♦️ بابکداد
قصه دارد! خطونشان کشیدن احمدینژاد برای بزرگترها، هم قصه دارد، هم هدف!
اردیبهشت سال ۹۰ وقتی او از قهر ۱۱ روزه و خانهنشینی برگشت، در مصاحبه تلویزیونی صراحتاً گفت: «ولایت فقیه بدون ملت "دست بسته" است» در واقع جملهاش از این هم صریحتر بود. او عادت دارد خودش را مترادف «ملت» بیان کند. نوک انگشتش را به سمت خودش میگرفت. هر وقت میگفت: «ملت!» ملت یعنی خود او؛ یعنی احمدینژاد!
او در آن مصاحبه (۲۶ اردیبهشت ۹۰ که در وبلاگم بصورت زنده پیاده میکردم) به خودش به عنوان «ملت» اشاره کرد و با زیرکی به خامنهای هشدار داد: «ولی فقیه بدون وجود ملت، حتی اگر امیرالمؤمنین هم باشد، تنها و دستبسته خواهد بود!»
او در تمام ۸ سال ریاستجمهوریاش، هرگز از اینکه بتواند «عنان قدرت» را از رهبری بگیرد، بدش نمیآمد. ۴سال اول، برای آنکه بتواند جا بیفتد و اوج بگیرد و سایهی سنگین رقیب خود (هاشمی رفسنجانی) را دور کند، خود را «سمعاً و طاعتاً» مطیع فرامین رهبر نشان میداد. تا سال ۸۸ که «جادوی تملقهای» او بین رفاقت ۴۰-۵۰ ساله خامنهای و رفسنجانی فاصله انداخت! و رهبر آن سخن پرهزینه را گفت که: «نظر من به رئیس جمهور محترم نزدیکتر است!»
در واقع آقای خامنهای در آن سال، همه چیز را «جلوی پای این نورسیده متملق» قربانی کرد و بعدتر هزینههای گزافی بابت یکیک آنها پرداخت کرد. در آن سال بیطرفی، رأی مردم، حق نامزدها و حتی جان مردم معترض و شرایط رهبری خود را «فدای ابقای احمدینژاد» در ریاست جمهوری کرد. و رفاقت ۴۰-۵۰ سالهاش با اکبر هاشمی رفسنجانی را تاخت زد! از آن پس، احمدینژاد سوار «اسب قدرت» شد. سالهای ۸۸ و ۸۹ با اعتراضات و بیانیههای موسوی و کروبی سپری شد و وقتی رهبر درب خانه آنها را با «قفل حصر» بست، سال ۹۰ و بدمستی احمدینژاد هم به اوج رسید. او سال ۹۰ بخت خود را آزمایش کرد و با عزل وزیر اطلاعات (که مُلک رهبری است) قدرتنمایی کرد. خامنهای وزیر را برگرداند و احمدینژاد به قهر رفت. بسیاری پا پیش گذاشتند تا قضیه فاش نشود، ولی احمدینژاد تا مرز تهدید استعفاء هم پیشروی کرد. ۱۱ روز در خانه نشست تا رهبر را مجبور کند از حمایت از وزیری که عزلش کرده بود، دست بردارد. دعوا بر سر «وزارت اطلاعات» بود. در همه دورهها، «تعیین یا برکناری» وزیر اطلاعات فقط در حیطه اختیارات رهبر است و همه رؤسای جمهوری به این قرار نانوشته ملزم پایبند بودهاند. (وزیر ارشاد هم جزو مُلک طلق آقای خامنهای است)
سال ۱۳۹۰ به هر علتی، احمدینژاد تصمیم گرفت مصلحی را از وزارت اطلاعات عزل کند و کرد! از نگاه حاکمیتی، این کار رئیس جمهور، مصداق «تجاوز به محدوده اختیارات رهبری» بود! اما آن ایام احمدینژاد در اوج اعتماد به نفس بود و جسورانه چنان کارهایی میکرد! در آن ماجرا تیغ احمدینژاد نبرید و برگشت. اما در مصاحبه نیش خود را زد.
مردم پیش خود خیال میکردند «اشغل الظالمین بالظالمین» شده و شاید سپاه یا احمدینژاد بر علیه دیکتاتوری خامنهای کودتا کنند! بسیاری از سرداران قدیمی و ریش سفیدهای جمهوری اسلامی، آقای خامنهای را بخاطر آنهمه «دور دادن» به احمدینژاد مقصر میدانستند و بعید نبود برای نجات کشور از آن ضعف حاکمیتی، کودتایی رخ دهد. آنچنان که چندماه بعد روز ۲۱ آبان ۹۰ وقتی قرار بود خامنهای از سایت موشکی ملارد بازدید محرمانهای داشته باشد، انفجار مهیبی در آن پایگاه نیروی هوایی سپاه رخ داد و پدر صنعت موشکی سپاه و بسیاری در آن کشته شدند. یکی از احتمالات مطرح آن ایام، شکست یک کودتا و طرح برای حذف آقای خامنهای بود.
از دید خیلیها، خامنهای در آستین نظام، مار پرورش داده بود و مورد شماتت و سرزنش بسیاری قرار داشت. در بین مردم هم خیلیها راضی بودند «سقوط رهبر» ببینند، حتی به قیمت کودتای سپاه!
قهر ۱۱ روزه و نیشهای مکرر احمدینژاد به خامنهای از آن روزها تا همین سخنرانی اخیرش که «سلطنت استکباری آن فرد بالانشین» را مورد حمله قرار داد، دل مردم را خنک میکند. اما فقط خنک میکند. دیگر آگاهیها از دامنه فسادهای تیم احمدینژاد آنچنان فراگیر شده که کسی رغبتی به احمدینژاد ندارد. او با معدود دوستانش با همه جنجالهایی که برپا کنند، حتی تنور انتخابات را گرم هم نمیکنند. چه رسد که رأی داشته باشند. با این همه، او برای مطرح شدن، همچنان از تکنیک «زدن بزرگترها» استفاده میکند و حملاتش به آقای خامنهای صرفاً «تاکتیک تبلیغی» است و لاغیر!
بابکداد
نهم فروردین ۹۶
🔹پینوشت: متن پیاده شده مصاحبه احمدینژاد بعد از قهر ۱۱ روزه سال ۱۳۹۰ و تحلیلم را در (لینک زیر) میتوانید بخوانید.
http://babakdad.blogspot.fr/2011/05/blog-post_16.html
🔹کانال تلگرام را به دوستان معرفی کنید که شما بهترین رسانهاید.
http://t.me/babakdad
قصه دارد! خطونشان کشیدن احمدینژاد برای بزرگترها، هم قصه دارد، هم هدف!
اردیبهشت سال ۹۰ وقتی او از قهر ۱۱ روزه و خانهنشینی برگشت، در مصاحبه تلویزیونی صراحتاً گفت: «ولایت فقیه بدون ملت "دست بسته" است» در واقع جملهاش از این هم صریحتر بود. او عادت دارد خودش را مترادف «ملت» بیان کند. نوک انگشتش را به سمت خودش میگرفت. هر وقت میگفت: «ملت!» ملت یعنی خود او؛ یعنی احمدینژاد!
او در آن مصاحبه (۲۶ اردیبهشت ۹۰ که در وبلاگم بصورت زنده پیاده میکردم) به خودش به عنوان «ملت» اشاره کرد و با زیرکی به خامنهای هشدار داد: «ولی فقیه بدون وجود ملت، حتی اگر امیرالمؤمنین هم باشد، تنها و دستبسته خواهد بود!»
او در تمام ۸ سال ریاستجمهوریاش، هرگز از اینکه بتواند «عنان قدرت» را از رهبری بگیرد، بدش نمیآمد. ۴سال اول، برای آنکه بتواند جا بیفتد و اوج بگیرد و سایهی سنگین رقیب خود (هاشمی رفسنجانی) را دور کند، خود را «سمعاً و طاعتاً» مطیع فرامین رهبر نشان میداد. تا سال ۸۸ که «جادوی تملقهای» او بین رفاقت ۴۰-۵۰ ساله خامنهای و رفسنجانی فاصله انداخت! و رهبر آن سخن پرهزینه را گفت که: «نظر من به رئیس جمهور محترم نزدیکتر است!»
در واقع آقای خامنهای در آن سال، همه چیز را «جلوی پای این نورسیده متملق» قربانی کرد و بعدتر هزینههای گزافی بابت یکیک آنها پرداخت کرد. در آن سال بیطرفی، رأی مردم، حق نامزدها و حتی جان مردم معترض و شرایط رهبری خود را «فدای ابقای احمدینژاد» در ریاست جمهوری کرد. و رفاقت ۴۰-۵۰ سالهاش با اکبر هاشمی رفسنجانی را تاخت زد! از آن پس، احمدینژاد سوار «اسب قدرت» شد. سالهای ۸۸ و ۸۹ با اعتراضات و بیانیههای موسوی و کروبی سپری شد و وقتی رهبر درب خانه آنها را با «قفل حصر» بست، سال ۹۰ و بدمستی احمدینژاد هم به اوج رسید. او سال ۹۰ بخت خود را آزمایش کرد و با عزل وزیر اطلاعات (که مُلک رهبری است) قدرتنمایی کرد. خامنهای وزیر را برگرداند و احمدینژاد به قهر رفت. بسیاری پا پیش گذاشتند تا قضیه فاش نشود، ولی احمدینژاد تا مرز تهدید استعفاء هم پیشروی کرد. ۱۱ روز در خانه نشست تا رهبر را مجبور کند از حمایت از وزیری که عزلش کرده بود، دست بردارد. دعوا بر سر «وزارت اطلاعات» بود. در همه دورهها، «تعیین یا برکناری» وزیر اطلاعات فقط در حیطه اختیارات رهبر است و همه رؤسای جمهوری به این قرار نانوشته ملزم پایبند بودهاند. (وزیر ارشاد هم جزو مُلک طلق آقای خامنهای است)
سال ۱۳۹۰ به هر علتی، احمدینژاد تصمیم گرفت مصلحی را از وزارت اطلاعات عزل کند و کرد! از نگاه حاکمیتی، این کار رئیس جمهور، مصداق «تجاوز به محدوده اختیارات رهبری» بود! اما آن ایام احمدینژاد در اوج اعتماد به نفس بود و جسورانه چنان کارهایی میکرد! در آن ماجرا تیغ احمدینژاد نبرید و برگشت. اما در مصاحبه نیش خود را زد.
مردم پیش خود خیال میکردند «اشغل الظالمین بالظالمین» شده و شاید سپاه یا احمدینژاد بر علیه دیکتاتوری خامنهای کودتا کنند! بسیاری از سرداران قدیمی و ریش سفیدهای جمهوری اسلامی، آقای خامنهای را بخاطر آنهمه «دور دادن» به احمدینژاد مقصر میدانستند و بعید نبود برای نجات کشور از آن ضعف حاکمیتی، کودتایی رخ دهد. آنچنان که چندماه بعد روز ۲۱ آبان ۹۰ وقتی قرار بود خامنهای از سایت موشکی ملارد بازدید محرمانهای داشته باشد، انفجار مهیبی در آن پایگاه نیروی هوایی سپاه رخ داد و پدر صنعت موشکی سپاه و بسیاری در آن کشته شدند. یکی از احتمالات مطرح آن ایام، شکست یک کودتا و طرح برای حذف آقای خامنهای بود.
از دید خیلیها، خامنهای در آستین نظام، مار پرورش داده بود و مورد شماتت و سرزنش بسیاری قرار داشت. در بین مردم هم خیلیها راضی بودند «سقوط رهبر» ببینند، حتی به قیمت کودتای سپاه!
قهر ۱۱ روزه و نیشهای مکرر احمدینژاد به خامنهای از آن روزها تا همین سخنرانی اخیرش که «سلطنت استکباری آن فرد بالانشین» را مورد حمله قرار داد، دل مردم را خنک میکند. اما فقط خنک میکند. دیگر آگاهیها از دامنه فسادهای تیم احمدینژاد آنچنان فراگیر شده که کسی رغبتی به احمدینژاد ندارد. او با معدود دوستانش با همه جنجالهایی که برپا کنند، حتی تنور انتخابات را گرم هم نمیکنند. چه رسد که رأی داشته باشند. با این همه، او برای مطرح شدن، همچنان از تکنیک «زدن بزرگترها» استفاده میکند و حملاتش به آقای خامنهای صرفاً «تاکتیک تبلیغی» است و لاغیر!
بابکداد
نهم فروردین ۹۶
🔹پینوشت: متن پیاده شده مصاحبه احمدینژاد بعد از قهر ۱۱ روزه سال ۱۳۹۰ و تحلیلم را در (لینک زیر) میتوانید بخوانید.
http://babakdad.blogspot.fr/2011/05/blog-post_16.html
🔹کانال تلگرام را به دوستان معرفی کنید که شما بهترین رسانهاید.
http://t.me/babakdad
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر