با نامزدي ناگهاني آقاي هاشمي، سئوالات فراواني پيش روي مردم قرار گرفته كه بدبختانه ما را از توجه و تمركز بر نقشه هاي موذيانه "مهندسان انتخابات" تا حدود زيادي غافل مي كند. عده اي چنان تبليغ مي كنند كه گويا ناجي افسانه اي ملت وارد صحنه شده و انتخابات 88 را يكسره به فراموشي سپرده اند. بديهي است كه تصميم نهايي شركت و يا تحريم انتخابات با خود مردم ايران است. اما توصيه مي كنم قبل از هر تصميمي، چند نكته را با دقت بنگريم و آنگاه هر تصميمي خواستيم بگيريم.
اول اينكه بر اساس كارنامه، و نه بر اساس ذهنيات خود، سئوال كنيم كه آقاي هاشمي آيا بيشتر ناجي و دلبسته نظام است و يا دلبسته و ناجي ملت؟ در بزنگاههاي مهم، آيا او به نفع مردم فرياد زده؟ و يا به نفع نظام سكوت كرده است؟ آيا اگر از سوي رهبر اشاره اي بگيرد كه از نامزدي "انصراف" بدهد، او سخن رهبر را گوش مي دهد و يا پاي قولش با مردم خواهد ايستاد و تا آخر در رقابتها مي ماند؟ در صورت افزايش فشارها كه قطعا" بيشتر از اين هم مي شوند، آيا آرامش فضاي سياسي نظام را به مصلحت مي بيند و كناره مي گيرد و يا خواست مردم را با جديت دنبال خواهد كرد؟ آيا در آن "روز مبادا" كه در انتخابات 88 رخ داد و ديديم، آقاي هاشمي همراه ملت معترض به خيابان مي آيد و يا با بيانيه اي همه را به خانه نشيني دعوت مي كند و "به خدا شكايت خواهد برد!" و شبكه هاي اجتماعي و ستادهاي انتخاباتي اش را با انبوهي از نيروهاي امنيتي و سركوبگر تنها خواهد گذاشت؟ آيا او حاضر است به اندازه آقاي كروبي و موسوي تا حصري 800 روزه و قرباني شدن خانواده اش پيش برود؟ يادمان باشد بعد از نماز جمعه روز قدس 88، در مقابل حذف از امامت جمعه تهران ايشان سكوت كرد و به خاطر مصالح نظام اعتراضي نكرد و خانه نشين شد. از خود بپرسيم دليل سكوت و عدم اعتراضش، حفظ مصالح مردم بود يا نظام و يا هردو؟ و در نهايت آيا كار مؤثر ديگري هم جز برخي كارهاي ساده كرد يا خير؟
فشارهايي كه اين چند روزه بر او وارد آمده، قطعا" به قول روزنامه رسالت تبديل به "آتش توپخانه سنگيني" خواهد شد كه ممكن است رهبر را به هراس بياندازد و با اشاره اي از سوي بيت، ناچار به انصراف از نامزدي شود. اعتراض او نهايتا" سكوت و كناره گيري است، چون ديگر داشتن مقام و منصب ارضايش نمي كند. از طرفي حاضر به قرباني كردن خانواده اش نيست چنانچه در يك روز بستري شدن مهدي هاشمي در بيمارستان، سه بار به ملاقات او رفت. اين را با مقاومت 800 روزه آقاي موسوي قياس كنيم كه دخترانش اسير هزاران تهديد و آزار هستند اما حاضر به فرمانبري از رهبر نيست. آقاي هاشمي اگر بدليل كهولت سن يا داشتن لقب "خواص بي بصيرت" رد صلاحيت نشود، و اگر با اشاره مافياي بيت از نامزدي انصراف ندهد، نهايتا" با عتابي از سوي همسرشان از اين بازي بي سرانجام كناره گيري مي كنند و عطاي رياست را بر لقاي آن مي بخشد. در اين حالت آيا مي توان تصور كرد چه بلايي بر سر اميدهايي كه عده اي متوّهمانه دامن مي زنند و جوانان را به اميد «تغيير بوسيله هاشمي!» به دامگه حادثه ها مي كشانند، خواهد آمد؟
اين نامزدي اشتباه، فقط "پايان هاشمي" نخواهد بود؛ بلكه پايان اميدي است كه با خوش بيني متوهمانه برخي، به مردم و جوانان تزريق مي شود. و در آخر سر، در بين شبكه هاي جوان و پرشوري كه به تغيير توسط هاشمي دل بسته شده اند، يأس چندبرابري و نوميدي وحشتناكي برجاي خواهد گذاشت كه ويرانگرتر از اين خواهد بود. علاوه بر اينكه به شمار قربانياني كه حكومت در اين دامگه از جوانان و مردم ما خواهد گرفت، خواهد افزود. پس اندكي انديشه كنيم و مسئولانه سخن بگوييم.
دوم اينكه برخي به بهتر شدن وضع اقتصادي و راه افتادن كارخانجات و توليد و رفع بيكاري توسط هاشمي خوش بين هستند. اين دوستان يا نمي دانند و يا خود را به ناداني مي زنند كه وضع اقتصادي كشور، محصول تحريم هاي فلج كننده اي است كه غرب بخاطر برنامه هسته اي اعمال كرده و آن را روز به روز تشديد مي كند. كارخانجات مواد خام ندارند، از رونق دوباره كدام توليد سخن مي گوييد؟ وقتي به تهاتر نفت با غذا رسيده ايم، هاشمي كدام رونق اقتصادي را اعجاز خواهد كرد؟ چرا فراموشكارانه القا مي كنيد كه هاشمي امروز، توان مديريتي دوران قبل خود را دارد كه تحريم فلج كننده اي در كار نبود. اين گراني و تورم كه كمر مردم را شكسته، ناشي از تحريمها بر سر برنامه هسته اي است و بدون تمكين نظام از جامعه جهاني و توقف غني سازي، فشارها كمتر نخواهد شد. از خود بپرسيم كليد برنامه هسته اي دست رئيس جمهور است يا رهبر؟ چرا آدرس اشتباه مي دهيم و اميد واهي مي سازيم؟
نگراني اقتصادي مردم جاي تأمل جدي دارد و همگي ما را مي رنجاند. ولي از خود بپرسيم پيروزي آقاي هاشمي (حتي به فرض محال) آيا تغييري در وضع اقتصادي مردم ايجاد خواهد كرد؟ وضع خراب اقتصادي، «تابعي از برنامه هسته اي» و تحريمهاي وسيع بانكي و اقتصادي جامعه جهاني است. آيا حضور هاشمي مي تواند تغييري در برنامه هسته اي ايجاد كند؟ يا اينكه اختيار برنامه هسته اي در دست رهبري و سپاه است و آنها حتي به قيمت مُردن مردم از گرسنگي هم تا رسيدن به بمب اتمي از اين برنامه دست بردار نيستند. اگر قبول داريم كه برنامه هسته اي، اختيار و انحصارش در دست رهبري است و او هم قصد كوتاه آمدن ندارد، پس اندكي تأمل كنيم و با حضور بي اثرمان، ميزان مشاركت يك انتخابات بي ثمر را بالا نبريم. نه هاشمي و نه هيچ رئيس جمهور ديگري، توان تغيير وضع اقتصادي را ندارند. چون گراني ها و تورّم «محصول» تحريمهاي اقتصادي غرب و آن هم بدليل برنامه هسته اي است.
سوم اينكه نظام كنوني، هرگز و به هيچ قيمتي حاضر به بازگشت به دوران هاشمي نيست. بافت اين نظام، با بافت نظام در آن دوران تغييرات جدي كرده و او را پس ميزند و هاشمي رفسنجاني را تحمل نخواهد كرد. ساده ترين نشانه اين مدعا، اجازه ي ديرهنگام از سوي بيت براي نامزدي اوست كه تازه آن هم "روايت" است و روايتها هم قابل تفسير و تكذيب هستند! به نظرم در زماني فرمان نامزدي به هاشمي داده شد كه مهندسان انتخابات در بيت رهبري ديدند آقاي مشائي با همراهي احمدي نژاد راهي وزارت كشور شده است. مهندسان انتخابات براي خنثي كردن دولتي ها، هاشمي را وارد معركه كردند تا نيروي كمتري صرف كنند. و در ضمن پرونده خود هاشمي را هم براي هميشه ببندند. آنها به هدفي فكر كرده اند كه دو منظور دارد. حذف مشائي و هاشمي توسط همديگر و داشتن يك انتخابات پرشور بخاطر رقابت اين دو.
از طرفي رقابت پرشور بين مشائي (تيم دولتي ها) و هاشمي تنور انتخاباتي را گرم خواهد كرد كه مهندسان انتخابات از آن تنور، نان خود را بيرون خواهند آورد. آنها با كسب رقم بالاي مشاركت مردمي و پيروزي متقلبانه، نامزدي را پيروز اعلام مي كنند كه رهبر و بيت رهبري و سپاه روي آن اجماع دارند يا اجماع خواهند كرد. اما آن نامزد پيروز يا سعيد جليلي است يا قاليباف. يادمان باشد كه خانم عفت مرعشي همسر آقاي رفسنجاني درباره انتخابات به درستي گفت: "انتخاباتي در كار نيست. و آراء مردم را نمي شمارند!" نمي دانم علت مخالفت آقاي هاشمي با نظر همسرش كه چند دهه است سياسيون نظام را از نزديك مي شناسد، چه بود كه نامزد شد؟ و آيا اين مسير را مي تواند تا انتهاي پرخطرش برود؟
چهارم اينكه رأي به آقاي هاشمي، نه تنها در گروه بندي «رأي به تغيير» نمي گنجد و هاشمي اهل تغيير نيست و اعتقادي به تغيير ندارد (جز احتمالا" در بخش اقتصاد كه گفتم در گرو برنامه هسته اي است و تغيير آن دشوار است). نامزدي ايشان فقط آمار ميزان مشاركت در انتخاباتي را بالا مي برد كه آقاي خامنه اي از مدتها قبل براي آن برنامه چيده و با چيدمان تعدد نامزدها، به استقبال آن رفته بود.
جامعه يكباره با خبر نامزدي آقاي هاشمي، آچمز شده و برخي از دوستان در يك عجله و بدون تحليل و تأمل، وارد همان بازيي شده اند كه حكومت مي خواهد. يعني داشتن يك تنور داغ و انتخاباتي پرشور، به قصد نشان دادن "مردمسالاري در نظام اسلامي"! آراء ملتي كه از فرط نوميدي و براي اندكي تغيير در وضع معيشتي خود، ممكن است هاشمي را ناجي كشور بداند اما آيا به نااميدي بعد از آن انديشيده ايم؟ فرداي انتخابات، در حالي كه فرد مورد نظر رهبر را رئيس جمهور اعلام كرده اند، و از آراء مردم به عنوان "رأي بي سابقه به مشروعيت نظام" سوء استفاده مي شود و در بوق و كرنا خواهند كرد. در آن روز مردم نااميدي خواهيم داشت و فشارهاي بيشتري بر جامعه مدني و فعالان جوان و حتي بر موسوي و كروبي وارد خواهند كرد. با استناد به انتخابات شورانگيز(!) 92، نظام دوباره بر فتنه 88 و دربندان آن فشار وارد مي آورد و حتي بعيد نمي دانم كه نامزدهاي محصور انتخابات 88 همچنان در حصر بمانند و يا حتي اين بار با گستاخي بيشتري، نظام آنها را دادگاهي و تبعيد كند و البته قربانيان جديدي هم به فهرست قربانيان 88 افزوده مي شود. نظام مدعي مي شود فتنه اي بزرگتر را كشف و سركوب كرده و الي آخر.
پنجم اينكه برخي مي گويند تحريم انتخابات سودي ندارد و اگر رأي هم ندهيم، باز هم همين مي شود. پاسخ اين است كه فرقش اين است كه وقتي رأي ندهيم، لااقل حس آزار دهنده توهين به شعورمان ما را آزار نخواهد داد. بچه هاي ما را نوميدتر و عصباني تر نخواهد كرد و شبكه هاي اجتماعي مان را به دام نيروهاي سركوبگر نظام نخواهد فرستاد. با اين حال من به شعور مردم ايمان دارم و مطمئنم از خود سئوالهاي زيادي خواهند كرد و اگر پاسخي نيافتند، پاي صندوقهاي رأي نظام نخواهند رفت.
اي كاش مي شد اين روزها نظر خانم عفت مرعشي همسر و خانم فائزه هاشمي دختر آقاي رفسنجاني را درباره نامزدي ايشان پرسيد. ترديد ندارم آنها اين انتخابات را چيزي جز قربانگاه آقاي هاشمي نمي دانند. من به قربانگاه جواناني فكر مي كنم كه نظام براي آنها "دام انتخاباتي" جديدي چيده است. و البته دعا مي كنم از هر گزندي در امان بمانند. هيچكس از انديشيدن و تأمل زيان نديده، اين بار با چشمان باز عمل كنيم. هنوز تجربه 88 در مقابل روي ما زنده است. تجربياتي تلخ، اما زنده و عبرت آموز.
ششم اينكه از خود بپرسيم اگر آقاي هاشمي كه با اشاره از بيت رهبري ثبت نام كرد، با اشاره ديگري از سوي بيت "انصراف" بدهد و يا در برابر تقلبهاي حتمي نظام "خاموش" بماند و مانند انتخابات مجلس بگويد "شكايتش را به خدا مي برد" چه بر سر جوانان هوادار تغيير كه به او اميد بسته بودند، خواهد آمد؟ مجله هاي نيروي انتظامي با عكس فتنه گران (!) را در سال 88 به ياد داريد؟ عكس شركت كنندگان در اعتراضات، دعوت از نيروهاي بسيج براي شناسايي و نهايتا" دستگيري بسياري از آنها را به ياد داريد؟
لابد به ياد داريد آقاي كروبي در مناظره انتخاباتي با آقاي موسوي از او قول گرفت "آيا تا پايان خط خواهي ايستاد؟" و موسوي هم قول داد مي ايستد. و تاريخ تا امروز گواهي داده كه هر دو آنها بر عهدي كه جلوي مردم بستند، ايستادند و گواهش اينكه هنوز در حصر و آزار و فشارند. من امروز از طرفداران سينه چاك آقاي رفسنجاني، همين يك سئوال را مي پرسم. اينكه آيا او تا آخر خط با مردم خواهد ايستاد؟ اگر باور داريد مي ايستد، بر طبل اميدي كه مي كوبيد باز هم بكوبيد. وگرنه بدانيد مسئوليت قطره قطره خونهايي كه ريخته خواهد شد، با قلم و زبان شما هم خواهد بود.
نامزدي ناگهاني و احتمالا" ناتمام آقاي هاشمي، جامعه ذوق زده ما را به سرعت به سمت اقيانوس نااميدي خواهد برد و متأسفانه يك "تلخي بي پايان" را بر روح جامعه ما بر جاي خواهد گذاشت. حال آنكه عاقلان گفته اند: "يك پايان تلخ، بهتر از يك تلخي بي پايان است".