عيسي سحرخيز كه به جريمه(!) «خبررساني» بعد از كودتاي انتخاباتي، 827 روز را بدون مرخصي در زندان گذرانده، مدتهاست به درمان جدي نياز دارد، ولي مسئولان قضايي از اعزام او به بيمارستان جلوگيري مي كنند. او از ديروز به اعتصاب غذا دست زده و جانش در معرض خطر جدي است. در فضاي سانسور خبري بعد از انتخابات، او «صداي مردم معترض» بود. انصاف اين است كه امروز همه ما «صداي حق طلبي» سحرخيز باشيم و اين صداي مظلوميت را به گوش همه برسانيم. يا حق.
فرزند عيسي سحرخيز در اين مصاحبه، وضعيت حاد پدرش را توضيح داده و مي گويد ممكن است در صورت عدم درمان فوري، آقاي سحرخيز به «اعتصاب دارويي» دست بزند.
فرزند عيسي سحرخيز در اين مصاحبه، وضعيت حاد پدرش را توضيح داده و مي گويد ممكن است در صورت عدم درمان فوري، آقاي سحرخيز به «اعتصاب دارويي» دست بزند.
۷ نظر:
فرق ایران با هند در این است که در هند گاوها مقدسند در ایران مقدس ها گاو - دیگر در این کشور چه آزاده ای مانده که دستگیر نشده یا کشته نشده باشد.827 روز اسارت یک عمر است.خامنه ای دل پری از او دارد و هرگز این مرد آزاده را از زندان بیرون نمی کند . سحرخیز خاری در چشم خامنه ای و نوکرانش است. ولی آقای داد از این مردم هیچ صدایی نخواهید شنید.ما ایرانیها فقط با هم دیگر دعوا می کنیم و سر هم را کلاه می گذاریم.اقای داد من تقریبا هر روز در خیابان دعوای مردم با یکدیگر را شاهدم.دلم از این مردم آشوب می شود.
هر دم ازين باغ بري ميرسد - گاو كه دررفت خري ميرسد
آقای داد من همیشه مطالبتان را می خوانم.قبل از انتخابات فرمایشی شما را نمی شناختم ولی با شروع تظاهرات با شما آشنا شدم.می خواهم برایتان مثالی از غیرت ایرانی و ژاپنی بزنم.غیرت خرکی ناموسی ایرانی را نمیگویم،منظورم حس وطن پرستی است.پيش از اين بارها دربارهی منش و رفتار مردم ژاپن در جريان فاجعهی فوکوشیما و روزهای پس از آن چيزهايی شنيده و خوانده بوديم. اينكه چگونه در بدترين و دهشتناكترين لحظهها هم ژاپنیها غرور و كرامت انسانی خود را ناديده نگرفتند و از اصول اخلاقی و اجتماعیای كه برایشان تعريف شده بود، پا را فراتر نگذاشتند. سونامی فوكوشيما كه از آن به عنوان بزرگترين فاجعه پس از جنگ جهانی دوم ياد میشود - و مشكلات فراوان پس از آن، ژاپن و مردمش را به دلهدزدی و هرج و مرجی نكشاند كه در بسياری كشورهای ديگر و از جمله ايران خودمان در روزهای خوش و عادیاش هم فراوان به چشم میخورد. پس از فاجعهی فوكوشيما، ژاپن باز هم چيزهای جديدی را برای شگفتزده كردن مردم جهان رو میكند. ژاپنیهای سالمندی كه خود داوطلب شدهاند تا به جای جوانترها در معرض پرتوهای راديواكتيو قرار بگيرند و نيروگاه را تعطيل كنند. چه روحی در اينها دميده شده است كه تا اين اندازه مسؤوليتپذير هستند و خود را برای كشورشان و نسلهای آينده به خطر میاندازند؟
شايد خندهدار باشد؛ ولي من از سالها پيش اين بيت از صائب در يادم مانده است كه:
آدمی پیر چو شد حرص جوان میگردد / خواب در وقت سحرگاه گران میگردد
كنايه از اين كه هر چه سن آدمی بالاتر برود، وابستگی و دلبستگیش به دنيا فزونی میگيرد و هميشه هم در نظرم مثال درستی میآمد. دور و برم كسانی را میديدم كه يكپایشان لب گور است و دودستی دنيا را چسبيدهاند كه مبادا چيزی ازشان به اين آن به بماسد. حالا به گمانم صائب هم اگر دوباره زنده شود، به شگفت میآيد از ديدار مردم كشوری كه در ايام سالخوردگی و در وقت نياز، به نفع جوانترها و آيندهی كشورشان كنار میروند. نه از پست و مقام و موقعيت، كه از زندگی كنار میروند.. آخرين نكته هم اين كه همزمان با اعلام آمادگی اين گروه سالخورده برای انجام كارهای باقیمانده در نيروگاه فوكوشيما، مقامهای دولتی ژاپن هم اعلام كردند تلاش میکنند روشهای رفع بحران را به نحوی تنظیم و اجرا کنند که نیازی به اين سپاه انتحاری نباشد. مشخص است ديگر. اينكه گروهی داوطلب و پيشقراوول حل مشكل شدهاند، دولت را آسوده نكرده است كه بنشيند گوشهای و بگويد لنگش كن. هر كس رسالتی دارد انگار و از آن مهمتر هيچكس از رسالتی كه دارد، شانه خالی نمیكند. جاخالی نمیدهد. زرنگبازی درنمیآورد. نمیگويد به جهنم كه مردم كشورم نياز به كمك دارند. نمیگويد من خودم را بايد دريابم و كاری به كار بقيه ندارم. حالا آقای داد آیا ملت ایران با ژاپن قابل مقایسه هستند.نه فکر نکنم به هیچ وجه-ممکن است مدتی متحد شویم و جنبشی جهانی بسازیم ولی فردای همان تظاهرات راه همدیگر را در سر جهارراه ها و حیابانها می بندیم.عشق به هموطن باید در عمق وجودمان باشد تا آزاد باشیم و این با هیچ دینی به دست نمی آید.فقط اخلاق و فرهنگ اصیل کمک کننده اند.
بابک عزیز لطفا از هنرپیشگان مردم دوست در بند هم بنویسید.کسانی که مظلومانه در هیاهوی این روزها فراموش شده اند.یکی از انها رامین پرچمی است.اگر او را نمیشناسید کافی در google photo اسمش را search کنید.
رامین پرچمی که در تظاهرات 25 بهمن 89به دام نیروهای سرکوبگر افتاده بود.کارشناس ارشد کارگردانی و بازیگرصحنه تئاتر ، سینما و تلویزیون امروز نیز همراه مردمی ست که نسبت به کودتای انتخاباتی و فضای دیکتاتوری حاکم بر کشور معترض بوده و هم بند ملت دربند ست .
کار بزرگ رامین پرچمی آنگاه آشکار می شود که هنرمندانی همچون شریفی نیا با پشت کردن به مردم ، سعی می کنند با هر ترفندی با وصل شدن به پیکره نامتجانس قاتلان و سرکوبگران مردم ، از آب گل آلود و از دهان کوسه خونخوار ماهی بگیرند و در شام غریبان ملت ، سور نوکری برپا دارند. یاد هنرمندانی از جنس مردم ، از خاطره ملت محو نخواهد شد .اخیرا نمی دانم آزاد شده یا نه،متاسفانه هیچ کس به فکر او نیست.این برایمان شرم آور است.لااقل شما به یادش با قلم پربارت بنویس.
آرش عزيز. درباره هنرمند عزيز رامين پرچمي در فيس بوك مطالبي نوشته ام. البته در وبلاگ آن مطالب را فرصت نشد بگذارم. رامين عزيز مدتي قبل از زندان تهران به زندان لاهيجان منتقل شده است. به اميد آزادي او و همه دربندان و با تشكر از شما.
ناشناسی که پریروز اشتباه کرد و گفت : خسته نشده اید؟....
آیا به شما توهین کردم؟ آیا چیزی غیر از خیرخواهی و نگرانی از وضعیت سرزمینم در آن نظر بود؟ شما که حکومت را به سانسور و میدان ندادن به منتقدان متهم میکنید چرا؟ چه روز هایی که با عجله خود را به خانه می رساندم تا صدایتان را از voa بشنوم و خوشحال از آن که می دیدم هنوز آزادید. وقتی شنیدم از ایران سالم رفتید چقدر خوشحال بودم . اگر از دل اندوهگینم و چیزی نوشتم که خوشتان نیامد، شما ببخشید. اگر احساسی از صداقت و سلامت در شما میدیدم – که بی شک چنین بوده و هست – و احساسم را بریتان نوشتم تا شما درد دل ما غیر حزبی ها را انتقال دهید شما ببخشید. هیچ نظر سوئی ندارم جز آنکه نمی خواهم مردم ما نا امید و بی اعتماد شوند.
پایدار باشید
با عرض معذرت یک هم وطن!!
ممنون بابک که با خبرم کردید.می بخشید سرم شلوغ بود یادم رفت به پست سر بزنم .در face book تان در مورد پرچمی خواندم.از شما متشکرم.
ارسال یک نظر