مقدمه- صبح یکشنبه ۹خرداد علی لاریجانی با ۱۷۳ رأی به عنوان «رئیس موقت» مجلس انتخاب شد. در حدود یکی دو هفته، بعد از بررسی اعتبارنامه دوسوم نمایندگان، انتخابات رئیس و هیأت رئیسه یکساله مجلس برگزار خواهد شد. این یادداشت، درباره آن انتخابات پیشرو (شنبه ۸ خرداد قبل از انتخابات موقت) نوشته شده است. ضمن اینکه رأی به ریاست موقت لاریجانی، لزومآ به معنای انتخاب قطعی او برای ریاست یکساله نخواهد بود. و غالباً برای انجام کارهای اداری و مقدماتی مجلس و بررسی اعتبارنامههای نمایندگان به تجربیات مدیریتی رئیس قبلی مجلس نیاز است.
• عملگرایی؛ عارف یا لاریجانی؟ •
اگر منتخبان مجلس دهم و فراکسیون امید «فراموش کنند» که در «زمین رقیب» و با امکانات محدود، مجبور به بازی «شبه دموکراسی» هستند و اگر از یاد ببرند که ناگزیرند با واقعبینی و «عملگرایی» به پیش بروند، تردید نکنید که این مجلس عاقبتی بهتر از مجلس «ناکام» ششم نخواهد داشت.
بالشخصه چارچوب و کلیت نظام را قبول ندارم، اما اینجا از زاویه یک تحلیل واقعگرایانه قصد دارم به این نکته بپردازم که در «شرایط کنونی» چه کسی برای ریاست مجلس دهم مناسبتر است؟ عارف یا لاریجانی؟
واقعبینی و عملگرایی برای بازی در این میدان، مردمی را که با شوق و امید رأی دادند خرسند خواهد کرد. پس این توفیق، به رفتارها و گفتارهای شخصی تکتک نمایندگان جدید بستگی دارد که فضا را طوری اداره کنند که دستکم «انتظارات حداقلی مردم» را بتوانند برآورده سازند. وگرنه رقیب در صدد کمترین بهانهجویی است تا مجلس دهم را به توپ ناکامی و ناتوانی ببندد.
فعلا بحث انتخاب رئیس مجلس برای دوره یکساله مطرح است و دو گزینه اصلیتر لاریجانی و عارف هستند. طبیعی است که تحولخواهان به عارف تمایل دارند اما آیا در میدان واقعیت، این انتخاب منتهی به موفقیت هم خواهد بود؟
در این اولین قدم، هوشمندی و عملگرایی مجلس جدید محک خواهد خورد. قاعدتاً «هدف» باید رسیدن به مطالبات (حتی حداقلی) و خواستههای رأیدهندگان باشد که در مراحل مختلف بازیهای دشوار سیاسی، نباید فراموش شوند.
آقای محمدرضاعارف از لحاظ علمی و سوابق اجرایی به عنوان معاون اول دولت آقای خاتمی «یک سر و گردن» از آقای لاریجانی شایستهتر است. اما در عرصه حضور در «پارلمان» او تجربه ای ندارد. بخصوص پارلمانی که ما در جمهوریاسلامی داریم و یک «شتر، ببر، پلنگ…» متناقض و عجیبالخلقه است.
پرسش این است که آیا مجلس دهم، به یک رئیس با نوع و میزان توانایی آقای عارف نیاز دارد؟ یا اینکه مجلس جدید از همین حالا زیر تیررس مهاجمان و مخالفان قدرتمند قرار گرفته که شاید مدیریت یک اصلاحطلب «بهانه» هرگونه هجمه و حملهای را به آنان بدهد. آیا دکتر عارف میتواند از زیروبم چالشهای پیشروی مجلس دهم برآید؟
وقتی بحث «تعامل» و داد و ستد مجلس با نهادهای دیگر قدرت در جمهوریاسلامی مطرح است، به نکتههای دیگر هم باید توجه داشت که «لابیگری» سادهترین آنهاست.
آقای عارف در ساختار نظام، لابیمن خوبی نیست. برای لابیگری در این نظام، به جوهرهای از «شارلاتانیسم» نیاز است که امثال عارف ندارند. اما لاریجانی این خصیصه را به خوبی دارد! او بخصوص در دو،سه سال اخیر نشان داده که با رایزنیها و مدیریت پشت صحنهای، میتواند از پس دلواپسان و احمدینژادها برآید.
از طرفی آقای عارف قطعاً از «کروبی مجلس ششم» به بیت رهبری و بدنه قدرت، نزدیکتر نیست. قدرت و ذکاوت او در «لابیگری» هم از آقای کروبی بیشتر نیست. بدون تعارف، عارف «شجاعت و صراحت و ایستادگی» آن شیخ جسور را هم ندارد. مجلس ششم بدون سنگر مقاومت محکمی مثل کروبی، شاید در همان سال اول و دوم به بنبست میخورد و هرگز به انتها نمیرسید. ایستادگی رئیسمجلس را در زمان بازداشت حسین لقمانیان نماینده همدان به یاد بیاوریم. اگر آن شجاعت و ایستادگی مثالزدنی آقای کروبی نبود، ای بسا سریال بازداشتها و پروندهسازیها برای سایر نمایندگان منتقد مجلس ششم همچنان ادامه مییافت. کار مخالفت سپاه و نهادهای قدرت با مجلس اصلاحطلب ششم تا آنجا پیش رفته بود که آقای کروبی ساعتها با بیترهبری لابیگری میکرد تا فیالمثل جلوی حکم حکومتی درباره «طرح مطبوعات» را بگیرد. و گاهی با همه قدرتش موفق نمیشد. بگذریم که برخی اصلاحطلبان به جای قدردانی از مدیریت عالی و مدافعات هوشمندانه کروبی از جایگاه مجلس، او را با نقدهای نامنصفانه مینواختند و به او نیشها زدند.
سئوال آین است؛ آیا نیرو و توان لابیگری آقای عارف، با پتانسیل فعلی مخالفتها با مجلس دهم «همخوانی» دارد؟
مجلس جدید با دهها نماینده تازهکار، در مقابل موجهای بزرگی از مخالفت و تهدید و انتقامجویی اصولگرایان و دلواپسان نیازمند یک رئیس لابیمن و حتی «شارلاتان» است، این را تجربهام میگوید.
تجربه اندکم در خبرنگاری پارلمانی روزنامه سلام و مجالس پرماجرای چهارم و پنجم و ششم میگوید که اگر آقای عارف رئیس مجلس جدید شود، شاید در مدت کوتاهتری نسبت به مجلس ششم، کار به کارشکنیها و بروز «اتفاقات بیسابقه» و مناقشات تند برسد. آنچنان که بهناچار خود اصلاحطلبان مانند موارد مشابه «نفوذ رهبری» را وارد صحنه کنند تا از حملات و کارشکنیها خلاص شوند. غافل از اینکه دخالت یا حمایت رهبر در عرصه مدیریت مجلس (با فرستادن پیغامهای تلفنی و فرمایشات محرمانه و… ادامه مییابد) و جلوی هر «حرکت جدیدی» را از قانونگذاران مجلس جدید میگیرد.
این نکتهها که برشمردم، مطلقاً به منزله دفاع از شخصیت سیاسی یا نوع مدیریت آقای لاریجانی نیست. حتی اگر فردی مثل علی مطهری هم نامزد ریاست مجلس شود، با اینکه او را از خیلی از اصلاحطلبان شجاعتر و تحولخواهتر میدانم، اما باز هم بر این نظر بودم که او هم برای مدیریت مجلس گزینه مناسبی نیست و به همین دلایل که گفته شد، کارها به بنبست میخورد! مطهری هم (با همه خصوصیات خوب اخلاقیاش) یک «لابیمن» نیست. پس فعلاً از دیدگاه عملگرایانه و ممکنات باید گفت لاریجانی گزینه «عملیتری» است. و باز تأکید میکنم که «گزینه عملی» به معنای «گزینه مطلوب» نیست.
در حال حاضر، علی لاریجانی فاصله معقولی از احمدینژاد و دلواپسان و اصولگرایان تندرو گرفته و این نکته مثبتی است. از طرفی او «سازوکار درونی قدرت فعلی» را بخوبی میشناسد. او «لابیمن» بهتری از دکتر عارف و علی مطهری است. یعنی جاهایی که باید کوتاه بیاید تا امتیازی بگیرد را در ساختار جمهوریاسلامی میشناسد. و همین مقدار فوت و فن مدیریتی، «حداقل برای سال اول» به نفع نیروهای تحولخواه مجلس جدید خواهد بود.
به نظرم عملگرایانه است اگر منتخبان مجلس دهم، در انتخاب رئیس مجلس از جوزدگی پرهیز کنند و به «ممکنات» نگاه کنند. آنها با دادن فرصت یک ساله ریاست مجلس به لاریجانی، میتوانند عملکرد و پاسخگویی و بیطرفی او را در اداره کردن مجلس جدید بسنجند. اینکه او با پشتوانه رأی مجلس جدید، آیا میتواند «مطالبات مردم» و نمایندگان مجلس دهم را از ساختار قدرت بخواهد و آنها را پیگیری کند؟ اگر بتواند که مراد حاصل است. خود منتخبان تازهکار هم با وجود لاریجانی در سال اول، در آرامش بیشتری «آببندی» و آمادهبهکار خواهند شد.
در این وضعیت، با مدیریت لاریجانی قطعاً هجمهها به مجلس کمتر خواهد بود و در این فرصت، نیروهای تحولخواه میتوانند همدیگر را پیدا کنند، سازماندهی شوند و فراکسیونهای قدرتمندی را تشکیل دهند که در ادامه راه، از عهده مقابله با دلواپسان و قدرتهای خارج مجلس برآیند.
ظرف این یک سال، همچنین فرصت سازماندهی سیاسی و هدایت و مدیریت فراکسیونها در اختیار آقای عارف هست تا بدون نگرانی از هجمههای بیرونی، به تحکیم نیروهای خود و ساماندهی «مطالبات مردم» و تدوین طرحهای نو و قوانین تحولطلبانه بپردازند.
چنانچه میدانید مجلس شورای اسلامی هر یکسال در خردادماه، به وسیله انتخابات درونی رئیس و هیأت رئیسه مجلس را برای یکسال آیندهاش انتخاب میکند. پس هرسال، فرصت برای تجدیدنظر درباره ریاست مجلس هست. اگر سال اول گذشت و آقای لاریجانی نتوانست و یا نخواست در مسیر تازه با منتخبان تحولخواه مجلس همراهی کند، در سال دوم فراکسیونهای قدرتمند تحولخواه با انتخاب آقای عارف، او را با پشتوانه محکمتری بر صندلی ریاست مجلس خواهند نشاند.
این عملگرایی و «بازی ممکن» در زمین محدود رقیب است. چیزی که اصلاحطلبان (و اعتدالیون) بر اساس آن، وارد عرصههای انتخابات و سیاستورزی میشوند. اما در هنگام عمل، غالباً «عملگرایی» و بازی با «ممکنات» را فراموش میکنند و دقیقاً همین، رمز شکستهای سیاسی اصلاحطلبان بوده است. آیا آنها از تجربههای پیشین درس گرفتهاند؟
اگر آقای لاریجانی بتواند امور را با پیگیری «مطالبات تازه» پیش ببرد و تعامل با نهادهای قدرت را لابی و مدیریت کند و آقای عارف هم داخل مجلس را همسو و طرحها و لوایح را مدیریت کند، شاید در این «یکسال اول»، نتایج و دستآوردهای «عملی» بیشتری نصیب تحولخواهان و مجلس دهم بشود.
اما اگر مجلس دهم با اصرار آقای عارف را بر صندلی ریاست بنشاند، علاوه بر دشمنانی که بالاتر ذکرشان رفت، یک دشمن پرنفوذ، لابیگر و سیّاس دیگر هم پیدا میکنند! دشمنی که از داخل مجلس و با محوریت علی لاریجانی، پروژه «وحدت اصولگرایان» را تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده مدیریت خواهد کرد!
پینوشت: تحلیل «وضعیت موجود» هرگز به منزله دفاع از آن و یا مشروع دانستن آن وضعیت نیست. من همچنان بر اساس اصول حقطلبانهام میاندیشم و هنوز هم معتقدم کار «دموکراسی» با این حکومت، هرگز به سرانجام نمیرسد. با این رویکرد، نوشتن و نقد و تحلیل عملگرایانه شرایط موجود را به عنوان دغدغه خود دنبال میکنم. و همواره به امید رسیدن به ایرانی آزاد، آگاه و پیشرفته مینویسم.
بابکداد
شنبه ۸ خرداد ۹۵
تلگرام
فیسبوک بابکداد
توئیتر بابکداد
• عملگرایی؛ عارف یا لاریجانی؟ •
اگر منتخبان مجلس دهم و فراکسیون امید «فراموش کنند» که در «زمین رقیب» و با امکانات محدود، مجبور به بازی «شبه دموکراسی» هستند و اگر از یاد ببرند که ناگزیرند با واقعبینی و «عملگرایی» به پیش بروند، تردید نکنید که این مجلس عاقبتی بهتر از مجلس «ناکام» ششم نخواهد داشت.
بالشخصه چارچوب و کلیت نظام را قبول ندارم، اما اینجا از زاویه یک تحلیل واقعگرایانه قصد دارم به این نکته بپردازم که در «شرایط کنونی» چه کسی برای ریاست مجلس دهم مناسبتر است؟ عارف یا لاریجانی؟
واقعبینی و عملگرایی برای بازی در این میدان، مردمی را که با شوق و امید رأی دادند خرسند خواهد کرد. پس این توفیق، به رفتارها و گفتارهای شخصی تکتک نمایندگان جدید بستگی دارد که فضا را طوری اداره کنند که دستکم «انتظارات حداقلی مردم» را بتوانند برآورده سازند. وگرنه رقیب در صدد کمترین بهانهجویی است تا مجلس دهم را به توپ ناکامی و ناتوانی ببندد.
فعلا بحث انتخاب رئیس مجلس برای دوره یکساله مطرح است و دو گزینه اصلیتر لاریجانی و عارف هستند. طبیعی است که تحولخواهان به عارف تمایل دارند اما آیا در میدان واقعیت، این انتخاب منتهی به موفقیت هم خواهد بود؟
در این اولین قدم، هوشمندی و عملگرایی مجلس جدید محک خواهد خورد. قاعدتاً «هدف» باید رسیدن به مطالبات (حتی حداقلی) و خواستههای رأیدهندگان باشد که در مراحل مختلف بازیهای دشوار سیاسی، نباید فراموش شوند.
آقای محمدرضاعارف از لحاظ علمی و سوابق اجرایی به عنوان معاون اول دولت آقای خاتمی «یک سر و گردن» از آقای لاریجانی شایستهتر است. اما در عرصه حضور در «پارلمان» او تجربه ای ندارد. بخصوص پارلمانی که ما در جمهوریاسلامی داریم و یک «شتر، ببر، پلنگ…» متناقض و عجیبالخلقه است.
پرسش این است که آیا مجلس دهم، به یک رئیس با نوع و میزان توانایی آقای عارف نیاز دارد؟ یا اینکه مجلس جدید از همین حالا زیر تیررس مهاجمان و مخالفان قدرتمند قرار گرفته که شاید مدیریت یک اصلاحطلب «بهانه» هرگونه هجمه و حملهای را به آنان بدهد. آیا دکتر عارف میتواند از زیروبم چالشهای پیشروی مجلس دهم برآید؟
وقتی بحث «تعامل» و داد و ستد مجلس با نهادهای دیگر قدرت در جمهوریاسلامی مطرح است، به نکتههای دیگر هم باید توجه داشت که «لابیگری» سادهترین آنهاست.
آقای عارف در ساختار نظام، لابیمن خوبی نیست. برای لابیگری در این نظام، به جوهرهای از «شارلاتانیسم» نیاز است که امثال عارف ندارند. اما لاریجانی این خصیصه را به خوبی دارد! او بخصوص در دو،سه سال اخیر نشان داده که با رایزنیها و مدیریت پشت صحنهای، میتواند از پس دلواپسان و احمدینژادها برآید.
از طرفی آقای عارف قطعاً از «کروبی مجلس ششم» به بیت رهبری و بدنه قدرت، نزدیکتر نیست. قدرت و ذکاوت او در «لابیگری» هم از آقای کروبی بیشتر نیست. بدون تعارف، عارف «شجاعت و صراحت و ایستادگی» آن شیخ جسور را هم ندارد. مجلس ششم بدون سنگر مقاومت محکمی مثل کروبی، شاید در همان سال اول و دوم به بنبست میخورد و هرگز به انتها نمیرسید. ایستادگی رئیسمجلس را در زمان بازداشت حسین لقمانیان نماینده همدان به یاد بیاوریم. اگر آن شجاعت و ایستادگی مثالزدنی آقای کروبی نبود، ای بسا سریال بازداشتها و پروندهسازیها برای سایر نمایندگان منتقد مجلس ششم همچنان ادامه مییافت. کار مخالفت سپاه و نهادهای قدرت با مجلس اصلاحطلب ششم تا آنجا پیش رفته بود که آقای کروبی ساعتها با بیترهبری لابیگری میکرد تا فیالمثل جلوی حکم حکومتی درباره «طرح مطبوعات» را بگیرد. و گاهی با همه قدرتش موفق نمیشد. بگذریم که برخی اصلاحطلبان به جای قدردانی از مدیریت عالی و مدافعات هوشمندانه کروبی از جایگاه مجلس، او را با نقدهای نامنصفانه مینواختند و به او نیشها زدند.
سئوال آین است؛ آیا نیرو و توان لابیگری آقای عارف، با پتانسیل فعلی مخالفتها با مجلس دهم «همخوانی» دارد؟
مجلس جدید با دهها نماینده تازهکار، در مقابل موجهای بزرگی از مخالفت و تهدید و انتقامجویی اصولگرایان و دلواپسان نیازمند یک رئیس لابیمن و حتی «شارلاتان» است، این را تجربهام میگوید.
تجربه اندکم در خبرنگاری پارلمانی روزنامه سلام و مجالس پرماجرای چهارم و پنجم و ششم میگوید که اگر آقای عارف رئیس مجلس جدید شود، شاید در مدت کوتاهتری نسبت به مجلس ششم، کار به کارشکنیها و بروز «اتفاقات بیسابقه» و مناقشات تند برسد. آنچنان که بهناچار خود اصلاحطلبان مانند موارد مشابه «نفوذ رهبری» را وارد صحنه کنند تا از حملات و کارشکنیها خلاص شوند. غافل از اینکه دخالت یا حمایت رهبر در عرصه مدیریت مجلس (با فرستادن پیغامهای تلفنی و فرمایشات محرمانه و… ادامه مییابد) و جلوی هر «حرکت جدیدی» را از قانونگذاران مجلس جدید میگیرد.
این نکتهها که برشمردم، مطلقاً به منزله دفاع از شخصیت سیاسی یا نوع مدیریت آقای لاریجانی نیست. حتی اگر فردی مثل علی مطهری هم نامزد ریاست مجلس شود، با اینکه او را از خیلی از اصلاحطلبان شجاعتر و تحولخواهتر میدانم، اما باز هم بر این نظر بودم که او هم برای مدیریت مجلس گزینه مناسبی نیست و به همین دلایل که گفته شد، کارها به بنبست میخورد! مطهری هم (با همه خصوصیات خوب اخلاقیاش) یک «لابیمن» نیست. پس فعلاً از دیدگاه عملگرایانه و ممکنات باید گفت لاریجانی گزینه «عملیتری» است. و باز تأکید میکنم که «گزینه عملی» به معنای «گزینه مطلوب» نیست.
در حال حاضر، علی لاریجانی فاصله معقولی از احمدینژاد و دلواپسان و اصولگرایان تندرو گرفته و این نکته مثبتی است. از طرفی او «سازوکار درونی قدرت فعلی» را بخوبی میشناسد. او «لابیمن» بهتری از دکتر عارف و علی مطهری است. یعنی جاهایی که باید کوتاه بیاید تا امتیازی بگیرد را در ساختار جمهوریاسلامی میشناسد. و همین مقدار فوت و فن مدیریتی، «حداقل برای سال اول» به نفع نیروهای تحولخواه مجلس جدید خواهد بود.
به نظرم عملگرایانه است اگر منتخبان مجلس دهم، در انتخاب رئیس مجلس از جوزدگی پرهیز کنند و به «ممکنات» نگاه کنند. آنها با دادن فرصت یک ساله ریاست مجلس به لاریجانی، میتوانند عملکرد و پاسخگویی و بیطرفی او را در اداره کردن مجلس جدید بسنجند. اینکه او با پشتوانه رأی مجلس جدید، آیا میتواند «مطالبات مردم» و نمایندگان مجلس دهم را از ساختار قدرت بخواهد و آنها را پیگیری کند؟ اگر بتواند که مراد حاصل است. خود منتخبان تازهکار هم با وجود لاریجانی در سال اول، در آرامش بیشتری «آببندی» و آمادهبهکار خواهند شد.
در این وضعیت، با مدیریت لاریجانی قطعاً هجمهها به مجلس کمتر خواهد بود و در این فرصت، نیروهای تحولخواه میتوانند همدیگر را پیدا کنند، سازماندهی شوند و فراکسیونهای قدرتمندی را تشکیل دهند که در ادامه راه، از عهده مقابله با دلواپسان و قدرتهای خارج مجلس برآیند.
ظرف این یک سال، همچنین فرصت سازماندهی سیاسی و هدایت و مدیریت فراکسیونها در اختیار آقای عارف هست تا بدون نگرانی از هجمههای بیرونی، به تحکیم نیروهای خود و ساماندهی «مطالبات مردم» و تدوین طرحهای نو و قوانین تحولطلبانه بپردازند.
چنانچه میدانید مجلس شورای اسلامی هر یکسال در خردادماه، به وسیله انتخابات درونی رئیس و هیأت رئیسه مجلس را برای یکسال آیندهاش انتخاب میکند. پس هرسال، فرصت برای تجدیدنظر درباره ریاست مجلس هست. اگر سال اول گذشت و آقای لاریجانی نتوانست و یا نخواست در مسیر تازه با منتخبان تحولخواه مجلس همراهی کند، در سال دوم فراکسیونهای قدرتمند تحولخواه با انتخاب آقای عارف، او را با پشتوانه محکمتری بر صندلی ریاست مجلس خواهند نشاند.
این عملگرایی و «بازی ممکن» در زمین محدود رقیب است. چیزی که اصلاحطلبان (و اعتدالیون) بر اساس آن، وارد عرصههای انتخابات و سیاستورزی میشوند. اما در هنگام عمل، غالباً «عملگرایی» و بازی با «ممکنات» را فراموش میکنند و دقیقاً همین، رمز شکستهای سیاسی اصلاحطلبان بوده است. آیا آنها از تجربههای پیشین درس گرفتهاند؟
اگر آقای لاریجانی بتواند امور را با پیگیری «مطالبات تازه» پیش ببرد و تعامل با نهادهای قدرت را لابی و مدیریت کند و آقای عارف هم داخل مجلس را همسو و طرحها و لوایح را مدیریت کند، شاید در این «یکسال اول»، نتایج و دستآوردهای «عملی» بیشتری نصیب تحولخواهان و مجلس دهم بشود.
اما اگر مجلس دهم با اصرار آقای عارف را بر صندلی ریاست بنشاند، علاوه بر دشمنانی که بالاتر ذکرشان رفت، یک دشمن پرنفوذ، لابیگر و سیّاس دیگر هم پیدا میکنند! دشمنی که از داخل مجلس و با محوریت علی لاریجانی، پروژه «وحدت اصولگرایان» را تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده مدیریت خواهد کرد!
پینوشت: تحلیل «وضعیت موجود» هرگز به منزله دفاع از آن و یا مشروع دانستن آن وضعیت نیست. من همچنان بر اساس اصول حقطلبانهام میاندیشم و هنوز هم معتقدم کار «دموکراسی» با این حکومت، هرگز به سرانجام نمیرسد. با این رویکرد، نوشتن و نقد و تحلیل عملگرایانه شرایط موجود را به عنوان دغدغه خود دنبال میکنم. و همواره به امید رسیدن به ایرانی آزاد، آگاه و پیشرفته مینویسم.
بابکداد
شنبه ۸ خرداد ۹۵
تلگرام
فیسبوک بابکداد
توئیتر بابکداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر