با نامزدي ناگهاني آقاي هاشمي، سئوالات فراواني پيش روي مردم قرار گرفته كه بدبختانه ما را از توجه و تمركز بر نقشه هاي موذيانه "مهندسان انتخابات" تا حدود زيادي غافل مي كند. عده اي چنان تبليغ مي كنند كه گويا ناجي افسانه اي ملت وارد صحنه شده و انتخابات 88 را يكسره به فراموشي سپرده اند. بديهي است كه تصميم نهايي شركت و يا تحريم انتخابات با خود مردم ايران است. اما توصيه مي كنم قبل از هر تصميمي، چند نكته را با دقت بنگريم و آنگاه هر تصميمي خواستيم بگيريم.
اول اينكه بر اساس كارنامه، و نه بر اساس ذهنيات خود، سئوال كنيم كه آقاي هاشمي آيا بيشتر ناجي و دلبسته نظام است و يا دلبسته و ناجي ملت؟ در بزنگاههاي مهم، آيا او به نفع مردم فرياد زده؟ و يا به نفع نظام سكوت كرده است؟ آيا اگر از سوي رهبر اشاره اي بگيرد كه از نامزدي "انصراف" بدهد، او سخن رهبر را گوش مي دهد و يا پاي قولش با مردم خواهد ايستاد و تا آخر در رقابتها مي ماند؟ در صورت افزايش فشارها كه قطعا" بيشتر از اين هم مي شوند، آيا آرامش فضاي سياسي نظام را به مصلحت مي بيند و كناره مي گيرد و يا خواست مردم را با جديت دنبال خواهد كرد؟ آيا در آن "روز مبادا" كه در انتخابات 88 رخ داد و ديديم، آقاي هاشمي همراه ملت معترض به خيابان مي آيد و يا با بيانيه اي همه را به خانه نشيني دعوت مي كند و "به خدا شكايت خواهد برد!" و شبكه هاي اجتماعي و ستادهاي انتخاباتي اش را با انبوهي از نيروهاي امنيتي و سركوبگر تنها خواهد گذاشت؟ آيا او حاضر است به اندازه آقاي كروبي و موسوي تا حصري 800 روزه و قرباني شدن خانواده اش پيش برود؟ يادمان باشد بعد از نماز جمعه روز قدس 88، در مقابل حذف از امامت جمعه تهران ايشان سكوت كرد و به خاطر مصالح نظام اعتراضي نكرد و خانه نشين شد. از خود بپرسيم دليل سكوت و عدم اعتراضش، حفظ مصالح مردم بود يا نظام و يا هردو؟ و در نهايت آيا كار مؤثر ديگري هم جز برخي كارهاي ساده كرد يا خير؟
فشارهايي كه اين چند روزه بر او وارد آمده، قطعا" به قول روزنامه رسالت تبديل به "آتش توپخانه سنگيني" خواهد شد كه ممكن است رهبر را به هراس بياندازد و با اشاره اي از سوي بيت، ناچار به انصراف از نامزدي شود. اعتراض او نهايتا" سكوت و كناره گيري است، چون ديگر داشتن مقام و منصب ارضايش نمي كند. از طرفي حاضر به قرباني كردن خانواده اش نيست چنانچه در يك روز بستري شدن مهدي هاشمي در بيمارستان، سه بار به ملاقات او رفت. اين را با مقاومت 800 روزه آقاي موسوي قياس كنيم كه دخترانش اسير هزاران تهديد و آزار هستند اما حاضر به فرمانبري از رهبر نيست. آقاي هاشمي اگر بدليل كهولت سن يا داشتن لقب "خواص بي بصيرت" رد صلاحيت نشود، و اگر با اشاره مافياي بيت از نامزدي انصراف ندهد، نهايتا" با عتابي از سوي همسرشان از اين بازي بي سرانجام كناره گيري مي كنند و عطاي رياست را بر لقاي آن مي بخشد. در اين حالت آيا مي توان تصور كرد چه بلايي بر سر اميدهايي كه عده اي متوّهمانه دامن مي زنند و جوانان را به اميد «تغيير بوسيله هاشمي!» به دامگه حادثه ها مي كشانند، خواهد آمد؟
اين نامزدي اشتباه، فقط "پايان هاشمي" نخواهد بود؛ بلكه پايان اميدي است كه با خوش بيني متوهمانه برخي، به مردم و جوانان تزريق مي شود. و در آخر سر، در بين شبكه هاي جوان و پرشوري كه به تغيير توسط هاشمي دل بسته شده اند، يأس چندبرابري و نوميدي وحشتناكي برجاي خواهد گذاشت كه ويرانگرتر از اين خواهد بود. علاوه بر اينكه به شمار قربانياني كه حكومت در اين دامگه از جوانان و مردم ما خواهد گرفت، خواهد افزود. پس اندكي انديشه كنيم و مسئولانه سخن بگوييم.
دوم اينكه برخي به بهتر شدن وضع اقتصادي و راه افتادن كارخانجات و توليد و رفع بيكاري توسط هاشمي خوش بين هستند. اين دوستان يا نمي دانند و يا خود را به ناداني مي زنند كه وضع اقتصادي كشور، محصول تحريم هاي فلج كننده اي است كه غرب بخاطر برنامه هسته اي اعمال كرده و آن را روز به روز تشديد مي كند. كارخانجات مواد خام ندارند، از رونق دوباره كدام توليد سخن مي گوييد؟ وقتي به تهاتر نفت با غذا رسيده ايم، هاشمي كدام رونق اقتصادي را اعجاز خواهد كرد؟ چرا فراموشكارانه القا مي كنيد كه هاشمي امروز، توان مديريتي دوران قبل خود را دارد كه تحريم فلج كننده اي در كار نبود. اين گراني و تورم كه كمر مردم را شكسته، ناشي از تحريمها بر سر برنامه هسته اي است و بدون تمكين نظام از جامعه جهاني و توقف غني سازي، فشارها كمتر نخواهد شد. از خود بپرسيم كليد برنامه هسته اي دست رئيس جمهور است يا رهبر؟ چرا آدرس اشتباه مي دهيم و اميد واهي مي سازيم؟
نگراني اقتصادي مردم جاي تأمل جدي دارد و همگي ما را مي رنجاند. ولي از خود بپرسيم پيروزي آقاي هاشمي (حتي به فرض محال) آيا تغييري در وضع اقتصادي مردم ايجاد خواهد كرد؟ وضع خراب اقتصادي، «تابعي از برنامه هسته اي» و تحريمهاي وسيع بانكي و اقتصادي جامعه جهاني است. آيا حضور هاشمي مي تواند تغييري در برنامه هسته اي ايجاد كند؟ يا اينكه اختيار برنامه هسته اي در دست رهبري و سپاه است و آنها حتي به قيمت مُردن مردم از گرسنگي هم تا رسيدن به بمب اتمي از اين برنامه دست بردار نيستند. اگر قبول داريم كه برنامه هسته اي، اختيار و انحصارش در دست رهبري است و او هم قصد كوتاه آمدن ندارد، پس اندكي تأمل كنيم و با حضور بي اثرمان، ميزان مشاركت يك انتخابات بي ثمر را بالا نبريم. نه هاشمي و نه هيچ رئيس جمهور ديگري، توان تغيير وضع اقتصادي را ندارند. چون گراني ها و تورّم «محصول» تحريمهاي اقتصادي غرب و آن هم بدليل برنامه هسته اي است.
سوم اينكه نظام كنوني، هرگز و به هيچ قيمتي حاضر به بازگشت به دوران هاشمي نيست. بافت اين نظام، با بافت نظام در آن دوران تغييرات جدي كرده و او را پس ميزند و هاشمي رفسنجاني را تحمل نخواهد كرد. ساده ترين نشانه اين مدعا، اجازه ي ديرهنگام از سوي بيت براي نامزدي اوست كه تازه آن هم "روايت" است و روايتها هم قابل تفسير و تكذيب هستند! به نظرم در زماني فرمان نامزدي به هاشمي داده شد كه مهندسان انتخابات در بيت رهبري ديدند آقاي مشائي با همراهي احمدي نژاد راهي وزارت كشور شده است. مهندسان انتخابات براي خنثي كردن دولتي ها، هاشمي را وارد معركه كردند تا نيروي كمتري صرف كنند. و در ضمن پرونده خود هاشمي را هم براي هميشه ببندند. آنها به هدفي فكر كرده اند كه دو منظور دارد. حذف مشائي و هاشمي توسط همديگر و داشتن يك انتخابات پرشور بخاطر رقابت اين دو.
از طرفي رقابت پرشور بين مشائي (تيم دولتي ها) و هاشمي تنور انتخاباتي را گرم خواهد كرد كه مهندسان انتخابات از آن تنور، نان خود را بيرون خواهند آورد. آنها با كسب رقم بالاي مشاركت مردمي و پيروزي متقلبانه، نامزدي را پيروز اعلام مي كنند كه رهبر و بيت رهبري و سپاه روي آن اجماع دارند يا اجماع خواهند كرد. اما آن نامزد پيروز يا سعيد جليلي است يا قاليباف. يادمان باشد كه خانم عفت مرعشي همسر آقاي رفسنجاني درباره انتخابات به درستي گفت: "انتخاباتي در كار نيست. و آراء مردم را نمي شمارند!" نمي دانم علت مخالفت آقاي هاشمي با نظر همسرش كه چند دهه است سياسيون نظام را از نزديك مي شناسد، چه بود كه نامزد شد؟ و آيا اين مسير را مي تواند تا انتهاي پرخطرش برود؟
چهارم اينكه رأي به آقاي هاشمي، نه تنها در گروه بندي «رأي به تغيير» نمي گنجد و هاشمي اهل تغيير نيست و اعتقادي به تغيير ندارد (جز احتمالا" در بخش اقتصاد كه گفتم در گرو برنامه هسته اي است و تغيير آن دشوار است). نامزدي ايشان فقط آمار ميزان مشاركت در انتخاباتي را بالا مي برد كه آقاي خامنه اي از مدتها قبل براي آن برنامه چيده و با چيدمان تعدد نامزدها، به استقبال آن رفته بود.
جامعه يكباره با خبر نامزدي آقاي هاشمي، آچمز شده و برخي از دوستان در يك عجله و بدون تحليل و تأمل، وارد همان بازيي شده اند كه حكومت مي خواهد. يعني داشتن يك تنور داغ و انتخاباتي پرشور، به قصد نشان دادن "مردمسالاري در نظام اسلامي"! آراء ملتي كه از فرط نوميدي و براي اندكي تغيير در وضع معيشتي خود، ممكن است هاشمي را ناجي كشور بداند اما آيا به نااميدي بعد از آن انديشيده ايم؟ فرداي انتخابات، در حالي كه فرد مورد نظر رهبر را رئيس جمهور اعلام كرده اند، و از آراء مردم به عنوان "رأي بي سابقه به مشروعيت نظام" سوء استفاده مي شود و در بوق و كرنا خواهند كرد. در آن روز مردم نااميدي خواهيم داشت و فشارهاي بيشتري بر جامعه مدني و فعالان جوان و حتي بر موسوي و كروبي وارد خواهند كرد. با استناد به انتخابات شورانگيز(!) 92، نظام دوباره بر فتنه 88 و دربندان آن فشار وارد مي آورد و حتي بعيد نمي دانم كه نامزدهاي محصور انتخابات 88 همچنان در حصر بمانند و يا حتي اين بار با گستاخي بيشتري، نظام آنها را دادگاهي و تبعيد كند و البته قربانيان جديدي هم به فهرست قربانيان 88 افزوده مي شود. نظام مدعي مي شود فتنه اي بزرگتر را كشف و سركوب كرده و الي آخر.
پنجم اينكه برخي مي گويند تحريم انتخابات سودي ندارد و اگر رأي هم ندهيم، باز هم همين مي شود. پاسخ اين است كه فرقش اين است كه وقتي رأي ندهيم، لااقل حس آزار دهنده توهين به شعورمان ما را آزار نخواهد داد. بچه هاي ما را نوميدتر و عصباني تر نخواهد كرد و شبكه هاي اجتماعي مان را به دام نيروهاي سركوبگر نظام نخواهد فرستاد. با اين حال من به شعور مردم ايمان دارم و مطمئنم از خود سئوالهاي زيادي خواهند كرد و اگر پاسخي نيافتند، پاي صندوقهاي رأي نظام نخواهند رفت.
اي كاش مي شد اين روزها نظر خانم عفت مرعشي همسر و خانم فائزه هاشمي دختر آقاي رفسنجاني را درباره نامزدي ايشان پرسيد. ترديد ندارم آنها اين انتخابات را چيزي جز قربانگاه آقاي هاشمي نمي دانند. من به قربانگاه جواناني فكر مي كنم كه نظام براي آنها "دام انتخاباتي" جديدي چيده است. و البته دعا مي كنم از هر گزندي در امان بمانند. هيچكس از انديشيدن و تأمل زيان نديده، اين بار با چشمان باز عمل كنيم. هنوز تجربه 88 در مقابل روي ما زنده است. تجربياتي تلخ، اما زنده و عبرت آموز.
ششم اينكه از خود بپرسيم اگر آقاي هاشمي كه با اشاره از بيت رهبري ثبت نام كرد، با اشاره ديگري از سوي بيت "انصراف" بدهد و يا در برابر تقلبهاي حتمي نظام "خاموش" بماند و مانند انتخابات مجلس بگويد "شكايتش را به خدا مي برد" چه بر سر جوانان هوادار تغيير كه به او اميد بسته بودند، خواهد آمد؟ مجله هاي نيروي انتظامي با عكس فتنه گران (!) را در سال 88 به ياد داريد؟ عكس شركت كنندگان در اعتراضات، دعوت از نيروهاي بسيج براي شناسايي و نهايتا" دستگيري بسياري از آنها را به ياد داريد؟
لابد به ياد داريد آقاي كروبي در مناظره انتخاباتي با آقاي موسوي از او قول گرفت "آيا تا پايان خط خواهي ايستاد؟" و موسوي هم قول داد مي ايستد. و تاريخ تا امروز گواهي داده كه هر دو آنها بر عهدي كه جلوي مردم بستند، ايستادند و گواهش اينكه هنوز در حصر و آزار و فشارند. من امروز از طرفداران سينه چاك آقاي رفسنجاني، همين يك سئوال را مي پرسم. اينكه آيا او تا آخر خط با مردم خواهد ايستاد؟ اگر باور داريد مي ايستد، بر طبل اميدي كه مي كوبيد باز هم بكوبيد. وگرنه بدانيد مسئوليت قطره قطره خونهايي كه ريخته خواهد شد، با قلم و زبان شما هم خواهد بود.
نامزدي ناگهاني و احتمالا" ناتمام آقاي هاشمي، جامعه ذوق زده ما را به سرعت به سمت اقيانوس نااميدي خواهد برد و متأسفانه يك "تلخي بي پايان" را بر روح جامعه ما بر جاي خواهد گذاشت. حال آنكه عاقلان گفته اند: "يك پايان تلخ، بهتر از يك تلخي بي پايان است".
لينك برنامه افق ديشب (دوشنبه) كه من نظراتم را درباره انتخابات و نامزدي آقاي هاشمي و همين موارد در فرصتي كه داشتم بيان كردم.
نسخه كوتاه برنامه را اينجا ببينيد.
اين مطلب در سايت گويانيوز
نسخه كوتاه برنامه را اينجا ببينيد.
اين مطلب در سايت گويانيوز
۱۰ نظر:
شما خارج نشینها فقط بلدید مردم را نامید کنید وهیچ گونه راه حل منطقی هم بلد نیستید فقط میگوئید نکنید ولی نمیگوید چکنید خودتان راحت آنجا نشسته اید ونیمدائید که یک کارگ مثل من با چه مشکلاتی سروکار دارد فعلا تنها روزنه امید ما همین رفسنجانی با تمام معایبش است
تحلیل بی نظیر و قریب الوقوعی بود.با تشکر
تحلیل بسیار جالب و قریب الوقوعی بود با سپاس از شما.
چند نکته.
1- اگر قرار است هاشمی انصراف دهد و نامزد نشود که هیچ. ما هم تحریم خواهیم کرد. اگر نامزد باقی ماند، رای مدهیم. مگر نه اینکه میگویید هاشمی کاری نمیکند، خوب اگر کاری نکرد، 4 سال آینده تحریم میکنیم. اگر به زعم شما امید مردم پس از انصراف/شکست/ناتوانی هاشمی از بین برود، شما که از همین الان در حال نابود کردن این امیدی که ایجاد شده هستید.
2- خوب برای اینکه هزینه هایی که فرمودید، کاهش یابد و خونهایی که حدس زدید ریخته خواهد شد، نریزد، راه حل شما چیست؟ تحریم؟ خوب فردای انتخابات که کسی رای نداد و نامزد مورد نظر انتخاب شد، چه میشود؟ امید به جامعه بازمیگردد؟ وضعیت اقتصادی/معیشتی مردم بهبود میابد؟
3- تمام تحلیل شما بر اساس فرضیات بود و نه مستندات و مستدلات. همه اش بر اساس این بود که اگر آنطور شود و اگر اینطور شود، و بعد نتیجه گیری قطعی تحریم، بر اساس فرضیاتی غیرقطعی گرفتید. کلاً این نوع استدلال مردود است.
4- وضع اقتصادی کشور را معلول تحریمها دانستید. بسیاری معتقدند هاشمی توان این را دارد که باعث بهبود سیاست خارجی و کاهش تحریمها شوند. شما بر چه اساسی میگویید که او از عهده اینکار بر نمی آید. حتی گفته اید، کار سختی است بهبود وضعیت هسته ای ایران، اما اگر هاشمی از عهدهء همین یک مورد برآید چه؟ غیرممکن نیست، و امید داشتن یعنی در انتظار اتفاقات کم احتمال. حتی غیرممکن.
5- بر چه اساس مستندی ورود هاشمی را بر مبنای اجازهء بیت میدانید و بر فرض صحبح بودن این مدعا، بر چه اساسی ورود او به انتخابات را در پی ورود مشایی میدانید. گزارشی هست که میگوید مشایی و احمدی نژاد در دفتر وزارتخانه بودند و منتظر تا اگر هاشمی وارد شد همزمان با او وارد میدان شوند.
6- در نهایت اگر هاشمی رد صلاحیت شود، یا به او اجازه باقی ماندن در میدان ندهند، هیچ امیدی نا امید نمیشود. امید ما به بهبود اوضاع در صورت ریاست جمهوری هاشمی است. اگر به او میدان داده نشود فقط حسرت از دست دادن یک فرصت را میخوریم.
7- اگر تقلب شود...دلیل کافی برای عدم شرکت نیست. بارها و در جاهای مختلف به آن پرداخته شده. اما حرف از هزینه هایی که بر مردم وارد میشود در صورت بروز تقلب دادید، اما آیا هزینه هایی که مردم در صورت تحریم کردن خواهند پرداخت را هم محاسبه کرده اید؟ هزینه هایی مانند فقر، ناکارآمدی، بی تفاوتی مزمن، سرخوردگی، و... و آیا در صورت تحریم دیگر خونی از بیگناهی ریخته نخواهد شد؟ دیگر کسی در زندان نخواهد ماند؟
8- جامعه از کاندیداتوری هاشمی آچمز شد؟!؟! جامعه از دو هفته قبل از ثبت نام وی منتظر حضور وی در وزارت کشور بود! از همان زمانی که خاتمی از هاشمی حمایت کرد!
9- شما جوری از ناامیدی مردم سخن میگویید که گویا همینک همه سرشار از امیدند! کاش همینجا، در ایران و در میان این مردم مستأصل بودید تا بفهمید چرا به کسی مثل هاشمی امید بسته اند.
10- آیا خطر نکردن فقط به این دلیل که به شعورمان توهین نشود کافی است؟؟؟ شما اگر درخواستی از کسی داشته باشی و احتمال رد شدن آنرا بدهی دیگر اقدام نمیکنی؟ کنار میکشی که مبادا در صورت رد شدن به من توهین شود؟ سرخورده شوم؟؟ آیا این کافیست که مردم کنار بکشند و در همین وضعیت فلاکتبار و چه بسا بدتر ادامه دهند؟
11- این ما هستیم که قرار است هزینه دهیم. این ما هستیم که به خیابان اگر برویم خطر میکنیم. مسلماً ما بیشتر از هر کس دیگری به فکر خودمان و جانمان و آینده مان هستیم. اما خطر کرده ایم. خطر میکنیم. لطفاً از جان ما برای به نتیجه رساندن نظریه تان استفاده نکنید.
12- بارها از لفظ نامزدی ناگهانی استفاده کردی. گویا دوهفته پیش از ثبت نام ایشان اخبار را دنبال نکرده اید. اتفاقاً در روز شنبه، آخرین روز ثبت نام، همه منتظر بودند که ایا وی ثبت نام میکند یا خیر. نمیدانم چرا شما برایتان این نامزدی ناگهانی بود!
با تحلیل شما تا حدود زیادی موافقم. خامنه ای نشان داده که بسیار بد سلیقه است و همیشه بدترین گزینه را انتخاب می کند. ولی این لزوما چیز بدی برای جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان نیست. انتخابات 88 اگرچه برای مردم ایران هزینه داشت ولی بیشترین هزینه آن متوجه حاکمیت شد. ما مملکتی داریم که در هر روز حدود پنجاه نفر بر اثر تصادفات رانندگی جانشان را از دست می دهند (بخوانید حماقت مسئولین در طراحی ساده سیستم ترافیک) و کل کشته شدگان تمام اعتراضات بعد از انتخابات حدود صد نفر بود یعنی به اندازه دو روز تصادفات رانندگی. البته تعدادی هم به زندان رفتند و یا مانند من و شما کشور را ترک کردند. ولی نگاه کنید به دستاوردهای این جنبش که تقریبا تمام دنیا از آن پشتیبانی کردند. مبارزه بدون خشونت بالاخره هزینه دارد ولی هزینه آن بسیار بسیار کمتر از مبارزه مسلحانه است. اگر رای مردم به رفسنجانی بتواند باعث فعال سازی مجدد جنبش سبز شود باید آن را به فال نیک گرفت. مطمئن باشید اکر تقلب کردند تمام دنیا با خبر خواهد شد به مانند 4 سال پیش. به گمانم باید منتظر باشیم. به طور عموم برایند نظر مردم صحیح خواهد بود. اگر برایند به سمت رای به رفسنجانی باشد باید که در این تنور بدمیم تا هزینه داخلی و خارجی تقلب را برای حاکمیت زیاد کنیم.
سلام آقای داد. قسمتی از ای میلی که روز دو شنبه 13 می برای سر دبیر یک از سایتهای خارج از کشور ارسال نمودم عینا در ذیل مطلب شما درج می کنم . در انتها نیز خواهشی از شما خواهم داشت .
رویداد های روز شنبه گذشته را از یک جنبه دیگر هم می توان دید که متاسفانه در خبرها و تحلیلهای امروز و دیروز اثری از آن نیست.
صحبت از یک تماس تلفنی با دفتر آقای رفسنجانی هست که بلافاصله بعد از آن تلفن ایشان گفته اند : " بسم الله ... برویم" در مصاحبه ای که دختر ایشان فاطمه خانم ، داشته اند فقط به تماس اشاره شده است و اینکه این تلفن از طرف دفتر رهبری بوده باشد معلوم که نیست جای تامل نیز دارد!. اگر طبق صحبتهای قبلی قرار بوده که رهبری نظری در مورد کاندیداتوری آقای رفسنجانی داشته باشند می بایست تا آخرین ساعات روز جمعه این نظر را اعلام می کردند. بزعم صاحب این نامه چنین نظری حتی تا ساعت هفده و نیم روز شنبه هم اعلام نشده است . وقایع روز شنبه را از اولین ساعات آن مرور می کنیم.
ـ آقای خاتمی به هیچ وجه نمی بایست ثبت نام می کردند. محاصره دفتر ایشان توسط گروه فشار و لباس شخصی در همین راستا بوده است و قطعا دفتر رهبری ازقضیه مطلع بوده است. پس خطری از بایت خاتمی متوجه رهبری نبوده است.
ـ و اما آقای رفسنجانی . روز شنبه آقای رفسنجانی به مانند دفتر رهبری تمام حواسش متوجه آقای احمدی نژاد و آقای رحیم مشائی بوده است. در واقع نه تنها رهبری و آقای رفسنجانی حتی هیچ کس دیگر قادر به پیش بینی اقدامات آقای احمدی نژاد نیستند . اگر این حدس را نیز بپدیریم که رد صلاحیت آقای مشائی به آسانی ممکن نخواهد بود دو احتمال در مورد تلفن فوق الدکروجود دارد :
الف ) دفتر رهبری با اظلاع از حاضر شدن رئیس جمهور و همراهان برای ثبت نام آقای مشائی ، سریع به مجمع تشخیص مصلحت نظام زنگ زده اند تا آقای رفسنجانی را نیز به ثبت نام ترغیب کنند و نظر مثبت رهبری و یا حتی عدم مخالفت ایشان را به اطلاع رسانده اند. در این صورت ، بایستی با در نظر گرفتن ثبت نام آقای جلیلی حول ساعت شانزده همان روز، این احتمال را هم بدهیم که آقای جلیلی هم به تشویق دفتر رهبری پای به عرصه گذاشته اند تا طیف رهبری در نهایت روی او اجماع نمایند . آقای جلیلی حتی می تواند قسمتی از آراء جبهه پایداری را نیز از سبد طیف آنها ها خارج نماید. اشاره هایی از این اجماع را از نوشته های امروز می توان دریافت .خلاصه اینکه در این سناریو ، اول مشائی در دور اول توسط هاشمی حذف شود و در دور دوم هم خود هاشمی توسط جلیلی حذف گردد. حتی اگر هاشمی نهایتا برنده اتنخابات باشد باز نسبت به طیف رحیم مشائی و احمدی نژاد هم هماهنگتر با رهبری خواهد بود.
ب ) تلفن از طرف بیت نبوده و از طرف یکی از نزدیکان آقای رفسنجانی بوده است. ایشان با اطلاع از حرکت آقایان احمدی نژاد و رحیم مشائی برای ثبت نام ، بلافاصله تصمیم به حضور گرفته و درنگ را به مصلحت نداشته است. اگر این احتمال درست باشد و ثبت نام آقای هاشمی بدون گرفتن نظر بیت رهبری انجام شده باشد،امری که حتما در روزهای آینده بر شما مشخص خواهد شد ، باید بپدیریم که یک رقابت بسیار جدی در گرفته است.
در این رقابت جدی و شاید هم جنگ سه مولفه وجود دارد.
ـ یارانه بگیران روستائی و قسمتی از طیف زود باور و ناآگاه. با شعار افزایش مبلغ یارانه آرای آنها به سمت طیف دولتی ها جذب خواهد شد. قسمتی از جناح راست نزدیک به آقای مصباح یزدی.
ـ قسمتی از جناح راست و طرفداران بی قید و شرط رهبری که به هیچ چیزی به غیر از رضایت ایشان فکر نمی کنند.
الف ) دفتر رهبری با اظلاع از حاضر شدن رئیس جمهور و همراهان برای ثبت نام آقای مشائی ، سریع به مجمع تشخیص مصلحت نظام زنگ زده اند تا آقای رفسنجانی را نیز به ثبت نام ترغیب کنند و نظر مثبت رهبری و یا حتی عدم مخالفت ایشان را به اطلاع رسانده اند. در این صورت ، بایستی با در نظر گرفتن ثبت نام آقای جلیلی حول ساعت شانزده همان روز، این احتمال را هم بدهیم که آقای جلیلی هم به تشویق دفتر رهبری پای به عرصه گذاشته اند تا طیف رهبری در نهایت روی او اجماع نمایند . آقای جلیلی حتی می تواند قسمتی از آراء جبهه پایداری را نیز از سبد طیف آنها ها خارج نماید. اشاره هایی از این اجماع را از نوشته های امروز می توان دریافت .خلاصه اینکه در این سناریو ، اول مشائی در دور اول توسط هاشمی حذف شود و در دور دوم هم خود هاشمی توسط جلیلی حذف گردد. حتی اگر هاشمی نهایتا برنده اتنخابات باشد باز نسبت به طیف رحیم مشائی و احمدی نژاد هم هماهنگتر با رهبری خواهد بود.
ب ) تلفن از طرف بیت نبوده و از طرف یکی از نزدیکان آقای رفسنجانی بوده است. ایشان با اطلاع از حرکت آقایان احمدی نژاد و رحیم مشائی برای ثبت نام ، بلافاصله تصمیم به حضور گرفته و درنگ را به مصلحت نداشته است. اگر این احتمال درست باشد و ثبت نام آقای هاشمی بدون گرفتن نظر بیت رهبری انجام شده باشد،امری که حتما در روزهای آینده بر شما مشخص خواهد شد ، باید بپدیریم که یک رقابت بسیار جدی در گرفته است.
در این رقابت جدی و شاید هم جنگ سه مولفه وجود دارد.
ـ یارانه بگیران روستائی و قسمتی از طیف زود باور و ناآگاه. با شعار افزایش مبلغ یارانه آرای آنها به سمت طیف دولتی ها جذب خواهد شد. قسمتی از جناح راست نزدیک به آقای مصباح یزدی.
ـ قسمتی از جناح راست و طرفداران بی قید و شرط رهبری که به هیچ چیزی به غیر از رضایت ایشان فکر نمی کنند.
ـ قسمت دیگری از جناح راست و اصلاح طلبان . این گروه که در حال حلقه زدن بدور آقای هاشمی هستند در صورت عدم بروز مشکل خاصی از قیبل مهندسی آراء ، که با تقلب نمی توان بر این گروه پیروز شد، برنده انتخابات خواهند بود. البته تمام ترس من این هست که بار دیگر رای مردم به بازیچه گرفته شود و بازهم سپاه و رهبری کار خود را بدون شرم انجام دهند و تنها بدبختی و سیه روزی یک حضور پر شکوه برای مردم به یادگار بماند! البته یک احتمال هم در این زمینه وجود دارد که در این نوشته مجال طرح آن نیست.یعنی عدم شرکت بدنه اصلاح طلبی بر خلاف سالهای 76 و 88 یعنی مردم تمایلی به شرکت نشان ندهند.
خواهش من به عنوان یکی از خوانندگان همیشگی تان این است که با دقت تمام به موضوع انتخابات اخیر وارد شوید و اجازه دهید نظرات مخالف نیز در سایت منعکس شود. وحشت از رهبری و سپاه بار دیگر مردم را به دور تسلسل محکوم به شکست دیگری وارد نکند. اگر قرار هست که به هاشمی رفسنجانی رای داده شود ، خواهش می کنم که اجازه دهید نقش بعضا مثبت و اکثرا منفی ایشان در تاریخ سی و چهار ساله اخیر بخوبی و به دور حب و بغض بررسی گردد. ما دوست داریم از این وضعیت خارج شویم . ولی به چه قیمتی؟ آیا با حضور ایشان وضعیت اقتصادی به وضعیت قبل از سال هشتاد وهشت بر خواهد گشت؟ اگر به فرض محال هم برگردد ، آیا جنبش سبز برای تغییر آن نبود؟. مثلا آیا ارزش دلار به هزار تومان بر خواهد گشت یا دولت بعدی سعی خواهد کرد که آن را در حول و هوش چهار هزار توان تثبیت کند؟
اگر ملاحظه بفرمایید می بینید که بنده با اکثر قسمتهای نوشته شما هم نظر هستم. بی شک عده زیادی هستند که مثل بنده فکر می کنند. حال شما که برای مردم شناخته شده تر هستید و صدایتان بیشتر گوش مردم می رسد بیاید تا کمپینی تشکیل بدهیم که هدف آن شناساندن تله ای باشد که حکومت برای مردم گشوده است. مردم آگاه شوند اگر هم رای دادند حداقل دانسته وارد این بازی شوند.
با احترام
بابک پارسا
سلام آقاي بابك داد عزيز:
مقاله خيلي خوبي بود. فقط يك سئوال از خدمت شما دارم و اون هم اينكه اگر توجه كرده باشيد عامل محرك اصلي آقاي هاشمي براي كانديد شدن شخص آقاي خاتمي بوده است. اگر به سايت آقاي خاتمي و همچنين متن سخنراني هاي ايشون در 2 ماهه اخير متوجه اين قضيه مي شويد. چرا در اين خصوص چيزي نمي نويسيد؟
ارسال یک نظر