۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

نكته فراموش شده بيانيه تاريخي هفدهم!

نكته فراموش شده بيانيه تاريخي هفدهم!

من معتقدم بيانيه هفدهم مهندس ميرحسين موسوي، خطابي است براي تاريخ. تاريخي كه درباره عاقبت حكومتي قضاوت خواهد كرد كه شهوت قدرت چنان كورش كرده كه حتي مصالح و منافع خود را نيز نمي بيند و با هر عمل خود، سقوط خويش را سرعت مي بخشد. حكومتي كه از گرده هاي مردم بالا رفت اما مردم را زير چرخهاي وانت هايش له كرد و در روز عاشورا، با قتل مردمان بي دفاع، ننگي ابدي براي خود ثبت نمود.

عاشوراي 88 براي حكومتي كه سالهاست به مذهب و تشيع و دفاع از مظلومان افتخار مي كند، يك رسوايي تمام عيار بود. حكومت ايران مردمي را به خاك و خون كشيد كه بر اساس آموزه هاي ديني، براي دفاع از حقانيت انتخاب خود به خيابانها آمدند و از توپ و تشر كودتاچيان نترسيدند. حاكمان ستمكار شمشير خود را به روي ملتي مظلوم و بي دفاع كشيدند كه سخني جز مطالبه حقوق خود بر زبان نداشتند. عاشوراي امسال نشان داد فساد، چشم وجدان حاكمان را چنان كور كرده كه حتي نمي توانند بر شعارهاي ظاهري مذهبي خود هم پايبند بمانند و به آنها حتي در ظاهر هم احترامي نمي گذارند. عاشوراي امسال سنگ محك مردودي براي حكومت مذهبي ايران بود تا عدم پايبنديش را به دين به جهان نشان دهد و اين رژيم انصافا" سرافكنده و خجول از اين گذرگاه عبور كرد.

بيانيه هفدهم توسط مهندس موسوي به عنوان يك رهبر سياسي نگاشته شده كه ياران و مشاورانش در روزهاي اخير به زندان فرستاده شده اند، بارها به همسرش حمله شده و خواهرزاده اش را در مقابل منزلش به گلوله بسته و كشته اند. ميرحسين موسوي با اينكه بهانه هاي زيادي داشت تا مانند آقاي خامنه اي با دهاني كف كرده و لحني پرخاشگرانه و عصبي سخن بگويد، اما آرام و مسلط سخن گفت و با اقتداري شايسته تحسين، بيانيه هفدهم خود را سبزتر از ساير بيانيه هايش نوشت و به سينه تاريخ سپرد. او در اين بيانيه از موضع قدرت به نظام نامشروعي كه در مقابل اراده يك ملت به زانو درآمده پيشنهاد داد اگر خواهان حفظ خويش است، عقلانيت پيشه كند و بر خواسته هاي حداقلي ملت گردن بگذارد.

واضح است كه مهندس موسوي به "خواسته هاي حداقلي مردم" به عنوان راه چاره نظام كودتايي اشاره كرده اما اينها خواسته هاي حداقلي مردم ماست. كف مطالبات ملت است. مي گويد فرزند اين حاكميت يعني دولت كودتايي، فرزند نامشروعي است اما اگر مسئوليت كارها و جنايتهايش را بپذيرد، طبيعي است اين نظام از اين فرصت هم استفاده نمي كند و با همان سرعت پيشين به سوي قعر دره سقوط خواهد كرد. آنچه در پيشگاه تاريخ باقي مي ماند، روح فتوت و جوانمردي مردي است از جنس مردم، كه به رغم زخمهايي كه بر دل و جان داشت، جانب عقلانيت و مسئوليت را فرو نگذاشت و با نظامي افسارگسيخته و خونريز، باز هم با متانت سخن گفت و آنچه را كه شرط بلاغ بود با چنين حكومتي گفت. اما ظاهرا" اين حكومت انتخاب خود را كرده و قصد ندارد از آخرين فرصتهايش استفاده كند، اشتباهاتش را به گردند بگيرد، عاملان جنايات را محاكمه كند، حكومت را به رأي مردم بگذارد و از غصب سرنوشت يك ملت بزرگ دست بردارد.

شايد تنها انتقاد بر اين بيانيه، آنجاست كه ميرحسين موسوي به عنوان امين مردمي كه به او رأي داده اند، سخني از "رأي دزديده شده ملت" نمي گويد و بر پس گرفتن آن اصرار لازم نمي كند. واقعيت اين است كه ما فقط يك خواسته اصلي داريم كه تمام خواسته هاي بعدي ما را هم پوشش خواهد داد:"رأي من كجاست؟" اين را حكومت فاسد و سارق اعتمادها بايد پاسخ بگويد و تا روزي كه عملا" جوابي براي اين سئوال ارائه نكند و عاملان آن خيانت بزرگ به محاكمه اي علني و مجازاتي سنگين درنيايند، اين سئوال بزرگ پابرجا خواهد ماند.

حكومت هرگز نمي تواند به اين سئوال پاسخ دهد. هر قدمش براي گريز از اين دزدي ننگين رأي مردم، قدمي رو به سراشيبي سقوط است. براي همين است كه معتقدم اين حكومت چاره اي جز سقوط ندارد و بيانيه هفدهم ميرحسين موسوي، به رغم اين نكته مغفول مانده، بيانيه اي مستحكم و تاريخي است و پيش آگهي سقوطي سهمگين است براي اين نظام نامشروع، كه قصد دارد با جنايت، دزدي اش را از يادها ببرد. اما مگر مي تواند؟

پي نوشت: از فرصت استفاده مي كنم و تسليت خود را به رهبر سبز و مقاوم جنبش مهندس موسوي عزيز براي شهادت خواهر زاده شان و دهها دوستدار سبز ايران زمين در عاشوراي حسيني بيان مي كنم. ما پيروزيم، اين را مظلوميت كشتگان ما فرياد مي زند.

۳۹ نظر:

younes گفت...

salam.kamelan movafegham.in bayaniye kamel boud va ba in "takieed bar raaye melat"takmeeltar mishod

ناشناس گفت...

حکومت دیگه به جائی رسیده که چه رفتن به جلو و چه برگشت به عقب باعث نابودیش میشه پس مجبوره که این ریسک بزرگ یعنی پریدن از دره را بپذیرد و خودکشی تاریخی خود را انجام دهد و به زودی هم شاهد نابودیش خواهیم بود

Shahi گفت...

به نظر من اگر موسوی به پس گرفتن رای اشاره میکرد باعث سبک تر شدن بیانیه میشد و فکر میکنم اشاره موسوی به دولت یعنی کل نظام که احمدی نژاد یکی از منتصبین آن است ، این موضوع را میتوان در اشاره به درخواست عدم حمایت رهبر از احمدی نژاد و استقلال مجلس و قوه قضاییه دید .

ناشناس گفت...

be nazare man in behtarin rahe halle AMALI bud,shayad mitunest in band ham dar bayaniye ezafe beshe ke bege TAGHALOB shode vali hamin baes mishe ke ye ATOEI daste in kudetachia biofte va ru in mozo manovr bedan va inke in bayaniye ye harkate HADAGHALIYE AMALI ru be jelo mitune bashe

سبز پررنگ گفت...

بسیار عالیست. موسوی با تحلیل زیرکانه خود گامی فراتر از رای من کجاست،را نهاده و اکنون نوبت بازخواست این دولت نامشروعیم که حقیقت نیست، بلکه واقعیتی است که خواه بخواهیم یا نخواهیم وجود دارد و با مبارزه نرم و گام به گامی باید موجبات فروپاشی آن را فراهم آریم.

قائم مقام فراهانی گفت...

با درود به تمام مبارزین راه ازادی! باشعار هر سرباز یک رهبر و هر رهبر یک سرباز با تمام توان به مبارزه ادامه می دهیم. حکومت ستمگر همانند حکومت پهلوی در واپسین لحظات عمر خود بیانیه های شدیدالحن صادرمی کند. انها به اندازه تمام عمرحکومتشان وحشت کرده اند.مبارزه مبارزه مبارزه هیچ راه دیگری متصور نیست.ازادی درچندقدمی ماست.دوستان سراسر کشور بهوش باشید باگفتگوی منطقی در وبلاگهایتان درمناظرات با موافقین دولت کودتا بکوشیم اخرین نیروهای رزیم را ریزش دهیم. از تهدیدها نهراسیم. ما پیروزیم .ایمان داشته باشید!

فرشاد نوروزپور گفت...

ُسلام آقاي داد ..
راستش هميشه شما رو به عنوان يك روزنامه نگار حرفه اي اصلاح طلب و واقع بين قبول دارم ..
به هر حال اميدورام در اين فضاي مجازي بتونم از مطالبتون استفاده كنم ..نميدونم وقت مي كنيد تا به باگ هاي ديگران هم سر بزنيد يا نه .. اما اگر وقت كرديد به پاك نويس تشريف بياريد و درباره تحليلي كه راجع به بيانيه مهندس موسوي نوشتم نظرتون رو به من بفرماييد .. چرا كه نظر بزرگاني چون شما ميتونه به شكل گيري اين قلم نوپا كمك كنه ..

ارادتمند .
www.paknewis.co.cc

Siamak گفت...

باید راه حلی برای فراگیر شدن اعتصابات پیدا کرد. به نظر من اعتصاب رگ حیات رژیم را قطع می کند. من به طور خلاصه فواید اعتصاب را در زیر بیان می کنم:

1- آن عده از مردم که تا به حال فقط نظاره گر بوده اند و علیرغم نارضایتی حاضر به پرداخت هیچ هزینه ای نیستند به نوعی در گیر می شوند. وقتی برق قطع شود، بنزین؛ گاز و گازوییل به اندازه کافی تولید نشود؛ بانکها سرویس ندهند؛ آموزش و پرورش و آموزش عالی تعطیل شود و خلاصه تمام ارکان حیاتی مملکت از کار بیفتد؛ تمام اقشار مردم به نوعی در این قضایا در گیر می شوند
2- اتحاد و یگپارچکی مردم بیشتر می شود.
3- امکان سرکوب از طرف رژیم وجود ندارد چون همه در خانه هایشان هستند. به خصوص اگر اعتصابات گسترده باشد.
4- خطر جانی به حد اقل می رسد. زیرگرفتن, گلوله؛ از پل پایین انداختن و سایر ومواردی که رژیم تا کنون برای سرکوب مردم به کار گرفته عملا امکان پذیر نیست.
5- اعتصاب یکی از مؤثرترین و دمکراتیک ترین روش های شناخته شده است
6- اعتصاب باعث می شود که حرکت مردم مسالمت آمیز باقی بماند و عملا ترفند رژیم برای به خشونت کشیدن جنبش را عقیم می کند.
7- اعتصابات باعث می شود که ابعاد جنبش مردم بیشتر آشکار شود و نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج هم جهان بهتر به ابعاد جنبش آزادیخواهی مردم ایران پی می برند.
8- فروپاشی رژیم را تسریع می کند. عملا رژیم دیگر نمی تواند به حیات خود ادامه دهد.

به نظر من باید هر چه زودتر اعتصابات شروع شود. یک روز درنگ هم جایز نیست. دلسوزان و متفکرین جنبش باید هر چه زودتر راه حلی برای عملی کردن آن پیدا کنند.

به امید آزادی هر چه زودتر ایران از دست این رژیم خونخوار و پایان همیشگی ولایت فقیه و جدایی دین از سیاست.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
کوروش گفت...

درود آقای داد

به عقیده من مهندس موسوی باید به جای دولت از واژه حکومت استفاده کنه چون امروز دیگه احمدی نژاد و دولتش کاره ای نیستن. همه تصمیمها تو بیت خامنه ای گرفته میشه.

مهندس موسوی باید یک جایی این گام رو برداره و از واژه دولت به وازه حکومت برسه.

همین خامنه ای جنایتکار اگه امروز فرمان رفراندوم برای آری یا نه گفتن به جمهوری اسلامی رو صادر کنه نامش تو تاریخ ثبت میشه و مردم هم کاری باهاش نخواهند داشت و میتونه چند وقت آخر عمرش رو در آرامش زندگی کنه ولی زمانی که قدرت انسانها رو کور میکنه همینگونه میشه.

تو رژِیم پیش هم اگه محمد رضا شاه زودتر به مردم میگفت که صدای انقلابتون رو شنیدم هیچگاه سرنگون. اون زنده یاد هم به سرطان مبتلا بود و روزهای پایانی زندگیشو میگذروند و میتونست راحت تو کشورش به خاک سپرده بشه نه اینکه آواره دنیا بشه.

نمیدونم چرا قدرت طلبان هیچگاه از تاریخ درس نمی گیرند؟

بدرود. پاینده ایران

کورش کبیر گفت...

با نظر سیامک موافقم .
باید هرچه می توانیم هزینه های جانی و انسانی جنبش را پائین بیاوریم . چراکه در آینده ایران آزاد به تک تک جوانانش (حتی مخالفین) احتیاج دارد . بجای جوزدگی و شور انگیزی بیایید بیاندیشیم و راه حلهایی ارائه دهیم که عملی و کم هزینه باشد تا مشارکت عموم مردم در آن سهل و آسان باشد . اینگونه می توانیم جنبش را از نظر ابعاد و عمق گسترش دهیم .
به امید فردایی روشن .

ناشناس گفت...

اصغر
خیر اینطور نیست. در ابتدا یک خواسته به نام «رای ما کجاست» بود که متاسفانه موسوی در این بیانیه آن را نه از روی سهو که به عمد فراموش کرد. به واقع خواست اولیه و در عین حال حداقل، رای ما کجاست؟، بود. اما جنبش مدتهاست که از آن حداقل خواسته فاصله گرفته است. گرچه برای رسیدگی به همین حق هم میتواند دودمان بسیاری به باد رود. اما تظاهرات اخیر در عاشوراو حتی برخی از تظاهرات پیشین نشان داد که مردم، مانند بسیاری از جنبش ها، جلوتر از رهبران خویش عمل میکنند و سخن میگویند. در چنین شرایطی بیانیه موسوی قدری مماشات گونه است. اما شما از مروت سخن میگوئید. ایا به راستی ترحم بر پلنگ تیز دندان خود ظلم در حق مردم نخواهد بود. آنچه امروز در خیابانهای ایران رخ میدهد به زیر سئوال بردن اصل ولایت فقه است که به مراتب بالاتر از رای ما کجاست محسوب میشود. حالا در چنین شرایطی به دولت و نه حکومت، پیشنهاد مسئوولیت دادن یعنی تفیض قدرت مشروع و به دستگاه نامشروع است.

mehdisps@yahoo.com گفت...

man asheghe to va azad mardiye toama babake dad

ناشناس گفت...

be nazar man bayasti tamam mardoom yak parche shawand we yak ehtezabe omomi be khozos sherkete naft we gas shoro bekonan qwe in yani marge in regime we in dozdo dagal tamam gawanha bayasti temam mardom iran ra aga bekonnad ke khod ra be yak ehtesabe omomi amamdeh bekonand ta hazineh koshtenha kam beshwad in dozdha ingadar dozdidehand ke berahati kenar mnamirawand khaili rantkharhahe sepa we bayte rahbari hastand ke inha kenar namirawand bekhozoos pasar khamanahi mogteba
bashu az alman

اعتماد گفت...

(( میعاد ))
ای خاک زرخیز وطن،آزاد دانم می شوی

با بغض مانده در گلو،فریاد دانم می شوی


درخشکسال خفتگی،بذری تو، بذر زندگی!

فرصت مده خاشاک را! آباد دانم می شوی


یاسای چنگیزان بهل، بنیاد کــُن قانون دل

بنیان کــَن ِ خونین ترین بیداد دانم می شوی

***

ای نطفه ات از عاشقی،آیینه وش چون صادقی

با آرش ِ اسطوره ها، همزاد دانم می شوی


سربر کشی گرجانفشان، شیرین شود کام جهان

با تیشه ی شوریدگی، فرهاد دانم می شوی


یادی کن از خورشیدیان، گل های سرخ خاوران

با بوسه ای بر خاکشان،دلشاد دانم می شوی


رغم افول غنچه بین،آبستن است از نو زمین

پیک بلند آوای این میلاد دانم می شوی

میعاد اگر با ژاله ها، باشد،به دشت لاله ها،

در سایه ات ایمن ترین میعاد دانم می شوی


تا هست جانی در قفس،باید کلونش کــَند و بس

درکارزارت یک نفس،پولاد دانم می شوی

***

امداد از غایب مجو،با چشم دل بیننده شو

اعجاز کن چونان ندا،امداد دانم می شوی


افسانه ها را باز کن،از رستمان آغاز کن

عصیان خود آواز کن، آزاد دانم می شوی...

آباد دانم می شوی...

ویدا فرهودی - پاریس

دی ماه ١۳۸۸

تباهی درد گفت...

من هم با شما موافقم،ایکاش صحبت از رأی دزدیده شده، واضحتر به میون میامد.بهرحال بیانیه ی خوبی بود.

مهدی سبز گفت...

اول عرض کنم که من به دلیل ضدیت کامل با رژیم کودتایی-نظامی جمهوری تجاوز جنسی اسلامی، ارتباط با عزیزانم در صدای آمریکا و...، یک محارب تمام عیار هستم و به این مسئله هم بسیار افتخار میکنم.
چیزی که میخواهم بگویم این ست که:
خامنه ای واقعا بی شخصیت ست که با اینکه ملت قهرمان ایران را خس و خاشاک، منافق، فتنه گر، آشوبگر، گوساله و بزغاله و محارب میداند، حاضر ست همه نوع تحقیر را تحمل کند تا به خیال خود رهبر مشتی گوساله و محارب باشد.
بدون این که بخواهم مثل باند کودتا فحاشی کنم، باید بگویم رو این حساب خامنه ای در این صفت ها بالا ترین مقام را دارد، وگرنه نمیتواند رهبر این جماعت باشد.

مهدی سبز گفت...

17 دی روز ملی اسکناس نویسی گرامی باد.

سوشيانت گفت...

خرس گردن كلفتي از حوزه
نام مارا نهاد بزغاله
كاش مي ديدخود درآيينه
تا بداند كه كيست گوساله
يعرف المجرم بسيما هم
راوي روي توست رجاله!!!!
مسخ گرديده اي درآخرعمر
و بقيه ماجرا
اهل دشنام نيستم ولي با بعضي هابايد با زبان خودشان حرف زد

Unknown گفت...

http://www.iranpressnews.com/source/070937.htm
پناهجویان ایرانی در شرایطی سخت و ناگوار در پاریس
کمک و استمداد!

هم میهنان گرامی!
هم اکنون تعدادی از جوانان ایرانی که بنابر شرایط حاکم به تازگی از ایران گریخته اند در کنار هم ریشه های افغانی بی خانمان و پناهنده در شرایطی بسیار سخت و ناگوار در شهر پاریس به سر می برند. این هم میهنان عزیز در سرمای زمستانی شب و روز را در پارک و خیابان پشت سر می گذارند. جهت حمایت از این آوارگان هموطن تعدادی از فرانسوی های انسان دوست در این وضعیت سخت برای کمک رسانی اقداماتی را آغاز کرده اند.
فرهنگسرای پویا از همه ی ایرانیان دلسوز تقاضا می کند به یاری هموطنان بی خانمان خود در این سرمای سخت زمستانی شهر پاریس بشتابند.
تقاضامندیم هرگونه حمایت مالی و کمکهایی از قبیل ارسال پوشاک و غذا و... را به سرعت به آدرس زیر ارسال نمایند.


Le comptoir général
80 Quai de jemmapes
75010 Paris
Métro: République
MME. MACE SANDRINE
TEL/ 06 23 45 89 68

اعتماد گفت...

با سلام و سپاس فراوان .
این شعر سیاوش کسرایی به خوبی زندگی شما و ایرانیان تبعیدی را که برای ازادی وطنشان تلاش می کنند بیان کرده است :
وطن وطن / نظر فکن به من که من / به هرکجا غریب وار / به زیر اسمان دیگری غنوده ام / همیشه با تو بوده ام / همیشه با تو بوده ام / اگر که حال پرسی ام / تو نیک می شناسی ام / من از درون قصه ها و غصه ها برامدم / حکایت هزار شاه با گدا / حدیث عشق ناتمام ان شبان / به دختر سیاه چشم کدخدا / ز پشت دود کشت های سوخته / درون کومه های سیاه / ز پیش شعله های کوره ها و کارگاه / تنم ز رنج عطر و بو گرفته است / رخم به سیلی زمانه خو گرفته است / اگرچه در نگاه اعتنای کس نبوده ام / یکی ز چهره های بی شمار توده ام / چه غمگنانه سال ها / که بال ها / زدم به روی بحر بی کناره ات / که در خروش امدی / به جنب و جوش امدی / به اوج رفت موج های تو / که یاد باد اوج های تو! / در ان میان که جز خطر نبود / مرا به تخته پاره ها نظر نبود / نبودم از کسان که رنگ و اب دل ربودشان / به گودهای هول / بسی صدف گشوده ام / گهر ز کام مرگ در ربوده ام / بدان امید تا که تو / دهان و دست را رها کنی / دری ز عشق بربهشت این زمین دل فسرده وا کنی / به بند مانده ام / شکنجه دیده ام / سپیده هر سپیده جان سپرده ام / هزار تهمت و دروغ و ناروا شنوده ام / اگر تو پوششی پلید یافتی / ستایش من از پلید پیرهن نبود / نه جامه جان پاک انقلاب را ستوده ام / کنون اگر که خنجری میان کتف خسته ام / اگر که ایستاده ام / و یا ز پا فتاده ام / برای تو به راه تو شکسته ام / اگر میان سنگ های اسیا / چو دانه های سوده ام / ولی هنوز گندمم / غذا و قوت مردمم / همانم ان یگانه ای که بوده ام / سپاه عشق در پی است / شرار و شور کارساز با وی است / دریچه های قلب بازکن / سرود شب شکاف ان ز چارسوی این جهان / کنون به گوش می رسد / من این سرود ناشنیده را / به خون خود سروده ام / نبود و بود برزگر را چه باک / اگر براید از زمین / هر انچه او به سالیان / فشانده یا نشانده است / وطن!وطن! / تو سبز جاودان بمان که من / پرنده ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو / به دوردست مه گرفته پرگشوده ام ( سروده: سیاوش کسرایی )
با ارزوی موفقیت و دیدار شما در ایران .

علیرضا گفت...

با درود

بدون شک یکی از قدرمندترین موتورهای این جنبش شیر زنان ایرانی هستند.

امروز 17 دی است. 74 سال پیش در چنین زنان ایرانی پس از سالها مبارزه و تحصن در برابر مجلس شورای ملی با فرمان رضا شاه به بخشی از حقوق خود رسیدند ولی متاسفانه با انقلاب اسلامی حقوق زنان دوباره به دوران پیش از رضا شاه بازگشت.

دکتر نوریزاده دیشب جمله قشنگی درباره رضا شاه گفت: کینه اصلی خمینی و سایر اخوندها از رضا شاه بدلیل کوتاه کردن دست آنان از اماکن دولتی و حکومتی بوده.

راستی یک پرسش

آیا برای 29 اسفند که روز ملی شدن نفت با تلاش و سخنرانی های فوق العاده دکتر محمد مصدق در دادگاه لاهه است هم برنامه تجمع قراره باشه؟

جاوید ایران

مهین گفت...

سلام

علیرضا نکته خوبی را بیان کرد.

من به عنوان یک زن ایرانی افتخار میکنم که زنان سرزمینم از دوران مشروطه به دنبال حقوق انسانی و برابر خود بودند و سر انجام در 17 دی 1374 با فرمان رضا شاه گامی بسیار بلند در راه حقوق اجتماعی خود برداشتند.

سبز باشید

ناشناس گفت...

بابک جان هر هقته صدای امریکا را می دیدم و شجاعتت را می ستودم. وقتی دیدم آزاد شدی و پریدی دوچندان خوشحال شدم. اگر به وب لاگ سبز من هم سر بزنی خوشحال خواهم بود
http://4beautifulminds.blogspot.com

کوروش گفت...

درود آقای داد

دیروز میخواستم برای گرامیداشت 17 دی کامنت بذارم ولی یادم رفت تا اینکه شب دکتر نوریزاده تو برنامه تفسیر خبر اعلام کرد و دوباره یادم افتاد ولی آخر شب باز یادم رفت تا اینکه حالا کامنت هموطن عزیزم علیرضا رو دیدم.

17 دی بر تمام ایرانیان و به ویژه شیرزنان ایرانی گرامی باد.

همیشه پیروز باشید

میترا گفت...

با سلام خدمت همگی

من این وبلاگ رو از چند ماه پیش همیشه میخونم ولی تا حالا کامنت نذاشتم.

دوستی به نام علیرضا یاد آوری کردند که امروز 17 دی روزی است که ورد زنان به اجتماع ماهیت قانونی به خود گرفت. من هم این روز رو به همه زنان تبریک میگم.

ممکنه الان ما بعد از حدود 70 سال از اون ماجرا خیلی راحت بیاییم بگیم اون کار با موازین حقوق بشر سازگار نبود ولی در واقع ما داریم با دید یک انسان در سال 2010 وقایع سال 1936 رو بررسی میکنیم.
اگر این اقدام اجباری نمیشد متاسفانه به دلیل فرهنگ متحجر و حاکم آن روز جامعه مردها به زور همسران و دختران خودشون رو وادار به انجام کاری میکردن که خودشون می خواستن.
فقط هم کشف حجاب نبود. ورود به دانشگاه ها و اشتغال زنان در اماکن دولتی.
در ضمن خود من هم به سلطنت عقیده ای ندارم و به عنوان یک حقوقدان طرفدار جمهوریت هستم ولی اینها باعث نمیشه خدمات انسانها رو نادیده بگیرم.

همه ایران را سبز میکنیم

میم خاتمی گفت...

گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب

گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند(یا آواره!)

توی گهواره چوبی پسری هست هنوز

آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان

دل دریایی و چشمان تری هست هنوز"

درود بر تو بابک داد.من به یک مسئله تاریخی فقط شما رو متوجه می کنم.در سالهای حکومت شاه،در زندان به کمونیست ها توبه نامه می دادند که امضا کنند و برگه ی آزادی بگیرند.که ابتدا به ایدئولوژی انقلابی حزب برخورد اما بعدا فهمیدند آنچه که راه را پیش می برد شرط اول آزادی و اختیار عمل رفقاست!!
حالا رفیق،اگر تو را هم گرگ ها می بردند و من دلم برای صدایی که هرگز ندیده بودم تنگ می شد چه می کردم?
الان که آنجایی برایمان از اینجا بنویس
بنویس حال همه ی ما خوب است
و قید کن
اما
کسی باور نکند!

محمد گفت...

سلام

بازهم جمهوری اسلامی واسه قدرت نمایی دست به اعدام مردم مظلوم کردستان زده ولی من به کرد بودن خودم خیلی افتخار میکنم. سی سال خمینی و خامنه ای و قاتلینشون خواستند ما رو ساکت کنند ولی کردهای ایرانی همیشه استوارند و هیچوقت نمیترسن. البته همه ایرانیان اینگونه هستند ولی کردها فرق دارن. جنایاتی که تو این سی سال به دستورات خمینی و خامنه ای تو کردستان شده فکر کنم تو چند صد سال اخیر در هیچ جای ایران نشده باشه.

آقای داد گرامی یادمه که وقتی اولین مصاحبتون رو از پاریس با صدای آمریکا کردید گفتید که مدتی بین کردها بودید. آخه شما که بین کردها بودید بگید ما چه خواسته اضافی داریم که باید سی سال آشغالهایی مثل خلخالی و این جنایتکاران امروزی بیان بکشنمون؟

در ضمن جناب علیرضا به 17 دی اشاره کردن. اهمیت این روز بسیار فرا تر از فرمان کشف حجاب است. من رشته تحصیلیم تاریخه. این روز نماد جنبش مدرن زنان ایرانه. به جز کشف حجاب اتفاقات دیگری هم افتاد که میشه به حق تحصیل به زنان و دختران - حق ازدواج و طلاق به زنان - حق کار در ادارت دولتی برای زنان و ممنوع کردن ازدواج با دختران خرد سال 9 ساله و...
من به عنوان کسی که تاریخ سرزمینم رو از مشروطه تا به امروز نقطه به نقطه و خط به خط بررسی کردم میگم که اگه اون جنبش زنان در اون روزها و اون فرمان رضا خان نبود امروز آخوندها راحت زنان ایرانی رو در پستوی خانه ها نگه داشته بودند درست به مانند عربستان.

به امید ایرانی آزاد برای همه ایرانیان با هر عقیده سیاسی و مذهبی

Kianush گفت...

با سلام به همه دوستان ، در مورد بیانیه ۱۷ موسوی به نظر من چند مطلب باید در نظرگرفته شود.
این بیانیه به دنبال ۱۶ بیانیه دیگر آمده و مسآله ی رأي دزدیده شده و انتخابات تقلبی به وضوح در آنها مطرح شده است.
هدف همه ی بیانیه ها به نتیجه رساندن اهداف زیربنائی جنبش سبز است و برای هیچکس شکی نیست که هدف اساسی ما آزادی، استقلال و دموکراسی در ایران است و برقراری و اجرای قانون اولین قدم در این راه است. رأي دادن ما و سپس مبارزه برای پس گرفتن ان برای رسیدن به این اهداف بود و هست. حالا که نگذاشتند از راه تظاهرات آرام آنچه را که از ما دزدیدن پس بگیریم ومیخواهند با کشت و کشتار ما را به خشونت ناخواسته بکشاند، باید راه دیگری برای رسیدن به هدفمان بیابیم. به نظر من بیانیه ۱۷ کوشش موسوی در این راه جدید است.
دولت احمدی نژاد به دلیل خیانت در انتخابات برای ما مشروعیت ندارد ولی "رسمیست" دارد و درهر صورت باید مسولیت اجرای قانون را به عهده بگیرد و جوابگوی مردم و مجلس باشد. حسن بیانیه ۱۷ اینست که :
۱) از راه قانون وارد میشود و در همین چارچوب معترضین سبز را از تهمت های خطرناک حکومت (ساختار شکن ، محارب، منافق و غیره ...) مبری میکند. فراموش نکنیم که یکی از خصوصیات مهم موسوی قانون مداریست و دیگری احساس مسؤلیت نسبت به مردم. او تا آنجا که ممکن است میخواهد مردم را از خطر جانی و مالی حفظ کند؛
۲) میخواهد بی کفایتی وبی لیاقتی دولت را طبق قانون اساسی ثابت کند و از راه قانونی دیگری دولت کودتا را بر اندازد (تظاهرات آرام سبزها نیز قانونی بود ولی با اعمال خشونت آن را به جنگ خیابانی تبدیل کردند).
شک نیست که وقتی دولت کودتا با این آبروریزی کنارزده شود حامیان اصلی آن نیز برکنارخواهند شد و بقیه تحت نظارت قانون قرار خواهند گرفت. و اهداف دیگر جنبش وارد مرحله ی اجرایی میشوند.
ولی همه میدانیم که احتمال قبولی پیشنهاد موسوی ناچیز است چون کودتاچیان معنی این بیانیه ونتایجش را خوب درک کردند و با تمام قدرت و به هر قیمتی سعی دارند مانع قبول آن از طرف اصولگرایان غیر افراطی شوند.
من شخصا" فکر نمیکنم حکومت شجاعت قبول پیشنهادات موسوی را داشته باشد و اهمیت این بیانیه را در بعد اخلاقی و استراتژیکی آن برای جنبش سبز میبینم. این بیانیه نه فقط با نفی خشونتخواهی تهمت اغتشاش را از دوش جنبش سبز بر داشته بلکه شکافی عمیق در میان حامیان حکومت بوجود آورده است که میتوا ند به جذب بسیاری از معترضین خاموش بیانجامد (بخصوص بخشی از سپاه، بسیج و نیروی انتظامی که از خشونت نسبت به مردم گریزانند).
یک مساله ی دیگر را نیز فراموش نکنیم . اگر نمیخواهیم از راه خشونت وارد شویم ( راهی با هزینه ی بسیار زیاد بدون اطمینان دستیابی به هدف) باید قبول کنیم که بهترین راه رسیدن به هدف همیشه کوتاهترین راه نیست و این بیانیه یک قدم دیگر به جلو در راه دراز به سوی پیروزیست.

سیما گفت...

سلام آقای داد

کجایید. چرا ازتون خبری نیست؟

دیروز 17 دی بود. روز مبارزه با حجاب اجباری.

در سال 1314 زنان ایرانی پس از تجمعات بسیار در برابر مجلس شورای ملی و تحقیر شدن سرانجام به بخشی از حقوق اجتماعی خود رسیدند. زنان ایرانی حق تحصیل و کار در ادارات دولتی و حق ازدواج به اختیار خود و حق طلاق را دریافت کردند و همچنین ازدواج با کودکان 9 ساله ممنوع شد.
من خودم با دیکتاتوری مخالفم ولی اگه 70 - 80 سال پیش دیکتاتوری رضا شاه نبود این زنان به حقوق حقه خود نمیرسیدند زیرا نمایندگان مجلس شورای ملی هم زنان رو مسئول نگهداری از شوهر و فرزندانشون میدونستن.

ایران سربلند و ایرانی سرفراز

سحر گفت...

سلام
منم موافقم بله واقعا جای سوال رای من کجاس توی این بیانیه خالی بود
رایتی آقای داد وبلاگ قبلی شما تو ایران فیلتر شده!

ناشناس گفت...

salam,nemidonam chera har vaht nevshtehay shomaro mikhonam ,ashk be shemam miad.khodavan be hame ma komak kond.

Faraz گفت...

in my opinion this statement completes the political part of Green Movement.

ناشناس گفت...

با سلام
آقای داد من نتونستم براتون میل بزنم واسه همین مجبور شدم اینجا سوالام رو بنویسم.

این چند وقت با نگاه و توجه به اتفاقاتی که پیش اومده چند سوال برام مطرح شد که بد ندوستم از شما به عنوان یک مفسر و صاحب نظر که خیلی بیشتر از یه جوون بیست و چند ساله تجربه داره بپرسم .

1. جنبش ما تا کجا میتونه پیش بره تا کی میتونیم توي خيابون بیایمو دستگسر بشیمو و به تازگی هم که 5 روزه به محاربه با خداوندگار خامنه ای محکوم به اعدام بشیم , تا کجا ؟
2. تمام انقلاب ها بواسطه یک رهبری پیروز شدند اما واقعا" این جنبش میتونه با هر ایراني یک رهبر به نتیجه برسه یا باید يک رهبرداشت تا بتونه امور رور سازماندهي کنه ؟
3.حذف خامنه ای چه تاثیری میتونه بذاره ؟ چون من هر جور فکر کردم با وجود ایشون نمیشه کاری از پیش بورد نه حکومت میتونه کوتاه بیاد و به خواسته ی ما جواب + بده نه ما به حضور اين خداوندگار کنار میایم ؟

شاد و پیروز باشید
به امید آزادی در خانه ی پدری

اگهبراتون مقدور نیست توی وبلاگ راجبش چیزی بنویسین جواب رو برام میل کنید ممنون
sabzesabz@yahoo.com

Kianush گفت...

با توجه به نوشته های بعضی از دوستان میخواستم یادآوری کنم که برای کسانی که خواهان دموکراسی هستند هیچ نوع دیکتاتوری، چه به نام اسلام باشد چه به نام تجدد خواهی (با الگوی آتا ترکی، غربی یا شرقی)، قابل قبول نیست. نه در زمینه ی سیاسی، نه فرهنگی و نه مذهبی.
پذیرفتن دیکتاتوری رضا شاه در این زمینه مثل این است که قبول کنیم که پدری به زور دخترش را به ازدواج با مردی مجبور کند و پس از مدتی که این زن و شوهر با هم زندگی کردند و از یکدیگر جدا هم نشدند بگوید، دیدید ازدواج اجباری چه خوبست!
اگر اینگونه استدلال را بپذیریم پس با حق مقدس "انتخاب آزادانه" به عنوان زیربنای مفهوم دموکراسی چه باید کرد ؟
کشف حجاب رضا شاه همانقدر بیحرمتی به اکثریت زنان ایرانی سالهای ۱۹۳۰ بود که حجاب اجباری که پس از انقلاب به زنان تحمیل شد.
دوستان، اگر ادعای دموکراسی داریم باید حق انتخاب و تصمیم گیری را محترم بشماریم چه برای فرد، چه برای جامعه و نه فقط در چهار چوب یک مبحث نظری بلکه با واقع بینی و به عنوان یک پراتیک اجتماعی. چون امروز مطالعات جامعه شناختی هم به خوبی ثابت کرده که "تحول اجتماعی" هنگامی قابل پذیرش و پایدار است که ریشه در خواستهای درونی جامعه داشته باشد نه در تصمیم یک قدرت بیرونی، یک دیکتاتور یا یک گروه مسلط. تجربیات تاریخ خودمان نیز این را به خوبی به ما میآموزد .
فکر میکنم آرزوی یک دموکرات واقعی این باشد که زنان ایرانی بتوانند آزادانه، با فکر و عقل و سلیقه ی خودشان همسر، تحصیلات، کار، نوع زندگی و پوشش خودشان را انتخاب کنند نه بدستور یک دیکتاتور و نه تحت تسلط پدر یا شوهر.

samira گفت...

سایت http://www.whopopular.com/Leaders-Politicians در حال نظر خواهی در باره محبوبترین چهره سیاسیست نام میرحسین موسوی رتبه 5 در لیست است
با شرکت گسترده در نظر خواهی ضمن اعلام مجدد رای خود در سطحی بین المللی ،همبستگی سبزمان را اعلام می کنیم
برای این کار روی نام میرحسین عزیز کلیک کرده و در صفحه اطلاعات مربوط به او دکمه clik here to vote بالای عکس را کلیک می کنیم

لولي وش مغموم گفت...

راستي آدرس وبلاگ رو فراموش کردم بنويسم:
www.manzokhist.blogfa.com

میترا گفت...

سلام

هموطن عزیز من جناب کیانوش در اینکه هر کسی در بیان عقاید آزاده شکی نیست. من این کامنت رو میذارم و این موضوع رو میبندم.

دوست من ما داریم درباره 74 سال پیش صحبت می کنیم. دوران جنگ جهانی دوم. نه اعلامیه حقوق بشر وجود داشته و مکانی به نام سازمان ملل. اینها همگی محصول تکامل بشریت در دوران پس از جنگ جهانی دومه.
فرهنگ جامعه ما در آن زمان به مانند امروز نبود. امروز اکثریت مردهای جامعه حتی با وجود حقی که قانون ضد زن جمهوری اسلامی به اونها میده با حق خود و همسرانشون رو در زندگی برابر میدونن و این نشون میده که جامعه از حکومت خیلی جلوتره.
ولی در آن زمان اگر این کار به اختیار گذاشته میشد تمام مردها با تمام قدرت خودشون همسران و دخترانشون رو مجبور به رعایت خواسته های خودشون میکردن.
در ضمن این روز تنها شامل فرمان ممنوعیت حجاب نیست بلکه چیزهایی دیگه ای رو هم شامل میشه که متاسفانه مخالفین این کار رضا خان کمتر به اون می پردازن. حق تحصیل برای زنان - حق فعالیت سیاسی - حق طلاق برای زن - ممنوع کردن ازدواج با دختران 9 ساله - ممنوعیت چند همسری برای مردان

این تازه به رضا خان ارتباطی نداره. این نتیجه تلاش جنبش زنان ایران در آن روزهاست که رضا شاه تنها فرمانش رو داد.

امیدوارم در بررسی تاریخ ابعاد مختلف قضایا رو بررسی کنیم و تنها به صرف دیکتاتور بودن یک انسان (که خود من هم بهش عقیده دارم) دستاوردهای ملی اون دوران نادیده نگیریم.

همیشه شاد و پیروز و سبز باشید

ناشناس گفت...

سلام آقای داد. قبل از هر چیز امیدوارم شما و خانوادتان در سلامت کامل و امنیت باشید و از تمام تلاشهای شما مخصوصا بعد از کودتای 22 خرداد تشکر می کنم. اما به عنوان دختر کوچک جنبش سبز و جوان ایرانی حرفی دارم. کف مطالبات ما زمانی بود که انتخاب ما بین بد و بدتر بود. حالا و با دادن صدها شهید و زندانی و آسیب دیده دیگر به دنبال رای نیستیم. ما به دنبال آزادی واقعی در پرتو حکومتی کاملا دموکرات هستیم و برای آن می جنگیم. مهندس موسوی رای من در 22 خرداد بود اما الان با تمام احترامی که برای ایشان قایلم و او را قهرمان آزادی می دانم اما فقط برای ریاست جمهوری او نمی جنگم! برای به دست آوردن حق واقعی خود هستم. لطفا جنبش ما را به آقای موسوی و تقلب انتخاباتی محدود نکنید چون این کار خیانت به ندا و ترانه و سهراب و امیر هاست. زنده باد ایران آزاد