۱۳۹۶ فروردین ۱۱, جمعه

چرا احمدی‌نژاد به رهبر طعنه می‌زند؟!

♦️ بابک‌داد
قصه دارد! خط‌و‌‌نشان کشیدن احمدی‌نژاد برای بزرگترها، هم قصه دارد، هم هدف!
اردیبهشت سال ۹۰ وقتی او از قهر ۱۱ روزه و خانه‌نشینی برگشت، در مصاحبه تلویزیونی صراحتاً گفت: «ولایت فقیه بدون ملت "دست بسته" است» در واقع جمله‌اش از این هم صریح‌تر بود. او عادت دارد خودش را مترادف «ملت» بیان کند. نوک انگشتش را به سمت خودش می‌گرفت. هر وقت می‌گفت: «ملت!» ملت یعنی خود او؛ یعنی احمدی‌نژاد!
او در آن مصاحبه (۲۶ اردیبهشت ۹۰ که در وبلاگم بصورت زنده پیاده می‌کردم) به خودش به عنوان «ملت» اشاره کرد و با زیرکی به خامنه‌ای هشدار داد: «ولی فقیه بدون وجود ملت، حتی اگر امیرالمؤمنین هم باشد، تنها و دست‌بسته خواهد بود!»
او در تمام ۸ سال ریاست‌جمهوری‌اش، هرگز از اینکه بتواند «عنان قدرت» را از رهبری بگیرد، بدش نمی‌آمد. ۴سال اول، برای آنکه بتواند جا بیفتد و اوج بگیرد و سایه‌ی سنگین رقیب خود (هاشمی رفسنجانی​) را دور کند، خود را «سمعاً و طاعتاً» مطیع فرامین رهبر نشان می‌داد. تا سال ۸۸ که «جادوی تملق‌های» او بین رفاقت ۴۰-۵۰ ساله خامنه‌ای و رفسنجانی فاصله انداخت! و رهبر آن سخن پرهزینه را گفت که: «نظر من به رئیس جمهور محترم نزدیک‌تر است!»
در واقع آقای خامنه‌ای در آن سال، همه چیز را «جلوی پای این نورسیده متملق» قربانی کرد و بعدتر هزینه‌های گزافی بابت یک‌یک آنها پرداخت کرد. در آن سال بیطرفی، رأی مردم، حق نامزدها و حتی جان مردم معترض و شرایط رهبری خود را «فدای ابقای احمدی‌نژاد» در ریاست جمهوری کرد. و رفاقت ۴۰-۵۰ ساله‌اش با اکبر هاشمی رفسنجانی را تاخت زد! از آن پس، احمدی‌نژاد سوار «اسب قدرت» شد. سالهای ۸۸ و ۸۹ با اعتراضات و بیانیه‌های موسوی و کروبی سپری شد و وقتی رهبر درب خانه آنها را با «قفل حصر» بست، سال ۹۰ و بدمستی احمدی‌نژاد هم به اوج رسید. او سال ۹۰ بخت خود را آزمایش کرد و با عزل وزیر اطلاعات (که مُلک رهبری است) قدرت‌نمایی کرد. خامنه‌ای وزیر را برگرداند و احمدی‌نژاد به قهر رفت. بسیاری پا پیش گذاشتند تا قضیه فاش نشود، ولی احمدی‌نژاد تا مرز تهدید استعفاء هم پیشروی کرد. ۱۱ روز در خانه نشست تا رهبر را مجبور کند از حمایت از وزیری که عزلش کرده بود، دست بردارد. دعوا بر سر «وزارت اطلاعات» بود. در همه دوره‌ها، «تعیین یا برکناری» وزیر اطلاعات فقط در حیطه اختیارات رهبر است و همه رؤسای جمهوری به این قرار نانوشته ملزم پایبند بوده‌اند. (وزیر ارشاد هم جزو مُلک طلق آقای خامنه‌ای است)
سال ۱۳۹۰ به هر علتی، احمدی‌نژاد تصمیم گرفت مصلحی را از وزارت اطلاعات عزل کند و کرد! از نگاه حاکمیتی، این کار رئیس جمهور، مصداق «تجاوز به محدوده اختیارات رهبری» بود! اما آن ایام احمدی‌نژاد در اوج اعتماد به نفس بود و جسورانه چنان کارهایی می‌کرد! در آن ماجرا تیغ احمدی‌نژاد نبرید و برگشت. اما در مصاحبه نیش خود را زد.
مردم پیش خود خیال می‌کردند «اشغل الظالمین بالظالمین» شده و شاید سپاه یا احمدی‌نژاد بر علیه دیکتاتوری خامنه‌ای کودتا کنند! بسیاری از سرداران قدیمی و ریش سفیدهای جمهوری اسلامی، آقای خامنه‌ای را بخاطر آنهمه «دور دادن» به احمدی‌نژاد مقصر می‌دانستند و بعید نبود برای نجات کشور از آن ضعف حاکمیتی، کودتایی رخ دهد. آنچنان که چندماه بعد روز ۲۱ آبان ۹۰ وقتی قرار بود خامنه‌ای از سایت موشکی ملارد بازدید محرمانه‌ای داشته باشد، انفجار مهیبی در آن پایگاه نیروی هوایی سپاه رخ داد و پدر صنعت موشکی سپاه و بسیاری در آن کشته شدند. یکی از احتمالات مطرح آن ایام، شکست یک کودتا و طرح برای حذف آقای خامنه‌ای بود.
از دید خیلی‌ها، خامنه‌ای در آستین نظام، مار پرورش داده بود و مورد شماتت و سرزنش بسیاری قرار داشت. در بین مردم هم خیلی‌ها راضی بودند «سقوط رهبر» ببینند، حتی به قیمت کودتای سپاه!
قهر ۱۱ روزه و نیش‌های مکرر احمدی‌نژاد به خامنه‌ای از آن روزها تا همین سخنرانی اخیرش که «سلطنت استکباری آن فرد بالانشین» را مورد حمله قرار داد، دل مردم را خنک می‌کند. اما فقط خنک می‌کند. دیگر آگاهی‌ها از دامنه فسادهای تیم احمدی‌نژاد آنچنان فراگیر شده که کسی رغبتی به احمدی‌نژاد ندارد. او با معدود دوستانش با همه جنجال‌هایی که برپا کنند، حتی تنور انتخابات را گرم هم نمی‌کنند. چه رسد که رأی داشته باشند. با این همه، او برای مطرح شدن، همچنان از تکنیک «زدن بزرگترها» استفاده می‌کند و حملاتش به آقای خامنه‌ای صرفاً «تاکتیک تبلیغی» است و لاغیر!
بابک‌داد
نهم فروردین ۹۶
🔹پی‌نوشت: متن پیاده شده مصاحبه احمدی‌نژاد بعد از قهر ۱۱ روزه سال ۱۳۹۰ و تحلیلم را در (لینک زیر) می‌توانید بخوانید.
http://babakdad.blogspot.fr/2011/05/blog-post_16.html
🔹کانال تلگرام را به دوستان معرفی کنید که شما بهترین رسانه‌اید.
http://t.me/babakdad


۱۳۹۶ فروردین ۷, دوشنبه

آقای وزیر اطلاعات «مسئلتـُـن»!

♦️آیا احمدی‌نژاد بخشی از «اسناد و مدارک محرمانه وزارت اطلاعات» را برداشته و با آنها امتیازگیری می‌کند؟♦️
جناب آقای علوی
وزیر محترم اطلاعات
چند سال است یک «ابهام ملی» بی‌پاسخ مانده و امروزه پس از سخنرانی تند آقای احمدی‌نژاد بر علیه بزرگان نظام، بسیاری از شهروندان مجدداً همان پرسش ساده را می‌پرسند و از شما هم انتظار پاسخی شفاف و روشن دارند.
اگر خاطرتان باشد در مصاحبه اخیرتان با شبکه دو سیما، وقتی مجری برنامه بارها به میان حرفهای شما پرید تا رشته سخن را قطع کند، شما بارها بر «دانستن مردم» تأکید کردید. امیدوارم آن تأکید و اصرار شما بر «دانستن حق مردم است» صرفاً یک ابزار برای گریز از مجری آن برنامه نبوده و جنابعالی واقعاً به شفاف کردن اذهان عمومی «باورمند» باشید.
آقای وزیر!
ابهامی قوی در مردم مطرح است که آقای احمدی‌نژاد در دوره‌ای به «اسناد و مدارک محرمانه وزارت اطلاعات» دسترسی پیدا کرده و نسخه‌ای از اطلاعات مهم درباره مقامات و بزرگان جمهوری اسلامی را در اختیار دارد. برخی می‌گویند این اتفاق در دوره برکناری حیدر مصلحی رخ داده و احمدی‌نژاد آن اسناد را (در کشوری دیگر مثل ونزوئلا یا…) پنهان کرده و آن اسناد را «وجه‌الضمان» خود قرار داده است.
مردم می‌پرسند آیا برداشت اسناد توسط رئیس دولت نهم و دهم حقیقت دارد؟
می‌پرسند آیا احمدی‌نژاد به پشتوانه آن اسناد محرمانه از پیگرد قضایی مصون مانده؟ و چنین بی‌پروا سخن می‌گوید؟
آقای وزیر!
پاسخی شفاف و واضح به این دو پرسش ساده مردم، نشانه باورمندی شما به «حق دانستن ملت» است. و متقابلاً سکوت و انفعال شما به معنای تأیید این شایعه تلقی می‌شود.
امیدوارم «تدبیر پاسخگویی» را بر اشتباه انفعال و سکوت ارجح بدانید و یک بار برای همیشه به این «ابهام ملی» پاسخ دهید.
[بابک‌داد​]
روزنامه‌نگار مستقل
پنجم فروردین ۱۳۹۶
کانال تلگرام:
http://t.me/babakdad
این یادداشت در خبرنامه گویا
این یادداشت در سایت خبری آمدنیوز

۱۳۹۶ فروردین ۵, شنبه

سخنان احمدی‌نژاد؛ دعوا یا فریب؟

سخنان تند احمدی‌نژاد همه را متعجب کرده! او با تندی به «سلطنت یک آقا» می‌تازد. بی آنکه مشخصاً نامی ببرد؛ اما آدرس‌هایی می‌دهد که واضح است: خامنه‌ای!
سئوالات بسیارند:
آیا او واقعاً شمشیرش را برای «جنگ با رهبر» بسته؟ آیا او می‌خواهد انتحار سیاسی کند؟ آیا طغیان او «واقعی» است؟ با کدام پشتوانه؟… یا شاید ایفای یک «نقش» باشد؟
ذهن پرسشگر می‌گوید این فرد با «نهی» همان رهبر از نامزدی انتخابات کناره‌گیری​کرده! پس چطور این جملات تندش را درباره «سلطنت» همان رهبر باور کنیم؟ این حملات با آن «اطاعت از نهی رهبری» نسبتی ندارند.
تناقض‌ها زیادند. و از قضا همین تناقض‌ها «دم خروس» یک پروژه ایذایی و گمراه‌کننده را نمایان می‌کنند. اما تا آن «فرضیه» در گوشه ذهن پرسشگر «ورز» داده شود، سخنان احمدی‌نژاد را ببینیم و متن نکات مهم آن را بخوانیم:

[بذارید حرف دل مردم ایران را بزنم! هر کی فکر می‌کنه ملت نمی‌فهمند؛ خودش نفهمه! ۸۰ میلیون یه چیزی رو میخوان، اونا نمیفهمن اون وقت تو می‌فهمی؟ این چه استکباریه؟ این چه «سلطنتیه» پیدا شده است؟ ۹۷ درصد مردم یه چیزی را می‌خواهند، «او» میگه نخیر! (با تقلید ژست رهبر) «نخیر! من بیشتر از شماها می‌فهمم!»
میشه یه دلیل بیاری که تو یکی بهتر از همه ملت می‌فهمی؟ اصلاً تو کی هستی؟ میشه بگی از کجا تشریف آوردی؟ تو چه اختیاری داری، رفتی اون بالا نشستی؟!
این اختیار را كی به تو داده؟ غیر از اینکه «ملت» داده؟ بابا ملت «انقلاب» کرد که دیگه این آدمها را نبینه! وگرنه «اون قبلی» که بود! آقا بخدا ذلیل‌ترین انسانها کسی هست که فکر کنه نسبت به مردم عزت داره.]
سخنان احمدی‌نژاد اشارات واضحی به رهبر دارد. مراد او از این انتقادها روحانی نیست. او دقیقاً از کلید واژه‌های خاصی مثل «سلطنت، بالانشین، انقلاب، اون قبلی(شاه) و…» استفاده می‌کند که با «جایگاه یک رئیس جمهور» ربطی ندارند. احمدی‌نژاد چند بار بخصوص «لحن و ژست رهبر» را تقلید می‌کند و حضار را به خنده می‌اندازد.
حالا از گوشه ذهن، آن «فرضیه بعید اما ممکن» یعنی پروژه ایذایی و گمراه‌کننده را بررسی کنیم.
۱- تاکنون چند مقام سپاه گفته‌اند که این بار «فتنه قبل از انتخابات» رخ خواهد داد! بنابر این، پیش‌آگهی بروز یک اتفاق را داده‌اند.
۲- از طرفی «نظر رهبر» به حجت‌الاسلام ابراهیم رئیسی نزدیک است و صداوسیما هم تبلیغ او را آغاز کرده است.
۳- رهبر اخیراً بارها دولت را مورد انتقادات جدی قرار داده و این رفتارش برخلاف ادوار پیش است. (او در پایان ۴ سال اول دولت احمدی‌نژاد، از او تقدیر کرد و بدون توجه به انتخابات پیش‌رو و نظر مردم، از او خواست جوری کار کنند که «انگار ۴ سال آینده را هم وقت دارید!»)
۴-  از طرفی با همه نقدها به دولت، در نظرسنجی‌ها رأی روحانی از رئیسی و اصولگرایان بیشتر است و اگر «شرایط عادی» بماند، او رقیب جدی ندارد.
اما خواسته‌ی رهبری «انتخاب رئیسی» است!
حالا آیا می‌توان با «ملتهب کردن فضا» بازی را به هم زد؟ آری.
باید آتش فتنه‌ای روشن شود که فقط با «دخالت رهبر» و سپاه خاموش شود و نظام در دوقطبی «احمدی‌نژاد- روحانی» بر سر هر دو آنها بکوبد و هر دو را تضعیف و یا حذف کند. و پس از حذف این «دو قطب فتنه» توسط رهبری و نظام، فضا برای بالا آمدن ابراهیم رئیسی فراهم گردد.
حال وظیفه ایجاد التهاب و روشن کردن آتشی که آن «دوقطبی» را ایجاد کند و پای جناح روحانی را به دعوا بکشاند و در نهایت «مداخله رهبری و سپاه را لازم کند» بر عهده چه کسی باشد؟
کسی که با «نهی رهبری» از نامزدی کناره‌گیری کرد و «اوامر ملوکانه» او را بر چشم خود گذاشت! (حالا لازم است حتی به سلطنت او حمله بکند!)
احمدی‌نژاد غالباً «جوگیر نقش» می‌شود و شاید بدتر از قهر ۱۱ روزه‌اش هم رفتار کند. ولی اگر خوب و طبیعی بازی کند، بعدها تشویق هم می‌شود!
اتاق فکر بیت رهبری البته نمی‌داند طرح «در اجرا» چطور پیاده شود؟ ممکن است مشکلاتی رخ دهد! مثلاً ایفای این نقش به قیمت جان احمدی‌نژاد تمام شود! (همانطور که مردم بازیگر نقش «شمر» را در تعزیه‌ها کتک می‌زنند!) پس اسم این «از خود گذشتگی» احمدی‌نژاد و یارانش را چه باید گذاشت؟ مشائی در روز درختکاری بر شانه احمدی‌نژاد زد و گفت: «شجاعت»! (شجاعت به نفع ولایت!)
به نظرم «اشتباه‌ترین کار» حامیان روحانی ورود به این «دوقطبی مرگبار» است. (در یادداشت قبلی‌ام «رفتار با زخم احمدی‌نژاد» شرح داده‌ام که توجه به این زخم و «ور رفتن» با آن، فقط عفونت را در بدن گسترش خواهد داد.)
اما در تیم دولت هستند کسانی که گل به خودی بزنند! مثل مشاور روحانی که چند روز قبل خواهان «مداخله حکیمانه رهبری در انتخابات» شده بود! مداخله‌ای که قطعاً به زیان روحانی و جناح میانه‌رو و به سود ابراهیم رئیسی خواهد بود.
[بابک‌داد]
۴ فروردین ۹۶ - پاریس
تلگرام:
http://t.me/babakdad

۱۳۹۶ فروردین ۴, جمعه

رفتارشناسی گرگ‌های تنها!

♦️ با نگاهی به حوادث تروریستی فردی در اروپا ♦️
مقدمه: آنچه می‌خوانید «بخش خلاصه‌شده‌ای» از گزارشی است که سال ۲۰۱۶ تهیه کرده بودم و حالا با کمی ویرایش و «روزآوری» درباره حوادث تروریستی لندن و فرودگاه اورلی پاریس عرضه می‌شود.
رفتار فرد مهاجم پل وست‌مینستر لندن در حمله‌ای که با علم به کشته شدنش انجام داد، شباهت زیادی با رفتار مهاجم فرودگاه اورلی پاریس و مهاجم کامیون مرگ در شهر نیس فرانسه بود. در اورلی هم مردی که قبل‌تر در تلفن به نزدیکان خود گفته بود از زندگی خسته شده، با خلع سلاح یک افسر پلیس فریاد می‌زد برای مرگ در راه خدا آماده‌ام!
در اصطلاح امنیتی رایج به این نوع از مهاجمان تنها که بدون اسلحه گرم و به شکل رندوم به جمعیت حمله‌ور می‌شوند، «گرگ‌های تنها» گفته می‌شود.
گرگ‌های تنها اغلب از جامعه گریزان، دارای مشکلات و ناکامی‌های روانی و خانوادگی هستند که آمادگی و یا سابقه اقدام به خودکشی دارند. اغلب آنها یا در زندان و یا در محله با تندروها آشنا شده و شستشوی مغزی هر کدام از یک راه ورودی مختص خودش (از مسجد تا سکس) جذب شده‌اند.
 چند مشخصه عمومی آنها و «راهکار علاج» هر کدام را به اختصار گردآورده‌ام:
۱- گرگ‌های تنها اکثراً دارای مشکلات خانوادگی هستند و منزوی و تنها زندگی می‌کنند. افسردگی درازمدتی دارند و با جامعه‌ی میزبان، بیگانه‌اند. به همین علت پروسه «جذب و شستشوی مغزی» آنها توسط گروههای تروریستی به آسانی صورت می‌گیرد.
🔹 راهکار مشخص برای «پیشگیری» از خطرناک شدن این افراد، ابتدا درمان روانی، حل بحران خانوادگی و جذب آنها در فعالیت‌های اجتماعی است که تنها در قبال انجام آن، بتوانند از مزایای معمول اجتماعی در کشورهای غربی استفاده کنند. (این خدمات در کشورهای غربی وجود دارند.)
۲- این افراد غالباً تحت تعالیم اسلامی خاص تندروها قرار گرفته و سطح سواد مذهبی بسیار پایینی دارند. با روشهای آسانی به جمع‌بندی درباره «خوب و بد» می‌رسند و غالباً با استفاده از خشم نهفته در آنان، برای انتقام تعلیم داده می‌شوند.
🔹 بخشی از پروسه درمانی آنها می‌تواند «بازآموزی مذهبی» و اصلاح برداشت ذهنی​ آنها از دین باشد. این کار اگر‌چه ساده نیست، اما تأثیرات بسیار ماندگارتری دارد.
۳- گرگ‌های تنها توسط رابط‌های گروههای تروریستی در زندانها و در سطح محله‌ها شناسایی و با طرح دوستی جذب می‌شوند. خانواده اغلب آنها بعد از حادثه تروریستی، از «تغییرات عجیب» و شگرف‌شان در اواخر صحبت کرده‌اند. این تغییرات ناگهانی، حتی پلیس را در مورد افراد سابقه‌داری که تحت نظر داشته، شوکه کرده است.
🔹 قوانین فعلی از سن ۱۸ سالگی افراد را مختار به ترک خانواده می‌کند. بخشی از فرزندان خانواده‌های مسلمان، برای فرار از سختگیری مذهبی والدین خود از این قانون و حمایت دولت استفاده می‌کنند و در مرحله بعد به راحتی جذب گروه‌های تبهکار و تروریستی می‌شوند‌. شاید نتوان قوانین را تغییر داد چون همه جامعه را تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهد. اما شاید بتوان دوره‌های ایمنی خاصی را برای این گروه (اگر بخصوص در سوابق تحصیلی آنها ردپایی از گرایش‌های تند و یا پرخاشگرانه دیده شده باشد) برگزار کرد.
۴- گرگ‌های تنها و عمده‌ی​ انتحاری‌ها، بر اساس گزارش‌ها در واپسین ساعات با خوردن برخی داروهای توّهم‌زا که داعش به وفور از آن استفاده می‌کند، بر عملکرد خود قضاوتی ندارند و در فضایی متوّهم به یک دژخیم سنگدل تبدیل می‌شوند که قادر است با کامیون به روی جمعیت برود.(نیس)
🔹 طبیعی است جلوگیری از عرضه آسان خانواده مشخصی از داروهای اعصاب یکی از راهکارهای این مورد است. همچنین آموزش و مراقبت شهروندان، کارکنان مراکز عمومی و نیروهای پلیس شهری در مورد کسانی که «نشانه‌های جسمی خاصی» نظیر گُرگرفتگی، تعریق و حرکات ناخودآگاه بدنی و… دارند  و ممکن است تحت تأثیر این داروها باشند،  کارساز خواهد بود.
🔺 گرگ‌های تنها با یک چاقو یا یک خودرو، برای کشتن مردم در جوامع چند میلیونی شهرهای اروپایی رها شده‌اند. گروههای تروریستی با این قبیل کشتن شهروندان، عملاً به اسلام هراسی و انزوا و طرد مسلمانان مقیم این کشورها دامن می‌زنند.
شاید بزرگترین وظیفه برای شناسایی، جذب، درمان و اطلاع‌رسانی به نیروهای امنیتی بر عهده خود جامعه مسلمانان مقیم اروپا باشد. غیر از این، اسلام‌ستیزی و برکشیدن گروههای راست افراطی از عوارض دیگر این رویدادها خواهد بود.
[بابک‌داد]
سوم فروردین ۹۶ - پاریس
کانال تلگرام:
http://t.me/babakdad

۱۳۹۵ اسفند ۲۷, جمعه

این «قبا» را از تن در آورید!

♦️دوازده ادمین کانال و چند فعال سیاسی را گرفتند!♦️
بازداشت یعنی پیشگیری از جرم. تعدادی فعال سیاسی و رسانه‌ای را برای پیشگیری از (خدای نکرده) فعالیت احتمالی انتخاباتی دستگیر کرده‌اند، آن وقت دم از «امنیت و اقتدار» می‌زنند!
خب این چه کاری است؟ اصلاً چرا هر چند وقت یکبار، گوشت تن خودتان را با «کابوس انتخابات» می‌تکانید؟ حیف از جوانی آن آقای جنتی نیست که دائم باید صلاحیت بررسی و رد کند؟ او به کنار، این همه تن خودتان را نلرزانید.
خب برادر من! بزرگ من! عزیز!
انتخابات برای سلامتی روحی شما مضر است؛ حذفش کنید! این چه کاری است که با خودتان می‌کنید؟ یک جو صداقت کافی است. مردم هم ازتان می‌پذیرند. سلطنتی که هستیم، یک اسم «جمهوری» مانده، آن را هم بردارید و خیال خودتان را راحت کنید.
آخر مگر سادیسم و خودآزاری دارید که انتخاباتی را که از صد طرفش را بسته‌اید و محدود کرده‌اید؛ ولی باز هم این مردم «بر خلاف» میل شما رأی می‌دهند، برگزار کنید و تن‌تان را بلرزانید!
این بندگان خدا را با چه بهانه‌ای بازداشت کرده‌اید؟ باز-داشتن از کدام جرم؟ از انتخابات؟ خب وقتی «احتمال فعالیت انتخاباتی» هنگامه شهیدی و احسان مازندرانی و بقیه، شما را به این همه هول و هراس و وحشت می‌اندازد، مگر بیماری خودآزاری دارید که انتخابات برگزار می‌کنید؟
یک شب جشنی بگیرید، اسم نامزدهایتان را داخل گوی گردان بیاندازید. آن مجری همیشه خندان صداوسیما را بیاورید تا گوی را بچرخاند و یکی را بیرون بیاورد! همان «بخت‌برگشته» را بگذارید «مثلاً» نقش رئیس‌جمهور یا نماینده را بازی کند. آخر وقتی نمی‌توانید ادای دموکراسی را درآورید و قبای مردم‌سالاری به تن‌تان زار می‌زند، دیگر هر سال انتخابات برگزار کردنتان دیگر چیست؟
خب وقتی از «فعالیت انتخاباتی مردم» مثل گربه می‌ترسید، مگر سادیسم دارید ادای جهانیان را درآورید و خودتان را مضحکه عام و خاص کنید؟ هر دوره‌ی انتخابات هم همین آش و کاسه است!کسی از شما، با این وضع مزاج و روح درب و داغان انتظاری ندارد. بخدا ادای «جمهوریت» هم به قیافه‌تان زار می‌زند!
این ملت بی‌پناه و خسته هم، شما را و مریضی روحی شما را درک می‌کنند.
قول می‌دهم اگر انتخابات برگزار نکنید، کسی از شما به دل نمی‌گیرد و ناراحت نمی‌شود. همین‌قدر که اینطور کابوس‌زده و رمیده، به جان بچه‌های مردم نیفتید و بروید استراحت (و مختصر چپاول‌تان را) بکنید، همه راضی هستیم. انتخابات «قبای برازنده» شما نیست.
این قبا را از تن در آورید!
[بابک‌داد]

۱۳۹۵ اسفند ۲۱, شنبه

ایران و کره: حتی یک شباهت!

♦️ مقایسه دو فساد دولتی!♦️
آدمی با "مقایسه کردن" طول و عرض جهان را می‌شناسد و خوب و بد آن را می‌فهمد.
دو روز قبل در گوشه‌ای از این جهان، اتفاقی افتاد که‌ باز هم «ذهن مقایسه‌گر» ما را درگیر این سئوال کرد که اگر این اتفاق در «ایران اسلامی» رخ داده بود، واقعاً چه می‌شد؟ به وضعیت و ابعاد این ماجرا در مقایسه با موارد داخلی نگاه می‌کنیم:
🔹خبر: خانم «پارک گون‌هوئه» رئیس ‌جمهور ۶۵ ساله کره جنوبی که «فرزند شهید» هم هست، روز پنجشنبه با رأی دادگاه عالی آن کشور برکنار شد و مصونیت قضایی خود را از دست داد تا درباره «احتمال همدستی» او با دوست صمیمی‌اش در سوءاستفاده مالی (اختلاس) محاکمه شود. تا پایان دوره ریاست جمهوری او فقط یک سال باقی مانده بود، اما به او مهلت ندادند بر مقام خود باقی بماند!
اگر با مقیاس‌های جمهوری اسلامی ایران، ماجرا را ببینیم و مقایسه کنیم نتیجه چه خواهد شد؟
در جامعه غیراسلامی کره جنوبی، که در مجاورت دشمن اتمی‌اش کره شمالی، هر روز زیر سایه حمله اتمی زندگی می‌کنند، می‌بینیم چطور قاطعانه به «قانون» عمل می‌کنند و بدون ترس از آشفتگی احتمالی و یا حتی تجاوز دشمن شمالی، با تخلف عالی‌ترین مقام کشور برخورد می‌شود. این را قیاس کنید با حکومت «ولایت فقیه» که چطور از تخلفات سنگین و فسادهای نجومی هشت ساله دولت احمدی‌نژاد گذشتند و از جرم هر کسی که با ولایت فقیه «هم‌نظر» باشد، چشم‌پوشی می‌کنند.
🔹وضعیت: وقتی می‌گویم او فرزند شهید است، واقعاً هست. پدر و مادر خانم «پارک گون‌هوئه» توسط دشمن ترور شده‌اند. مادر خانم پارک (وقتی که او فقط ۱۲ ساله بود) توسط مأموران «دشمن» یعنی کره شمالی در سال ۱۹۷۴ در سالن تئاتر ترور و کشته شده. پنج سال بعد، پدرش هم که رئیس جمهور کشور بود، ترور و کشته شد. به عبارتی خانم «پارک» یک فرزند شهید «دو قبضه» است. او از ۱۷سالگی، «یتیم» شد، درس خواند، کار کرد و ازدواج هم نکرد، تا عاقبت در ۶۱ سالگی (همین چهار سال پیش) با «رأی مردم»، به عنوان اولین رئیس جمهور دموکراتیک کره جنوبی و «اولین رئیس‌جمهور زن» در این کشور انتخاب شد.
در قانون کره جنوبی، هر فرد اجازه دارد فقط برای «یک دوره ۵ ساله» رئیس جمهور شود. یعنی حتی اگر خانم پارک برکنار نمی‌شد، سال آینده خودبخود باید جایش را به منتخب بعدی می‌داد. اما از سه ماه قبل، با برملا شدن تخلفات مالی دوست صمیمی‌اش، خانم پارک هم متهم شده که «از تخلفات او خبر داشته» و با همان اتهام، از ریاست جمهوری برکنار شد.
دقت کنید! این فرزند شهید که تا پارسال بسیار هم محبوب بود، فقط به خاطر «احتمال همدستی» با تخلف مالی دوستش برکنار شده و حالا راه برای پیگرد قضایی‌اش باز شده است.
«ذهن مقایسه‌گر» ما هزار سئوال دارد!
🔹 جرم: خانم پارک گون‌هوئه نه میلیاردها دلار پول صرف واردات «دسته بیل و میخ و سوزن و الاغ و…» کرده، نه ثروت ملی را به کشورهای دیگر بخشیده، نه وام‌های کلان به رفقا و خودیهایش داده، نه چندین دکل نفتی «گم»‌ کرده، نه میلیاردها دلار در دولتش «گم» شده،… اینها تخلفات رئیس جمهور سابق ایران اسلامی است که «نظر رهبر به او نزدیک‌تر بود». جرم خانم پارک حتی در مقابل جرم نوچه‌های احمدی‌نژاد هم، «جرمی کودکانه» است.
از اخبار مختلفی که تاکنون منتشر شده، احتمالاً رقم سودجویی «دوست رئیس‌جمهور» که همدستی خانم پارک با او هنوز ثابت نشده، نهایتاً چند میلیون دلار باشد. یعنی رقمی که فقط با «یک فقره» از دزدی‌های یک مسئول دولت احمدی‌نژاد (مثل سعید مرتضوی در شستا و سازمان تأمین اجتماعی) قابل قیاس نیست. و تازه خود مرتضوی هم در مقابل ابعاد شاهکار بابک زنجانی‌ها «بچه‌دزد» است. و تازه اینها همگی در مقابل «دزدیهای کابینه‌ای» دولت احمدی‌نژاد و بقایی و رحیمی و مشایی و… به شوخی شبیه هستند.
به عبارتی در مقابل ارقام و موارد متعدد چپاول و غارت و اختلاس بیت‌المال در «ایران ولایت فقیه» اتهام خانم پارک تازه «اگر اثبات شود» حتی به اندازه «پول خرد» هم نیست. اما قانون در کره و کشورهای توسعه‌یافته، چنان قاطعانه بر مسئولان سختگیری می‌کند که (قبل از اثبات آن اتهام در دادگاه)، خانم پارک گون‌هوئه را برکنار می‌کند!
🔹ولایت و دستگاه قضایی: با اینکه حکومت ولی‌فقیه «مدعی عدل علوی» است، اما در کره جنوبی غیرمسلمان می‌بینیم که قانون «عادلانه» اجرا می‌شود و یقه عالی‌ترین مقام کشور را می‌گیرد!
در کره غیرمسلمان، قانون همه را یکسان می‌بیند ولی در ایران اسلامی و متصل به خدا (که رهبرش را باید سیصد آیت‌الله و حجت‌الاسلام مجلس خبرگان «کشف» کنند)، قانون برای همه یکسان نیست. با یک دزد خرده‌پا در مشهد و شیراز و قم «با حکم قطع دست» برخورد می‌کنند؛ اما رئیس‌القضات آیت‌الله آملی لاریجانی (رئیس قوه قضائیه) خودش «رباخوار» است و سود ۶۳ حساب بانکی قوه قضائیه را به حساب شخصی‌اش می‌ریزد!
در کره جنوبی که «ولایت فقیه» ندارند و صدها هزار حجت‌الاسلام امور مملکت را قبضه نکرده‌اند، عدالت آنقدر «سختگیر» است و در مملکت ولایت فقیه که در هر روستا اگر درمانگاه و مدرسه نباشد، حتماً یک «مُبلغ حوزه و امام جمعه حقوق بگیر» وجود دارد، فساد حکومتی غوغا می‌کند و قانون و قضات نه تنها پیگیر فساد بزرگان نیستند، بلکه قوه قضائیه خودش رسماً «شریک دزد» است!
🔹 مهلت به مجرم: در کره غیرمسلمان به محض «احتمال همدستی رئیس جمهور» به او حتی یک سال باقیمانده را هم مهلت نمی‌دهند تا «تک دوره» ریاست جمهوری‌اش را تمام کند.
اما در ایران ولایت فقیهی، وقتی سال ۸۸ مردم به انتخاب متقلبانه یک «شارلاتان» اعتراض می‌کنند، با فرمان رهبر معترضان را به گلوله می‌بندند و چهار سال دیگر هم برای دزدی به آن دزد مهلت می‌دهند! حالا هم او بدون پاسخگویی درباره دزدی‌های قبلی، باز به صحنه بازگشته است!
🔹 بهانه دشمن: در کره جنوبی، با اینکه «دشمن» اتمی و خطرناکی مثل کره شمالی در آن سوی مرز کمین کرده و هزار بهانه و مصلحت برای لاپوشانی جرم بزرگان و مسئولان وجود دارد، «قانون» آنچنان قاطع و سختگیر است. ولی در ایران که ولی فقیه دارد، و دشمن متخاصمی در نزدیکی خود هم ندارد و توسط ماله‌کشان به آن «جزیره ثبات منطقه» لقب داده‌اند، به بهانه «دژمن» روی هر جنایت و فساد خودیها​ را با توجیه شرعی می‌پوشانند.
در ایران ولایت فقیه، (با معذرت) حتی آروغ زدن انتقادآمیز هم به بهانه واهی سوءاستفاده دشمن(!) قدغن است. از ولی فقیه «پرسش کردن» ممنوع است و مسئولان حتی بعد از پایان هشت سال کثافت‌کاری و دزدی آشکار چندین میلیارد دلاری، هنوز «عزیز درگاه فرعون» هستند و خود دستگاه قضایی را هم اگر با اسید بشویند، از فساد و لجن پاک نخواهد شد!
🔹شعارها و واقعیت‌ها: حالا از «رسانه میلی» روزی هزار بار به فرزندان پرسشگر و نسل امروزی از خدا و دین و اندیشه اسلامی بگویید. وقتی مردم با یک «سرچ ساده اینترنتی» عملکرد ظالمانه حکومت ولایت فقیهی را می‌بینند، و مقایسه می‌کنند با عدالت در کره که یا بودایی هستند یا آتئیست و مارکسیست (و مسلمان ولایی نیستند)، انتظار چه نتیجه‌ای دارید؟
جوان امروزی می‌بیند این آقای خامنه‌ای که سررشته همه امور در اختیار اوست و خودش «هم حاکم است و هم منتقد و اپوزیسیون!»، آنقدر از پاسخ‌گویی وحشت دارد که حتی یک بار هم درباره کارنامه ۲۷ ساله حکومت خودش با یک خبرنگار خارجی مصاحبه نکرده! کاری که شاه همیشه انجام می‌داد.
این چه ولایت مفلوک و نکبتی است که از پرسش می‌ترسد! ولی‌امر آن، حتی یک بار «مسئولانه» با یکی از جراید مستقل بین‌المللی حرف نزده تا شاید برای جوان امروزی «حتی یک شباهت» بین حکومت ولایت فقیه با ممالک دیگر نشان بدهد و دلش را به اندازه همان یک عدد شباهت، به بهبودی اوضاع فاسد کشورش امیدوار کند.
رهبر معظم حتی به اندازه «یک مصاحبه آزاد» با یک رسانه خارجی هم «شبیه» به حاکمان کشورهای دیگر نیست. در کشور او «اقتصاد مقاومتی» باید اجرا شود در حالی که هر روز بر «تجملات» حسینیه‌ای که در آن سخن می‌راند، اضافه می‌شود!
بگذریم!
برای نسل امروز، «مقایسه کردن» راهی است برای فهمیدن خوبی‌ها و بدی‌ها.
ساده است فهمیدن این حقیقت که؛ حکومت ولایت فقیه در ایران «حتی یک شباهت مثبت» هم با حکومت‌های متمدن و موفق در جهان ندارد؛ حتی یک شباهت!
دانستن این فاصله عمیق از جهان، «هیزم» یک آتشفشان خواهد شد. برای همین؛ دزدها از آگاهی می‌ترسند و غارتگران ولایت مدار با اینترنت و دانستن و دانش دشمنی دیرینه دارند!
[بابک‌داد]
یکشنبه ۲۲ اسفند ۹۵
۱۲ مارس ۲۰۱۷- پاریس
نشانی تلگرام:
http://t.me/babakdad

۱۳۹۵ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

رفتار با زخم احمدی‌نژا‌ها!


وقتی پوست می‌شکافد و زخمی سر باز می‌کند، بیشترین توجه و بهترین کار آن است که‌ پنبه‌ای آغشته به الکل را بر آن بزنیم و سر زخم را محکم ببندیم.
خاصیت زخم، «توجه خواستن» از شماست! مدام زُق زُق می‌کند و با طلب خارش، شما را به خودش مشغول می‌کند. پزشکان در این مورد می‌گویند چرکین نشود! «پانسمان» را نو به نو عوض کنید تا چرک احتمالی هم بخشکد؛ ولی زخم را نخارانید تا دوباره سر باز نکند! رفتار با زخم در درمان آن بسیار مهم است.
🔹زخم «احمدی‌نژادها» این روزها سر باز کرده و دوباره دارد زُق زُق می‌کند! دوباره دارد چرک می‌کند. او را نباید با خاراندن و «توجه» به خونریزی انداخت. کافی است گهگاهی با ذکر آماری و یادی از آن هشت سال سیاه، «پانسمانش» را نو به نو عوض کنیم و آنقدری بی‌توجهی نشانش بدهیم تا «چرک» نکند و زخمش دوباره عود نکند.
دقت کنیم! احمدی‌نژاد «به فرموده» آمده است! همانطور که با «فرمان» و فرموده رفته بود. او (کلیت پدیده احمدی‌نژاد و تیمش را می‌گویم) مانند زخم چرکینی است که ما را از بیماری‌های بزرگترمان غافل می‌کند. دوباره به لودگی و شوخی می‌اندازدمان تا فراموش کنیم در «بالادست رودخانه» آنکه او را فرستاده و آب را با حضور او گل‌آلود می‌کند، به دنبال اهداف دیگری است. مهمترین هدف آن بالا، فراموش کردن خودمان و مطالبه‌هایمان است. و تیم احمدی‌نژاد آن بازیچه‌ای است که خوب می‌توانند توجه ملت ما را به خود جلب کنند.
این زخم را گهگاه با آگاهی مختصری باید نو به نو پانسمان کرد. ولی «سر زخم» را باید بست و به زُق زُق آن باید بی‌اعتنایی کرد. وگرنه از دل همین «شوخی و متلک و لودگی‌ها»، چه بسا که او یک بار دیگر تبدیل شود به مرکز توجه! و همین زخم کوچک، شوخی شوخی به «مرگباری» یک غده‌ای سرطانی دوباره سر بر آورد.
منحرف نشویم. و بر مطالبه‌هایی که باید دنبال کنیم، متمرکز شویم.
خواهید دید این زخم که «به فرموده» سر باز کرده و دوباره پیدایش شده، چطور در «مُرداب بی‌توجهی» ما غرق و فراموش و درمان خواهد شد.
[ بابک‌داد]
سه‌شنبه ۱۷ اسفند ۹۵- پاریس

نشانی تلگرام
http://t.me/babakdad

فیس‌بوک
http://facebook.com/babakdad.page

اینستاگرام
http://instagram.com/babakdad

۱۳۹۵ اسفند ۱۱, چهارشنبه

نفرت «وارداتی سپاه» برای همه!


♦️«نفرت وارداتی سپاه» برای همه!♦️
▪️ [بررسی حادثه عجیب ارکانزاس و نگاهی به مقاله واشنگتن‌تایمز با عنوان «جنایات قاسم» به قلم کنت تیمرمن]
▪️ یادداشتی از بابک‌داد
بعضی از مخاطبان گمان کرده بودند مطلب کوتاهی که درباره «کشتن یک هندی به‌جای یک ایرانی» در ارکانزاس نوشته‌ام، طنز و شوخی بوده است.
نه. این جنایت اشتباهی عجیب واقعیت دارد؛ این آمریکایی مهاجم به قصد کشتن «بی‌هدف» ایرانیان، به دو نفر هندی شلیک کرده و متأسفانه باعث مرگ یکی از آنها و زخمی شدن دیگری شده است!
ایرانیان کمی در منطقه کانزاس آمریکا زندگی می‌کنند، به همین دلیل فرد مهاجم نتوانسته به درستی «تشخیص» بدهد که آن دو نفر هندی هستند، نه ایرانی! او ساعتها بعد از جنایت، تازه فهمیده که اشتباهی آدم کشته است! 
افراد بیشماری هستند که مانند او، حتی ملیت آدمها را تشخیص نمی‌دهند. چطور انتظار داشته باشیم تشخیص بدهند که ایرانیان را با حکومت ایران یکی نگیرند و نفرتشان از جمهوری‌اسلامی را بر سر یک فرد ایرانی خالی نکنند؟!
نکته قابل تأمل این است که بعد از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، حملات رسانه‌های آمریکایی به ایران بیشتر شده و سیاست جنگ افروزی حکومت ایران باعث افزایش بدبینی و نفرت بیشتر نسبت به «ایران» شده است. و چنانچه گفتم خیلی از مردم دنیا و منجمله خود ما، فرقی بین (دولت - ملت) قائل نمی‌شوند. آدمها باید خیلی اهل مطالعه و روشنفکر باشند تا بفهمند یک «فرد» لزوماً با حاکمان کشورش «مساوی» نیست!
🔹 داشتم مقاله «کنت تیمرمن» در روزنامه واشنگتن تایمز را می‌خواندم که تیتر آن «جنایات قاسم» است و اشاره مستقیم به عملکرد سردار سلیمانی به عنوان یک «جنایتکار» دارد. بدمان بیاید یا نه، این «نگاه» یک تحلیلگر باسابقه در یک رسانه پر مخاطب آمریکایی است. که بر تعداد زیادی از مردم تأثیرگذار است.
نویسنده مشهور مقاله؛ سردار قاسم سلیمانی و نیروهای سپاه قدس را با «القاعده» همطراز می‌داند و از دولت آمریکا می‌خواهد تا فشارها بر سپاه و سپاه قدس و… را افزون کند.
این مقاله با برشمردن سلسله مداخلات و نفوذهای ایران در کشورهای خاورمیانه، تصویری هولناک از «ایران» نشان می‌دهد و خیلی طبیعی است که وظیفه ندارد مخاطب خود را آگاه کند که منظورش از «ایران» همه‌ی شهروندان ایران نیست!
این قبیل کارهای رسانه‌ها، باعث تنفر و انزجار نسبت به ایران و به تبع ایرانیان می‌شود.
فرد مهاجم حادثه ارکانزاس، طبیعتاً همان قدر که قوه تشخیص «ملیت» هندی از ایرانی را نداشته، به همان اندازه هم «قدرت تشخیص» این مسائل سیاسی را ندارد که بین حکومت ایران و خیلی از ایرانیان، اختلاف و دشمنی وجود دارد و مردم با حکومت ایران یکسان نیستند.
🔹 خلاصه کنم دود ماجراجویی و نفوذ و مداخله و لشکرکشی «برادران سپاهی» به چشم همه مردم ایران می‌رود. نفرتی که «حکومت ایران» تولید می‌کند، دامن کل «ایرانیان» را می‌گیرد، چون نفرت کور کننده است و مانند مهاجم ارکانزاس خیلی‌ها قدرت تشخیص کمی دارند.
این چیزی نیست که ساده از کنار آن عبور کنیم. ایرانی را به حکومتش می‌شناسند و نفرت‌پراکنی علیه ایران، یک میوه سمی و کشنده است که‌ «برادران نادان» دارند به همه ایرانیان می‌خورانند. و کار آنقدر حساس شده که آن هندی بیگناه را به سینه قبرستان فرستاده است؛ فقط به این دلیل احمقانه که با یک ایرانی اشتباه گرفته شده!
باز در این باره خواهم نوشت.
[بابک‌داد]
سه‌شنبه دهم اسفند ۹۵
🔺دوستان خود را به مطالعه این مطالب و پیگیری این کانال دعوت کنید. برای آگاهی و به عشق «شما» می‌نویسیم.