♦️دوازده ادمین کانال و چند فعال سیاسی را گرفتند!♦️
بازداشت یعنی پیشگیری از جرم. تعدادی فعال سیاسی و رسانهای را برای پیشگیری از (خدای نکرده) فعالیت احتمالی انتخاباتی دستگیر کردهاند، آن وقت دم از «امنیت و اقتدار» میزنند!
خب این چه کاری است؟ اصلاً چرا هر چند وقت یکبار، گوشت تن خودتان را با «کابوس انتخابات» میتکانید؟ حیف از جوانی آن آقای جنتی نیست که دائم باید صلاحیت بررسی و رد کند؟ او به کنار، این همه تن خودتان را نلرزانید.
خب برادر من! بزرگ من! عزیز!
انتخابات برای سلامتی روحی شما مضر است؛ حذفش کنید! این چه کاری است که با خودتان میکنید؟ یک جو صداقت کافی است. مردم هم ازتان میپذیرند. سلطنتی که هستیم، یک اسم «جمهوری» مانده، آن را هم بردارید و خیال خودتان را راحت کنید.
آخر مگر سادیسم و خودآزاری دارید که انتخاباتی را که از صد طرفش را بستهاید و محدود کردهاید؛ ولی باز هم این مردم «بر خلاف» میل شما رأی میدهند، برگزار کنید و تنتان را بلرزانید!
این بندگان خدا را با چه بهانهای بازداشت کردهاید؟ باز-داشتن از کدام جرم؟ از انتخابات؟ خب وقتی «احتمال فعالیت انتخاباتی» هنگامه شهیدی و احسان مازندرانی و بقیه، شما را به این همه هول و هراس و وحشت میاندازد، مگر بیماری خودآزاری دارید که انتخابات برگزار میکنید؟
یک شب جشنی بگیرید، اسم نامزدهایتان را داخل گوی گردان بیاندازید. آن مجری همیشه خندان صداوسیما را بیاورید تا گوی را بچرخاند و یکی را بیرون بیاورد! همان «بختبرگشته» را بگذارید «مثلاً» نقش رئیسجمهور یا نماینده را بازی کند. آخر وقتی نمیتوانید ادای دموکراسی را درآورید و قبای مردمسالاری به تنتان زار میزند، دیگر هر سال انتخابات برگزار کردنتان دیگر چیست؟
خب وقتی از «فعالیت انتخاباتی مردم» مثل گربه میترسید، مگر سادیسم دارید ادای جهانیان را درآورید و خودتان را مضحکه عام و خاص کنید؟ هر دورهی انتخابات هم همین آش و کاسه است!کسی از شما، با این وضع مزاج و روح درب و داغان انتظاری ندارد. بخدا ادای «جمهوریت» هم به قیافهتان زار میزند!
این ملت بیپناه و خسته هم، شما را و مریضی روحی شما را درک میکنند.
قول میدهم اگر انتخابات برگزار نکنید، کسی از شما به دل نمیگیرد و ناراحت نمیشود. همینقدر که اینطور کابوسزده و رمیده، به جان بچههای مردم نیفتید و بروید استراحت (و مختصر چپاولتان را) بکنید، همه راضی هستیم. انتخابات «قبای برازنده» شما نیست.
این قبا را از تن در آورید!
[بابکداد]
بازداشت یعنی پیشگیری از جرم. تعدادی فعال سیاسی و رسانهای را برای پیشگیری از (خدای نکرده) فعالیت احتمالی انتخاباتی دستگیر کردهاند، آن وقت دم از «امنیت و اقتدار» میزنند!
خب این چه کاری است؟ اصلاً چرا هر چند وقت یکبار، گوشت تن خودتان را با «کابوس انتخابات» میتکانید؟ حیف از جوانی آن آقای جنتی نیست که دائم باید صلاحیت بررسی و رد کند؟ او به کنار، این همه تن خودتان را نلرزانید.
خب برادر من! بزرگ من! عزیز!
انتخابات برای سلامتی روحی شما مضر است؛ حذفش کنید! این چه کاری است که با خودتان میکنید؟ یک جو صداقت کافی است. مردم هم ازتان میپذیرند. سلطنتی که هستیم، یک اسم «جمهوری» مانده، آن را هم بردارید و خیال خودتان را راحت کنید.
آخر مگر سادیسم و خودآزاری دارید که انتخاباتی را که از صد طرفش را بستهاید و محدود کردهاید؛ ولی باز هم این مردم «بر خلاف» میل شما رأی میدهند، برگزار کنید و تنتان را بلرزانید!
این بندگان خدا را با چه بهانهای بازداشت کردهاید؟ باز-داشتن از کدام جرم؟ از انتخابات؟ خب وقتی «احتمال فعالیت انتخاباتی» هنگامه شهیدی و احسان مازندرانی و بقیه، شما را به این همه هول و هراس و وحشت میاندازد، مگر بیماری خودآزاری دارید که انتخابات برگزار میکنید؟
یک شب جشنی بگیرید، اسم نامزدهایتان را داخل گوی گردان بیاندازید. آن مجری همیشه خندان صداوسیما را بیاورید تا گوی را بچرخاند و یکی را بیرون بیاورد! همان «بختبرگشته» را بگذارید «مثلاً» نقش رئیسجمهور یا نماینده را بازی کند. آخر وقتی نمیتوانید ادای دموکراسی را درآورید و قبای مردمسالاری به تنتان زار میزند، دیگر هر سال انتخابات برگزار کردنتان دیگر چیست؟
خب وقتی از «فعالیت انتخاباتی مردم» مثل گربه میترسید، مگر سادیسم دارید ادای جهانیان را درآورید و خودتان را مضحکه عام و خاص کنید؟ هر دورهی انتخابات هم همین آش و کاسه است!کسی از شما، با این وضع مزاج و روح درب و داغان انتظاری ندارد. بخدا ادای «جمهوریت» هم به قیافهتان زار میزند!
این ملت بیپناه و خسته هم، شما را و مریضی روحی شما را درک میکنند.
قول میدهم اگر انتخابات برگزار نکنید، کسی از شما به دل نمیگیرد و ناراحت نمیشود. همینقدر که اینطور کابوسزده و رمیده، به جان بچههای مردم نیفتید و بروید استراحت (و مختصر چپاولتان را) بکنید، همه راضی هستیم. انتخابات «قبای برازنده» شما نیست.
این قبا را از تن در آورید!
[بابکداد]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر