افشاي يك جنايت كثيف!
«ببريد حامله شون كنيد اين بچه قرتيا رو!»
در هفته اول مردادماه، سي و چند روز بعد از كوچ اجباري از خانه و اختفاء و زندگي مخفي، پسرم دچار «گوش درد» شديدي شد و نيمه هاي شب، مجبور شدم او را به درمانگاه شهرستاني كه آن روزها در يكي از خانه هاي آن مخفي شده بوديم ببرم.
داخل درمانگاه، پيرمرد رنجوري را ديدم كه زير دستان پسرك نوجوانش را گرفته و نرم نرمك او را از درمانگاه بيرون مي آورد. كمكش كردم. پسرش نمي توانست راه برود و خودش هم جاني نداشت كوله اش كند. من زير بغلش را گرفتم و تقريبا" از زمين بلندش كردم و با خودم كشاندم. چند تاكسي ايستاده بودند اما رقمهايي گفتند كه لابد براي پيرمرد زياد بود و داشت پا به پا ميشد. خواستم پولي به او بدهم اما ديدم پسرم از داروخانه درمانگاه بيرون آمد و داروهايش را كه خريده بود، نشانم داد كه يعني برويم. دكتر به او گفته بود گوشش عفوني شده و با آنتي بيوتيك خوب مي شود و چيز خطرناكي نيست.
به پيرمرد گفتم خودم ميرسونم تون. او و پسرش را نشاندم صندلي عقب و راه افتاديم به سمت حومه جنوبي شهرستان. آرام با اشاره دستش مسير را نشانم مي داد. خيابانها خلوت بود و تند مي راندم. پسرش 17 يا هجده ساله به نظر مي رسيد. گفتم:« اسمت چيه جوون؟» پدرش زير لب جواب داد:«مهدي!» بعد انگار با خودش گفت:«يا مهدي صاحب الزمان! خودت تقاصشو بگير!» گفتم:«ايشالا چيزيش نيست! مهدي جان! تو بايد مقاوم باشي! چيه مثه پيرمردا شدي؟ محكم باش!» گفتم:« تصادف بوده؟ لابد با موتوري چيزي شيطنت كردي ها!» و لبخندي زدم تا فضا عوض شود. اما مثل اينكه همان شوخي من، يك چيز تلخ را در اين پدر و پسر زنده كرد. از توي آينه نگاهشان كردم. ديدم پيرمرد اشك مي ريزد و پسرش به هم ريخته! برگشتم به پسرم نگاهي كردم. او هم تلاشش را كرد تا فضا را عوض كند، برگشت و از «مهدي» پرسيد:« چندسالته مهدي؟ پيش هستي (پيش دانشگاهي) يا سّوم؟» پسرك باز جوابي نداد. در سكوتي سنگين رسيديم به خانه آنها. وقتي پيرمرد خواست پسرش را از ماشين پياده كند، زير لب چيزي گفت كه بدنم را لرزاند. به لهجه محلي گفت. چيزي شبيه اينكه «چه خبر از دل من داري يا مهدي»!؟
تا در خانه كمكشان كردم و ناله هاي ريز «مهدي» زير گوشم بود. گفتم نگفتي چش شده؟ تصادف كرده؟ عمل كرده؟ چي شده؟ پيرمرد اشك مي ريخت! فقط آه مي كشيد و زير لب نفرين مي كرد.كنجكاو شدم بدانم.
پسرم را بردم و گذاشتم خانه پيش خانواده مان و دوباره راه افتادم سراغ خانه پدر «مهدي»! به پيرمرد گفته بودم مي روم و بعد مي آيم و او هم مخالفتي نكرده بود. خواستم برايش مرهمي باشم. مي توانستم اقلا" گوش خوبي براي شنيدن حرفهايش باشم. از گفتگو با مردم شهرهايي كه سفر مي كنم، خيلي چيزها ياد گرفته ام. تلخ يا شيرين، فرقي ندارد. هر كجاي اين سرزمين، شيريني آشنايي با مردم و تلخي ستمي كه هر كدام به نوعي مي كشند، برايم سرشارند از تجربه ها. گاهي چيزي كه مي نويسم، حرف كسي است كه در همدان برايم گفته، يا درددل كسي است در شمال يا اصفهان. خيلي از اينها ديگر حرفهاي شخص من نيستند.حرفها و دردهاي مردماني است كه اينجا و آنجا مي بينم. مردمي كه سهراب سپهري آرزو كرده بود«كاشكي اين مردم، دانه هاي دلشان پيدا بود!» و بلافاصله دريافته بود كه اگر بتواند دانه هاي دل خونين مردم را مانند دانه هاي انار ببيند، شايد تحملش آسان نباشد: «مي پرد در چشمم آب انار!» اين روزها، دانه هاي دل مردمان بسياري را ديده ام، كه سرخ بوده اند و خونين! و «غم»، در دانه هاي دل خونين خيلي از آنها پيداست! شايد براي همين است كه من و پيرمرد، زود جور شديم و او سفره دلش را برايم باز كرد. تو گويي همديگر را سالهاست مي شناسيم.
وقتي رسيدم، خواهر بزرگ «مهدي» در را باز كرد. نمي دانم چرا مرا «آقاي دكتر!» صدا كرد. ديگر اين كلمه از زبانش نيفتاد. من هم مخالفتي نكردم. «عاقله زني» حدودا" 46 ساله بود كه غمي بزرگ در چشمهايش بود. فقط او و مهدي و پدر پيرشان در خانه بودند. چند سالي بود كه مادرشان مرحوم شده بود و مهدي از كودكي، مادر نداشت و اين خواهر دلسوز، برايش مادريها كرده بود. اينكه از كجا شروع كرديم به صحبت و چطور بحث را كشاندم به مريضي «مهدي» و چطور پيرمرد اعتماد كرد سفره دلش را برايم پهن كند، طولاني است. بماند.
بحثهاي حاشيه اي را حذف مي كنم و سرگذشت دردناك پسر 18 ساله اي را مي گويم كه حالا رنج عفونت روده و آسيب جدي مقعد امانش را بريده و افسردگي شديدي دارد و بخصوص خطر بيماري مهلك ايدز هم تهديدش مي كند. بدتر از همه اينكه، از علت اين بيماري و اين جراحتها، حتي خجالت مي كشند به فاميل خود هم حرفي بزنند. اما گشودن عقده دل براي يك مرد غريبه، حداقل اين خوبي را دارد كه دل آدمي را سبك مي كند. پايد پيرمرد به همين دليل، حرفهاي دلمه شده روي دلش را با من گفت و كمي سبك شد.
***
مهدي پارسال با پسر دائي اش به تهران رفت تا كار پيدا كند. چندجايي كارگري كردند و بالاخره در يك پيتزافروشي در خيابان آزادي كاري پيدا كردند و شبها همانجا مي خوابيدند. مهدي درسش را نتوانسته بود ادامه بدهد. عكس خندان او روي طاقچه، زمين تا آسمان با اين پسرك پژمرده و زرد و افسرده حال فرق داشت. در عكس زيبا و خندان بود، با چشماني براق و حالا پيرمردي شده بود كه فقط موهايش سفيد نشده باشد؛ فرتوت و پژمرده.
مهدي روز 25 خرداد به دستور صاحب پيتزافروشي، از عصر مغازه را تعطيل مي كند و از پشت شيشه ها بيرون (راهپيمايي سكوت 25 خرداد) را نگاه مي كند. يك پارچه سبز هم به مچش بسته بود و مهندس موسوي را دوست مي داشت. پسر دائيش گفته او مغازه را سپرد و رفت توي پياده رو و كم كم با موج مردم راه افتاد و دور شد. از آن به بعد پسر دائي، خبري از مهدي نداشت تا بعد از 23 روز سرگرداني پدر مهدي در كلانتريها و دادگاهها، به قول خودش:«يه تيكه گوشت كبود و مريض به ما تحويل دادن و گفتن اين پسرت! زود برگردونش شهرستان وگرنه ...» تهديدش كرده بودند هيچ چيزي از زنداني شدن پسرش و «چيزهاي ديگر!» به كسي نگويد و آن پيرمرد بدبخت هم نگفته بود و حالا هم داشت براي اولين بار، با من درددل مي كرد چون «بالاتر از سياهي هم مگه رنگي هست؟»
مهدي روز اول، تب داشت و هذيان مي گفت. با ديدن خون فراوان در ادرار و مدفوعش، دكتر درمانگاه برايش چند آزمايش نوشت و معاينه هاي دقيق تري كرده بود. بعد از اينكه دكتر معالج،«يواشكي» به پدر مهدي هشدار داده بود كه « طبق آزمايشهايي كه كرديم، پسرت را يك يا چند مرد، با زور مورد تجاوز جنسي قرار داده اند!» پيرمرد از حال رفته بود. «پارگي شديد مقعد» بعد از بارها تجاوز و خونريزي، مقعد و روده هاي او را دچار عفونت شديد كرده بود و بر اساس اين ظواهر مشكوك، دكتر درمانگاه مي خواست «مقامات قانوني» و كلانتري را در جريان «احتمال يك جرم» مثل زورگيري و تجاوز به عنف قرار بدهد كه پيرمرد، ماجراي «زنداني بودن پسرش» را گفته بود و كاغذ آزادي پسرش را نشان دكتر داده بود. دكتر شوكه شده بود و پيرمرد گفته بود ديگر از مقامات قانوني و پليس و مأمور مي ترسد و پسرش بدتر از او شده:« وقتي داشتيم از درمانگاه مي رفتيم، هنوز رنگ صورت آقاي دكتر، مثل گچ سفيد شده بود! فهميده بود همين مأموراي قانون(!)، اين بلاها رو سر مهدي آوردن!»
مهدي از اتفاقات روزهاي زندانش، خيلي كم حرف زده بود. چندباري هم كه مي خواست براي پدرش شرح روزهاي زندانش را بگويد، از شدت هق هق از حال رفته بود و حرفهايش ناتمام مانده بود. ظاهرا" بعد از پايان راپيمايي، در درگيري هاي خيابان آزادي، مهدي در ميان جمعي از معترضان و بسيجيان قرار مي گيرد و هول مي كند. چندين باتوم مي خورد و تا به خودش مي آيد، بدست چند بسيجي مي افتد و حسابي كتكش مي زنند. بعد او و عده اي جوان ديگر را سوار ماشيني كرده و به جايي برده اند كه بر اساس مشخصاتي كه گفته بود بايد «كمپ كهريزك» بوده باشد. چيزهايي كه از سوله ها و قفسه هاي فلزي و ... كفته بود، كساني به پدرش گفته بودند :كمپ كهريزك» بوده. آنجا تعداد بسياري از دستگيرشدگان را در قفسه هاي فلزي زنداني كرده بودند و خوراك روزانه زندانيان، كتك و كابل و آويزان كردن از پاها و شكنجه هاي ديگر بود. فرداي دستگيري، يك مأمور مي آيد و مهدي و يك پسر ديگر را با كتك بيرون مي برد. جلوي بقيه زندانيان فرياد مي زده:«همتونو مثل اينا مي بريم و مي...نيم!» مهدي صداي يك مرد ديگر را شنيده كه گفته: « ببريد حامله شون كنيد اين بچه قرتيا رو!» مهدي را به اتاقكي بردند كه در فقره اول، مورد تجاوز يك مأمور قوي هيكل قرار گرفته و در حين تجاوز، از هوش رفته. بعد دوباره و دوباره. در همان روز، بيشتر از چهار مرتبه او را مورد تجاوز قرار داده بودند و خونريزي او، چنان شديد بوده كه به سلول فلزي و داغي منتقلش مي كنند كه كوچكتر بوده و به غير از «مهدي»، سه چهار پسر جوان ديگر با جراحتهاي شبيه به او در آن زنداني بوده اند. مهدي گفته «كف سلول پر از خون و پر از مگس و بوي تعفن بوده! و يكي از بچه ها انگاري از ديشب مرده بود و مأمورها نفهميده بودند!»
مهدي و چندين جوان ديگر، در طول حدود دو هفته در كمپ كهريزك، براي «آدم شدن!» و «ادب شدن!» بارها مورد تجاوز مأموران قرار گرفته بودند و در نهايت او را به بيمارستاني كه نامش را نمي داند، منتقل كردند. بعد از شتسشو و بخيه پارگي مقعد، او را بدون بستري در بخش، به زندان ناشناخته ديگري در داخل شهر تهران برده اند و بعد از حدود هفت روز گرسنگي و باتوم روزانه(!)، بالاخره او را به قيد ضمانت كتبي مبني بر «اقرار به خوش رفتاري مأموران زندان!» و تعهد به «عدم شركت در هرگونه تجمع و راهپيمايي ضد نظام!»، به پدرش تحويل دادند.
پدر بيچاره بي آنكه از واقعيت جراحتهاي مهدي خبردار باشد، پيكر نيمه جان پسرش را با اتوبوس به شهرستان محل زندگيشان منتقل مي كند و بعد از يك روز، با معاينه دكتر درمانگاه، متوجه اصل جنايتها مي شود.
حالا مهدي افسرده و با نگاهي بي روح و خيره به نقش و نگارهاي قالي، در بسترش خوابيده بود. آن عكس كجا؟ و اين چهره زرد و تكيده كجا؟ خواهرش گوشه اتاق نشسته بود و زير چادرش ضجه ميزد و نفرين مي كرد. آقاي خامنه اي و احمدي نژاد را نفرين مي كرد. چنان پر سوز نفرين مي كرد كه من از نفرين هايش ترسيدم و بر خود لرزيدم و مو بر بدنم راست شد.
آن روز گمانم اول ماه شعبان بود. پدر مهدي زير لب ذكر «يامهدي» مي خواند و دعا مي كرد تا نيمه شعبان، روز ولادت حضرت مهدي، مسئولان نظام تقاص اين ظلم و اين جنايت كثيف را پس بدهند. نمي دانم آن عدالت گستر جهان،«مهدي موعود عج» چه نگاهي به ستمكاري و جنايات نايب خودخوانده اش دارد؟ آيا آن «مهدي» به چشمان بيروح و بدن مجروح اين «مهدي» نگاهي كرده؟ و اگر نگاهش كرده، چه حالي پيدا كرده است آن امام غايب؟
وقتي از خانه پدر «مهدي» بيرون آمدم، ساعت حدود چهار صبح بود. با پيرمرد كلي رفيق شده بودم. اما هرچه اصرار كرد نماندم. دلم گرفته بود و بايد مي زدم بيرون. نفسم در نمي آمد. گمانم يك جاي مسير را اشتباهي رفتم و رسيدم به يك گندمزار. نمي دانم برق رفته بود يا آنجا آنقدر تاريك بود كه هيچ نشاني براي يافتن مسير به چشمم نمي خورد. «شبي تاريك و...» جاده را برگشتم. باز تاريكي بود. ايستادم. به آسمان نگاه كردم. بدنبال يك «كوكب هدايت» در آسمان شب چشم مي دواندم. چرا اين سرزمين، از سياهي ستم و ظلم، چنين تاريك شده؟ چرا نوري از هدايت نمي آيد؟ ما به جبران كدامين اشتباه، اسير اين سياهي شده ايم؟ كجاي مسيرمان را اشتباه رفته ايم؟ سرم را گذاشتم روي فرمان و گريستم.
قبل از رفتن، با تلفن همراهم، از «مهدي» چند عكس گرفتم. از پرونده پزشكي اش، از برگه آزاديش. به اين بهانه كه يك آشنا دارم براي رسيدگي! و قول شرف دادم براي حفظ جان مهدي و خانواده اش، عكسها را به «مقامات مسئول!» نشان ندهم. ببينيد ظلم تا كجاست كه مردم از همين «مقامات مسئول» مي ترسند و اين خانواده زخم خورده، مثل عزرائيل از مأموران نايب امام زمان وحشت دارند! «مهدي» هنوز جلوي نظرم است؛ با همان چشمان بيروحش و زندگي اش كه «نابود» شده و صدها تن مانند او كه شايد داستانشان، در دلهايشان مدفون و مكتوم است و راز خود را با هيچكس نخواهند گفت، از ترس آبرو يا تهديد مقامات مسئول!اين عكسها را براي ارائه به دادگاهي نگه مي دارم كه مطمئن هستم به زودي براي محاكمه سران نظام ضداسلامي و جنايتكاران ضدبشري تشكيل مي شود. مي گويم مطمئنم!
اگر مي پرسيد چرا چنين مطمئن هستم؟ خودم هم نمي دانم چرا؟ فقط مي دانم اركان بارگاه الهي، بيش از اين نمي تواند در مقابل نفرين جانگداز پدر و خواهر رنجديده «مهدي» و آه خود او تاب بياورند. آن ضجه هايي را كه من شنيدم و هنوز مرا هم مي لرزاند، خيلي زودتر از اينها صبر خدا را لبريز مي كنند و با «همت مردم»، بساط ظلم اين نظام فاسد در هم خواهد پيچيد. اطمينان من، از تاثير سوز آن ضجه هاست!
۲۷۰ نظر:
«قدیمی ترین ‹قدیمی تر 201 – 270 از 270به کدام گناه؟
Baba in mardom e ma hamishe bad-bakhat boodan. Az hame mazaraat mekhaam. vally in mohammad va ali khoodeshoon dast e kami az in ha nadashatand. faghr kasi naboodeh dar moorede mohammad va ali ghatel cheezi bene-viseh. zamnee ke mardom raftan ro ghor-An va aks ali va mohmaad ra zadan ro dar e khala... onvagh Iran e Ma Iran Mishe. Be-aaeed hich mazhab ra ghbool nakoonid.Az man be hame Marg bar Islaam va pay-ravan-ash
قلبم درد گرفت.اشکهایم غلطید.آرزوی سلامتی و امید به روزهای پیش رو
بقول شاملو:قبای دیبه به مسکوت قبر بفروشم/شرف سرانه دهم وانگهی خرم جل خر.
این روزها متاسفانه ما به خاطر بی تفاوتی هامون نسبت به مسایل رخ داده درگیر این جنایات هستیم . از کمی دور تر که نگاه کنیم مظلومیت دکتر بازرگان - آیت ا.. شریعتمداری- اعدام زندانیان در سالهای 67 - تصفیه مخالفان بعد از جنگ - قتلهای زنجیره ای -18تیر -جنبش آذربایجان 85 ...
واقعیت تلخی که این وسط هست اینه که علیرغم ادعایی که همیشه با اون گوش دنیا رو کر کرده ایم که بنی آدم اعضای... مردم ایران هیچ تعهدی به ادعاهای خودش نداره . خوب یادمه سال 85 بود که مانا نیستانی اهانت غیر قابل گذشتی به آذربایجانی ها مرتکب شد "در روزنامه ایران" یادمه برای اعتراض به این عمل مقابل مجلس قرار اعتراضی داشتیم . اولهای صبح بود که من رسیدم اونجا , یه حس کنجکاوی تحریکم کرد که واکنش عابرین رو راجع به این مطلب بسنجم ,که ای کاش هیچ وقت این کارو انجام نمیدادم . اکثر قریب به اتفاق عابرین تو این جمله مشترک بودند که "باز هم ترکها خر شدند" .البته کسانی هم بودند که حتی یه کلمه هم آذری بلد نبودند ولی مساله رو مساله خودشون میدونستند !اون روزها گذشت و...
یادم نمیاد کسی از دستگیری های اون موقع حرفی زده باشه (غیر از فعالان آذربایجانی ) کسی نگفت چرا تو تبریز و ارومیه و اردبیل ... این همه آدم دستگیر شکنجه و اعدام شدند .
کسی نگفت که چرا هر سال فقط تو تبریز بیشتر از 300 نفراز فعالان و افراد عامی که تو تظاهرات 85 شرکت کرده بودند رو دستگیر ویا نهدید میکنند یادم نمیاد کسی از فضای ارعاب سه ساله تو این مناطق گفته باشه. الان که این اتفاقات می افته همه از مردم آذربایجان انتظار اعتراض عملی دارند . سخنم خطاب به اونایی هست که ترکهارو ... میدوند !!! شماها دوستانی رو از دست دادید که در همیشه تاریخ سرنوشت ساز برای همه ایرانیان بودند و !؟... بد نیست که با این اتفاقات کمی به وجدانمون مراجعه کنیم که مقصر اصلی رو در بی تفاوتی هامون پیدا خواهیم کرد.
babak jaan, va hameye jaan ha o azizan e dige dar inja ke comment e mano mikhoonin.
faghat ye chizi begam: MAA bayad oonghadr dar in raah va dar hadafemoon ghavi va ostovaar bashim ke ba didan e in ostovaarie ma, larze bar andaame in jaaniayan biofte. hamin.
salam!! vay aghaye dad! kie be dade ma berese??!?! mage ma too dino zendegie dabirestan nakhoondim ke sarneveshte melati avaz nemishe magar inke khodeshoon bekhahand??! ma mage nakhastim ?? mage nemihaym?? be ki begim?? koja faryad bezanim??! in aye migan too quoran oomade! dige bayad chika konim ke neshoon bedim ma mikhaym sarneveshtemoon avaz she?? mikhaym in nezame lanatio nekbat bar avaz she!!?!? aghaye dad man ye dokhtare 19 saleam, ba khoondane in matlaba enghad gerye kardam ke dige chesham baz nemishe!! chikar bayad konim?? kie ke pasokhgoo bashe?? midoonin delam az chi misooze?? az inke roo sardare sazmane melal elamie ma iranias ke nasb shode!! elamie kooroshe kabir ke ye irani boode! ma iraniha ke paye gozare adl boodim hala ine sarneveshtemoon?!?! mardom be pa khizid!! az hoviate vagheyimoon defa konim!! man az in jaryana vaghean tarside shodam ama age vahdate meli be voojood biad hichi jolo daram nis!
aghaye dad vasatoon arezooye salamatio amniat mikonam
be omide irane sabz...!
Agaye Babak shoma vagean be emame zaman va in sher ver ha etegad dadrid? Man ridam be sare tamame emam ha makhsosan emame zaman.Yek soal ham az shoma daram on ine ke che toor mitavanam ba Iran tamas begiram ke in akhood haye kasif natavanand goosh nakkonand.choon shoma ba voa sohbat mikonid. Drood faravan bar shoma
Ingadr khoda va peigambar nakonid khoda ya nist ya hast vali khabe. Ma Irani ha ta key bayad az khoda be khahim ke setam kar ra mojazat konad .Ma bayad khodman zalem ra mojazat konim .In avvalin va akharin chareye kar hast.Hatta agar 30 dar sade ma be in ke goftam etegad dashte bashim kare akhond ha tamame. Agar ma ba yek choob ya chagoo ya har salahe digar ke dame dast darim biaiim biroon , dar yek rooz kar tamame .Akhar yek kamy fekr konid , Agar khoda bood va mikhast kary bekonad haman moge ke Arabha be vatane ma hamle kardand va ajdade ma ra koshtand va be zanan va dokhtarane ma tajavoz kardand , yek kary mikard.Ta zamani ke shoma khoda khoda mikonid , himin ashe va hamin kase.Drood bar Babak khane aziz
Vagti shoma khoda khoda mikonid ,Akhoond ha gand to deleshan ab mishe. Khoshhalan ke in khar ha hanooz adam be shoo nistand va ma hala hala ha savarim.Ma mardom doroogh migooyim ke ma hame ba ham hastim, agar ma ba ham boodim ,chand ta basiji namitavanest dar mogabele hezaran nafar yeki az ma ra kotak be zane va dastgir kone va bebare va baad az chand rooz mordeash ra ba mokafat be khanevadeash tahvil bede.Ma droogh gooyane alam hastim.Aga Babak ma shoma ra kheily doost darim, bavar konid man inra rast migooyam.
Agar be shoma begooyam ke Quran ra be zabane farsi be khanid, be hezaro yek dalil nakhahid khand. Vali be envane yek hamvatan az shoma tagaza mikonam ke dar nim saat in chand ta Aye ra bekhanid.
Sooreye Ebrahim Ayeye 4 ke intoor
minevisam 14-4, 16-36, 13-7
- ,47-10 ,198-26 ,199-26
اگر مهدی را دوباره دید، به او سلام گرم ما را برسانید، به او بگویید " دل قوی دارد"، به او بگویید در نظر تمامی مردم این مرز و بوم، در زمره شریفترین و والاترین نوجوانان این مملکت است.
man be khosh delie un adam hesadat mikonam ke neveshte ina hame doroghe.ey kash man ham mesle un nabavar boodam.ey kash man ham hanooz be shafagh va sherafat ensan iman dashtamvali hayha ke in hame jenayat va zolm dar vojodam chizio kosht ke digar bargashtani nist.chetor ensan ba ensan chenin mikonad? az inke esme khodamo ensan bezaram va begam man irani hastam sharmam miad.man edalato dar hamin dunya mikham tajrobe konam va dar keshvare khodam na dar un dunya ya dar yek keshvare gharbi.pas kojast in khoda?????
بابک عزیز جواب لاریجانی را به کروبی دیدم و مقاله کیوان خبیث رو.... وای این چه اسلامیه آخه
سلام بابک جان
از اینها همه کاری بر می آید. اینها پسران معاویه هستند. نه دوستان علی
به قیافه هایشان نگاه کنید، آیا اثری از نور الهی که در قرآن به عنوان نشانه مسلمانان است در چهره آنها می بینید. جز نفرت و خشم از همه چه چیزی در قیافه خامنه ای، احمدی نژاد، رادان، احمدی مقدم، جنتی، یزدی، ........... می بینید. آیا تا به حال شده است که به قیافه جنتی یا یزدی یا خامنه ای نگاه کنید و به یاد خدا بیافتید.
به مقاله متجاوز اصلی و بازجوی کثیف، آقای شریعتمداری در باره آقای کروبی نگاه کنید. شما از نویسنده این مقاله چه توقعی دارید. اما ما مسلمانیم و یک باور داریم. ما نباید امیدمان را از دست بدهیم، از دست دادن امید به خدای مهربان شرک است. ما پیروزیم چون به خدا نزدیکیم
ممنون از اینهمه فداکاری برای خدا و مردم و کشور من واقعاٌ دوستت دارم، واقعاٌ دوستت دارم، واقعاً........
با تشکر علی رضا
واقعا متاسفم
نمیدونم چی بگم
اگر خواستید این مطلب رو هم بخونید
ترانه موسوی دختری که با تنی سوخته، رحم و مقعدی پاره تحویل خانواده اش شد
http://www.jminews.com/news/fa/?mi=23&ni=5715
در ضمن لینک جدیدترین اخبار انتخاباتی و ایران را در این وبلاگ بخوانید:
http://iranbb880.blogspot.com/
شاد و سبز باشید همیشه
ان شالله
آقای داد سلام
خواستم بگویم این اعمال از این نظام بعید که نیست بلکه کاملا هم بااصول اولیه توحش همخانی دارد.خوی حیوانی رفتار حیوانی هم در دل خود دارد ،حیوان وحشی را یا باید اهلی کرد یاباید کشت .
راستی اگر ممکن هست در وبلاگتان که خوانندگان زیادی دارد در مورد شهید ترانه موسوی و دروغ بزرگ صدا وسیما با آن گزارش نمایشی اطلاعات بیشتری بدهید .
بنده خودم سال 60 اوین بودم و وحشی گری و کابل خوردن را خوب چشیدم آن هم بخاطر نواختن ساز . راستش به این اصل وافعا معتقدم که اسلام از بدو تاسیس روی شکم و بخصوص زیر شکم بنا شده و این حیوانات که فقط وفقط به شکم و زیر شکم فکر میکنند نه انسانیت سرشان میشه و نه خواهر و مادر . با اینکه آیین پاک نیاکان ما ، ما را از هر خشونتی باز میدارد ولی معتقدم با اینها باید مثل خودشان با ایشان رفتار کرد که بفهمند تجاوز جنسی چه مزه ای داره . اگر تعدادی از اینها را گرفته و همین بلا را سرشان بیاوریم ، آنگاه دیگر به این گه خوردنها دست نمی زنند .
با پوزش از بیان کلمات رکیک
ایرانی وطن دوست و آواره
جناب آقای داد
خداوند حافظ شما باد
ایکاش میشد با هماهنگی بعضی از دوستان خود جند تن از این افراد را با اسناد کافی از کشور خارج کنید تا در دادگاه بین لاهه حضور یابند
خداييش باورم نمي شه.
این روزها اونقدر داستانهای اینجوری خوندم و شنیدم که هربار فکر میکنم دیگه گریه نمیکنم و اما هربار و هربار زار زار میزنم، تا کی باید بسوزیم؟ تا کی باید درد بکشیم؟ نصف جوان هامون رو تو جبههها از دست دادیم و نصف دیگشون هم اینجوری دارن نابود میشن، تجاوز زن و مرد نداره، نابودی روح آدمی است، منم با دوستان موافقم بیشتر مواظب خودتون باشید، ما فرداها و فرداها رو هم داریم، روز به روز
از دین، از ایمان، از اسلام بیشتر متنفر میشم، از جمهوری اسلامی متنفرم، از اینکه نسل سوخته شدم، از اینکه تو حسرت دوباره دیدن وطنم بال بال میزنم، من ۳ ماه پیش ایران بودم، خیلی چیزا شنیدم، دارد مردمم رو دیدم،ولی امید به بازگشت ندارم، تو تمام تظاهراتها شرکت میکنم،کاری که باید همون ۱۸ تیر ۷۸ میکردیم، مگه آن اینکه همه خودشون رو کنار کشیدن، مگر نه اینکه ما دانشجوها تنها مندیم، مگر نه اینکه همون مردم چند روز بد اومدن تو خیابون و داد زدن ،رهبری حمایتت میکنیم، ما اینجا هارو اشتباه رفتیم، ما انهمه ظلم رو دیدیم، فکر کردیم مرگ مال همسایه است، سکوت کردیم، همه چی رو امضا میکنم به امید آزادی وطن و هموطن، خوبه هر ایرانی هزاران درد و غصه و رنج از جمهوری اسلامی سوغات داره، هرکی یه جوری،خدا ازشون نگذره،زندگیم تو غربت تباه شد، و مسوولش کیه؟ این کثافتا، وقتی یه جوون با دست خالی و پای برهنه از کشور میزنه بیرون ، یعنی عرصه بهش تنگ شده، یعنی خفه میشه از سکوت ،یعنی بدبختها امروز رو هم باید میدید،
به امید ایرانی آزاد،
میهن شده از فقر و ستم، خانه بیداد،
هر گوشه جوانان وطن خسته و معتاد
از نقره گرانتر شده است قیمت هر نان
ارزانتر از آن بوده فقط جان جوانان
ناشناسی گفت:
--------------
کسی نگفت که چرا هر سال فقط تو تبریز بیشتر از 300 نفراز فعالان و افراد عامی که تو تظاهرات 85 شرکت کرده بودند رو دستگیر ویا نهدید میکنند یادم نمیاد کسی از فضای ارعاب سه ساله تو این مناطق گفته باشه. الان که این اتفاقات می افته همه از مردم آذربایجان انتظار اعتراض عملی دارند . سخنم خطاب به اونایی هست که ترکهارو ... میدوند !!! شماها دوستانی رو از دست دادید که در همیشه تاریخ سرنوشت ساز برای همه ایرانیان بودند و !؟... بد نیست که با این اتفاقات کمی به وجدانمون مراجعه کنیم که مقصر اصلی رو در بی تفاوتی هامون پیدا خواهیم کرد.
---------------
راست میگه، تا موقعی که ما ایرانی ها برای همیدگه " جک " درست میکنیم، همین آش و همین کاسه است. " تفرقه بیانداز و حکومت کن " .... سودش رو حاکمین میبرند و دودش توی چشم مردم. راست میگه این دوست، اگر ما مردم، شعور و معرفت داشتیم، الان آذری ها، کرد ها و بلوچ ها هم با مردم بودند
این دود سیه فام که از بام وطن خاست
از ماست که بر ماست
جمهوری اسلامی 30 ساله بهترین انسانهای این سرزمین را می کشه به خیلی ها در دهه 60 تجاوز کردند 5000 نفر را سال 67 در مدت دو ماه کشتند صدای کسی در نیامد همه این به اسم دین ودینداری انجام شد و این یعنی همان جمله معروف <"دین افیون توده هاست "
mn dr sal 1360 an ra bh chsmh dedm en jded nest. merk br eslam.merk br eslam.10000000000000000000000000000..bar merk br eslam..
Babak
اگر کس دیگری اینو میگفت، ابدا باور نمیکردم. بابک خان وضعیت شما منو یاد دکتر حسین فاطمی میندازه.
درود بر شرفت
كم خونديم فلان آخوند به زن مرد ديگري تجاوز كرده ؟ فلان قاضي به زن شوهر دار تجاوز كرده . سردار بزرگ با زنها نماز ميخوانده (مطمئن باشيد نه پولي ميداده نه هيچ زني با اون دوست داشته نماز بخونه پس به نوعي باج ميگرفته) حالا اين توله سگها هم از همين سگهاي وحشي زاييده شده و فقط قلاده هاشون بيشتر از هميشه باز شده .
امام جمعه و قاضي و رئيس دانشگاه و ... همه و همه فيلم و عكس روي اينترنت دارند .باشد روزي كه طناب دار را بر گردن اين اراذل و اوباش ببينيم.
Aghaye Babak omidvaram agar hanooz Iran hasti salamat bashi o dar aman az daste in hokoomate zalemin axa ro ye joori send kon invar ta age khodayi nakarde gereftanet ya daste in zalema oftad ye copish invare ab bashe.kholase agar salah doonesti ba man tamas begir ramtinee@gmail.com
خیلی دردناک ه. اصلا نمیشه گریه نکرد!
در مورد نظر اون دوستی که گفته بود این ظلم بر اساس قانون برده داری در اسلام ه باید بگم که چنین قانونی در اسلام نیست. قبل از اسلام چنین بوده که مرگ و زندگی برده دست صاحبش بوده. در اسلام اگه کسی بردش رو حتی میزده مجازاتش ازاد کردن اون برده بوده.
ظاهرا دید این جنابان نسبت به ملت از این هم بدتره و در حد رابطه چوپان و گوسفند ه که چوپان هر وقت بخواد گوسفند رو میکشه!!!
من شرمنده ام.اما اسلام از ایران باید برود
ای گل پژمرده
از طوفان خواهی رست
باران سهمگین است اما خواهی رست
کولاک عظیم است میدانم
اما تو همواره تر و تازه با آب بزرگ امده ای
و تو را هراس از غرق شدنی در بین نیست .
و چه بیهوده است این بوران و باران بیهوده .
که استواری تو استوار.
به امید روزهای سبز به همراه جوانان سبز شده از عشق میهن و آزادی.
من همینجور اشک ریختم و خوندم.آفای داد من هم به سرنگونی این مفسدان فی الارض یقین دارم.این حقایق عرش خدا رو تکون میده.باید دید که این خدانشناس کی موفق میشه بالاخره کاسه صبر خدارو لبریز کنهتا طعم عذاب الهی رو بچشه.
جناب آقای حفظ سند و مدرک از این جنایات بسیار مهم هستند . البته شما خودتان حرفه ای هستید ولی کارتان را بسیار خوب بلدید ولی لازم دیدم از شما خواهش میکنم چندین نسخه پشتیبان از این مدارک داشته باشید و به دست افراد مطمئن ( ترجیخا" خارج از کشور) بسپارید که خدای ناکرده در صورت دستگیری جنابعالی این مدارک حفظ شوند. مورد دیگر ارایه این مدارک به دادگاه های بین المللی و سازمان ملل است که میتوانید با ارایه این مدارک به افرادی مثل احمد باطبی ، زمینه شکایت از سران نظام به سازمان ملل توسط این افراد فراهم آید.
سلامت و سربلند و آزاد باشید
ابرو و شرافت هيچ انسان شجاعي در دستگاه تناسلي اش نيست كه با تجاوز از بين برود بايد اين باور را در جامعه انشار بدهيم كه مثل كتك خوردن و گاز اشك اور تجاوز هم عملي بسيار ضدانساني است كه باعث شرمندگي زنداني بي دفاع نمي شود.
وااااااااااااااای بر این دولت........وااااااای بر خامنه ای..........وای بر.........
قبل از انتخابات به کشورم افتخار می کردم اما حالا چیزی جز نفرت تو وجودم حس نمی کنم چون کشوری که مایه ی سربلندی بود حالا تبدیل به لجنزار شده.......یک کلام به خامنه ای و احمدی نژاد می گم!!!!خمینی زمان شاه گفته بود سربازاش تو گهواره هستند و همونام بودن که زمینه ی ورودش رو فراهم کردن... حالا جانشیناش بدونن ما مال همون نسلیم تا آخرش واستادیم و نمی گذاریم به اسم اسلام هر غلطی که می خوان انجام بدن.......
به امید پیروزی.......
امشب بی خوابی زده بسرم، ساعت 2.5 نیمه شب است. باهمه اینکه قرص خواب اورخوردم، ولی ازخواب خبری نیست . روبه قبله ایستادم جریان مهدی رازیرلب زمزمه کردم درحالی که بشدت میگرستم، ازخداوندخواستم که یک مرگ آسان نصیبم کنددیگرشاهدجنایات این چنین شرم آوررانبینم، خدایایک عده فاشیست وجنایت کاربنام توظلم میکنند،توخودناظربیطرفی چگونه درحالیکه عرشت میلرزد،ازکناه چکونه تحمل میکنی، خدایا انسانهائی که 60 الی 70 سال عبادت کردند.انها بدرجه اجتهات رسیدن چرانفس هایشان درسینه حبس شده است. دعاهای انهادیگراجابت نمیشود،خدایا انهابالای منبرحکایت شهید شدن حسین ابن علی (ع)راتعریف میکنندوبه اوسرورازدگان میگویند،درموقع شورگریستن، میگویند،حسین جان کاش ما درکربلا بودیم ازتو،باگذشتن از جانمان، حمایت میکردیم، آقایان دینداران، امروز شمااز امتحان الهی مردود شدید.بقول امام خمینی(ره) اگرمسلمان نیستیدآزاده باشید،چرادرمقابل ظلم نفس هایتان درسینه حبس شده، دم برنمی آورید، مگرالگوی ما علی ابن ابی طالب(ع) نیست، که به حسن وحسین (ع)وصیت کرداززندانی مراقبت کنید.اواسیرشماست، مبادا به اوغضب کنید، مبادادرآب وغذادادن غفلت کنید.علی(ع)میگوید،ابن ملجم بمن یک ضربت زده شماهم یک ضربت حق دارید، بزنیداگرنزدی ظالم پروری کردی، روزقیامت بازخواست خواهید شد،جناب خامنه ائی ماشماراپدرمیدانیستیم، شمااگربچه راکتک زدیدنوش بود،چرابدون محاکمه بچه هاراکشتید،چرابه انها تجاوزکردید،مگرانهااسیرشمانبودند،چراجای خداایستادی وفرمان قتل میدهید،چرامیتوانیدقانون گریزباشید.مگرنمگوئیدقانون اساسی کشورراباخون یک میلیون شهیدوجانبازنوشته شده است،چراخونهای جوانان مارا زیرپالگد کوب کردید،چراشیعه گری راباخودخواهی های خود،بی آبروکردی.چرااجتهادرالکه دارکردی،حضرت ایت اله دستغیب فرمان جلسه فوری راصادرفرمودند، باشهامت وشجاعت فرمودن که، بایدازحصیت مجتهدین دفاع کنیم.آبروی دین بخطرافتاده است.جام زهرت رااماده کن پدر،دیگرازدلجوئی کارسازنخواهدبود.
وسلام علیکم ورحمت اله
سیدحسن شیرازی
امشب بی خوابی زده بسرم، ساعت 2.5 نیمه شب است. باهمه اینکه قرص خواب اورخوردم، ولی ازخواب خبری نیست . روبه قبله ایستادم جریان مهدی رازیرلب زمزمه کردم درحالی که بشدت میگرستم، ازخداوندخواستم که یک مرگ آسان نصیبم کنددیگرشاهدجنایات این چنین شرم آوررانبینم، خدایایک عده فاشیست وجنایت کاربنام توظلم میکنند،توخودناظربیطرفی چگونه درحالیکه عرشت میلرزد،ازکناه چکونه تحمل میکنی، خدایا انسانهائی که 60 الی 70 سال عبادت کردند.انها بدرجه اجتهات رسیدن چرانفس هایشان درسینه حبس شده است. دعاهای انهادیگراجابت نمیشود،خدایا انهابالای منبرحکایت شهید شدن حسین ابن علی (ع)راتعریف میکنندوبه اوسرورازدگان میگویند،درموقع شورگریستن، میگویند،حسین جان کاش ما درکربلا بودیم ازتو،باگذشتن از جانمان، حمایت میکردیم، آقایان دینداران، امروز شمااز امتحان الهی مردود شدید.بقول امام خمینی(ره) اگرمسلمان نیستیدآزاده باشید،چرادرمقابل ظلم نفس هایتان درسینه حبس شده، دم برنمی آورید، مگرالگوی ما علی ابن ابی طالب(ع) نیست، که به حسن وحسین (ع)وصیت کرداززندانی مراقبت کنید.اواسیرشماست، مبادا به اوغضب کنید، مبادادرآب وغذادادن غفلت کنید.علی(ع)میگوید،ابن ملجم بمن یک ضربت زده شماهم یک ضربت حق دارید، بزنیداگرنزدی ظالم پروری کردی، روزقیامت بازخواست خواهید شد،جناب خامنه ائی ماشماراپدرمیدانیستیم، شمااگربچه راکتک زدیدنوش بود،چرابدون محاکمه بچه هاراکشتید،چرابه انها تجاوزکردید،مگرانهااسیرشمانبودند،چراجای خداایستادی وفرمان قتل میدهید،چرامیتوانیدقانون گریزباشید.مگرنمگوئیدقانون اساسی کشورراباخون یک میلیون شهیدوجانبازنوشته شده است،چراخونهای جوانان مارا زیرپالگد کوب کردید،چراشیعه گری راباخودخواهی های خود،بی آبروکردی.چرااجتهادرالکه دارکردی،حضرت ایت اله دستغیب فرمان جلسه فوری راصادرفرمودند، باشهامت وشجاعت فرمودن که، بایدازحصیت مجتهدین دفاع کنیم.آبروی دین بخطرافتاده است.جام زهرت رااماده کن پدر،دیگرازدلجوئی کارسازنخواهدبود.
وسلام علیکم ورحمت اله
سیدحسن شیرازی
مردم جز تعداد بسیار اندکی همون "جماعت به من چه" هستند. کنج امن خونه های سیاهشون خزیده اند و تا کسان خودشون رو نکشند و ن...د صداشون در نمیاد. تو شهر 3000000 نفری ما انگار نه انگار که خبری هست تو این مملکت. هر چی ما میریم جاهایی که واسه تجمع اعلام میشه میبینیم غیر از خودمون ( من و همسرم) هیچ کس دیگه نیومده... همون بلایی که گفتین سر این مردم بی غیرت میاد و خشک و تر با هم میسوزن... خدا هم یه روز صبرش سر میاد
سبز بود
به سبزی ریحان
معطر بود
به عطر دلنشین آزادی
و پر از طراوت
به طراوت بکر خنده و شادی
چه کردند با روح او ؟
چه کردند با جسم او ؟
از آن طراوت معطر سبز
از آن همه خنده از آن همه امید
چه مانده جز لخته گوشتی بی روح...
آه خدای من!
قسم به سبزترین لحظه شکوفایی
قسم به خوشبوترین شکوفه های آگاهی
قسم به آن طراوت لحظه های تنهایی
تو می بینی.. تو میدانی.. تو همراهی
تو ای سبز زیبای من
تو همراهی
دلم را،
به جرم حمل عشق
سنگسار کردند.
بی محاکمه!
همان طور، که دستانم را،
بی جرم!
و لبانم را؛
که پرسید ، معنی سکوت؟
وقتی گفته شد:
ساکت!
مهدی وامثال اوبسیارند!اما،وقتی ترازوی عدالت را،دو کفه اش پر شده از کفر و فساد!
به کجا میشود رفت؟ تا در امان بودن!!
به کدامین دامان چنگ انداخت که حقم بگیر؟!
حق رو ناحق کرده اند این خدا نشناسان.
پس نام خدایم رابر لب میرانم.اوست که فریادرس خواهد بود.که فقط او ناله های مهدی هاو ترنم خدا خواندن ترانگان را شنید وقتی دستان سیاه اهریمنان بر تنشان کشیده شد. شنید، صدای شکسته شدن استخوانهای سهراب و امیر به زیر مشت بیرحمان که بدنبال خرد شد دل، مادراهاشان.
و
صدای آخرین ناله نامحسوس ندا وآخرین نگاهش!
چقدر درد است، بی صدا فریاد زدن!!!!
هر بار و هر بار که میشنوم یا میخوانم،سنگینی کینه ام را بر دل بیشتر حس میکنم از این همه سیاهی و جور اهریمنان.
درد، دلم! به چشمانم سرایت میکند بی اختیار! هربار و هر بار انگار این داستان تمامی ندارد.
تکراری هم نمیشود، دیدن مرگش و مرگهاشان.
اشک میریزم و فریاد از دل میزنم به بلندای سقف آسمان و مهم نیست حتی اگر همسایه مان بشنود، صدایم!که کاش میفهمید زبانم،را هم!
اما نه خشمم کم میشود. که فریادم برای خواندن خدا، برای به داد رسیدن؛ بیش و بیشتر.
خیلی دردناکه این همه تباهی یکجا!!
آقای خامنه ای صبر کن موقع حامله شدن تو و مزدورانت خیلی نزدیکه ، من خودم از اون آدمهائی هستم که حاملتون میکنم فقط یکم دیگه صبر کن تا ببینی
من امیر هستم و می خوام بگم که مادوستان و دشمنان خودمون رو شناختیم دشمنان ما اینها هستند خامنه ای ، مجتبی خامنه ای ، احمدی نژاد ، محصولی ، مرتضوی ، شاهرودی ، جنتی ، رادان ، فیروز آبادی ، احمد خاتمی ، لاریجانی ، محسن رضائی به دلیل سکوتش ، اکثریت نماینده های مجلس ، تعدادی از بسیجی ها و سپاهی ها ، همه لباس شخصی ها ، و مراجع خاموش ، شریعتمداری ، وهاشمی رفسنجانی به خاطر سکوتش از اول درگیریها واخیرا بابت نامه آقای کروبی و خیلی های دیگه که میشناسیدشون و اما دوستان ما مردم : رئیس جمهور میر حسین موسوی ، کروبی ، سید محمد خاتمی ، ابطحی ، تاجبخش ، عطریانفر ، بهزاد نبوی ، بابک داد ، آقایان آیت ا... صانعی ، منتظری ، بیات ، بروجردی ، و خیلی های دیگر و همه مردم سبز ، خواهش میکنم اجازه پخش این مطلب رو بدید
من امیر هستم و پامی دارم برای آقایان خامنه ای ، مجتبی خامنه ای ، مرتضوی ، فیروز آبادی ، شاهرودی ، جنتی ، شریعتمداری ، لاریجانی ، احمد خاتمی ، سردار رادان ، همه لباس شخصی ها ، آقایونی که از لبنان و سوریه تشریف آوردید ، محصولی ، سپاهی و بسیجی های خود فروخته زود تر از اون چیزی که فکرشون رو بکنید حاملتون می کنیم به معنی واقعی کلمه ، البته الان حامله هستید و نمی دانید که چطور این بچه خود خواسته را چه جوری سر به نیست کنید ، منتظر ما باشید که از بالا ، پائین ، جلو ، عقب ، چپ ، راست ، زیر پا به شما یورش خواهیم برد و انتقام ندا و سهرابها و مهدی ها را از شما میگیریم ، مطمئن باشید
خدایا ،خودت به داد دل این مردم دلسوخته برس ، خودت آرامش رو به روح مهدی و افراد مشابه اون برگردون ، متاسفانه آب ریخته رو نمیشه جمع کرد...آقای داد برای شما و خانوادتون و تمام مبارزین آرزوی سلامتی و موفقیت رو دارم
اينها همان جنايتكاراني هستند كه 1400 سال پيش به ايران عزير يورش آورند و به مال و ناموسمان دستيازي نمودند. امروز پس از گذشت 14 قرن هنوز شاهد وحشيگري و تجاوز آنها هستيم .شايد ديگر فرصتي بهتر از اين دست ندهد ،ما نسل اين دژخيمان را از صحنه ايران عزيز محو خواهيم نمود. همه ما ايرانيان بايد يكصدا اين ظلم هزار ساله را پايان دهيم.
دگر حرفي نمانده جز گريه
اه كه ديگر گريه هم تسكينمان نمي دهد
امثال مهدي ها نبايد خجالت بكشند
اينان قربانيان راه ازاديند و اين افتخار كم نيستي
اينان شهيدان راه ازاديند
روحشان شاد راهشان پاينده
دگر حرفي نمانده جز گريه
اه كه ديگر گريه هم تسكينمان نمي دهد
امثال مهدي ها نبايد خجالت بكشند
اينان قربانيان راه ازاديند و اين افتخار كم نيستي
اينان شهيدان راه ازاديند
روحشان شاد راهشان پاينده
دورود بر شجاعت شما
به زور تونستم مطلب رو تا اخر بخونم.اووووووف!چه افتضاحی.
امیدوارم هر چه زودتر بتونم با چشم های خودم ببینم که این شکنجه ها رو رو خود خامنه ای و دارودستش انجام میدن.
اوووف!چه افتضاحی.چه افتضاحی!
باید این بلارو رو تک تک نامردشون آورد .
مرگ برای اینا کمه!
چه نظری میشه داد جز
اشک...
اشک...
واشک.
آقای داد پاینده باشید.
خدا ، مهدی، اسلام ، وحشی ، خون ، تجاوز، ایران اسلامی همه ی اینها یکیست . خدای وحشی اسلامی با خدایی که من می شناسم تفاوت دارد تفاوتی شبیه مهدی این تلخ نامه و خ.ر و ا.ن و ... دلم برای پدری می سوزد که گمان می کند مهدی نایبی هست که با دست نشانده هایش تفاوت کند ، اگر مهدی باشد که نیست مطمئنم در وحشی گری دست کمی از همین ها ندارد . بر محمد و آل ش که از آل و جن و این حرفها هولناکترند. ...
گریه این گریه اگر بگذارد
آیا اسم و مشخصات و آدرس این جوان و عکس هایی را که گرفته اید در اختیار آقای کروبی قرار داده اید تا به عنوان یکی از مستندات آن را پیگیری کند؟ اگر چه نمی دانم چه بر سر آن خانواده و پسر بیچاره خواهد آمد، امیدوارم حالش خوب شود و خودکشی نکند. این خانواده الان در حالتی برزخی قرار دارند، اگر ناشناس بمانند که رنج حادثه از پای درشان می آورد و اگر شناخته شوند سیل تهدید ها و ارعاب ها ممکن است شروع شود و چه بسا همه آنها را نیز نابود کنند تا شاهدی بر چنین ادعایی نماند.
کاش می شد برای اینجور زندانیان روانپزشک فرستاد.
اقای داد واقعا تحسنتون می کنم که با این شرایط سخت همچنان شفاف و تیز می نویسید
mikham bedonam amrikayeha to aboghoreib tajavoz mikardan.ina harchi israeli roo sefid kardan,nanago o barg bar inan
مراقب خودت باش برادر. نفرین به شرف نداشته شون.تف به روح پلید متجاوزین
درود به شرفت . خانه به دوش نیستی چون خونت تو دل ماست. هیچ کس وجودش رو نداره کوچکترین آسیبی بهت بزنه ما ملت ایران زمین فرزندان کورش کبیر کنار هم ایستاده ایم.
سلام
برام باور کردنی نیست
دارم خفه میشم
من هنوز دارم خواب می بینم!!!
You Moosavians Lie so much that one never knows whether to believe you or not. After all you are pro America, and aniIslam,so you can lie lie dogs.
وقتی خود این کثافتها به دینی که سالهاست به ما تحمیل میکنند اعتقادی ندارند،ما دست نیاز به سوی کدوم منجی دراز کرده ایم؟کار از شک گذشته...امروز اعتقاد من ،نه ظهور عربی نجس از اعماق چاه جمکران تاریخ، بلکه خون گلوی ندا و غم چهره مهدیست!
من معتقدم:نوشتهای در وبلاک شما باید که به صورت کتاب در اختیارملت ایران باشد!
وقتی این مطلب رو دیدم احساس می کنم که تمام موهای سرم سفید شده،ما کی هستیم گذشتگان ما کیا بودن،وای بر ما مردم بیقیرت وای بر من،وای بر من،خدایا خدایا یا یاریم کن این حکومت کمک کنم از ریشه برداشته شه یا من بکش،اتیشم زد مطلبتون هی اتیم زدی
دوست عزیز داستان سرایت واقعا بی نظیر است بیاد رئزی باش که مثل داستانسراهای سایت آویزون و غیره . . به دام و چنگ قانون گرفتار شوی
موفق باشی
بابک جان :موفق باشی لطفااگر میشود به شما کمک مالی کرد بگو(این حداقل کاری که میشود کرد)
کسراگفت:ای ملت خفته بیدار شوید.
ازماست که برماست تادیرنشده کاری بایدکرد(به اندازه توان خودتان)فردا دیراست.
رئیس جمهوره قلّابی ما آقای احمدی نجس عجب آدم بیحیا و بیشرمی هست بعد از اینهمه قتل و آدم کشیتازه میخواد بره سازمان ملل بگه چطور باید قتل عام کرد و رئیس جمهور هم شد. آقای احمدی نجس و پدر نجسترش آیت الله دشمن اسلامی یک روز جواب این جنایاتشون را خواهند داد حالا هرچقدر برند سازمان ملل عر و تیز کنند. مارو باش هزارها سال تمدن را دادیم دست یک خر ، آقای احمدی خره و یک خر رون، آیت الله دشمن اسلامی. میخواد بره اونجا بگه در ایران همجنس باز نیست ولینمیگه کون بچها و طلاب گذاشتند همجنس بازی به حساب نمیآید.اول میکننمون بعد میکشنمون، بد از حقوق بشر و حقوق مردم حرف میزنند. ما دیگه چه ملت خره بدبختی هستیم که اینها شدند حاکممون. لا اِلهَ اِلَّا اللّه
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»
الان نیمه شعبان گذشته است آن مهدی ای که پیرمرد زیر لب ازش استقاثه میکد کاری برای این مهدی مبارز کرد؟ فکر کنم اون مهدی این مهدی رو اصلن نمیشناسه ولی شاید علی خامنه ای رو که نایب برحقش باشه رو بیشتر بشناسه که کاری برای اون مهدی نکرده همینطور سربازای گمنامشو که خوب هواشونو داره. آقای محترم مهدی کدومه امام زمان سیری چند برید داستان جعفر کذاب رو در تاریخ بخونید ببینید حقیقت قضیه کجاست. حقیقت اینه که با یه مشت مزخرفاتی که الان جزیی از وجودمون شدن و باهاشون مثل تابو برخورد میکنیم خودمون خودمونو ببخشید خر میکنیم. اول و آخر اسلام همین چیزیه که دارید میبینید فکر نکنید که این رفتارهای سربازان امام زمان توجیه شرعی نداره اگه نمیدونید براساس قوانین پیشرفته ی اسلامی اگر مرجع تقلیدتان حکم تجاوز به خواهرتان را داد باید اجرا کنید دیگر غریبه که جای اما و اگر ندارد چه دختر چه پسر حکم حکم است. ای کاش به جای تعصبات کورکورانه ای که داریم کمی فقط کمی مثلن فقط یک بار در طول تمام عمرمان قران را با چشم باز و از نگاه کاملن بیطرفانه از اول تا آخر بخوانیم و کاش فقط یکبار تاریخ اسلام را بخوانیم تا ایمان بیاوریم که این اسلام حقیقی است. مگر محمد تا زمانی که در مکه بود بارها نگفته بود که من پیامبری بشیر و نذیر بیش نیستم و این درحالی بود که یارانش به چهل نفر هم نمیرسیدند ولی همین محمد وقتی که وارد مدینه شد و یارانش را دید که چشم شمارند دیگر بشیر و نذیر بودن خود را فراموش کرده میگفت بروید و آنها را بیابید و بکشید. تا جایی که خودش حکم قتل همه افراد یک قبیله را که اسیر جنگی بودند میپذیرد میدانید چرا چون قدرت داشت در اسلام وقتی قدرت داری هر کاری میتوانی انجام دهی کشتن نویسندگان و وبلاگ نویسان و اهل ادب و فرهنگ هم چیزی نیست که ابداع کننده ی آن در تمام طول تاریخ جمهوری اسلامی باشد بروید تاریخ را بخوانید ببینید محمد با سه شاعری که تنها کارشان تمسخر او و دینش با شعر بود و هیچکدام حتا برای جنگیدن با او شمشیر به دست نگرفتند چه کرد چگونه آنها را بدون محاکمه آن هم با شیوه ی یک ترور واقعی از میان برداشت خوب اگر از میان خوانندگان کسانی هستند که یقین دارند محمد خوب کرد چنین کاری با آنها کرد پس فرد محترمی که چنین اعتقادی داری جمهوری اسلامی دارد همان کار را میکند اگر برای محمد خوب است به طریقی اولاتر برای جمهوری اسلامی بهتر است چون جمهوری اسلامی باید 70 میلیون جمعیت را اداره کند مگر محمد با همه ی عربستان چند نفر را باید اداره میکرد؟ هموطنان ریشه در اسلام است اول باید این غده سرطانی را جراحی کرد و دور انداخت باقی خود به خود درست میشود.
salam be hame azizan rahe azade va moje sabz az jomle aghaye babake rade aziz alan ke in matlab ra minevisam khode man niz dar change in shitan sefata bodam dar tarikhe 31 6 1388 dastgir va hodode 4 ma dar hefazat etelaat sepah bode va shahede hame in etefaghat bodam va ba zemanat azad shodam va az keshvar farar kardam omidvaram be mehdi aziz va khanevade sabr tolane ata befarmayad......
salam be hame azadi khahan rahe azadi va moje sabz hamchenin aziz babak rad man khod niz dar tarikhe 31 3 1388 dar shiraz dastgir shodam va 4 ma dar hefazat etelaat hokomate fashism jomhure khon bodam va hamye in sahneha ra taeid va az nazdik moshahede mikardam va ba zemanat azad shodam omidvaram mehdi va khanevade mohtaram be hamin zodi zod be ejre khod dast paiyda mikonand be omide azadi a demokrasi.........
ارسال یک نظر