• سخنی با یک رهبر «شرمنده»! •
روز یکشنبه آیتالله خامنهای یک جمله درباره جوانان بیکار کشورمان گفته که «با دست خالی به خانه برمیگردند» و ادعا کرده «شرمندگی این حقیر، کمتر از آنها نیست.»
این سخنان را «پاپ» یا یک «مرجع مذهبی» نگفته، بلکه «رهبر و حاکم مطلق» یک کشور گفته که در تمام امور دخالت دارد، اعمال نظر میکند و به گفته خودش در جزئیات امور قرار دارد! او فقط بیکاری جوانان ایرانی را دیده که دستشان خالی است و به خانه میروند. و چهها را که دیده و خود درباره همین نسل جوان فرمان داده، که بسیار دردناکتر از بیکاری آنهاست.
شرمندگی بیاثر یک رهبر در «شعار» دردی دوا نمیکند. اما بد نیست به این بهانه به او و حامیانش کوتاه یادآوری کنیم که:
اول - مسئولیت مدیریت این کشور ثروتمند، نزدیک به سه دهه بر عهده این رهبر شرمنده بوده که اگر در حد مدیران میانی شرکتهای ژاپنی حتی، معنای شرم و خجالت را میفهمید، استعفاء میداد یا از شرم خودکشی میکرد. اگر واقعاً شرمنده بود، این کشور را با یک رفراندوم آزاد تنها میگذاشت تا مردم تصمیم بگیرند و مدیریت و مسئولیت را در اختیار مدیران خلاقی از بدنه همین ملت قرار دهند. شرم اگر داشت؛ باید میرفت و واپسین سالهای عمرش را در استغفار میگذراند.
دوم - بسیاری از کارگران که تحت استثمار مدیران «یقه سفید» حکومتی هستند، ماههاست به رغم کار کردن، حقوقی دریافت نکردهاند. و همین چند روز قبل در آذربایجان غربی کارگران معترض یک «معدن طلا» را به حبس و جریمه نقدی و شلاق محکوم کردند و بهجای حقوق، آنها را با بدن کبود از شلاقها به خانه فرستادند. با همان دستهای خالی!
سوم - امروز این دو جوان که فقط سازی داشتند و ذوقی و موسیقی مینواختند و کار میکردند، به حکم قوه فاسد قضائیه خود شما راهی زندان اوین شدند تا سه سال حبس خود را بگذرانند! آنها شبها با ساز به منزل برمیگشتند، اما حالا ساز خود را سپردهاند بفروشند تا بتوانند «جریمه نقدی دادگاه» را بپردازند. وقتی از حبس بیرون بیایند، دیگر همین ساز را هم ندارند و با دستان خالی به خانه خواهند رفت. این نتیجه حکمرانی شماست.
کوتاه گفتم تا حوصله خواندنش باشد وگرنه هزار مورد مثال هست. منجمله فرزند دلبند کارگری که بخاطر نداشتن هزینه جراحی جان داد و کسی از شرمندگی خودکشی نکرد.
در این خرداد، به یاد دفاع این رهبر شرمنده از «دولت پاکدست!» احمدینژاد هستیم که پای او، خون جوانان وطن را هم حلال کرد و شرمنده نشد.
یادتان هست آقای رهبر؟ دولتی که از معاون اول و رؤسای بانکهایش تا مدیران «پاکدست» و ولایتمدارش زیر چشم شما کشور را غارت کردند. و شبها با دستان خالی به خانه نمیرفتند. بلکه ثروت یک ملت را به خانه حمل میکردند و شما همه منتقدان آن قبیله دزدان را به زندان انداختید، تا شرمنده دستهای مهرورز آن دولتمردان ولایی نباشید!
کوتاه کنم... حالا خوب به ساز باقیمانده این دو برادر جوان و هنرمند اهل ساری که جرمشان «موسیقی» است نگاه کنید ای رهبر فرزانه! اما…
«تو ز شرمندگی و شرم و حیا، هیچ مگوی!»
[بابکداد]
شانزدهم خرداد ۹۵
توئیتر
تلگرام
فیسبوک
روز یکشنبه آیتالله خامنهای یک جمله درباره جوانان بیکار کشورمان گفته که «با دست خالی به خانه برمیگردند» و ادعا کرده «شرمندگی این حقیر، کمتر از آنها نیست.»
این سخنان را «پاپ» یا یک «مرجع مذهبی» نگفته، بلکه «رهبر و حاکم مطلق» یک کشور گفته که در تمام امور دخالت دارد، اعمال نظر میکند و به گفته خودش در جزئیات امور قرار دارد! او فقط بیکاری جوانان ایرانی را دیده که دستشان خالی است و به خانه میروند. و چهها را که دیده و خود درباره همین نسل جوان فرمان داده، که بسیار دردناکتر از بیکاری آنهاست.
شرمندگی بیاثر یک رهبر در «شعار» دردی دوا نمیکند. اما بد نیست به این بهانه به او و حامیانش کوتاه یادآوری کنیم که:
اول - مسئولیت مدیریت این کشور ثروتمند، نزدیک به سه دهه بر عهده این رهبر شرمنده بوده که اگر در حد مدیران میانی شرکتهای ژاپنی حتی، معنای شرم و خجالت را میفهمید، استعفاء میداد یا از شرم خودکشی میکرد. اگر واقعاً شرمنده بود، این کشور را با یک رفراندوم آزاد تنها میگذاشت تا مردم تصمیم بگیرند و مدیریت و مسئولیت را در اختیار مدیران خلاقی از بدنه همین ملت قرار دهند. شرم اگر داشت؛ باید میرفت و واپسین سالهای عمرش را در استغفار میگذراند.
دوم - بسیاری از کارگران که تحت استثمار مدیران «یقه سفید» حکومتی هستند، ماههاست به رغم کار کردن، حقوقی دریافت نکردهاند. و همین چند روز قبل در آذربایجان غربی کارگران معترض یک «معدن طلا» را به حبس و جریمه نقدی و شلاق محکوم کردند و بهجای حقوق، آنها را با بدن کبود از شلاقها به خانه فرستادند. با همان دستهای خالی!
سوم - امروز این دو جوان که فقط سازی داشتند و ذوقی و موسیقی مینواختند و کار میکردند، به حکم قوه فاسد قضائیه خود شما راهی زندان اوین شدند تا سه سال حبس خود را بگذرانند! آنها شبها با ساز به منزل برمیگشتند، اما حالا ساز خود را سپردهاند بفروشند تا بتوانند «جریمه نقدی دادگاه» را بپردازند. وقتی از حبس بیرون بیایند، دیگر همین ساز را هم ندارند و با دستان خالی به خانه خواهند رفت. این نتیجه حکمرانی شماست.
کوتاه گفتم تا حوصله خواندنش باشد وگرنه هزار مورد مثال هست. منجمله فرزند دلبند کارگری که بخاطر نداشتن هزینه جراحی جان داد و کسی از شرمندگی خودکشی نکرد.
در این خرداد، به یاد دفاع این رهبر شرمنده از «دولت پاکدست!» احمدینژاد هستیم که پای او، خون جوانان وطن را هم حلال کرد و شرمنده نشد.
یادتان هست آقای رهبر؟ دولتی که از معاون اول و رؤسای بانکهایش تا مدیران «پاکدست» و ولایتمدارش زیر چشم شما کشور را غارت کردند. و شبها با دستان خالی به خانه نمیرفتند. بلکه ثروت یک ملت را به خانه حمل میکردند و شما همه منتقدان آن قبیله دزدان را به زندان انداختید، تا شرمنده دستهای مهرورز آن دولتمردان ولایی نباشید!
کوتاه کنم... حالا خوب به ساز باقیمانده این دو برادر جوان و هنرمند اهل ساری که جرمشان «موسیقی» است نگاه کنید ای رهبر فرزانه! اما…
«تو ز شرمندگی و شرم و حیا، هیچ مگوی!»
[بابکداد]
شانزدهم خرداد ۹۵
توئیتر
تلگرام
فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر