گفتگو با راديو زمانه:
مناظره هاي تلويزيوني براي بردن اعتراضها از خيابان به استوديوهاست!
توضيح: نوشته زير، متن گفتگويم با راديو زمانه است درباره مناظره هاي تلويزيوني اخير صداوسيما كه بدليل سئوالات زياد دوستان خواننده دراين باره، در وبلاگ منتشر مي كنم. براي شنيدن فايل صوتي اين برنامه مي توانيد به اين آدرس برويد:
آقای بابک داد، در پاسخ به این پرسش که چرا امروز شاهد چنین رویکردی در صدا و سیما هستیم، میگوید:
مهمترین دلیلاش این است که مردم به رسانههای حکومتی که بعد از کودتا تلاش شد تنها رسانههای موجود در ایران باشند، کاملا بیاعتماد شدهاند. برای برگرداندن این اعتماد به مردم، شاید به چنین کارهایی نیاز هست. منتها این کار مقداری دیرهنگام است.برنامهی «رو به فردا» معلوم نیست رو به کدام فردا دارد. به دلیل این که دیروز ما دیروز خونینی است که جمهوری اسلامی نمیتواند با برگزاری مناظرهها از زیر بار اتهام آن جنایات خارج شود.
به این ترتیب، شما با رویکردی که معتقد است این مناظرات تاثیرات مثبتی خواهد داشت، موافق نیستید؟
به نظر من، تاثیرات مثبت آن فقط در این حد است که باعث رسواتر شدن حکومتی میشود که در گفتوگو چیزی برای بیان ندارد. سلاح گفتوگو در جمهوری اسلامی، سلاح شکنجه، تجاوز، حد، حصر و جنایت است. وقتی شما با این نظام بر سر میزی مینشینید و گفتوگو میکنید، این گفتوگو به مناظرههای پیش از انتخابات تبدیل میشود که فقط موجب رشد و آگاهی مردم شد. همه میدیدند که صدا و سیما بدون رعایت عدالت صوری و ظاهری، این مناظرهها را در جهت خاصی پیش میبرد. اما در این حد که هر مناظره و هر گفتوگویی باعث شفافتر شدن خوب و بد روزگار میشود، ما با هر مناظرهای موافق هستیم.
پس شما هم به اثربخشی مناظرهها باور دارید. همینطور است؟
اما در اثر بخش بودن آن برای جمهوری اسلامی تردید جدی وجود دارد. بزرگترین هدف از برگزاری این مناظرها این است که میخواهند اعتراضها را از کف خیابانها به صحنهها و استودیوهای کنترل شدهی تلویزیونها ببرند.
به نظر شما، آیا در این کار موفق میشوند یا خیر؟
بعید میدانم؛ به دلیل این که ما قبلا با حکومت در همان استودیوها و با همان سیاست بدون عدالتی که داشتند، صحبت میکردیم. نتیجهی آن صحبتها هم رأی بیست و چند میلیونی به رقیب احمدینژاد شد. اما حکومت آن انتخابات را ابطال کرد، کودتا کرد و صحنه را به خیابان آورد و به کشتار مردم دست زد.
فکر نمیکنید در نتیجهی شکست آن سیاست سرکوب، امروز حکومت بخواهد سیاست تعامل با مطالبات مردم را تجربه کند؟
میتواند به نوعی پذیرش مطالبات مردم معنا شود و این یک پیروزی برای جنبش و برای مردم است. اما مساله این است که مطالبات مردم را تا کجا میخواهند بپذیرند. مهمترین خواستهی مردم که هنوز رنگ نباخته، یک سؤال ساده است به نام «رأی من کجاست؟» این سؤال را در هیچ مناظرهای نمیتوانند پاسخ بدهند؛ مگر این که صندوقهای رأی را بیاورند، نشان بدهند که رأی مردم چه بوده و بپذیرند که کودتایی غیراخلاقی صورت گرفته و مسبباناش و افرادی را هم که پس از آن دست به جنایت زدهاند، محاکمه کنند. اما میبینیم، همین الان که مجلس هم خواستار محاکمهی یکی از عوامل جنایات، به نام قاضی مرتضوی شده، حکومت دارد با جانبداری از این عنصر جنایتکار، از زیر بار مطالبات مردم شانه خالی میکند.
آیا ممکن است بر اساس بیانیهی پنج مادهای مهندس موسوی، به اجرای برخی از خواستهها در شرایط فعلی رضایت داد و بقیه را به شرایط مناسبتر واگذار کرد؟
اولین خواستهی مهندس موسوی در بیانیهی هفدهماش، مسئول کردن دولت نامشروع بعد از کودتا، توسط نظام بوده است. مسئول کردن این دولت به معنای پذیرش اشتباهات، خطاها، تقلبها و محاکمهی عاملان و آمران آن بوده است.اگر این مناظرهها به آن خط منتهی میشد، میشد به آن امیدوار بود. اما به نظر میآید که این مناظرهها فقط قرار است آبی بر آتش خشم مردم از این تقلب گسترده و جنایات بعد از آن باشد. هرچند با شناختی که از آن آتش داریم، آتشی خشمی که مطالبات معوقهی مردم در آن دیده میشود، بعید است که این آبها بتوانند آن آتش را خاموش و یا سرد کنند.
آیا معنای تاکید مهندس موسوی این نیست که مثلا در شرایط فعلی، تن به محاکمهی مرتضوی دادن میتواند یکی از همان جویهای کوچکی باشد که اشاره میکنند؟
روند مجازاتها و محاکمهها نشان خواهد داد که آیا قرار است یک عامل به عنوان یک نماد محاکمه شود؟ که این برای مردم راضی کننده نیست.اما اگر روندی باشد که معلوم شود نظام به اشتباهش پی برده و میخواهد رفتارش را از جایی اصلاح کند، طبیعتا اگر به همان مفاد بیانیهی هفدهم مهندس موسوی قدم به قدم عمل کند، بسیاری از خواستههای جنبش سبز مانند آزادی احزاب، تغییر قانون انتخابات، آزادی مطبوعات و آزادی تمام زندانیان سیاسی تأمین خواهد شد. به خصوص بند اول این بیانیه که چنانچه اشاره کردم، مسئول کردن دولت نامشروع است. اما چون نظام معمولا عقبنشینی را به معنای شکست میداند و حتی در مقابل مردمی که سالهای سال به بودن آنها افتخار میکرد، حاضر به عقبنشینی نیست، پیشبینی میشود که این مناظرهها فقط گامی نمایشی برای آرام کردن روحیهی مردمی که از این نظام به ستوه آمدهاند باشد. هرچند با شناختی که از این خستگی مردم داریم، بعید میدانیم به نتیجه برسد.
۵ نظر:
با سلام به آقای داد و خوانندگان محترم وبلاگشون
به نظر منم اینا همه اش واسه آروم کردن خشم مردمه. این می تونست مسکن واسه درد مردم باشه اما 22 خرداد نه حالا. نه حالا که ما جوونای عزیزمون و خونای پاکیو در راه آزادی دادیم. ما دیگه کوتاه نمیاییم و فقط به یک هدف فکر می کنیم. جمهوری ایرانی. این چیزیه که نداهای ایرانی به خاطرش سینه شونو سپر گلوله های یزیدیا کردن. دیگه این چیزا نمی تونه مادرای عذادار جوونای این مرز و بوم رو آروم کنه. دیگه این مصاحبه ها نمی تونه زخم دل پدرایی که جنازه ی تیکه تیکه بچه شونو به زور از یزیدی ها گرفتن آروم کنه. این چیزا دیگه نمی تونه جواب مصیبت هایی که ایران کشیده رو بده. اینا نفسای آخر یزیده. یزید فهمیده که آخر راهه و این جوری خودشو به تخته پاره ی کوچیکی تو دریای خشم مردم آویزوون کرده و امیدواره تا امواج اونو از هستی ساقط نکنن اما اشتباه می کنه. خون بی گناه دامن گیره و هرگز دامن یزیدیان رو رها نمی کنه.
به خدای پاک و بزرگ ایران می سپارمتون
az sibzamini ta monazereye televisioni.cheghadr ina ba houshand khoda.
rasti shenidid gharare arvah az amrica va englis biand sarane jonbesho teror konand.fekr konam emam zaman omade be khabe ahmadi nejes besh gofe . . .
درود
اینها واسه شیره مالیدن سر ملته. ما بیش از صد شهید (شاید هم بیشتر) ندادیم که اینها بیان با چند تا مناظره کوچولو که تازه توشون نباید به صاحت مقدس ولی وقیح بی احترامی بشه بیان سرمون شیره بمالن. این حرفها ممکن بود تو هفته نخست اعتراضات خوب باشه ولی الان دیگه نه. الان دیگه ما با کسی رو در واسی نداریم و از کسی نمیترسیم و همه هم میدونیم که اصل جمهوری اسلامی با قانون اساسی متحجر و عقب افتادش نمیخواهیم.
وقتی یک خونواده شهید میده و عزادار میشه همه ایران عزادار میشن. وقتی به یک تجاوز میشه انگار به همه تجاوز شده. ما این درد و رنجها رو تحمل نکردیم که صدای و سیمای حکومتی و ضد ملی با چهارتا حرف مفت خرمون کنه.
ایران هیچی نمیخواد جز دو چیز. نخست محاکمه همه جنایتکاران و کسانیکه دستورات جنایات رو دادن و دوم یک رفراندوم و اینکه آیا مردم این قانون اساسی و سیستمی به نام جمهوری اسلامی رو میخوان یا نه.
جاوید ایران
درود بابک جان و دوستان عزیز
مردم دیگه با این حرفها گول نمیخورن
ما خواستار جدایی دین از سیاست و نابود شدن همیشگی ولایت فقیه هستیم
اون صداوسیما هم مال خامنه ای هست و همش از ولایت فقیه حمایت میکنه .
دوستان امروز که سوار خط شدم یه جریان خیلی جالب پیش اومد یه اخوند سیدی اومد بالا بعد یه 5 دقیقه ای که نشست یکدفعه پاشد و اومد تو خط سخنرانی کردن بچها نمیدونین مردم همین جور نفرین میکردم حتی اون 30 هم که داخل اتوبوس یکی از اونها هم گوش به حرفاش نمیدادن بعد بیشتر رو زنها میکرد که شاید اونها حرفاشو گوش کنن اما این شیر زنهای ما زدن تو دهنش خیلی جالب بود صداش رو هم ظبط کردم این رو نمیخواست بگه اما از تو دهنش در رفت گفت جونهای ما نمیان مسجد من مجبورم تو خط این رو بگم بعد اخرش گفت نباید گول این شبکه های اینترنتی رو بخوریم و شبکه های امریکایی رو اینها جنگ نرم هست و گفت همونطور که مقام معظم رهبری گفتن همه بهش میخندیدن
دوستان من به یه نتیجه رسیدم از این که دیگه مجبور شدن این کارها رو بکنن تا یکی حرفاشونو بشنوه و این رو بهشون گفتن که باید این کار رو بکنید
نه تظاهرات سکوت
نه شعار سرنگونی!
یک پیشنهاد عملی و واقع بینانه برای تظاهرات 22 بهمن و ادامه آن در روزهای بعد.
http://iamnoourizad.blogspot.com/2010/01/22.html
به خدا سر کاری نیست!
ارسال یک نظر