۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

تقدير از تابوشكني هاي احمدي نژاد!

تقدير از تابوشكني هاي احمدي نژاد!

نكته: تابو در لغت نامه دهخدا چنين معنا شده است: تابو بمعنی مقدس و ممنوع .

به عنوان نسلي كه در اطراف خود "تابو"ها و بت هاي فراواني ديده ايم، مي توان يك بار براي هميشه از محمود احمدي نژاد بابت شكستن برخي از اين تابوها و بدعت گذاريهايي كه در دوران خود (ناخواسته) انجام داده، تقدير كرد و عملكرد او را از اين زاويه نيز به نقد كشيد. زيرا تابوهايي كه احمدي نژاد از زمان روي كار آمدنش در شهرداري تهران تا همين امروز شكسته و بدعت هايي كه او گذاشته، در نوع خود بي سابقه و گاهي تاريخي بوده اند و بر خلاف ميل او، باعث رشد و آگاهي ذهني مردم ما شده اند. من جلوتر مي گويم و اين تابوشكني ها را "پيش نياز دموكراسي" مي خوانم!

احمدي نژاد بدعت گذاري را از شهرداري تهران آغاز كرد. او تابوي "كارشناسي شهري" را با يك خودكار بيك شكست و كار طراحي شهري و ايجاد گذرگاهها و دور برگردان هاي اتوبانها را با خودكار بيك معروفش انجام مي داد! احمدي نژاد طرح "منوريل صادقيه" را شخصا" و با كشيدن خطي بر روي نقشه تهران طراحي نمود و به زيرمجموعه اش در شهرداري ابلاغ كرد و البته شش سال بعد، كارگاه نيمه كاره اين طرح از سطح شهر جمع آوري شد و طرح احمدي نژاد به دلايل ايرادهاي فني نافرجام ماند. او همچنين "تابو"ي قانون مداري و سخت گيري مالي در شهرداري را شكست و با تكيه بر پشتيباني حكومت، ميلياردها پول را بي حساب و كتاب به مجموعه هاي مورد علاقه اش از جمله سپاه و بسيج و "هيأت رزمندگان اسلام" بخشيد كه زماني مداح آن بود. سپس "تابو"ي چالش با رئيس جمهوري را شكست و نامه اي موهن به سيدمحمدخاتمي نوشت كه در نوع خود بي سابقه بود. مدتي بعد بدعتهاي ديگري هم گذاشت، مثل دخالت در كار قواي مقننه و قضائيه. او در نامه اي به رئيس قوه قضائيه، خواهان آزادي يك زنداني (ركسانا صابري) شد و بارها تصميمات مجلس را رد كرد. احمدي نژاد تابوي تبعيت رئيس جمهوري از رهبري را هم شكست و منجمله "رحيم مشائي" را كه بدليل مخالفت رهبر نتوانسته بود معاون اول رئيس جمهور شود، به پست حساس تري گماشت و او را رئيس دفتر خود كرد. احمدي نژاد در هر دو دوره مبارزات انتخاباتي اش، بعد از شكستن دهها تابوي اخاقي و بدعت گذاري هاي غيراخلاقي ديگر، پا به ساختمان رياست جمهوري پاستور گذاشت و خودكارش را براي "خط خطي" كردن نقشه تمام كشور به دست گرفته و همزمان به تابوشكني هاي خود با قدرت بيشتري ادامه داد. او "جعل" را فراگير ساخت و قبح فريبكاري و جعل را در جامعه مديران جمهوري اسلامي ريخت. حداقل دو وزير و دو معاون او فاقد مدرك تحصيلي ادعايي بودند و هستند، ولي احمدي نژاد هرگز به نظرات مجلس و مسئولان در اين باره وقعي نگذاشت تا بالاخره مجلس در اقدامي بي سابقه، حكم به بركناري "دكتر"عوضعلي كردان داد.

در طول مبارزات انتخاباتي، احمدي نژاد "تابو"ي حجاب اسلامي را هم شكست و آن را "مسئله ساده اي" دانست كه وظيفه دولت، برخورد با آن نيست. او همچنين "تابو"ي دروغگويي آشكار را شكست و بارها در چشم مخاطبان خيره شد و دروغ گفت. سپس مرزبندي اخلاقي رسانه اي را شكست و با اتهام زني و هتاكي از طريق تلويزيون، بارها رقيبان خود و همچنين بسياري از شخصيتهاي با سابقه نظام را مورد هتك و تهمت مستقيم قرار داد. قبل از او كسي از رسانه رسمي، چنين تهاجماتي به "قداست!" اين شخصيتها نكرده بود. براي رسيدن به آزادي، به بخشي از اين تابو شكني ها نياز بوده و هست، اما افسوس كه اين تابوها و قداست هاي ساختگي، به دست دوستداران آزادي شكسته نشدند تا با نقد عملكرد اين شخصيتها، عدالت و شفافيت در مورد آنان انجام شود. گاهي بايد تابوهاي ضدآزادي، به دست دشمنان آزادي شكسته شوند و احمدي نژاد بارها ناآگاهانه يا آگاهانه، چنين كرده است.

در دوران رياست جمهوري احمدي نژاد، روحانيت شيعه و به طور خاص نهاد مرجعيت مورد بدترين توهين ها و بي حرمتي ها قرار گرفت و اقدامات تخريبي دولت عليه دين، گاهي چنان مستقيم بود كه فرياد مراجع حكومتي مانند مكارم شيرازي، استادي و جوادي آملي را هم در مي آورد. دولت عهده دار حمله هاي سازماندهي شده به بيوت مراجع تقليد شد و اين بارعلاوه بر حمايت حكومت، اين تهاجم ها با كارگرداني مستقيم دولت صورت مي گرفت و اين در نوع خود بي سابقه بود.

احمدي نژاد از خط قرمز ديگري هم رد شد و تابوي "كرنش در مقابل آمريكا و غرب" را شكست و با نامه نگاري به آقايان جرج بوش و باراك اوباما رؤساي جمهوري پيشين و فعلي آمريكا، به ظاهر آنان را مورد موعظه اخلاقي قرار داد اما در باطن دست لرزان دوستي خود را به سوي آمريكا دراز كرد و البته هرگز پاسخي جز بي تفاوتي دريافت نكرد.او هچنين اولين رئيس جمهور ايران بود كه قبول كرد زير پرچم "خليج عربي" بنشيند و يا در مذاكراه با همسايگاني مثل روسيه، از حقوق ارضي و آبي ايران چشم پوشي نمايد و بر "جاسوسان ملوان انگليسي!" لباس نو بپوشاند و به بدرقه شان برود!

در كنار اينها، محموداحمدي نژاد تابوي قداست شخصي آقاي خامنه اي را هم نزد مردم عادي شكسته است. قبل از اين، در طول سالها رهبري آقاي خامنه اي، و به رغم اينكه دست نهاد رهبري در بسياري از جرايم و حق كشي هاي حكومتي پيدا بود، اما تقريبا" كمتر كسي جرأت كرد مرجع اصلي استبداد ديني را به مردم نشان دهد و به زندان يا تبعيد نرود. احمدي نژاد با كودتاي انتخاباتي و كشيدن آقاي خامنه اي به ورطه اي هولناك، عملا" باعث شد مردم عامل اصلي استبداد حاكم بر ايران را تشخيص دهند و براي اولين بار، شعارها و انتقادها مستقيما" به سمت رهبري نظام نشانه رفت. كار آنچنان بالا گرفته كه برخي نزديكان آقاي خامنه اي مانند محمد نوري زاد هم نتوانستند از مظالم آشكار رهبر بگذرند و چيزي نگويند و بابت اين انتقادها هزينه هاي گزافي هم دادند. اينك در حالي كه آقاي خامنه اي در باتلاقي از پشيماني گير كرده، آرزومند بازيافت همان قداستي است كه قبل از احمدي نژاد داشت و يا فكر مي كرد دارد. اما زماني كه قبول كرد كسي مثل احمدي نژاد با بدعت و دروغ و تابوشكني به سر كار بيايد و دوست ديرين او "هاشمي رفسنجاني" را هم براي رسيدن به قدرت قرباني كند و خامنه اي سكوت كرد، شايد به درستي نمي دانست روزي نوبت خود او خواهد رسيد و تابوي رهبري او نيز خواهد شكست. هاشمي رفسنجاني در تازه ترين نوشته خود(6 تير) با نقل خاطره اي اين هشدار را به "يار ديرين" خود كنايه زده است:" در یک آن چشمم با چشمان شهید بهشتی تلاقی کرد و عمق ناراحتی را در وجودشان دیدم. ذهنم به سوی بهشتی می‌رفت، صدایش، خیالش، نگاهش، مظلومیتش و تمام خاطراتی که سالهای سال با او داشتم، یک لحظه رهایم نمی‌کرد، مخصوصاً آن جمله‌ای که روزی به او گفتم: سید! با این همه تهمت و توهین چه می‌کنی؟ خندید و گفت: آسیاب به نوبت!"

اين روزها احمدي نژاد با خودكار بيك و خط كش مهندسي اش، در حال طراحي لباسي براي رهبري آينده است. اين را آقاي هاشمي رفسنجاني به دقت فهميده و در همين نوشته تازه، آن را به آقاي خامنه اي هشدار داده است. اين روزها تقريبا" آشكار شده كه رهبر مطلوب احمدي نژاد، كسي غير از آقاي خامنه اي است. كسي مثل "سيدمجتبي خامنه اي"، اگر بتواند زير نظر احمدي نژاد بماند و قداست رهبري را با او تقسيم كند. و يا آيت الله مصباح يزدي، اگر قداست معنوي روحانيت را با هاله نور مورد علاقه احمدي نژاد قسمت نمايد. احمدي نژاد اصالتا" يك "تابوشكن مثبت" نيست. نيروي مهندسي او بيشتر در عرصه "تخريب گري" كاربرد دارد و چون كلنگ بر مي دارد، ناگزير خشت و آينه را در هم مي شكند و تابوها را هم مي شكند. او گمان مي كند آنقدر باهوش هست كه تابوها را تا وقتي بشكند كه تابوهاي مورد علاقه خدشه و آسيبي نبينند و هنوز قداست آنها به رسميت شناخته شوند. احمدي نژاد تا وقتي به شئونات احترام مي گذارد كه قداست "هاله نور" او را جدي بگيرند و حلواحلوايش كنند و به اعتقاد او، وقتي چنين نباشد، چيزهاي ديگر هم نبايد قداستي داشته باشند. به عبارتي اگر قرار باشد "هاله نور احمدي نژادي" تقدسي نداشته باشد، از نظر او قداست كلا" امري بي معناست!

باري! ممكن است ما با برخي از تابوشكني هاي احمدي نژاد مخالف باشيم و احترام را تبليغ كنيم. مثلا" لحن حقيرانه اش در نامه نگاري هاي بي جواب به رئيس جمهوري آمريكا را ممكن است نپسنديم و نمي پسنديم. ممكن است بي حرمتي او به مجلس، شخصيتها و مراجع ديني را نپسنديم. ولي آنچه مسلم است اينكه ما براي عبور از جامعه اي استبدادي نيازمند نقد هستيم و لازمه نقد كردن، اين است كه تقدس گرايي از ميان برود و مزاحمتي ايجاد نكند. بخصوص اين براي جامعه اي كه رئيس جمهوري دروغگويش، ادعاي وجود هاله نور مقدس در اطراف سر خود دارد، امري واجب است.

"قداست داشتن" براي هر چيزي كه بايد "نقد" شود، امري بي معناست و براي رسيدن به جامعه اي "برابر" و آزاد، ما به شكسته شدن تابوهايي كه خود براي خود ساخته ايم و يا ديگران براي ما ساخته اند، نياز داريم و اين فريضه بزرگ، گاهي به دست خوبان انجام مي شود و گاهي به دست منفوراني مثل محمود احمدي نژاد. مهم رسيدن به روزگاري است كه قداست؛ متعلق به «موضوعاتي» مثل عدالت و برابري و آزادي باشد و تابوهاي دست و پاگير مانع رسيدن به آن نشده باشند. امروز كاخ قداست هاي پوشالي و بتكده ها در حال ريزش است؛ خواه به دست مردم و خواه به دست دشمنان مردم. مهم صداي ريزش اين كاخ است كه مي توان در ميان غوغاها آن را شنيد. مي بينيد؟ گاهي براي فروريختن كاخهاي فريب و رسيدن به "پيش نيازهاي دموكراسي"، بايد حتي از دشمنان آزادي مثل احمدي نژاد هم قدرداني كرد! پس زنده باد آزادي، كه حتي دشمنان خود را هم براي فروريختن كاخ استبداد به كار مي گيرد. چه ندانند و چه نخواهند!

اين كاخ كه مي بيني، گاه از من و گاه از تو

جاويد نمي ماند، خواه از من و خواه از تو!

فيس بوك:

http://www.facebook.com/home.php?#!/pages/babak-dad-babk-dad/135566226459293?ref=ts

۴ نظر:

ناشناس گفت...

به نظر من، این تحلیل شما بسیار عالی و عمیق بود و راه را برای اندیشیدن بیش تر باز می گذاشت. دیکتاتوری که خودش، به دست خود ترک هایی در پایه های قدرت اش ایجاد می کند. و هوشیاری به هنگام تحلیل گران کمک می کند تا جامعه ی ایرانی از راه همین ترک ها، بسیار ساده تر به فروپاشی دیکتاتور دست یابند.
اما یادمان باشد که اگرچه دیکتاتور، خود بسیاری از تابوها را شکست، اما جامعه ی امروز ما در مقایسه با جامعه ی جهانی تابوهای بسیاری دارد که هر کدام از ما می توانیم سهمی در شکستن شان داشته باشیم.

omid golbaz گفت...

براستی که چه زیبا و چه بی آلایش قلم به نگارش برکشیده!!!؛
خرسندم از آنکه در این آشفته آراء به اصطلاح روشنفکری معاصر، که بسیاری از روشنفکرنمایان فرو مایه، در تلاش و جان کندنند، تا هر مسئله ای را صرفاً از نقطه نظر سیاسی خویش و در واقع از تراوشات "ذهنیت سیاست زده" خویشتن خویش، به تحلیل مسائل پرداخته و نسخه بَرلولَند!!! هستند کسانیکه با بینشی هوشیارانه، قلم بدین شیوایی و نکویی برگرفته و از نمای واقع گرایانه فرهنگی-تاریخی به پردازش بدفرهنگی جامعه مان می پردازند!؛

omid golbaz گفت...

براستی که چه زیبا و چه بی آلایش قلم به نگارش برکشیده!!!؛
خرسندم از آنکه در این آشفته آراء به اصطلاح روشنفکری معاصر، که بسیاری از روشنفکرنمایان فرو مایه، در تلاش و جان کندنند، تا هر مسئله ای را صرفاً از نقطه نظر سیاسی خویش و در واقع از تراوشات "ذهنیت سیاست زده" خویشتن خویش، به تحلیل مسائل پرداخته و نسخه بَرلولَند!!! هستند کسانیکه با بینشی هوشیارانه، قلم بدین شیوایی و نکویی برگرفته و از نمای واقع گرایانه فرهنگی-تاریخی به پردازش بدفرهنگی جامعه مان می پردازند!؛

منتظرالمهدی گفت...

گرچه تلاش شما در منطقی و بیطرفانه جلوه دادن مطالبی که عنوان فرموده اید قابل تقدیر است. ضمن اینکه بعضی عملکردهای احمدی نژاد قابل دفاع نیستند، لیکن تحلیلهای شمامتاسفانه حاکی از نوعی تفکر جناحی و تضاد فکری شما با اساس نظام و بخصوص جایگاه رهبری است.

البته انسانها آزاد آفریده شده اند و نباید انتظار داشت که همۀ آدمها یک نظر و عقیده داشته باشند. دربعضی مواقع که شخص تلاش میکند خوب حرف بزند قضاوت و تشخیص مشکل میشود. چون فقط خداوند تبارک میداند که چه کسی حقیقتا در راه حق قدم و قلم میزند و چه کسی با سوء نیت و به ناحق نظر میدهد. لذا دعا میکنیم ((اللّهم انا نرغب اليک في دولةٍ کريمةٍ، تعزّ بها الاسلام و اهله، و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا من الدعاة الي طاعتک، والقادة الي سبيلک، و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الآخرة)).