♦️ خودکشی وجدان! ♦️
مقدمه: اصولاً نظر مثبتی نسبت به احزاب «دولتساخته» چه مشارکت یا کارگزاران ندارم و انتقاداتم از آنها در کارنامه مطبوعاتیام وجود دارد. با این حال، این یادداشت ارتباطی با نظرم درباره این حزب ندارد و فقط درباره اتفاق تلخ اخیر است.
🔹خبر: یک مدیر امور مالی و اداری (حزب کارگزاران سازندگی) بخاطر عدم دریافت حقوق متوسط دو میلیونی و احتمال بیکاری و شرمساری نزد خانوادهاش، ناامیدانه خود را در محل این حزب حلق آویز کرد و درگذشت.
خبری دردناک و «قابلتأمل»؛ یک «مدیر مالی» که بازنشسته شهرداری تهران هم بوده، احتمالاً بدون ناخنکزدن به بیتالمال، حالا در میانسالی همچنان «مستأجر و هنوز نیازمند شغل و حقوق ماهانه» است. او به عنوان مدیر مالی در دو سال اخیر در حزب کارگزاران مشغول بوده، اگر در دوران کار در شهرداری و این دو سال در حزب و… فقط یک ذره «وجدان» و «اخلاق» خود را نادیده گرفته بود، و اگر چندباری «صفر و یک ارقام مالی» را جابجا کرده بود، بار خود را بسته بود. و تازه در این بلبشو، چه کسی میفهمید؟! حالا هم لابد آنقدرها داشت که نگران بیکاری و عدم دریافت حقوق دومیلیون تومانیاش نباشد. تعطیلات برود به ویلای خود و لم بدهد و آفتاب بگیرد. اما او لابد چنان نکرده بود که حالا «نیازمند» این شغل کوچکش بود.
به نظرم امثال او قربانی وجدان و اخلاق خویش میشوند. او میتوانست لابی کند. با بزرگان ارتباط بگیرد و یک جوری بار خود را ببندد!! اما نکرد. نسل و تیرهی این قبیل آدمهای ناب و اصیل در حال انقراضاند.
به باور من چه حزب کارگزاران و یا هر مجموعهای؛ وقتی نتوانسته چنین مدیر مالی پاکدست و باوجدانی را نگه دارد و حفظ کند، یک جای کارشان بدجوری میلنگد!
برای خانواده مرحوم «بیژن سلطانی» صبر و احساس غرور و سربلندی برای «شرافت» چنین پدر عزیزی آرزو دارم.
و برای مسئولانی که امثال این مرد محترم و افراد پاکدست و شریف را قدر نمیدانند، اندکی «درایت و تدبیر و انصاف» آرزو میکنم.
من طبعاً آن مرحوم (آقای سلطانی) را نمیشناسم و این یادداشت را «بر اساس اخبار موجود» نوشتهام. با اطلاعات موجود و این وصیت نامه و دستخط، خودکشی او را تمثیل تلخی میدانم از «قربانیشدن شرافت و وجدان» در پای بیتدبیری کلانی که جامعه ما را قربانی کرده است. قربانی شدن انسانی قانع آن هم در زمانهای که «گوهر شرف» و قناعت حسابی کمیاب شده است.
روحش در آرام باد.
[بابکداد]
🔹
کانال تلگرام
توییتر
فیسبوک
مقدمه: اصولاً نظر مثبتی نسبت به احزاب «دولتساخته» چه مشارکت یا کارگزاران ندارم و انتقاداتم از آنها در کارنامه مطبوعاتیام وجود دارد. با این حال، این یادداشت ارتباطی با نظرم درباره این حزب ندارد و فقط درباره اتفاق تلخ اخیر است.
🔹خبر: یک مدیر امور مالی و اداری (حزب کارگزاران سازندگی) بخاطر عدم دریافت حقوق متوسط دو میلیونی و احتمال بیکاری و شرمساری نزد خانوادهاش، ناامیدانه خود را در محل این حزب حلق آویز کرد و درگذشت.
خبری دردناک و «قابلتأمل»؛ یک «مدیر مالی» که بازنشسته شهرداری تهران هم بوده، احتمالاً بدون ناخنکزدن به بیتالمال، حالا در میانسالی همچنان «مستأجر و هنوز نیازمند شغل و حقوق ماهانه» است. او به عنوان مدیر مالی در دو سال اخیر در حزب کارگزاران مشغول بوده، اگر در دوران کار در شهرداری و این دو سال در حزب و… فقط یک ذره «وجدان» و «اخلاق» خود را نادیده گرفته بود، و اگر چندباری «صفر و یک ارقام مالی» را جابجا کرده بود، بار خود را بسته بود. و تازه در این بلبشو، چه کسی میفهمید؟! حالا هم لابد آنقدرها داشت که نگران بیکاری و عدم دریافت حقوق دومیلیون تومانیاش نباشد. تعطیلات برود به ویلای خود و لم بدهد و آفتاب بگیرد. اما او لابد چنان نکرده بود که حالا «نیازمند» این شغل کوچکش بود.
به نظرم امثال او قربانی وجدان و اخلاق خویش میشوند. او میتوانست لابی کند. با بزرگان ارتباط بگیرد و یک جوری بار خود را ببندد!! اما نکرد. نسل و تیرهی این قبیل آدمهای ناب و اصیل در حال انقراضاند.
به باور من چه حزب کارگزاران و یا هر مجموعهای؛ وقتی نتوانسته چنین مدیر مالی پاکدست و باوجدانی را نگه دارد و حفظ کند، یک جای کارشان بدجوری میلنگد!
برای خانواده مرحوم «بیژن سلطانی» صبر و احساس غرور و سربلندی برای «شرافت» چنین پدر عزیزی آرزو دارم.
و برای مسئولانی که امثال این مرد محترم و افراد پاکدست و شریف را قدر نمیدانند، اندکی «درایت و تدبیر و انصاف» آرزو میکنم.
من طبعاً آن مرحوم (آقای سلطانی) را نمیشناسم و این یادداشت را «بر اساس اخبار موجود» نوشتهام. با اطلاعات موجود و این وصیت نامه و دستخط، خودکشی او را تمثیل تلخی میدانم از «قربانیشدن شرافت و وجدان» در پای بیتدبیری کلانی که جامعه ما را قربانی کرده است. قربانی شدن انسانی قانع آن هم در زمانهای که «گوهر شرف» و قناعت حسابی کمیاب شده است.
روحش در آرام باد.
[بابکداد]
🔹
کانال تلگرام
توییتر
فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر