هاشمي رفسنجاني يك وقتي يار نزديك بنيانگذار انقلاب و نفر دوم كشور بود. اما اينك توقفگاه عبرت و آموزندگي است. او كه زماني «استوانه نظام» لقب داشت و توانست با بيان "يك خاطره" تاج سلطنت موروثي را بر سر سيدعلي خامنه اي بگذارد، اين روزها به خاطر بيان "يك خاطره ديگر" از بنيانگذار انقلاب درباره مذاكره احتمالي با آمريكا مورد شماتت و سرزنش مقامات حاكم قرار گرفته است. خاطره گويي هاي هاشمي رفسنجاني كه زماني يك خاطره اش باعث شد سيدعلي خامنه اي به رهبري برسد، اين روزها حاميان آقاي خامنه اي را به هراس انداخته است. چرا؟ در اين نوشته به اين چرايي مي پردازم و برگه اي از تاريخ را ورق مي زنم كه همواره آموزنده است. ما درسمان را از رخدادهاي پيراموني بگيريم و بگذريم.
در جامعه روحانيت مبارز تهران كه آقاي رفسنجاني يك زماني
بنيانگذار و رهبر آن بود، جلسه اي برگزار شده كه به روايت خبرگزاري فارس؛ كليه
اعضا اظهارات هاشمي رفسنجاني را نقد و سپس تأكيد كرده اند كه او حق بيان اين سخنان
را نداشته زيرا: "جامعه روحانيت
مبارز هرگونه مذاكره با آمريكا را محكوم ميداند و معتقد است تصميمگيري بايد با
نظر مستقيم رهبر معظم انقلاب انجام شود. "
به عنوان كسي كه بيش از بيست سال است سپهر سياست در ايران
كنوني را با دقت دنبال مي كند، معتقدم خيانت هاي آقاي هاشمي رفسنجاني به مردم و
اهداف اوليه مردم در انقلاب 1357 غيرقابل چشم پوشي و اغماض است. او و همه كساني كه
يك انقلاب ضد استبدادي را در عرض زمان كوتاهي، به استبداد ديني تبديل كردند در اين
زمينه مقصر و مسئول اند! اما بزرگترين خيانت آقاي رفسنجاني، زمينه چيني و واسطه
گري او براي تاجبخشي به آقاي خامنه اي بود. شخصي كه هيچكدام از شرايط مندرج در
همين قانون اساسي را براي تصدي مقام رهبري و مرجعيت نداشت اما با وساطت هاشمي
رفسنجاني و بيان يك خاطره از امام(!) رهبر شد.
همه چيز در آن جلسه تاريخي مجلس خبرگان در 14 خرداد 1368 انجام
شد كه حاضران سراسيمه از شهرهاي مختلف به تهران آمده بودند و شوك درگذشت آيت الله
خميني بر آنها و تصميماتشان اثرگذار بود. جلسه خبرگان با قرائت يك نامه از آيت
الله خميني شروع شد كه در آن "شرط مرجعيت" را براي رهبري غيرضروري
دانسته بود. با اين حال نياز به "تسهيل گري آقاي هاشمي" بود تا معدود
مخالفان رهبري خامنه اي را هم مجاب كند. او به "خاطره گويي از امام" روي
آورد. كاري كه در آن فضاي احساسي از هر دليلي مؤثرتر بود! همين خاطره گويي كه
اين چندروزه بابتش سرزنش او شده است! در واقع آنچه به كمك آقاي هاشمي آمد تا دوست
قديمي اش سيدعلي خامنه اي را به رهبري برساند، بيان خاطره اي نامفهوم و گنگ از آيت
الله خميني بود. خاطره اي مختصر كه طبق معمول "خدمت امام" رسيد! و براي
تكميل كار خاطره اي هم از احمد خميني نقل كرد كه :"چند روز قبل هم حاج احمدآقا در
جمع چند تن از ما و دوستان درباره سفر كره شمالي آقاي خامنه اي بيان كرد كه نظر
امام به رهبري آقاي خامنه اي است!" (بيانات هاشمي رفسنجاني در جلسه خبرگان 14
خرداد 68). به همين سادگي، جلسه احساسي خبرگان بعد از فوت امام بزرگترين تصميم خود
را گرفت و به جاي "شوراي رهبري" با رهبري شخص سيدعلي خامنه اي موافقت
كردند! آن زمان مجلس خبرگان هنوز يكدست نشده و به مجلس خفتگان تغيير ماهيت نداده
بود و آدمهاي معترض و مخالف و شجاع هم در آن بودند. با اين وصف يك خاطره هاشمي
رفسنجاني، فضاي احساسي جلسه را به سمت رأي دلخواهش مديريت كرد.
در آن روز با مديريت و جوسازي رواني و احساسي آقاي هاشمي
رفسنجاني، رأي گيري مهمترين انتخاب نظام اسلامي بعد از فوت آيت الله خميني، فقط با
يك برخاستن ساده حاضران (رأي گيري بدون ورقه!) انجام شد و سيدعلي خامنه اي رداي
رهبري پوشيد.كسي نمي داند اما اگر در آن جلسه، خبرگان به پيشنهاد اعضاي شجاع و دگرانديشي
كه "شوراي رهبري" را مطرح كردند رأي مي دادند، شايد احتمال گشايش در
مديريت كشور و عبور از ديكتاتوري فردي به نظام شورايي بيشتر مي شد! فعلا" اين
شايد را رها مي كنيم. مهم اينجاست آنكه زودتر از همه برخاست هاشمي رفسنجاني بود.
كسي كه آن روز خاطره گويي اش به كمك آقاي خامنه اي آمد و امروز خاطره گويي هايش
باعث مي شود امامان جمعه و سخنرانان و مقامات نظام او را سرزنش و حتي سوابق او را
ناديده بگيرند و به او بتازند. چرا؟ چون بيان همين خاطره، امروز معناي ديگري دارد
و "دخالت در حيطه اختيارات مطلق مقام معظم رهبري است"!
اين تصوير واقعي نظام كنوني حاكم بر ايران است. نظامي كه در
هيچ جايي كارنامه مديريتي موفقي نداشته و ندارد و خودش بيش از منتقدانش اين واقعيت
را مي داند. ولي از برملا شدن اين واقعيت چنان هراس دارد كه هيچ صداي ديگري را حتي
اگر خاطره گويي هاشمي رفسنجاني درباره دوران قبل باشد، ديگر تحمل نمي كند.
سقوط اين نظام دير نيست. نه فقط به خاطر مبارزه مردمي كه اين
نظام را نمي خواهند (كه آن مبارزات هم در جاي خود سرنوشت ساز و مهم است)، بلكه
بيشتر به اين خاطر كه اين نظام دچار بي هويتي و اختلال شخصيتي شده در سراشيبي سقوط
قرار دارد. اين نظام مي خواهد همه چيز تاريخ و گذشته اش را انكار و جعل كند. مي
خواهد نان امامش را بخورد ولي در عين حال او را "مقوايي" مي سازد تا رهبر
فرزانه "زرين و باشكوه" جلوه كند. براي همين حتي استوانه هاي ديروزش را
كه امروز فقط خاطره گويان دوران قبل تر هستند، منزوي مي كند. از ديدگاه بيمار
رهبران اين نظام، تاريخ جهان و تاريخ اسلام از همان خرداد 1368 و شروع رهبري آيت
الله خامنه اي آغاز شده است. پس بايد تمامي گذشته را زدود و از يادها پاك كرد.
زيرا مرور هر چيزي از گذشته، امكان مقايسه ذهني در مردم ايجاد مي كند. براي مردم
سئوال ايجاد مي كند. نه چون آن دوران "طلايي" بوده (كه نبوده) بلكه به
اين علت كه دوران بعد از رهبري سيدعلي خامنه اي چيزي بدتر از "افتضاح مديريتي"
بوده است. مردم مي پرسند اگر در دوران خميني، كساني بوده اند كه با او درباره
"تابوي مذاكره با آمريكا" حرف بزنند و او هم دلايلشان را سربسته بپذيرد،
چرا امروز كسي جرأت ندارد با نايب خدا سيدعلي خامنه اي حرف بزند؟ مردم مي پرسند و
اين براي نظامي كه سرشار است از ضعف و زشتي و بي تدبيري، خيلي دلپسند نيست. نظام
كنوني از همه چيز گذشته بيزار و بيمناك است و هيچ مقايسه اي را تحمل نمي كند؛ زيرا
در هر قياسي بازنده مي شود. پس هيچ خاطره اي از گذشته را نمي خواهد بشنود و دهان
خاطره گويان گذشته را هم گِل مي گيرد، حتي اگر هاشمي رفسجاني "تاجبخش رداي
رهبري" به خامنه اي باشد.
شكي نيست كه هاشمي رفسنجاني با همه انتقادهايي كه بر او
وارد است، شخصيت اثرگذار و پرجنجالي است. او در بسياري از سخنراني ها و مصاحبه
هايش از چاشني خاطرات بهره مي برد. او با بيان خاطراتش، در سال 68 براي يك ملت
دردسر ساخت و خامنه اي را به رهبر رساند و امروز هم با بيان خاطراتش، براي خامنه
اي و حكومتش دردسر مي سازد. برخي منتقدان او مي گويند سنديت خاطره هاي هاشمي خيلي
معلوم نيست. شايد هم علت خشم مقامات از خاطره گويي هاي هاشمي، همين باشد. لابد
آنها كه مي دانند خاطره هاي هاشمي در ماجراي رهبر شدن آقاي خامنه اي تا چه اندازه
جعلي و غيرواقعي بوده، اكنون خاطره گويي هاي او را كه تعرض به ساحت رهبرشان مي
دانند، براي همين تحمل نمي كنند. نكته اين است كه اگر خاطره هاشمي يكبار توانست
خامنه اي را به مقام رهبري برساند، شايد الان هم بتواند براي خامنه اي خطرساز
باشد. اين واقعيت طرفداران حكومتي را مي ترساند. زيرا هاشمي حتي اگر فقط خاطره
بگويد، امكاني است براي ايجاد پرسشها، مقايسه واقعيتها و عبرت آموزي.
حمله اين روزهاي حكومت به هاشمي رفسنجاني و دهها دليل ديگر،
جملگي دليل و نشانه هستند از ضعفهاي فراواني كه نظام دارد و لابلاي سخنان خطباي
جمعه و مقامات و رهبرش به آن ضعفها اعتراف مي كنند! اينجاست كه معتقدم اين نظام در
حال اضمحلال و سقوط است. به "هاي و هوي" آن توجهي نبايد كرد. اين نعره
هاي آشنا، نعره هاي آخر خيلي از فروافتادگان دوران ماست!
فيس بوك بابك داد
۱ نظر:
رفسنجانی روباه مکاره و خامنه ای سگ درنده این نظام دروغین هستند.
ارسال یک نظر