» بیاندیشیم تا روحانی به پشتوانه‌ی ملتی که در حال خروش است، بتواند برود و مذاکره کند.

🔹 این موجود حقیر که احمدی‌نژاد بر او دهها یادگاری گذاشته، روح با عزتی برای «فراموشی کینه‌هایش» ندارد. در واقع؛ امثال علی خامنه‌ای با کینه‌هایشان زندگی می‌کنند. آنها جز با سیلی محکم از ملت و روزگار، از هر شیطان پیاده نمی‌شوند.
این حاکم هم بدون شنیدن صدای الله‌اکبر ملت از پشت‌بام‌ها و خیابان‌ها، از سر محصورین و زندانیان عقیدتی و سیاسی، دست برنخواهد داشت.

🔹 روحانی، بدون لشکر عظیم ملت در پشت سرش، جوابی بیشتر از «به درک» نخواهد شنید.
از الله‌اکبر شبانه (هر شب ساعت‌۱۰) بر پشت‌بام‌ها شروع کنیم. بعد برای حرکت جمعی به سمت کوی اختر، بیت رهبر و جماران… غیر از این باشد، تاوان سنگینی بابت سکوت و انفعال خود خواهیم داد.
کما اینکه نحوست روزگار ایرانیان، از آه و نفرین مظلومان و قربانیان است.

پی‌نوشت: این جور وقتها، سروکله‌ی سینه چاکان قلابی و مدعیان دروغینی که فقط «نقاب» دفاع از قربانیان مظلوم کشتارهای ۶۷ را می‌زنند، پیدا می‌شود تا با فحاشی به کروبی و موسوی، مردم را دلسرد و چندپاره و متفرق کنند.

ما مدافع حقوق قربانیان مظلوم تمامی این سالها و کشتار ۶۷ هستیم. ولی حالا باید برای دفاع از حق سه محصور اقدام کنیم. هر کسی در این میان، نفاق ایجاد کند، «ریاکاری از قبیله‌ی حکومت» است.
پس فریب این بازی نخ‌نمای حکومت را نخوریم!
بابک‌داد
بامداد ۲۶ اٙمرداد ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۷, جمعه

کابینه؛ شطرنج‌بازیِ روحانی!

🔷 «سهمیه حذف» یکی‌دو وزیر برای مجلس!
➖ بابک‌داد ➖
اول: من هم موافقم که این کابینه، مورد انتظار «تحول‌خواهان» نیست، اما…! (امّاها را خواهم گفت)
موافقم که عدم حضور زنان و اقلیت‌ها در کابینه، دلسردکننده است، اما…!
من هم از حضور برخی افراد در کابینه، ناامید شدم. و اشاره‌وار بگویم که حذف آنها، «سهمیه‌ی مجلس» است در این شطرنج!

🔹 به شهادت کارنامه‌ام، هرگز صداقت و صراحت و استقلال را به هیچ نفروخته‌ام، سوگند می‌خورم قصدم توجیه روحانی و کارهایش نیست. او باید برای وعده‌های خود به خصوص «رفع حصر»، در اولین فرصت، به ملت گزارش بدهد.
و ما هم با قدرت، باید رفع‌حصر را از نظام «مطالبه» کنیم؛ تا دولت هم به «پشتوانه‌ی ملت» آن را عملی کند!

🔹 "بازی‌خوانی شطرنج‌بازان" سیاست، خیلی مهمتر و جذاب‌تر از این است که صرفاً درباره‌ی کابینه و جایگاه افراد بحث کنیم. اینکه در ذهنیت آقای روحانی چه می‌گذرد و بر اساس چه «الگوی منطقی»، دارد مهره‌هایش را می‌چیند، جذاب‌تر از این است که چه کسی در کابینه‌ی او هست یا نیست! به عبارتی؛ پی بردن به «هندسه‌ی ذهنی» او برای تحقق بخشیدن به اهدافش جالب‌‌توجه است.

🔹 روحانی همچون هاشمی رفسنجانی، نیروهای کابینه را برای «اجرای تاکتیک‌ها و طرح‌هایش» می‌خواهد. مدیرانی قوی و هماهنگ لازم دارد.
او همچنین بنا دارد خودش در مقام «استراتژیست»، بر کلیت «نقشه‌ی راه» احاطه داشته باشد. لازمه‌ی موفقیت او به عنوان یک استراتژیست و شطرنج‌باز، تمرکزش بر برنامه‌هاست. ایده‌هایی که نه او و نه هیچ شطرنج‌بازی، نباید و نمی‌تواند به مردم توضیحشان بدهد. شطرنج‌بازان ماهر، هرگز مشت خود را باز نمی‌کنند!

🔹 قطعا از «کُدهای» سخنان روحانی در معرفی کابینه متوجه شده‌اید که او در تنگناهایی هست که نباید بگوید. او گفت «دوست داشت ۳ وزیر زن بگذارد» اما نشد! گفت افرادی را در نظر داشته اما نشد! و گفت: «فشاری روی من نبوده!»
این سخنان متناقض، «پیامی رمزگونه برای مردم» دارند. چنانچه گفتم؛ قصدم توجیه کسی نیست و نفعی هم نمی‌برم، اما با این «ادبیات» در جمهوری اسلامی آشنا هستم و معناهای پشت این گفتمان را می‌شناسم.
سیاستمدار، مثل شطرنج‌باز است. او نه می‌تواند و نه باید مثل «حسنک‌راستگو!» صاف و صادق بگوید چرا چنین کابینه‌ای چیده‌ام! وقتی که روحانی با «افسوس» از «اما نشد»ها حرف می‌زند، دارد لابلای این حرفها به مردم پیغام می‌دهد که یادم هست که با شما چه قراری دارم. وقتی با زبان معکوس می‌گوید: «هیچ فشاری روی من نبوده!»
یعنی بوده! و «شما مهلتم بدهید»!

🔹 سیاست در «عمل»، عرصه‌ی جار زدن اهداف در بلندگو نیست! راستگویی برای دوران انتخابات است و بعدش، با زیرکی باید به وعده‌ها عمل کرد. سیاست عملی، بازی با «مشت بسته» است.
اگر قبل از هر بازی فوتبال، مربی نقشه اٙرنج تیم و طراحی بازیکنان و تعویض‌ها را جلوی دوربین خبرنگاران «صادقانه» شرح بدهد، آیا این صداقت است یا حماقت؟ و آیا چنین حماقتی، عامل شکست نمی‌شود؟

🔹 روحانی یک «شطرنج‌باز» است که به مسابقه‌ی شطرنج فرستاده‌اید. و به او «اعتماد» کرده‌اید. اما نمی‌شود قبل از بازی و قبل از هر حرکت مهره‌هایش، به او بگویید «درباره فکری که در سر داری، توی رسانه توضیح بده»؟ آیا او باید مشت خودش را باز کند؟! حال که به او اعتماد کرده‌اید، به اعتمادتان «اعتماد» کنید. و زیرک باشید. 

🔹 شما بهتر از من می‌دانید سیاست، عرصه‌ی پیچیده‌تری از یک شطرنج است. گاهی یک «مهره»، باید به چندمین حرکتش برسد تا امتیازی بگیرد. گاهی شطرنج‌باز، مهره‌ای را به منظوری گذاشته! و «مجلس باید آن را حذف کند»! واضح‌تر نگویم!
انتظار اینکه شطرنج‌باز، قبل و بعد از هر حرکت مهره‌اش، بیاید پشت بلندگو و به همه بگوید طرحم چیست، انتظار به‌جا و معقولی نیست!
الان فصل مهره‌چینی کابینه است. برای یک شطرنج‌باز قهار، محاسبه‌ی نقشه‌ها برای کیش‌و‌مات حریفش اهمیت دارد! مهره‌ها را می‌توان تغییر داد.

🔹 سربسته بگویم؛ «مسئولیت حذف» یکی چند مهره‌ی ناهماهنگ کابینه هم بر عهده‌ی نمایندگان مردم در مجلس است. و آنها باید بدون هیچ نگرانی، مهره‌های بد کابینه را حذف کنند!

🔹 به هر حال شمایی که به جای رئیسی و قالیباف، حسن روحانی را پشت فرمان ماشین نشاندید، می‌دانید که سر هر پیچ و چهارراه، نباید بر سر او فریاد زد: «مواظب باششش»!
مردم می‌دانند فشار روانی بر راننده، به «تصادف» می‌انجامد!
مردم هوشیارانه می‌دانند برخی از اینها که کاسه‌ی داغ‌تر از آش و «مطالبه‌گر» شده‌اند، هنوز پوسترهای رئیسی و قالیباف روی دیوار خانه‌شان آویزان است!
پس به این فکر کنیم که «برخی فشارها و توقعات زودهنگام»، دسیسه‌ای است برای مأیوس کردن ملت! تا روزی بدخواهان با پوزخند به شما مردم بگویند: «دیدید اشتباه کردید؟!»

🔹 حسن روحانی سیاستمدار باتجربه و شطرنج‌باز زیرکی است که زمین سیاست ایران را خوب می‌شناسد. لازم است بگذاریم با «تمرکز» کارش را بکند. او به خوبی می‌داند که جز ملت، پشتیبانی ندارد.
صبر؛ استراتژی برندگان است! روحانی را هم به وقتش، باید «نقد و داوری» کرد.

🔹 در پایان صدروز اول دولت (که نتیجه‌ی حرکات اولیه‌ی کار روشن شود) هرگونه اشتباه دولت را با «شمشیر نقد، صاف خواهیم کرد»!
اما یادتان باشد شما با صبر، به پیروزی رسیده‌اید. پس به شطرنج‌بازتان اعتماد کنید و برای هر حرکتش، از او «توضیح» نخواهید! بدانید که؛ مخالفان هم «گوش خوابانده‌اند» تا از لابلای حرفها و توضیحات روحانی به شما، برنامه‌ها و اهدافش را «شناسایی» و پیشاپیش «تخریبشان» کنند!

کلام آخر؛ اگر مانند ایام انتخابات «زیرک و هوشیار و پشتیبان و مطالبه‌گر» باشید؛ به تمام اهداف خود می‌رسید! شک نکنید!
بابک داد
۲۶ امرداد ۹۶
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad
http://t.me/babakdad


🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۶, پنجشنبه

سی هزار «گوشت قربانی»!

🔷 بزرگنمایی شهادت حججی، موقتی است. و سرپوشی است بر فرماندهی غلط و به تله انداختن دهها پاسدار در دشت طنیف توسط چند داعشی پابرهنه! 🔷
➖ بابک‌داد ➖
دو فرمانده ارشد سپاه، با کلیدواژه "شهید حججی" دو جمله گفته‌اند که معنای واقعی‌شان جمله‌ی مشهور فیلم "آژانس شیشه‌ای" است: «فقط عباس گوشت قربونی بود؟!»

🔹 سردار سلامی درباره نحوه اسارت و شهادت بچه‌های سپاه در آن نقطه بی‌سنگر گفته:
"با حمله‌ی انتحاری داعش، بچه‌ها در تله افتادند و همگی شهید شدند و برخی هم مانند شهید حججی، اسیر شدند و بعداً به شهادت رسیدند!"
ترجمه‌ی نظامی سخنان سردار سلامی این است که در شبیخون داعش به «مواضع سُست و خاکریزهای غیرحرفه‌ای سپاه» در دشت وسیع «طنیف» همگی نیروها کشته و یا اسیر شده‌اند! (آیا این فرماندهان نباید محاکمه شوند؟)
سردار عزیز جعفری فرمانده کل سپاه هم گفته: "سپاه ۳۰ هزار نفر مثل شهید حججی را «سازماندهی» کرده است!"
که معنای واقعی این سخن هم این است که ما حالاحالاها ۳۰ هزار گوشت قربانی دیگر داریم! (اوج بی‌مسئولیتی!)

🔹 گوشت قربانی حرم؟ یا بشار اسد؟ یا روسیه؟ قضاوت با خودتان. اما در حمله‌ی اخیر؛ اگر روسیه پشت نیروهای پیاده و بی‌پناه سپاه را در آن دشت صاف خالی نکرده بود، آیا این همه تلفات (که هنوز آمارش را نگفته‌اند!) روی دست سپاه می‌ماند؟

🔹 بله. ما هزاران نیروی ساده‌دل داریم که گمان می‌کنند برای دفاع از حرم اهل بیت به سوریه می‌روند! چیزی که نداریم وفاداری «شریک روس» است که برادران سپاه، زیادی روی آنها حساب باز کرده‌اند.
روسیه‌ای که موقع شلیک موشک‌های کروز آمریکایی به سوریه، دکمه پدافند اس۳۰۰ خود را خاموش کرد. و در جنگ دشت «طنیف» هم پشت نیروهای سپاه را خالی کرد تا به راحتی "قیچی" شوند و مثل محسن حججی، پسر محجوب نجف‌آباد، مفت مفت به اسارت داعش درآیند.

🔹 نیروهای سپاه به عنوان «پیاده‌نظام روسیه»، در جنگ نیابتی روسیه با غرب کشته می‌دهند و فرماندهان سپاه هم دلخوش‌اند که هنوز ۳۰ هزار نفر گوشت دم توپ «مثل شهید حجحی» دارند!
بچه‌های سپاه دیگر باید فهمیده باشند که این، «جنگ ما» نیست. بازی شطرنجی است که سپاه نهایتاً «سرباز پیاده» آن است و سرنوشتی جز قربانی شدن ندارند.

🔹 بچه‌های ساده‌دل سپاه بهتر است بیش از این فریب نخورند. «مؤمن باید زیرک باشد» تا حتی مردنش در بستر هم «شهادت» باشد.
روی «بهانه» دفاع از حرم اهل‌بیت، یا «دور کردن داعش از ایران» بیشتر فکر کنند. اگر این بهانه‌ها را باور کنید، روزگاری باید به خوش‌باوری امروزتان حسرت بخورید. آقایان حاضرند ۳۰ هزار حججی هم بدهند تا رفیق پوتین، از «حکومت آنها» حمایت کند! ولی رفیق پوتین، هرگز شریک و حامی مطمئنی نیست. به وقتش آن فرماندهان هم می‌فهمند که فریب خورده‌اند و آنها هم "قیچی" می‌شوند! هرچند حالا فکر می‌کنند با زرنگی، از حضور در منطقه جنگی دورند و خودشان قربانی دم توپ نمی‌شوند. (وگرنه چرا آقازاده‌ی رهبر و مداحان عاشق شهادت(!) به آن دشت‌های بی‌دفاع نمی‌روند تا به بهشت بروند؟)
آنها هزار هزار حججی را هم قربانی حرص و نادانی خود می‌کنند. اگرچه مطمئن باشید خودشان هم دست آخر، قربانی یک «بازی بزرگتر» می‌شوند…

🔹 حیف از امثال «محسن حججی‌» که قربانی بی‌تدبیری سرداران سپاه شوند. حیف از این جوانان ساده‌دل که قربانی شطرنج سیاسی پوتین و «بقای خاندان فاسد» بشار اسد شوند.
🔹 بچه‌ها! به این هم فکر کنید که «شهادت بدون فکر»، آیا نزد خداوند ارزشی دارد؟
من شک دارم!
[بابک‌داد]
۲۲ اٙمرداد ۹۶
➖ یادداشت حاجی سوک‌سوکی‌ها! را درباره‌ی سفر سیاحتی مداح رهبر به مناطق امن در عراق بخوانید.
🔹 تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹 تماس:
babakdad2@gmail.com

۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

رهبر معظم! «زن بشار» را چادری کنید!

🔷دین، «ارز» نیست؛ که در ایران و سوریه تفاوت کند!
➖ بابک‌داد ➖
سالهاست که حجاب و چادر را به عاشورا و حضرت زینب ربط داده‌اند! و مدتهاست حضور نظامی سپاه در سوریه را به نام دفاع از حرم حضرت زینب تبلیغ کرده‌اند!
سالهاست دارند با چماق پیام زینب(س)، زنان ما را روی زمین می‌کِشند و تحقیر می‌کنند و به گشت‌ارشاد می‌برند. اسم کارشان را هم «امر به معروف و نهی از منکر» گذاشته‌اند.
اصلاً فرض که اینها التقاط‌ و کاسبی با نام دین نیست. قبول!
با «همین منطق»، جسارتاً یک خواسته‌ی معقول داریم: برسد به دست ولی‌فقیه!

🔹 جناب آقای خامنه‌ای! در برابر هزاران نفری که برای حفظ رژیم بشار اسد به مناطق جنگی سوریه فرستاده‌اید و بنام دفاع از «حرم زینبیه» کشته شده‌اند، چرا خانم اسماءالاسد همسر بشار اسد را امر به معروف نمی‌کنید و از او نمی‌خواهید «حجاب برتر!» و چادر به سر کند؟!
بالاخره او ملکه‌ی کشور سوریه «سرزمین زینبیه» است. برای حفظ پیام عاشورا و زینب (که گفته‌اید «حجاب» بوده) واجب است که این خانم را به «امر ولی‌فقیه» مجبور کنید که باحجاب شود.
دین، «ارز» نیست؛ که در ایران و سوریه تفاوت کند!

🔹 ببینیم آیا «ولی‌امر مسلمین جهان» می‌تواند فقط همین یک نفر را با منطق ولایی و دینی خویش «باحجاب» کند؟ بشار اسد و همسرش هم «شیعه‌ی علوی» هستند و قاعدتاً باید به ولایت و تبعیت از ولی‌فقیه اعتقاد داشته باشند! پس مانعی وجود ندارد جز همت رهبری!

🔹 حالا که همسر سوگوار شهید حججی گفته‌اند: «مدافعان حرم سر می‌دهند تا روسری بماند!» آیا رهبر مسلمانان جهان می‌تواند «پیام خون همین جوان» را به خانم اسماءالاسد برساند و او را محجبه کند؟

🔹 جناب آقای خامنه‌ای! اگر تاکنون تصاویر همسر بشار اسد را ندیده‌اید، باید عرض کنم نامبرده بیشتر از ما به «نهی از منکر» نیازمند هستند! شدت احتیاج وی به امر به معروف آنقدر هست که به عنوان ولی‌امر مسلمین جهان، همین حالا به او امر کنید «حجاب برتر» و چادر (این میراث حضرت زینب) را بر سر کند.

از طرفی شما به عنوان پشتیبان سیاسی و نظامی و ولی فقیه، می‌توانید به شوهرش بشار اسد (که با پول و خون ایرانیان بر مسند حکومت مانده است)، امر کنید تا همسرش را محجبه کند. هواداران خودتان مدام می‌گویند: "بی‌حجابی زن، از بی‌غیرتی شوهر است!" پس برای جلوگیری از بی‌غیرتی بیشتر بشار اسد درنگ نکنید! شکلات او پوشش ندارد!!

🔹 رهبر معظم! بنا به تصاویر گوگل، این خانم متأسفانه دقت لازم را در پوشش خود ندارند. و البته «وزش باد رسواگر» هم (بخصوص هنگام سان‌دیدن از بالای پشت‌بام قصر!) بی‌موقع است!
عجب پدیده‌ای است این باد آبروبر و رسواگر، که می‌تواند «چادر ریا» را در سوئیس غیب کند و دامان اسماء را بر بام قصر عریان سازد!

🔹 آقای خامنه‌ای! اگر توانستید خانم اسماءالاسد را چادری کنید، شخصاً به قدرت و نفوذ شما بر حاکم جائر سوریه (که تاکنون ۵۰۰ هزار تن را کشته و ۵ میلیون نفر را آواره نموده)، ایمان می‌آورم.
اگر فرمان شما را اطاعت کرد، می‌توانید بگویید که در قبال چند هزار نفری که در سوریه تلفات داده‌اید، حداقل موفق به محجبه‌کردن همسر بشار اسد شده‌اید!
و اگر از زیر «فریضه امر به معروف» شانه خالی کنید، مطابق شریعت اسلام عمل نکرده‌اید!

مردم داوران خوبی هستند. آنها خواهند دید که آیا حجاب و فریضه‌ی امر به معروف و غیره را فقط برای زن ایرانی و حکومت و قدرت خودتان «چماق» کرده‌اید؟ یا پای باورتان می‌ایستید و اگر بشار نافرمانی کرد، حمایت از او را قطع می‌کنید؟

اگر نتوانید زن بشار اسد را چادری کنید، مؤمنان باید در اجتهاد و نفوذ منطق شما به عنوان «ولی‌فقیه» شک کنند. و به همان دلیل، باید دست از سر «حجاب اجباری زنان ایرانی» هم بردارید.

🔹 اگر شما «ولی‌امر مسلمین» هستید، زن بشار اسد باید حکم‌تان را اجرا کند. که اگر نکند، شما دارید پول و خون جوانان را برای حکومت یک مرد و زن ناشزه (نافرمان) تلف می‌کنید! قضاوتش با مردم. و با طفل محسن‌ها که روزی درباره علت کشته شدن پدران خود سئوال خواهند کرد.
مؤمنین و اقشار متدین داوری می‌کنند. و اگر نتوانید زن «مهره» خود را محجبه کنید، در خیلی چیزهای شما و نظام‌تان شک می‌کنند!

🔹 اگر به منطق این نوشته، با «منطق عملی» پاسخ دهید، شخصاً درباره‌ی اعزام نیروها به سوریه و پرپر کردن جوانان ایرانی برای دفاع از حرم اسماء(!) انتقاد و پرسشی نخواهم کرد.
فرض می‌کنیم آنها بر اساس اعتقاد خود، دفاع از حرم بشار اسد را انتخاب کرده‌اند.
و تا وقتی اعتقاد خودشان را مثل "مسواک شخصی" نزد خود نگه دارند و به زور توی حلقوم مردم نچپانند، مردم هم به اعتقاد آنان کاری ندارند.

🔹 اما اگر منت کشته‌شدگان «سرزمین اسماء» را بر سر دین مردم بگذارید، آن وقت این مردم با این "مسواک متعفن دین فروشی شما" کار شایسته‌ای نخواهند کرد!
بابک‌داد
۲۴ مرداد ۹۶
🔹تلگرام:
https://t.me/babakdad

🔹تماس:
babakdad2@gmail.com