۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

تجاوز مقدس!

تجاوز مقدّس!

مأموري كه با ذكر قرآني "فتح المبين!"، لباس زنداني را از تنش بيرون مي كند تا به او تجاوز كند، در گمان خود باور دارد كه به نوعي "عبادت" و انجام فريضه ديني مشغول شده است! عبادتي كه مثل وضو گرفتن در سرماي يخبندان صبح زمستاني و يا روزه گرفتن در يك روز تابستاني داغ، اگرچه احتمالا" براي عبادت كننده عملي آزار دهنده و دشوار است اما به هرحال نوعي عبادت است و با همه سختي اش، موجب خشنودي خدايش خواهد شد! زيرا اكنون "كيان اسلام" در خطر افتاده و بايد دشمنان ولي فقيه را با شديدترين وجهي كيفر كرد! براي اين مأموران، حفظ جايگاه ولي فقيه بر همه چيز حتي بر احكام دين خدا هم اولويت دارد و باور دارد با انجام اين كار، بهشت زير پاهاي پشمين او قرار خواهد گرفت.

اتفاق تلخي كه براي "علي كروبي" افتاد، يكي از هزاران مورد از اين دست برخوردهاي شديد با "دشمنان خدا" است. آنهايي كه او را دستگير كرده اند در مسجد تهديدش كرده اند كه علاوه بر ضرب و شتم و شكنجه هاي معمول، وي را در همان جا مورد "تجاوز جنسي" هم قرار خواهند داد. برخي با تعجب و افسوس مي پرسند مگر اين عمل از هيچ مسلماني بر مي آيد كه در "مسجد" يعني در خانه خدا دست به تجاوز جنسي بزند يا حتي درباره آن سخني بگويد؟ مگر مي شود در مسجد از اين سخنان گفت و از قهر خداوند نترسيد؟ و معتقدان و مذهبيون مي پرسند آيا خود رهبر از اين مسائل خبر دارد؟ و لابد خودشان هم پاسخ مي دهند:"محال است!"

اتفاقي كه براي فرزند آقاي كروبي افتاده، به طور غير مستقيم براي تنبيه پدر شجاع اوست كه پرونده تجاوزهاي جنسي را از پرده بيرون انداخت و بابت اين افشاگري، از تمام مواهب حكومتي اش محروم شد. اكنون به آقاي كروبي در خيابانها و مراسم حمله مي شود. در نمايشگاه مطبوعات و روز 22 بهمن او را مي زنند و فرزندانش را چنين مورد آزار قرار مي دهند. علت آزار دادن شيخ مهدي كروبي، سئوالي است كه او با ارائه اسناد محكم در اذهان ملت ايجاد كرد: "آيا براي حفظ نظام ولايت فقيه، مي توان به زندانيان بي پناه تجاوز كرد؟" اكنون بسياري از معتقدان سابق به نظام ولايت فقيه، دچار يك ترديد جدي شده اند و دفاع از اين نظام شبه سلطاني را به سهولت قبل انجام نمي دهند.

باري! تهديد "علي كروبي" به تجاوز جنسي در يك مسجد، از ديدگاه پيروان ولايت فقيه، نه تنها گناه محسوب نمي شود بلكه احتمالا" مباح نيز هست! در حكومت اسلامي ولايتي، هيچ چيز به اندازه "تمرد يا توهين به مقام معظم رهبري" جرم محسوب نمي شود و عقوبت هيچ جرمي بالاتر از اين نيست كه به رهبري توهين كنيد كه خود را جانشين خدا مي داند. مأموراني كه با نيت "قربه الي الله" به سوي زنداني هجوم مي برند تا بر جسم او تسلط يابند و او را بشكنند، مي دانند كه يكي از ابزار شكستن روح معترض زنداني، دريدن جسم اوست؛ با هر ابزاري و بخصوص با تجاوز جنسي! از سوي ديگر مي دانند اخبار اين وحشي گري و تجاوزها به ساير مردم نيز خواهد رسيد و باعث خواهد شد ساير دشمنان ولي فقيه از ترس چنين اتفاقي، ديگر به خيابانها نيايند و اعتراضها را متوقف كنند. اما اگر فرض كنيم تجاوزها، باعث مي شوند اعتراضها فرو بخوابند، آيا با فروكش كردن اعتراضها هم، تجاوزهاي جنسي در زندانهاي ايران فروكش خواهند كرد؟ بعيد است!

"ديده بان قانون" و نهادهاي انتظامي و قضايي در اين سرزمين ولايي، متوجه مناطقي هستند كه فقط كيان رهبري نظام و حاكميت ولي فقيه را تهديد مي كنند و كاري ندارند به نقاطي كه بر اخلاق و حقوق مردم صدمه مي زنند. نظام به كيان اخلاق عمومي و امنيت رواني مردم در روستاها و شهرستانها توجهي ندارد. از پادگانها غافل است و از آنچه در مدارس ديني و مدارس شهري مي گذرد، تعمدا" غفلت مي كند و روي بر مي گرداند. براي مسئولان نظام آمار بيماران ايدزي و بيماران جنسي كشور اهميتي ندارد. مهم نيست كه بسياري از اين بيماران جنسي، از مدارس طلبگي قم بيرون مي آيند و باز اهميتي ندارد كه قرار است اين بيماران جنسي، يعني طلبه هاي حوزه هاي علميه، مدارس آموزش و پرورش را اداره كنند و كار تربيت فرزندان ملت را بر عهده بگيرند.

اگر واقع بين باشيم؛ تجاوز جنسي در زندانهاي ايران، مدتهاست كه امري معمول است. تعرض به زنان زنداني در زندانهاي ايران چيز تازه اي نيست كه اخيرا" خبري از زندان گوهردشت ما را به آن حساس كرده باشد. سالهاست زنان زنداني مورد سوء استفاده مردان زنداني و بخصوص مأموران مرد قرار داشته و دارند. حتي در برخي پادگانهاي نظامي و اردوهاي بسيج دانش آموزي و در بسياري از حوزه هاي علميه و مدارس عادي نيز گزارشهاي مكرري از تجاوزهاي جنسي به كودكان، نوجوانان، سربازان وظيفه و زندانيان بي پناه ثبت شده اند. اخيرا" گزارشي از تجاوز يك معلم به هشت دختر مقطع دوم دبستان در روستايي از توابع مريوان منتشر شد. اين تنها خبر تكان دهنده از اين دست نيست.

اينك خبر نگران كننده اين است كه واگذاري مديريت مدارس آموزش و پرورش به حوزه علميه قم آغاز شده است. طبق مصوبه دولت كودتايي، قرار است اداره مدارس كشور به تدريج به روحانيون حوزه علميه قم سپرده شود كه بيشترين آمار "تجاوزهاي خاموش" از آنجا منتشر شده اند. به تدريج فرزندان ما در اختيار كساني قرار خواهند گرفت كه براي به راه آوردن ديگران، به يك ابزار فوق العاده دست يافته اند و مي توانند به وسيله آن، هرگونه روح اعتراضي را در جوانان فرو بيمرانند. آن ابزار تجاوز است. تجاوزي كه براي حفظ مباني نظام اسلامي، ديگر يك عمل كثيف محسوب نمي شود. بلكه امري مقدس و قابل تحسين است. "تجاوز مقدّس"!

۸ نظر:

سیامک گفت...

بابک جان امیدوارم که وضعیت اقامتتان بهتر شده باشد. من شخصا از شما و تمام کسانی که این مشکلات را برای رهایی سرزمین دربندمان تحمل می کنند نهایت سپاس را دارم.
مقاله تان لرزه بر اندام هر انسانی که بویی از انسانیت برده باشد می اندازد. واقعا جنایتی که این نظام دارد در حق بهترین فرزندان این آب و خاک مرتکب می شود از شمار بیرون است. حوزه علمیه که یک مشت مفت خور و جیره خور حکومت هستند و همانطور اشاره داشتید خیلی از این حضرات دچار انحرافات جنسی هستند. حالا این افراد بیمار و منحرف می خواهند متولیان امور مدارس هم بشوند. این یک فاجعه است. امیدوارم عمر این حکومت به آنجا قد ندهد که بقیه اهداف شومشان را عملی سازند. خدایا خودت به داد این مردم ستمدیده برس و مردم را از شر این جلادان و متجاوزین رها کن.


به امید آزادی هر چه زودتر ایران عزیز.

ناشناس گفت...

تجاوز هم یک نوع شکنجه است که در زندانهای ایران از ۳۰ سال گذشته رایج و با فتوا های روحانیون وقت مباح بوده.مشابه سنگسار این هم یک نمونه از حقوق بشر اسلامی است.

ناشناس گفت...

سلام آقای داد عزیز
ما بچه های جنبش سبز معتقدیم برای چهارشنبه سوری کاری نکنیم چون حکومت به راحتی میتونه خسارتهای جانی زیادی به مردم بزنه
خواستم نظر شما رو بدونم

ناشناس گفت...

سلام آقای داد عزیز
ما بچه های جنبش سبز معتقدیم برای چهارشنبه سوری اقدامی نکنیم چون حکومت به بهانه این روز و آتش سوزی میتونه خسارتهای جانی زیادی به مردم بزنه
خواستم نظر شما رو هم بدونم
http://greendays235.blogfa.com/

ناشناس گفت...

با سلام به همه همرزمان سبز
و بابک عزیز.
روحانیان بایستی عمامه شان را بالاتر بگذارند! و از شرم و بی قیرتی همگی دسته جمعی بروند بمیرند ؛ بخصوص اون سیستانی بی خیر و برکت که انگار کور و کر نشسته و دم بر نمی آورد! براستی اگر علی(ع) که هیچ ؛ اگر شمر و معاویه هم بودند دیگر به صدا در می آمدند از دست این ولایت وقیح.
دور نخواهد بود که به امید بزرگ آفریدگار پاک و بازوان و مغز های پرتوان ایرانیان پارسا و پاک نژاد حساب همه این کثافت ها را (البته عادلانه) کف دستشان خواهیم گذاشت.
اشاندا

ناشناس گفت...

با سلام خدمت شما
بعد از گذشت چند ماه و آرامتر شدن تب انتخابات و تعصب به نتیجه ای رسبدم که دوست داشتم آن را با شما در میان بگذارم.
آقای داد مردم ما در ایران 4 دسته هستند دسته 1 گروه مستضعفین یا فقرا گروه 2 کارمندان گروه 3 بازاریان و گروه 4 مرفهین بی درد
هر اتفاقی که در این دوره برای مملکت و اقتصاد بیفتد گروه بازاری و مرفه را غمی نیست تکلیف فقرا هم که معلومه زیر لایه 7 خط فقر هستند و گروه کارمند که تقریبا 80 تا 90 درصد جامعه را تشکیل میدهند و درصد بالایی از آنها در بخش دولتی هستند و با وزش باد گاه به این سو و آن سو میروند. 30 سال ایت در این مملکتی که شعارش گفتار نیک کردار نیک و پندار نیک بود به ترتیب دروغ و دزدی و جاسوسی نهادینه شده( اصلا نمی خواهم منفی فکر کنم خواهشا واقع بین باشیم)
زمانیکه من این سیستم را قبول ندارم پای صندوق میروم و فکر میکنم با این حرکت بین بد و بدتر اوضاع من نوعی و شرایط بهتر می شود توسط کسانیکه از بدنه خود این سیستم هستندبه نوعی اعلام می کنم که این سیستم را تایید میکنم
اگر کسی رای نمیداد و صندوقها خالی میبود هم دنیا هم بقیه میفهمیدند که مشکل ما با اصل قضیه است.
و چرا این اتفاق تحریم رای دادن نیفتاد یک اینکه جو گیر شدیم دو اینکه آن گروه بازاری و مرفه بی درد مخصا بازاری که 1000 تومانش بعد از ورود به این دوره شده چندین ملیون مسلما حاضر به همکاری با عده قلیلی از مردم نیست (برای اعتصاب) چون میداند اگر سیستم برگردد و نظارت باشد دیگر از این پولها در نمی آورد.
آقای داد عزیز مسئله ما فرهنگی است بیایید شما نخبگان و عزیزان اشتباه آن دوره قبل را تکرار نکنیم
مسایل را به طور عمقی و ریشه ای از فرهنگ سازی آغاز و پیش برویم مطمین باشید بخاطر موقعیت مملکت ما (منابع امکانات )دیگران چندان میلی به پیشرفت ما ندارند.
خودمان دست بر زانئی خود گذاشته و گفتار و کردار و پندارمان را درست کنیم واز کسانی چون شما این مهم انتظار میرود.
یک سیستم دینی آمد و هر آنچه که باور و فرهنگ ایران زمین بود خشکاند اما این درخت خشک دوباره با همبستگی و اتحاد جوانه میزند.
ممنون

معین گفت...

درود

نمیدانم شما و خوانندگان عزیز خاطرات احمد کسروی رو که به خاطر روشنگری هاش در دهه 20 توسط فدائیان اسلام ترور شد رو خوندید یا نه. کسروی خودش در حوزه علمیه درس خوند. تو خاطراتش می نویسه(( اونجا هدف و تلاش اینه که از همه تعدادی بیمار جنسی و روانی و شکنجه گر بسازند. در بسیاری از موارد موفق میشن و در موارد معدودی موفق نمیشن)). این حکایت کسانی است که ما سی و یک سال پیش خاک پاک سرزمینمون از یک دیکتاتور به نام محمد رضا شاه پهلوی که با وجود دیکتاتوری وقتی فهمید او را نمی خواهند از ایران رفت گرفتیم و به دست امثال خمینی و جانشینان امروزش دادیم و به در دهه 60 به جایی رسیدیم که آقای منتظری گفت (( اطلاعات شما روی ساواک شاه رو سفید کرد)) و امروز آقای کروبی میگه (( حداقل رژیم پیش مشخص بود زندانیان را به کجا می برد و در مسجد نمی بردند و شکنجه کنند)).

این هدفی که زنده یاد احمد کسروی در حوزه های علمیه میگه در پایگاه های بسیج هم ادامه داره.

ای کاش در مقاله زیباتون به زندانیان دهه شصت هم اشاره ای می کردید.

سبز باشید و پایدار. پاینده ایران عزیز

sanasir گفت...

jenab dad aziz baradare ham dardam
hantoor ke pishtar ham barat dar kamenty naveshtam .az in emamzadeh entezare mojezahhy nist .
aghaye mousavi pas az 22 bahman kojast . shayad dar takapooye taheyyaye abi moasser bar in atashe akhond bar bad deh bashe .az ishan va jenabe sardamdare esalahat khatami na omid va na omid . shikhe ra ham be donbale khodeshan nakashanand. ke az oon do omidi nist. dir dir minavisi . benvis ke javabe ke javabe lompan ha ye mosalahe akhond ha ba daste khali be maidan raftan nist aziz baradar.
por tavantar bad qalame qeyam afarinat. sarzendah ta azadi mihan