نقد نامه احمدآقای منتظری:
«دادخواهی» از بیدادگر؟!
در خلوص نیت احمدآقای منتظری عزیز که یادگار فقیه نستوه حضرت آیتالله منتظری است، تردیدی ندارم. اما نامه امروز احمدآقا به سیدعلی خامنهای درباره لزوم ورود و دخالت رهبر در موضوع خانم مینو خالقی (منتخب مردم اصفهان) را اشتباهی چندسویه میدانم که مواردی را درباره آن به اختصار مینویسم:
اول: اصل نامهنگاری فرزند آیتالله منتظری که سالها تحت ستم این نظام و رهبری مستبد آن مقاومت کرد و تا زنده بود از این استبداد دینی تمکین نکرد، انتخابی شخصی است. من نامهنگاری برای رهبر این نظام استبدادی را عملی ناصواب و خطا میدانم؛ اما با این حال چون این عمل از حقوق و انتخاب شخصی احمدآقای عزیز است، باید حق انتخاب ایشان را محترم بداریم.
اما تظلمخواهی و اصرار بر ورود خامنهای به موضوعی که مُرّ قانون درباره آن «صراحت» دارد و حق را از آن منتخب مردم اصفهان میداند، چند ایراد جدی دارد.
دوم: ین نامه رسمیت دادن به جایگاه فراقانونی و ژست «دادگری» رهبری است. رهبری که از هر ابزار فراقانونی استفاده کرد تا منتقدان را از گردونه حذف کند، با این درخواست جایگاه فراقانونی خود را مستحکمتر میبیند. در حالی که طبق همین قوانین موجود، موضوع روشن است و شوراینگهبان با این بدعت (ردصلاحیت بعد از پایان انتخابات) در حال گسترش قدرت خویش است و رهبری همعرض با آن شوراست. پس رهبر برخلاف رأی غیرقانونی شورای نگهبان، رأی دیگری نمی دهد. که اگر بدهد، برای یک پروژه دیگر است. فرض کنیم نتیجه رأی رهبر بر فرض محال به نفع خانم خالقی شود. نامه احمدآقای عزیز ناخواسته یک «پاس گل» از طرف فرزند فقیه عالیقدر به رهبر جائر است تا با ورود یک نماینده به مجلس، قلم فراموشی بر هزاران ظلم دیگر خود بکشد. و پای رهبر به مجلس دهم باز شود.
من معتقدم رهبری حتی همین مقدار اراده هم برای جبران ندارد، اما چرا باید دادگری و آبروی نظام را که زیر هزاران سئوال است، به موضوع یک منتخب مجلس پیوند بزنیم که انگار اگر ایشان وارد مجلس شود، تمام «لطمهها به نظام» هم چون ابر بهاری از سر رهبر میگذرد؟! آیا در واقعیت هم چنین است؟
سوم: این نامه بر نظریه «فصل الخطاب بودن رهبر» مهر تأیید میزند و اینکه یک فرد پراشتباه کلام آخر را بگوید، نه اینجا در موضوع خانم خالقی و نه در هیچ کجا به روند مردمسالاری و دموکراسی در این سرزمین کمکی نخواهدکرد، بلکه مانع اساسی آن بوده و خواهد بود. لااقل در موضوع فعلی، قانون اساسی صراحت دارد و نیازی نیست برای این موضوع روشن، میکروفن کلام آخر را به رهبری هدیه کنیم.
چنانچه قبلتر هم گفتم اصل خواسته و نامه آقای منتظری بر این «فرض اشتباه» متکی است که انگار با دخالت رهبر و ورود خانم خالقی به مجلس، تمام آبرو و اعتبار نظام «اعاده» و حفظ خواهد شد. این انگاره از اساس اشتباه است و احمدآقای عزیز گویا «ناخواسته» چشم بر هزاران مورد خطای فاحش و ظلم و بیدادگری این رهبر و نظام نامشروع او بسته است. آیا فقط با حل همین موضوع، آبروی نظام از لطمهها پاک میشود؟! در حالی که پدر بزرگوار احمدآقای عزیزمان، یکی از هزاران قربانی ظلم این نظام و رهبر بیدادگرش بوده است. و دامان خونآلود این حکومت، از پلیدی و جنایت آکنده است.
چهارم: دخالت دادن رهبر در این موضوع، همچنین باز کردن راه «دخالتهای بعدی» او در امور مجلس دهم خواهد بود. صدور حکم حکومتی و ارسال نامههای محرمانه برای تغییر دستور و برنامه مجلس، کمترین تبعات این «ورود معظلمله به موضوع خانم خالقی» است. در صورتی که دولت، نهاد مرجع در این زمینه است و رئیسجمهوری باید در این باره از حقوق خانم خالقی دفاع کند چون برای پاسداری از همین قانون اساسی سوگند خورده است. و مردم اصفهان هم با هر شیوه که صلاح میدانند، از حقوق و رأی خود دفاع کنند.
در آخر باز با تأکید بر خیرخواهی دوست فاضل و گرامی احمدآقای منتظری عزیز، اشاره میکنم به این حقیقت که حالا دیگر سالهاست همه ما به تجربه دریافتهایم؛ دادخواهی از بیدادگران، کاری است نه عزتمندانه و نه خردمندانه. و نهحتی ممکن. فقط سبب ظلم بیشتر خواهد شد. که گفتهاند: اشک کباب، موجب طغیان آتش است.
اسباب بیداد و بغی بیشتر «فرعون زمانه خویش» نباشیم. باور کنیم که اگر مردم اصفهان «بخواهند» و اگر دولت به وظیفه قانونی خود با جدیت عمل کند؛ خانم مینو خالقی وارد بهارستان خواهد شد. تردید نکنید.
اصل را بر کوتاهنویسی گذاشتم. امیدوارم خوانندگان عزیز، عبورهای گذرا و سهوهای احتمالی و ناخواسته این نقد را با دیده اغماض بنگرند.
بابکداد
۲۳ اردیبهشت ۹۵
کانال تلگرام
توئیتر بابکداد
پیج فیسبوک
«دادخواهی» از بیدادگر؟!
در خلوص نیت احمدآقای منتظری عزیز که یادگار فقیه نستوه حضرت آیتالله منتظری است، تردیدی ندارم. اما نامه امروز احمدآقا به سیدعلی خامنهای درباره لزوم ورود و دخالت رهبر در موضوع خانم مینو خالقی (منتخب مردم اصفهان) را اشتباهی چندسویه میدانم که مواردی را درباره آن به اختصار مینویسم:
اول: اصل نامهنگاری فرزند آیتالله منتظری که سالها تحت ستم این نظام و رهبری مستبد آن مقاومت کرد و تا زنده بود از این استبداد دینی تمکین نکرد، انتخابی شخصی است. من نامهنگاری برای رهبر این نظام استبدادی را عملی ناصواب و خطا میدانم؛ اما با این حال چون این عمل از حقوق و انتخاب شخصی احمدآقای عزیز است، باید حق انتخاب ایشان را محترم بداریم.
اما تظلمخواهی و اصرار بر ورود خامنهای به موضوعی که مُرّ قانون درباره آن «صراحت» دارد و حق را از آن منتخب مردم اصفهان میداند، چند ایراد جدی دارد.
دوم: ین نامه رسمیت دادن به جایگاه فراقانونی و ژست «دادگری» رهبری است. رهبری که از هر ابزار فراقانونی استفاده کرد تا منتقدان را از گردونه حذف کند، با این درخواست جایگاه فراقانونی خود را مستحکمتر میبیند. در حالی که طبق همین قوانین موجود، موضوع روشن است و شوراینگهبان با این بدعت (ردصلاحیت بعد از پایان انتخابات) در حال گسترش قدرت خویش است و رهبری همعرض با آن شوراست. پس رهبر برخلاف رأی غیرقانونی شورای نگهبان، رأی دیگری نمی دهد. که اگر بدهد، برای یک پروژه دیگر است. فرض کنیم نتیجه رأی رهبر بر فرض محال به نفع خانم خالقی شود. نامه احمدآقای عزیز ناخواسته یک «پاس گل» از طرف فرزند فقیه عالیقدر به رهبر جائر است تا با ورود یک نماینده به مجلس، قلم فراموشی بر هزاران ظلم دیگر خود بکشد. و پای رهبر به مجلس دهم باز شود.
من معتقدم رهبری حتی همین مقدار اراده هم برای جبران ندارد، اما چرا باید دادگری و آبروی نظام را که زیر هزاران سئوال است، به موضوع یک منتخب مجلس پیوند بزنیم که انگار اگر ایشان وارد مجلس شود، تمام «لطمهها به نظام» هم چون ابر بهاری از سر رهبر میگذرد؟! آیا در واقعیت هم چنین است؟
سوم: این نامه بر نظریه «فصل الخطاب بودن رهبر» مهر تأیید میزند و اینکه یک فرد پراشتباه کلام آخر را بگوید، نه اینجا در موضوع خانم خالقی و نه در هیچ کجا به روند مردمسالاری و دموکراسی در این سرزمین کمکی نخواهدکرد، بلکه مانع اساسی آن بوده و خواهد بود. لااقل در موضوع فعلی، قانون اساسی صراحت دارد و نیازی نیست برای این موضوع روشن، میکروفن کلام آخر را به رهبری هدیه کنیم.
چنانچه قبلتر هم گفتم اصل خواسته و نامه آقای منتظری بر این «فرض اشتباه» متکی است که انگار با دخالت رهبر و ورود خانم خالقی به مجلس، تمام آبرو و اعتبار نظام «اعاده» و حفظ خواهد شد. این انگاره از اساس اشتباه است و احمدآقای عزیز گویا «ناخواسته» چشم بر هزاران مورد خطای فاحش و ظلم و بیدادگری این رهبر و نظام نامشروع او بسته است. آیا فقط با حل همین موضوع، آبروی نظام از لطمهها پاک میشود؟! در حالی که پدر بزرگوار احمدآقای عزیزمان، یکی از هزاران قربانی ظلم این نظام و رهبر بیدادگرش بوده است. و دامان خونآلود این حکومت، از پلیدی و جنایت آکنده است.
چهارم: دخالت دادن رهبر در این موضوع، همچنین باز کردن راه «دخالتهای بعدی» او در امور مجلس دهم خواهد بود. صدور حکم حکومتی و ارسال نامههای محرمانه برای تغییر دستور و برنامه مجلس، کمترین تبعات این «ورود معظلمله به موضوع خانم خالقی» است. در صورتی که دولت، نهاد مرجع در این زمینه است و رئیسجمهوری باید در این باره از حقوق خانم خالقی دفاع کند چون برای پاسداری از همین قانون اساسی سوگند خورده است. و مردم اصفهان هم با هر شیوه که صلاح میدانند، از حقوق و رأی خود دفاع کنند.
در آخر باز با تأکید بر خیرخواهی دوست فاضل و گرامی احمدآقای منتظری عزیز، اشاره میکنم به این حقیقت که حالا دیگر سالهاست همه ما به تجربه دریافتهایم؛ دادخواهی از بیدادگران، کاری است نه عزتمندانه و نه خردمندانه. و نهحتی ممکن. فقط سبب ظلم بیشتر خواهد شد. که گفتهاند: اشک کباب، موجب طغیان آتش است.
اسباب بیداد و بغی بیشتر «فرعون زمانه خویش» نباشیم. باور کنیم که اگر مردم اصفهان «بخواهند» و اگر دولت به وظیفه قانونی خود با جدیت عمل کند؛ خانم مینو خالقی وارد بهارستان خواهد شد. تردید نکنید.
اصل را بر کوتاهنویسی گذاشتم. امیدوارم خوانندگان عزیز، عبورهای گذرا و سهوهای احتمالی و ناخواسته این نقد را با دیده اغماض بنگرند.
بابکداد
۲۳ اردیبهشت ۹۵
کانال تلگرام
توئیتر بابکداد
پیج فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر