۱۳۹۴ بهمن ۱۱, یکشنبه

مستی یک «فتح» چندساعته!

♦️«فتح‌المبین»!♦️
در دومین دیدار خصوصی و صمیمانه، رهبر با ‏تشویق مجدد پاسداران بابت اسارت ۱۶ ساعتهٔ ده ملوان آمریکایی، به آنها مدا‌ل‌فتح اعطاء فرمود! چند روز قبل اعلام شد این «حماسهٔ بزرگ» به زودی در قالب کتاب منتشر می‌شود!
اما این رهبر «عادل و بابصیرت» که مدعی است شخصاً مذاکرات هسته‌ای را مدیریت کرده، حتی یک بار هم مایل نیست نظیر چنین ملاقات‌هایی با ظریف و «تیم برجام» داشته باشد و از آنها بابت «نجات نظام» از تنگنای اقتصادی تقدیر کند! چرا؟!
پاسخ این سئوال خیلی دشوار نیست. «نرمش قهرمانانه» به قول خود وی، برای نظام «هزینه‌های سنگینی» داشته است و رهبر نظام عادت ندارد شکست‌های خود را مرور کند و صورتحساب هزینه‌های سنگینی را که فقط در این ۱۲ سال با ماجراجویی هسته‌ای بر کشور تحمیل کرده، به خاطر بیاورد.
فعلاً خوش و بش با بچه‌های نیروی دریایی سپاه و دیدن چندین بارهٔ فیلم اسارت آن ده ملوان آمریکایی «حظ» بیشتری به او می‌دهد تا دیدار با تیم برجام که فشار سنگین تحریم‌ها را از نظام دور کرد.
یادآوری هزینه ۱۲ سال مخفی‌کاری اتمی (که گفته می‌شود بالغ بر ششصد میلیارد دلار است!) و بر باد رفتن همه آن رؤیاها در یک نرمش اجباری و البته نه چندان قهرمانانه، برای رهبری که خود بهتر از همگان می‌داند مدیریتش تا چه اندازه پر‌ضرر و هزینه‌ساز است، یک عذاب الیم است. کیست نداند که آقای خامنه‌ای خاطر زودرنجی دارند و تماشای چندباره فیلم اسارت ملوانان برای ترمیم روحیهٔ خرابشان لازم‌تر از ملاقات با تیم برجام و یادآوری جام‌زهر است.
واضح است که نشاط و «حظ» رهبری بر «حفظ عدالت» بین خادمان و خدمتگزاران نظام و تقدیر از کسانی که ماهها در تیم برجام کار کرده‌اند، ارجحیت دارد!
و این تبعیض‌ها بین «خودی‌های نظام» باید برای چندمین بار «فقدان شرط عدالت رهبر» را بر مردم ما آشکار کرده باشد. همچنین باید درسی باشد برای معدود مدیران لایق و مسئولان باشخصیت و آزاده‌ای که جزو «خدمتگزاران امروز» نظام هستند؛ تا نگاهی به سرنوشت «خدمتگزاران دیروز نظام» کنند که حالا یا بی‌صلاحیت‌اند و یا در زندان و در حصر. این، فرجام همهٔ خادمان یک نظام استبدادی است. آدمهای خوب با هدف خدمت به مردم و گشودن یک روزنه امید به ساختار نظام می‌روند و از جان هم مایه می‌گذارند؛ اما در نهایت نه قدر می‌بینند و نه چندان بر صدر می‌مانند.
همهٔ دیکتاتورهای تاریخ، قبل از هر چیز سر خادمان حکومت خود را بریده‌اند. این یکی، کمی بیشتر از بقیه!
[بابک‌داد]
تلگرام

۱۳۹۴ بهمن ۶, سه‌شنبه

بحران «بی‌سوادی حوزوی» مقامات نظام اسلامی!

- سیدرضا تقوی مسئول سیاستگذاری ۷۰۰ تریبون نمازجمعه کل کشور مجتهد نیست!
- «امام جمعه تهران» هم فاقد مدرک اجتهاد است!
کاظم صدیقی امام جمعهٔ تهران مثل سه امام جمعهٔ دیگر پایتخت، منصوب شخص آقای خامنه‌ای است‌. اما شورای نگهبان نتوانسته بر «اجتهاد» او مهر تأیید بزند! همچنین حجت‌الاسلام مهدی طائب (رئیس قرارگاه عمار که معلم بصیرت و مسئول سرکوب فتنه‌هاست) و مرتضی آقاتهرانی دبیرکل جبهه پایداری (معلم اخلاق دولت احمدی‌نژاد) هم «مجتهد» نیستند. اینها مشتی نمونه خروار است و فاجعه کمی بیشتر از این است:
چند امام‌جمعه دیگر هم به همین دلیل احراز صلاحیت نشده‌اند و بی سروصدا از نامزدی انتخابات انصراف داده‌اند. اما اینکه حتی «سیدرضا تقوی» رئیس سیاستگذاری ائمه جمعه کشور هم مدرک و سواد اجتهاد ندارد، باعث سئوال است. تقوی هر‌هفته تیتر موضوعاتی را که باید از ۷۰۰ تریبون نماز جمعه در سراسر کشور گفته شود، می‌نویسد و به امامان جمعه ارسال می‌کند! او در آخرین ساعات دیشب، بعد از زمزمه رد صلاحیتش از نامزدی خبرگان انصراف داد تا آبرومندانه کنار رفته باشد!
مجتهد نبودن صدیقی امام جمعه تهران و تقوی رئیس سیاستگذاری ائمه جمعه کشور که هر دو «منصوب حکومت و رهبر» هستند؛ باید مؤمنین و نمازگزاران جمعه را به فکر وادار کند. کشور حتی در تصرف «آخوندهای باسواد حداقلی حوزوی» هم نیست! لباس آخوندی را با پارچه وارداتی چینی به قیمت کمی می‌توان خرید و ناگهان حجت‌الاسلام شد. همانگونه که آقای خامنه‌ای در یک شب و بدون داشتن یک خط تأییدیه از یک مرجع تقلید، تبدیل شد به آیت‌الله و مرجع تقلید شیعیان!
فاجعه اینجاست که عده‌ای از مردم متدین و جوانان مذهبی، با نخ این روحانیت بی‌سواد برای آخرت خود فرشی با طرح بهشت می‌بافند. و اینها همان «اهل خسران» هستند اگر از این انحراف بزرگ باز نگردند. این خط آخر نقل‌قولی قرآنی است برای قشر مذهبی و آنهایی که به خاطر دین، از این حکومت فاسد دفاع و تبعیت می‌کنند.
[بابک‌داد]

۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

کوه «نفوذ» موش زایید! پادشاه لخت است.

اول: امروز قبل از اجرای برحام، ایران چهار زندانی آمریکایی/ایرانی متهم به «جاسوسی» را با دستور شورایعالی امنیت ملی (بخوانید با دستور رهبری!) آزاد کرد. آقایان امیررضا حکمتی و جیسون رضائیان با اتهام جاسوسی و نفوذ(!) و سعید عابدینی نوکشیش مسیحی به حبس‌های طولانی محکوم شده بودند.
دوم: آمریکا هم چند زندانی ایرانی را که با «دور زدن تحریم‌های اتمی ایران» مرتبط بودند؛ آزاد کرد.
پرسش: این آزادسازی‌ها قبل از نهایی شدن برجام صورت گرفت و با مذاکرات اتمی مرتبط است. حال در این مبادله، کدامیک از دو طرف از «اصول» خود به خاطر برجام کوتاه آمده است؟!
آمریکا که زندانیان «مرتبط با مسئله اتمی» را آزاد کرده؟ یا حکومت ایران که قبلاً برای این چهار زندانی دوتابعیتی، اتهام سنگین جاسوسی و نفوذ و احکام سنگین صادر کرده بود؟
با توجه به صدور «دستور رهبری» برای آزادی این چهار زندانی، دلواپسان باید فهمیده باشند که شعار مرگ بر آمریکا و مسئله نفوذ و دشمن‌شناسی و امثال این از نظر رهبر معظم یک «کارت بازی» بود و این بازی تمام شد! حالا دلواپسان فقط می‌توانند یواشکی چند تا ملوان بگیرند، بعد از آنها فیلم و عکس بگیرند و سریع آزادشان کنند. و سپس یواشکی عکس آن را پشت در سفارت سوئیس بگذارند و در بروند! اینطوری بقیه امت بیخبر هم باور می‌کنند که حکومت اسلامی، هنوز هم آن «خوی استکبارستیزی!» را دارد و قدرت بی‌بدیل جهان است و غیره. به قول بهمن مفید در فیلم قیصر: «ما می‌گیم زدیم! شمام بگین ما زدیم. آخه خوبیت نداره!»
اما برادران نوانقلابی و دلواپس!
منبعد اگر رهبر معظم باز هم درباره «نفوذ» و فتنه و… فرمایش کرد، اگر در بین شما دلواپسان یک مرد پیدا می‌شود، برخیزد و از ولی‌امر‌ مسلمین بپرسد: آقا! نقطهٔ پایان این نفوذ که شما هی می‌فرمایید؛ مگر «جاسوسی برای دولتهای متخاصم» نیست؟ پس دلایل آزادسازی آن چهار «متهم جاسوسی» را بفرمایید!
بعد ببینید «حضرت آقا» چه جوابی دارند؟!
اگر هم مردی بین‌تان نبود سئوال کند که هیچ! ما هم می‌گوییم آقا برنده‌ شده‌اند. کی‌به‌کیه؟ مهم این است که بفهمید نفوذ هم مثل فتنه، ابزاری است برای «فریب مردم بیخبر» و سرکوب منتقدان. و این شتر سرکوب ، دم خانه شما دلواپسان هم زانو زده است برادران. از فردا دق‌الباب می‌کند!
چشمتان را باز کنید. پادشاه لخت است.
[بابک داد]
تلگرام بابک‌داد
یادداشتم در اول خرداد ۱۳۸۹ درباره گروگانگیری حکومت ایران و معامله‌گری با غرب بر سر آزادی آنها را اینجا بخوانید

۱۳۹۴ دی ۲۳, چهارشنبه

نَسَق‌گیری دریایی سپاه؛ تیغ دولبه!


اول: سپاه دو قایق گشتی و ده ملوان آمریکایی را در آبهای ایران در خلیج‌ فارس بازداشت می‌کند. و بعد از ۲۴ ساعت رایزنی دیپلماتیک بین وزیران خارجه آمریکا و ایران، همه آنها را آزاد می‌کند.
دوم: از همان ابتدا پیداست که کمین نیروهای سپاه و دستگیری ملوانان آمریکایی، برای زهرچشم گرفتن و «نسق‌گیری» است. چون اگر غیر از این بود و ماجرایی مثل جاسوسی یا عملیات نظامی رخ داده بود، ایران می‌توانست و باید به نهادهای بین‌المللی و شورای امنیت سازمان ملل شکایت می‌کرد تا از آن مسیر قانونی دنبال شود. اما ظاهراً خود سپاه بهتر از همه می‌‌دانست که ملوانان آمریکایی راه گم کرده‌اند و برای انجام «عملیات یا جاسوسی» وارد آبهای ایران نشده‌اند و این اتهام‌ها قابل اثبات نیست‌. مسئله گم‌کردن مسیر شنلورهای کوچک در مرزهای آبی، امری بسیار عادی و متداول است و نمی‌توان از آن یک بحران ساخت. اما ادامهٔ بازداشت ملوانان آمریکایی تا ۲۴ ساعت، با چه انگیزه و هدفی رخ داد؟ و جنجال دیپلماتیک و خط‌و‌نشان کشیدن مقامات سپاهی به بهانه آن با چه هدفی انجام شد؟
سوم: پاسخ این قضیه را در خلال سخنان سردار فیروزآبادی رئیس ستاد‌ کل نیروهای مسلح می‌توان ‌یافت. او در سخنانی تهدیدآمیز گفته: این ماجرا باید برای «سنگ‌اندازان کنگره آمریکا» یک درس عبرت شود! و پیش‌بینی کرده که احتمالاً باز هم نیروهای آمریکایی در تور برادران سپاهی خواهند افتاد! که این، حاوی یک تهدید ضمنی و معنادار برای کنگره آمریکاست که خواهیم دید چه پیامدهایی دارد.
چیزی که سردار فکرش را نکرده این است که اگر پهنه دریاها و اقیانوس‌ها، به «کلاس درس» و محلی برای نسق‌گیری از مراکز قدرت دو کشور (مانند کنگره و بیت رهبری!) تبدیل شود، ممکن است این قضیه در دریاها و اقیانوس‌های دورتر، جور دیگری اتفاق بیافتد و آن وقت نتیجه خیلی به سود حکومت ایران نباشد! دریا محل درس دادن و نسق‌گیری سیاسی نیست که اگر باشد، همیشه این «کلاس» و پهنهٔ اقیانوس‌ها فقط در انحصار یک معلم نیست!
نتیجه: در جمهوری‌اسلامی همیشه فیروزآبادی‌هایی هستند که «ناخواسته» حرف راست را بگویند و پرده را کنار بزنند و انگیزه‌های اصلی را فاش کنند.
انگیزه برادران سپاه، نسق‌گیری از «مقامات سنگ‌انداز!» در کنگره آمریکا بود‌ و این نسق‌گیری بی‌ربط، البته تیغ دولبه و خطرناکی است. اگر تا قبل از این، سیاسی بودن اقدام سپاه در حد یک حدس و گمانه بود، اکنون «سردار» آن را بر زبان آورده و اثبات کرده. و با نهایت بی‌تدبیری، به عواقب این «کُری‌خوانی پر‌هزینه» خود حتی فکر هم نکرده است.
[بابک‌داد]
نشانی تلگرام

۱۳۹۴ دی ۱۸, جمعه

اینک «تلگرام»!…

از دریچه تلگرام، گمانم بتوانم مطالب و دیدگاه‌های صمیمانه‌تری را در میان بگذارم. اگر دوست داشتید، همراهم شوید، و دوستان خود را هم دعوت کنید.
به مهر مردم و برای «آگاهی، آزادی و آیندهٔ بهتر» نوشته‌ام و بر همین عهد همچنان پابرجا هستم و می‌نویسم.
بابک‌داد

مزه‌پرانی مسئولان و غفلت از انزوای دریایی ایران!


• تحقیرکنندگان جیبوتی به «انزوای کشتیرانی ایران» فکر کرده‌اند؟!•
خیلی از مردم عادی، شاید اولین بار نام کشور جیبوتی را چند ماه قبل و در هنگامه جنگ یمن و ممنوعیت پهلوگیری کشتی ایرانی به یمن شنیده باشند. آن زمانی که کشتی‌های جمهوری اسلامی که ادعا می‌شد حامل کمکهای غذایی و دارویی برای مردم یمن هستند، با اخطار ناوهای جنگی کشورهای چندملیتی نتوانستند در ساحل یمن پهلو بگیرند و به آن طرف تنگه باب‌المندب هدایت شدند و در بنادر کشور جیبوتی پهلو گرفتند‌. جیبوتی کشوری کوچک اما ژئوپلتیک و یک ساحل امن در آن تنگه و شاهراه آبی است. جیبوتی و یمن در دو سوی این تنگهٔ استراتژیک آبی قرار گرفته‌اند. در همین جیبوتی کوچک (که به زعم حسین شریعتمداری، دیپلمات‌هایش باید با ذره‌بین کشورشان را روی نقشه پیدا کنند) آمریکا و غرب چند پایگاه نظامی استراتژیک ساخته‌اند تا امنیت دریایی این شاهراه آبی تأمین باشد. زیرا امنیت دریای سرخ و مدیترانه و نهایتا کانال‌سوئز و مصر و آبهای شرق اروپا از همین تنگه مهم آبی تأمین می‌شود.
نفتکش‌ها یا‌ کشتی‌های ایران به مقصد مدیترانه برای عبور از باب‌المندب، به دوستی و حمایت امنیتی پایگاههای دفاعی جیبوتی دلگرم بوده‌اند. بخصوص اینکه پایگاههای دفاعی که اخیراً در آن کشور تجهیز شده، بارها توانسته‌اند دزدان دریایی را از این تنگه و اطراف آن دور کنند. اینک در نبود ثبات در یمن و قطع رابطه با جیبوتی، زیان بزرگی به تأمین امنیت کشتیرانی دولتی و بخش غیر‌دولتی ایران وارد خواهد شد.
حال از آقای نوبخت سخنگوی دولت تا کیهان و دیگران که درباره کم‌اهمیتی جیبوتی و فقر مردمانش، از کم‌جمعیتی و مساحت کوچک این کشور مسلمان جوک و طنز می‌سازند و خوشمزگی صادر می‌کنند، باید پرسید آیا نقشه آبی دنیا را هم دیده‌اید؟ و آیا از این واقعیت خبر دارید که ساحل وسیع جیبوتی، تنها «ساحل‌امن» در تنگه باب‌المندب برای تردد کشتیرانی ایران به سوی مدیترانه است؟! در دریانوردی وجود «ساحل‌امن» اهمیت فراوانی دارد و جیبوتی، با داشتن چندین پایگاه نظامی آمریکایی و اروپایی در خاک خود، در سالهای اخیر توانسته به ساحلی‌امن برای دریانوردی جهان در شاهراه آبی باب‌المندب تبدیل شود.
از دیرباز، صادرات و واردات ایران برای برخی از اجناس و کالاهای «سبک و ارزشمند» از همین مسیر، یعنی از طریق باب‌المندب به آبهای مدیترانه‌ای و شرق اروپا انجام می‌شود و همچنین کشتی‌های سبک‌تر، از دریای‌سرخ و کانال سوئز به آن سوی اقیانوس می‌رفتند. اینک بدون روابط دیپلماتیک با جیبوتی و در شرایط ناپایدار یمن، اگرچه شاهراه باب‌المندب برای کشتی‌های ایرانی «مسدود» نمی‌شود، (چون چنین امری مغایر قوانین بین‌المللی است) اما قطعاً دریانوردی ایران با ریسک و خطرات بیشتری مواجه خواهد شد. بدون داشتن دوستانی در «سواحل‌امن» کشتیرانی در پهنه دریاها و اقیانوس‌ها، کار دشواری است. این را اهل فن و دریایی‌ها بهتر لمس می‌کنند.
امروز همچنین خبر رسید که کشور سومالی هم متعاقب کشورهای دیگر و از جمله سودان و جیبوتی، روابط خود را با جمهوری‌اسلامی قطع کرده است. اکنون دریای سرخ که در دو سو، به عربستان و سودان متصل است به یک گذرگاه «بی‌ساحل» برای کشتی‌های ایرانی تبدیل می‌شود‌. زیرا هر دو کشور در حالت قطع رابطه با ایران، از ارائه هر کمکی به کشتی‌ها و لنج‌های ایرانی خودداری خواهند کرد‌. اینها بخش تازه‌تر و البته بخش کمی از نتیجه حمله سازماندهی‌شدهٔ نیروهای بسیجی به سفارت عربستان است.
اکنون برای عبور کشتی‌های سبک و عبور کالاهای کم‌حجم و ارزشمند، چهار کشور عربستان در این‌سو سومالی و جیبوتی و سودان در آن سو با ایران در قطع رابطه‌اند و یمن هم وضع ناپایدار و بی‌ثباتی دارد. «تنهایی» در این مسیر دریایی طولانی و وسیع و پرخطر را ناخداها و کاپیتان کشتی‌ها مثل یک کابوس چند‌هفته‌ای و حتی چندماهه باید سپری کنند. وگرنه باید با ریسک‌پذیری بالا، دور قاره آفریقا را دور بزنند و اگر از گزند دزدان دریایی در امان ماندند، با پرداخت «چندبرابر هزینه» حمل‌و‌نقل دریایی کالاهای مورد نیاز کشورمان را وارد و یا صادر کنیم. این یعنی ریسک و هزینه چند برابری برای کشتیرانی دولتی و خصوصی ایران! و تنها یکی از نتیجه‌های حمله نیروهای خودجوش (!) و بسیجی به سفارت و کنسولگری کشور عربستان است که تا مدتها دامان اقتصاد و صنعت دریایی ایران را رها نخواهد کرد.
اما روی این نوشته درباره تمسخر و تحقیر کشور کوچک و امن جیبوتی بود که در کیهان، آن را بخاطر «فقر مردمانش» تحقیر کردند. کیهان در خبری مجعول ادعا کرد: وقتی کشتی کمکهای انسان‌دوستانه(!) ایران برای یمن مجبور شد در جیبوتی پهلو بگیرد، «مردم گرسنه جیبوتی» غذاهای ارسالی را از کشتی ایرانی ربودند و آنها را خوردند! جالب اینکه این روزنامه ارگان بیت رهبری است که ادعا دارد هدف جمهوری ‌اسلامی؛ نجات و عزت همه «مستضعفان عالم» است! و چنین به فقر ملتی می‌خندد.
دنیای امروز، دنیای محاسبات روی نقشه است. دنیای ارتباطات چندجانبه بر مبنای منافع و واقعیت‌هاست، و نه دنیای شعارهای ادعایی و گنده‌گویی‌های پوچ و ساختن جوک‌های مشمئزکننده نژادی. کشورها ممکن است کوچک و یا بزرگ باشند، تصمیمات درست و نادرستی بگیرند، اما  تحقیر و کم‌ شمردن نقش آنها در ظواهری مثل مساحت و جمعیت، غیرعاقلانه است و شاید فقط برای مدت ناچیزی التیام‌بخش باشد!
صنعت صادرات دریایی و کشتیرانی ایران، بعد از تحریم‌ها اکنون به «انزوا» و غربت دچار شده و این‌همه، هنر بی‌لیاقتی و سوءمدیریت «مقامات مزه‌پران» کشور ماست!
[بابک‌داد]
این مقاله در سایت گویا
نشانی فیس‌بوک بابک‌داد
کانال تلگرام بابک‌داد

۱۳۹۴ دی ۱۵, سه‌شنبه

زمینه‌چینی سپاه برای ساختن مقصر فرضی!


همه چیز تقصیر فتنه‌گران است!
با سخنان دیروز و امروز برخی مقامات سپاه، از حالا تیتر فردای روزنامه کیهان و سایت‌های زنجیره‌ای معلوم است. فردا لابد کیهان در خبر ویژه می‌نویسد:
{ در آستانه انتخابات، جمعی از فتنه‌گران از اتاق‌فکر لندن و پاریس و با همکاری سران‌فتنه از جمله موسوی و کروبی، نقشه حمله به سفارت عربستان را پی ریختند و عملی ساختند. در پی این حملات سازماندهی‌شده، همچنین خود سفیر عربستان هم از داخل سفارت چند «بشکه نفت خام» روی میز و صندلی‌ها ریخت و کبریت کشید‌. در حمله عناصر فتنه‌گر به سفارت عربستان، ۷۲ بسیجی بیگناه به نیت ۷۲ تن، زخمی و بلکمم شهید شدند و هنوز هم پیکر مطهرشان مفقود است. همچنین جمعی از بسیجیان که برای «دفاع» از ساختمان سفارت عربستان، خودشان را به محل رسانده بودند؛ موفق شدند آقای سفیر و دیپلمات‌های عربستان را با بدرقه‌ای انقلابی و بدون برجای ماندن اثر کبودی! به فرودگاه برسانند.
کمی بعد هم لابد حجت‌الاسلام محسنی‌اژه‌ای در جمع خبرنگاران خواهد گفت: در حمله عناصر مشکوک به سفارت عربستان، اسنادی داریم که نشان میدهد سران فتنه یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی به همراه جورج‌سوروس و مایکل‌لدین آمریکایی با «لباس مبدل بسیجی» در کانون این حمله حضور داشته‌اند و به سفارت عربستان، خسارات کلی وارد کردند. محسنی اژه‌ای افزود: طفلکی همه نیروهای بسیجی هم آن ور خیابان بودند، ببینید درست آن ور ایستاده بودند و داشتند نماز جماعت و دعای کمیل می‌خواندند که حال سی نفرشان بخاطر شدت مناجات و سوز دعاهایی که کرده‌اند، هنوز وخیم است! }
اینها خلاصه خبرهای امروز و فرداست! با کمی بالا و پایین!
من با این قسمت از حرف سردار کاظمینی؛ فرمانده سپاه‌ تهران موافقم که می‌گوید: «این حمله کار نیرروهای خودجوش مردمی نبوده و کاملاً برنامه‌ریزی و سازماندهی‌شده بود!» اما مطمئنم این حرف، مقدمه‌ای برای مسئولیت‌گریزی و فرافکنی است تا مسئولیت این حملهٔ هدایت‌شده نیروهای سپاه و بسیح را بر دوش دیگران و فتنه‌گران(!) و سایر دشمنان فرضی بیاندازند. اما کور شود آن بقالی که «مشتریِ دست‌کج» خود را نشناسد! هم مردم ما و هم ملتها و دولتهای دنیا، شما را به خوبی شناخته‌اند برادران!
بابک‌داد
فیس‌بوک

۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

خسارات این «شور انقلابی و نبوغ و بصیرت»!


• این شور بی‌شعور! •
حالا ما معلم املاء نیستیم، ولی قدری هم به فکر آبروی آن رهبر فرزانه باسوادتان باشید که خیلی به ادبیات و املاء حساسیت دارد‌. آخر تابلو خیابان ساختید، بدون آرم منطقه شهرداری؟ و اسم آن بنده خدا را هم نوشتید NEMER ؟ خب برادر انقلابی نابغه! این چه‌جور حمایتی است؟ NEMER؟!
از شنبه که مثل «دانگلوس» از دیوار سفارت عربستان بالا رفتید و آنجا را آتش زدید، تا همین الان که دو روز هم نمی‌گذرد، چهار کشور «عربستان و بحرین و سودان و جیبوتی» کلاً با ایران قطع رابطه کرده‌اند! امارات هم بخاطر آتش زدن سفارت عربستان در تهران، رابطه‌اش را با ایران کاهش داده. پس فردا هم خانواده شیخ‌النمر بخاطر این غلط املایی یقه‌تان را می‌گیرند. آخر با این شور انقلابی لاکردار و وامانده‌تان یک کاری بکنید. مملکت از دست رفت!
خب این شور انقلابی لاکردار‌تان را ببرید سر کلاس زبان خالی کنید که حداقل املاء و انشایتان درست و درمان باشد.
حالا کل مسئولان باید چند سال بدوند و باز نرمش قهرمانانه بکنند و کلی خسارت بدهند تا روابط با کشورهای اسلامی برگردد به قبل از دو روز پیش!
می‌دانید زمزمه «لغو حج تمتع و عمره» شروع شده و مسئولان دارند برای آن توجیه شرعی «تعذر!» می‌بافند؟ می‌دانید چند میلیون فیش حج تمتع و عمره از ده سال قبل، روی دست مردم مانده که اگر مسئولان بخواهند «سپرده حج مردم» را به آنها پس بدهند، باید فرش زیر پای آقایتان را هم بفروشند؟ موقع فتح(!) سفارت عربستان، شور انقلابی گذاشت به عواقب این کارها فکر کنید؟
پدر جان، می‌دانم دست خودت نیست. اما منبعد وقتی یک دیوار «سفارتخانه» می‌بینی بر شیطان و نفس اماره و شور انقلابی لاکردارت لعنت بفرست و برو کلاس زبان‌. بلکم اسم آدمها را غلط ننویسی‌.
[بابک‌داد]

۱۳۹۴ دی ۱۲, شنبه

می‌بینید آقای خامنه‌ای! اعدام «پاسخِ اندیشه» نیست.


به گواهی خبرگزاری‌ها و نهادهای مستقل مدافع حقوق بشر، «شیخ النمر» رهبر اقلیت شیعیان کشور عربستان یک« مخالف سیاسی نظام حاکم» بر آن کشور محسوب می‌شد که امروز شنبه اعدام شد. خبرگزاری‌ها نقل‌های متفاوتی از او می‌کنند. برخی نوشته‌اند النمر باعث تحریکات مذهبی و اغتشاشات بوده و به تبلیغ ولایت‌فقیه و انتقادهای تند از حاکمان عربستان پرداخته است. متقابلاً خبرگزاری‌های دیگر می‌گویند وی بر اعتراض «مسالمت‌جویانه و پرهیز از خشونت» اصرار کرده است‌. او طرفدار برگزاری «رفراندوم» در عربستان و یک مخالف مورد حمایت جمهوری‌اسلامی بوده است. چیزهایی که او از دولت عربستان می‌خواسته، نظیر تغییرات بنیادین و ترویج سیستم حکومتی ولایت‌فقیه و درخواست رفراندوم، چیزهایی هستند که «ما به ازای» آنها در نظام جمهوری‌ اسلامی ایران هم مجازاتی کمتر از حبس و اعدام ندارند! حکومت ایران که مدتهاست از مواضع و خواسته‌های رادیکال این شیخ شیعه عربستانی حمایت می‌کند، خود در داخل با نظایر همین خواسته‌ها با شدت برخورد می‌کند و مخالفان را به سختی سرکوب می‌نماید!
امروز خبر اجرای حکم اعدام شیخ‌النمر و شماری از زندانیان دیگر منتشر و باعث تأثر فعالان حقوق‌بشر و مخالفان اعدام شد. من به این بهانه‌ی تلخ، مناسب دیدم مقامات و رهبری جمهوری‌ اسلامی ایران را خطاب قرار دهم و آنان را به چند نکته توجه بدهم:
به این که حبس و اعدام، پاسخ عقیده و اندیشه نیست.
به این که حبس و اعدام، نشانهٔ قدرت و اقتدار نیست.
به این که خواستهٔ آن شیخ شیعه عربستانی، خواستهٔ ما هم هست: «برگزاری یک رفراندوم آزاد و داشتن آزادی بیان و تغییرات بنیادین در نظام حکومتی ایران!» اینکه حکومت به صورت سلطنتی در قبضه ولی‌فقیه نباشد، اینکه قدرت به شکل خانوادگی و موروثی در میان یک قشر خاص باقی نماند. نظایر این مطالبه‌های بنیادین، که ظاهراً خواستهٔ آن شیخ بوده، خواستهٔ ما هم هست. آیا حقوق شیخ‌النمر را برای مردم ایران هم «حلال» و جایز می‌دانید؟ یا خدای نکرده، دفاع از خواسته‌های شیخ‌النمر، صرفاً بهانه‌ای است برای تضعیف حکومت عربستان سعودی؟! و شیخ‌النمر برای شما صرفاً یک ابزار بوده است؟ آیا کسی در سرزمین ولی‌فقیه حق دارد مانند شیخ در عربستان، از تغییر نظام و رفراندوم سخنی بگوید و در امان بماند؟
اگر صادقانه به این اقدام دولت عربستان سعودی اعتراض دارید، خودتان هم به «بی‌اثر بودن حبس و اعدام مخالفان سیاسی و عقیدتی» باور پیدا کنید و به این باور نو عمل کنید. از ادامه آزار و حبس و اعدام منتقدان و مخالفان دست بردارید و برای یکبار هم، سعی کنید «الگوی» مسلمانان باشید و نه «عبرت» آنان.
پی‌نوشت: دادخواهی و حق‌طلبی، تبعیض‌بردار نیست دوستان عزیز. آزاده‌گی حکم کرد در مقابل این اعدام سیاسی ساکت نمانم. همانگونه که در مورد آزار و حبس و اعدام تلخ خیلی‌ها ساکت نماندم. از آن دو جوان بیگناهی که به جرم «سلطنت‌طلبی» در سال ۸۸ اعدام شدند، تا فرزاد کمانگر (معلم کرد) و شیرین علم‌هولی و اسلامیان و… که بر دار شدند. و تجمع اعتراضی‌مان مقابل سفارت جمهوری‌اسلامی ، ما را دو سالی درگیر یک شکایت قضایی پانصد صفحه‌ای از طرف سفارت ایران در پاریس کرد و عاقبت دادگاه فرانسه به بیگناهی ما رأی داد. حق‌طلبی، تبعیض بر نمی‌تابد.
و البته این ماجرا، یک محک تازه است برای سنجیدن صداقت حکومت ایران، تا مردم مسلمان کشورهای دیگر بسنجند که اگر جمهوری اسلامی ایران، بر روشهای دولت عربستان سعودی انتقاد و اعتراض دارد، خود تا چه اندازه به موازین اخلاقی و حقوقی مورد ادعایش پایبند است؟!
این نوشته را دست‌به‌دست کنید و آنها که می‌توانند ترجمه کنند تا به دست مسلمانان بیشتری برسد‌. این ماجرای تلخ، سنگ محک خوبی برای سنجش خیلی چیزهاست. یا حق.
[بابک‌داد]
شنبه ۱۲ دی، دوم ژانویه. پاریس