۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبه

سفر استاد مشايخي براي دلجويي از مسي؛ مُسكن موقت با احتمالات نگران كننده!

ده روز قبل، در اوج "فحش باران ليونل مسي" بازيكن مشهور تيم ملي فوتبال آرژانتين توسط كاربران ايراني، در يادداشتي نوشتم كه اين دريده نويسي و هتاكي هماهنگ، يك "حركت هدايت شده" است كه البته عده زيادي از مردم ناآگاه و خسته و خشمگين هم به آن پيوسته اند و شايد زمينه سازي براي مسدود كردن فيسبوك در ايران باشد. ابتدا آن تحليل درباره حمله همآهنگ به فيسبوك مسي و خانم فرناندا ليما (مجري قرعه كشي جام جهاني 2014) را بخوانيد تا بعد از آن به اشكالات و ايرادهاي سفر استاد جمشيد مشايخي براي دلجويي از مسي بپردازم كه قرار است با حمايت باشگاه استقلال انجام شود. 
زامبي ها براي "زمينه سازي" مي آيند!
تندروها و طالبان وطني هركجا را كه نتوانند با روشهاي قانوني فتح كنند، به گند مي كشند! يعني آنقدر سطحش را پايين مي آورند و آن را بي ارزش مي كنند؛ تا كسي غير از خودشان در صحنه باقي نماند. سپس آن را مصادره، توقيف يا تعطيل مي كنند!
در عرصه اجتماعي، مي بينيم كه اين كار را با دستكاري دموكراسي و رأي مردم و "تقلب ديني مشروع!" در انتخابات انجام داده اند. يك نمونه از دهها كاري كه با روان مردم مي كنند، اين است كه براي كنترل انتخابات، تعدادي افراد با شكل و شمايل خاص(!) را براي نامزدي رياست جمهوري و مجلس به صحنه مي آورند و فيلم و عكس آنها را هم منتشر مي كنند. در انتخابات اخير هم عده اي افراد نامتعادل و مضحك را با "كلاه مخملي" و "دمپايي" به وزارت كشور فرستادند تا "نامزد رياست جمهوري!" شوند. نتيجه اش "ترس مردم" از اين آدمهاي عجيب و غريب است و اينكه از "ردصلاحيتهاي انتخاباتي" دفاع كنند! خبرها و مصاحبه هاي خنده دار برخي از اين نامزدهاي عجيب به راحتي توانسته زمينه اي بسازد تا خود مردم؛ خواستار دخالت نهادهاي حكومتي بشوند. با اين بازي رواني و هدايت شده، مردم با جان و دل "ردصلاحيت" و "نظارت استصوابي شوراي نگهبان" را مي پذيرند! حالا دست و بال حكومت بازتر مي شود تا با آسايش خيال، به "بهانه" ردصلاحيت اين افراد بي صلاحيت و كلاه مخملي هاي نمايشي، ساير "نامزدهاي مستقل تر" و "منتقدان جدي تر" را هم از گردونه انتخابات حذف كند! بدين ترتيب صداي اعتراض برحق ردصلاحيت شدگاني كه صلاحيت قانوني را براي نامزدي دارند، توسط مردم شنيده نمي شود. مي بينيد؟ آنها شيطان را درس مي دهند.
طراحان بازيهاي رواني و امنيتي، بهترين دستآوردهاي بشري قرن 21 را ابتدا به باتلاقهاي كثيف و متعفني تبديل مي كنند تا بتوانند براي محدوديت و سانسورشان، زمينه و بستر لازم را فراهم نمايند و خود مردم هم پشتيبان سانسور و محدوديت  شوند! اكنون نوبت "تحريك مردم" براي مسدود كردن اينترنت، فيسبوك و شبكه هاي اجتماعي رسيده است!
آنها با بودجه هاي نجومي و صدها هزار اكانت جعلي، در اينترنت و شبكه هاي اجتماعي نفوذ كرده اند تا با آلوده كردن اينترنت، ترويج هدفمند ابتذال و فحاشي و زشتي، مردم آگاه و اهل انديشه را از حضور در اين شبكه ها دلسرد و نااميد كنند. و كاررا به جايي مي رسانند كه خود خانواده ها، خواستار دخالت حكومت در اين عرصه شوند تا اين دريچه را به روي جوانان ببندند! اين كار را  انجام مي دهند. و آنقدر پيش مي روند كه خود خانواده ها، فيسبوك را محيطي آلوده و ناامن بدانند و از مسدود كردن فيسبوك توسط حكومت حتي استقبال(!) هم بكنند. بلافاصله و همزمان با اين بازي رواني، مقامات حكومتي فيسبوك را «دشمن جامعه» مي نامند و از مسدود كردن آن سخن مي گويند. بدين ترتيب "پازل" تكميل مي شود!
يادمان باشد كه حكومت براي بقاي خود بودجه هاي ميلياردي دارد و موج فحاشي سازمان يافته در فيسبوك ليونل مسي و فحاشي و تهديد به تجاوز خانم فرناندا ليما، فقط بخشي از اين بازيهاي رواني و طراحي شده است كه يك عده از مردم و كاربران بيخبر هم به آن مي پيوندند.
برخي نشريات جهان با نقل خبر اين فحاشي ملخ وار كابران ايراني، تمام ايرانيان را با اين هتاكان جمع بستند و اين رخداد را به حساب ايرانيان نوشتند. شايد با همين بهانه ها، نظام هم راحت تر بتواند "مسدوديت فيسبوك" را عملي كند! آن هم به بهانه: "حفظ بهداشت اخلاقي جامعه اسلامي!"
به نظرم لازم است«خانه تكاني اينترنتي» را جدي بگيريم و نگذاريم اين دريچه را هم به ابتذال بكشند. براي پاكسازي سرزمين مجازي از آلودگي ها، بياييد اندكي "وقت" بگذاريم. وگرنه رغبتي براي حضور در اين فضاي آلوده باقي نمي ماند و "فيسبوك فارسي" هم به دست زامبي ها فتح و سپس مسدود خواهد شد!
 
دوم: ايرادهاي سفر جمشيد مشايخي براي دلجويي از مسي!
هفته قبل استاد پيشكسوت سينما و نمايش ايران آقاي جمشيد مشايخي در برنامه نود گفت: "آنهايي كه به آقاي مسي دشنام دادند ايراني نيستند و من كتف مردانه مسي را مي بوسم." كمي بعد باشگاه استقلال اعلام كرد هزينه سفر آقاي مشايخي به آرژانتين را متقبل شده است و ايشان براي دلجويي از آقاي مسي عازم آرژانتين مي شود. من ضمن اينكه نگرانم كه احترام و حرمت اين استاد هنر ايران هم در اين مسير قرباني شود، ايرادهاي مسافرت استاد مشایخی و "دلجویی از لیونل مسی" را بر مي شمارم و اميدوارم موجب شود ايشان در تصميم خود تجديدنظر كنند:
اول: توجیه «فقر فرهنگی» کامنت نویسان فحاش، با گفتن این «دروغ بزرگ» که آنها ایرانی نیستند، توجيه پذيرفتني و جالبي نيست! بدون تردید آن هزاران نفر لااقل به اعتبار شناسنامه شان «ایرانی» هستند و نمي توان همه آنان را جزو ارتش سايبري حكومت و يا غير ايراني دانست. البته باورم اين است كه خيلي از اين كاربران ايراني، در یک "تله گذاری سایبری" دچار هيجاني كاذب شدند و به صفحات فیسبوک آقاي مسی و خانم لیما "هدایت" شدند. پس مخفی کردن این حقیقت که بخش عمده کامنتها توسط لشگر سایبری نوشته و كاربران ايراني توسط "ليدرهاي نامحسوس!" هدایت شده اند؛ یعنی کتمان حقیقت! و پنهان سازي حقيقت، دست کمی از دروغگویی ندارد. به نظرم اینگونه دلجویی، كه بابت آن بايد روي واقعيتهاي اخلاقي جامعه خود خاك بپاشيم، اصلا" زیبنده نیست. و كار را خراب تر مي كند.
دوم: طبق اعلام سايت استقلال و خبرگزاريها، قرار است استاد مشايخي با حمایت مالي مديريت باشگاه استقلال به این سفر بروند. اين درست است كه خیلی از مردم و من و شما، بزرگان و استادان هنر مانند آقای مشایخی را نماینده معنوي ایرانیان می دانیم؛ اما ورود ايشان از اين زاويه هم نگران كننده است. تصور كنيد همان لشگریان دشنامگو، باز هم یورش بياورند و آقاي مشایخی را «نماینده یک باشگاه!» (و نه نماينده مردم ایران) بنامند. آن وقت چه؟ اگر به همین بهانه، و یا به بهانه "کُری خواني سرخ و آبی"، باز هم عده اي به فيسبوك مسي هجوم ببرند و به دریده نویسی بر علیه مسی و حتی هتك حرمت استاد مشایخی بپردازند؛ آیا وضع بدتر از حالا نمی شود؟
سوم: مطمئنا" این «بحران دشنامهای فیسبوکی» حتی تا بعد از جام جهانی 2014 هم ادامه خواهد یافت. آیا می توان برای دلجویی از قربانيان بعدی، باز هم دهها سفیر دوستی و دلجويي به سراغ تیمهای ملی و بازیکنان آنها فرستاد؟ و یا اینکه مجبور می شویم این کار را هم بخاطر مشکلات اجرایی اش، نیمه کاره رها کنیم و این بار، اتهام "تبعیض" بین "مسی مشهور" با بازیکنان و تیمهای عادی را هم به عنوان خصیصه اخلاقي دیگر ما ایرانیان به نمایش بگذاریم؟!
چهارم: دلجویی استاد مشایخی از مسی، فقط یک "مُسکن موقتی" است و این مشكل فرهنگی و بداخلاقي هاي برخی از کاربران و البته "تله گذاری ارتش سایبری" به زودی و از یک جای دیگر سر باز خواهد کرد. به همين خاطر واجب است كه "هدف اصلی" همه دلسوزان ایران، ترمیم زیربنای اخلاقی جامعه مان باشد. جامعه ای که آنقدر دچار "کم خونی فرهنگی" شده که با هر ویروس كوچكي، بیمار و عفونت زده می شود و زشتی های خود را بیرون می ریزد.
پنجم: نویسندگان و روشنگران و نخبگان و خود مردم؛ ضرورت است كه به عنوان ديده بانان جامعه دائم مراقب باشند و بی‌خبران و ناآگاهان را نسبت به انواع "تله گذاریهای روانی و حکومتی" هوشیار سازند. تا مبادا خشم فروخورده این مردم مظلوم از فقر و مشكلات ديگرشان، «ناخواسته» تبديل بشود به ابزار مورد نیاز "لشگریان تاریکی" و هر بار يك بحران تازه مانند هجوم زشت و عبارات زننده به صفحه خانم ليما و آقاي مسي و سايرين را رقم بزند. يادمان باشد مسئولان نظام، دلسوزي زيادي درباره آبروي ايران و ايرانيان ندارند و بيشتر خودشان را وامدار "اسلام" مي دانند تا "ايران". و باز هم يادمان باشد كه بسياري از مردم ما، متأسفانه چوب ناآگاهي خويش و سوء استفاده حاكمان را خورده و مي خورند.
دشوار است آگاهی رسانی و درمان کمبودهای فرهنگی و اخلاقی یک جامعه، كه اسير هزاران بلا و مصيبت و فقر و فلاكت است. اما «مُسكن هاي موقتي» اثري كوتاه دارند و ما به جز درمان اين ناهنجاريها و مراقبه و هشياري دائمی، هيچ چاره ديگری نداریم. داریم؟!
فيسبوك همگاني بابك داد

۱ نظر:

Unknown گفت...

نوشته جالبی بود,آقای مشایخی شان و منزلت و احترام چندین ساله خود را با زیر پا گذاشتن صداقت و دروغ گفتن از بین برد,دروغ گویی و عدم صداقت ایشون دست کمی از همون مردم بیفرهنگ و وحشی که 70% جامعه رو تشکیل میدهند ندارد.
در کل با نوشته شما موافقم به جز قسمتی که نوشتید: ...بخشي از اين بازيهاي رواني و طراحي شده است كه يك عده از مردم و كاربران بيخبر هم به آن مي پيوندند... باید عرض کنم اون کاربر دلش خواسته و از این کار لذت میبره چه در دنیای مجازی چه در دنیای حقیقی.
ممنون.