۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

لیست انگلیسی؛ خامنه‌ای علیه خامنه‌ای!


الان که نظام جمهوری‌اسلامی ۳۷ ساله است و هزاران ابزار برای حذف مخالفان و منتقدان خود دارد، و بعد از این‌همه ردصلاحیت‌های بی‌سابقه، تازه مقام رهبری یادش افتاده که از بین همین نامزدها هم «انگلیس دارد برای ورود به مجلس و خبرگان نفوذ و توطئه می‌کند!» بعد هم صداوسیما و رسانه‌های حکومتی هیاهو کرده‌اند درباره «لیست انگلیسی» و «پلوی سفارت انگلیس» و «کیف انگلیسی» و…!
اگر انگلیس الان توانسته از میان اینهمه فیلتر شورای ‌نگهبان و دیده‌بان‌های سپاه و اطلاعات عبور کند، می‌توانیم با همین منطق نتیجه بگیریم که انقلاب ۵۷ هم یک منشاء خارجی داشته است! با همین «منطق حضرت آغا» می‌شود شک کرد به اینکه چطور حکومت شاه «یکباره» فروپاشید؟ و انقلاب در کمال ناباوری پیروز شد؟ و روحانیت چطور «یهویی» از همه گروههای انقلابی سبقت گرفت و صاحب کل مملکت شد؟ با همین منطق می‌شود نتیجه گرفت همه آن اتفاقات هم توطئه و نفوذ انگلیس و یا مثلاً روسیه بوده است!
اگر انگلیس که الان به قول کیهان «روباه پیر» است در این سر پیری می‌تواند تا دم خبرگان نفوذ و توطئه کند، ۳۷ سال قبل که روباه جوان‌تر و چالاک‌تری بوده لابد آنقدر عرضه و سیاست داشته تا در بین انقلابیون و اطرافیان سران انقلاب «نفوذی» بگذارد و تا حالا هم از وجود آنها بهره ببرد.
با منطق توطئه‌نگر حضرت رهبر می‌شود نتیجه گرفت «رفقای شرقی خامنه‌ای»، در فاصله‌ی ۱۰ سال بعد از انقلاب در یک پروژه امنیتی توانسته‌اند راه را برای رهبری آقای خامنه‌ای هموار کنند و همه «رقیبان بالقوه رهبری» را از سر راه او حذف کنند تا آقای خامنه‌ای از سال ۱۳۶۸ بر مسند قدرت تکیه بزند!
می‌گویند گاهی به کسی شک کنید که جلوتر از بقیه مردم داد میزند: «آی دزد! آی دزد!»
حالا در مورد رهبر فرظانه(!) مشکل مضاعف این است که ایشان از قدیم «رفیق مسکو» و «تاواریش روسیه» بوده و هستند! پس فریادهای «آی نفوذ! آی توطئه» ایشان، فراری ناشیانه رو به جلو‌ست! و با منطق سُست ایشان، می‌شود «اصل انقلاب ۵۷» و روند رهبرشدن خود ایشان را به آسانی زیر سئوال برد. فقط با منطق نفوذ و توهمات توطئه‌نگر خود ایشان، و نه با چیز دیگری…
بابک‌ داد

کانال تلگرام
در گویانیوز

۱۳۹۴ بهمن ۲۶, دوشنبه

ما شیفته‌ی «بعد از ۸۸» خیلی‌ها شده‌ایم!

• روی بر می‌گردانیم، اما…•
راحت‌تر می‌شود زندگی کرد، اگر که یک روزهایی از تقویم روی برگردانیم، اگر از یک اسم‌هایی عبور کنیم، اگر یک خیابان‌هایی را از مسیر خود حذف کنیم. شاید اینطور بهتر بشود زندگی کرد. با بازگویی توجیه‌هایی که اینجا و آنجا شنیده‌ایم، شاید بتوان حتی راحت‌تر هم زندگی کرد. اما چرا هرچه می‌کنیم، باز هم تا می‌شنویم «اختر» سراسیمه به طرف صدا برمی‌گردیم؟ چرا عبارت «صحنه‌آرایی» ما را می‌لرزاند؟ چرا کلمات بانو، زهرا، شیخ، میر، اختر،… ما را از جاده آرام زندگی‌مان به کناره می‌کشاند؟
راستش مدتها متوجه نشدیم که ما شیفته‌ی «کروبی و موسویِ بعد از ۸۸» شده‌ایم. که آنها را بخاطر قبل‌شان ستایش نمی‌کردیم، بلکه عاشق آنها در دوران فردای کودتای انتخاباتی و مقاومت و پایمردی‌شان شده‌ایم. آنها در سال ۸۸ دوباره زاده شدند و ما عاشق این شخصیت تازه‌شان شدیم که در برابر استبداد ایستاده‌اند. که با مردمی که دنبال رأی خود به خیابان ریختند، عهدی محکم بستند و هیچ کداممان باور نمی‌کردیم تا این اندازه پای عهدشان بمانند. و حالا روی بر می‌گردانیم، چون رو نداریم ببینیم این ما بودیم که از عهدمان بریدیم و فراموش کردیم آن عهدی که پایش ایستاده‌اند، خواسته‌ی ما بود. شرم داریم به یاد‌بیاوریم آن عهد، یک عهد دوطرفه بود.‌ و ما ‌کم آوردیم و آنها نه!
حالا ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، پنجمین سالگرد روزی است که دور خانه آنها را حصار کشیدند و طبق قانونِ «بی‌قانونی» آن سه تن را در حصر کردند.
در این پنج‌سال، میرحسین پدر از دست داد. چند بار قلب پدرانه و دردمندش که نگران دو دختر دلبندش بود، گرفت و بانو رهنورد هم.
شیخ شجاعی که فریاد زد: من مهدی کروبی، فرزند احمد نمی‌ترسم و ایستاده‌ام، در عزلتی اندوهبار برادر از دست داد و بارها دچار مشکلات جسمی و شکستگی پا و درد قلب شد. و راست می‌گفت‌؛ جانانه ایستاد.
خیلی‌ها بانو زهرا رهنورد را بعد از ۸۸ شناختند. زن، به این شکوه و ابهت، مگر کم شناختیم بعد از ۸۸؟ هاجربانو مادر مقتدر «ندا»، مادر «مجید توکلی»، بانو گوهر عشقی مادر استوار و نازنین «ستار»،… ما بعد از ۸۸ صدها شیرزن شناختیم که هرکدام کتابی هستند‌ و درسی بزرگ برای آموختن دارند.
ما از درس، رو گردانیم. به استقبال فراموشی می‌رویم. چون فکر می‌کنیم کاری نمی‌شود کرد. اما تا صدا می‌آید ۸۸، یا کسی می‌گوید حصر، نفس‌مان بند می‌آید. قلب‌مان به تپش می‌افتد. این خیلی نشانه‌ی امیدوارکننده‌ای است‌. ما هنوز زیر لایه‌های فراموشی‌مان، عاشق «بعد از ۸۸» آدمهایی هستیم که در آن سال تولدی دوباره داشتند‌. و گذشته‌شان هرچه بود، در برابر این سیمای تازه رنگ باخت و ما را شیفته «بعد از ۸۸» آنها کرد.
اینک ما شیفتگانیم.‌ منتظرانیم. و با آنکه رو بر می‌گردانیم تا ۲۵ بهمن و حصر و حصریان و بندیان را فراموش کنیم، باز هم اسم مختاری و بهنود رمضانی و سهراب و کیانوش و…  ما را می‌لرزاند. این شیفتگی، یک روزی به اقدام تبدیل خواهد شد. قانون شیفتگی، این را می‌گوید‌. خدا کند دلمان از این شیفتگی پنهانی و گرامی تهی نشود. و برای گشودن درهای حصر و زندانها تا دیر نشده قدمی برداریم.
به خدا که هیچ خسارتی بزرگتر از «حسرت کارهای ناکرده» سراغ ندارم. با دل شیفته‌مان مهربان باشیم و برای آنکه در حسرت نپوسد، حتی یک قدم کوچک برداریم. ایمان بیاوریم به قانون جمع شدن قطره قطره‌ها و وانگهی دریا‌ شدن.
اگر تأثیری داشت، دوستان‌تان را در خواندن این چندخط سهیم کنید.
ما عاشق «بعد از ۸۸» خیلی‌ها شدیم. این عشق پاک و بی‌گناه ما، روزی ثمری بزرگ و شگفت‌انگیز خواهد داد. شک ندارم.
[بابک‌داد]
۲۵ بهمن ۱۳۹۴
تلگرام بابک‌داد
فیس‌بوک بابک‌داد
این یادداشت در گویا
این یادداشت در سحام‌نیوز

۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبه

بسیجی زن‌پوش! آخرین دستآورد اخلاقی نظام اسلامی

• «زن‌پوشی در قم»؛
نمودار انحطاط اخلاقی نظام اسلامی بود! •
دور تا دور کاروان نمایش اسارت ملوانان آمریکایی که امروز در قم به راه افتاده بود، طلبه‌های جوان حوزه با چشمانی هوسناک و نگاههایی معنادار به «بسیجی زن‌پوش» چشم دوخته‌اند‌.
در هر هشت قطعه عکس منتشره، نشانه‌های آشکاری از لذت جنسی طلبه‌ها و بسیجیان از نگاه به آرایش غلیظ صورت و سینه‌های مصنوعی برجسته‌ی این «بسیجی زن‌پوش» دیده می‌شود. اینها در جوار حضرت معصومه رخ داده است؟!
اینها در شهری رخ داده که مدعی‌اند: «سه در از درهای بهشت از قم باز خواهد شد». شهری که می‌گویند «خواهرخوانده» زینبیه دمشق است و یادآور خواهر امام حسین که در غل و زنجیر در شام گردانده شد!
جمهوری‌اسلامی مدعی بود که جامعه را به سمت تزکیه اخلاقی و تقوا پیش می‌برد. نظامی که سالها نان روضه‌ی اسارت زنان در «شام» را خورده، حالا برای یک استفاده سیاسی و تبلیغاتی بی‌حاصل، دست به همان کارهایی می‌زنند که در خیابانهای شام با اسیران قافله‌ی حسین شد! این مبارزه با آمریکاست؟ یا درز کردن روابط خاص «زن‌پوشان» در حوزه و بسیج؟!
این تصویر «نمودار» سقوط و انحطاط اخلاقی و مذهبی این نطام است. آن را باید در تاریخ ثبت کرد و به متدینین نشان داد تا بدانند دین خود را فدای دنیای چه مفسدانی می‌کنند؟
شاید که تا دیرتر از این نشده، از خواب غفلت بیدار شوند.
[بابک‌داد]
۲۲ بهمن ۱۳۹۴
تلگرام بابک‌داد

بازگشت به صفحه اصلی

۱۳۹۴ بهمن ۱۵, پنجشنبه

حاجی سوک‌سوکی‌ها!

• رزمندگان پشت جبهه‌ای! •
جوانهایی که دوران جنگ هشت‌ساله عراق و ایران را ندیده‌‌اند، شاید ندانند که شبیه به این حاج‌سعید هم به جبهه‌ها می‌آمدند. معمولاً بهانه‌ی محکمی مثل زایمان همسر و یا فوت پدرشان را هم از قبل با خود می‌آوردند! من که داوطلب ۱۷ ساله‌ای بودم و کارم عکس و فیلمبرداری بود و خاطرات رزمندگان از عملیات‌ها را ثبت می‌کردم، فقط بخاطر «دوربین‌هایم» خیلی مورد توجه این گروه از «سوک‌سوکی»‌های جبهه‌ بودم. بچه‌ها اسم اینها را (مثل بازی قایم باشک) سوک‌سوکی گذاشته بودند. اینها از بدو ورود بدنبال لباس نظامی سبز (ترجیحاً لباس با طرح پلنگی چندرنگ) و افزودنی‌هایی مثل قطار فشنگ، قمقمه، بی‌سیم و کلاشینکف بودند‌ قبل از اینها هم دو سه تا پلاک برای بردن به شهر از «تعاون» گرفته بودند.
بعد سراغ واحد سمعی‌و‌بصری (تبلبغات) می‌آمدند و آنقدر اظهار لطف می‌کردند تا چند عکس کنار تانک قرارگاه و… از آنها بگیریم. زرنگ‌ترها روی خاک سجاده پهن می‌کردند و عکس در حال راز و نیاز می‌خواستند. اگرچه خیلی «رقت انگیز» بودند، اما برای تغییر روحیه ما و خندیدن لازم بودند. روزی نبود که خبری نشنویم از شهادت آن دیده‌بان، آن رزمنده عشایری، آن پسر خیابان قاآنی یا جهرم و کازرون،… که چند روز قبل مقابل دوربین من و همکارانم نشسته بود و از خاطراتش سخن گفته بود. مرگ با یک خمپاره، یا تیر مستقیم.
بگذریم…
حاجی سوک‌سوکی‌ها بعد از جنگ، شدند مدعی همه فتوحات رزمندگان. شدند مدعی دفاع مقدس. و در شهرها بچه‌های جبهه را که می‌دیدند، رو بر‌می‌گرداندند!
امروز هم کسانی با هر نیت (برخی خالصانه و فقط بر اساس اعتقاداتشان و حفاظت از حرم اهل بیت) به عراق و سوریه می‌روند و تا پیکرشان نیاید، کسی از سفرشان خبردار نمی‌شود. آخرین آنها مرحوم «سعید سیاح طاهری» بود که می‌شناختم و مرد متواضع و خوشرویی بود که هرگز بابت سالها حضورش در جبهه‌ها نه رانتی گرفت. و نه سخنی جز در حد بیان خاطره بر زبان آورد.
برخی هم مثل این «مداح هتاک و بدنام» بیت‌رهبری یعنی حاج سعید حدادیان، دقیقاً سه روز (طبق اعلام خبرگزاری‌های داخلی و تکذیبیه شهادتش در اول فوریه) به محلی می‌روند که شاید «میدان آموزش» در محل امنی در عراق باشد، اما ادعا می‌کنند که اینجا قلب جبهه جنگ با داعش است! کافی است آنجا «لباس پلنگی و خشاب و کلاشینکف» پیدا شود و بخصوص دوربین عزیز باشد!
حدادیان در این سه روز دهها عکس در ژست‌های مختلف از خود و پسرش انداخت و سریع به تهران بر گشت تا مبادا خدای ناکرده شربت اشتباهی بنوشد و این عکسهای رامبویی او برای انتشار «بیات» شوند.
این حاجی سوک‌سوکی‌ها، فردا لقب «مالک اشتر شام!» را به خود می‌بندند و چه افسانه‌های تخیلی که از جنگ تن‌به‌تن با تکفیری‌ها در تریبون‌های خود و مداحی‌شان نقل می‌کنند. مثل همین سرداران امروزی سپاه که داعیه‌دار فتوحات شده‌اند، اما در زمان جنگ از سه‌راهی سوسنگرد به پایین گم می‌شدند و همیشه «بهانه‌ی برگشتن به عقب» را در جیب خود داشتند!
حاجی حدادیان! سوک‌سوک سه‌روزه و «عکسهایکُم مقبول»!
[بابک داد]
۱۵ بهمن ۹۴
کانال تلگرام
www.telegram.me/Babakdad
فیس‌بوک
www.facebook.com/Babakdad.Page

۱۳۹۴ بهمن ۱۲, دوشنبه

امروز «تاریخی» خواهد شد!

• امروز «تاریخی» خواهد شد! •
لحن تند و حملهٔ امروز هاشمی‌رفسنجانی فقط به اختیارات فراقانونی شورای نگهبان محدود نبود. سخنرانی امروز او، بسیار شبیه به خطابه‌های صریح و آتشین استاد حوزوی‌اش مرحوم آیت‌الله منتظری بود که بارها با صراحت از فراقانونی بودن اختیارات رهبر و نهادهایی مثل شورای نگهبان و سپاه و اطلاعات انتقاد کرد و عاقبت هم بهای سنگینی بابت آن انتقادها پرداخت.
گرچه آقای منتظری در رتبه‌ای چنان رفیع و آبرومند قرار دارد که نمی‌توان هیچکس را با او مقایسه کرد و حتی مخالفان نامدار جمهوری‌اسلامی هم منتظری را شخصیتی بی‌همتا در ایران معاصر می‌دانند. منتظری در صراحت و شجاعت و دفاع از حق (حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی) و در مبارزه با کانون‌های مافیایی قدرت و اختیارات مطلق رهبر نظیری ندارد‌. اما او هم با سخنانی شبیه به این به حصر رفت. آیت‌الله منتظری وقتی در ۲۳ آبان ۱۳۷۶ به اصل کانون قدرت (ولایت‌مطلقه فقیه و مرجعیت حکومتی و اختیارات فراقانونی نهادهای حکومتی و امنیتی) حمله کرد، مورد هجوم سازماندهی‌شده شبه‌نظامیان قرار گرفت و به گواهی آیت‌الله موسوی اردبیلی مهاجمان قصد قتل وی را داشتند که در نهایت در حبس خانگی قرار گرفت و بعد از پایان حصر هم عملاً محدود و زیرنظر بود. منتظری در میان روحانیونی که نسل‌های ما دیده‌اند، بی‌همتا بود چون بعد از حصر هم دست از حق‌گویی برنداشت تا بالاخره بعد از آغاز جنبش اعتراضی سال ۸۸ مستحکم پشت سر مردم ایستاد و متأسفانه در آذرماه همان سال دیده از جهان فرو بست. او و آیت‌الله طالقانی و شریعتمداری از تیرهٔ کمیابی در روزگار ما بودند که تا پای جان بر حق مردم پای فشردند.
پس قصد و حق قیاس هاشمی با منتظری را ندارم. اما «جنس» سخنرانی امروز هاشمی‌رفسنجانی را از نوع سخنان صریح و «اتمام حجت»های تند آیت‌الله منتظری با رهبر می‌بینم. تردید ندارم که از امشب و فردا، حملات توپخانه‌ای رسانه‌های حکومتی به هاشمی‌رفسنجانی متفاوت‌تر و سنگین‌تر از همیشه استارت می‌خورد و اگر شورای نگهبان او را «ردصلاحیت» نکند، دست‌کم قوه قضائیه و سپاه و بسیجیان «خودجوش!» و همه ابزارهای فشار مافیای قدرت او را در تنگناهای بی‌سابقه و سختی قرار خواهند داد.
البته آقای هاشمی با مرحوم منتظری یک تفاوت ویژه دارد؛ هاشمی از آن شیخ دوست‌داشتنی نجف‌آباد، سیاستمدارتر و جنگنده‌تر است و بدون محاسبه وارد این میدان نشده است.
امروز که سپری شد، سرآغاز مجموعه اتفاقات سرنوشت‌ساز و حوادث تاریخی مهمی در جمهوری‌اسلامی خواهد بود. و هاشمی حتماً با آگاهی «روز ۱۲ بهمن» و مراسم فرودگاه مهرآباد در سالروز ورود آیت‌الله خمینی را برای استارت‌زدن «اعتراض» خود انتخاب کرده است.
پی‌نوشت: به گواهی نوشته‌هایم، من همواره منتقد آقای هاشمی‌رفسنجانی بوده‌ام و معتقدم او یک «جبران بزرگ» به همه مردم‌ به ستوه آمده از «استبداد دینی» خامنه‌ای بدهکار است. و امیدوارم برای این جبران قدمی بردارد.
همانگونه که مرحوم منتظری نظر موافق خود را درباره ولایت فقیه پس گرفت و صراحتاً ولایت‌فقیه را یک «نظریه شرک‌آلود» اعلام کرد، من امیدوارم هاشمی هم در رام کردن این اسب سرکش مافیایی که کشور و ملت‌مان را به آستانه انحطاط و تباهی کشانده، موفق به «جبران» شود. و آنگونه که می‌گوید زمینه را برای «تغییرات بزرگی» که مردم ایران می‌خواهند، فراهم سازد. نه اینکه صرفاً بدنبال گرفتن تأیید صلاحیت برای چند نامزد انتخاباتی و از جمله تأیید‌ آقای حسن خمینی باشد‌. هدف او هرچه باشد، از امروز حملات حامیان خامنه‌ای به هاشمی‌رفسنجانی شکل و شتاب بیشتری خواهد گرفت و ای بسا اگر او عقب بنشیند و وا بدهد، امروز ممکن است روز شروع «پایان هاشمی‌رفسنجانی» باشد.
به هر روی؛ امروزی که گذشت، «تاریخی» خواهد‌ شد.
[بابک‌داد]
کانال تلگرام
پیج فیس‌بوک
پی‌نوشت: منطق ضعیف آقای هاشمی، عوارض خود را در آینده نشان خواهد داد‌‌.
این منطق «بدهکاری به بیت امام» و هدیهٔ بد و …برای گرفتن تأیید صلاحیت نوهٔ ایشان، منطقی ضعیف است که نه تنها کمکی به موقعیت آقای سیدحسن خمینی نمی‌کند، بلکه حتی به وجهه علمی او لطمه می‌زند.
در عین حال، این «منطق بدهکاری به بیت» فردای درگذشت آقای خامنه‌ای می‌تواند بهترین دستآویز و بهانه برای هیأت حاکمه و «سپاه» باشد تا به راحتی سیدمجتبی خامنه‌ای را بر جای پدرش بنشانند.
«دفاع بد» آقای هاشمی، اثر حمله خوبی را که به شورای نگهبان و ساز و کار انتخاباتی کشور کرده، کم‌اثر کرد. اما همهٔ اثر آن را هم از بین نبرد.
روزنامه متعلق به «دلواپسان» صبح امروز سه‌شنبه خواهان ردصلاحیت آقای هاشمی‌رفسنجانی شده و روزنامه متعلق به سپاه هم او را با لفظ «طلبکار انقلاب» مورد هجوم قرار داده است. اینها نشانه‌های اولیه از تأثیرگذاری حمله بی‌سابقه هاشمی به شورای نگهبان، سپاه و صدا‌سیماست که همگی اوامر رهبری را اجرا می‌کنند. و به همین خاطر می‌توان سخنان او را هجوم به کانون قدرت تلقی کرد. حمله‌ای که بدون پاسخ نمی‌ماند و چنانکه در متن یادداشت هم اشاره شد، ممکن است دو نتیجه داشته باشد: یا آغازی بر پایان هاشمی باشد. و یا برعکس؛ او بتواند «حداقل» درباره این «ساز و کار انتخاباتی» پراشتباه و تحمیلی یک اصلاح ساختاری جدی انجام بدهد. چیزی که «کف انتظارات» منتقدان نظام است؛ یعنی انتخابات آزاد.
عکس‌نوشته ‌ها و مطالب بیشتر را در کانال تلگرام دنبال کنید.  
www.telegram.me/babakdad

مطلب تازه‌ام نگاهی متفاوت است به مواضع اخیر آقای هاشمی با عنوان «با هاشمی چه کنیم؟» در تلگرام
مطلب تازه وبلاگ با عنوان «حاجی سوک‌سوک» نگاهی دارد به سلفی‌های مداح هتاک در سوریه.