۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

"اميد"با ماست...

در سيزده بدر آزادي "اميد" هم مي آيد!

جايي نرفتيم ايام عيد امسال و سيزده بدر را، از بس كه حالم خراب بود. براي اولين بار در زندگيم، حال پدري داغدار و عزيز از دست داده را داشتم. پرنده رميده اي در قفس خانه بودم ، كه هواي گريه داشت و عيد امسال، تمام ايام عيد در ناحيه كرج هوا ابري و گرفته و باراني بود. بچه ها با دوستان و خانواده نزديكان مي رفتند اما من مانده بودم خانه. از دو روز مانده به عيد خبر مرگ مظلومانه "اميدرضا ميرصيافي" در زندان اوين، عيد خيلي ها از جمله مرا به ماتم تبديل كرد. هرچه مي خواستم جلوي بچه هايم خويشتن داري كنم، نمي شد. بُغض از من شكننده تر بود و و اشكها بي تاب تر. بچه ها بالاخره دور از چشمم، خبر را خوانده بودند و با ديدن عكسهاي اميدرضا ميلي به گشت و گذار نداشتند. مي پرسيدند: به چه گناهي؟ و من جوابي نداشتم! واقعا" به كدامين گناه؟

او به "سايه خدا" جسارت كرده بود! جواني بيست و هشت ساله فقط به جرم وبلاگ نويسي (چند طنز درباره نايب امام زمان!) به تحمل حبس محكوم شده بود، اما كمتر از چهل روز از شروع حبس، جسد خونين و شكنجه شده او را تحويل خانواده اش داده بودند. اميدرضا روز ١٩ بهمن ماه سال ۱۳۸۷، به شعبه ١٥ دادگاه انقلاب تهران احضار و زندانی شد و روز چهارشنبه ۲۸ اسفند ماه ۱۳۸۷ در زندان اوین جان باخت. چهارشنبه شبي بود كه گزارش پزشكي دكتر حسام فيروزي را از بهداري اوين در گويانيوز مي خواندم كه يقين پيدا كردم خون اين جوان "دامنگير" است! با خود گفتم به خداي يگانه اين خون دامنگير حاكمان خواهد شد. اما نمي دانستم كي؟ و چطور؟

برادر امید رضا گفته بود: "ما صبح فردایی که خبردار شدیم، رفتیم برای شناسایی جسد، من خودم جسد را دیدم، گوش سمت چپ خونریزی شدید داشت، بینی اش پر از لخته های خون بود، صورتش کبود بود، پشت کتف ها کبود بود و پشت کمر، و ظاهرا قسمت پشت گوش آن قسمت، جمجمه شکستگی هم داشته، طوری که آن ملافه ای که جسد را پیچیده بودند کاملا خونی شده بود قسمت زیر سر."

براي "عيدانه" وبلاگم در بلاگفا نوشتم:

"از شب عيد، خوره ي خبر هولناك مرگ يك جوان وبلاگنويس در زندان اوين،به جانم افتاده و ولم نمي كند.خبر جگرسوزي كه كام تلخم را تلختر از قبل كرده و سالي را كه از اول هم بنا نداشتم تحويلش بگيرم،با بدحالي تحويل كرده است! نميدانم جواني «اميدرضا ميرصيافي» جگرم را سوزاند، يا تجسم حالي كه ميدانم پدر و مادرش دارند؟ يا ناكامي اش؟ يا تقارن مرگش با ايام شاد عيد؟ نمي دانم. هرچه هست،اين خبر هم بهانه ديگري شده تا روزهايم ابري باشند.كاش خورشيدي بدمد و نوري از مرحمت او بر ما بپاشد.يكسان و بي دريغ...در اين چند روز تلخ آغاز سال نو،بيشتر از همه ي عمرم، با حضور قلب و با درد بيشتري اين دعا را تكرار كرده ام.«اللهم عجل لوليك الفرج»... عيدتان مبارك و دلتان سبز."

نمي دانم چرا اما عيد امسال خيلي هاي ديگر هم خانه نشين بودند! بي دل و دماغ بودند. گويا قحط سالي مروت و سياهي ستم، دلهاي همه همسايگان را دلمرده كرده بود. سيزده بدر را هم در خانه مانديم.

حالا آن خون مظلومانه كه براي رضايت "آقا" بر كف سيماني اوين ريختند، به خون مظلومانه دهها جوان ديگر پيوند خورده و دامان آقا را گرفته اند. به نيم سال نرسيديم حالا همه داغداراني كه از جور اين خداي مستكبر به ستوه آمده اند، مي خواهند "سيزده بدر آزادي" را به خيابان بيايند و از سيزده آبان يك حركت بزرگ سبز بسازند براي شستن سياهي ها. جسد اميد رضا ساعتها بعد از مرگ هنوز خون چكان بود. جسد امير جوادي فر شرحه شرحه بود. جسد محسن روح الاميني كبود و زخمي بود. نداآقاسلطان فوران خون سينه اش را باور نداشت و آرام در آغوش فرشتگان فرونشست و خوابيد...

هر كدام اينها براي برانداختن يك كاخ ستم كافي بودند، اما بخشي از كار هنوز برعهده ماست. اگر بنا باشد از "فرداي عدالت و آزادي" بهره اي ببريم، كار و زحمت اين تكه اش هميشه با خود ماست كه هنوز در اين ذلت سرا زنده ايم. آن بچه ها كه جانشان را در اين راه دادند و مي دانيم، باور داريم كه اينك نزد خداوند مهر و رحمت، سرخوش و شادند. آنچه روي زمين مانده، وظيفه ماست تا انجامش بدهيم.

با حضورمان در سيزده آبان، خيابانهاي شهرها را به صحنه مبارزه با اسكتبار فقيه تبديل كنيم. و بدانيم اگر بي تفاوت در خانه بنشينيم، روزي نوبت عزيزان ماست كه جرعه خونشان را به پيشگاه ديكتاتورها ببرند. ديكتاتورها با خون فرزندان ما سيراب مي شود. شرشان را بكنيم. ياحق!

پي نوشت: اين متن را مي توان در بين همشهريان فتوكپي و توزيع كرد. هر نفر با دويست تومان، چهار برگ كپي مي توانيم بگيريم و در بين چهار خانواده پخش كنيم تا سيزده آبان را در خانه نمانند.اين فقط يك پيشنهاد است.

۲۴ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار دردناک بود.بی تفاوت بودن در مقابل این همه ظلم دامنگیر همه خواهد شد.هموطن به پا خیز

تباهی درد گفت...

هرجا که بنگری رد ِ پایی از جنایات ِ این رژیم پیداست،در خانه،زندان،کوه و جنگل و دشت و دریا......
همه جا رنگ خون و بوی خون داره.



از خون جوانان وطن لاله دمیده
بر حرمت این خاک دلی سبز تنیده

ناشناس گفت...

پاره پاره های تنتان را خوراک لاشخورهای بیابان خواهیم کرد.. و استخوانهای دریده شده تان را عزیزان نداشته تان به تماشا خواهند نشست . بدانید که بسیاری از داغداران به انتظار محاکمه تان نخواهند نشست.. بدانید.

ناشناس گفت...

خیلی دردناکه
اما بیایید به جای شعار مرگ بر ... شعار (نه) بر ... را بدهیم و ما پایمان را جای پای کسانی نگذاریم که به اصطلاح منتقد و مخالف مرگ بودند اما خود قاتل و جلاد شدند
مرگ نگوییم تا خود به وسیله برای کشتن دیگران تبدیل نشویم

سیامک گفت...

چقدر این شعرزیبا مناسب حال و روز امروز ایران است:

ای جوانان وطن جان من و جان شما
مام میهن هست امیدش به دستان شما
با شما هستم شما ای پور و دخت هموطن
با یهود و گبر و ترسا و مسلمان شما
سرزمین آریا را پاس دارید ای که هست
خون و مهر آریایی در رگ و جان شما
آهنین عزم شما کابوس این ضحاک هاست
نک درفش کاویان باشد به دستان شما
از نژاد آرش اید و می شکافد عاقبت
سینه ی این ناکسان را نوک پیکان شما
هفت خوان سهل است از صد خوان و خون هم بگذرید
رخش ها را زین کنید این گوی و میدان شما
هیچ دیو رهزن و هیچ اژدهای هفت سر
نیست یارا و حریف تیغ بران شما
این درختان سیه برگ و بر پوسیده را
یک به یک از ریشه خواهد کند طوفان شما
شعله خواهد زد به جان این شب اهریمنی
شعله های پر لهیب خشم سوزان شما
می شود آشفته،خواب تیره ی مرداب ها
با خروش سهمگین موج طغیان شما
پرده ی گوش کر این نابکاران عاقبت
می درد با سیلی سیل خروشان شما
ای شقایق های پاک دامن البرز عشق
پشت دروازه است صبح نوبهاران شما
وارثان خطه ی پاک اهورائید و باز
می شود این سرزمین پاک از آن شما
بگذرد این روزگار رنج و این دوران درد
میرسد روز خوش و فرخنده دوران شما
بار دیگر کلبه ی احزان گلستان میشود
یوسف گمگشته باز آید به کنعان شما
کیش مهر و رسم انسانیت و آئین عشق
بار دیگر باب می گردد به سامان شما
قفل زندان نیست در دست کسی غیر از شما
ناجی این سرزمین عشق و ایمان شما
نسل کورش نسل بیداریست نسل روشنیست
هیچ خورشیدی ندارد تاب چشمان شما
جانتان پاک است اما در ره این خاک پاک
ارزشی کی دارد این جان من و جان شما
دست یزدان هر کجا بادا نگهبان شما
تا ابد پاینده بادا خاک ایران شما

نیلوفر گفت...

ساعتی پیش یکی از دوستانم بمن زنگ زد..و در میان گفتگو مطلبی را گفت که شاید در ظاهر ساده باشد اما مرا تکان داد..او گفت به بانویی از اقوامش زنگ زده و خواسته بود روز جمعه به دیدنش برود ..این خانم جواب داده قدمتان سر چشم اگر زنده بودم..دوستم تعارفی کرده واین خانم در جواب پاسخ داده به این دلیل این را میگویم که میخواهم روز چهار شنبه در صف مقدم باشم..تا اینجا این مورد خاصی نیست اما مورد جالب برای من این بود که این بانو 86 سال دارد..فقط تصور کنید یک زن ایرانی 86 ساله بگفته خودش میخواهد در صف مقدم ازادیخواهی ایرانیان باشد..دوستم حرف جالب دیگری هم زد ..گفت در کشور ما فقط ادمهایی مانند خامنه ایی و احمدی و سرداران جنایتکار سپاه نیستند که ما دایم از ایرانی بودنشان خجالت بکشیم ..بلکه که ما شیر زنانی چون این بانوی سالخورده هم داریم..که تازه جراحی داشته ودو هفته ایی است که میتواندروی پا بایستد.

ناشناس گفت...

بابک جان چه زیبا نقش زینبی ات را ایفا می کنی آنان حسین گونه رفتند و تو زینب غیوری هستی که فریادهایت رعشه بر اندام کاخ سیاه استبداد فقیه انداخته است.ایران به فرزندانی چون شما می بالد.گامهای با صلابتتان استوار خانه عنکبوتی استبداد و استحمار فقیه ویران باد

ناشناس گفت...

دوست همیشگی من
بابک عزیز سلام و درود
مطلبت بسیار بر آشفته ام کرد
می دانم که وقت تنگ است اما خوشحالم چون برای چهارشنبه با دوستان برنامه های خوبی داریم حداقل بهتر از سری های قبل می دانم اگر سری های قبل فقط می رفتیم شعار می دادیم مبارزه می کردیم و مطالبی را برای دوستان و ناشناسان ایمیل می کردیم اما این سری می توانیم اعلامیه ها و پوسترهای زیادی را پخش کنیم که خودمان با پرینتر چاپ کردیم با تنوع زیاد
چه خوبست اگر این چهارشنبه در خیابان بمانیم می دانم اگر همه این تصمیم را بگیرند می توانیم هر کاری بکنیم حتی تحول بزرگ .
به امید خدا همیشه سبز و پاینده ایران سبز
یک ایرانی سبز

خسی بر موج گفت...

با سلام به شما و تمام عزیزان مبارز با این حکومت ستمگر.در برازجان در استان بوشهر از همین الان معلوم است که برای شرکت در راهپیمایی 13 آبان مدارس را آماده کرده اند که مجبورند به راهپیمایی بیایند برای حمایت از حکومت قاتل و جنایتکار فاشیستی.
اما یک کاری کرده اند که با خشم بسیاری از مردم شهر روبرو شده است و اینکه در اصلی ترین خیابان مرکز شهر برای سنگفرش پیاده روها از موزاییکی با طرح مجسمه کورش کبیر استفاده کرده اند و با این عمل ثابت کرده اند که این عربها برای نابودی کامل تاریخ این ملت کمر همت بسته اند.این را گفتم تا بدانند همه که این خائنین دارند چه بلایی بر سر این ملت می آورند.
خیلی وفت است که نتوانسته ام چیزی بنویسم.سیاهی رفتنی است باید سپیدی را تلبیغ کنیم.

سیاوش گفت...

آیا این اوباشی که تمام سایتها و وبلاگهایشان پر شده از عکس اجساد کودکان سوخته فلسطینی (همان ها که حماس و حزب الله از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده می کنند)این عکس را هم در وبلاگ خود می گذارند؟

تباهی درد گفت...

سلام.
هرچند میدونم این موضوع ربطی به این پست نداره ولی بعنوان یک پزشک خواستم تذکر بدم که: قضیه ی آنفولانزای A جدی تر از اونیه که فکرش رو میکنید، لطفأ جدی بگیرید"
مواردی که در کشور به عنوان موارد قطعی اعلام میشن خیلی خیلی کمتر از آمار واقعیه.چون ما همه رو ازمایش نمیکنیم.

در روز 13ابان هم نکات ایمنی رو رعایت کنید



سلامت باشید.

ناشناس گفت...

درود بر بابک و همه آزادگان که در راه رهأی این مرز و بوم و ملتش فداکاری میکنند.

آری امروز بر یکایک ماست که بر خیزیم و از حق خویش دفاع کنیم. این نهال آزادی را که هزاران فداکار با خون و رنج خویش از دهه شصت تا به امروز سبز و سر زنده نگهداشته. ۱۳ آبان را سبز و پر شور کنیم.

ندا

ناشناس گفت...

فراخوان جنبش سبز دانشجویی برای 13 آبان

صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم
کاخ ستم ضحاک یکباره فرو ریزم
من زاده ایرانم . از نسل دلیرانم
من خرمن آتش را برجان عدو ریزم

به اطلاع آحاد ملت سبز و سبز اندیش ایران میرساند . که ما تعداد زیادی از دانشجویان پلی تکنیک و دانشجویان دیگر دانشگاه ها بخصوص دانشجویان سبز دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه آزاد مرکز در نظر داریم که در روز 13 آبان با اتحاد دست به یک حرکت اعتراضی گسترده و هدفمند بزنیم و با اعتراض نمادین و هماهنگ خود در اطراف سفارت سابق آمریکا با سکوت در خیابانها بنشینیم . این حرکت اعتراضی در دانشگاه های تهران همکنون اطلاع رسانی شده و بصورت گسترده و وسیع مورد استقبال دانشجویان در جلسات و میتینگهای متعدد در هفته های گذشته قرار گرفته است . ما از مردم بخصوص اعضای جنبش سبز تهران انتظار داریم ما را در این حرکت اعتراضی تنها نگذارند و در راه رسیدن به اهداف مشترکمان که همانا آزادی ایران و ایرانی است با ما همراه شوند . با پیوستن تک تک شما مردم سبزهمیشه در صحنه به این حرکت اعتراضی دانشجویی و مردمی در روز 13 آبان نه تنها هسته مردمی و دانشجویی تشکیل شده هر چه بیشتر قدرتمند میشود . بلکه با اضافه شدن هر یک نفر ، قدرت ما برای چانه زنی با کودتاگران و تن دادن آنان به خواسته های جنبش به همان اندازه بیشتر و بیشتر خواهد شد و ممکن است با پیوستن ده ها هزار نفری شما خواسته اصلی خود را که برگزاری رفراندوم زیر نظر مجامع بین المللی است محقق شود . از شما مردم بخصوص خانواده های جنبش سبز . احزاب و گروه های سیاسی . بازاریان . جامعه کارگری . کارمندان دولت و کارمندان شرکتهای خصوصی . معلمان و فرهنگیان . جامعه هنرمندان و ورزشکاران . خانواده های زندانیان سیاسی و … تقاضا مندیم که به محض اطلاع از تشکیل و آغاز این حرکت توسط دانشجویان در خیابانهای اطراف سفارت آمریکا که بین ساعت 10 صبح تا 1 بعد از ظهر صورت میگیرد به ما دانشجویان پیوسته و ما را در این راه که همانا راه آزادی ایران است تنها نگذارید . از وبلاگ نویسان و اهالی قلم ( روزنامه نگاران و مقاله نویسان ) نیز انتظار داریم که ازقدرت رسانه ای و نفوذ قلم خود و بیان حرفه ای و شیوای خود برای اطلاع رسانی هر چه بیشتر و اجرای هر چه بهتر این حرکت هر آنچه که از دستشان بر می آید دریغ نکنند چرا که زحمات آنان در این راه هیچگاه نزد ملت ایران فراموش نخواهد شد . ممکن است این حرکت اعتراضی تمرینی باشد برای حرکتی بسیار گسترده تر در 22 بهمن . با ما همراه شوید

ناشناس گفت...

اینک زمان عدالت خداوند سر رسیده است . این جنایتهای چند ماهه تداوم سی سال شکنجه و کشتار فرزندان میهن در شکنجه گاههای اوین و زندانهای مخوف است . البته اینها تک تک کفاره اعمل جنایتکارانه اشان را دادند- همان اطلاعاتی را که خمینی برای جنایت خلق کرد دامان تنها پسرش را گرفت و تنها پسرش که به بهانه اعتراض به کشتار 67 و تنها پسرش که مشوق کشتار 67 زندانیان بود و با تحریک پدرش منتظری را به بهانه اعتراض به این جنایت خانه نشین کرد . خود به چنگال امامی گرفتارشدو اینک تمامی خونهای سی سال کشتار جمع شده اند تا تمامی این جنایتکاران را در سیل خروشان خود به عدم بفرستند

Abri گفت...

سلام جناب داد عزيز ، شب باروني تون بخير
در دوراني به سر ميبريم كه بي گناهي بزرگترين گناه محسوب ميشه. هر چه پاك تر و مظلوم تر ، مظنون تر... . اميد هم گناهي نداشت جز بي گناهي... يا شايد بايد بگم ايران گناهي نداشت الا بيگناهي واگرنه اين طوري به سوگ پرپر شدن سياوشانش نمي گريست... .
به قول بامداد عزيز : روزگار غريبي ست نازنين... .
به اميد روزي كه ايران مون رو براي اميدهاي آينده مون بسازيم... .

نهرو گفت...

حدود یکسال پیش پلیس یونان یک جوان ۱۶ ساله را به قتل رساند، یونان گریست و غرق آتش شد! یونان حساب خود را یکسره کرد. تا کی‌ این کشتارها، قتلهای و ترورهای "مرموز"، "خودکشی‌"ها، مرگ دهها دانشجو در بازداشتگاه و "پرش" از ساختمان حراست؟؟؟؟ با اعدام بهترین فرزندان این خاک را به خاک و خون کشیدند! فغان... آخر چرا فقط ملت ما دچار این سرنوشت بشود؟ آخوندها بالای منبر ایران را سیستماتیک شقه شقه کردند، هر آنکه را بیدارتر بود زودتر سرکوب کردند و کشتند، کرد، ترکمن،عرب، ترک، بلوچ؟؟ بیش از ۳۰ سال کشتار و شکنجه! این شب سیاه را پایانی باید، عزیزان

ناشناس گفت...

بسیار دردناک است. کلمه ای در وصف ای بی عدالتی ها به زبانم نمی آید. قدرت و جادوی قلم زیبای شما انسان را از خود بیخود می کند. من . همسرم برای روز سیزدهم از محل های کارمام مرخصی گرفته ایم و تصکیک داریم شانه به شانه دیگران این سیزدهم سبز را در خیابانهای سبز تهران باشیم.

ناشناس گفت...

الله اكبررررررررررررررر

ناشناس گفت...

وقتي ادم اينا رو ميخونه كم مياره من نميدنم ينايي كه اين جنايتا رو مرتكب ميشن چه جور انسانين

فردا نيز سبز مي مانيم

ناشناس گفت...

ما بیشماریم اقای داد گر چه کودتاجی ها امده اند ازترس موج سبز علوی دروغین راه انداخته اند میدانند میلیونها انسان فردا در خیابانها فریاد ازاذی سر میدهند میخواهند به این وسیله ما را در خودشان ادغام کنند کور خوانده اند عکسها و شعارها متفاوت خواهد بود الیس بصبح قریب

ایران زمین گفت...

بچه ها الان که دارم مینویسم گریه ام گرفته به خاطر وطنمه اخه خیلی دوستش دارم.فقط میتونم امشب براش دعا کنم
میدونم اونم به تنگ اومده از این جنایات.بیاین امشب واسه وطنمون دعا کنیم و فردا با با تمام وجودمون تو 13 ابان شرکت کنیم. واسه همتون دعا میکنم که فردا اسیبی بهتون نرسه .

عزیز وطن غریب وطن بینوا وطن

تايماز گفت...

بابك جان به شرف و شجاعتت درود ميفرستم.چون ميدانم ممكن است روحيه ات كمي مكدر باشد برايت يكي از طنز نوشته هاي خودم را كه كمي پس از انتصابات اخير نوشته ام ميذارم.ما آذربايجانيها استاد وطن پرستي هستيم و امثال عين الدوله و عمله هاي استبداد مثل شوراي نگهبان زياد ديده ايم.پس نبايد اينها را خيلي جدي گرفت بايد به ريششان خنديد چون اينها دشمن شادي ملت هستند.ياشاسين آذربايجان؛ياشاسين آزادليق ؛محو اولسون ايستيبداد
من قدرت تعجب كردن را از دست داده ا م!!!
چند وقتي است از شما چه پنهان احساس مي كنم مريض رواني شده ام. آخه ديگر از هيچ چيز و هيچكس تعجب نمي كنم، شايد تعجب بكنيد ولي من ديگر تعجب نمي كنم!!! حتي وقتي مي بينم عابر پياده از خيابان و خودرو از پياده رو حركت مي كند. من حتي از اينكه رسما اعلام شد 24ميليون نفر به احمدي نژاد راي داده اند متعجب نشدم. خبر كشته شدن اغتشاش گران بدست قاتل حرفه اي اجير شده توسط خبرنگار بي بي سي هم نتوانست مرا متعجب كند. نميد انم چه مر گم شده كه از 20 كيلو وزن كم كردن ابطحي در زندان هم متعجب نشدم. از اينكه 20تن طلا و 5/7ميليارد دلار در يك كانتينر در آنكارا پيدا شد هم تعجب نكردم. خصوصا اينكه پر ها م مقام عاليرتبه گمرك هم چنين چيزي را بكلي غير ممكن دانست. فكر مي كنم حس تعجب يكجور كيفيت فيزيكي بوده كه در من ته كشيده؛ شايد هم بلوكه شده شايد هم از اول من از اين موهبت محروم بوده ام. چند روز پيش يكي از دوستانم خبر داد كه گويا به علت كمبود بودجه مي خواهند مدرسه تيزهوشان اورميه را تعطيل كنند. همان روز در روزنامه خواندم دولت به بوليوي 280ميليارد دلار وام داده ،جايتان خالي يك خورده هم تعجب نكردم. حتي از اينكه شنيدم در مجاورت جهاد دانشگاهي اورميه(واقع در 5راه) كلاسهاي رايگان و فوق مدرني براي بسيجيان هست كه بيا و ببين در حاليكه در مجاورت همان ساختمان بچه هاي مردم در دخمه هايي بنام كلاس( كه پنكه هم ندارد و در مقابل دريافت وجه تحصيل مي كنند)، يك ذره هم تعجب نكردم. جايتان گل از شنيدن فرمايشات آقا در مراسم تنفيذ رييس جمهور دهم كه فرمودند تظاهر كنندگان كاريكاتور هستند هم تعجب نكردم؛ حتي از اينكه مراسم تحليف باهوش تر ين رييس جمهور دنيا را مصادف با 14مرداد روز مشروطيت قرارداده اند هم تعجب نكردم.
نميدانم ولي فكر مي كنم آنروزيكه يپرم ارمني به پاي ستارخان گلوله زد پدران ما هم شايد تعجب نكرده بودند يا دست كم زياد تعجب نكرده بودند. علي ايحال جهت مداواي اين بيماري مهلك به يكي از عزيزان پزشك مراجعه كردم .ايشان بعد از گرفتن شرح حال و مصاحبه مفصل از اينكه من تعجب كرده ام كه چرا( از اين چيز هاي پيش پا افتاده) تعجب نمي كنم، كلي تعجب كرد. و در يك جمله قال قضيه را كند: آغاجان مگه حضرت عالي طبعه انگليس و آمريكا هستي كه از اين چيز ها تعجب نمي كني ؟يك بار ديگر از اين غلط ها بكني مي فرستمت "كهريزك "آدم بشي.!!!
منو مي گوييد با شنيدن نام "كهريزك"يك دفعه حس تعجبم سر جاي اولش برگشت ؛لذا ضمن دعا گويي به جان اين عزيز پزشك از مطب خارج شدم. اما متاسفانه وقتي يادم افتاد كه بيست و يكي دو سال قبل من و ايشان در يك دبيرستان درس مي خوانديم و ايشان با استفاده از سهميه رزمندگان از سد كنكور گذشته بود به يك باره متوجه شدم كه دوباره ازاينكه يك پزشك براي مداواي مريضش متوسل به تهديد شده، تعجب نكرده ام !فكر مي كنم من يك چيزيم هست؛شما چطور!!!
تايمازاز آذربايجان

ناشناس گفت...

سلام دوباره
يادم رفت آدرس وبلاگم رو براتون بنويسم اگه وقت كردين يه سري به من بزنين
تايماز از آذربايجانhttp://urmulutaymaz.blogfa.com/

مریم گفت...

درود به بابک
با این مطلب دوباره اشک به چشمامون برگشت باید عذادار کدوم شهیدمون باشیم
کیانوش مصطفی سهراب ندا ...
آخه تا کی این ظلم این روزگار این کشور رو سیاه میکنه؟
امید چقدر مظلوم و بی صدا رفت شاید مظلوم تر از ندا
چقدر وحشتناکه چقدر دردناکه این موجود یه دراکولای واقعیه
کاش اون روز رو ببینم که مجازات میشه
هر چند اونقدر جنایت کرده که این دنیا ظرفیت مجازاتشو نداره

مرگ بر خامنه ای جنایتکار!