۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

قرباني هاي بعدي نظام، منتقدان مهارشدني!


منتقدان مهار شدني!

نمي دانم چرا چهره آقاي لاريجاني يا رضايي يا قاليباف و امثال اينها، تا اين اندازه شبيه به "قربانيان بالقوه نظام" هستند؟ شايد چون درخت اين نظام خونريز، به خون خوردن تنومند شده و با خون آبياري مي شود! يا شايد بدليل اينكه لاريجاني ها بدون داشتن عقبه سياسي قدرتمندي، حالا در رأس دو قوه كشور نشسته اند و اين با ساير معادلات حكومت كودتايي تناقض آشكاري دارد. به هر حال، اين تصوري است كه خيلي ها دارند! نقش امثال آنها در يك داستان دراماتيك، غالبا" به اين دليل پررنگ مي شود كه در جايي از داستان، لازم است قرباني شوند! وگرنه شخصيت قابل توجه و با اهميتي ندارند!

در يكي دو سال اخير، هر از گاهي فردي مانند علي لاريجاني در نقش يك منتقد دولت احمدي نژاد وارد كارزار مي شود، انتقادي حساب شده و استرليزه مي كند و بعد محو مي شود! هر از گاهي او در نقش يك ميانجي منصف، شيخ شجاع اصلاحات كروبي را به مجلس دعوت مي كند تا شكايات او را بشنود اما مدتي نمي گذرد كه نقش نمايشي خود را از ياد مي برد و به عنوان يك طرفدار دوآتشه حاكميت، كروبي و موسوي را سرزنش يا تهديد مي كند! آيا انتقادهاي بهداشتي افرادي مثل علي لاريجاني و محسن رضايي و باقر قاليباف به احمدي نژاد، و يا انتقادهاي اصولگرايان به اصولگرايان، انتقادهايي واقعي هستند و اين سخنان گاه و بيگاه آنها براي دفاع از حقوق ملت است؟ آيا اين طيف هاي درون اصولگرايان كه گاهي به همديگر انتقادهاي شديدي هم مي كنند، حقيقتا" در پي كسب حقوق واقعي مردم هستند؟ آيا جنگ دروني آنها، جنگي بر سر قدرت و تقسيم غنايم است؟ و يا نمايشي است از يك دموكراسي كنترل شده و قابل مهار درون نظام؟ اگر امثال لاريجاني يا محسن رضايي حقيقتا" بدنبال حقوق ملت هستند، چرا در برابر كشتار و سركوب مردم بدست حكومت واكنش جدي نشان نمي دهند و چرا نهايتا" انتقادهاي "كنترل شده" اي به اوضاع مي كنند و بلافاصله محو و خاموش مي شوند؟

وقتي به نقش افرادي در كاليبر اصولگرايان منتقد(!) مثل آقاي لاريجاني و رضايي و حتي قاليباف نگاه مي كنيم، چند ويژگي را به خوبي مي توانيم ببينيم: امثال آقاي لاريجاني يا رضايي پرستيژ مخالفت با نظامي را ندارند كه آنها را تبديل به شخصيتهاي محوري كرده است! اين افراد نهايتا" مي توانند "نقش" يك مخالف خوان كنترل شده و يك منتقد مهار شدني را درون حاكميت ايفا نمايند. آن هم با يك بازي ناپخته و ساختگي! مدتهاست حكومت تلاش دارد يك "اپوزيسيون كنترل شده و دروني" براي خود بسازد تا گهگاه نقش سوپاپ اطمينان را ايفا كند و قابل مهار هم باشد و در ضمن جايگزيني باشد براي اصلاح طلبان و تغييرخواهان حذف شده و زنداني. اصولگرايان درون حاكميت، البته آنقدر بازيگران بدي هستند كه نتوانسته اند اين نقش را به خوبي ايفاء كنند و وجود يك اپوزيسيون تاز را براي مردم باورپذير كنند. حكومت بعد از حذف اصلاح طلبان پيشرو و تغييرخواهاني مانند كروبي و موسوي، تلاش دارد يك بازي نمايشي با دو تيم از اصولگرايان برگزار كند و تمام جوانب بازي را نيز در كنترل خود داشته باشد. يكسوي اين ميدان، افرادي مثل احمدي نژاد و سوي ديگر افرادي مثل لاريجاني و رضايي را مي گمارد تا به زگمان خود، يك بازي پرهيجان را سامان بدهند اما در نهايت، داور مسابقه به سود گروهي داوري خواهد كرد كه دوام اين حكومت را تضمين كند و گروه مقابل را قرباني خواهد كرد تا ضامن مشروعيت(!) حكومت باشند. مناظره هاي اخير تلويزيوني، مصداق همين بازيهاي كنترل شده است كه بدليل سوء مديريت حاكميت، همين بازي نيز به رسوايي تازه براي حاكميت تبديل شده است. برخي انتقادهاي اصولگراياني مثل لاريجاني و قاليباف و رضايي، براي تسكين مردمي بيان مي شود كه ديگر با اين انتقادهاي ملايم و بي اثر، آرام نخواهند شد.

از طرفي بدليل اينكه تمام سرنخهاي كنترل اين منتقدان نمايشي در دستان مقتدر حاكميت است، كنترل و حتي حذف آنها براي حكومت كار سختي نيست و در وقت مناسب مي توان براي "حفظ نظام" برخي از آنها را قرباني نمود و بعد از قرباني كردن، از آنها به عنوان شهيد براي بقاي نظام استفاده كرد! حاكميت از زنده و از جنازه اين فدائيان رهبري براي بقاء استفاده مي كند!

آقايان علي و صادق لاريجاني كه در ظاهر دو قوه اصلي از قواي سه گانه كشور را در اختيار دارند، همه خصوصيات "قرباني ها" را دارند. آنها اتفاقا" به همين دليل در رأس دو قوه قضائيه و مقننه قرار گرفته اند تا مردم به اشتباه آنها را جزو بدنه اصلي حاكميت محاسبه كنند و گاهي به تناوب "سيبل اعتراضها" باشند و گاهي متقابلا" نقش "سوپاپ اطمينان" را اجرا نمايند و در وقت ضرورت هم "قرباني" شوند. اگر آنها توانستند در وقت مقتضي حكومت را از چالش هاي پيش روي نجات بدهند و به صفت شخصي توانستند كاري براي بقاي نظام بكنند، شايد مثل آيت الله جنتي روزي از مقام يك مهمان افتخاري به مقام يك صاحبخانه دائمي در سفره گسترده نظام تبديل شوند! اما ضمنا" هميشه اين امكان براي حاكمان اصلي وجود دارد كه براي حفظ نظام، آنها را قرباني كنند. طبيعي است دستور قرباني شدن آنها از همان جايي صادر خواهد شد كه دستور حذف ياران صديق رهبري مانند "لاجوردي"، "صيادشيرازي"، "احمدكاظمي"، "سعيد اسلامي" و به زودي "سعيد مرتضوي" را داده است.

مردم اكنون ام الفساد همه جنايات اخير را در بنيان اين نظام ولايتي يافته اند و هيچ چيز جز بركناري و مجازات اين حاكمان فاسد آنان را التيام نخواهد داد. بازيهاي نمايشي تيمهاي خودي نيز، اگر چه ممكن است هيجانات گذرا و كاذبي به جامعه منتقل كند، اما ديگر عطش دانستن جامعه را سيراب نمي كند. جامعه بيشتر از آنچه براي برخاستن نياز باشد، دانسته و فهميده است و اكنون در كمين فرصتي است براي عمل به آنچه مي خواهد. عاقلانه است كه حاكميت، "انتظار فعال" اين جامعه را به "انفعال" تعبير نكند، كه بد اشتباهي است.

اشتباه بزرگتر را بازيگران نابلدي مثل آقايان لاريجاني و رضايي مي كنند كه به زودي و بعد از تمام خيانتهايي كه به اعتماد مردم كرده اند، خود نيز قرباني خيانت ديگران خواهند شد و روزي شمشير "بروتوس" را در پشت خود احساس خواهند كرد. معلوم نيست آنها شانس داشته باشند كه برگردند و "بروتوس خائن" را ببينند و به او جمله مشهور را بگويند:"بروتوس! تو هم؟" واقعيت آن است كه نقش آنها به عنوان يك منتقد مهار شدني، پاياني به همين اندازه رقت انگيز و سوزناك خواهد داشت. امروز دعواي حقيقت با خيانت برپاست و هركسي بخواهد ميانه روي اتخاذ كند و زيگزاگ برود، در اين ميانه ديري نخواهد پائيد.

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

بابك جان، اول اينكه جدا خسته نباشي. جات اينجا خالي.
اين به قول شما سوپاپ اطمينان زود نخ نما شد. برنامه ديشب رو هم پيچوندن.
به اميد پيروزي و برگشتن تو عزيز به خونه

میترا ایران دخت گفت...

آقای داد
با سلام و سپاس از مقاله ی پرشورتان این فرصت را مغتنم می شمارم تا خوشنودی بی کرانم را از اینکه به سلامت به پاریس رسده اید ابراز کنم.
آن شب که برای اولین بار چهره ی شما را در برنامه ی "تفسیر خبر" صدای آمریکا دیدم، بی اختیار نفس عمیقی از رضایت کشیدم که توانسته اید به همراه عزیزانتان جان سالم از چنگال این رژیم جهنمی در ببرید. تا همچنان با شور و دلیری نقاب از این نظام انسان ستیز بردارید.
به اروپا خوش آمدید!
قلم تان سبز و قدم تان پایدار
میترا

Unknown گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
شهاب گفت...

من هم از آمریکا‌ بشما درود میفرستم

از این که از دست جلادان فرار کردید خوشحالم. این بازی‌ها را، هر چند نخ نما و بی‌ مزه، شما میگویید چه کسانی به آخوند‌ها ( خامنه ا ی) یاد میدهند؟ خود آنها که جزٔ شکم و زیر شکم چیزی بلد نیستند.

پیروز و سر بلند باشید

لیلا مصدق گفت...

بسیار ممنون از مقاله جالبتون، باشد که مردم با خواندن چنین مقالاتی فریب دستگاه حاکم را نخورند و از مبارزه دست برندارند. از اینکه جنابعالی و خانواده سلامت و امن هستید بسیار خرسندم.

ناشناس گفت...

با درود به همه همرزمان سبز
بر این باورم که لاریجانی بوی کباب به مشامش رسیده و نمی داند که خر داغ می کنند. لاریجانی (رییس مجلس) بر این باور است که با استعفای احمدی نژاد؛ او را به ریاست جمهوری خواهند رساند! (شاید دلش هوای این را کرده که چندتا شعار توپ هم علیه اون درست کنیم. ما حرفی نداریم و آماده پذیرایی از هر احمقی که بجای راه درست بخواهد چنین استراتژیهایی را دنبال کند هستیم)
ایامتان سبز
اشاندا

ناشناس گفت...

drood bar shoma be omidei pirozi

ناشناس گفت...

بابک عزیز، ممنون مثل همیشه دقیق و افشاگرانه نوشتین. در مورد شکست پروژه "مناظره سازی"، حضور و صحبتهای غیر منتظره و شجاعانه جواد اطاعت هم که باعث شور شدن بیش از حد آش صدا و سیما شد، بی تاثیر نبود. دیدن اگه طرف زیادی منتقد باشه آبروشون بیشتر از این میبره، و اگه هم مثل "مناظره" حسینیان و تجری باشه که اصلن کسی نگاه نمیکنه... به هر حال، در کنار خونواده همیشه سبز و سربلند باشین.

Siamak گفت...

بابک تحلیل خوب و دقیقی از وضع موجود ارایه داد.
به نظر من در آینده نه چندان دور، یک درگیری و دودستگی سرنوشت ساز بین احمدی نژاد و خامنه ای رخ می دهد. احتمال می دهم که بخواهند احمدی نژاد را قربانی کنند ولی این قضیه به درگیری بین آنان منتهی می شود. اگر این پیش بینی درست از آب در بیاید, به نفع جنبش سبز تمام می شود و باید نهایت استفاده را از آن کرد. هر چه در بین سران این رژیم جنایت کار تفرقه و اختلاف بیشتر باشد به نفع جنبش خواهد بود و به نظر من باید منتظر اختلافات جدی در سطوح بالای نظام در آینده نزدیک بود.
در ضمن امروز شنیدم که خاتمی در نامه ای به خامنه ای عنوان کرده که جريان اصلاح‌طلب و ما، دولت موجود را به رسميت می‌شناسيم اما بايد جلوی تندروی‌ها را گرفت. من واقعا نمی فهمم که ایشان از جانب چه کسی عنوان کرده دولت موجود را به رسميت می‌شناسيم. آیا 8 سال فرصت سوزی بس نبود؟ واقعا جای تاسف دارد.

ناشناس گفت...

درود بر بابک جان عزیز و خانواده محترم
بابک جان ازت میخوام که در مورد صحبتهای اخیر جناب آقای کروبی تحقیق و تحلیل کنی که در آستانه حرکت عظیم جنبش سبز در ۲۲ بهمن سبز چه خوابی برای دل سرد کردن جنبش در سر کودتاچیان میگذرد تا با ایجاد اختلاف درون رهبران نمادین جنبش و جنبش سبز مردمی ایران به اهداف که می خواهند برسند. انتظار داریم هم در وبلاگ خودت و هم در نشست خبری بارسانه ها جنبش را آگاه کرد و اگر نیازی است رهبران جنبش هم دراین دام نیفتند أنها را نیز از این موضوع شوم آگاه نماید . با تشکر صلاحدین

ناشناس گفت...

جناب آقای داد
با سلام به اهل سلام. نمی دانم به چه زبانی از سخنان امشب تان در صدای آمریکا تشکر کنم، به ویژه از اینکه یادی از تمامی گل های پژمرده ی این باغستان کرده اید که در این سی سال قربانی بیدادگاه جمهوری اسلامی شده اند.
راستی که سی سال است دیگر چنین سخنی نشنیده ام، آن هم از هموطنی که در آن بیدادگاه برای آزادی بیان جنگیده...
من نه عزیزی را این چنین از دست داده ام و نه بالواقع سیاسی ام بلکه برای تحصیل باستان شناسی به خارج آمدم و به ناچار اینجا ماندگار شدم. اما همیشه آرزویم این بود روزی آموخته هایم را به جوانان میهن مان منتقل کنم تا با شناخت بهتر تاریخ و پیشینه ی فرهنگی مان این کشور را بسازند.
سخنان شما مرهمی است بر دلهای مغموم و نویدی برای آزادی ایران عزیز مان.
سبز و پاینده باشید!
میترا

Kianush گفت...

با سلام به بابک عزیز و تشکر از مقاله ی خوب و تحلیل دقیق از رقبای خودی و قربانیهای فی القوه.
چند وقتی در تهران بودم و میخواهم به ایرانیان خارج از کشور اطمینان بدهم که با وجود اینکه حکومت هر روز به با حبس و اعدام میخواهد وحشت تولید کند، مردم بیش از همیشه از خودشان مطمئن هستند. همه میدانند که حکومت به پایان خط رسیده و شدیدا از مردم و حضورشان در صحنه وحشت دارد. با وجود سانسوررسانه ها همه از همه چیز با خبرند! حتی کسانی که به اینترنت و ماهواره دسترسی ندارند.
همه منتظر ۲۲ بهمن هستند و آماده.
بر عکس چند ماه پیش که هنوز بعضیها در مغازه و تاکسی ازدولت و رهبرش طرفداری میکردند، این روزها از این حرفها خبری نبود.
کسانی که هنوز به قدرت رفسنجانی عقیده دارند فکر میکنند احمدی نژاد به زودی حذف میشود ( احتمالا در یک سانحه ی هوایی) تا بلکه خامنه ای حفظ شود.
پس از تبلیغات رسانه های حکومتی در مورد عقب نشینی آقای کروبی، بعضی ها نگران شده بودند ولی اکثرا باور نکردند. چه در مورد مناظره ها و چه در مورد آشتی و وحدت ملی هیچ کس، حتی کسانی که خواهان آن بودند ، گول این بازیها را نخوردند. همه منتظر انفجار اقتصادی پس از آثار یارانه های هدفمند هستند.
اگر در ۲۲ بهمن کارتمام نشود، بهار امسال فصل داغی خواهد بود.
به امید پیروزی، کیانوش

ناشناس گفت...

سلام آقای داد

مدتی است که پست نداشتین. لطفا برای مردم ایران بیشتر بنویسید.

متنی درباره جوخه مزدوران سایبری ایران:
http://iraniranbest.blogspot.com/2010/01/blog-post_8395.html

نازلی گفت...

سلام خدمت اقای داد عزیز خیلی ممنون بابت مقالهی خوبتون شما با این مقاله به یک سوال اساسی تو ذهن من و بی شک خیلی های دیگه جواب دادین.