۱۳۹۸ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

♦️ناپدری!♦️

نه از آن ناپدری‌ها که خوب و دلسوزند، از آنهایی که با حیله آمده‌اند و برای تصاحب «آش با جاش» با بانویی زیبا و ثروتمند ازدواج کرده و «ناپدری نامهربان» فرزندان آن بانو هم شده‌اند.
🔹زن، در داستان ما حضور ندارد! تو فکر کن در کُماست. در قصه، فقط بچه‌های بی‌پناهش مانده‌اند و ناپدری بدجنس! ناپدریی که برای خود «امپراطوری» ساخته و می‌خورد و می‌چاپد و به فکر بچه‌ها نیست. خودش می‌داند پیش این بچه‌ها «محبوب» نیست و کمی که بزرگتر بشوند، یا مادر که از کُما در آید، یک «اُردنگی» نصیبش می‌کنند و باید کوچه‌خواب شود.
🔹نهایت «دوراندیشی و عقلش» برای آن روزها، این است که بیرون از خانه «محبوبیت بخرد» تا فردای دربدری، «دیگران» پناهش بدهند! شروع کرده از دارایی و ثروت خانه، به این همسایه و آن قلدر محل و این بقال و آن زورگیر، پول و نفت می‌بخشد و از کیسه‌ی خانه و مادر و بچه‌ها، به این و آن «حاتم بخشی» می‌کند.
🔹سیل پاکستان که شد «یکصد میلیون دلار» به آنها بخشید. سوریه که «عیال مخفی» اوست! هر سال برای رونق بازار کربلا، هزاران موکب و خیمه و آمبولانس و غذا و میلیونها دلار پول و «زائران درآمدزا» راهی عراق می‌کند تا جیب همسایه‌ی جنوبی را پر کند. زورگیرها و نورچشمی‌هایی مثل حزب‌الله لبنان و حماس و الشباب و غیره هم به قول خودشان از غذا تا سلاح هر چه را که بخواهند از این ناپدری وامانده می‌گیرند که «گدای اندکی محبوبیت و مشروعیت» است! در آفریقا و آمریکای لاتین، مدرسه و بیمارستان و منزل و ساختمان می‌سازد. پول در کیسه می‌کند و به همه جا می‌فرستد، ولی در داخل این خانه که نه «محبوبیت» دارد و نه «آینده»، ریالی هم برای بچه‌های خانه خرج نمی‌کند!
🔹او در این خانه «آینده‌ای» ندارد؛ پس ثروت خانه را روی دیگران (و بچه‌های ارزشی و عیال مخفی که «ژن خاص!» دارند!) سرمایه‌گذاری می‌کند. حالا بماند که در دل آن زورگیر و بقال و همسایه‌ها چه‌ها می‌گذرد. حدسش البته سخت نیست!
🔹این سیل و زلزله و گرانی و سختی‌ها می‌گذرد. بچه‌های این خانه هم بزرگ و آگاه و توانا می‌شوند. پایشان آنقدری قوت می‌گیرد که بتوانند یک اُردنگی محکم نصیب ناپدری بکنند و پرتش کنند بیرون. و آن زن، که «مام میهن» ماست، روزی از این بستر کُما و فترت بر می‌خیزد و خانه‌ی ما هم «چراغانی» خواهد شد. آن روزها؛ حال و روز این ناپدری و دنباله‌هایش دیدن دارد!
🔹مادرمان «ایران» از این بستر بر می‌خیزد! بچه‌هایش بزرگ و آگاه‌تر شده‌اند. زمان برخاستن دوباره‌اش از این دوران «فترت و خموشی» نزدیک است. خیلی نزدیک…
بابک‌داد ۹۸/۱/۲۰
🔹اینستاگرام:
https://www.instagram.com/BabakDad
🔹تلگرام:
https://t.me/babakdad
🔹فیس‌بوک:
https://m.facebook.com/BabakDad.page
🔹توییتر:
https://twitter.com/BabakDad1
📩تماس:
babakdad2@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست: