«نيم نگاهي به تحولات اين روزها»
دولت فرانسه زير فشار!
اپوزيسيون چپگراي فرانسه، اين روزها دولت راستگراي نيكلا ساركوزي را به شدت تحت حملات خود قرار داده است تا توضيح دهد چرا در قبال آزادي يك دانشجوي 24 ساله و بيگناه فرانسوي (كلوتيد رايس) و در فاصله يك روز از آمدن خانم رايس، يك تروريست ايراني را آزاد كرده و به ايران فرستاده است؟ مدتي قبل ساركوزي با عصبانيت به خبرنگاري گفته بود:" شما فكر مي كنيد من يك قاتل و تروريست را با يك دختر دانشجوي بيگناه فرانسوي معاوضه خواهم كرد؟ به هيچ وجه!"
ديروز عملا" اين اتفاق افتاد و اكنون دولت فرانسه در مقابل اين سئوال بزرگ قرار گرفته كه آيا اين معامله، اهانتي به همان دختر دانشجوي بيگناه، كلوتيد رايس نيست؟ آيا بدين ترتيب او را همسنگ يك قاتل و تروريست فرض نكرده اند؟ آيا اين اقدام دولت فرانسه، حمايت از تروريسم دولتي از سوي حكومت ايران نيست؟ آيا جان مخالفان تبعيدي حكومت ايران، از اين پس در امنيت خواهد بود؟ و دوباره موج تروريسم دولتي از سوي حكومت خونريز ايران به راه نخواهد افتاد؟ آيا نبايد دولت فرانسه را براي اين كوتاهي در قبال جان كساني كه ممكن است مانند دكتر بختيار و دهها ايراني مخالف ديگر در اين سالها، ترور شوند، سرزنش كرد و اين دولت را مسئول وقايع تلخ بعدي دانست؟ و راستي جايگاه حقوق بشر در اين ماجرا چيست؟
نوبت اعتراض سينماگران باشرافت است؟ تعدادشان چندتاست؟
از زندان اوين خبر مي رسد "جعفر پناهي" فيلمساز معترض و پرافتخار سينماي ايران، به جرم واهي "تلاش براي ساختن يك فيلم!" بعد از تحمل حدود هشتاد روز زندان و آزارها و تهديدهاي پي در پي، از دوشنبه دست به اعتصاب غذا زده است.
اكنون نوبت حداقلي از همبستگي صنفي سينماگران ايراني با اين همكار دربند خويش است. كساني كه فيلمهاي خود را براي اين مردم مي سازند، خوب است متوجه باشند كه عملكردشان در اين روزهاي حساس، از نگاه تيزبين مردم دور نخواهد ماند. كار زيباي "بهمن قبادي" و حمايت صريح "عباس كيارستمي" در حمايت از پناهي را بايد قدر بدانيم اما حالا نياز به حمايت همه جانبه سينماگران از پناهي است. وضعيت پناهي در زندان چنان بود كه بازيگر مشهور فرانسوي خانم "ژوليت بينوش" در كنفرانس مطبوعاتي در جشنواره فيلم كن، گريست و رسانه ها را متأثر ساخت. اين درست است كه جعفر پناهي يك شهروند ايراني است، و دفاع از او وظيفه تمام ايرانيان است، اما فراموش نكنيم "صنف سينماگران ايران"، خانه سينما و همه كساني كه هنوز شرافت حرفه اي خود را به زدوبندهاي سياسي حاكمان و قدرت مداران نفروخته اند، وظيفه بسيار خطيري در اين روزها بر دوش دارند.
"خرداد پر حادثه" در پيش است!
خرداد ماه، بي شك ماه پر حادثه اي خواهد بود. احتمال دستگيري سران جنبش سبز بالاتر از هميشه است. اين بار در سخنان رئيس قوه قضائيه تأكيد شده كه دستگيري مهندس موسوي و آقايان كروبي و خاتمي، فقط به دليل "مصالح" صورت نگرفته و "در زمان خودش انجام خواهد شد!" آيت الله صادق لاريجاني همه چيز را به "دستور رهبري" منوط و محول كرده و عملا" اعتراف كرده اگر بلايي بر سر سران جنبش سبز بيايد، مستقيما" و با دستور شخص آقاي خامنه اي خواهد بود و حتي نامه نمايندگان مجلس هم تأثيري نخواهد داشت. با اين اعتراف كه ناشي از ساده لوحي رئيس دستگاه قضايي كشور است، مردم بدرستي دريافته اند در وقت لزوم "ضمير" اصلي آن سركوب، شخص مقام رهبري است و بس.
احتمال مي رود آقايان موسوي و كروبي و حتي خاتمي، طرف روزهاي آينده يا در حبس خانگي محصور شوند و يا به بازداشت بروند. موج جديدي از دستگيري ها در روزهاي آينده به راه خواهد افتاد. بر اساس جامعه شناسي گروه حاكم، مي شود پيش بيني كرد آنها به اين نتيجه رسيده اند كه ديگر اجازه ندهند جنبش سبز، از مرز يك سالگي عبور كند و زنده بماند. آنها در نهان و آشكار، خواهان برچيدن به زعم خودشان "فتنه سبز" تا قبل از سالگرد كودتا هستند. اينك ما چه بايد بكنيم؟ پاسخ ساده است: نبايد بگذاريم ما را بكشند. نبايد بگذاريم جنبش اعتراضي مان را بكشند و نبايد بگذاريم اميدهايمان را از ما بگيرند. اين نبردي است بين سپيدي و سياهي و كسي در آن پيروز است كه نخواهد قرباني باشد.
و حرف آخر...
با معامله شكننده هسته اي و توافق هاي موقتي پشت پرده برخي دولتها با دولت كودتايي ايران، ممكن است نااميدي و يأس در برخي دلها ريشه زده كه البته امري طبيعي است. كساني دوست داشتند فشارهاي خارجي باعث شود حكومت كودتايي ايران لااقل فرصت خشونت بيشتري نداشته باشد و شايد كساني در ناخودآگاه، بي ميل نبودند فشارهاي كشورهاي اتمي و تحريم ها و تهديدهاي خارجي، باعث آزادي ملت ايران از شر نظام استبداد ديني شود. اما شخصا" اين نااميدي از قدرتهاي خارجي را سرمنشاء سازنده حركتي ملي در ايران تلقي مي كنم. باز به اين فرضيه رسيده ايم كه "اين قفل، فقط بايد به دست خود ما مردم باز شود" و حالا از خاكستر اين نااميدي از خارجي ها، مي توان ققنوس اميد و عزم جدي را از حالا ديد كه از اين خاكستر سرد سر بر مي آورد و براي رهايي خود، با تمام توان تلاش خواهد كرد.
باري! قفل فروبسته ايران، به دست ايرانيان گشوده خواهد شد. اين تقدير تاريخي ماست و چه خوب كه چشم اميد از كمك ديگران برگيريم و اميد به همت خود ببنديم و در اين راه دشوار، فقط به بازوي پرتوان و همت بي پايان خود اتكاء كنيم و بس.
۱ نظر:
ایرانیها باید به این درک برسند که هییییییچ حکومت و کشوری در جهان برای ما مردم کاری نمی کند و فقط برای منافعش کار میکنه. نخستین سو قصد به جان دکتر بختیار توسط یک لبنانی به نام انیس نقاش بود که جمهوری اسلامی وساطت کرد و آزادش کرد دولت فرانسه و در زمانی بود که چپ ها در فرانسه در قدرت بودند. بعدش داستان میکونوس رو داریم که دولت به دلیل منافعش آزادشون کرد. دهها ایران دوست و آزادیخواه رو ترور کردند و پشت پرده با دولتها توافق کردند.
به نظرم ما باید کردستان رو الگو قرار بدیم و به جای تظاهرات اعتصاب کنیم هر چند که از فروشندگان و مغازه داران در شهرهای بزرگ مانند تهران زیاد چشمم آب نمیخوره.
ارسال یک نظر