مسابقه ارضاي تمايلات نفساني آيت الله خامنه اي پايان ندارد. از دعوت از شاعران مديحه گو بگيريد تا فراخواندن نمايندگان مجلس، كه دو زانو خدمت رهبري مي نشينند، و از برگزاري «نمايش محبوبيت رهبري» در استانهاي محروم و لشگركشي «بسيجيان پروازي» براي ايجاد موج پرشكوه دوستداران رهبر بگيريد تا تروكاژهاي تلويزيوني براي به رخ كشيدن اقتدار رهبري، همه و همه براي ارضاي حس بي پايان خودكامگي در مقام معظم رهبري است.
آيت الله خامنه اي امروز به كرمانشاه رفت. استاني با آمار بيكاري بالا، فقر شديد، محروميت فراگير و بالاخره فساد دولتي هولناك! ايشان اما در اجتماع خودجوش(!) هزاران برادر و خواهر «بسيجي پروازي» (معادل استاد پروازي!) حضور يافتند كه شايد براي بار اول كرمانشاه را مي ديدند! بسياري از اين «هزاران نفر!» از اقصي نقاط كشور به كرمانشاه آورده شده بودند، تا رهبر معظم باور كنند كه آنها «شهروندان مرفه كرمانشاهي!» هستند كه هيچ دغدغه و مشكلي ندارند به جز ديدار با معظم له و شوق حضور در محضر نايب ولي عصر!! به همين بهانه، ايشان براي اين جمعيت خوشحال و شيفته ي ولايت، چيزي از مشكلات و محروميت هاي استان كرمانشاه نفرمودند و فقط از «قيام وال استريت!» و احتمال سقوط و زوال آمريكا و گسترش بيداري اسلامي در اروپا سخن گفتند و صلاح نديدند درباره ساير مسائل كم ارزش داخلي سخني بگويند!
آيت الله خامنه اي امروز به كرمانشاه رفت. استاني با آمار بيكاري بالا، فقر شديد، محروميت فراگير و بالاخره فساد دولتي هولناك! ايشان اما در اجتماع خودجوش(!) هزاران برادر و خواهر «بسيجي پروازي» (معادل استاد پروازي!) حضور يافتند كه شايد براي بار اول كرمانشاه را مي ديدند! بسياري از اين «هزاران نفر!» از اقصي نقاط كشور به كرمانشاه آورده شده بودند، تا رهبر معظم باور كنند كه آنها «شهروندان مرفه كرمانشاهي!» هستند كه هيچ دغدغه و مشكلي ندارند به جز ديدار با معظم له و شوق حضور در محضر نايب ولي عصر!! به همين بهانه، ايشان براي اين جمعيت خوشحال و شيفته ي ولايت، چيزي از مشكلات و محروميت هاي استان كرمانشاه نفرمودند و فقط از «قيام وال استريت!» و احتمال سقوط و زوال آمريكا و گسترش بيداري اسلامي در اروپا سخن گفتند و صلاح نديدند درباره ساير مسائل كم ارزش داخلي سخني بگويند!
اما اين «بسيجيان پروازي» كيستند؟ و چرا هر سفر رهبري، دهها برابر طرحهايي كه قولش را به مردم مي دهند، هزينه بر مي دارد؟ بسيجي پروازي به مدد پولهاي بادآورده حكومتي، صبح تهراني است، عصر شهروند خوزستان يا آذربايجان مي شود! او بسته به «مأموريت» مي تواند شهروند هركجا باشد. دو روز قبل به كرمانشاه يا سنندج سفر مي كند، لباس محلي را از بسيج تحويل مي گيرد، در بازارها مي چرخد و در زمان فرود آمدن سفينه ولايت، به عنوان يك شهروند كرد يا كرمانشاهي يا گيلاني و... به مسير استقبال برده مي شود و براي «آقا» بوسه و گل و دست و دم تكان مي دهد. بسيجي پروازي در حقيقت نقش «حلقه حفاظتي رهبر» را هم ايفا مي كند. او بايد نقش همان حلقه انگشتري را بازي كند كه گويا نگين سليماني را در آغوش كشيده است. اينگونه ديگر هيچ شهروند ناراضي و هيچ نيازمند نامه به دستي، مزاحم تصاوير دوربينها نمي شود و دوربينهاي صداوسيما فقط «قافله عشق» را به تصوير مي كشند!
بسيجي پروازي دو يا سه روز زودتر از «آقا» به استان مي آيد و دو روز بعد از رفتن ايشان، لباس محلي را از تن در مي آورد و به سمت تهران و مشهد و قم بر مي گردد! براي اعزام هر «يك فروند» از اين شهروندنماهاي بسيجي و براي حضور خودجوش(!) آنها در سفرهاي مقام معظم رهبري و پاداش و كارانه و اسكان و تغذيه شان ، مبلغي بين يك ميليون و پانصد هزار تومان تا دو ميليون تومان هزينه مي شود!
اگر اين رقم را در تعداد هزاران بسيجي اعزامي كه صدا و سيما اعلام مي كند و عمدتا" «جمعيت غيربومي» هستند ضربدر كنيم، معناي ارقام ميلياردي هزينه هاي سفرهاي رهبر فرزانه را از نزديك لمس خواهيم كرد. هرچند ممكن است تعداد صفرهايش، ما و شما را دچار سرگيجه و كلافگي كند و از خير ادامه ضرب و تقسيم منصرف شويم. اما در كشوري كه مردم براي دريافت 40 هزار تومان يارانه صف مي كشند، به يك بسيجي كه در ازاي يك هفته «نمايش عشق به رهبر» نزديك به دو ميليون تومان درآمد نصيبش مي شود، خيلي هم بد نمي گذرد!
بسيجي پروازي دو يا سه روز زودتر از «آقا» به استان مي آيد و دو روز بعد از رفتن ايشان، لباس محلي را از تن در مي آورد و به سمت تهران و مشهد و قم بر مي گردد! براي اعزام هر «يك فروند» از اين شهروندنماهاي بسيجي و براي حضور خودجوش(!) آنها در سفرهاي مقام معظم رهبري و پاداش و كارانه و اسكان و تغذيه شان ، مبلغي بين يك ميليون و پانصد هزار تومان تا دو ميليون تومان هزينه مي شود!
اگر اين رقم را در تعداد هزاران بسيجي اعزامي كه صدا و سيما اعلام مي كند و عمدتا" «جمعيت غيربومي» هستند ضربدر كنيم، معناي ارقام ميلياردي هزينه هاي سفرهاي رهبر فرزانه را از نزديك لمس خواهيم كرد. هرچند ممكن است تعداد صفرهايش، ما و شما را دچار سرگيجه و كلافگي كند و از خير ادامه ضرب و تقسيم منصرف شويم. اما در كشوري كه مردم براي دريافت 40 هزار تومان يارانه صف مي كشند، به يك بسيجي كه در ازاي يك هفته «نمايش عشق به رهبر» نزديك به دو ميليون تومان درآمد نصيبش مي شود، خيلي هم بد نمي گذرد!
بسيجيان استقبال كننده از نايب امام زمان، دو دسته اند. بسيجيان ساده را به شهرستانهاي كوچك مي فرستند. با اتوبوس و وانت و سواري! درآمد آنها كمتر از بسيجيان پروازي است. رتبه آنها هم از بسيجيان پروازي پايين تر است. مگر آنكه قابليت هاي خود را طوري نشان دهند كه به چشم دوربينها و مسئولان بيايد. يكي از اين قابليتها آويزان شدن از ماشين رهبر است. انداختن خود زير چرخهاي آن. بوسيدن قدمگاه حضرت آقا! اما بسيجيان پروازي، بايد داراي «رتبه بالاي ولايت مداري» باشند. كلاس و سابقه بسيجيان پروازي، خيلي بالاتر از اتوبوس سواري و وانت و سفرهاي زميني است. در سفر رهبري به استان كردستان، به هر فرد بسيجي معمولي تا هفتصد هزار تومان داده شد. ولي براي بسيجيان پروازي، علاوه بر بليط دوسره هواپيما، اسكان در بهترين هتلهاي كردستان و چهار روز پيشواز(!) و دو روز بدرقه و تفريح در مناطق سياحتي استان و پاداش نقدي داده بودند، كه جمعا" حدود يك ميليون و چهارصد هزار تومان تا دو ميليون تومان مي شد. همچنين ميزان تشويقي به اعضاي خانواده بسيجيان كه با آنها به اين سفرها بروند، مبلغ پانصدهزار تومان تشويقي تعلق گرفته بود! قطعا" امروز، اين پاداشها بيشتر از ريخ و پاشهاي دو سال قبل (سفر رهبر به كردستان) است. زيرا بعد از گذشت دو سال از آن سفر و افزايش تورم و ريزش طرفداران رهبري، اين رقم هم بايد بالا رفته باشد!!
سال قبل در جريان سفر «رهبر ساده زيست» به قم، حدود هفتصد ميليارد تومان ناقابل هزينه شد! كه البته هنوز هم رقم دقيقي نيست. اما تا وقتي اختلاس هاي سه هزار ميليارد توماني را مي توان انجام داد و با فرمان حكومتي «كـــــش ندادن مسئله» آن را لاپوشاني نمود، ديگر حكومت هيچ هراسي از «جور شدن» هزينه سفرهاي شاهانه مقام عظماي ولايت ندارد! آنچه مقام معظم رهبري را نگران و آزرده خاطر مي كند، دردهاي مردم مظلوم وال استريت و بيداري اسلامي در اروپا و لبنان و غزه است. شايد به باور ايشان، مردم ايران در «بهشت» زندگي مي كنند و به عبارتي «كشور به اين مرفهي؛ هرگز نديده ملتي»! مي گوييد نه؟ از بسيجيان پروازي خوشحال و ذوب شده در ولايت سئوال كنيد و فقط به تصاوير امروز صدا و سيما اطمينان كنيد كه انگار حتي يك آدم دردمند در كرمانشاه وجود ندارد. آقاي خامنه اي، تنها نويسنده نمايشي است كه داستان نمايش را «باور» كرده است! وگرنه همه دانسته اند لباسي بر تن اين سلطان خودكامه و خودفريب نيست و اين «سلطان لخت است»!
سال قبل در جريان سفر «رهبر ساده زيست» به قم، حدود هفتصد ميليارد تومان ناقابل هزينه شد! كه البته هنوز هم رقم دقيقي نيست. اما تا وقتي اختلاس هاي سه هزار ميليارد توماني را مي توان انجام داد و با فرمان حكومتي «كـــــش ندادن مسئله» آن را لاپوشاني نمود، ديگر حكومت هيچ هراسي از «جور شدن» هزينه سفرهاي شاهانه مقام عظماي ولايت ندارد! آنچه مقام معظم رهبري را نگران و آزرده خاطر مي كند، دردهاي مردم مظلوم وال استريت و بيداري اسلامي در اروپا و لبنان و غزه است. شايد به باور ايشان، مردم ايران در «بهشت» زندگي مي كنند و به عبارتي «كشور به اين مرفهي؛ هرگز نديده ملتي»! مي گوييد نه؟ از بسيجيان پروازي خوشحال و ذوب شده در ولايت سئوال كنيد و فقط به تصاوير امروز صدا و سيما اطمينان كنيد كه انگار حتي يك آدم دردمند در كرمانشاه وجود ندارد. آقاي خامنه اي، تنها نويسنده نمايشي است كه داستان نمايش را «باور» كرده است! وگرنه همه دانسته اند لباسي بر تن اين سلطان خودكامه و خودفريب نيست و اين «سلطان لخت است»!
ياد پروين اعتصامي زنده باد كه روزگاري سرود:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست!!
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست!!
۱۴ نظر:
واقعاً زیبا و روان بود
کاروان این قافله اگر در خون دل مردم چرخ غلتان نکند، قدم از قدمی نمی تواند بردارد، چه چراغ ظلم با نور دیدگان مردم افروخته بوده است
جمعه گذشته فرمانده کل سپاه پاسداران تشکیل یگانهای جدید امنیتی سپاه موسوم به «گردانهای امنیتی امام علی» را اعلام کرد.اما این گردانها چیستند و چگونه تشکیل شدند؟گردانهای امام علی یگانهای تازهتاسیس بسیج و سپاه پاسداران هستند که از فروردین امسال به طور رسمی تشکیل شدهاند، اما ایده تشکیل آنها از دو سال قبل اجرایی شده است. در واقع تشکیل گردانهای امنیتی امام علی محصول تجارب و آزمایش و خطاهای حکومت در برخوردهای دو ساله اخیر با اعتراضات مردمی و خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری است و به نوعی نماد آخرین جمعبندیهای امنیتی حکومت در مورد مقابله با قیامهای شهری است.تفاوت گردانهای امام علی با گردانهای عاشورا، الزهرا و امام حسین.در گذشته بسیج دارای گردانهای عاشورا و الزهرا بود که به دلیل ادغام بسیج در نیروی زمینی سپاه در سالهای اخیر و تشکیل سپاههای استانی تغییراتی در ماموریتهای آنها داده شده است. گردانهای عاشورا هم اکنون وظیفه حفاظت از کوی و برزنها و اقدام در حوادث غیر مترقبه را برعهده دارند.گردانهای امام حسین نیز گردانهای رزمی هستند که بعد از ادغام بسیج در یگانهای نیروی زمینی سپاه درست شدهاند و اهداف رزمی و عملیاتی دارند. اما بعد از اعتراضات مردمی و خیابانی سال ۱۳۸۸، حکومت جمهوری اسلامی تصمیم گرفت که گردانهای امام علی را تشکیل دهد که ویژه برخورد با مسائل امنیتی و شهری و خیابانی هستند.با وجود نیروهای بسیجی مقابلهکننده با اعتراضات خیابانی چه ضرورتی برای تشکیل گردانهای امام علی وجود داشت؟
گردانهای امام علی برای سرکوب و مقابله سازمانیافته، منظم و با برنامه، با ناآرامیها، ناامنیها و قیامهای مردمی تاسیس شدهاند و یک فرق عمده با تجارب پیشین در سرکوب اعتراضات خیابانی و بسیجیهایی دارند که از مساجد و پایگاهها برای سرکوب اعتراضات خیابانی اعزام میشدند.
پیش از این وقتی که حکومت میخواست با تظاهرات خیابانی برخورد کند از پایگاههای مساجد مناطق مختلف تهران یا هر شهر دیگری، بسیجیها را با موبایل و بیسیم احضار میکردند و آنها با وانت و موتور و هر وسیله دیگری خود را به صحنه تظاهرات میرساندند و تظاهرات را سرکوب میکردند. مانند وقایع کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ یا حتی وقایع پس از انتخابات سال ۱۳۸۸.
در حالی که از این پس قرار است گردانهای امام علی که برای مقابله با همین شورشهای شهری و اعتراضات شهری تعلیم و آموزش دیدهاند، وظیفه مقابله سازمانیافته و از پیش طراحی شده با اعتراضات و تظاهرات خیابانی را برعهده بگیرند. در واقع گردانهای امنیتی امام علی برای سرکوب تظاهرات و قیامهای شهری سازماندهی شده، آموزش دیدهاند و به سلاحها و تجهیزات خاص مقابله با این نوع اعتراضات شهری و خیابانی مجهز شده اند
اینجا نیستید که ببینید چطوری شهر رو با پوستر کادو پیچ کرده اند.فقط در یک مسیر کوتاه مابین میدان آزادی و چهارراه ارشاد من نزدیک 180 بنر 10 متر مربعی رو شمردم.حرف های شما تایید میشه.
یاد حکایت سفر علی بن ابیطالب علیه السلام به یکی از شهر ها افتادم که با افراد چاپلوس استقبال کننده چطور رفتار کرد.
من اهل کرمانشاه هستم
دوستان عزیز این تصویرهایی که دیده میشه کاملا غیر واقعیه
چون در ساعت اداری ، اصلا انقدر جمعیت توی خیابان امکان نداره وجود داشته باشه
مگه کرمانشاه چقدر جمعیت داره که این همه بسیجی وجود داشته باشه که تازه لباس یکجور هم داشته باشن و همه یک شعر رو هم حفظ کرده باشن ...
من از طرف خودم و همشهریهام ، وجود این آدم رو تکذیب می کنم .
خیلی مطلب خوبی بود. فقط این ارقام رو از کجا آوردید؟ اگه منبع میدادین خیلی خوب میشد (هرچند میدونم اصن منبعی وجود نداره) :|
سال قبل در جريان سفر «رهبر ساده زيست» به قم، حدود هفتصد ميليارد تومان ناقابل هزينه شد! كه البته هنوز هم رقم دقيقي نيست
man ba nezam boodam na khetmat kardam vali ba khamney ayat olah ham nemigam ;;;; shoma asaln in ragham 700 miliard ra az kojayetan dar avordid hatman va hatman vazife darid ke javab goo bashid ,,, pas konid har balayee sar mardom amad bad az entekhbat gonah shoma hasttttt ye mosht aslam maloom nist kiiii
دوست عزيز. ارقام سفرهاي آقاي خامنه اي به قم (هفتصد ميليارد تومان) در گوگل قابل سرچ و جستجو هست و در برخي سايتهاي داخلي منتشر شد. دفتر ايشان فقط در يك قلم، «پنجاه ميليارد تومان» را در قالب طرحي پنج ساله براي توسعه جمكران اختصاص دادند تا رقم هزينه هاي سفر را موجه كند!طرحي پنج ساله كه هنوز قدم اول آن هم برداشته نشده است.
منبع: گوگل. سايتهاي فارس و ايرنا
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی /تا بی خبر بمیرد در جهل و خود پرستی
عرض شود که شما تقریبا ده سالی عقب تشریف داری چون اگر کتاب داستان سیستان اثر نویسنده مطرح کشور رضا امیرخانی رو خونده باشید اونجا خیلی جالب و جذاب جواب این بسیجیهای پروازی رو میگیری! و تا صب به حماقت خودت میخندی
در مورد هزینه ها هم باید بگم که انگار از رو هوا حرف میزنی چون به اذعان بسیاری و البنخ مشاهدات شخصی من خیلی داره توی جمکران کار میشه بعلاوه طرح منو ریل هم داره اجرامیشه
در دوران شکل گيری قانون اساسی جمهوری اسلامی و مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی اين موضوع توسط افراد و گروههای متفاوتی مطرح شد که با وجود رهبر ديگر نيازی به مقام رياست جمهوری در کشور نيست يا با وجود رییس جمهور نيازی به مقام ولی فقيه نيست.کسانی که به رهبری خمينی باور داشتند نيز بر اين قول می رفتند که برای اولين دوره نيز خود خمينی می تواند به رياست جمهوری برگزيده شود. از آنجا که خود خمينی و اطرافيان اش شخص وی را اجل از انجام امور اداری می ديدند در نهايت مقام رییس جمهور را در کنار نخست وزير در قانون اساسی برای هدايت قوهی مجريه در نظر گرفتند. اگر چه رییس جمهور در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸ مقامی تشريفاتی بود اما برای نمايش جمهوريت نظام، نمی توانستند کلا آن را حذف کنند. اما پس از بروز اختلاف ميان نخست وزير و رییس جمهور در دوران بنی صدر و خامنهای، مقامات کشور تصميم گرفتند پست نخست وزيری را در بازنگری قانون اساسی کلا حذف و همهی مسووليتهای وی را به مقام رياست جمهور بسپارند. هاشمی رفسنجانی که جايی کليدی برای خود در نظام سياسی پس از خمينی جستجو می کرد نقشی جدی در حذف مقام نخست وزيری و قدرت بيشتر گرفتن مقام رياست جمهوری داشت.
محمد خاتمی: انتخاب وی در دور اول با رسوايی بزرگی برای خامنهای همراه شد. او علی اکبر ناطق نوری را می خواست و مهدوی کنی به صراحت دو روز قبل از انتخابات سال ۱۳۷۶ اين را بيان کرد اما مردم با رای به خاتمی او را تحقير کردند. اما خامنهای در هشت سال رياست جمهوری خاتمی هر ۹ روز (به گفتهی خاتمی) بحرانی برای وی می آفريد و در نهايت يک تدارکاتچی ساده از وی ساخت. اين هشت سال برای خامنهای سال هايی بسيار سخت بودند و وی اين سختی را در مقاطع مختلف به زبان آورده است. سختی اين سالها نه به دليل کلنجار رفتن با خاتمی بلکه مواجهه با همراهان سرسخت خاتمی بود که اينک از ايدئولوژی اسلامگرايی فراتر رفته و دمکراسی و آزادی می خواستند.
محمود احمدی نژاد: انتخاب وی در دور اول تحت نظر و با هدايت بيت انجام شد و خامنهای مجبور شد گروه هايی مثل موتلفه، جامعه روحانيت مبارز و جامعهی مدرسين را از خود نا اميد سازد. او پس از بوسيده شدن دستش توسط رییس جمهور می پنداشت که دوران جنگ و جدال با روسای جمهور بر سر مديريت کشور به سر آمده است و می تواند مديريت خُرد خود را اِعمال کند.
چهار سال اول رياست جمهوری احمدی نژاد دوران خوش ماه عسل برای هر دو بود و خامنهای که احمدی نژاد را مطيع می پنداشت از هيچ حمايتی برای وی دريغ نکرد. اما انتخابات سال ۸۸ بزرگ ترين چالش سياسی را برای خامنهای آفريد و رژيم را به لبهی پرتگاه برد (خامنه ای آن را فتنه ناميد). خامنهای هزينهی بسياری برای سرکوب مردم پرداخت تا آن حد که رسما در نماز جمعهی ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ نويد قصابی شدن به مخالفان داد. همچنين رژيم وی ريزش بسيار يافت.خامنهای که تازه از سرکوب ميليونها معترض فراغ بال يافته بود خود را با رییس جمهوری مواجه ديد که نه تنها رای خود را ۲۴ ميليون بلکه ۳۵ ميليون می دانست و معتقد بود که اگر حمايت خامنهای را نداشت آن يازده ميليون نيز به وی رای داده بودند. از اين جهت به گسترش دامنهی قدرت خويش در برابر خامنهای انديشيد تا حدی که وزير امور خارجه را در سفر سنگال عزل کرد و در گام بعدی به سراغ حياط خلوت رهبر يعنی وزارت اطلاعات آمد. مقاومت خامنهای در برکناری مصلحی، احمدی نژاد را تا مرحله استعفا پيش برد و وی را يازده روز به خانه نشينی و قهر فرستاد. جريان انحرافی (نامی که خامنه ای به تيم احمدی نژاد داد) اکنون وی را به چالش کشيده بود.
اکنون خامنهای مشغول به چالشهای دوران برزخی ميان ازدواج و طلاق خود با احمدی نژاد است. او بايد دو سال ديگر احمدی نژادی را که خود بر سرکار آورده و بعد برايش شاخ و شانه کشيده تحمل کند. کسی که خود را قدرت مطلق کشور می بيند و قدرت تغيير قانون اساسی را نيز دارد و بالاخص نگران مواجههی جانشين خود (احتمالا "آقا" مجتبی) با همين چالشهاست طبعا به اين موضوع می انديشد که ولی فقيه را از دردسرهای مقامی دردسرساز و انتخابی رها کند. خامنهای می پندارد که با پارلمانی شدن نظام، ولی فقيه می تواند از جريانهايی مثل خواص بی بصيرت (هاشمی و روحانيت همراه وی)، جريان فتنه (اصلاح طلبان) و جريان انحرافی (دست پروردگانی که نمکدان می شکنند) رهايی پيدا کند.اما حتی رییس جمهور ضعيف شده و نزديک به ترک کرسی رياست نيز سخنان ولی فقيه را در مورد حدف مقام رياست جمهور جدی نمی گيرد و آن بحث علمی (غير عملی و انتزاعی) تلقی می کند.احمدی نژاد برای افزايش قدرت خويش و پشت سر گذاشتن قول خمينی در اين باب که «مجلس در راس همهی امور است»، نظام جمهوری اسلامی در دوران مابعد خمينی را رياستی ناميد به معنا که رییس جمهور منتخب مردم در راس همهی امور است و نه مجلس. همين ديدگاه است که ۲۲ سال است جان خامنهای را به لب آورده است. رییس جمهور در قانون اساسی با رای مستقيم مردم انتخاب می شود و رهبر علی رغم دستچين کردن نامزدها توسط شورای نگهبان منصوب خود بايد با کسی که خود را نمايندهی حاکميت ملی می شمارد (در برابر کسی که منتخب چند ده نفر در مجلس خبرگان است) دست و پنجه نرم کند.اين تجربهی جانکاه، خامنهای را به نظام پارلمانی علاقه مند کرده است. در نظام پارلمانی؛اولا، شکل گيری يک مقام با رای چند ده ميليونی که می تواند در عرصه هايی در برابر ولی فقيه عرض اندام کند منتفی می شود.ثانيا، کشور به جای دو نهاد انتخابی يک نهاد انتخابی خواهد داشت و يک انتخابات کمتر (در هر چهار سال) يعنی چالش سياسی کمتر برای رژيم مطلقهی فردی؛ثالثا، مهميز دولت کاملا به دست مجلس سپرده خواهد شد و ديگر نيازی به رفع اختلاف جانکاه ميان رییس جمهور و مجلس نخواهد بود؛رابعا، رهبر کشور هر وقت بخواهد می تواند رییس دولت را با دادن علامت به مجلس بر کنار کند و ديگر لازم نيست تا پايان دورهی وی صبر پيشه کند و دندانهايش را بر هم بفشارد
درووووووووووووووود بر شما
آقای داد قذافی دیوانه گویا پیش جناب عزراییل تشریف فرما شدند.سرشان سلامت.لطفا دوباره در موردش بنویسید.به امید اینکه روزی خامنه ای را پیش عزراییل بفرستیم.
خواهر سید محمد ابراهیمی با اشاره به بستری شدن برادرش در آسایشگاه روانی امین آباد می گوید: پدرم او را در آسایشگاه با وضعیت بسیار بدی دیده بود که بعد از دو هفته پدرم از غصه فوت کرد. وقتی از دیدن برادرم آمده بود تا قبل از مرگش فقط گریه می کرد و می گفت بروید ببینید با محمد چه کرده اند؟ با او چه کردند که به این حال و روز افتاده؟ دکترها گفتند از غصه و فشار زیاد فوت کرده است. الان چهار ماه است که از فوت پدرم می گذرد و وضعیت مادرم هم خوب نیست....
لعنت بر رژیم خامنه ای لعنت لعنت
ارسال یک نظر