۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

«پاسخي به پيشنهاد آشتي با حكومت» / آشتي با ظالم، تأييد ظلم است

«پاسخي به پيشنهاد آشتي با حكومت»

آشتي با ظالم، تأييد ظلم است!

گويا بعد از كودتا، واژه ها هم تغيير معنا و ماهيت داده اند. راستي معلوم نيست چه بر سر واژه هايي مثل "عقلانيت" آمده، كه كساني سعي دارند با ظاهري حق به جانب و با توسل به اين واژگان، عدالت و حقانيت مردم را قرباني برخي مقاصد سياسي خود كنند؟ اشاره ام به مطلبي است از آقاي ابولفضل فاتح عضو ستاد انتخاباتي آقاي موسوي كه اكنون نسخه اي براي آشتي با حاكميت نوشته اند!

***

ماهها از بيانيه هفدهم مهندس موسوي در دي ماه 1388 مي گذرد. در آن بيانيه كه مورد انتقاد بسياري هم قرار گرفت، آقاي موسوي تلويحا" خواهان مذاكره مخالفان با مقامات حكومت براي حل مناقشات شده بود. اما قبل از هرچيز خواهان به رسميت شناخته شدن "بحران داخلي" توسط حاكميت شده بود. ميرحسين موسوی آن پنج راهکار را «اعلام مسئوليت پذيری مستقيم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائيه»، «تدوين قانون شفاف و اعتماد برانگيز برای انتخابات‌ها»، «آزادی زندانيان سياسی و احياء حيثيت و آبروی آنها»، «آزادی مطبوعات و رسانه‌ها و اجازه نشر مجدد روزنامه‌های توقيف شده» و «به رسميت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکيل احزاب» بيان کرده بود. حكومت بعد از صدور اين بيانيه، مطابق معمول آن را ناشي از ضعف و زبوني جنبش سبز انگاشت و به هيچكدام از آن شروط وقعي ننهاد. بلكه بر شدت برخوردها، اعدامهاي ناگهاني و دستگيريهاي بيشتر افزود.

اينك و بعد از گذشت نزديك به هشت ماه از آن بيانيه ي نافرجام، زمزمه هاي مأيوس كننده اي از اردوگاه منسوب به آقاي موسوي (سايت كلمه) شنيده مي شود كه دميدن دوباره در بادكنك نازك و بي ثبات "مذاكره" است. آقاي ابولفضل فاتح در اين سايت، بر لزوم آشتي ملي(نام مستعار آشتي درون حكومتي!) و مذاكره با حاكميت تأكيد نموده و از "عزيزان!" دو طرف مناقشه يعني "رهبر نظام و سران جنبش"، خواسته است به مذاكره و صلح بپردازند. ظاهرا" بهانه ي آقاي فاتح براي تكرار بي نتيجه ي اين پيشنهاد، تهديدات دشمن خارجي عنوان شده است.

جالب اينكه حكومت هربار بعد از شنيدن پيشنهاد آشتي و مذاكره، بر سبوعيت و وحشي گري خود افزوده و نشان داده گامي به عقب بر نخواهد داشت. رجوع كنيد به حوادث تلخ دي و بهمن ماه گذشته و عاشورا و حمله به بيت آقايان منتظري و صانعي، اعدامهاي فوري معترضان و دستگيريهاي دوباره و... كه بيانيه هفدهم ميرحسين موسوي چگونه با شديدترين وجهي پاسخ گرفت.

اين مرتبه هم، به محض احساس ضعف جنبش در چند مصاحبه و مقاله و هنوز چند روز از انتشار پيشنهاد آقاي فاتح در سايت كلمه نگذشته، مي بينيم كه تندي و گستاخي مأموران حكومتي در برخورد با سران جنبش سبز فزوني يافته و در همين شبها منازل آقايان مهدي كروبي و عبدالله نوري در محاصره اوباش فدايي رهبري قرار گرفته اند و معلوم نيست حكومت جائر، در تدارك چه جناياتي براي روز ايران (قدس سابق!) است؟ از سوي ديگر خانم زهرا رهنورد را در خيابان دوره مي كنند و مورد بازجويي خياباني قرار مي دهند و... تازه اين هنوز از نتايج سحر كاذبي است كه امثال آقاي فاتح بدان دل خوش كرده اند. براستي معلوم نيست آقاي فاتح كه اذعان دارد كه بيانيه هفدهم آقاي موسوي هم، جواب درخوري از سوي حاكميت دريافت نكرد، اين مرتبه بر اساس كدام منطق و عقلانيتي همان پيشنهاد مذاكره را در موضعي ناپخته تر و بسيار ضعيف تر تكرار كرده است؟ و با كدام عقل سياسي بر همان پيشنهاد اصرار دارد، حال آنكه اين بار حتي در ظاهر هم از پيش شرطهايي كه ميرحسين اعلام كرده و بي نتيجه هم باقي ماندند، سخني نگفته است؟ آيا اين سياست رسمي سايت كلمه و شخص آقاي موسوي است؟ اگر آري، به پشتوانه كدام نشانه هاي تغيير رفتاري حكومت و بر اساس كدام عقلانيتي؟ و اگرنه، چرا آقاي موسوي و سايت كلمه درباره چنين پيشنهاد خامي واكنش مناسب نشان نداده اند؟

اگر به رفتارهاي گستاخانه تر حاكميت بعد از طرح پيشنهادات مذاكره و آشتي دقت كنيم، درخواهيم يافت چرا امام حسين سكوت نكرد و تن به مذاكره نداد. و يادمان نرود حمايت مردم از ميرحسين موسوي و مهدي كروبي، همچنان به دليل "روش حسيني" آنهاست و اراده اي كه براي مبارزه و برخورد با حاكميت جور و فساد و دروغ به كار بسته اند و عهد كرده اند حسيني باقي بمانند.

هرچند سخن از مذاكره و عقلانيت سياسي، همواره دلنشين و عقل پسند است، ولي آيا مذاكره يك حكم كلي و در خلاء است؟ يا اينكه شرايط و پيش نيازهايي مي طلبد؟ كدام پيش نيازهاي مذاكره با حكومت فعلي محقق شده كه باز به "گوريل" پيشنهاد مصالحه مي دهند؟ همه مي دانند مذاكره امري عقلاني است، اما آيا مي توان با هر كسي و درباره هرچيزي به مذاكره نشست و نتيجه منطقي هم گرفت؟ اگر پاسخ آري است، آقايان پاسخ دهند چرا امام حسين از مذاكره با يزيديان امتناع كرد و حاضر به مرگي خونين شد ولي تعامل با يزيديان را ناممكن دانست و فرياد "هيهات من الذله" سر داد؟ آيا جز اين است كه وقتي ميانه ميدان حق و باطل چنين روشن است، مذاكره با سران ستمكار و خونريز، تأييد خونريزي ها و جنايات است و بس؟

ترديدي نيست كه هر مذاكره اي "قانون" و اصولي دارد. اما بر اساس كدام قانون و كدام اصولي مي توان با حكومتي مذاكره كرد كه حتي قوانين معيوب انتخاباتي خود را هم قبول نداشت و در تقلبي آشكار، نتايج آراء ملت را به يغما برد؟ آيا مي توان با حكومتي كه فساد از امحاء و احشائش بيرون زده مذاكره كرد و درباره "اصلاح امور" مذاكره كرد و به نتيجه مطلوب رسيد؟ نشستن در پاي ميز مذاكره اي كه "مورد بيع"، حق عمومي يك ملت است و "مورد معامله!" خونهاي به ناحق ريخته مردمان بيگناه است، شرط كدام شرافت و عقلانيت است؟ آيا وقتي طرف مذاكره، "قاتل و آمر جنايات" است، مذاكره و آشتي كاري است عقلاني و منطقي؟ يا كاري است خداپسندانه؟ و يا اقدامي است ملي؟ آقاي فاتح با دستآويزي به كدام يك از اين بهانه ها، پيشنهاد صلح و آشتي با حكومتي مي دهد كه هنوز هيچ نشانه اي از پشيماني در رفتارش ديده نمي شود و هنوز هيچ تمايلي به توبه و بازگشت از اعمال جنايت بارش را "حتي منافقانه" تظاهر نكرده است؟ آقاي فاتح بدون توجه به جنايات آشكاري كه با دستور و تأييد مستقيم شخص رهبر صورت گرفته، ابراز خوشحالي مي كند كه:

" معتقدم خوشبختانه با همه ی شدت و حدت مواجهات و به رغم برخی فشارها هم رهبری انقلاب و هم رهبران جنبش سبز در کنترل سطح منازعه ی داخلی موثر بوده اند. همین که تاکنون این عزیزان آگاهانه در خطاب ها از تلویح عبور نکرده و یکدیگر را خطاب مستقیم نداده اند، “تخفیف سطح مناقشه” و باز نگهداشتن یک امکان مهم” است، که ضروری است مغتنم شمرده شده و عمق و وسعت یابد و نویسندگان و رسانه ها نیز از هر سو این شیوه و حفظ حریم ها را پاس دارند."

گويا برخي دوستان ظاهرا" هنوز درنيافته اند از اين حاكميت اخراج شده اند و ديگر به هيچ قيمتي (حتي به قيمت دست كشيدن از خونهاي ريخته شده) قادر نخواهند بود بر سر خوان تنعمات اين حاكميت بنشينند. و چون اين حقيقت را هنوز در نيافته اند، "ره افسانه" مي زنند و گاهي مانند آقاي فاتح، از موضع حق به جانبي مثل "عقلانيت" و "سياست ورزي مدرن"(!) اسرار درون خويش را فاش مي كنند. غافل از اينكه محبت مردم به سران جنبش سبز، دقيقا" به دليل همين خروج آنها از حاكميت ستمكار و جنايتكار است. از طرفي نظام فعلي، قربانيان بسيار بزرگي به نام عدالت، حق مردم، جان و خون مردم و امثال اينها را قرباني بقاي خود كرده و چنين حكومتي ديگر جاي هيچ مذاكره اي باقي نگذاشته است. خوب است دوستان از وقايع سالهاي اخير و بخصوص از اتفاقات اين يك سال و اندي درس بگيرند و ديگر باور كنند نظام فعلي، تصميم قطعي خود را گرفته كه رانده شدگان بارگاه ولايت را به اندروني راه ندهد! از ديد حاكميت فعلي، اصرار بر مذاكره و آشتي حتي به بهانه ي حفظ تماميت ارضي و دفاع از خاك ميهن، فقط ناشي از ضعف جنبش (ونه عقلانيت!) است و صرفا" بهانه اي براي بازگشت رانده شدگان به بارگاه سلطان تلقي مي شود. پس براي تظاهر به آشتي جويي با حكومتي كه خواهان نيستي و نابودي يك ملت و يك كشور است، چه جايي باقي مي ماند؟

اگر مسئولانه سخن بگوييم، هرگز از سايت متعلق به آقاي موسوي نمك نااميدي بر دلهاي خونين مردم نمي پاشيم و بر سر اموري كه نيابت آن شرعا" و عرفا" بر عهده ي يك ملت ( و نه شخص آقاي فاتح و ديگران) است، سخن از آشتي نمي گوييم. آن هم آشتي با حكومتي كه در ضعيف ترين وضع ممكن و در آستانه اضمحلال قطعي قرار گرفته و هيچكدام از منافع اين حاكميت، با "منافع ملي" مردم ايران همسو نيست. يعني بقاي اين نظام، به معناي بقاي ايران نيست و فناي اين نظام، به معناي فناي ايران و ايرانيان نيست.

حكومت فعلي بايد جوابگوي تمام اشتباهاتش در زمينه هاي مختلف داخلي و خارجي باشد. به همان اندازه كه راضي به حمله قواي خارجي به خاك ايران نيستيم، نبايد از ادامه ي اشغال خاك ايران توسط اين حكومت غاصب و دروغگو و فاسد دفاع كنيم. دوباره ما را در معادله اي كه از اساس غلط است نگذاريد دوستان. هنوز جراحت و آسيب بچّه هايي كه از مزدوران لبناني و فلسطيني كتك خوردند و مورد تجاوز قرار گرفتند، بهبودي نيافته است. نبايد به بهانه مخالفت با حمله خارجي، به دفاع ناپخته از حكومت فاسدي بپردازيم كه همواره از قواي خارجي ديگري (از لبنان و سوريه و فلسطين) براي سركوبي و تجاوز به فرزندان ايراني ما بهره مي گيرد. حمله خارجي به ايران را محكوم كنيم، اما هرگز به دامان حكومتي نمي غلتيم كه در ايراني بودنش ترديد جدي وجود دارد و نيروهاي سركوبش لبناني و فلسطيني هستند.

نكته مهم ديگر اينكه، گره زدن مسئله حق طلبي مردم ايران با اتفاقات بيروني كه ملت ما كمترين دخالتي در آن نداشته و ندارد، تغيير صورت مسئله است و اين كار، دقيقا" بخشي از پروژه اي است كه دولت احمدي نژاد مدتهاست آن را طراحي و عملياتي كرده است. انحراف اذهان عمومي از "بحران داخلي" به يك "بحران جهاني"، كاري است كه آقاي ميرحسين موسوي هشت ماه قبل آن را در رفتارهاي دولت كودتايي احمدي نژاد بازشناخت و به عمد اصرار كرد حكومت فعلي، قبل از هر چيز ابتدا "بحران داخلي" را به رسميّت بشناسد. اينك و بعد از ماهها از آن هوشمندي ميرحسين موسوي، آيا سنجيده است خودمان آن بحران داخلي را ناديده فرض بگيريم و براي دفع بحران احتمالي خارجي، دست دوستي به سوي حاكميتي دراز كنيم كه بدنبال همين اكسير شفابخش مي گشت؟ حكومتي كه مدتها تلاش كرد وانمود كند داراي مشروعيت داخلي است و بحران داخلي ندارد و يك ملت را هم در پشت سر خود دارد!

اگر پانزده ماه جنايات حاكميت، بخواهد با بهانه "اتحاد تاكتيكي در مقابل تهديدات خارجي" مورد معامله قرار بگيرد، بايد بر خيلي چيزها تأسف خورد. و اگر عقلانيت امثال آقاي فاتح چنين تجويز مي كند كه چنين حكومتي، بعد از عبور از بحرانها، درهاي اندروني خود را به سوي برخي از عقلاي(!) معترضان باز مي كند، براي "عقلانيت" سياسي ايشان بايد تأسف خورد. حكومت فعلي چنان در انسداد قرار گرفته كه اصولگرايان خودي و وفادار را هم از قايق كوچكش به بيرون مي اندازد!

آنچه جاي اميدواري است اينكه در بدنه و سران اصلي جنبش سبز، هنوز عزم همگاني بر استيفاي تمامي حقوق ملي است و تا رسيدن به آن كسي را سر باز ايستادن نيست و در اين بين "عقلانيت معاش" در برخي از دوستان است و آن هم وزن و تأثيري ندارد. آنچه ضروري است واكنش به موقع و قاطع سران جنبش و شخص آقاي موسوي است تا با صراحت از طرح چنين پيشنهادات خامي از رسانه شان (سايت كلمه) برائت بجويند. كم نبودند كساني كه شب قبل از نبرد عاشورا، در گوش حسين "زمزمه صلح" نجوا كردند و قاطعانه "نه" شنيدند. آنها هم "توجيه عقلانيت" را براي نجواهاي وسوسه آميز خود به كار مي بستند. غافل از اينكه، حق خواهي حسين از شروع سفرش از مكه بود و تا ظهر خونين عاشورا امتداد يافت و عقلانيت در آن ميدان، "دفاع از حق" بود كه حسين تا پاي جان به آن وفادار ماند.

امروز مردمي كه آش نذري و افطاري خود را با رنگ سبز و با نام "حسين" تزئين مي كنند، انتظاري جز رفتاري حسيني از ميرحسين موسوي و مهدي كروبي ندارند. و از سوي ديگر نداي مظلومانه آنها را هم ناشنيده نمي گذارند كه در محاصره سربازان يزيد، مردم را به ياري فرا مي خوانند و زمزمه مي كنند:"آيا مرا ياري كننده اي هست؟" اين جنبش عقلاني است، اما عقلانيت را در "حق طلبي" معنا كرده و براي همين، مردم بدان دل بسته اند و به پاي آن قرباني ها داده اند.

درك اين واقعيت دشوار نيست كه تنها پيش شرط اساسي و عادلانه براي خروج از وضعيت فعلي، عزل، محاكمه و مجازات تمامي آمران، عاملان و جنايتكاران و بركناري رهبر و برگزاري يك همه پرسي عمومي زير نظر نهادهاي بين المللي براي تعيين نوع حاكميت آينده ايران است. مگر آنكه "عقلانيت سياسي" را بهانه كنيم تا چشم بر "حقيقت" ببنديم. كاري كه ديگر شدني نيست.

همراهي در فيس بوك بابك داد

۱۳ نظر:

شاهد بهار گفت...

در خواب بدی احساس بدی گفت؛آن بهار دیگر به سبزی شقایق نیست!!، اما موسمی دوباره بوی همیشگی یار را به ارمغان آورد.. سلام!. تاسحر..

علیرضا مطلبیان گفت...

درود و سلام خدا بر شما باد . جناب بابک گرامی ! شرافت انسانی ات بر تو مبارک باد و بدانید جمهوری اسلامی در یک سال آینده سرنگون خواهد شد و این تقدیر و وعده الهی است که بازگشتی بر آن نیست .

ناشناس گفت...

سلام
از امروز صبح میدان اتقلاب پر ازگارد شده. دانشگاه تهران به طول کامل در محاصره ی نیروی انتظامی است. لطفاً اطلاع رسانی کنید

ناشناس گفت...

مرسی بابک جان از مطلب خوبت. واقعاً بعضی حرفا مثل کارد به استخونه! آدم مگه می تونه با این دیوانگان قدرت و ثروت مذاکره کنه؟ باز اگه یه ذره پشیمون بودن یه چیزی! وقتی هنوز این همه عزیز در بند داریم، وقتی هنوز خون آزادیخواهان از روی زمین پاک نده، هنوزظاهر میدان ولیعصر مثل عاشورای 88 می مونه و هر بار که از اون جا رد می شم اون ماشینی که برادرم رو زیر گرفت اونجا می بینم ... یادته یه بار گفتی مرد دلشون برای امثال گل سرخی لک زده؟ من واقعاً تنهایی این مردم غیور عذاب آوره...
به امید آزادی ایران

لطف علی لطیفی گفت...

بسم الله الرحمن الرحیم
آقای بابک داد
مرگ خبر نمی کند نه برای من و نه برای شما. برخی علما معتقدند نماز را از اول وقت نباید تأخیر انداخت زیرا معلوم نیست اجل به ما رحم کند و تا پایان وقت نماز زنده باشیم. وقتی خبر بیماری هایتان را خواندم لازم دیدم این نوشته را بنویسم. در روایت است کسی که نصیحت بشنود از رسوایی در امان می ماند. پیشنهاد می کنم مدتی با خدای خود خلوت کنید. از او هدایت بطلبید و بنگرید که اجرای خواسته های خدا در قرآن مجید و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام برایتان مهم تر است یا اجرای خواسته های ژان ژاک روسو! هوای خدا برایتان مهم تر است یا هوای نفس!
شما که از ظلم بیزارید چرا قتل ندا را به پای نظام می نویسید؟ واقعا نظام چه منفعتی در قتل ندا داشت که بخواهد او را بکشد؟ ندا در شرایط مبهمی به قتل رسیده است و ممکن است مأموران دشمن یا یک مأمور خاطی او را کشته باشد. نظام قتل او را محکوم کرده است و حتی در عاشورای 88 مأموران خود را بی اسلحه برای کنترل کسانی فرستاد که قصد سرنگونی نظام را داشتند و به همین دلیل برخی از مأموران کتک خوردند و زخمی شدند.
آقای بابک داد
اینک شیعیان موفق شده اند پس از صدها سال یک حکومت دینی تشکیل دهند. انکار نمی کنم نواقصی هم هست اما اگر شما اعتقادات مذهبی ات را هنوز داری برای رفع این مشکلات تلاش کن نه برای ریشه کن کردن اصل نظام. نظامی که امروزه مظلومانه در محاصره دشمنان داخلی و خارجی است. یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت است. بنگر که با کدام جریان همراهی می کنی؟ جریانی که در بالاترین اکثریت را دارد یا جریانی که همواره مدافع اسلام ناب محمدی ص است/ 

جمال گفت...

آقای داد گرامی با سلام بر شما و خوانندگان گرامی،باید ضعف ها و دردهای یک جامعه را شناخت و بدان اذعان کرد. در زمان شاه،شکنجه گران ساواک و سفاکان را اسرائیلی و خارجی خواندیم و نخواستیم بپذیریم که گرچه به احتمال قریب به یقین ساواک از مستشاران شین بت(سازمان امنیت اسرائیل) بهره میبرد ولی شکنجه گران و قاتلان، ایرانی خالص و خلص بودند.امروز هم اگر این واقعیت را در نظر نگیریم فردا گرفتار همین جانوران انسان نما خواهیم شد که جان و مال و ناموس مردم را مورد تعرض قرار میدهند ودر یک کلمه حق انسانیت و کرامت انسانی را لگد مال میکنند.در ایران باید فرهنگ حقمداری را ترویج کرد تا نهادینه شود. شما فکر میکنید تمامی چماق بدستان و باتون بدستان جنس وارداتی هستند؟ در ایران به اندازه کافی زورگو و زورگیر داریمو ارازل و اوباش که ماشاالله کم نیست.آقای مصباح نظریه پرداز خشونت وارداتیست؟ فرمان قتل او به اندازه کافی دیوانه و مجنون حیوان صفت را بسیج میکند که نیازی به وارد کردن نیست .نظامی که ارازل و اوباش مصادر امور را در دست دارند چه نیاز به وارد کردن دارد؟ بیاد دارید که، چندی فبل به بهانه مبارزه با ارازل و اوباش به جمع آوری آنها پرداختند و سپس با وعده و عید به آنها با آموزش های لازم،آنها را برای مقابله با اعتراضات مردمی آماده کردند و به جان مردم انداختند.زمانی یک گنده لات محله ای را قرق میکرد و نسق میکشید و باج میخواست حالا که مصادر امور مملکت را در دست دارند محله آنها به وسعت ایران است. کامران دانشجو که خواسته او به جای حفاظت از حریم علم با خاک یکسان کردن دانشگاه است از ارازل و اوباش چه کم دارد شما فکر میکنید این آدم برای حفظ موقعیتش اگر لازم باشد با چماق بر فرق دیگری نمیکوبدو یا آدم نمیکشد؟ با شما موافقم که طرز فکر وارداتیست اما اشخاص متاسفانه ایرانیند که خون هموطن خویش را به فتواهای جائران مباح میدانند. این راهم قبول دارم که بدون تردید بعضی عناصر خارجی نیز در این جنایات دست دارند ولی ملتی را فقط با چماقدار وارداتی نمیتوان منکوب کرد. تکرار میکنم ندیدن حقیقت و ندیدن اینکه این بیماری در جامعه ما وجود دارد خطاست.بیماری اصالت دادن به زور متاسفانه ریشه در خانه و خانواده هادارد،در خانه یا پدر سالاری مرسوم است و یا در مواردی نادر، مادر سالاری و بعضا فرزند سالاری . کمتر خانه ای را میشود یافت که خانواده سالاری بر آن حاکم باشد و زوری در کار نباشد این آن معادله ایست که باید تغییر کند. بدین سبب است که باید فرهنگ حقوقمداری را از خانه و خانواده شروع کرد. اگر خوب نظر کنیم پر خویش در آن نمیبینیم؟سربلند و موفق باشید

ناشناس گفت...

جناب داد عزیز و همینطور هموطنان عزیزی که اینجا نظرات با ارزش خودتون و بیان می کنید.
ما ایرانیها اشکالات زیاد فرهنگی داریم یکی از این اشکالات بزرگ ما فرهنگ تعارف کردن ماست. حتی در سیاست هم تعارف داریم. امروز هم همینطور است. هی تعارف می کنیم و امروز رو به فردا می اندازیم. فکر می کنیم باید با ظالم یا کسی که حقمون را تباه کرده مذاکره کنیم. مثلا همسر آقای کروبی وقتی با شجاعت کامل به خامنه ای نامه می نویسد او را مقام معظم رهبری خطاب می کند. در واقع او را بزرگ می کند در حالی که مزدوران خامنه ای هر روز را برایش جهنم کرده اند. مرگ یک بار شیون هم یک بار . ده ها سال است که این حرکت را ادامه می دهیم بدون این که بفهمیم چه می کنیم.
از میان ما کسانی بودند که معنای آزادی را درک کردند و رفتند جلو و کشته شدند. اما ما هنوز فکر می کنیم که چه کنیم و می نشینیم و تعارف می کنیم. یکی از مثالهای بارز این فرهنگ زشت و مسخره اصلاحطلبانند. این افراد سالهاست که تعارف دارند. مگر آزادی هم تعارف دارد؟!!

برای حل این مشکل فقط یک راه داریم و این که در زندگی خصوصی خودمان هم یک آزادی خواه باشیم. ندا ها و سهرابها هم همین طور بودند. بیشتر از همه اینها ایرانی بودند. درباره مذهبی که از بچگی به ما تزریق شده فکر کنیم درباره مذاهب دیگر بخوانیم. فکر کنیم آیا ما راست می گوییم یا دیگران. مفهوم خدا را در زندگی درک کنیم و بفهمیم آیا باید به سر و گردن خود بزنیم به خاطر کسانی که اجداد ایرانیمان را به اسارت بردند در مکه و مدینه؟ آیا انها حق بودند و فرستاده خدا بودند؟ ایرانیها فکر کنید !!! اگر علی و حسین هم امروز اینجا بودند همین بلا را سر ما میاوردند که علی خامنه ای آورد. ما 5 هزار سال تاریخ داریم بروید و بخوانید این تاریخ رو ببینید که با ما چه کردند. فقط همین.
جناب داد من از شما بسیار تشکر می کنم به خاطر این که فرصت دادید من اینجا بنویسم. امیوارم همیشه ذهنی آرام و مکانی مطمعن داشته باشید تا بقیه خاطرات خود را هم برای ما بنویسید.

ناشناس گفت...

به آقای لطف علی لطیفی

آقای عزیز تو که شکمت از پولهای ولایت فقیه پر شده و در وبلاگت غیر از چرت و پرت چیز دیگری نمی بینم. جز اینکه هکر می کنی خیلی می فهمی و خیلی حالیته. نظام یا هر حکومتی برخاسته از اراده ملی یک ملته و هر وقت اون نظام بر علیه ملتش عمل کنه باید برجیده بشه. و ملت باید هر حکومتی رو که اکثریت قبول داره سر کار بگزاره. شما که هی دم از خدا می زنی کجای این حکومت به خدا بر می گرده؟؟ آیا خدا مدرکی به شما داده که ملت ایران از آن بی خبرند؟! آگر داده پس ان را منتشر کنید بگزارید دیگران هم ببینند؟ اگر امام زمان شما واقعی است پس چرا خودش را نشان نمی دهد؟ من می دانم چرا چون همه به ریشش می خندند. از این امام زمان خیالی خود تمام دنیا به شما و امثال شما می خندند. آمیدوارم که روزی فرا برسد که امثال شما از این توهمات خود دست بردارید و به زندگی واقعی برسید. افکار مالیخولیالی امثال شما مرا به عنوان یک ایرانی شرمگین می کند. ایرانیهای عرب زده ای که نه از تاریخ چیزی می دانند نه از سرزمینشان. دلم برای شما تنگ نزران بدبخت می سوزد. حالا فرض کنیم ندا را هم شماها نکشتید که کشتید بقیه را چه می گویید؟ سهرای و علی و غیره و غیره؟ کهریزکتان چه ؟ زندان اوینتان جه؟ از کدام یکی می خواهید دفاع کنید؟ پس بهتر است تقیه کنید امثال شما باید بروید و در عراق یا عربستان سعودی با هم کیشان خود بپرید. ایران جای شماها نیست. این را اجدادم به اجدادت گفتند وقتی 1400 سال پیش اجدادت به خاک من حمله کردند.امروز هم من به تو می گویم.ای تازی از ایران برو بیرون. نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران.
هومن
PERSIANCREED@GMAIL.COM

لطف علی لطیفی گفت...

بسم الله الرحمن الرحیم
آقای بابک داد
اینک شب قدر است. 23 رمضان است و بنده در حال نگارش بخشی از یک کتاب با عنوان همت مضاعف و کار مضاعف، پیشنهاد می کنم از پیشنهاد پیشین بنده در باره ضرورت جریان شناسی حق و باطل غفلت نکنید. جریان حق و جریان باطل را بشناسید و به دنبال حق باشید. همچنین، بنگرید که مسیر کنونی شما در نهایت به کجا منتهی خواهد شد.
در ضمن فرد ناشناسی هم لطف کرده، گناهان مرا شسته بود. به ایشان یاد آور می شوم اگر ده بار هم به بنده توهین کنند من یک بار هم به او توهین نخواهم کرد. این درسی است که از مکتب امام صادق علیه السلام آموخته ام.

ناشناس گفت...

آقای لطف علی لطیفی

من به شما توهین نکردم فقط گفتم اگر خیلی به الله مکه و مدینه علاقه مندی بهتره بری همون جا با اجداد تازی خودت همراه باشی چون ما ایرانیها می خواهیم ایرانمان را پس بگیریم. و می خواهیم هر چه تازی عرب پرست را از خاک خود بیرون کنیم. حالا اگه می خوای بمونی بمون شاید امام زمانت جربزه ای به خرج داد و نجادتون داد. ولی فکر نمی کنم وقتی ملت بلند شدند دیگه جایی برای شما قاتلان و مزدوران ولایت بمونه.

شرم که ندارید. انسانیت هم که ندارید. عوضش با به شما انسانیت رو نشون می دیم. 

ناشناس گفت...

با سلام،
جنبش سبز الان یک راهکار داره و آن
افشاگری ظالمان و آگاه سازی بیشتر
مردم ایران و جهان از وضعیت موجود هست

dooste nashenas گفت...

afarin be to nashenas ke javabe lotfali ra dadi. in lotfaliha hastand ke mesle kalaghhaye siah az jadoogare badkhahe v eshghalgare Irane ma dastoor migirand v virani v tabahi ra dar sarzamine ma be oj miresanand.

لطفعلی لطیفی گفت...

بسم الله الرحمن الرحیم
فردی ناشناس مرا به جرم این که آقای بابک داد را نصیحت کرده ام تند روی نکند و جریان حق و باطل را بشناسد متهم کرده است شرم و انسانیت ندارم و ....
1. جد ششم بنده مرحوم محمد لطیف در جنگهای ایران و روس به شهادت رسیده است تا از سرزمین مقدس ایران اسلامی دفاع کرده باشد. نام خانوادگی بنده، اشارتی به نام او دارد.
2. اگر شجره نامه ام به ائمه اطهار علیهم السلام می رسید موجب بسی خرسندی بود اما متأسفانه چنین نیست. هر چند از جانب مادری ممکن است انتساباتی پیدا شود.
3. اگر ولی فقیه مرا به انعامی بنوازد با افتخار قبول خواهم کرد اما جالب است بدانید در همان روزها،23 رمضان، سال خمسی بنده است و مبلغ ناچیزی که خمس می شود را به دفتر مقام معظم رهبری می رسانم تا زیر نظر ایشان صرف مصالح امت اسلامی گردد.
4. شاید دوسال است که یک ضد سوسک قوی برای منزل خریده ام اما دلم نمی آید از آن استفاده کنم، زیرا در روایت آمده است اگر جانداری را بی دلیل بکشید روز قیامت از شما سئوال خواهد کرد چرا مرا کشتی؟ اگر به خاطر آزار بچه ها ناچار شوم سوسکی را بکشم چند بار استغفار می کنم. بنده، همانند نظام اسلامی قتل بیگناهان را محکوم می کنم و معتقدم اگر روزی ثابت شود مأموران نظام اسلامی در قتل بی گناه یا کم گناهی مقصر بوده اند آنها را مجازات خواهد کرد. حکم اعدام دو مأمور در ماجرای کهریزک که البته به دلیل عفو اولیای دم اجرا نشد از نمونه های این امر است.
5. نوشته بودی توهین نکرده ای، این حرفت را باور می کنم، حتی اگر چنین نباشد.