۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

اتمام حجت با ديكتاتور!


آقاي خامنه اي! از واقعه اي تو را خبر خواهم كرد!

جناب آقاي خامنه اي!

از "پاريس" مهد دموكراسي دنيا با شما سخن مي گويم! از دياري كه نه خدا را در پستوي خانه نهان مي كنند، و نه مأموران خدا در پستوي خانه دل آدمها، بدنبال التزام مردم به "ولايت فقيه" خودساخته شما مي گردند! اينجا روح زندگي در همه جا جريان دارد و بنابراين، خدا را در همه جا مي توان ديد! بدون آنكه نيازي باشد بر نمايندگان متفرعن و ولي فقيه متكبر سجده كنيم! خداي اينجا، خدايي عاشق و آزاده و خودي است و نماينده ندارد. اينها را مي گويم تا برسم به آن واقعه! وعده داده بودم كه "از واقعه اي تو را خبر خواهم كرد"!

از اينجا به "تمام" نيازهاي مردم كشورم مي انديشم! ما چه مي خواهيم؟ پاسخم همين يك كلمه است:"زندگي"! ما خواهان پس گرفتن زندگي خود از شما هستيم. ما كشورمان را مي خواهيم. سرزميني كه متعلق به ماست و شما آن را به ناحق اشغال كرده ايد. با شما از شهري سخن مي گويم كه دهها سال قبل رعيت هاي فرانسوي بالاخره ياد گرفتند كه مشكلشان "نان" نيست؛ "عدالت" و "آزادي" است و با پاهاي برهنه و خون آلوده به سوي مخوف ترين زندان آن زمان پاريس، يعني "زندان باستيل" هجوم بردند و زندانيان را از بند رها و آن بناي هولناك را خراب كردند و به جايش يك ميدان و كلي عمارت زيبا ساختند، تا مردمي كه به پاريس مي آيند از محله باستيل خاطره هاي دوست داشتني همراه ببرند. امروز خاطره انگيزترين ديدارهاي عاشقانه جوانان و جهان بينان و جهانگردان، در ميدان معروف باستيل ثبت مي شود. جايي كه زندگي بدون هراس از آن دژخيمان زندانبان، جريان دارد. وقتي به ميدان باستيل مي رسيم، باور دارم كه روزي مردم كشور ما هم با ايماني راسخ به پيروزي، به سوي زندانهاي مخوف شما مثل "اوين" و "قزل حصار" و "گوهردشت" مي آيند تا آزادي را در عمل فرياد كنند. اميدوارم جسم عليل تان (كه همواره آن را مطرح مي كنيد!) و درك قليل شما، آن قدر دوام بياورد تا شاهد اين صحنه باشيد. زنده بمانيد و بهار سبز ما را ببينيد.

آقاي خامنه اي!

ماجراي امروز شما و ما، ماجراي مبارزه "مرگ و زندگي" است. داستان معروف "بودن و نبودن، مسئله اين است!" شما مي خواهيد نسل ما را كه خواهان زندگي است، از ريشه برداريد، اما ما مي خواهيم به حكومت نامشروع شما پايان بدهيم هرچند به شما اجازه زندگي خواهيم داد. شما مي خواهيد براي زندگي تان ما را بكشيد، اما ما براي زندگي عزت مند خود حاضريم بميريم ولي پيرو ولايت فقيه متفرعن شما نباشيم. اين است معناي آزادگي! نمي دانم آيا شما اين معنا را مي فهميد؟ شما مي خواهيد آزادي ما را به بند بكشيد، اما ما مي خواهيم با قبول حبس و شلاق و شكنجه، آزادي خود را از شما پس بگيريم و مي گيريم. مي بينيد با چه ملتي طرفيد؟ ملتي كه شيفته رهايي است و آزادي را حتي به قيمت زندان و حبس مي خواهد و عاقبت بدستش مي آورد. "آزادي" براي ما همان اكسيري است كه برايش زندان و تبعيد و شكنجه را به جان مي خريم! براي آزادي، به استقبال شلاق و حبس و شكنجه مي رويم. و براي پس گرفتن زندگي خود، حتي به پيشواز مرگ مي رويم.

جناب آقاي خامنه اي!

تلخ است اما بپذيريد كه دوران حكومت شما با نام خداوند تمام شده و شما براستي نماد همان شيطان بزرگي شده ايد كه اكنون درون خانه ما ايرانيان نشسته و خون جوانان بيگناه ما را مي ريزيد. شما مي خواهيد حق زندگي ما را انكار كنيد، اما ما قبول داريم كه شما هم با همه عقب ماندگي تان حق حيات داريد، اما فقط به اندازه اي كه واقعا" شايسته اش هستيد نه به اندازه اي كه حرص و طمعش را داريد. اندازه شما حكومت بر ملتي بزرگ و با ريشه مانند ملت ايران نيست آقاي خامنه اي!

نمي دانم شما اكنون چگونه مي انديشيد؟ و آيا اصلا" وقتي براي انديشيدن داريد؟ يا مگسان مجيزگوي قدرت، مانع از تأمل و تفكر شما مي شوند؟ نمي دانم شبها كه كابوس پيروزي ملت خواب را از چشمتان مي ربايد، بر شانه هاي چه كساني تكيه مي كنيد؟ به چه ريسماني چنگ مي زنيد وقتي كه ملت شما را نمي خواهند؟ من به شانه هاي همه عزيزانم مي انديشم كه براي گريه پيروزي مردم به آنها نياز دارم. دوست دارم شانه هايي را كه وقت سقوط استبداد ديني شما، در آغوش شان مي گيرم و بر روي آنها مي گريم. نمي دانم در اين شبهاي پر كابوس، آيا شانه امني براي پناه بردن داريد؟ چه كسي به ديكتاتورها پناه داده كه شما بتوانيد به آن پناه ببريد؟ بر شما افسوس مي خورم كه شانه هايي نداريد براي گريستن. بياييد در اين دم آخري به ملت بپيونديد. هنوز دير نشده است. شانه هاي مردم شما را بي هيچ منتي مي پذيرند تا بيست سال ستم تان را بر آنها گريه كنيد و طلب عفو نماييد. مردم شما را مي بخشند و عادلانه محاكمه تان خواهند كرد. اين ملت بغض و كينه هاي سياهي را كه در دل شما و پيروانتان هست، در دل پاكشان ندارند. باور كنيد.

جناب آقاي خامنه اي!

شما تاريخ خوانده ايد اما عبرت لازم را از آن نبرده ايد. اگر درس مي گرفتيد، با خواسته هاي يك ملت كه از شما و سيستم حكومت ديني تان نفرت دارند، چنين گلاويز نمي شديد. پس توصيه مي كنم در اين آخرين قدمي كه تا سقوطتان باقي مانده، دست از لجاجت با تاريخ و سرنوشت خود برداريد، تسليم خواست ملت شويد و به پايان استبداد سياه ديني تان گواهي دهيد. كسي چه مي داند؟ شايد اين اقدام شما جلوي خونريزي هاي بسياري را بگيرد و اي بسا بابت همين يك قدم مثبتي كه بر مي داريد، بتوان با ديده خطاپوشي بر گناهان بسيار شما نظر افكند.

روز 22 بهمن امسال مردم ما قصد دارند در سالروز انقلابي كه براي پايان استبداد برپا كردند، به خيابانها بيايند و به استبداد سياه شما "نه" بگويند. اگر مأموران و فدائيان شما بخواهند به مردم تعرضي بكنند و با شيوه هميشگي چاقوكشان و آدمكشان بر روي مردم تيغ بكشند، ترديد نكنيد ما و جمعي از همكاران و روزنامه نگاران ايراني در تبعيد به همراه گروهي از خبرنگاران رسانه هاي جهاني و گروههاي حقوق بشري، بدون طي تشريفات قانوني و بدون اخذ ويزا به ايران سفر خواهيم كرد و دنيا را از تمام آنچه در ايران مي گذرد آگاه خواهيم نمود. آيا در آن صورت مي توانيد براي ملتهاي ناآگاه عرب، بازي در نقش خليفه حكومت اسلامي و آرماني را ادامه دهيد؟ بعيد مي دانم. ما خبرنگاران ايراني حق خود مي دانيم در اين روزهاي سخت به ميدان اصلي نبرد حق و باطل بياييم و از واقعيتهايي كه بر ملت دربندمان مي رود، گزارش و خبر تهيه كنيم. در اين راه، خبرنگاران آزاده و طراز اول جهاني را هم همراه خود خواهيم كرد تا همراهمان باشند. همچنين گروههاي حقوق بشري و ناظران بين المللي را به ايران دعوت خواهيم كرد و با خود همراه مي كنيم تا به كشور تحت اشغال مان بيايند و از ستمي كه شما با نام خدا و دين بر يك ملت بزرگ روا مي داريد، گزارش و خبر و اسناد و مدارك جمع آوري نمايند. شك نكنيد اين واقعه چنان سازماندهي خواهد شد كه آن سفر سبز به ايران، باقيمانده هيمنه و عظمت ساختگي حكومت شما را فرو خواهد ريخت و تمام واقعيتهاي زندانهاي مخوف شما را به معرض نگاه ملتهاي جهان خواهيم گذاشت. شايد اين براي شما كه آبرويي براي باختن نداريد، خبر بزرگي نباشد اما اين "واقعه اي" است كه بر سلسله نامبارك استبداد ديني شما لرزه اي اساسي خواهد انداخت. اميدواريم مخابره كنندگان خبر پيروزي ملت ايران به جهانيان، همين گروه خبرنگاران خارجي باشند كه دولت نامشروع منصوب شما به ايران دعوت كرده تا از نمايش ساختگي 22 بهمن تان خبر تهيه نمايند. اميدواريم آنها كه قطعا" با وجدان حرفه اي به ايران مي آيند، خبر پيروزي ملت ايران را بر سياهترين استباد ديني تاريخ به جهانيان مخابره كنند و ما خبرنگاران ايراني در تبعيد در نوبت بعدي و بعد از پيروزي مردم به ايران بياييم. در آن صورت هم صحنه محاكمه عادلانه شما و كساني كه دستشان به خون مردم آغشته است، بسيار ديدني است اما اطمينان داشته باشيد آنجا هم ملت نجيب ايران، خواهان "عدالت و انصاف" در مورد شما خواهند بود. عدالت و انصاف! چيزي كه شما از آن تهي هستيد.

جناب آقاي خامنه اي!

اين آخرين فرصت بازگشت به صف ملت را ناديده نگيريد. دست از سر فرزندان ما برداريد. بگذاريد آنها زندگي خود را خود انتخاب كنند. آنها به دموكراسي و حكومت مردم بر مردم و بدون دخالت دين و خدا مي انديشند و اين حق آنها و حق همه ماست. و البته بازگشتن و توبه هم حق شماست! اگر امروز بازگرديد، ملت ما شما را مي بخشد اما "فراموش نمي كند". شايد اگر تأخير كنيد و به جنايتهايتان ادامه دهيد، مردم ديگر نه فراموش كنند و نه ببخشند. در آن صورت منتظر فرارسيدن خبرنگاراني باشيد كه براي كشته شدن به ايران سفر خواهند كرد، تا "زندگي" يك ملت را گزارش كنند و مرگ استبداد ديني شما را.

اين اتمام حجت را دو بار بخوانيد. بار دوم، بدون عصبانيت!

بابك داد / پاريس / آستانه 22 بهمن، روز فروپاشي استبداد ديني

۲۸ نظر:

ناشناس گفت...

آقای بابک داد درود بر شما و قلم شجاعتان

معصومه تقی پور هستم، از بازیگران تاتر و تلویزیون و سینما، همچنین دوبلور و محقق تاریخچه تاتر ایران و...
این ها گوشه ای از فعالیت های فرهنگی و هنری است که طی سالهای طولانی در کشورم انجام داده ام اما امروز من هم مانند بسیاری از هم وطنانم در خارج از خانه، به نفس کشیدن ادامه می دهم. در سوئد هستم. سه سال است که ناچار به ترک ایران شده ام. در تمام این مدت ظاهرا کوتاه، همیشه فکر کرده و حتی گفته ام که واقعا چه می شود اگر فقط یک در صد از مبارزین و آزادیخواهان ایرانی که در خارج از ایران هستند به داخل بروند؟ من نه پاسپورت ایرانی دارم و نه هنوز اقامت سوئد را گرفته ام اما چون همیشه که نوشته ها و مصاحبه های شما را دنبال می کردم، آخرین مقاله تان را هم خواندم و این بار تصمیم گرفتم که برایتان بنویسم و با تمام وجود فریاد بزنم که من هم حاضرم با شما و دیگر یاران به ایران بیایم و مبارزه کنم. تصمیم شما و همرزمانتان تصمیمی تاریخی است و هر زمان که موعد انجامش رسید، مرا هم در آن سهیم و همراه بدانید.
ایمیل من:
masoomeh_ta@hotmail.com

ایران زمین(فردا پیروزیم) گفت...

دوستان و بابک عزیز احساسی عجیبی دارم احساسی داره بهم میگه اتفاقی در شرف روی دادن هست. فقط از این جهت به خودم میبالم که عضوی از این گروه های خونخار نیستم فردا میروم تا حق خودم رو بگیرم .ای کاش همه فردا بیاین تا حقی که 30 سال پایمال شده رو پس بگیرن .. امید وارم دوستان به هیچ کدومتون اسیبی نرسه
امشب بیایم همگی برای هم و برای ازادی وطنمون دعا کنیم خداند مهریان حتما دعایی ما ستم دیدگان رو قبول میکنه... پس هم با هم فردا در هر جایی از هر شهری از هر قومی از هر دینی هستیم فردا میرویم ..
عارف از شیراز

دوباره میسازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش.... ستون به سقف تو میزنم اگر چه با استخوان خویش

ناشناس گفت...

آقای داد
آفرین به قلم شیوای شما!
کاش فردای سبز ما زود از راه برسد.

ناشناس گفت...

بابك دادعزيزالان كه اين سطوررا تايپ
ميكنم كادر خدماتي ما به اجبار در حال بسته بندي كيك وسانديس شامورتي بازي سي يكمين سال تن دادن ما به خفت وخواري اخوندي هستندواقعا ما زندگي ميخواهيم نميخواهيم هميشه در برهه حساس كنوني باشيم نمي خواهيم براي لقمه اي نان تظاهر به دينداري كنيم نمي خواهيم مسلمانتر از بقيه باشيم

ناشناس گفت...

بابك داد عزيز حالا كه اين سطور را تايپ ميكنم عدهاي از كادر خدماتي محل كارم مجبور به بسته بندي سانديسهاي عاشقان ولايت براي شامورتي بازي 22بهمن 31يكمين سال خفت وخواري اين ملت البته به اجبار مشغولند من مانند تو از خطه جنوبم كودكيم درانقلاب هدر شد در ان سنين با مرگ براين وان اشنا شدم ان زمان شعار ميداديم چين شوروي امريكا دشمنان خلق ما شايد اگر دولتمردان امريكا سياستي ديگر پيش مي گرفتند الان مانند چين و شوروي منكر خدا با ما دوست وبرادر ميشدند وبراي ما علم وكتل امام حسين وسجاده ومهر وتسبيح خداي يكتا ميفرستادند(احتمالا

ناشناس گفت...

گل گفتی

ناشناس گفت...

ملتی را ستمی در برگرفت
دست برد و خشتک رهبر گرفت
خشتک رهبر یک دفعه خیس شد
شکل و ریختش همچون ابلیس شد

فردا روزی است که همه با هم شعار خواهیم داد:
خامنه ای بی وطن،مسکو می ری یا پکن

مرگ بر دیکتاتور بزغاله

سیامک گفت...

حس و حال غریبی دارم. با آنکه هزاران کیلومتر با وطن فاصله دارم, خدا را شاهد می گیرم که هر لحظه و هر ثانیه از عمرم به یاد ایران گذشت. به خصوص در این ایام وقتی که کامنت های دیگران را می خوانم , عزیزانی که برای رفتن به راهپیمایی فردا و گرفتن حقشان و پایین کشیدن این خدای زمینی آماده می شوند بی اختیار اشک در چشمانم حلقه می زند. چه ملت بزرگوار و با عظمتی داریم که همانطور که بابک عزیز اشاره کرد برای آزادی حاضرند تا پای جان مایه بگذارند. بی تردید خامنه ای و رژیم ولایت وقیح نفسهایش به شماره افتاده. فردا یکی از مهمترین و سرنوشت ساز ترین روزهای تاریخ ایران است. روزی که این فرعون زمان و عمالش بیش از پیش به لرزه می افتند. به روشنی روزی را می بینم که از کرده خود پشیمانند ولی چه فایده که دیگر خیلی دیر است. بی اختیار یاد داستانهای قرآن نظیر داستان نوح می افتم و این سرنوشت تمام ستمگران تاریخ است.

به امید سرافرازی و آزادی ایران و ایرانی.

ناشناس گفت...

کدوم اتمام حجت بابا؟
روز قدس
16آذر
13 آبان
عاشورا
22بهمن
آخرش هیچی نشد
خاک بر سر ما که رفتیم بیرون به بهانه ی طرح مسخره اسب تروا
اونا دارن مردم رو به سمت خودشون بر میگردون و به اصطلاح رهبران احمق ما طرح اسب تروا دادند و آبرو مارو بردن

ناشناس گفت...

فقط درودبرتو وشرفت بابک عزیز!فقط همین.

ناشناس گفت...

با سلام و تبريك به مردم فهيم و فداكار ايران: من از نزديك شاهد صحنه حكومت نظامي-چاقوكشي-اوباشي-شارلاتاني روز 22 بهمن بودم. درگيريهاي
صادقيه را ازنزديك ديدم . ارسال و سازماندهي فقراي حاشيه جنوب و شرق تهران را توسط سيستم انتقال بي آرتي
به ميدان انقلاب و از آنجا بهميدان آزادي شاهد بودم و پس از پايان دروغهاي وقيحانه احمدي نژاد انتقال آنها با بي آر تي از طريق مسير آزادي خاوران شاهد بودم تراكم قداره بندان رژيم در پس كوچه هاي حد فاصل خيابان جمهوري تا خيابان انقلاب را درون وانتها و اتوبوسهاي واحد ؛ لباس شخصيها و تعداد بيشمار بيسيم بدستهاي دو طرف خيابان انقلاب تا آزادي نوعي حكومت نظامي از نوع اوباشي و هوچي گيري وحشيانه را ناظر بودم. اين چشن نبود! بيش از نود درصد طرفداران پابرهنه هايي بودند كه از زاقه هاي اطراف تهران آورده شده بودند

ناشناس گفت...

من كيسه هاي برنج و شكر و روغنهاي يك كيلويي را روي زانوان بي رمق ويلچير نشين جنوب شهري ديدم كه رضايتمند از راهپيمايي مي آمد. مزدور
لشكر فقرا! يا هر اسمي براي آن ميگذاريد همه با بي آر تي آورده شده بودند!

سیامک گفت...

نمی دانم چقدر از ریاضیات جدید دبیرستان یادتان هست. مبحثی داشتیم به نام شرط لازم و شرط لازم و کافی. حالا من می خواهم از این مبحث ساده در جهت پیروزی جنبش سبز استفاده کنم و این نتیجه را بگیرم که تظاهرات و رفتن به خیابانها شرط لازم هست ولی کافی نیست.

به نظر من (همانطور که قبلا من و بسیاری دیگر اشاره کرده اند) باید هر چه زودتر اعتصابات سراسری شروع شود. بیشترین ضرر آن یک ضرر مالی است ولی صدها منفعت دارد. رژیم عملا در مقابل اعتصابات خلع سلاح است. بزرگترین لطمه وسیلی را می توان با اعتصابات سراسری (به خصوص اعتصاب در مراکز حساس نظیر انرژی) به رژیم وارد آورد و از طرفی هم لازم نیست که در مقابل چماق و توپ و تفنگ مزدوران رژیم سینه سپر کرد.
با یک سازماندهی ؛ سران جنبش می توانند از مردم بخواهند که تا اطلاع ثانوی از رفتن سر کار خودداری کنند. من شخصا تضمین می کنم که به یک ماه نمی رسد که رژیم به زانو در می آید. پس فرصت را در یابیم و از این فرصت بی نظیر استفاده کنیم و نگذاریم که خون شهدای جنبش و هزاران شهید دیگری که در صد سال گذشته جانشان را برای آزادی و عدالت در سرزمین اهوراییمان ایران عزیز از دست دادند پایمال شود.

ناشناس گفت...

انگار گل به دروازه خودی خورد واقعا که اینهایی که خارج از ایران هستند اصلا مخشون کار هم می کنه.

سهیلا

ناشناس گفت...

بابک جان تولدت مبارک
اخبار از اصفهان که درج پارس دیلی نیوز درج شده است. به همراه تصاویر
http://parsdailynews.com/60201.htm

شاد و سرافراز و سبز باشی

خاقان گفت...

خامنه ای !
تجاوز جنایت شکنجه .... و دست آخر زورآزمائی خیابانی که بشدت مخالفان را از انجامش برحذر داشته بودی زمانی مباه و قابل قبول است که در جهت استحکام ظاهری این سلطنت مشمئزکننده تو بکار گرفته شود مگه نه؟

ناشناس گفت...

شکست تظاهرات دیروز بدون شک حاصل برنامه ریزی های احمقانه ی ابراهیم نبوی و اسب تروا مسخرش بود

سیامک گفت...

اولا چیزی که مهم است کیفیت است و نه کمیت. اعتراض مردم در غالب جنبش سبز در بیست و دوم بهمن هرچند ممکن است از بعد کمی موجب سرخوردگی بعضی شده باشد ولی مهم این است که اعتراضات انجام شده در این روز مردم نشان دادند که جنبش همچنان به راه خود ادامه می دهد.
مورد دوم نبود یک رهبری منسجم است که بتواند این جنبش را هدایت کرده و مطالبات جنبش را شفاف و روشن بیان کند. رهبری جنبش الزاما یک فرد نیست بلکه می تواند یک گروه به شکل شورای رهبری باشد. نکته سوم؛ دو پهلو و مبهم بودن بیانات آقایان موسوی و کروبی در دو ماه اخیر (خصوصا بعد از عاشورا) است که باعث سردرگمی عده ای از مردم شده است. به نظر من دلسوزان ایران باید هر چه زودتر یک شورای رهبری تشکیل داده و نگذارند که این فرصت بی نظیر تاریخی از بین برود. از آقایان موسوی و کروبی انتظار زیادی نیست چرا که اولا به شدت تحت فشار هستند و ثانیا هنوز سنگ قانون اساسی و ولایت فقیه را به سینه می زنند.
من شخصا بابک عزیز را واجد شرایط برای رهبری جنبش (یا عضویت در شورای رهبری) می دانم. مسلما وقتی که جنبش پیروز شد می توان در یک انتخابات آزاد نوع حکومت و موارد دیگر را تعیین کرد.

“Never doubt that a small group of thoughtful citizens can change the world. Indeed, it is the only thing that ever has.”

Margaert Mead

سیاوش ایمان گفت...

زنده باد ایران

ناشناس گفت...

در مسیر آزادیخواهی چیزی به نام شکست وجود ندارد

فکر می کنم الان یک اعتصاب حتی کوچیک لازمه تا ما سبزها دوباره وحدتمون رو به خودمون و بقیه نشون بدیم، بعد از این استراتژی اشتباه اسب تروا و اینکه نتونستیم مثل دفعات قبل جمیعتمون رو به رخ این حکومت بکشیم، همه یکم سرخورده و ناامید شدند....اعتصاب برای قوی کردن جنبش واقعاٌ لازمه...یک اعتصاب کوچیک و کوتاه مدت مثلاٌ تحریم sms برای یک ماه یا پرداخت نکردن قبض موبایل یا تلفن... می تونه خسارت زیادی به حکومت بزنه و مردم هم هیچ ضرری نمی بینند و شور و امییدشون تازه می شه

به شما بابک داد عزیز افتخار میکنم و خوشحالم که بعد از همه سختی ها الان در آرامش هستید...
با تشکر

ناشناس گفت...

مسئله فرسایش نیست ؛چرا که این نتیجه مبارزه هشت ماه ی ماست.
به نظرم اولین دستاورد دیروز جنبش حضور صدها و صدها نیروی تا دندان مسلّح در روز ی بود که هر سال حکومت بدون هیچ درد سری آن را برگزار می کرد ،این دقیقاً همان روزی است که پیش از انقلاب به آن “جشن تاج گذاری” می گفتند . یعنی ما در حقیقت یک گام دیگر به پایین کشیدن سلطان از تخت سلطانی نزدیک شدیم.که این خود نیز باز هم نتیجه مبارزه هشت ماه ی ماست.
در ضمن من فکر می کنم که بر عکس آنچه که خیلی از ما فکر می کنیم حاکمیت در حال حاضر بسیار از نتیجه دیروز نگران است می دانید چرا؟ به این جهت که من فکر می کنم حاکمیت دیروز خود را آماده کرده بود تا یک حمّام خون راه بیندازد و با این کار به قول خودشان چشم زهر بدی از ما بگیرد.تا ازاین طریق برای حدو چند ماه یا چند سال احتمال بروز یک تجمع ملیونی را از ما به کلّی بگیرند.امّا الآن همه می دانند که ما آمدیم و با کمترین ترسی باتوجه به آنچه برای ما برنامه ریزی کرده بودند به خانه هامان برگشتیم.وحالا تازه داریم برای آنان به اصطلاح کُری می خوانیم! و این کم کم به پتانسیلی برای یک 25 خرداد دیگر تبدیل می شود .مخصوصاً با پخش چند باره ی صحنه های گلچین شده دیروز
همیشه سبز و همیشه سربلند باشید
Raghsesabz.wordpress.com

ناشناس گفت...

به نظرم اولین دستاورد دیروز جنبش حضور صدها و صدها نیروی تا دندان مسلّح در روز ی بود که هر سال حکومت بدون هیچ درد سری آن را برگزار می کرد ،این دقیقاً همان روزی است که پیش از انقلاب به آن “جشن تاج گذاری” می گفتند . یعنی ما در حقیقت یک گام دیگر به پایین کشیدن سلطان از تخت سلطانی نزدیک شدیم.که این خود نتیجه مبارزه هشت ماه ی ماست.
در ضمن من فکر می کنم که بر خلاف آنچه که خیلی از ما فکر می کنیم حاکمیت در حال حاضر بسیار از نتیجه دیروز نگران است می دانید چرا؟ به این جهت که من فکر می کنم حاکمیت دیروز خود را آماده کرده بود تا یک حمّام خون راه بیندازد و با این کار به قول خودشان چشم زهر بدی از ما بگیرد.تا ازاین طریق برای حدو چند ماه یا چند سال احتمال بروز یک تجمع ملیونی را از ما به کلّی بگیرند.امّا الآن همه می دانند که ما آمدیم و با کمترین ترسی باتوجه به آنچه برای ما برنامه ریزی کرده بودند به خانه هامان برگشتیم.وحالا تازه داریم برای آنان به اصطلاح کُری می خوانیم! و این کم کم به پتانسیلی برای یک 25 خرداد دیگر تبدیل می شود .مخصوصاً با پخش چند باره ی صحنه های گلچین شده دیروز
همیشه سبز و همیشه سربلند باشید
Raghsesabz.wordpress.com

ما هستیم برای آزادی - دانشجویان دانشگاه تهران در UCLA  گفت...

How we can nominate Ahmadinejad for this award ?: Foot in Mouth Award http://en.wikipedia.org/wiki/Foot_in_Mouth_Award

fari گفت...

.....................................................................با سلام و افتخار از آشنایی با همچون شماها
چطور میتوانید اسم این روز را شکست بگذارید
22 بهمن را روزفروپاشي استبداد ديني نام بگذارید روزی که دشمن به خود لرزید وبا تمام قوا به مقابله با
کسانی آمد که سلاحشان تنها تکه پارچه ای سبز بود حتما نام مناسبی برای این روز تاریخی که هزینه هایی سنگین بر فرعون زمان تحمیل کرد انتخاب کنید.حکومت نظامی که این بی دینان خدا نشناس در این روز بر ملت تحمیل کردند گویای همه چیز است

ناشناس گفت...

22 بهمن ماه امسال با بقیه سال ها فرق داشت , با وجود تمام تهدیدات و گارد ضد شورش و تمهیدات مختلف برای مقابله با مردم و جلوگیری از تجمع انان , باز هم مردم به خیابان ها امدند و درحالی که تحت محاصره نیروهای امنیتی بودند به تظاهرات و شعاردادن پرداختند . جالب اینجاست که عده ای این دو گروه را مقایسه می کنند یا بدون در نظر گرفتن تمهیدات حکومت برای برگزاری این راهپیمایی و جلوگیری از تجمع مردم , می گویند که تظاهرات مردم موفق نبود , ولی ایا اینگونه بود ؟
وقتی هزاران انسان تحت محاصره قرار می گیرند و با وجود همه تهدیدات و شکنجه و جنایاتی که از ان اگاهی دارند , باز هم شعار می دهند و با نیروهای امنیتی درگیر می شوند , ایا این نشانه شکست است ؟ جنبشی که دارای چنین افراد شجاعی ست , هرگز شکست نمی خورد . اگر این تمهیدات گسترده برای جلوگیری از تجمعات مردمی نبود و مسیری که انتخاب شده بود همان مسیر تحت کنترل نیروهای امنیتی نبود ما شاهد تجمع میلیونی مردم بودیم , با اینحال این تظاهرات نشان داد که این جنبش تا چه حد وسیع و عمیق است , جنبشی که هزاران نفر از طرفدارانش درحالی که نیروهای امنیتی برابر و حتی چند برابر انها هستند بر شعارها و خواسته های خود تاکید و ان را با صدای بلند اعلام می کنند درحالیکه به سویشان تفنگها و باتوم ها و گاز اشک اور نشانه گرفته اند . با این اوصاف ایا این جنبش شکست خورده یا حکومتی که پس از سی و یک سال باید این همه تدبیر و تهدید به کار برد برای یک سخنرانی و راهپیمایی چند ساعته ؟

چون در رسد هنگام

گیرم که گلدان بلورین را
گیرم که گلدانهای این گلخانه را بر سنگ بشکستند
خیل گرازان را
گیرم به باغ آرزو پرورده ما در چرا بستند
با آنچه در راه است
ترفند بیهوده است
بر یورش او هیچ رهبندی نمی پاید
چون در رسد هنگام
با موکبش پر گل
بهار جاودان از راه می اید

(( سیاوش کسرایی ))

ناشناس گفت...

یادم می اید در جریان دادگاه ها یک فردی که نامش را به خاطر ندارم و در یکی از سایت ها مطلبش را خواندم گفته بود که اگر بازجویان توانستند با استدلال و سخن چنین اشخاص سرشناسی را به اعتراف به اشتباه خود وادارند , چرا از این افراد در تلویزیون بهره نمی برند تا همه مردم معترض قانع شوند ؟
ایشان به یک نکته توجه نکردند و ان اینست که بازجویان در کنار گفتگو و استدلال از وسایل کمک اموزشی هم بهره می گیرند و حتی از خانواده افراد هم در این اموزش ها استفاده می کنند , و البته روشن است که امکان استفاده از این وسایل و خانواده ها برای 70 میلیون ایرانی امکانپذیر نیست و ترجیح می دهند که خواص و افرادی که خود انتخاب می کنند از این وسایل و روشهای نوین اموزش بهره گرفته و دچار تحول فکری شوند .

ناشناس گفت...

سلام چون نتونستم در سایت بالاترین پیام بزارم اینجا میگم.حالا که حکومت خیابونها را از ما گرفته.ما بیاییم در مترو و زیر زمین اعتراض کنیم.یک هفته فراخوان بدیم.یک روز تعطیل همه سر یک ساعت مثلا بیان مترو توپخونه جمع شن اگر بسته بود ایستگاه دیگر و ایستگاهها را اولویت بندی کنیم که اگه بسته بود مردم سرگردون نشن.اگر نذاشتن تو ایستگاهها جمع شی.م تو واگنها بریم و شعار بدیم و فیلم بگیریم..مثلا از قلهک بریم توپخونه از توپخونه بریم صادقیه دوباره برگردیم بریم شهرری و یک ساعت تو زیرزمین شهر را دور بزنیم و شعار بدیم..اونوقت چندین نوبت قطارها پر از حامیان سبز .میشه.اگه به کل مترو رو بستن میذاریم هفته بعد.شاید حکومت مجبور شه به کل روزهای تعطیل مترو را ببنده.لطفا روی ایده من فکر کن

ناشناس گفت...

یک راهکاردیگه اینکه یک هفته فراخوان که روز جمعه همه بادکنک هوا کنند و روش شعار بنویسند.