اين را در گوشه ذهن داشته باشيد (در مطلب قبل هم شرح داده ام) كه من با آقاي مهدي خزعلي اختلاف ديدگاه سياسي دارم. مانند او به نظام و ولايت فقيه اعتقاد ندارم و ولايت فقيه را شرك مطلق مي دانم. معتقدم آقاي خامنه اي مسئول اصلي فقر و فساد و تبعيضي است كه دامان كشورمان را گرفته و با شركت در انتخابات مجلس، در نقطه مقابل آقاي خزعلي بودم و با حضور در انتخابات مخالفت جدي داشتم در حالي كه آقاي خزعلي موافق شركت و طرفدار طرح تك رأي به مطهري بود. اينها فاصله هاي ماست. و بابت اين فاصله فكري، كم از دوستان و هواداران كم شمار آقاي خزعلي (كه به گفته فرزندش وي را تنها گذاشته اند) بد و بيراه و دشنام نشنيدم. اما "وضعيت" او به عنوان يك زنداني سياسي از نظر من قابل دفاع است. اين دفاع از "وضعيت" او، با مخالفتم با "شخصيت" او تفاوت دارد.
روز چهارشنبه در برنامه افق صداي آمريكا با موضوع «اعتصاب غذاي آقاي خزعلي»، بهانه اي يافتم تا بر نكاتي درباره "لزوم حمايت از زندانيان عقيدتي و سياسي" تأكيد كنم و مسئله تفاوت وضعيت و شخصيت زندانيان را كمي تشريح كنم. به خصوص موقعيت مناسبي بود تا با توجه به اختلافات عقيدتي ام با جناب خزعلي، شانس دفاع از "وضعيت" او به عنوان يك زنداني عقيدتي را بيابم در حالي كه از لحاظ "شخصيت" او را مخالف سياسي خود مي دانم. دراين برنامه تلاش كردم بگويم "وضعيت" زنداني سياسي در هر شرايطي قابل توجه است و دفاع از وضعيت وي، به منزله دفاع از "شخصيت" او نيست.
روز چهارشنبه در برنامه افق صداي آمريكا با موضوع «اعتصاب غذاي آقاي خزعلي»، بهانه اي يافتم تا بر نكاتي درباره "لزوم حمايت از زندانيان عقيدتي و سياسي" تأكيد كنم و مسئله تفاوت وضعيت و شخصيت زندانيان را كمي تشريح كنم. به خصوص موقعيت مناسبي بود تا با توجه به اختلافات عقيدتي ام با جناب خزعلي، شانس دفاع از "وضعيت" او به عنوان يك زنداني عقيدتي را بيابم در حالي كه از لحاظ "شخصيت" او را مخالف سياسي خود مي دانم. دراين برنامه تلاش كردم بگويم "وضعيت" زنداني سياسي در هر شرايطي قابل توجه است و دفاع از وضعيت وي، به منزله دفاع از "شخصيت" او نيست.
كارنامه نوشتاري ام در گوگل و اينترنت قابل دسترسي براي همگان است. من در دفاع از زندانيان سياسي، به نام و شخصيت آنها و طرز فكرشان هيچ توجهي نداشته ام. در نوروز 88 درباره قتل اميدرضا ميرصيافي وبلاگ نويس جوان در زندان اوين مطلب تندي نوشتم كه در وبلاگ مسدود شده قبلي ام باقي ماند. در اواخر سال 88 از اعدام دو جوان به اتهام سلطنت طلبي انتقاد كردم. [لينك] قريب دو سال عكس "عاطفه نبوي" دختري كه متهم به همكاري با سازمان مجاهدين خلق بود در بالاي وبلاگ شاهدان سبز قرار دادم. از خانم نسرين ستوده بارها دفاع كردم و در اين مسير "وضعيت" زندانيان به عنوان زنداني سياسي را مورد حمايت خود قرار دادم. از آقايان منتظري و داود كريمي در سال 70 تا سيامك پورزند بگيريد تا عباس اميرانتظام، ميرحسين موسوي و كروبي و خانم رهنورد بگيريد تا خانمها هاله سجابي، بهاره هدايت، مهديه گلرو، ژيلا بني يعقوب تا آقايان بهمن احمدي اموئي، آيت الله كاظميني بروجردي، حشمت الله طبرزدي، ابولفضل قدياني، ابولفظل عابديني، ستار بهشتي، و... هرگز به نگرش سياسي آنان در بيرون زندان [كه گاهي در تضاد با همديگرند] هيچ توجهي نداشته ام و فقط به "وضعيت" آنها درون زندان و اينكه به اتهام انديشيدن زنداني شده اند، اعتراض و انتقاد كرده ام.
اين رويه را از «شروع حرفه روزنامه نگاري ام» از سال 1370 در روزنامه سلام داشته ام و بارها برايم دردسرهاي امنيتي درست كرد. آن وقتها موضوع حصر آيت الله منتظري بود. آن ايام، دوران زنداني كردن نزديكان ايشان و سپاهيان سرشناس دوران جنگ به خاطر حمايت از منتظري در ميان بود. از زنده ياد داود كريمي تا مهدي هاشمي [داماد منتظري]. بعدها دايره زندانيان عقيدتي گسترده تر شد و من همچنان بر همان رويه و منش هستم. بابت اين رويه و منش هزينه كمي نداده ام. اما سرشت من اينگونه است و كاريش نمي شود كرد!
از نگاه من تمام اختلافات سياسي ما با كسي كه بخاطر انديشه اش زنداني شده، بايد به "بايگاني موقت" برود و مسئوليت جديد ما دفاع از حقوق انساني او در زندان است. بعد از رهايي اش، مي توانيم در شرايط مساوي باز هم به بحثهاي قبلي ادامه دهيم. اما زندان را حتي براي دكتر خزعلي كه صراحتا" مي گويد مدافع نظام و ولايت فقيه است اما به رهبر و دولت انتقاد دارد، ظلم آشكار ميدانم و در اين شرايط، بسيار بيزارم از كساني كه بهانه اي براي انتقام جويي و كينه توزي از امثال خزعلي يا نوريزاد و موسوي و كروبي پيدا مي كنند. "آدم نماهايي" كه مي گويند به جهنم كه او در زندان بميرد! به نظرم كساني كه در اين شرايط، به شكستن روحيه زندانيان و تشديد انزوا و انتقامجويي از آنان مي پردازند، در كنار بازجوها نشسته و همكار زندبانبان ها هستند. حتي اگر مدعي باشند مخالف نظام هستند اما به نظام و سركوبگري آن كمك مي كنند.
از نگاه من تمام اختلافات سياسي ما با كسي كه بخاطر انديشه اش زنداني شده، بايد به "بايگاني موقت" برود و مسئوليت جديد ما دفاع از حقوق انساني او در زندان است. بعد از رهايي اش، مي توانيم در شرايط مساوي باز هم به بحثهاي قبلي ادامه دهيم. اما زندان را حتي براي دكتر خزعلي كه صراحتا" مي گويد مدافع نظام و ولايت فقيه است اما به رهبر و دولت انتقاد دارد، ظلم آشكار ميدانم و در اين شرايط، بسيار بيزارم از كساني كه بهانه اي براي انتقام جويي و كينه توزي از امثال خزعلي يا نوريزاد و موسوي و كروبي پيدا مي كنند. "آدم نماهايي" كه مي گويند به جهنم كه او در زندان بميرد! به نظرم كساني كه در اين شرايط، به شكستن روحيه زندانيان و تشديد انزوا و انتقامجويي از آنان مي پردازند، در كنار بازجوها نشسته و همكار زندبانبان ها هستند. حتي اگر مدعي باشند مخالف نظام هستند اما به نظام و سركوبگري آن كمك مي كنند.
ديگر اينكه برخورد ما با بُريدگان از نظام، مي تواند روند "ريزش نيروها" را سرعت بدهد و يا روند آن را كُند و حتي متوقف كند. چنانكه فرزند مهدي خزعلي هم در اين برنامه گلايه دارد از اينكه دوستان پدرش، وي را در اين دوره زندان تنها گذاشته اند. نظام از "ريزش نيرو" وحشت دارد و بر خوديهايي كه بريده اند، سخت مي گيرد تا باعث عبرت سايرين شوند. وظيفه ما گشودن دامان مهر براي اين ميوه هاي رسيده است تا در كنف حمايت مردم، ساير منتقدان دروان نظام هم تشويق شوند كه به صف مردم بپيوندند. اتهام زدن به بريدگان از نظام، ساير منتقدان درون نظام را دلسرد مي كند و از شمار آنها مي كاهد. چنانچه ديديم روند ريزش نيروها كه بعد از جنبش سبز سرعت گرفته بود، هم در استعفاي سفيران سبز و هم در ميان برخي مقامات (سردار حسين علايي كه انتقادي كرد و وقتي خانه اش را با شعار و سنگ مورد هجوم قرار دادند، هيچكس به ياري او نرفت و حمايتي از وي نشد) و حتي برخي مراجع ديني، اكنون بسيار كُند شده است.
نظام از ريزش نيروهايش وحشت داشت و به هدفش يعني مرعوب كردن نيروهاي منتقد دروان خود رسيد. با كمك خيلي از كساني كه ادعاي مبارزه دارند ولي كمترين شعوري براي مبارزه با اين اختاپوس هزارپا ندارند. اين تقصير نابخشودني بر عهده اين افراد انتقامجو، هتاك و بي هويت است كه فقط در فضاي مجازي و اينترنت، قدرت عرض اندام دارند. اين گناه بر عهده گروههايي است كه دم از مبارزه با رژيم مي زنند اما هوش مبارزه ندارند. دم از آزادي مي زنند، اما روح آزاديخواهي و آزادگي ندارند.
بعد از اين برنامه، عده زيادي حرف مرا فهميدند و مرا به لطف خود نواختند كه "انسانيت" را تبليغ مي كنم و عده اي هم با كج فهمي خيال كردند دفاعم از "وضعيت خزعلي" دفاع من از "شخصيت خزعلي" است و مرا به همان اتهاماتي متهم كردند كه مطمئنا" باز هم به سود تغيير در ايران نخواهد بود. تهديدهايي هم از سوي برخي كه خود را وابسته به يك سازمان مي نامند دريافت كردم كه به پليس فرانسه منعكس نموده ام و در حال بررسي است. به هر حال، من تا زنده ام مدافع همه كساني هستم كه مثل من نمي انديشند، اما بخاطر انديشه شان در حصار زندان اسيرند. اگر براستي آزادگي داريم، بايد از زندانياني كه مخالف ما مي انديشند، دفاع كنيم.وگرنه دفاع از همفكران و دوستان كه هنر نيست. من بي هيچ ادعايي، بر اين منش خود ايستاده ام.
برنامه افق را علاوه بر اينجا در سايت يوتيوب هم مي توانيد ببنيد. و علاوه بر وبلاگ، مي توانيد در فيسبوك هم نظرات خود را بنويسيد.
پي نوشت: برنامه سازان افق فيلمي يك دقيقه اي براي ابراز همدردي با زلزله زدگان عزيز بوشهر از ابتداي مصاحبه من و دكتر ميلاني تهيه و تدوين كرده اند كه ضمن تسليت صميمانه اين مصيبت به مردم خوب خطه نوبي كشورمان، برايشان صبوري و تسكين آرزومندم. اين ويدئوي كوتاه را مي توانيد اينجا تماشا كنيد.
پي نوشت: برنامه سازان افق فيلمي يك دقيقه اي براي ابراز همدردي با زلزله زدگان عزيز بوشهر از ابتداي مصاحبه من و دكتر ميلاني تهيه و تدوين كرده اند كه ضمن تسليت صميمانه اين مصيبت به مردم خوب خطه نوبي كشورمان، برايشان صبوري و تسكين آرزومندم. اين ويدئوي كوتاه را مي توانيد اينجا تماشا كنيد.