گفته مي شود بعد از انفجار انبار موشك هاي شهاب و سجيل در ملارد كرج، ديگر موشكي باقي نمانده كه جايي يا كشوري را با آن محو كنند! براي همين، فعلا" تنها گزينه روي ميز برادران سپاه(!) «انتفاضه» يا همان «انقلاب سنگ» است و برادران بسيجي براي مقابله با حمله احتمالي اسرائيل، در حال تمرين سنگ پراني و انتفاضه از راه دور هستند! فعلا" گزينه ديگري هم روي ميز نيست!
خبرگزاري فارس گزارش داده كه سپاه پاسداران در حال برگزاري دوره هاي آموزشي «سنگ پراني دوربرد!» است و در افتتاح اولين دوره، سردار عزيز جعفري توانسته ركورد پرتاب يك قلوه سنگ را تا هفتاد متر و بيست سانتي متر بشكند! به گزارش فارس، مقام معظم رهبري خواستار افزايش نيروي پرتاب سنگ تا برد 2000 كيلومتري يعني تا خود ميدان مركزي «تل آويو» هستند و فرومده اند به حول قوه الهي اين امر هم، مثل تقلب انتخاباتي سال 88 عملي و شدني است! البته كارشناسان انتفاضه مي گويند دستيابي به اين سنگ پراني دوربرد، عمرا" شدني نيست! شنيده شده رهبر معظم در يك جمع خصوصي گفته است:« بصيرت (يا همان شعور!) داشته باشيد و حرفم را گوش كنيد! اگر به جاي كش دادن بعضي مسائل، نيروي گرانشي سنگ پراني تان را كــــــش بدهيد، ما پيروزيم! سنگ پراني را آنقدر كـش بدهيد تا سنگها به قلب دشمن برسند! هنوز يك هفته هم نگذشته كه من قول يك مشت پولادين به دشمنان را داده ام!»
بنا به همين گزارش، در صورت حمله اسرائيل سردار سرلشگر حسن فيروزآبادي تصميم دارد شخصا" به عنوان «سپر انساني» از بيت مقام معظم رهبري محافظت كند و پيش بيني مي شود پوشش بدني وسيع او حتي بتواند بخش مركزي پايتخت (حد فاصل شوش تا پارك وي!) را هم زير پوشش دفاعي خود قرار دهد. البته در صورت جابجايي انبار سردار و انهدام اشتباهي فيروزآبادي، ممكن است فاجعه اي دهها برابر انفجار ملارد رخ دهد و بخشهاي مركزي تهران (از ترمينال خزانه تا پل تجريش) شيميايي شده و حتي تا سي سال قابل سكونت نباشند.
از سوي ديگر سردار صفار هرندي در يك سخنراني، خواستار برپايي جنبش «كفشاتونو پرتاب كنيد! اسرائيلو اشغال كنيد!» شده و مدعي است اگر هر بسيجي، يك جفت كفش خود را به سوي اسرائيل پرتاب كند، اسرائيل زير انبوه كفشهاي عاشقان ولايت و البته در مه غليط ناشي از بوي كشنده آنها دفن خواهد شد! كارشناسان سازمان بسيج مي گويند به جاي كفش مي شود از همينجا به سمت اسرائيل آب دهان پرتاب كنيم تا اسرائيل را كلا" آب ببرد! به همين دليل گروههاي خودجوش بسيجي با فرماندهي سردار نقدي، در حال تمرين «تف كردن با برد بالا» هستند كه البته به دليل تازگي اين فن آوري، زاويه شليك آب دهان سردار نقدي و بچه هاي بسيج خيلي دقيق نيست و براي چندمين بار، آب دهان سردار و بچه ها بعد از شليك به صورت خود آنها برگشت خورده اند!
حالا اين وسط ما نمي خواهيم اختلاس را دوباره كش بدهيم، ولي يك خبر درباره جهرمي و كش باقي مانده كه مي گوييم و مي رويم!
به گزارش كيهان(!) در راستاي جهاد خودكفايي، عمليات ساخت «تيركمان ِكشي» راه اندازي شده است! شنيده شده آقاي «محمد جهرمي» دوباره به صحنه خدمت خالصانه(!) آمده و كل راسته پارك جنگلي گلستان و سي سنگان در شمال كشور به او «هبه» شده تا از چوب درختان اين جنگلها «سه ميليون فروند تيرو كمان چوبي» براي برادران سپاه بسازد! جهرمي گفته به زودي كار ساخت و تحويل سه ميليون فروند تيركمان چوبي با قدرت كـــــــــــــش آمدن سامانه پرتابي (يعني كــش تيركمان!) تا يك و نيم متر و با قدرت پرتاب قلوه سنگهايي به اين درشتي(!) را شروع مي كند. تيركماني كه تا اسرائيل كه هيچ، گويا تا «كانادا» هم بُرد خواهند داشت! جهرمي در يك جمع خصوصي گفته اگر جنگ شد كه هيچ! اما اگر جنگ نشد و باز پاي من وسط ماجراي اختلاس آمد، خودم با همين تير و كمانها خاك كانادا را به توبره مي كشم تا اين «محمودرضا خاوري» خودش بيايد و اختلاس و جرم مرا كلا" به گردن بگيرد!
برخي خبرگزاريها مي نويسند بر خلاف فرمايش «آقا» مبني بر كش ندادن ماجراي اختلاس، نمي شود به هيچ بهانه اي از آن اختلاس سه هزار ميليارد توماني گذشت. حتي اگر پاي جنگ و پرتاب قلوه سنگ هم به ميان بيايد و حتي اگر سردار فيروزآبادي خودش را با عمليات انتحاري در خاورميانه منفجر بكند و خاورميانه و اسرائيل را يكجا محو كند، باز هم هر كسي، درباره هر چيزي كه بنويسد و بگويد، دست آخر يك احوالي هم از آن «قضيه» مي پرسد و مي گويد:«خب! حالا گذشته از همه اين حرفها... عاقبت آن اختلاس و جهرمي و سه هزار ميليارد تومان چه شد؟»
پي نوشت: تاريخ، نه اختلاسي به آن بزرگي ديده بود كه در بانك صادرات ايران اتفاق افتاد، و نه سارقاني به وقاحت جهرمي و خاوري و مقام معظم رهبري و ساير اختلاس كنندگان و نه هرگز «كشي» را ديده بود كه بر خلاف نظر ولي امر مسلمين جهان، تا اين اندازه مقاومت كند و كـــــش بيايد! پس زنده باد مقاومت «كش ضد ولايت فقيه» كه ول كن ماجرا هم نيست و اگر هم روزي بپوكد، «تنبان بي آبرويي» خيلي از آقايان و واعظان و بزرگان هم دوباره مي افتد؛ بعون الله و تعالي!
در فيس بوك همگاني بابك داد براي عضويت روي لايك / پسنديدم كليك كنيد.
۴ نظر:
لينك در بالاترين:
balatarin.com/permlink/2011/11/19/2806433
جناب داد قلمتان برنده و کلمتان همیشه پیام اور نیکی و تحرک باشد //// از ایزد توانا برایتان سلامت و انرژی و دلگرمی تقاضا می کنم /// به امید شرکت در یک سخنرانی یا جلسه توسط شخص شما ....
ارادتمند دیلان وطنخواه
دوستان عزيز مي دونند من گاهي براي تغيير ذائقه خودم و البته خوانندگانم، و بسته به موضوعي كه مي نويسم، از نوعي طنز استفاده مي كنم. نوشتن، مثل خود زندگي است. در ميان «زندگي جنگ است و ديگر هيچ!» گاهي هم مي توان و بياد خنديد. خنداند. و اين زندگي جدي را، خيلي هم جدي نگرفت! اين توضيح براي كساني بود كه قبلا" هيچ مطلب طنزي (در وبلاگ تلگراف) از من نخوانده اند و با ديدن اين مطلب، حيرت كرده اند. شوخي، بخش جدي زندگي است.
مطالب شمادرطنز هم بسیار خواندنی و در نوع خود کم نظیر بود.طنزی که لبخند برلب می آورد و اندیشیدن بر واقعیتی که برروزگار امروزمان حاکم است.پیروز باشید و قلمتان همچنان برّا.
ارسال یک نظر