پيام دستگيري و آزار جعفر پناهي؛
ديكتاتوري از "هنر اعتراضي" مي ترسد!
اين روزها فشارها بر زندانيان مطبوعاتي و هنرمندان معترضي مثل جعفر پناهي شدت گرفته است. او را به جرم اقدام براي ساختن فيلمي درباره انتخابات و حوادث بعد از آن دستگير كرده و زير فشار گرفته اند. فيلمي كه حتي هنوز ساخته نشده است!
در حقيقت دستگيري هاي اين 9 ماه و اندي بعد از كودتا، يك پيام آشكار دارد: "هنر اعتراضي"، بيش از خود اعتراض مؤثر و ماندگار است و حكومت استبدادي از "هنر اعتراضي" بيش از خود اعتراضها واهمه و هراس دارد. ترسش هم دائمي است، كشنده و مهلك است زيرا اگر فكر مي كند قادر است اعتراضها را با باتوم و گلوله فروبخواباند(كه هرگز نمي تواند) اما ابزاري براي مقابله كافي با هنر اعتراضي ندارد.
وقتي بيشترين آمار دستگيرشدگان و آزار ديدگان در جمهوري اسلامي، مربوط است به روزنامه نگاران، كه هنر اعتراضي شان در قلم است. وقتي بيشترين آزارها مربوط است به هنرمندان و فيلمسازان و نوازندگان و خوانندگان است، كه با هنر خويش به استبداد اعتراض مي كنند، و وقتي بازداشتها بيشتر متوجه مردماني است كه با موبايل هاي خود به ثبت واقعيتها و مقابله با تحريف حقايق مي پردازند يا بر ديوارهاي شهر، هنر اعتراضي خود را با ديوارنويسي ثبت مي كنند، وقتي ساختن يك فيلم اعتراضي، يا تدوين يك ويدئو كليپ اعتراضي و يا نواختن يك موسيقي اعتراضي، جرمي بيش از يك اقدام مستقيم سياسي است، استبداد واقعيت خود را آشكار كرده است؛ ديكتاتورها از "هنر اعتراضي" به اندازه خود مرگ مي ترسند. هنر اعتراضي، اعتراض مردم به "ديكتاتوري" است نه به "شخص يك ديكتاتور"! با اعتراض به اصل ديكتاتوري، صحنه گردانان استبداد نمي توانند با تغيير و جابجايي ظاهري يك شخص يا آدمك ، استبداد را در قالب شخصي ديگري تداوم دهند.
زيرا هنر اعتراضي، ريشه ديكتاتوري را مورد هدف قرار مي دهد. به عمق حقايق مي پردازد و ذهن و دل مردم را به حقايق آشنا مي كند. هنر اعتراضي مي تواند انسانهاي بي تفاوت را به صحنه بياورد، مردم معترض در صحنه را روحيه اي دوباره ببخشد و اهداف عالي اين حركت مقدس به سوي رهايي را مدام به مردم گوشزد كند. هنر اعتراضي از انحراف در حركت مردمي جلوگيري مي كند، عقل و احساسات مردم را توأمان هدف مي گيرد تا فراموش نكنند در پيچ و خم بلاهايي كه از سر مي گذرانند، بدنبال كدام اهداف والا هستند. هنر اعتراضي، به اصل و ريشه ديكتاتوري حمله مي كند و چون سخني است كه از اعماق دل هنرمندان بر مي آيد، لاجرم بر اعماق دل مخاطبان هم مي نشيند و از آنها، مردمي هدفمند و اميدوار و با روحيه اي عالي براي ادامه مبارزه و استقامت و خستگي ناپذيري مي سازد.
پيام دستگيري و فشار بر جعفر پناهي كارگردان سينما، و فشارها بر دهها وبلاگ نويس و روزنامه نگار و هنرمند ديگر، همين است؛ ديكتاتوري از هنر اعتراضي مي ترسد. آيا ما نبايد بيشتر و مؤثرتر از هنر اعتراضي استفاده كنيم تا استبداد را به زانو درآوريم؟ اگر چنين است به صورتي هدفمند آستين بالا بزنيم و مانند "ويكتور خارا" كه در ميانه ميدان مرگ، آواز آزادي را سر داد، به استقبال يك كار بزرگ برويم. اين مسئوليت همه ماست. وقت را تلف نكنيم.
پي نوشت: در سال ۱۹۷۳ با وقوع کودتای پینوشه در شيلي، بسیاری از انقلابیهای پیشرو از جمله آلنده به قتل رسیدند و بسیاری دیگر نیز بازداشت شدند. ويكتور خارا نیز در جمع دانشجویان دانشکده فنی دستگیر شد و به همراه تعداد زیادی از دانشجویان به استادیوم سانتیاگو منتقل شد. در آنجا استخوانهای دست و انگشتهای او را شکستند و از او خواستند در حضور سایر بازداشتشدگان آواز بخواند و او ترانه «ما پیروز خواهیم شد»، سرود مخصوص حزب اتحاد مردمی را خواند. در روز ۱۶ سپتامبر جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند. درباره ويكتور خارا اينجا بيشتر بخوانيد.
آخرین ترانهٔ او که حکم وصیتنامهاش را داشت، بر روی تکهای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد، به دست همسرش رسید.
پنج هزار نفر این جاییم/ در این بخش کوچک شهر/ چه دشوار است سرودی سرکردن/ آنگاه که وحشت را آواز میخوانیم/ وحشت آنکه من زندهام/ وحشت آنکه میمیرم من/ خود را در انبوه این همه دیدن/ و در میان این لحظههای بیشمار ابدیت/ که در آن سکوت و فریاد هست/ لحظه پایان آوازم رقم میخورد.
تحليل: در برنامه جمعه خبرها و نظرهاي صداي آمريكا (دهم ارديبهشت ماه) در گفتگوي كوتاهي درباره وضعيت كارگران و جنبش سبز و همچنين درباره ترفند حكومت براي بهره برداري رواني از "روز ملي خليج فارس" صحبت كردم. ويدئوي اين گفتگوي كوتاه را مي توانيد در سايت يوتيوب در اينجا ببينيد.
۱ نظر:
ماپيروزخواهيم شد.م-چ
ارسال یک نظر