۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

روز نكبت!

امروز 12 مرداد 88 «روز نكبت» است!

روز سياه تاريخ ماست! امروز «سياه» بپوشيم!

امروز؛ «روز نكبت» است! سياه بپوشيم!

امروز كودتا توسط رهبر «تنفيذ» مي شود!

امروز «رأي مردم» قرباني كودتاچيان مي شود!

امروز رهبري، خون فرزندان ملت را زير پا مي گذارد!

امروز ايران به «سراشيبي ويراني» مي رود!

امروز را «روز نكبت» بناميم و «سياه» بپوشيم!

اگر سكوت كنيم،

فردا جاي پشيماني نيست!

و خون به ناحق ريخته شده شهيدان جنبش سبز،

دامان ما را هم مي گيرد!

روز نكبت را به كام رهبر و كودتاچيان تلخ كنيم!

امروز «روز سياه» تاريخ معاصر ماست!

«سياه» بپوشيم!

۲۱ نظر:

ناشناس گفت...

راست می گوید.خدایا به دادمو برس.روز عزاست امروز.ایرانی با غیرت صاحب عزاست امروز.

ناشناس گفت...

رها

واقعا" که خجالت اوره شما فکر میکنید چی میشه؟

نوید گفت...

بادرود
آقای داد من از وقتی به سنی رسیدم که بتونم مسائل رااز دید خودم تحلیل کنم سیاهپوش شدم.با شما کاملا موافقم.در ضمن جناب داد من آدرس ایمیل شما را ندارم به همین منظور مجبورم مطالبی نظیر شعر و غیره را در قسمت نظرات بگذارم. از این بابت پوزش می خواهم.
پاینده ایران و ایرانی اصیل
برادر کوچک شما نوید

نوید گفت...

بادرود
این شعر از (ر-ن)است.

شعر الله اکبر

کوچه را دزدانه می‌پایم سپس، الله اکبر
می‌رسد از آسمان فریادرس، الله اکبر

روز ما آزردگان چون می‌شود نزدیک شب
می‌خروشد در زمین هر خار و خس، الله اکبر

گرچه این نامردمان بر گریه‌ی ما گوش بستند
ما خدایی در جهان داریم پس، الله اکبر

ظالمان را خسته خواهد کرد ایمانی که با ماست
بر کش از حلقوم خود با هر نفس، الله اکبر

تا قیامت ما برآییم و ز جورت داد جوییم
دست‌ها بر گوش خود آری که بس، الله اکبر

می‌رسد روزی که آزادانه پروازی کنیم
روز خود را می‌شمارم در قفس، الله اکبر

خانه‌هامان را به هم پیوسته این امید سبز
نیست کس بیگانه دیگر، هیچ‌کس، الله اکبر

بانگ شادی‌بخش ما بر بام ایران می‌نشیند
از خلیج فارس تا رود ارس، الله اکبر

ما دماوندیم و در هر صخره زخم دیو داریم
ما نمی‌ترسیم از این وحشی فرس، الله اکبر

ما کجاییم و خیال پست اهریمن کجاست؟
با عقابان می‌ستیزد این مگس، الله اکبر

داس خشم خلق ما شد تیزتر با سنگ قهرت
این علف‌ها هرزه و وقت هرس، الله اکبر

تیغ چون بیرون کشیدی، عاقبت در دور باطل
شحنه‌ها را می‌زند گردن، عسس، الله اکبر

گرچه ره تاریک و منزل دور و دشمن در کمین است
می‌رسد از بام‌ها بانگ جرس، الله اکبر

می‌نشاند صبح فردا، خنده را بر روی میهن
ای شمیم شاد آزادی برس، الله‌اکبر

پاینده ایران وایرانی اصیل

ناشناس گفت...

سلام.
بابكداد عزيز.
برايت موفقيت و سربلندي آرزو ميكنم.
ايران آباد - آزاد و پاينده

ناشناس گفت...

بابک عزیز واقعاً تو را تحسین میکنم که این همهه شجاع هستی و خود را سرزنش میکنم که جرات هیچ اظهار نظری ندارم و تازه اگر میخواهم برای تو هم یک کامنت بگذارم هزار راه میروم که شناخته نشوم
هر چند که میدانید ولی خواستم یادآوری کنم که سخت مواظب وبلاگ بلاگفای خود باشید. شیرازی یک فرد مزدور اطلاعاتی بیشتر نیست که با خیانتهای خود بسیاری از جوانان ساده اندیش و تازه کار را دچار دردسر کرده است. بسیار جالب است که وبلاگ شما با اینهمه مطالب تند علیه رژیم مزدور خامنه ای از طرف شیرازی مزدور بسته نمیشود و البته جالبتر اینکه حتی فیلتر هم نمیشود که مشخصاً به قصد ردیابی شما و خوانندگان وبلاگتان است.
به امید روزی که شاهد مجازات تمامی جنایتکاران از جمله سید علی یک دست و نوچه های او از جمله شیرازی مزدور باشیم.
به امید آزادی ایران عزیز از یوغ استبداد از هر نوع آن

Unknown گفت...

ای آزادی،

تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می ورزم، بی تو زندگی دشواراست، بی تو من هم نیستم ؛ هستم ، اما من نیستم ؛ یک موجودی خواهم بود توخالی ، پوک ، سرگردان ، بی امید ، سرد ، تلخ ، بیزار ، بدبین ، کینه دار ، عقده دار ، بیتاب ، بی روح ، بی دل ، بی روشنی ، بی شیرینی ، بی انتظار ، بیهوده ، منی بی تو

! ... یعنی هیچ
ای آزادی، من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم.

!ای آزادی، چه زندان ها برایت کشیده ام

و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد.

اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید.

من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی چه می کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟ ...
دکتر شریعتی .
امیدوارم این خون های ریخته شده پایمال نشه .

ناشناس گفت...

درود بر شما . خسته نباشید

ناشناس گفت...

در زندان، زندانیان روزنامه های غیر واقعی می خوانند!
نمونه اعتماد تقلبی...
جنتی و اعترافات ابطحی
چه رابطه ای بین سخنان جنتی در نماز جمعه و اعترافات ابطحی هست!
http://mosaviphoto.blogsky.com/

ناشناس گفت...

در زندان، زندانیان روزنامه های غیر واقعی می خوانند!
نمونه اعتماد تقلبی...
جنتی و اعترافات ابطحی
چه رابطه ای بین سخنان جنتی در نماز جمعه و اعترافات ابطحی هست!
http://mosaviphoto.blogsky.com/

ناشناس گفت...

کاش مردم در اینده بدونن که روز نکبت حاصل کوتاهی مردم نبود. :(

ایمان گفت...

لطفا تحلیلی در مورد شباهت های بسیار صحبت های جنتی و اعترافات ابطحی بفرمایید... اینکه همان خطبه های نماز جمعه شده اعتراف.
ممنون

ناشناس گفت...

شعری از زبان احمدی نژاد


اهل تهرانم
روزگارم بد نیست
چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
رهبری دارم
بهتر از گاو دوان
دوستانی ،دستشان داغ ودرفش
وسخنگویی که همین نزدیکیست
لای این شب بوها
گوییا میشاشد
پای آن کاج بلند
اهل تهرانم
ازهمان روزکه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر شدم تهرانی
اهل تهرانم
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی میسازم توی اوین
تا به آواز جوانی که در آن
زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی،،،،چه خیالی میدانم
همشون بیجانند
خوب میدانم
حاصل دولت من بی نانیست

من مسلمانم
برسرم هالهءنور
جانمازم پرچم
مهرم زور
قصر سجاده من
من وضو باخون
مردم پیروجوان میگیرم
من نمازم را پی تکبیرةالحرام
فقیه
پی قدقامت شورای نگهبان خواندم
کعبه ام بر لب چاه
کعبه ام درتوی
جمکران افتادست
کعبه من مث یک زندانی
میرود راه براه
میرود بند ببند
حجرالاسود من
کلهء تاروسیاه اوباماست
اهل تهرانم نسبم شاید
برسد
به یه هندونهءکالی در چین
نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد
رهبرم بیخبر از خواب پرید
جنّتی زیبا شد
مرد بقال از من پرسید
چند مثقال کراک میخواهی
من ا
من ازاو پرسیدم
رأی مفت سیری چند

ناشناس گفت...

آقای داد درود بر شما و جرات شما...خدا یاورت باد...
به امید آزادی

ناشناس گفت...

جناب آقای داد این روز رو به شما و سایر ایرانیان تسلیت عرض می کنم

ناشناس گفت...

امروز 12 مرداد 88 مراسم تنفیذ با حضور عده ای خائن ،وطن فروش و بی رگ و ریشه انجام شد
در این مراسم اراجیف زیادی به هم بافته شد که برگردان آنها به این شرح است
طی یک تقلب میلیونی و بی سابقه در 30 سال گذشته جناب آقای دکتر احمدی نژاد که ما هم نفهمیدیم چطور دکترا گرفته که وقتی بهش به انگلیسی میگن حالتون چطوره جواب میدن بله، با بالا کشیدن و جعل 63 درصد کل آرا به مقام ریاست جمهوری منتخب رهبر نائل شدند و بسیار بسیا ر هم گل از گلشون شکفت
در این مراسم که ایشون کلا حواسش به اونچه که ایراد میشد نبود توی ذهنش داشت مرور می کرد که عجب دولت باحالی که با استفاده ازخنگی رهبر و کله داغ پسر کوچیک رهبر و مشتی لات و چاقو کش میشه رئیس جمهور شد و کلی با طرحی که خودش به رادان داده بود برای جمع کردن اراذل و اوباش که این روزا خیلی به دردش خوردن حال کرد
خب پس با این حساب که ایشون 63 درصد رای آورده، این مردم معترض تو خیابونا ،چندین و چند زندانی و به همین ترتیب کشته شده ها کی بودن و از کجا اومدن
شک نکنید که در روزهای آتی صدا و سیمای خائن دولت خبر از کشف بقایای یک سفینه فضایی میده که در فلان جا سقوط کرده و این فضایی ها با تغییر شکل وارد مملکت شدن و اغتشاش ایجاد کردن، پس با این حساب این دولت توی کرات دیگه هم دشمن و توطئه گر داره
و اصلا معلوم نیست آقای ابطحی یا سایرین که در مضحک ترین بیدادگاه آورده شدن خودشون بودن یا بدل فضاییشون
گویا آقایون احمد جنتی فرمانده سپاه و فیوز آبادی ،عذر می خوام فیروز آبادی فرمانده بسیج، احمد خاتمی که می خوان در سری فیلمهای ترسناک سا sawازش استفاده کنن و حسین شریعتمداری که قلم و دست می گیره و یا علی هر چه آمد خوش آمد اراجیف می نویسه و احمدی نژاد که ازین به بعد می خوایم هاله صداش کنیم و محمد یزدی که خدایا اگه بقیه رو آفریدی ایشون رو ری....و آق مجتبی که مثل دخترای دم بخت هیچ جا ظاهر نمیشه و البته شایستگی دریافت اسکار به عنوان بهترین طراح و کارگردان و سناریو نویس رو داره، همگی این روزا سخت مشغول دیدن فیلم های تخیلی هستن
هی آقایون عزیز یو هوووووووووووو اینجا ایران است و ما ایرانیان که هوشمون زبون زد خاص و عامه، که البته شما شاملش نمیشید چون اگه دو زار شعور داشتید این فضاحتو به بار نمی آوردید ،در ضمن در اصل و نسب شماها شک و تردید های بسیار وجود داره مثلا نسبت دور با هیتلر یا استالین یا مغول ها
بیدار شید لطفا مردم خر نیستند این شما هایید که چشمتونو رو حقیقت بستید و همتون شدید عروسک خیمه شب بازی یه بچه که ذوق رهبری داره خفش میکنه
بس کنید که دیگه گندشو در آوردید این همه خون ریخته شد بس نبود از اون طرف مردم رو تو خیابونا تا حد مرگ می زنید از این طرف رسانه خودی و نه ملی تون داره برنامه آشپزی نشون می ده
وای به روزی که ورق برگرده
برید بجای اینکه تاریخ بسازید و به خورد بچه ها تو مدرسه ها بدید یا یه مشت چرت و پرت واسه شستشوی مغزی تو مخ بچه بسیجی ها کنید یه کم تاریخ بخونید
تاریخ تکرار میشه ها
گویا شاه و یادتون رفته همین مردم بودن که از سر نا آگاهی شما و اون هندی تبار هارو بر مسند قدرت نشوندن
اما نسل ما فرق داره ماییم که باید اشتباه اونارو درست کنیم و این کارم میکنیم
دستتون واسه همه رو شده
این حنا دیگه رنگ نداره عمو
جل و پلاستون و جمع کنید که وقت رفتنه
مردم فکر کردن عقل و شعور دارید می فهمید فقط رایشونو می خواستن پس بگیرن ،انقدر هوچی گری راه انداختید که حالا نه تنها رایشونو نمی خوان که بلکه شماها رو هم نمی خوان
"آزاد زاده "

ناشناس گفت...

چه عصرهاكه يك به يك غروب شد نيامدي
چه بغضها كه در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن ،تبر بدوش بت شكن
خداي ما دوباره سنگ وچوب شد نيامدي
براي ماكه خسته ايم ودلشكسته نه
براي عده اي چه خوب شد نيامدي
تمام طول هفته را به انتظارجمعه ام
دوباره صبح عصر نه غروب شد نيامدي

ناشناس گفت...

سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي،لب پنجره
پر ازخاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود،ما ديده ايم
اگرخون دل بود،ماخورده ايم
اگر دل دليل است،آورده ايم
اگر داغ شرط است،ما برده ايم
اگر دشنه دشمنان،گردنيم!
اگرخنجر دوستان،گرده ايم؟!
گواهي بخواهيد،اينك گواه:
همين زخمهايي كه نشمرده ايم!
دلي سربلند و سري سر به زير
ازاين دست، عمري به سر برده ايم
/قيصرامين پور

fairness گفت...

محسن رضايي بود

ناشناس گفت...

بوسه شیطان بر شانه ضحاک را تسلیت می گویم.

لاله گفت...

سلام بابك عزيز اين كه مي نويسم بيشتر براي پسرت است پسر نازنين تو و برادر فداكار همه ما منظورم ان پسرت است كه نتوانست كنكور بده.
شرح حال خودم را مي نويسم من خانمي هستم سي ساله فارغ التحصيل فوق ليسانس دانشگاه صنعتي شريف با معدل 17ان زماني كه فارغ التحصيل شدم تقريبا همه هم كلاسي هام بورسيه هاي خيلي خوبي از دانشگاه هاي امريكاو اروپا گرفتند و رفتند من و همسرم گفتيم شرط انصاف نيست كه اين جا درس بخواني بروي جاي ديگر كار كني مانديم تا كار كنيم با كلي دردسر و در به دري، در يكي از سازمان هاي دولتي زير نظر وزارت دفاع كار پاره وقتي پيدا كردم حدود 8 ماه طول كشيد تا مراحل گزينش عقيدتي و حفاظت و حراست را بگذرانم تقريبا 6 امتحان عقيدتي از من گرفتند و در مورد دوستان فاميل و خلاصه جد و ابادم تحقيقات مفصل كردند من هم تمام رساله و هر چي كتاب در باب ولي فقيه و شيعه گري و مذهب بود خواندم و سربلند از امتحانات بيرون امدم برادرم مي گفت نمي دانم تو مي خواهي در ان شركت كار مهندسي بكني يا قران درس بدهي.
دردسرت ندهم گذشت و دو سالي ان جا كار كردم تا رسيد به فصل تصفيه حساب ها و پاك سازي هاي مديران دولتي مدير با سابقه قسمت ما را حذف كردند و بخشمان را منحل حدود صد نفري بوديم نوحه خوان مسجد را كه از دانشگاه وابسته مالك اشتر ليسانس گرفته بود با سابقه كاري شايد دو سال كردند مدير ما اين كه مي گويم مديريت يكي از صنايع هايتكنولوژي كشور است نه مديريت يكي از شعب فروشگاه رفاه.
دو شنبه 25 خرداد با همسرم در تظاهرات شركت كرديم و فقط در يك اتفاق ساده زماني بود كه الان زنده ايم يعني در زمان تيراندازي ها ما داشتيم به خانه مان يعني به طرف پايگاه بسيج مي رفتيم كه ديديم جنازه است كه دارند از سمت پايگاه مي اورند. يعني اگر فقط 5 دقيقه زودتر به طرف پايگاه رفته بوديم احتمالاً به ما هم از الطاف اقايان تيري عنايت شده بود.
فرداي ان روز دردناك با ديدن پيكر بي جان انسان هاي پاك تصميم خودم را يكسره وبراي هميشه گرفتم يعني عطاي ان شركت دولتي را به لقاي مدير وابسته مان بخشيدم با خود فكر كردم براي چه كساني مي خواهي كار كني ؟چه پولي مي خواهي به خانه ببري ؟ پول خون هم وطنانت را ؟ به خودم گفتم روا نيست براي حكومتي كار كني كه اين گونه ظلم وستم مي كند.
اين تازه زماني بود كه اولين و بزرگترين تظاهرات را و كمترين آزار و شكنجه اين رژيم را ديده بودم.نه مثل حالا كه هر روزش پر از شكنجه و تجاوز و درد است.
خلاصه استعفا دادم و امدم بيرون يكي دو بار مديرم زنگ زد كه بيا برگرد و پروژه هات را تمام كن اضافه كار بهت ميدهم تمام وقت استخدام رسمي ات مي كنم و ...الان دو ماهه كه بي كارم اما سربلند همكارانم كه از علت اصلي استعفام خبردار مي شوند تحسينم مي كنند خودشان درد معاش دارند و عايله مند نمي توانند حتي يك روز اعتصاب كنند. من چون خانم بودم و مسولييت اداره خانواده ندارم توانستم راحت از حقوق ان جا بگذرم و تا وقتي اين دولت و اين رژيم است هيچ وقت كار دولتي نمي كنم حتي اگر بي كار بمانم تا ابد.
همه اين ها را گفتم كه به پسر عزيزت بگويم اقاي داد كوچك عزيز ناراحت نباش كه كنكور ندادي من دادم خوبش را هم دادم خيلي هم درس خوندم تا شريف قبول بشوم خيلي شب ها نخوابيدم درس خوندم خيلي مهموني ها را نرفتم و خيلي فيلم ها را نديدم.
حالا فوق ليسانس دارم و بي كارم . تو هم حتما دوست داري بروي دانشگاه درس بخواني و كار خوبي پيدا كني مي خواهم بهت بگويم فعلا چنين چيزي يك رويا هست. ناراحت نباش فرصت درس خواندن زياد است بياد روزهاي زيادي كه كتاب را بر سر خودت بكوبي و بگويي اين بود دانشگاه دانشگاه كه مي گفتن. شايد شرايط اين روزها براي تو و خوانواده ات سخت باشد كه حتما هست و شايد خيلي به كنكور از دست رفته ات فكر كني كه مي كني اما مطمين باش چيزي را از دست ندادي توي 80 سال عمر طبيعي يك انسان جبران يك سال خيلي راحت است ولي كنار هم بودن و با هم بودن چيزي هست كه كم به دست مي ايد قدر روزهايي را كه با خوانواده ات هستي بدان تو الان داري در تاريخ قدم مي زني قطعا سال هاي بعد يك روزي نسل هاي اينده براي همديگر تعريف مي كنند كه اره ما اين خاندان داد را مي شناسيم ان سال هاي سياه استبداد پدربزرگ اين ها نتوانست كنكور بده ولي در ازمون انسانيت جز رتبه هاي اول بود.