🔷 خلبانی که در دو قبر دفن شد! 🔷 ➖ بابکداد ➖ علی، خلبانی که بدنش با فرمان صدام نصف شد، حالا احتمالاً از «درز شکاف آسمان» میتواند ببیند مردم فلسطین، با پول ایرانیان یک میدان و یک «تندیس» از صدام حسین ساختهاند و روی آن نوشتهاند: «سرور شهیدان زمان»! این تندیس که دهنکجی به شهدای مظلوم جنگ است، تا ابد باعث خجالت حکومتی است که ثروت ملتش را خرج فلسطینی کرد که از قاتل هزاران ایرانی، تندیس یادبود میسازد! 🔹 در قطعهی ۵۰ بهشتزهرا، آرامگاه سادهی «خلبان علی اقبالی دوگاهه» را میتوانید پیدا کنید. او که در دوران پهلوی و در ۲۳ سالگی «استاد خلبان» شد، با آغاز جنگ تحمیلی، «داوطلبانه» به میدان دفاع از ایران رفت. 🔹 سال ۱۳۵۹ بعد از اینکه این خلبان ۳۱ ساله و شجاع، نقاط مهمی از پادگانهای نظامی عراق را منهدم کرد، جنگندهاش هدف ضدهوایی دشمن قرار گرفت و سرنگون شد. علی هم به ناچار، دکمهی «اجکت» را فشرد و به اسارت دشمن در آمد. عراق آن روزها به «کنوانسیون بینالمللی اسیران جنگی» پایبند نبود و صدام خیال خامی داشت که تهران را در سه روز فتح میکند. ولی هزاران داوطلب مانند علی نگذاشتند خواب شوم صدام تعبیر شود. 🔹 "علی اقبالیدوگاهه" (متولد مهر ۱۳۲۸) مسیر کودکی تا جوانی را از «رودبار» تا استاد خلبانی و سرلشگری نیروی هوایی بسیار سریع طی کرد. وقتی جنگ در ۳۱ شهریور ۵۹ آغاز شد، "علی اقبالیدوگاهه" داوطلبانه لباس رزم پوشید و تا روز اسارت و شهادتش در اول آبان همان سال، قهرمانانه جنگید. 🔹 در همان روزهای اول جنگ، به خاطر حملات پیدرپی و جسورانهای که علی در عمق خاک عراق انجام داد، نامش در «فهرست سیاه» استخبارات ارتش عراق ثبت شده بود تا در صورت اسارت، با شکنجههای هولناک از او انتقام بگیرند. 🔹 عراقیها با دستور صدام حسین دربارهی برخورد سخت با «لیست سیاه»، بعد از شکنجههای فراوان، بدن علی را از پا و سر، به دو خودروی جنگی بستند و او را از دو سو آنقدر کشیدند تا پیکرش را نصف کردند. اینگونه کشتنی، انتقام دهها سورتی پرواز موفق او بود. در آن روز آبان ۵۹، سرلشکر خلبان «علی اقبالی دوگاهه» فقط ۳۱ سال داشت. پنج سال از ازدواجش میگذشت و یک پسر کوچک داشت که «چشم به راه» پدر ماند که ماند… 🔹 قبل از انقلاب ۵۷، علی را در نیروی هوایی به درستی یک نابغه میدانستند. او در سال ۴۷ وقتی ۱۹ ساله بود از سوی فرماندهان نیروی هوایی به آمریکا اعزام شد و آموزشهای تکمیلی دید. در ۲۳ سالگی به رتبهی «استاد خلبانی» رسید و بعدتر باز هم ترقی کرد. 🔹 بعد از کشتن وحشیانهی علی اقبالی دوگاهه، مقامات ارتش صدام دو قطعهی پیکر او را در گورستان دو استان «نینوا» و «موصل» عراق، دفن کردند و سالها دربارهی سرنوشت پیکر او مخفیکاری کردند. ۲۲ سال بعد و با کمک صلیب سرخ، دو قطعهی پیکر علی در گورستان محافظیه نینوا و گورستان زبیر موصل کشف شد و پیکرش در سال ۱۳۸۱ به ایران بازگردانده شد. 🔹 حالا هزاران رزمنده همچون علی در خاک خفتهاند، و به تلخی به سمت فلسطین مینگرند؛ به «تندیس صدام حسین، سرور شهیدان!» که در کرانهی باختری به وسیلهی فلسطینیهایی که تحت حمایت مالی جمهوریاسلامی ایران هستند، ساخته و نصب شده است! 🔹 شهیدان وطن با تلخکامی مینگرند. آنها از دیدن چپاول ثروت مردم مظلوم ایران که توسط دینفروشان غارت میشود، رنج میبرند. آنها درد میکشند وقتی از «تنفروشی زنان ایرانی» برای تأمین مخارج زندگی خبردار میشوند. وقتی میبینند با پول این مردم، حکومت ایران دارد سرزمینهای عراق و سوریه و لبنان و… را «آباد» میکند، قطعاً زجر میکشند! در قطعهی شهدا که قدم میزنید، گاهی تلخکامی شهیدان، گویی از شیارهای کنار مزار پاکشان بیرون میزند و غمزدهمان میکند. 🔹 علی اقبالیدوگاهه، خدمتگزار شریف ایران بود و در راه مردمش جان داد. اگر میتوانست سخنی با جوانان بگوید، شاید میگفت: تا زمانی که بتوانید کاری در خور ایران کنید، حداقل نگذارید شعور و ذهنتان را هم مثل «ثروت ملیتان» به تاراج ببرند! 🔹 از قبر سادهی سرلشکر علی اقبالی و شهیدان مدافع میهنمان گفتم؛ این را هم بگویم!
🔺 برای «جوان محجوب نجفآبادی» که طفلک نماد «مدافعان بشار اسد!» شده، یک مقبره ساختهاند شبیه به یک «امامزاده»! قول میدهم که مقبره حججی «تنها یادآور تلفات حمایت ایران از بشاراسد» و باعث شرمساری حکومت ایران خواهد شد! آنچنانی که این روزها، «تندیس صدام در فلسطین» موجب سرافکندگی رهبر شده است. حال هرچه ابعاد این مقبره بزرگتر شود، فرداها که حتماً «تق» بشاراسد در میآید، این مقبره هم «خار بزرگتری در چشم خود حاکمان» خواهد بود! 🔹 با ساختن مقبره حججی، گویی نظام با دست خودش، پیشاپیش «بنای یادبود اشتباهات امروز ایران در سوریه» را هم ساخته است! بابکداد ۶ مهر ۹۶ 🔹 تلگرام: https://t.me/babakdad 🔹 تماس: babakdad2@gmail.com
➖ بابکداد ➖ عاقبت فریاد مقام رهبری هم از سکوت خانم سوچی، رئیس دولت میانمار در آمد و همصدا با سایر مسئولان «کشور بدون تبعیضمان»، از تبعیضنژادی میانمار بر علیه اقلیت مسلمان روهینگیا انتقاد فرمود! 🔹 با آوارگان روهینگیا همدردیم. اما به نظرتان آیا آقای خامنهای هم حق دارد از تبعیضها و پاکسازی قومی انتقاد کند؟ رهبر حکومتی که سالهاست بر پایهی تبعیض و ظلم برعلیه اقلیتهای مختلف کشورمان «بیدادگری» میکند، آیا حق دارد از تبعیض و ظلم در گوشهی دیگر جهان انتقاد کند؟ اعتراض به تبعیض و ظلم، نیکوست. اما نه وقتی که دستان خودت هم به همان جنایت «آلوده» باشد! 🔹 گردباد انقلاب ۵۷ که با اعدامهای فلهای خوابید، "نظام اسلامی!" تثبیت شد! اما ساختمان این نظام، روی گورهای دستهجمعی هزاران نفری بنا شد که هر کدامشان به یک «اقلیت مظلوم» تعلق داشتند که «پیکر واحد ایران» را میسازند. اقلیتکشی روهینگیا محکوم است، اما آیا رهبری که اقلیتها را کشته و آواره کرده، میتواند بر موج احساسات جهانی سوار شود و فقط خانم سوچی را محکوم کند؟ 🔹 در ۱۳۵۷ شهرستان بوکان آذربایجان غربی، یکی از بزرگترین میزبانان هموطنان بهائی فراری بود که خانه و مغازههایشان توسط «انقلابیون مسلمان!» به آتش کشیده میشدند. آنگونه که آقای صلاحالدین مهتدی (از بزرگان کردستان و مشاور آقای جلال طالبانی) در پاییز سال ۸۸ برایم شرح داد، پیروان مذهب بهائی جزو اولین گروه از «اقلیتهایی» بودند که با شمشیر انقلاب پاکسازی شدند! بسیاری از آنها که به کردستان و بوکان فرار کردند، و ساکن و شاغل شدند. اما خیلیها مثل اهالی «راخین میانمار» کشته شدند! تیغ تصفیهی اقلیتها، اندکی بعد به کُردستان رسید! و به هموطنان عرب و…! 🔹 هرجومرج زمان انقلاب و قطع روابط دیپلماتیک با جهان، دست گروههای تندرو انقلابی را باز گذاشته بود تا «اقلیتهای مذهبی و قومی» را در نقاط مختلف کشور تصفیه کنند، بکشند، و یا فراری بدهند. و اموال همگی آنها را مصادره و غصب کنند. در خوزستان، سرکوب گستردهی هموطنان عرب، باعث شبهجنگ داخلی شد. در کردستان و آذربایجان هموطنان سنی مذهب سرکوب شدند،… و در شهرهای بزرگ علاوه بر سرکوب اقلیتهای دینی کلیمیها و ارامنه، پاکسازی نیروها در ادارات و دانشگاهها هم با شدت در جریان بود. در آن سالها، رسانههای فراگیر مردمی نبودند و خبرنگاران مستقل و خارجی کمتر میتوانستند این اقلیتکشیها و پاکسازیهای انقلابی را ثبت و به جهان مخابره کنند. لذا در سکوت خبری، بزرگترین پاکسازیها در ارتش، اساتید دانشگاهها، پرسنل اداری و نظایر اینها رخ داد و به حبس و خانهنشینی و کوچ اجباری بسیاری از هموطنان به خارج از کشور منتهی شد. 🔹 در قانون اساسی، «مذهب شیعه» به عنوان تنها مذهب رسمی کشور تعیین شد و عملاً میلیونها ایرانی اهل تسنن و تمام دگراندیشان در گروهبندی «اقلیتها» قرار گرفتند و بعضاً بدون کمترین حقوق شهروندی، بیرون از جامعه گذاشته شدند. آن تبعیضها تا امروز ادامه دارند. 🔹 انقلاب به خودی خود ترسناک نیست. بلکه همین هرجومرج بعد از آن و تصفیه و پاکسازیهای انقلابی(!) است که خیلی از مردم را محتاط کرده است. با تمام اینها، بعد از ۳۸ سال، هنوز نظام خودش را در مرحلهی «انقلابی!» میداند و طبعاً برای عدم پاسخگویی به نقصها و کمبودهایی که در مدیریت جامعه دارد، هنوز خود را یک «انقلاب نوپا!» معرفی میکند که حق سرکوب دارد. این طفل ۳۸ ساله(!)، که میلیونها هموطن را به «جرم اقلیت!» از کار و تحصیل و ازدواج و زندگی محروم کرده، حالا در یک «ژست تهوّعآور» حقوقبشری، نگران اقلیت مسلمانان روهینگیاست. اما در همین حمایت هم «صادق» نیست! 🔹 حکومت نظامیان میانمار، روابط حسنه و عالی با «روسیه و چین» دارند. همان ارتشی که اخبار میگویند خانههای مسلمانان را آتش میزنند، «متحد» آقای پوتین هستند. همانقدر که دولت روحانی نمیتواند در کار سپاه و موشکپرانی آن دخالتی بکند، دولت خانم سوچی هم از دخالت در امور ارتش میانمار ناتوان است. آقای خامنهای اینها را میداند، اما برای اینکه به رفقای روسی و چینی برنخورَد، از ارتش میانمار حرفی نمیزند! در عوض به دولت فاقد قدرت میانمار میتازد و جایزهی صلح نوبل خانم آنگسانسوچی را مورد تاختوتاز قرار میدهد! اینطوری به خیال خود هم جایزهی غربی نوبل را بیاعتبار میکند، هم «آن زن بیرحم» را! او نه از جنایات ارتش میانمار حرفی میزند و نه جرأت دارد بگوید روسیه و چین چه نقشی در این پاکسازی قومی در میانمار دارند؟ 🔹 ولیامر مسلمین، تازه دارد «درد اقلیت بودن» را در فاجعهی میانمار میچشد. آیا او از این ظلمها، «عبرت» میگیرد؟ و آیا حقوق اقلیتها را در ایران محترم خواهد شمرد؟ من شک دارم! بابکداد 🔹 تلگرام: https://t.me/babakdad 🔹 تماس: babakdad2@gmail.com
🔷 نفرت سوریها از ایران! 🔷 ➖ بابکداد ➖ ۱۷ شهریور ۹۶ کار دختر سوری ارزش فکرکردن دارد… راستش هرچه فکر میکنم، مطمئنم آن دختر سوری در ورزشگاه آزادی تهران، کاملاً از روی قصد روسری از سر خود برداشت. او تعمداً آمد لب زمین ایستاد تا دیده شود! کار دختر سوری با حجاباجباری؛ قابل تأمل است! نمیدانم چرا مرا به یاد قصهی "طوطیوبازرگان" انداخت؟! 🔹 این خانم را که با "هلیکوپتر" از دمشق به ایران و وسط استادیوم آزادی نیاورده بودند! او با هر وسیلهای که به آنجا آمده بود، قطعاً "روسریاجباری" به سر کرده، اما در استادیومی که زنان هم در آن غایب بودند، او حجاب اجباری را درآورد و آمد کنار زمین تا دیده شود! چرا؟ 🔹 خانمهای دیپلمات که در سفر به ایران مجبور میشوند روسری و مانتو بپوشند، مانند این دختر سوری، بوی تعفن 'ریا و تبعیض" بین مرد و زن ایرانی را احساس میکنند. خب آنها به خاطر وظیفه شغلی مجبورند روسری بپوشند، اما دختر جوان اهل سوریه که مجبور نیست! و آن را در اولین فرصت میآورد؛ و زل میزند توی دوربین و زمین! 🔹 در اولین اظهارنظر ناپخته، همسر محسن حججی گفت: "محسن سرش را داد، تا روسری نرود!" این حرف، همان سوءاستفادهی اشتباه حکومت ایران از شهیدان جنگ عراق بود که سالهاست انجامش میدهد! و عملاً میلیونها زن و دختر ایرانی را که به «حجاب اجباری» عقیده ندارند، در مقابل شهدای وطن قرار دادهاند. و این جفا به برخی شهدایی بود که خودشان هم بعضاً از بین خانوادهها و اقشار عادی بودند و نزدیکان غیرچادری داشتند. 🔹 دختر اهل سوریه در استادیوم آزادی تهران با درآوردن روسری خود، دهنکجی معناداری به حکومت مذهبینما و ریاکار ایران کرد که شاید معناهای دیگری هم در آن بتوان پیدا کرد. از جمله اینکه به زنان ایرانی پیامی برساند. مانند پیامی که طوطی هند با نقشآفرینی خود برای طوطی بازرگان فرستاد و باعث رهایی او شد. 🔹 در سوریه، مردان ایرانی در راه تبانی سپاه با حزبالله لبنان و ساختن سایتهای موشکی کشته میشوند. و زنان بانشاط سوریه در حال رقص و شادمانی هستند. علاوه بر همسر بشاراسد که به تیم ملی سوریه قول هدیه داده بود، بانوان سلبریتی سوریه (که همگی بیحجاب هستند)، در کمپین حمایت از تیم کشورشان شرکت کردند. آنها "کار درست" را انجام میدهند؛ اول منافع کشورم! اول پرچم کشورم! آنکه ناراست و نادرست است حکومت ماست که میخواهد زنان با پرچم رقیب به ورزشگاه بروند! حکومتی که به مردانش برچسب "بی غیرت!" میزند چون همسرشان به حجاباجباری تن نمیدهد. پلیسایرانی درِگوش زنانایرانی میگوید: "با پرچم سوریه، به عنوان طرفدار سوریه میتوانید وارد استادیوم بشوید"! 🔹 دختر سوری در اقدام معنادار بعدی، وقتی مأموران از او خواستند موی خود را بپوشاند، سرش را با «پرچم کشورش» پوشاند! او حتماً در کیف خود روسریاش را همراه داشت، اما آن را نپوشید و پرچم سوریه را به سر کرد. اول کشورم! پرچمم! 🔹 مردم سوریه از ج.ا.ایران نفرت دارند و حق هم دارند! همان نفرتی که ما در سال ۸۸ از مزدوران لبنانی پیدا کردیم، آنها از ایران به عنوان "حامی بشاراسد" دارند. 🔺 سال ۸۸ بسیاری از سرکوبگران مردم از "لبنان" آورده شده و عربی هم حرف میزدند. مزدور خارجی آوردند تا مردم ما را بیرحمانهتر سرکوب کنند.🔺 🔹 نفرت مردم سوریه را در رختکن تیم ملی آنها بهتر میشد شنید. آنجا که سرود جمعی بر علیه ایران خواندند. آنها شاید ندانند خود مردم ایران هم از حکومت اسلامی دل پُری دارند. همانطور که ما هم شاید ندانیم سوریها چقدر از حکومتشان و از حامیان بشاراسد نفرت دارند. 🔹 چه آن دختر جوان و چه در رختکن تیم ملی سوریه، هر دو به زبانی که بلد بودند به «جمهوری اسلامی» دهنکجی کردند. علتش را در فرصتهای دیگر هم خواهم گفت. آنچه دختر سوری به تهران آورد، خط بطلان بر این سوءاستفاده همیشگی حکومت از خون کشتهشدگان کشید: بس است! بس است! شهدا و کشتهشدگان جنگ را قربانی شعارهای نخنمای حجاباجباری و تبعیضها نکنید. و اگر کردید منتظر این واکنشهای منفی هم باشید. 🔹 آقای رهبر! درباره نفرت سوریها از ج.ا فکر کنید. این نفرت، تازه «نوبرانه» میوهی درختهای سمّی است که آنجا کاشتهاید. هنوز پای حرف آوارگان سوری در این سوی دنیا ننشستهاید و نمیدانید چه نفرتی از جمهوری اسلامی ایران در دل مردم سوریه کاشتهاید. نفرتی که مثل این بار، رسوایتان میکند. 🔹 کلام آخر و طوطیوبازرگان… به نظرم پیام دختر سوری شاید به همین سادگی باشد: 🔺 آقایان ایرانی! زنانتان کجا هستند؟ چرا تنها به ورزشگاه آمدهاید باغیرتها! دیگر بدون آنها به استادیوم نیایید تا تبعیض رفع شود! و به دختران و زنان ایرانی هم شاید پیام داد: 🔺 قدرت در شماست! اگر نمیخواهید، این روسری را بردارید! همین حالا! بابکداد ۱۷ شهریور ۹۶ 🔹 تلگرام: https://t.me/babakdad 🔹 تماس: babakdad2@gmail.com
🔷 دو کولبر را در بانه کشتند! 🔷 ➖ بابکداد ➖ جنوبیام؛ اما تقریباً تمام ایران را سفر کرده و دیدهام و زندگی کردهام. خیلی دردم میآید در زمانهای که دور تا دور این گربهی زیبا، کسانی به فکر «تجزیه کردن» آن به کمین نشستهاند؛ حکومت هم دست روی دست گذاشته و (دانسته یا ندانسته) حتی برای تجزیهی ایران «زمینهسازی» میکند! تازهترین این حماقتها، قتل دو جوان کولبر در بانه کردستان است که خون مردم نجیب آن دیار و هر انسانی را به جوش میآورد. قتل در روز روشن! 🔹 من غالباً با احتیاط درباره مشکلات مرزنشینان حرف میزنم تا آب در آسیاب تجزیهطلبان نریخته باشم. اما به خدا که مردمان نجیب مناطق مرزی (در دور تا دور این گربهی زیبای آسیا)، دهههاست که سهمی جز «فقر و تبعیض و فلاکت» نصیب نداشتهاند. واقعاً معلوم نیست که چرا همواره «ارادهای» وجود داشته و دارد تا مرزنشینان ایران زمین، زیر خط "فلاکت" نگه داشته شوند؟ کجای این سیاست است؟ این عین بیدرایتی است! 🔹 فهم قضیه سخت نیست! همسایهتان در رفاه باشد و کودک شما گرسنه، شما چه میکنید؟ دورهی "دیوار کشیدن" دور خانه گذشته است. عجیب است مسئولان عالی مملکت نمیخواهند درک کنند که حتی برای بقای حکومتشان هم، باید مردم و بخصوص مرزنشینان را در "سطح قابل قبولی" از رفاه نگه دارند تا به خانهی همسایه حتی نگاه نکنند! اما چرا این کار را نمیکنند؟ 🔹 مرزنشینان تمام دنیا، به خاک همسایه رفت و آمد دارند و این رفتوآمدها بین مرزنشینان مرسوم است. دولتها و حکومتهای دوراندیش میدانند؛ "نگاه" مرزنشینان بیشتر از بقیه، به خانه و سفرهی همسایه میافتد! و آدمها با «مقایسه کردن»، معنای خوشبختی یا بدبختی خودشان را درک میکنند. مرزنشینان میبینند آن سوی مرز، حداقلی از قانون و رفاه و احترام نصیب شهروندان است، و نگاهی هم به زندگی اسفبار خودشان میاندازند! اینکه مرزنشینان ما در چنان فلاکتی باشند که ناگزیر از "کولبری" (حمل بار از مرزها) شوند، زنگ خطر جدی است که قاعدتاً باید خواب را از چشم مسئولان برباید! 🔹 آقایان مسئول! گیریم شما زندگی در مرزها را تجربه نکردهاید. "همسایه" هم در کنار منازل خود نداشتهاید؟ اگر اهل و عیال شما ببینند در منزل همسایه همیشه وفور نعمت (آزادی، کار، ارزانی و احترام و…) هست، ولی هیچکدام اینها در منزل شما نیست، آیا دلتان نمیلرزد؟ فهم این که دیگر سخت نیست! هست؟ 🔹 اگر مردم مناطق مرزی ما، آنقدر نجیب و مظلوم هستند که حتی نگاهی هم به سفرهی همسایهها نمیاندازند، مسئولان باید این نعمت را قدر بدانند و رفاه این مردم نجیب را در اولویت همهچیز قرار دهند. وگرنه وقتی "ساز جدایی" کوک شود، به همهجا سرایت میکند! به شمال اسپانیا نگاه کنید. به ایرلندها و بریتانیا بنگرید. به جدایی و استقلال پاکستان از هند در ۷۰ سال پیش بنگرید. دنیا در حال تغییر است و باید ساکنان «کمربندهای کشور» یعنی مرزنشینان را در رفاه و آسایش بیشتری بگذارید تا نگاه آنها به همسایهها، نگاهی پر از حسرت و غبطه نباشد! 🔹 و اما قتل در بانه! دو کولبر زحمتکش را ساعت ۸:۳۰ صبح، در روز روشن با شلیک مستقیم به کاروان کولبرها کشتهاند! «قتل» تعریف دقیق آن است. بعدتر خانوادههای این دو شهروند، مقابل فرمانداری جمع شدهاند. پاسخ به آنها و مردم معترض بانه، «گاز اشکآور» و سرکوب بوده است! و بانه و کردستان همچنان ملتهب و ناآرام هستند! حق دارند یا ندارند؟ مظلومکشی بدتر از کشتن کولبر هم داریم؟ 🔹 خود شغل "کولبری" اسفبارترین شغلی است که کرامت انسانی او را لِه میکند! اما هزاران شهروند شریف مناطق مرزی به خاطر فشارهای اقتصادی و بیکاری (که حکومت باید آن را از بین ببرد!)، به این شغل سخت روی میآورند! همهی ما میدانیم اسبابکشی و حمل بار چه کار دشواری است. اجارهنشین بوده و یا هستیم. کولبران، صدها کیلوگرم بار را کیلومترها در کوه و صخره حمل میکنند تا از تفاوت قیمت آن کالا، پولی نصیبشان شود و خرجی یک و یا چند خانوار را تأمین کنند! شأن انسانی خودشان را، با این شغل سخت، لگدمال میکنند تا "نان" به خانه ببرند. حکومت چه میکند؟ آنها را گاه و بیگاه میکشد و اعتراضات آنها را هم سرکوب میکند! 🔹 اگر از نزدیک ندیده بودم، اینطور قاطع نمیگفتم: حکومت با دلیل و یا بیدلیل مرزنشینان را میکشد! در کردستان، داغدیدگان فراوانی دیدهام! علت اینهمه ظلم حکومت ایران به مرزنشینان معلوم نیست؛ اما "انتهای این مسیری" که میرود، متأسفانه معلوم است! بابکداد ۱۶ شهریور ۹۶ 🔹 تلگرام: https://t.me/babakdad/1365 🔹 تماس: babakdad2@gmail.com
➖ بابکداد ➖ 🔷 آبجوسازی بزرگ سوریه و کلوبهای شبانه جوانان طرفدار بشار راه افتادند! 🔷 🔷هفده اتوبوس حامل ۳۰۰ داعشی در تیررس جنگندههای آمریکا سرگردان ماندهاند. حزبالله و ایران چند جسد تحویل گرفتهاند و عراق از اینکه داعشیها را زنده رها کردهاند و چند جسد تحویل گرفتهاند و اجساد عراقیها را رها کردهاند، به شدت گلایهمند و ناخشنود است. و پیکر بیسر محسن حججی، که صدها کیلومتر دورتر از حرم زینبیه به دست داعش اسیر و سر بریده شد، در راه ایران است. در دمشق اما جوانان طرفدار بشاراسد در کلوبهای شبانه مشغول «رقص و صرف آبجوی ساخت سوریه» هستند که به تازگی راه افتادهاند! آقامحسن ما، قربانی چه شد؟ چند نکته را بررسی کنیم: 🔹 آقامحسن از اینکه به "نوکری حضرت زینب" درآمده و عازم سوریه است، اظهار خوشحالی کرده بود. او واقعاً برای دفاع از حرم زینبیه رفت، اما "نیروی تحت فرمان" بود و با دستور فرماندهان به بیابانهای خشک التنْف/طنیف در مرز عراق اعزام شد که صدها کیلومتر دورتر از حرم زینبیه است!
🔹 به خاطر نمایش فیلم دردناک بریدن سر او در شبکه اعماق داعش، نام او و چهره مظلومش مورد توجه قرار گرفت. محسن برای حکومت چند ویژگی دارد: او «سر بریده» دارد، که با آن میتوان «کاسبی» کرد و نان در آورد! او جوان بود و طفل کوچکی هم داشت. کلی عکس و دستنوشتهی عاشقانه و دینی هم دارد. جسد بیسر او بر اجساد بقیهی قربانیان میارزد! 🔹 میگویند: سپاه که قدرتمند است، چرا باید برای روضهخوانان و مداحان «نان» بپزد؟ سپاه که محتاج آنها نیست! اشتباه نکنید. درست است که سپاه حالا قدرت دارد، اما این قدرت را از اسلام و دین و اعتقادات مردم گرفته و به «نیرو نیاز دارد»! سپاه با کاسبان دین، مداح و آخوند حکومتی «ارتباطات متقابل» دارند. دینفروشان مردم را پای منبر و تکیه میآورد تا سپاه را "مقدس" کنند و نیرو جذب کنند تا به سوریه بروند. سپاه هم "شهید" میآورد تا تریبون کاسبان دین را گرم کند. از مردم اشک بگیرند و نان خود را درآورند! هر دو همدیگر را "مقدس" میکنند تا مردمی را که به دین و مقدسات اعتقاد دارند، چپاول کنند. و هم فرزندان نازنین ملت را به عشق اهلبیت، بفرستند به سوریه و عراق تا نیروی پیادهنظام سپاه شوند. برای چه؟ برای آنکه حزبالله لبنان و بشار اسد باید حفظ شوند و روسیه بزرگ هم خطر نکند! 🔹 بپرسید چرا در "روی زمین!" حتی یک نیروی روسی هم نیست؟ چرا روی زمین سوریه، هیچ "آقازاده" و فرزندان رهبر و مسئولان سپاه و حکومت ایران نیستند؟ در سوریه، روی زمین «سر میبرند»! چه کسانی باید "روی زمین" بجنگند؟ امثال حججی که عشق دین دارد؛ اما آدرس اشتباه حرم را از همان منبرهای کاسبان دین گرفته است! روی زمین افغانهای مهاجر هستند که اگر نروند، برگه اقامت خانواده آنها را میگیرند و آنان مجبورند به افغانستان برگردند! روی زمین "فرماندهان سپاه" نیستند! «کاسبان شهادت» هرگز روی زمین سوریه نمیروند! چرا؟! 🔹 حججی که اسیر و قربانی شد، نان خیلیها چرب شد! از سپاه که دخالتش در سوریه را پشت مظلومیت محسنها پنهان کند. تا کاسبان محرم که حالا یک سر بریدهی دیگری برای گریاندن مردم و گرفتن دستمزدهای میلیونی پیدا کردهاند! حکومت هم به جای اینکه بگوید چرا بچههای مردم را به "روی زمین باتلاقی سوریه" به کشتن میدهد، پشت چهره مظلوم حججی پنهان میشود. 🔹 مانند آقامحسن را در زمان جنگ در جبههها دیدهام. سالم، نجیب و سربهزیر. مرگشان تا ابد خانواده را فلج میکند. و یک حکومت را سرپا نگه میدارد! آن وقتها هدف دفاع از ایران بود، اما حالا دفاع از حرم بشار و همسرش که حتی به حجاب هم بیاعتقاد است! 🔹 عزیزان! محسن همسن پسرم است. شبیه دوستانم در جبهه است. او را قربانی کردند و نمیگویند او در صدها کیلومتری حرم زینبیه، در بیابان التنف (طنیف) چه میکرد؟ چرا به جای پاسخ، نان در خون او میزنند؟ پاسخ نمیدهند چرا پسران رهبر، مدافع حرم نمیشوند؟ چرا فرماندهان عالی، "روی زمین" سوریه نمیروتد؟ چرا فقط افغانها و محسنها را به چنگال داعش هدایت میکنند؟ تنها فرمانده روی زمین (همدانی) در تصادف کشته شد نه جنگ! 🔹 آبجوسازی سوریه راهاندازی شد! (ویدئو) در کلوبهای شبانه دمشق، جوانان شادمان سوریه و جنوب لبنان مشغول رقص و پایکوبی هستند. از محسنهایتان مراقبت کنید تا فریب دینفروشان را نخورند. اینها از طایفهی آن معلم قرآن متجاوز هستند که به نوجوانان تعرض کرد و هرگز محاکمه نشد! 🔹 عزیزان! مؤمن، زیرک است. به خدا یک ساعت فکرکردن مؤمن، عبادت بزرگی است. با خود فکر کنیم چرا باید جوانان خود را قربانی بشاراسد فاسد کنیم که ۶ میلیون نفر را آواره کرد و ۶۰۰ هزار نفر را کشت؟ چرا باید قربانی شویم تا آقازاده رهبری و مقامات، در امنیت به چپاول و معاملات میلیاردی مشغول باشند؟ 🔹 طفل آقامحسن چه میشود؟ به خدا که از تصوّرش هم میلرزم. زن و بچه را نگذارید و نروید، که در بین این دینفروشان بدسابقه، «دزد ناموس» کم نیست…! بابک داد ۱۲ شهریور ۹۶ 🔹 تلگرام: https://t.me/babakDad 🔹 تماس: babakdad2@gmail.com