وقتي پاي جمع آوري ديش ماهواره باشد، مأموران نيروي انتظامي با راپل
و هلي كوپتر بر بام خانه ها فرود مي آيند و با عملياتي رعدآسا ديشها را جمع مي
كنند. اما وقتي زني از بالاي ساختماني سقوط مي كند، از مأموران انتظامي و عمليات آكروباتيك
آنها هيچ خبري نيست. حادثه تلخ روز يكشنبه نشان داد "جان مردم" ارزشي ندارد تا از آن امكانات براي نجاتشان استفاده
شود.
اول: روز شنبه در
متروي تهران (ايستگاه گلبرگ) مأموران شهرداري بساط يك دستفروش را ضبط مي كنند و با
خود مي برند. دستفروش جوان تهديد مي كند كه خود را مي كُشد. اما بر اساس خبرها (سايتهاي
داخلي و راديو زمانه) مأموران بدون توجه به او مي روند. دقايقي بعد دستفروش
نااميد خودش را به زير قطار مي اندازد و در مقابل چشم شهروندان، سر از بدنش جدا مي
شود و جان مي سپارد. خبر اين خودكشي را مدير روابط عمومي مترو تأييد كرده است.
دوم: روز يكشنبه كه «تعطيل رسمي» است؛ يك كارگاه با كارگران نيازمندش در حال كار
است. ناگهان چندين كارگر در آتش سوزي اين كارگاه توليد پوشاك در طبقه پنجم ساختماني
در خيابان جمهوري تهران گرفتار مي شوند و در پايان؛ دو زن كارگر و نان آور خانواده
كشته مي شوند. ظاهرا" لهيب شعله هاي آتش، دو زن كارگر و وحشت زده را ناگزير
مي كند تا از پنجره كارگاه بيرون بيايند و احتمالا" خود را به اتاقهاي مجاور
و يا طبقات ديگر برسانند. اما بعد از دقايقي مقاومت، اين دو زن بي پناه در مقابل
چشمان صدها نفر از ساختمان سقوط مي كنند و جان مي سپارند.(عكسهاي تكاندهنده اين رويداد تلخ را اينجا ببينيد)
اين دو رخداد تلخ؛ نشانه و تمثيلي است از وضعيت مردمي است كه يا بايد بسوزند و
با آتش بسازند! و يا سقوط كنند و مظلومانه جان بدهند. مردمي كه امكان يك زندگي
بهتر را دارند؛ اما تلخ ترين دوران تاريخي خود را سپري مي كنند. دوراني كه بين
سوختن و سقوط، معلق مانده اند. درست مانند دو زن بي پناهي كه يكشنبه در "خيابان
جمهوري اسلامي!" بين سوختن و سقوط گرفتار شدند و جان باختند! و يا گلبرگهاي جواني
كه در "متروي گلبرگ" پرپر شد.
پي نوشت: فيلم نفس گير لحظه سقوط زن بي پناه را اينجا مي توانيد ببينيد. فيلمي
كه از اين لحظات نفس گير و دردناك پخش شده، نشان مي دهد كه اين زن به سختي تلاش مي
كند خود را به پنجره اتاق مجاور برساند تا از آتش دور شود. فشار آب لوله هاي آتش
نشانان، اگرچه او را در ابتدا از داغي لهيب شعله ها مصون نگه مي دارد، اما به نظر
مي رسد وقتي فشار آبپاش ها بيشتر شده و همگي لوله ها روي اين زن نگون بخت متمركز
مي شود، او توان مقاومت خود را از دست مي دهد و احتمالا" زير پايش هم لغزنده تر
مي شود و عاقبت از ساختمان پنج طبقه به پايين سقوط مي كند.
اين برداشت از فيلم، نفي كننده زحمات نيروهاي آتش نشاني نيست. سخنگوي سازمان آتش نشاني تهران گفته كه در اين عمليات سه تن از مأموران آتش نشاني هم جزو مصدومان اين حادثه بوده اند و به هر صورت تلاش آنها هم قابل تقدير است. اما كمي بيانديشيم؛ به حال مردمي كه ميان سوختن و سقوط گرفتار شده اند و ثروتشان براي "اندوه لبنان!" و "عيش اسد!" هزينه مي شود. و هلي كوپتر و راپل سواران بدنبال نجات جان مردم نيستند. بدنبال نجات فكر مردم از ديدن واقعيات دنياي بيرون از اين ديار مصيبت زده هستند و جمع آوري ديش هاي ماهواره از جان آدمها مهمتر است!
اين برداشت از فيلم، نفي كننده زحمات نيروهاي آتش نشاني نيست. سخنگوي سازمان آتش نشاني تهران گفته كه در اين عمليات سه تن از مأموران آتش نشاني هم جزو مصدومان اين حادثه بوده اند و به هر صورت تلاش آنها هم قابل تقدير است. اما كمي بيانديشيم؛ به حال مردمي كه ميان سوختن و سقوط گرفتار شده اند و ثروتشان براي "اندوه لبنان!" و "عيش اسد!" هزينه مي شود. و هلي كوپتر و راپل سواران بدنبال نجات جان مردم نيستند. بدنبال نجات فكر مردم از ديدن واقعيات دنياي بيرون از اين ديار مصيبت زده هستند و جمع آوري ديش هاي ماهواره از جان آدمها مهمتر است!