۱۳۹۲ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

اعترافات سيزده بدري!




اينها "دروغ سيزده" نيستند! ملغمه اي از اعترافات دروغ و راست هستند و مجبوريم همه را باور كنيم؛ حتي اگر بدانيم اعترافات سيزده بدري هستند و بالاخره صابون دروغ سيزده، به كلمات اين متن خورده است!


ما مردمي "عدالت طلبيم"! برايمان نفس عدالت مقدس است و فرقي نمي كند كه از كدام مظلوم يا كدام زنداني دفاع كنيم و سليقه سياسي اش را هم در دفاعمان دخالت نمي دهيم. ما به حقوق بشر همه آدمها احترام مي گذاريم و اينكه با چه عقيده اي، در زندان افتاده و يا تبعيد شده اند، برايمان فرقي نمي كند. اين دروغ سيزده نيست، باور كنيد. ما براي كسي حكم صادر نمي كنيم. به ما چه كه ميرحسين يا خزعلي يا عابديني يا كروبي يا ستوده يا رهنورد چطور فكر مي كنند؟ «زنداني» براي ما زنداني است و همه زندانيان عقيدتي حق دارند آزاد شوند و ما از همه آنها دفاع مي كنيم. در اين هدف ما با همديگر متحديم. زد و بند سياسي نمي كنيم. خودي و غيرخودي نمي كنيم. ما طرفدار حقوق بشريم. چون از هر قبيله اي از ما، يكي در زندان اسير است، ما براي نجات اعضاي قبيله هايمان، تبديل به «يك قبيله واحد» و يك ملت واحد شده ايم و ديگر زنداني سياسي در زندانها باقي نمانده است. غير از اينها را اگر شنيديد، بدانيد دروغ سيزده هستند.
ما ملتي آزاديخواهيم. آزادي را هم فقط براي خودمان و خانواده مان نمي خواهيم. آزادي را براي همه مي خواهيم. حتي براي آنهايي كه مخالف ما فكر مي كنند و حرفهايي مي زنند كه ما دوست نداريم. ما آزادي را اسير و دربند ذهنيات و سلايق خود نمي كنيم. اگر غير از اين را شنيديد، بدانيد دروغ سيزده است و باور نكنيد.  
ما ملتي آگاه شده ايم و ديگر خرافاتي نيستيم. خب مي گويند فقط در يك ماه اخير، بيست تا "امام زمان قلابي" در مسجد جمكران دستگير شده اند! به ما چه؟ اصلا" دروغ مي گويند كه ما 51 ميليارد تومان به جمكران نذورات داده ايم. يا روزي 180 ميليون تومان در امامزاده ها پول و نذورات مي ريزيم. دروغ است كه بعد از انقلاب اسلامي، ما 9500 امامزاده جديد در شهر و ديارمان ساخته ايم و پول توي آن مي ريزيم و خمس و زكات به آخوندها مي دهيم تا ثروتمان حلال شود! ما كه فريب اين امام زمانهاي قلابي و شياد و آن آخوندهاي دين فروش را نمي خوريم. اينها يك مشت دروغ سيزدده هستند. باور نكنيد.
مي گويند ما حاضريم براي يك كنسرت خارجي 50 يورو پول بليط بدهيم، ولي بيشتر از دو دقيقه در روز هم كتاب نمي خوانيم. اين يك دروغ بزرگ است! ما آنقدر مطالعه مي كنيم تا ديگر اشتباهات تاريخي را تكرار نكنيم. براي همين است كه ديگر نمي توانند رگ اميركبيرها را در حمام فين بزنند و نمي توانند مصدق ها را منزوي كنند و شكنجه منسوخ شده، چون ما آگاهيم. ما خودمان را مديون آنهايي مي دانيم كه به ما چيزي ياد داده اند. اسم معلمان ابتدايي و دبيرستان و دانشگاهمان را بلديم و هر سال، در دوره بازنشستگي به آنها سر مي زنيم. چون آنها به ما خيلي چيزها ياد داده اند. ما حتي به خانواده همه كساني كه به خاطر ايران و آزادي به زندان و تبعيد رفته اند، ماهيانه كمك مالي مي رسانيم و به آنها سر مي زنيم. غير از اينها هرچه شنيديد بدانيد دروغ سيزده است و باور نكيند!
ما پول خود را خرج آنتاليا و تايلند و دوبي نمي كنيم. ما به سايتهايي كه آگاهي مي دهند، كمك مالي مي كنيم. آن امام زمانهاي قلابي در جمكران كه دستگير شده اند، مشتري و بازاري در بين مردم ما ندارند و همينطوري ازدياد نسل كرده اند! ما ديگر خيلي آگاه هستيم و گول نمي خوريم. ما اينترنت داريم و در عصر ارتباطات زندگي مي كنيم. اينها دروغ سيزده است كه مي گويند ما در فيسبوك صفحه "شوشول فرنود" را هزار برابر صفحه هاي آگاهي بخش و صفحات شعر و تاريخ و خبر لايك مي زنيم. ما سايتهاي تاريخي را بر سايتهاي بازي و تفريح و فال عاشقانه ترجيح مي دهيم، تا دوباره كسروي و فاطمي و مصدق و ملك الشعرا و اميركبيرمان را نكشند. غير از اينها دروغ است، باور نكنيد.
اگر اهل خدا و پيغمبريم، كه ديگر اصلا" دروغ نمي گوييم چون ما دينداريم و دروغ حرام است. دروغ مي گويند كه دين براي ما در سينه زني محرم و صفر خلاصه شده! ما عاشورا را درك(!) كرده ايم و مردان خود را تنها نمي گذاريم. ما اهل كوفه نيستيم و نمي گذاريم حسين را در كربلا دوره كنند و علي را بكشند. ما صبح را با بسم الله شروع مي كنيم و تا شب، دهان بر دروغ مي بنديم. نه معامله دروغ. نه شهادت دروغ. نه خريد و فروش دروغ نمي كنيم. ما نزول نمي خوريم و نزول نمي دهيم. بانكداري اسلامي داريم كه سودش اسلامي است. رباخواري نيست. 
ما اصلا" اهل نژاد پرستي نيستيم. تهراني و شهرستاني و شمالي و جنوبي برايمان فرقي ندارد. آدم سياه و سفيد فرقي برايمان ندارد. دروغ مي گويند كه ما بين خودمان هم خودي و نخودي و غيرخودي مي كنيم. ما از تبعيض بين عرب خوزستاني و ترك آذري و لر و كرد بيزاريم. همه را به چشم "انسان" نگاه مي كنيم. اصلا" ما لطيفه هاي قومي را دوست نداريم و سعي نمي كنيم لهجه اقوام ايراني را به تمسخر بگيريم و بخنديم. چون همه ما ايراني و انسانيم. ما "انسانيت" را ستايش مي كنيم. غير از اين اگر چيزي از طرف ما مي شنويد، بدانيد دروغ سيزده است!
ما با هرگونه اعدام و خشونت مخالفيم. بهانه تراشي هم نمي كنيم كه بگوييم اين يكي قاتل بود و آن يكي زورگير و اين يكي قصاص شد و آن يكي حقش بود اعدام شود. اصلا" از ديدن صحنه هاي اعدام و رقص مرگ يك اعدامي روي هوا لذت نمي بريم و ديدن اين صحنه ها را تحريم مي كنيم. دروغ مي گويند كه ما صبح زود به تماشاي اعدام رفته ايم، ما به كوه مي رويم و در مسيرمان به محيط زيست اطرافمان در طبيعت خدمت مي كنيم. ما همه جا را از زباله ها پاكسازي كنيم. آشغال در رودخانه و كوه و جنگل نمي ريزيم. ما هوا را با ماشينهاي خود آلوده نمي كنيم. چون ما اين خاك و اين وطن را دوست داريم. دروغ مي گويند اگر غير از اين بگويند.
دروغ سيزده است اگر بگويند ما مردمي خودخواه شده ايم. ما دغدغه فقراي محله مان را داريم. دغدغه كودكان خياباني نمي گذارد ما بخوابيم. نگراني از اينكه چرا آمار فحشا به سن 12 سال رسيده، خواب را از چشممان ربوده و دروغ مي گويند كه ما مصرف كننده همين بازار فحشا هستيم و با دادن يك كارت شارژ 5هزار توماني ايرانسل، دختران نوجوان را به رختخواب مي بريم.
دروغ مي گويند كه ما اجازه مي دهيم در دوبي و تركيه و تايلند، دختران ايراني را اجاره بدهند. ما در اطرافمان مراقب هستيم و دست همديگر را مي گيريم. اگر همسايه مان سر بي شام به زمين بگذارد، ما خوابمان نمي برد. اگر شده سفر كيش و دوبي و اروپايمان را لغو مي كنيم و هزينه اش را ميان آنهايي كه با سيلي صورت خود را سرخ نگه داشته اند، توزيع مي كنيم. در اطراف ما كسي از سرما نمي لرزد. كسي كارتن خواب نيست. كسي بخاطر پول دارو رنج نمي كشد. كسي بخاطر بدبختي معتاد نشده. بي خانماني در برف نمي ميرد. و اگر هم مُرد، ما نمي گوييم به جهنم! بلكه از غصه دق مي كنيم. غير از اينها را اگر شنيديد، بدانيد دروغ است و باور نكنيد.
مي گويند ما آزادي نمي خواهيم و براي آزادي كاري نمي كنيم. اين دروغ سيزده است؛ معلوم است كه ما آزادي مي خواهيم، ولي به شرطي كه خودش بيايد. يا بياورندش! ما منتظر حمله خارجي ها يا ظهور مهدي و چاوز و مسيح ننشسته ايم. ما براي آزادي خودمان هزينه مي دهيم؛ درست مثل آفريقا و هندوستان و برمه. ما هر روز، دسته جمعي قرار مي گذاريم و به ديدار يكي از خانواده زندانيان سياسي مي رويم. ما فريب ارتش چند ميليوني تفرقه افكنان سايبري حكومت را نمي خوريم. ما گول رياكاراني كه بين مان تفرقه انداخته اند و هر روز ما را نسبت به هم بدبين مي كنند، نمي خوريم. ما با همديگر اتحاد داريم و يكصدا هستيم و تا آزادي همه زندانيان بيگناه از زندانها دست بردار نيستيم. غير از اين، هرچه بگويند دروغ سيزده است!
ما شايسته آزادي و برابري و رفاه و عدالت و لايق همه چيزهاي خوب دنيا هستيم؛ چون ايراني هستيم و همه مي دانند ايرانيها از همه بهترند! در ضمن از صبح تا شب، مسئولان كشور به ما مي گويند «ملت رشيد و آگاه و بالغ و خوب و نجيب و شريف و...» آنها كه از ما نمي ترسند كه به ما دروغ بگويند. لابد ما همينطور هستيم و آنها ما را همين طوري دوست دارند كه نجابتمان معناي "حماقت" بدهد. بلوغمان طعم "عقب ماندگي" داشته باشد. آگاهي مان در اندازه خبرهاي صداوسيما و روزنامه كيهان باشد. شرافتمان در حدي باشد كه هر بي شرافتي و اختلاس و دزدي و ظلمي را تحمل كنيم و دم نزنيم. و كاري نكنيم كه كهريزكي شويم و نجابتمان از بين برود! 
ما اصلا" اهل دروغ نيستيم. ما كار دروغ نمي كنيم. ما مدتهاست كه دروغ گفتن را فراموش كرده ايم. ولي بدبختانه به دروغ شنيدن معتاد شده ايم. براي همين براي ما همه روزها سيزده است. خب اين هم تفريح و تقصير حكومت است. به ما ربطي ندارد. اگر حكومت عوض بشود، ما هم خوب مي شويم. هر كسي يك تفريحي دارد. تفريح ما هم اين است كه دروغ اينها را بشنويم و گاهي كه لازم بشود، خودمان هم يك دروغ مصلحتي كوچولو مي گوييم. خودمان خوب مي دانيم كه ويروس دروغ، مثل ويروس سرماخوردگي مُسري است و براي درمانش همه بايد با هم آستين بالا بزنيم. ولي وقت هست. بگذار اول بقيه درست بشوند، ما هم مي شويم.  
ما با هر دروغي كه مي پذيريم و دم نمي زنيم، با هر دروغي كه مي گوييم و خجالت نمي كشيم، بيشتر از قبل در باتلاق بدبختي و فقر و رياكاري و نكبت فرو مي رويم و آينده اي سياه تر از اين در انتظارمان خواهد بود. پس شايد بد نباشد از همين امروزي كه به "روز شوخي دروغ" در جهان معروف شده؛ شروع كنيم و اين نكبت را از دل و جان و زندگي و دنيايمان پاك كنيم. شايد بتوانيم هم قسم شويم كه نه دروغ بگوييم، نه دروغ بپذيريم. شايد راه نجاتمان همين باشد. وگرنه به زودي يا بايد به دروغ «بهاري» احمدي نژاد تن بدهيم و يا اسير دروغ «دين فروشان» خامنه اي و حاميانش شويم و يا دروغ ديگراني را كه از راه مي رسند، باور كنيم. و بعد به آهنگ دروغين "همه چي آرومه، من چقدر خوشحالم!" گوش كنيم و به دروغ تصّور كنيم كه داريم زندگي مي كنيم و خوشحاليم.
اگر امروز شروع نكنيم، روزي يك به يك ما در اين باتلاق نكبت و دروغ، جان مي دهيم و مي ميريم و ديگران هم گمان مي كنند كه خبر مرگ ما هم مثل همه خبرهاي اطرافشان، فقط يك دروغ بود! شايد براي همين است كه ما عزيزترين مردگان خود را هم خيلي زود از ياد مي بريم. و به دروغ تصور مي كنيم كه زنده ايم. «نحسي دروغ» را در اين سيزدهم فروردين (اول آوريل)، از زندگي و جامعه مان بدر كنيم. شايد خيرمان در راستي باشد.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آقاي بابك داد عزيز نوك قلم ميتواند مثل چاقوي جراحي با پوست و گوشت
و رگ. به جستجو بپردازه كه قلم شما اينگونه است
با نوشته امروزتان بدون بيهوشي مرا بيشتر از نوشته هاي ديگرتان بدرد
آورديد . ميگويند در نهايت درد سلامتي حاصل ميشود مثل زايمان!!!
اميدوارم نهايت دروغها به راستي برسد و اين غده سرطاني پيدا و از بدن
ناتوان نسل ما كه عمري دردمند از ناداني زندگي كرديم خارج شود

ناشناس گفت...

Thank you Babak, with crying eyes, I wish your dreams come true
Amen
Rouzbeh :'(