مقدمه: اگر شما هم به فرضیه «قتل و حذف فیزیکی» آقای هاشمی رفسنجانی فکر میکنید، قطعاً میخواهید بدانید تازهترین اتفاقی که باعث شد کسانی در تاریکخانه امنیتی نظام تصمیم به حذف او بگیرند، کدام اتفاق بوده است؟ پس شما را به نزدیک یک سال پیش میبرم. ۱۲ بهمن ۱۳۹۴. روزی که هاشمی بخاطر رد صلاحیت سیدحسن خمینی چنان تند و خطرآفرین سخن گفت که در آن یادداشت نوشتم: «شاید این سخنان تند و آتشین، شروعی بر پایان هاشمی باشد!»
آیا آن لحن تند و حملهٔ هاشمیرفسنجانی به خودکامگی حاکمان در ردصلاحیتها و سخنانی که اخیراً درباره «لزوم تغییر در قانون اساسی» گفت مقدمه آن نبود که «سرش را زیر آب کنند»؟!
برخی مطالب را «باز باید خواند» تا گره از معماهای امروز باز کنند. اگر هاشمی بخاطر ردصلاحیت سیدحسن خمینی آنچنان عصبانی و خطرناک شد؛ از دیدگاه آقایان برای نقشهای که در خیال دارند و مدتهاست طراحی کردهاند، هاشمی حتماً یک «مانع جدی» و مزاحم بود که باید حذف میشد!
وقایع آن روز (شروع پایان هاشمی) را که حالا حقیقتاً تاریخی شده، مرور کنیم.
•••
• امروز «تاریخی» خواهد شد! •دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴
لحن تند و حملهٔ امروز هاشمیرفسنجانی فقط به اختیارات فراقانونی شورای نگهبان محدود نبود. سخنرانی امروز او، بسیار شبیه به خطابههای صریح و آتشین استاد حوزویاش مرحوم آیتالله منتظری بود که بارها با صراحت از فراقانونی بودن اختیارات رهبر و نهادهایی مثل شورای نگهبان و سپاه و اطلاعات انتقاد کرد و عاقبت هم بهای سنگینی بابت آن انتقادها پرداخت.گرچه آقای منتظری در رتبهای چنان رفیع و آبرومند قرار دارد که نمیتوان هیچکس را با او مقایسه کرد و حتی مخالفان نامدار جمهوریاسلامی هم منتظری را شخصیتی بیهمتا در ایران معاصر میدانند. منتظری در صراحت و شجاعت و دفاع از حق (حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی) و در مبارزه با کانونهای مافیایی قدرت و اختیارات مطلق رهبر نظیری ندارد. اما او هم با سخنانی شبیه به این به حصر رفت. آیتالله منتظری وقتی در ۲۳ آبان ۱۳۷۶ به اصل کانون قدرت (ولایتمطلقه فقیه و مرجعیت حکومتی و اختیارات فراقانونی نهادهای حکومتی و امنیتی) حمله کرد، مورد هجوم سازماندهیشده شبهنظامیان قرار گرفت و به گواهی آیتالله موسوی اردبیلی مهاجمان قصد قتل وی را داشتند که در نهایت در حبس خانگی قرار گرفت و بعد از پایان حصر هم عملاً محدود و زیرنظر بود. منتظری در میان روحانیونی که نسلهای ما دیدهاند، بیهمتا بود چون بعد از حصر هم دست از حقگویی برنداشت تا بالاخره بعد از آغاز جنبش اعتراضی سال ۸۸ مستحکم پشت سر مردم ایستاد و متأسفانه در آذرماه همان سال دیده از جهان فرو بست. او و آیتالله طالقانی و شریعتمداری از تیرهٔ کمیابی در روزگار ما بودند که تا پای جان بر حق مردم پای فشردند.
پس قصد و حق قیاس هاشمی با منتظری را ندارم. اما «جنس» سخنرانی امروز هاشمیرفسنجانی را از نوع سخنان صریح و «اتمام حجت»های تند آیتالله منتظری با رهبر میبینم. تردید ندارم که از امشب و فردا، حملات توپخانهای رسانههای حکومتی به هاشمیرفسنجانی متفاوتتر و سنگینتر از همیشه استارت میخورد و اگر شورای نگهبان او را «ردصلاحیت» نکند، دستکم قوه قضائیه و سپاه و بسیجیان «خودجوش!» و همه ابزارهای فشار مافیای قدرت او را در تنگناهای بیسابقه و سختی قرار خواهند داد.
البته آقای هاشمی با مرحوم منتظری یک تفاوت ویژه دارد؛ هاشمی از آن شیخ دوستداشتنی نجفآباد، سیاستمدارتر و جنگندهتر است و بدون محاسبه وارد این میدان نشده است.
امروز که سپری شد، سرآغاز مجموعه اتفاقات سرنوشتساز و حوادث تاریخی مهمی در جمهوریاسلامی خواهد بود. و هاشمی حتماً با آگاهی «روز ۱۲ بهمن» و مراسم فرودگاه مهرآباد در سالروز ورود آیتالله خمینی را برای استارتزدن «اعتراض» خود انتخاب کرده است.
به گواهی نوشتههایم، من همواره منتقد آقای هاشمی رفسنجانی بودهام و معتقدم او یک «جبران بزرگ» به همه مردم به ستوه آمده از «استبداد دینی» خامنهای بدهکار است. و امیدوارم برای این جبران قدمی بردارد.
همانگونه که مرحوم منتظری نظر موافق خود را درباره ولایت فقیه پس گرفت و صراحتاً ولایتفقیه را یک «نظریه شرکآلود» اعلام کرد، من امیدوارم هاشمی هم در رام کردن این اسب سرکش مافیایی که کشور و ملتمان را به آستانه انحطاط و تباهی کشانده، موفق به «جبران» شود. و آنگونه که میگوید زمینه را برای «تغییرات بزرگی» که مردم ایران میخواهند، فراهم سازد. نه اینکه صرفاً بدنبال گرفتن تأیید صلاحیت برای چند نامزد انتخاباتی و از جمله تأیید آقای حسن خمینی باشد. هدف او هرچه باشد، از امروز حملات حامیان خامنهای به هاشمیرفسنجانی شکل و شتاب بیشتری خواهد گرفت و ای بسا اگر او عقب بنشیند و وا بدهد، امروز ممکن است «روز شروع پایان هاشمیرفسنجانی» باشد.
به هر روی؛ امروزی که گذشت (۱۲ بهمن ۹۴) حتماً «تاریخی» خواهد شد.
پینوشت: روزنامه متعلق به «دلواپسان» صبح امروز سهشنبه ۱۳ بهمن خواهان «ردصلاحیت آقای هاشمیرفسنجانی» در خبرگان شده و روزنامه متعلق به سپاه هم او را با لفظ «طلبکار انقلاب!» مورد هجوم قرار داده است. اینها نشانههای اولیه از تأثیرگذاری حمله بیسابقه هاشمی به شورای نگهبان، سپاه و صداسیماست که همگی اوامر رهبری را اجرا میکنند. و به همین خاطر میتوان سخنان او را هجوم به کانون قدرت تلقی کرد. حملهای که بدون پاسخ نمیماند و چنانکه در متن یادداشت هم اشاره شد، ممکن است دو نتیجه داشته باشد: یا آغازی بر پایان هاشمی باشد. و یا برعکس؛ او بتواند «حداقل» درباره این «ساز و کار انتخاباتی» پراشتباه و تحمیلی یک اصلاح ساختاری جدی انجام بدهد. چیزی که «کف انتظارات» منتقدان نظام است؛ یعنی «انتخابات آزاد»!
بابکداد-
۱۲ بهمن ۹۴
لینک یادداشت کامل و متن سخنرانی مهم هاشمی رفسنجانی:
http://babakdad.blogspot.fr/2016/02/blog-post.html
تلگرام بابکداد:
http://www.t.me/babakdad
۲ نظر:
آقای بابک داد شما در آخرین پست تان چنین نوشته اید :
"گرچه آقای منتظری در رتبهای چنان رفیع و آبرومند قرار دارد که نمیتوان هیچکس را با او مقایسه کرد و حتی مخالفان نامدار جمهوریاسلامی هم منتظری را شخصیتی بیهمتا در ایران معاصر میدانند. منتظری در صراحت و شجاعت و دفاع از حق (حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی) و در مبارزه با کانونهای مافیایی قدرت و اختیارات مطلق رهبر نظیری ندارد."
شما لطفا این دو فتوای آقای منتظری را به دقت بخوانید:
فتوای اول: حقوق پیروان فرقه بهاییت
سؤال : ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت حضرت آیت الله العظمی منتظری
سؤال بنده در مورد جایگاه حقوقی پیروان فرقه بهاییت و نظر جنابعالی در قبال این رفتار است . البته بر همه ما واضح است که بهاییان از دیدگاه فقه اسلامی هیچ گاه مشروعیت دینی نداشته و ندارند. با این حال سؤال اینجاست که آیا فارغ از حقوق دینی ذکر شده در قانون برای اقلیت های رسمی چون یهودیان و زرتشتیان پیروان این فرقه حق برخورداری از حقوق شهروندی را دارند یا نه ؟ رأفت اسلامی چقدر در مورد این چنین گروههایی صدق میکند؟ ضمن آرزوی سلامتی و پایداری برای شما در تمام مراحل خدمت به آستان الهی
جواب :
بسمه تعالی
با سلام و تحیت
فرقه بهاییت چون دارای کتاب آسمانی همچون یهود، مسیحیان و زرتشتیان نیستند در قانون اساسی جزو اقلیت های مذهبی شمرده نشده اند، ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند حق آب و گل دارند و از حقوق شهروندی برخوردار میباشند; همچنین باید از رأفت اسلامی که مورد تأکید قرآن و اولیاء دین است بهره مند باشند. ان شاء الله موفق باشید.
حسینعلی منتظری
۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷
فتوای دوم: پیروان فرقه بهائیت و حقوق شهروندی
سؤال : حضرت آیت الله منتظری با عرض سلام
در یکی از پاسخهای جنابعالی در مورد فرقه بهائیت ، پس از اشاره به این که این فرقه به خاطر نداشتن کتاب آسمانی در قانون اساسی جزو اقلیت های رسمی محسوب نشده اند فرموده اید :
“ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند و حق آب و گل دارند از حقوق شهروندی بهره مند می باشند”.
به دنبال انتشار این پاسخ بعضی از پیروان این فرقه از واژه “حقوق شهروندی ” سوءاستفاده کرده و مطالبات زیادی را مطرح نموده و حتی گفته شده نظری که حضرتعالی در سالهای قبل از انقلاب در مورد این فرقه داشته اید عوض شده است . مستدعی است نسبت به این موضوع و نیز منظور از حقوق شهروندی جهت رفع هرگونه ابهامی نظر خود را بفرمایید. با تشکر
جواب :
بسمه تعالی
با سلام و تحیت
نظر این جانب در مورد فرقه ضاله بهائیه همان نظر سالهای قبل از انقلاب است و تغییری نکرده است . ولی به طور کلی افرادی که تابع هیچ یک از ادیان آسمانی نیستند نیز به حکم آیه شریفه : ” لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین “. ( سوره ممتحنه ، آیه ۸ ) و فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در نامه به مالک اشتر: “واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم واللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان : اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق ” (نهج البلاغه، نامه ۵۳) باید حقوق انسانی آنان رعایت شود.
حقوق شهروندی نیز یک واژه کلی است و حدود آن باید بر اساس عرف و قانون اساسی مورد پذیرش اکثریت مردم مشخص شود. البته اگر کسانی در صدد دشمنی با مردم کشور برآیند و با دشمنان خارجی همکاری نمایند و همکاری آنان مطابق قوانین کشور برای دادگاه صالح ثابت شود باید طبق قانون مجازات شوند. و شهروندی آنان مانع از اجراء قانون نمی شود. و لازم است مراقبت شود جوانان کشور گرفتار تبلیغات سوء آنان نشوند، و اگر معامله و معاشرت با آنان موجب تقویت آنان شود لازم است از آن اجتناب گردد. ان شاء الله موفق باشید.
حسینعلی منتظری
۲۵ خرداد ۱۳۸۷
خوب آقای داد گرامی خواندید کلمات گوهربارآن شیخ دوستداشتنی نجف آباد را، هنوز هم رتبه رفیع وآبرومندی به ایشان هدیه می کنید، بخاطر کوشش های حقوقق بشری ایشان؟!
منظور ایشان از"فرقه ضاله" دیانت بهائی است. و نظر ایشان در باره این فرقه همان است که در پیش از انقلاب بوده وایشان با تفصیل و افتخار در کتاب خاتراتشان شرح می دهند که چگونه با تحریکات خود روزگار بهائیان اطراف بجف آباد را تیره و تاریک می کرده !
حتما شما خاطرات این شیخ دوست داشتنی راخواندهاید.
شما در نظر بگیرید مثلا این پاپ دوستداشتنی آرژانتینی بگوید "فرقه ضاله شیعه" ؛ فکر نمی کنید مسلمانها از اندونزی تا واتیکان را به آتش بکشند ؟
لطفا توجه کنید به این سفارش ایشان : "و لازم است مراقبت شود جوانان کشور گرفتار تبلیغات سوء آنان نشوند، و اگر معامله و معاشرت با آنان موجب تقویت آنان شود لازم است از آن اجتناب گردد." ببینید در این رهنمود اثری از نوع دوستی دیده می شود ؟
ایشان حتی به فهم و شعور جوانان وطن توهین میکنند. آقای داد گرامی، ای برادر عزیز وهم میهن بهتر از جان ؛ تا زمانی که ما ایرانیان آقای منتظری را شیخ دوستداشتنی و پدر حقوق بشر بنامیم ما هنوز در خانه بهمن 1357 مسکونیم !
پیروز باشید.
ارسال یک نظر