۱۳۹۵ خرداد ۳, دوشنبه

درباره پدیده‌ بهروز افخمی«نژاد»!

فعلآً بد نیست طرفداران نظام از او بپرسند: مجلس شورای اسلامی و بیت رهبری و جلسات رسمی نظام، چه کم از «کن سال ۸۲» و فرش قرمز فیلم گاوخونی داشت که برای کن کت‌و‌شلوار پوشید، ولی با لباس اسپرت و غیررسمی به مجامع رسمی نظام می‌رفت تا شاید «خبرساز» شود؟

• شادی ملت و عصبانیت «افخمی‌-نژاد!»ها! •
فیلم ایرانی «فروشنده» تنها فیلم جشنواره کن ۲۰۱۶ بود که از هفت جایزه این فستیوال، توانست دو جایزه ببرد. شهاب حسینی برای بهترین بازیگر مرد و اصغر فرهادی برای بهترین فیلمنامه. باقی فیلمها «یک جایزه‌ای» بودند. این توفیق غرورآفرین را به همه اهالی سینمای ایران و به مردم شادباش می‌گویم. و امیدوارم در ادامه راه هم در جشنواره‌های دیگر و حتی در «اسکار» بدرخشد. از طرفی همگی ما، علت «سوگواری و عصبانیت و حسادت‌ها» را از این شادی مردم درک می‌کنیم.
درباره تکرار اتهامات زننده امروز بهروز افخمی-نژاد (بر وزن احمدی‌نژاد) به منتقدانش چیزی نمی‌گویم تا به وقتش. او زمانی که «رانت» در ژست اصلاح‌طلبی بود، با لیست جبهه مشارکت به مجلس ششم رفت و چه شایسته‌گانی که امثال این «ابن الوقت» از خدمت بازماندند.
آن نماینده مجلس، هرگز حاضر نشد لباس رسمی بپوشد؛ چون آن روزها آن «مدل مردم‌فریبی» را کارساز یافته بود که با لباس غیررسمی، نظام را به سخره می‌گیرد و محبوبیتی می‌خرد. حتی وقتی نمایندگان مجلس به ضیافت بیت رهبری رفتند، افخمی حاضر نشد کت بپوشد و از خبرنگاری در خفا خواست با انتشار این خبر برای او محبوبیت بخرد. اما هم‌او در جشنواره‌ای که متعلق به دگرباشان می‌نامد، در سال ۸۲ با لباس شیک و کت و شلوار رسمی حاضر شد و البته بدون کسب هیچ افتخاری برگشت. آن شکست، باعث شد امروز کن را جشنواره ساحلی دگرباشان بنامد!
بیشتر از ۲۵ سال حضور ناپیوسته‌ام در مطبوعات و رسانه‌ها در من کوهی از خاطرات از افراد مختلف برجا گذاشته که هرگز سعی نکرده‌ام برعلیه کسی «نابجا» از آنها استفاده کنم. و تا زمانی که لازم نباشد، دفینه خاطراتم را باز نمی‌کنم.
اما امیدوارم بهروز خان از زیر چتر وزارت اطلاعات و «روباه سازی» به آسمان آبی مردم بپیوندد و از همکاران سینمایی خود، از جشنواره کن و از جامعه دگرباشان و از همه منتقدان و مردمی که همین امروز هم با الفاظ زشتی تحقیرشان کرده و گفته «خفقان مرگ بگیرید!» پوزش بطلبد. و باز امیدوارم که نخواهد به «سلحشور هتاک» دیگری تبدیل شود. هرچند طلب «عاقبت بخیری» برای کسی که بر تخریب روح خود اصرار دارد، مستجاب نمی‌شود.
تا روزی که درباره او واضح‌تر بنویسم، فعلآً بد نیست طرفداران نظام از او بپرسند: مجلس شورای اسلامی و بیت رهبری و جلسات رسمی نظام، چه کم از «کن سال ۸۲» و فرش قرمز فیلم گاوخونی داشت که برای کن کت‌و‌شلوار پوشید، ولی با لباس اسپرت و غیررسمی به مجامع رسمی نظام می‌رفت تا شاید «خبرساز» شود؟! و آن افخمی آوانگارد(!) و پیشرو، چه نسبتی با افخمی حسود و بددهان و دریده‌گوی امروز و این مدیحه‌سرای نظام دارد؟! و «قیمت این تغییر» چقدر است که از خیمه‌ی آزادمردی مثل کروبی، به مدافع بشار اسد و کپی سلحشور و ده‌نمکی تبدیل شود. همکاران شریف سینمایی خود را در برنامه «هفت» هر روز به طریقی بیآزارد و تحقیر کند و سینمای نیمه‌جان ایران را هر بار نیشی بزند.
کاش صداوسیما روشن کند که واگذاری کنتراتی برنامه «هفت» به افخمی، چه ارتباطی با ساختن فیلمهای تبلیغاتی و اطلاعاتی (از تبلیغ بشار اسد تا تبلیغات تصویری برای جذب نیروی مدافعان حرم و روباه!) دارد؟ و این «رانت» در قبال کدام هنر و توانمندی در اجرای برنامه به ایشان داده شده است؟
راستی، آن افخمی لیچارگو که هربار جوکی درباره «دست فلج» این شخص و «پاهای لنگ» آیت‌الله «ی» و «ط» و… در انبان خود داشت...، در این سالها در کجا «پنهان» شده؟!
یک بار دوستی به او ایراد گرفت که این جوک‌گویی درباره ضعف بدن آدمها، حتی مخالفان سیاسی، از «آداب دشمنی» بدور است. و او به نیشخندی عبور کرد. او هرگز نفهمید که «حتی دشمنی هم، دیسیپلین و آدابی دارد!» آن افراطی دیروز، امروز نان را در «تفریطی سلحشوروار» می‌بیند. و چون آداب دشمنی را نیاموخته، بخاطر کینه از ناکامی در کن سال ۸۲ و حسادت به همکاران خود، با برگزیدگان کن و یک گروه انسانی چنین وقیحانه سخن می‌گوید و به منتقدانش می‌گوید خفقان مرگ بگیرید.
برایم جالب است بدانم افخمی در آستانه شصت سالگی، بدنبال کدام جیفه‌ی دیگری از این دنیای گذراست که چنین شتابزده به «تخریب خویش» مشغول شده است؟! و تا وقتی دیگر، با او سربسته می‌گویم:
«گفتگو آئین درویشی نبود
ورنه، با تو ماجراها داشتیم.»
با این همه؛ در هر فضایی که او راحت باشد، آماده گفت‌وگو هستم. و با هر زبانی که بگوید، پاسخ می‌شنود. تا بعد
[بابک‌داد]
سوم خرداد ۹۵
پی‌نوشت: خرمشهر عزیزم آزادی‌ات مبارک. و رسوایی و شرم بر کسانی که مانع آبادی و سرخوشی تو و مردمانت شده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست: