مردم بدنبال "مطالبات معوّقه" خود هستند!
درباره فاجعه دلخراش «قتل» سهراب عزيز، فردا مطلبي منتشر خواهم كرد.
اعتراضات مردم ايران، از هجدهم تير رسما" وارد «فاز تازه ای» شد و مردم تهران، در سالگرد فاجعه هجده تير ۷۸، به رغم تعطيلی اجباری يک هفته ای و فضای امنيتی شهر، به خيابانها ريختند و فاز جديدی از مبارزه با حاکميت فريب و دولت کودتا را آغاز کردند.
روز هجدهم تير در تهران، «شجاعت» بر «ناجوانمردی» غلبه کرد و «اشک» بر گاز اشک آور پيروز شد! بدن نازنين هموطنان ما، بر «باتوم» و گلوله چيره شدند و مأموران مزدور و تا دندان مسلح، در برابر اراده مردم «کم آوردند!» و وحشت زده شدند! اين جنبش اعتراضی، زنده و فعال است و با دستهای خالی و «سکوت» به «خونخواهی» جنايات نظام برخاسته و از سالگرد ۱۸ تير شروع کرده، اما به اين بسنده نمی کند! حاکمان با رفتار زشت و سخنان درشت،صبوری و بزرگواری مردم را نديدند و مردم را از ادامه جنبش سکوت نااميد کرده اند. زمانی که حاکمان به جای خدمت، دلارهای نفتی ما را صرف خريد گاز فلفل و باتوم و آموزش گاردجاويدان و تجهيز اراذل واوباش فدايی رهبر می کردند تا بر ملت پيروز شوند، دچارهمان اشتباه بزرگی شدند که همه ديکتاتورهای سرنگون شده عالم مرتکب شده اند! قدرت واقعی را که در موج زاينده مردم است، نديدند و به ابزار سرکوب مردم دلخوش کردند. غافل از اينکه اين مردم، با خون خود بر گلوله بيروز می شوند و «ترس» را از دلهای بزرگشان فراری داده اند! با هر گلوله و باتوم و شهيد، ملت ما بيدار تر و مقاوم تر می شود. حاکميت ظلم «رفتنی» شده و شمارش معکوس «عزل حاکمان ظلم و جور و فريب» آغاز شده است! وحشت را در نگاهشان ببينيد.صدايشان لرزش دارد.خيانت به رأی ملت تاوان سهمگينی دارد.بارها گفتيم و نشنيدند!
سکوت علماء و شخصيتهايی که قاعدتا" بايد مورد اتکای مردم باشند، مردم را از پس گرفتن حقوق از دست رفته شان نااميد و دلسرد نکرد و مردم برای نخستين بار، بدون داشتن رهبران کاريزماتيک، به صورت کاملا" خودجوش، خيابانهای تهران را به صحنه پيروزی «بدن» بر «باتوم» و غلبه «اشک» بر «گاز فلفل و اشک آور» و چيرگی «حق» بر «باطل» تبديل کردند.
حاکمان هرگز از خلال سخنان مشفقانه اصلاح طلبان، حقيقت را درنيافتند و گمان کردند با سرکوب مردم، می توانند به حکومت نامشروع و کودتايی خود، تداوم بدهند. هجدهم تير مرحله تازه ای از دفاع ملت از حقوق خويش آغاز شد. مردم به خونخواهی فرزندانشان در فاجعه ۱۰ سال پيش برخاستند تا نشان دهند هرچه خون بيشتر و تازه تری بر زمين بريزند، موج خونخواهی ملت سهمگين تر و دامنه دارتر و تاوان حاکمان، سنگين تر از قبل خواهد شد.
حالا شايد «ابطال انتخابات» هم نتواند موج اعتراضات و خشم مردم را آرام کند. مردم در اين مدت، به عينه ديده اند که حکومتی که ظاهرا" برای برق اتمی(!) و «حق مسلم هسته ای!» به جنگ دنيا رفته بود، بدنبال ساختن بمب اتمی است و بنا ندارد تا ويرانی کامل ايران، دست از ماجراجويی های خود بردارد. حکومتی که به جای رفع مشکلات عديده ملت، به گروههای تروريست خارجی جيره می دهد تا به وقت نياز، از آنها نيروی تازه نفس قرض کند تا ايرانيان را سرکوب کند و بکشد، حالا حتی با ابطال انتخابات هم نمی تواند پاسخگوی موج فزاينده خواسته های ملت باشد. اين ملت با يک جمله «بکشيد ما را! ملت ما بيدارتر خواهد شد!» با دادن هر شهيد، بيدارتر و هشيارتر شد و نهايتا" ارتش شاهنشاهی را به زانو درآورد.اين ملت در طول تاريخ خود، به خوبی آموخته که چگونه خون را بر شمشير پيروز کند و با تقديم هزاران «سربدار»، مغولان خونريز را از خاک پاک ايران فراری بدهد.
ملت ايران با هر سبوعيت و وحشی گری تازه ای که از کودتاچيان ببيند، پايدارتر می شود و اراده اش استوارتر خواهد شد و «سقف مطالبات» خود را يک پله بالاتر خواهد برد. سه هفته قبل با «بازشماری واقعی آراء» ممکن بود رضايت مردم جلب شود و اعتراضات تا حدی فروکش کند، اما گرگهای وحشی را به جان فرزندان مردم در خوابگاهها و خيابانها انداختيد و جوانان را کشتيد و مردم هم يک پله بر مطالبات برحق خود افزودند و خواهان «ابطال انتخابات» شدند. بعد خطيب جمعه (احمد خاتمی) حرف مقام رهبری را «حرف خدا» دانست و خشم مردم را از رئيس جمهوری «منصوب» رهبری، متوجه خود ايشان کرد که حالا داعيه خدايی هم دارد! اين اقدامات، روز به روز خشم و مطالبات مردم را افزون کرد. ادامه حکومت نظاميان و امنيتی شدن فضای شهرها و دستگيری های فله ای معترضان و شخصيتهای سرشناس و مردم، باعث شد بازهم سقف مطالبات ملت بالاتر برود و ديگر حتی به ابطال انتخابات هم راضی نيستند. حالا شعار «مرگ بر ديگتاتور» و مرگ بر... ، سمت و سوی مخالفت مردم را از «رئيس جمهور منصوب رهبری» به سوی خود رهبری برده که در هفته های اخير، رسما" اثبات کرده عامل و آمر اصلی تمام اين کودتای فريبکارانه، شخص رهبری بوده و احمدی نژاد حداکثر «عامل اجرايی» کودتا بوده است. اينها بخشی از نتيجه و محصول سوء عملکرد مقام رهبری در طول هفته های اخير بوده است. اگر رهبری نظام، درايت و تدبيرهای شايسته رهبری را داشت، مردم را به فازهای جديد اعتراض و انقلاب نمی کشاند.
آيا گوش وجدان رهبری يا عقل مصلحت گرای آدمی در وجود شريف رهبری هنوز فعّال هست؟ و آيا می توان به ايشان هشدار داد تا دست از لجاجت بيشتر و قمار با هستی خود و نظام دست بردارند؟ واقعا" نمی دانم. اما برای ثبت در ذهن جامعه هم که شده، هشدارهای برآمده از شرايط واقعی را با ايشان بيان می کنيم! «خواه ملال گيرند خواه پند!»
هرچه وحشی گری و دژخيمی لباس شخصی ها و نيروهای بسيج و سپاه عليه ملت بيشتر شود، سقف مطالبات ملت بالاتر و بالاتر خواهد رفت. پس تسليم خواسته های برحق ملت شويد و دست از لجاجت برداريد.
با «ابطال انتخابات» و عزل احمدی نژاد، رسما" و عملا" از مردم بزرگوار ايران پوزش بخواهيد و هرچه سريعتر، تمامی زندانيان اعتراضات اخير، فعالان و نويسندگان و همگی محبوسين سياسی و اسيران عقيدتی و مذهبی(اقليتهای دينی و بهائيان) را بی قيد و شرط آزاد کنيد و بر اين آتش، آبی بپاشيد تا مرهمی بر زخمهای ملت باشد. وگرنه ترديد نکنيد اين مردم، ديگر «ترس» را از دلهای بزرگشان فراری داده اند و از «مشت آهنين» شما هم وحشتی ندارند. به حرف ملت گوش کنيد و قبل از آنکه کار از کار بگذرد، علاج واقعه را قبل از وقوع کامل آن بکنيد. وگرنه اين مردم، بعد از چندين سال سکوت و خويشتن داری، «جملگی مطالبات معوقه» خود را يکجا طلب خواهند کرد و به زودی خواهيد ديد اين ملت، به چيزی جز جدايی کامل دين از حکومت و دولت، حقوق کامل شهروندی بر مبنای مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر، اجرای کامل کنوانسيون رفع تبعيض از زنان، آزادی کامل تمامی مطبوعات توقيف شده، انتخابات آزاد با نظارت نهادهای بين المللی و آزادی تمامی زندانيان عقيدتی، سياسی و مذهبی و مجازات کامل آمران پشت پرده و عاملان کودتای اخير و کشتار مردم رضايت نخواهد داد.
حالا هر خونی به زمين بريزند، موج جنبش را شعله ورتر ميکند و خونخواهی را دامنه دارتر! همانطور که ديروز مردم به خونخواهی جنايات وحشيانه ده سال قبل به خيابانها آمدند. حاکميت بدترين گزينه را انتخاب کرد«سرکوب مردم» و اين تاوان سنگينی دارد که خشم ملت را به طور «تصاعدی» افزايش می دهد.