اول؛ دولت در رأس امور!
دعواهاي مجلس و دولت، بالاخره به همان نقطه اي رسيد كه در هر "شبه دموكراسي جعلي" قابل پيش بيني است. در چنين حكومتهايي كه مي خواهند فقط نمايشي از يك دموكراسي محدود داشته باشند، ولي به هيچكدام از قواعد مردمسالاري پايبند نيستند، غالبا" اين دعواها رخ مي دهند. اما در ايران، بخصوص بعد از كودتاي انتخاباتي سال قبل، حكومت تصميمات مهمي براي برچيدن آنچه "حشو و زوايد دموكراسي" مي داند، آغاز كرده است.
حكومت ابتدا "مجلس خبرگان" را برچيد كه وظيفه ذاتي اش، انتخاب رهبر و نظارت بر انجام وظايف رهبري است. وقتي نايب امام زمان(!) رهبر كشور ماست، ديگر چه احتياجي هست به مجلسي كه بتواند بر او و عملكردش نظارت كند؟ مجلس خبرگان كه سالها خفته بود، از سال قبل به طور كامل عقيم شد و در اجلاس ساليانه اش در مهرماه 88 با آنكه هاشمي رفسنجاني هم به رياست آن رسيد، اما عملا" آخرين نفسهايش را هم كشيد و عمرش را داد به آقاي جنتي!
نوبت بعد "مجمع تشخيص مصلحت نظام" بود كه گاهي در دعواهاي مجلس و دولت، بايد ميانداري مي كرد و بنا بر مصالحي، قوانين مورد دعوا را بررسي، اصلاح و تصويب مي كرد. مجمع تشخيص هم با انزواي آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس آن، به محاق رفت و آن "استوانه نظام" كه روزي آيت الله خميني مي گفت: "انقلاب زنده است تا هاشمي زنده است!" از همه اركان اصلي حكومتي كنار نهاده شد. هرچند به نظر شخص من، اين كمترين تاواني بود كه هاشمي بايد مي پرداخت. اينك آنچه باقي ماندخ، يك دولت مطلوب رهبري است و يك "مجلس" كه گهگاه ايجاد مزاحمت مي كند و يك "قوه قضائيه" كه امثال جنتي گاهي بايد سرش فرياد بكشند كه چرا به مجرمان سياسي، مرخصي مي دهد؟! و چرا دسته دسته معترضان را اعدام نمي كند؟ از اين سه ركن، دولت و مجلس و قوه قضائيه، آنچه مطلوب آقاي خامنه اي بود و اكنون هم در "رأس امور" نشسته است، همين دولتي است كه يكه تاز ميدان است و با مديريتي مستقيم و بدون دفتر و دستك هاي اضافي، اوامر رهبري را اطاعت مي كند و يك احمدي نژاد دارد كه نظراتش از همه "به نظر آقا نزديكتر است!"
اينك مجلس شوراي اسلامي كه خود نيز به نوعي "منصوب" همين حكومت و شوراي نگهبان بود، سر برآورده است تا بر اساس سخنان بنيانگذار انقلاب، دوباره "در رأس امور" بنشيند! حال آنكه در رأس امور، اكنون دولتي مقرّب درگاه همايوني قرار دارد كه براي استقلال قواي مقننه و قضائيه با عرض معذرت "شيشكي" مي بندد و پشت سايه همايوني رهبر قايم مي شود. در كشاكش اين سهم خواهي مجلس و دولت، معلوم است "نظر آقا" با يكه تازي چنين دولتي است. اما باز هم آقاي خامنه اي قصد دارد نمايشي از عدالت و مردمسالاري علوي(!) را به صحنه ببرد و حكميتي برپا كند كه البته داور آن را هم خودش تعيين كرده است؛"آيت الله جنتي"! و نتيجه آن هم از حالا معلوم است؛ شبيه همان حكميت خائنانه اي كه در بازبيني انتخابات سال قبل توسط رهبري انجام گرفت، و پيشاپيش معلوم بود هيچ گوشي براي شنيدن سخنان نامزدهاي معترض وجود ندارد و جلسه رسيدگي به اعتراضات نامزدها، يك نمايش ساختگي است و بس!
طبيعي است آقاي جنتي براي به كرسي نشاندن نظرات رهبر، به جلسه حكميت بين مجلس و دولت رفته است. اما برخي از مجلسيان كه تحقيرهاي احمدي نژاد نسبت به مجلس را تاب نمي آورند، سعي دارند خود را قانع كنند كه آنچه از نتيجه داوري از زبان جنتي مي شنوند، نظر نهايي شخص رهبر نيست و هنوز در اين رؤيا هستند كه مجلس بايد در رأس امور بماند! امري كه با وجود چنين دولت منصوب و محبوب رهبري، ناممكن به نظر مي رسد.
اينجاست كه "بصيرت" و هوشمندي انقلابي و زيركي اسلامي(!) كه بارها از آقاي خامنه اي شنيده ايم، مي تواند مورد استفاده افرادي نظير علي لاريجاني، باهنر، ابوترابي و ساير مجلسيان گوش به فرمان قرار بگيرد. "بصيرت" مورد نظر آقاي خامنه اي يعني اطاعت محض و گردن نهادن بر حكمي كه ايشان از زبان نماينده خود (جنتي) به مجلس ابلاغ كرده است. مجلس بايد دست از برخي اختيارات قانوني خود بردارد. بدون اجازه دولت، قانون بيخودي(!) تصويب نكند. بايد سوداي نظارت بر دستگاههاي دولتي را فراموش كند و از اين به بعد، «مصمّمات دولت» يعني تصميم هاي مؤكد و لازم الاجراي دولتيان را تأييد نمايد و قيد برخي «مصوبات» قانوني را هم بزند! اينگونه شايد بشود چنين مجلس خفيفي را تحمل كرد تا نمايندگانش در پاي اين سفره بنشينند و ناني بخورند و دم نزنند.
سخنان اخير آقاي لاريجاني رئيس مجلس كه هنوز اين پيام را نگرفته كه مجلس بايد مطيع دولت باشد، آدمي را به شك مي اندازد كه نكند «لامپ بصيرت» اين آقاي لاريجاني، گاهي اتصالي مي كند و گاهي مطابق ميل "آقا" روشن نمي شود! اكنون برادران لاريجاني عملا" در دو معاونت دولت احمدي نژاد كار مي كنند؛ حاج صادق لاريجاني در معاونت قضاويي دولت (قوه قضائيه سابق!) مشغول است و علي لاريجاني هم در معاونت پارلماني دولت (قوه مقننه سابق!) كار مي كند! آنها بايد بدانند اگر "بصيرت" مورد نظر آقاي خامنه اي را در خود حفظ نكنند، حتي نمي توانند در حد همين معاونت هم در دولت احمدي نژاد خدمت كنند. كمي «بصيرت» و توجه به اشارات ابروي مبارك رهبري باعث مي شود براي آنها هم در «قايق نظام اسلامي»، جايي دست و پا شود. وگرنه اگر لامپ بصيرتشان هي بخواهد اتصالي كند و روشن و خاموش بشود، به زودي آنها هم از شمار سرنشينان اين قايق نجات(!) كم خواهند شد و يكي مثل جنتي آنها را پرت مي كند داخل طوفانهاي هولناكي كه هفتاد ميليون ايراني بدون بصيرت در آن طوفانها دست و پا مي زنند و از «كشتي نجات خامنه اي» محروم شده اند!
احمدي نژاد هم آنقدرها آدم بابصيرت دور و برش دارد كه براي دو معاونت پارلماني و قضائي خود فكري بكند و كشور را با يك قوه و در خدمت سپاه و رهبر به ساحل نجات برساند! مهم اين است كه آنچه بر سر آن توافق شده، اين است كه حكومت فعلي "شبه دموكراسي جعلي" مي خواهند. اگر كسي دچار توهم شد و فكر كرد مجلس و انتخابات و رفتارهاي پارلماني در چنين حكومتي، واقعي است از نظر آقاي خامنه اي «بصيرت و شعور» لازم را ندارد و بايد از قايق نظام پرتش كرد بيرون! آقاي خامنه اي يك حكومت يكدست اسلامي، بدون پارلمان و نماينده و مصوبه و رأي و انتخابات مي خواهد. يك قوه قضائيه مي خواهد كه بدون وكيل و قاضي و استقلال دست و پا قطع كند و از جنتي در خطبه هاي نماز جمعه دستوراتش را بگيرد! آقاي خامنه اي يك جامعه مي خواهد بدون سئوال و اعتراض و حق طلبي و آگاهي! تازه به اينجا كه برسند، كه تا حدودي رسيده اند، حاكمان با تيغ و ساطور مي افتند به جان اقتصاد اين مملكت كه لابد مي پندارند زيادي متورم و چاق شده و بايد رياضت بكشد! سپاه به قاچاق مواد مخدر و سلاح مي پردازد و خامنه اي نقشه مي كشد كه چطور پسرش را بر كرسي جانشيني خلافت خود بنشاند.
فعلا" چشمها به همين دولتي است كه با تقلب و خيانت و جنايتهاي مصباح و جنتي و خامنه اي بر سر كار آمده و با كمك اينها در «رأس امور» نشسته است. دولتي كه حالا علاوه بر «تروريسم دولتي» رسما" وارد كارزار «قاچاق سياه دولتي» هم شده و كشورهاي يمن و گامبيا و نيجريه هم براي تحقيرش مسابقه گذاشته اند. به چنان رهبر فرزانه اي، يك چنين دولت و يك چنين مجلسي هم برازنده است. و تازه اينها بخشي از هنرهاي آقاي جنتي است كه از دوران عصر يخبندان مشغول «رنگي كردن» زمين و زمان بوده است!
دوم؛ جراحّي در پيش!
اين ميانه يك بيمار بدحال هم داريم كه پزشكان با تيغ و ساطور و ديلم(!) بالاي سرش ايستاده اند تا ناكارترش كنند، ولي هنوز حتي نمي دانند نبض و فشارخون و ضربان قلبش چقدر است؟ و آيا زير اين عمل جراحي دوام مي آورد يا خير؟ با اين همه مي خواهند به قول خودشان بزرگترين جراحي دنيا را روي اين بنده خدا انجام بدهند و اسم جراحي را هم گذاشته اند «هدفمندسازي يارانه ها!». خيلي از متخصصان مي گويند اين جراحي ختم به خير نمي شود و بيمار بدبخت شربت شهادت را نوش جان مي كند. خود دولت هم مي گويد بعد از اين جراحي، اصلا" چيزي به اسم «قشر فقير» نخواهيم داشت و به عبارتي فقرا جملگي از بين مي روند! به هرحال ممكن است سال بعد در همين روزها، مراجع تقليد بابصيرت(!) مجبور شوند خوردن گوشت گربه ها را هم براي برخي از شهروندان حلال كنند! از حالا بايد گربه هاي ولگرد محله هايمان را زير نظر بگيريم كه سال بعد، همين ها هم پيدا نمي شوند و يكباره ديديد گربه هم تبديل شد به غذاي اشرافي «نخبگان بابصيرت!» و دولت براي شكار گربه هم چيزي شبيه كارت سهميه بندي درست كرد و آن كارتها را هم بين بابصيرتهاي خودشان توزيع كردند! گربه هاي محله تان را از حالا تحت نظر بگيريد!
لينك: در لينك زير مي توانيد مصاحبه ام را با برنامه تفسير خبر صداي آمريكا (دوشنبه اول آذر89) درباره موضوعاتي كه خوانديد، ببينيد و بشنويد.
۱ نظر:
جناب داد با درود
چقدر لذت بردم از اصطلاح اتصال لامپ لاریچانی عراقی
اما شما جز معدو کسانی هستید که هدف را درست گرفته اید همانی که گنجی در دروان خاتم یاد داد هدف باید سید علی باشد شما که دستی در نوشتن دارید از همه بخواهید که اگر شده هر روز به ولی امر خدا نامه بنویسند هر هنگام که شعبه خدا دهان باز کرد باید سکه یک پولش کرد ساده زیستی او دروغ گویی او خریت های او نمک نشناسی او باید زیز ذزه بین برد این مردک دودی نفس ملت را گرفته چون اگر کسی حتی مانند نوری زاد چلوش میستاد این طور او دوام نمی اورد باور کنیم سید علی به مویی بند است اگر سقف فرو ریزد انچنانی اورای بر سر خدا فروشان خواهد شد که ایران برای ابد نسبت به خدا فروشان واکسنه شود به دوستان خود سفارش به برخورد با سید علی بیسواد متوهم بدبخت شوید حتا برای خانم خجسته هم نامه باید نوشت چطور به اسیران ما فحاشی میکنند اما زن سید علی ملکه بازی در بیاورد همت باید وگرنه اوضاع سید علی خرابتر از خراب هست
ارسال یک نظر