«اثرگذاري» را بر «آوارگي» ترجيح مي دهم!
وضعيت ما: امروز دو روزي مي شود كه جايي در استان پهناور و كويري ...مهمان يك دوست عزيز هستيم! مي گويند اينجا هم «الله اكبر شبانه» لرزه بر اندام طرفداران كودتا مي اندازد. ديشب كه شوراي نگهبان نتيجه انتخابات را تأييد كرد، بوق ماشينها به صدا درآمد و تكبير در فضاي شهر كوچك ... طنين انداز شد. باورم نمي شد در اين شهرستان كوچك، كه افراد ممكن است بابت «ذكر نام خدا» شناسايي شوند(!) و حتي دچار دردسر بعدي بشوند، آنهمه فرياد جانانه الله اكبر بشنوم.
خبرهايي از خانه!: همسايه اي در مجتمع، در تماسم با او گفت مأموران امنيتي درب آپارتمان ما را شكسته و داخل شده اند و بعد از چند ساعت بازرسي، چيزهايي را با خود برده اند... لابد اتهام من هم يا براندازي سخت و نرم است يا ارتباط با صداي آمريكا(!) يا جاسوسي و براندازي از طريق ديابت و بيماري قلبي!! مثل برادران علايي كه مي خواستند از طريق مبارزه با ايدز براندازي كنند! از اين نگرانم كه مبادا ادعّا كنند «چيزهايي» در خانه مان پيدا كرده اند و مثلا" بگويند «هدفون» ضبط صوت و «هِدسِت موبايل» و «رسيور ماهواره» و «d.v.d» هاي فيلمهاي سينمايي و كارتون بچه هايم،(واااي دستگاه تست قندخونم!) همگي «لوازم جاسوسي!» هستند و توسط سربازان گمنام امام زمان «كشف» شده اند! بخصوص دستگاه تست قندخون، خيلي شبيه ماكت ماهواره اميد(!) است و بعيد ميدانم بتوانند بفهمند چي چي هست؟
حقيقت گويي «هزينه» دارد: اين روزها تعداد كساني كه در شرايط بعد از كودتا «در ايران» هستند و هنوز «زنداني» نشده اند و به تهديدهاي مستقيم مأموران امنيتي مبني بر «خفقان مطلق» گوش نداده اند و مصاحبه اي مي كنند يا چيزي مي نويسند، چندتاست؟ تقريبا" تمامي افرادي كه احتمال داشت در چنين شرايطي «مؤثر» باشند و «شجاعت» داشته باشند كه مانع كودتاچيان بشوند، همزمان در شب اول و هفته اول دستگير شدند و به طور فله اي در زندانهاي مختلف زنداني شده اند. بعد از آن هم با ادامه تهديدها و تهديد خانواده ها و تهاجم به منازل فعالان و منتقدان، افراد ديگر را به سكوتي مرگبار وادار كردند و به مجّرد مصاحبه يا نوشتن مطلبي، اين افراد را هم دستگير مي كنند.
در شرايط بعد از كودتا، در حالي كه واقعا" حالم از سياست به هم خورده بود و قصد داشتم براي هميشه اين عرصه آلوده را ترك كنم، بعد از قدري تأمل، وظيفه ام را در اين ديدم كه بجاي «زنداني شدن فله اي» و «سكوت منفعلانه»، به نوشتن و تحليل و روشنگري به سهم اندك خود ادامه بدهم و مصاحبه كنم و از حقوق پايمال شده خودمان دفاع كنم. به محض شروع به كار، بدليل آنكه خط تلفن همراهم را قطع كرده و منزل هم نمانده بودم، از طريق كامنت خصوصي يا ايميل، تهديد و ارعاب شدم كه «ديگر سكوت كن وگرنه...»! اما توجهي نكردم و «اثرگذاري در آواره گي» را بر «دستگيري فله اي» و «خفقان در زندان يا كُنج خانه» ترجيح دادم.
تا اينجاي كار، خانه و كاشانه و تمام لوازم و وسائل و دلبستگي هاي دو فرزندم و خودم را بر سر «نوشتن» و «گفتن» و سكوت نكردن در قبال كودتا و براي «اظهار حقيقت / سوره نساء آيه 135» از دست داده ايم. به جز خانه و ادامه آوارگي و كنكور از دست رفته پسر عزيزم، واقعا" فكرش را هم نمي كردم كه روزي بيايد كه خانه ناامن باشد و نتوانيم به خانه برگرديم! روزي برسد كه راه خانه، راهي «بي برگشت» باشد! اما ما در راهيم و به زودي زود به خانه برمي گرديم. انشاءلله.
«ترس» سلاح اصلي كودتاچيان!
نترسيم و آنها را «خلع سلاح» كنيم.
در تمام كودتاهاي دنيا و در كودتاي فعلي ايران، «ترس» و ايجاد رُعب و هراس و وحشت عمومي، بُرنده ترين و اصلي ترين «سلاح» كودتاچيان است. كودتاچيان با تهديد مردم و فعالان به «برخوردهاي بيرحمانه» و با دستگيريهاي فلـّه اي و گشودن آتش به سوي مردم، سعي مي كنند در قدم اول، اعتراضات مردمي را سركوب كنند و مردم را در خانه هايشان نگهدارند. و بعد از اين مرحله، قدمهاي دوم و سوم را تا «تثبيت كامل» حكومت خود بر ميدارند.
سخنان تهديدآميز مقامات نظام در همين راستاست. سخنان رهبري و احمدخاتمي در نمازجمعه هاي تهران، تهديدهاي وزير اطلاعات و مقامات قوه قضائيه به «برخوردهاي بيرحمانه با معترضان كه باعث عبرت ديگران شود!» صرفا" براي ترساندن مردم از ادامه اعتراضات و «خانه نشين كردن مردم»است. كودتاچيان مي دانند قدرت مقابله با همه مردم را ندارند و از هر راهي براي حبس كردن مردم در خانه ها استفاده مي كنند. در اين راه از شايعات و اخبار وحشي گري خود هم استفاده مي كنند. مثلا" شايع مي كنند «حكم تير» داريم! «زندانهاي مخوف» تدارك ديده ايم! به زودي عده اي را اعدام مي كنيم! و حتي براي ايجاد وحشت بيشتر، خبرهاي جنايات خود را هم «منتشر» مي كنند. اينطور مردم را ترسانده و موقتا" در خانه ها حبس مي كنند. در قدم بعد به حبس و بازداشت و سربه نيست كردن چهره هاي محبوب مردم مي پردازند و با ترس و رُعب و وحشت، «آرامش گورستاني» در كشور حاكم مي كنند تا دولت كودتايي خود را «مستقر» و مسلط نمايند.
«بزرگترين اشتباه مردم» ترسيدن از كودتاچيان و در خانه ماندن است. زيرا وقتي دولت كودتا «استقرار» پيدا كند، دامنه دستگيريها و حكومت نظامي و حذف مخالفان گسترده تر مي شود و مثل حكومتهاي سركوبگر صدام حسين و پينوشه «قوام و تسلط» پيدا مي كنند و جنايات و ظلمهاي وسيع تري خواهند كرد. گورهاي دسته جمعي كه بعد از سرنگوني دولت صدام حسين در عراق پيدا شدند، گواه اين است كه كشتن و حذف مخالفان صدام، دامنه دارتر از آن چيزي بود كه مردم عراق حتي تصّورش را مي كردند. آدم ربايي هاي بعد از كودتا و مرگهاي دسته جمعي، بعد از «استقرار دولت كودتا» انجام مي شود و مردم نبايد بگذارند به هيچ قيمتي، دولت كودتا مسلط و مستقر شود.
ترس مردم از كودتاچيان و «خانه نشيني» و فروكش كردن اعتراضها، فقط راه را براي كودتاچيان راحت و هموار مي كند تا قدرت غيرمشروع خود را مستقر كنند و سپس به «تسويه دسته جمعي» مخالفان تحت عنوان «عامل خارجي» و «جاسوس» و «برانداز» و «فريب خورده» اقدام مي پردازند. در آن تسويه خونين، بزرگ و كوچك، دانش آموز و دانشجو و فعال سياسي و مرجع تقليد را جدا نمي كنند و «يكبار براي هميشه» هر احتمالي براي شكل گيري دوباره مخالفان خود را از بين مي برند. «ترس» سلاح اصلي كودتاچيان است و آنها با ايجاد وحشت، بر سرنوشت مردم مسلط مي شوند. و در مرحله بعد، «تسويه خونيني» انجام خواهند داد كه مقابله با آن براي مردم، بسيار پرهزينه تر از اعتراضات فعلي خواهد بود.
نبايد بگذاريم «ترس از مرگ»، ما را امروز در خانه هايمان حبس كند، ولي «فردا» ما و فرزندانمان را در دامان همين جلاداني بيندازد كه «مستقر تر» شده اند و آن وقت ديگر هيچكس «گريزي» از تيغ خونخوارشان نخواهد داشت. ترديد نكنيم كه اعتراضات امروز ما «كم هزينه تر» از «تسويه خونين» فرداست. «سلاح وحشت» را از كودتاچيان پس بگيريم و آنان را «خلع سلاح» كنيم. وگرنه اگر هم زنده مان بگذارند، بايد عمري «زير سايه وحشت» آنها زندگي كنيم. نمي دانم آن نوع زندگي ذليلانه و وحشتبار، اصلا" «زندگي» هست يا نه؟ و آيا ارزشي دارد؟ گاهي بايد براي «حفظ زندگي»، با «مرگ» چهره به چهره شد و از آن نترسيد.
خواننده عزيز!
«انتشار» يا «ترجمه» و «تكثير» اين مطالب، كمكي است به جنبش اعتراضي مردم ستمديده ايران.
بنابراين از هر امكان و روزنه اي براي نشر يا ترجمه آن استفاده كنيد و
«سهم» خود را در اين جنبش سبز كه با
خون ندا و دهها تن ديگر آبياري شده، بپردازيد.